پاسخ به پرسش ها 1

پاسخ به پرسش ها1


از اين پس فصلى به عنوان پاسخ به پرسش هاى عقيدتى, اجتماعى, مذهبى, و به طور كلى در رابطه با معارف و فرهنگ اسلام گشوده مى شود, و مجله براى پاسخ به سوالات مناسب شما اعلام آمادگى مى كند, اميد آن كه سازنده, پويا و نقش آفرين براى رشد و تعالى باشد, در اين گفتار به پاسخ سه سوال شما به طور فشرده مى پردازيم.

1 ـ رابطه عطسه با صبر
س: در بين بسيارى از عوام رسم است كه هرگاه عطسه مى كنند, مى گويند صبر آمد, دنبال كارى را كه بر آن تصميم داشتند نمى روند , و با گفتن صبر آمد, توقف مى كنند, آيا چنين عقيده اى از نظر شرع و عقل صحيح است؟
ج: اين عقيده يكى از خرافات و رسوم بى اساس است و هيچ گونه مبناى عقلى و شرعى ندارد, توضيح اين كه پيكر انسان از ارگان هاى مختلف تركيب يافته و همچون يك كارخانه اى است كه داراى صداها و گازها و واكنش هاى مختلف است, و در رابطه با عطسه, گاهى عوامل و عوارضى بر كارخانه خود كار بدن وارد شده باعث عطسه مى شود, چنان كه عوامل و عوارض ديگرى باعث سرفه, سكسكه يا دهن دره مى گردد, بنابراين از نظر عقلى و طبيعى هيچ گونه رابطه اى با صبر و توقف ندارد. بلكه به عكس عطسه در غير بيمار, نشانه عافيت و سلامتى و فعال بودن ارگان هاى بدن است, و انسان با اطمينان به سلامتى و نشاط بايد براى حركت و كار آماده گردد, بنابراين عطسه وسيله بيدارباش و علامت تحرك است, نه علامت سستى و كاهلى.
در روايات متعددى از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) آمده كه عطسه نشانه راحتى و عافيت بدن است, وقتى كه عطسه بر شما عارض شد بگوييد ((الحمدلله)) يعنى خدا را شكر كه بدنم سالم است و دستگاه هاى فيزيكى بدن سالم و فعال است. در روايتى امام صادق(ع) فرمود: ((التناوب من الشيطان , والعطاس من الله عزذوجلذ))(1) دهن دره از شيطان است, ولى عطسه از ناحيه خداوند متعال مى باشد. اشاره به اين كه دهن دره دليل سستى و خواب آلودگى و آماده نبودن بدن براى فعاليت است, ولى عطسه نويد لطف و رحمت خدا است, و انسان را به كار و فعاليت تشويق مى كند.
پيامبر(ص) فرمود: ((العطاس للمريض دليلٌ على العافيه و راحه البدن))(2) عطسه كردن بيمار, نشانه عافيت و سلامتى براى او, و براى دستگاه هاى بدن نافع و مايه آرامش است. و مطابق روايات ديگر, عطسه كردن علامت آن است كه انسان تا سه روز يا هفت روز از مرگ در امان است. و عطسه كردن پى در پى, انسان را از پنج بيمارى مصون مى نمايد.(3)
قابل توجه اين كه از حضرت رضا(ع) نقل شده فرمود: ((هرگاه خداوند متعال نعمتى را به بنده اش بدهد, و او شكر آن نعمت را فراموش كند, خداوند بادى را در بدن او (در قسمت شش ها) ايجاد مى كند, و آن باد بر اثر عطسه از بينى او خارج مى گردد, و او پس از عطسه مى گويد الحمد لله , و خداوند همين حمد را شكر نعمت براى آن بنده قرار مى دهد, بنابراين علت (معنوى) عطسه همين است.))(4)
آرى دو نكته است كه تذكر آن در اينجا شايان توجه است; نخست اين كه به عنوان استثنا, بعضى از عطسه ها نشانه زكام , يا حساسيت و يا بيمارى ديگر است , كه اگر چنين احساسى شد, شايسته است مراقبت شود, و با مراجعه به پزشك به علاج واقعه قبل از وقوع آن پرداخته شده, دوم اين كه هرگاه انسان پس از عطسه فال بد بزند, نظر به اين كه فال بد (تطير) مكروه است و از آن نهى شده, و موجب تيرگى ذهن مى شود, و ممكن است بعضى را نااميد كند و موجب سو ظن به خدا شود كه چنين حالتى اثر بد خواهد داشت, در اين گونه موارد بايد با توكل بر خدا و دادن صدقه, و با بى اعتنايى به فال بد, از آن گذشت. امام صادق(ع) در سخنى فرمود: ((الطيره على ما تجعلها ان هونتها تهوذنت, و ان شدذدتها تشدذدت , و ان لم تجعلها شيئا لم تكن شيئا))(5) چگونگى فال بد زدن بستگى به تصميم فال زننده دارد, اگر او آن را سهل و آسان گرفت, اثر آن سهل است, و اگر آن را مشكل و سخت گرفت, اثر آن نيز مشكل و سخت است, و هرگاه براى آن هيچ اثرى در ذهن خود قرار نداد, بر او چيزى نيست.

2 ـ سياست و سياست بازى
س: بارها از علماى بزرگ و فرهيختگان فرزانه و هوشمند و متعهد شنيدايم و در نوشتار آنها خوانده ايم كه سياست از دين جدا نيست, تا آنجا كه حضرت امام خمينى (قدس سره) فرمود: ((والله اسلام تمامش سياست است.))(6) و مرحوم آيت الله شهيد مدرس (ره) به طور مكرر فرمود: ((سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ما است.)) اينك سوال ما اين است كه منظور از اين سياست چه سياستى است؟ با توجه به اين كه سياست در دنياى روز با دروغ و تزوير و سياست بازى و ترفندهاى گمراهگر آميخته است, بنابراين چگونه دين عين سياست است؟!
ج: سياست بر دو گونه است مثبت و منفى, يا حقيقى و مجازى, در نتيجه سياست بازى همان سياست منفى و مجازى است , و يا به طور كلى سياست نيست, بلكه يك نوع شارلاتانيزم و نيرنگ است كه موجب اغفال و فريب مى شود, حقايق را وارونه جلوه مى دهد, و باطل را زيبا و جذاب مى نماياند, آب را سراب و سراب را آب معرفى مى كند.
به عبارت روشن تر, سياست در اصل از واژه ((ساس)) و ((سوس)) گرفته شده و به معنى كشوردارى, اصلاح امور مردم, اداره كردن كشور در ابعاد مختلف, براساس عقلانيت, تدابير, برنامه ريزى صحيح, و چاره انديشى و گره گشايى خردمندانه براساس عدل و قسط, و پرهيز از هرگونه فساد و تبعيض است.
علامه طريحى در لغتنامه مجمع البحرين مى نويسد: ((السياسه القيام على الشذى بما يصلحه)) سياست يعنى اقدام براى سامان دادن چيزى به وسيله امورى كه آن را اصلاح و سامان بخشد.
و در ادامه مى نويسد: در وصف امامان معصوم(ع) گفته شده است: ((انتم ساسه العباد)) شما سياست مداران بندگان خدا هستيد. و نيز روايت شده : امور دين و ملت از جانب خدا به پيامبرش واگذار شد, ((ليسوس عباده)) تا آن پيامبر, بندگان خدا را براساس سياست خود اصلاح و تربيت كند.
و نيز در روايت آمده: پيامبران بنى اسرائيل, بنى اسرائيل را سياست مى كردند, يعنى زمام رهبرى و شوون آن ها را همانند رهبران و فرمان روايان به دست مى گرفتند, و امور زندگى آنها را تدبير, اصلاح, و اداره مى نمودند, و آنها را بر اين اساس تربيت مى نمودند.(7)
با توجه به گفتار لغت شناسان , و روايات وگفتار محققان و دانشمندان, سياستمدار كسى است كه:
1 ـ توان اداره مملكت و مردم را براساس عدل و حق داشته باشد.
2 ـ در طرح هاى سياسى خود از هوش و درايت و آگاهى و تجربه سرشار, برخوردار بوده تا آگاهانه, مسائل گوناگون داخلى و خارجى كشور را تدبير نموده و به سوى رشد و تعالى رهنمون سازد. عوامل پيشرفت را بداند, آفت ها را بشناسد, و همه عوامل سازنده را براى رشد و پيش روى به كار گيرد, و به موقع از آفت ها جلوگيرى نمايد.
اين همان سياست صحيح, معقول است كه در سر لوحه برنامه هاى پيامبران و امامان معصوم(ع) بوده و چنين سياستى عين دين است, و مثبت و سازنده بوده, و هرگز از دين حقيقى مانند اسلام محمدى(ص) جدا نيست. اين گونه سياست همان است كه امام على(ع) پيرامون آن فرمود: ((جمال السياسه العدل فى الامره , و العفو مع القدره))(8) زيبايى سياست, رعايت عدالت در رهبرى, و عفو هنگام قدرت است. و از امام حسن مجتبى(ع) سوال شد: سياست چيست؟ در پاسخ فرمود: ((هى ان تراعى حقوق الله و حقوق الاحيا, و حقوق الاموات))(9) سياست آن است كه حقوق خداوند و حقوق زندگان و مردگان را رعايت كنى.
در مقابل اين سياست, سياست به معنى استعمار, تزوير و دروغ و نيرنگ است, كه سياست در كشورهاى غرب و بعضى از كشورها نوعا از اين قبيل است, و حزب هاى سياسى نيز غالبا براساس همين سياست مجازى و بى محتوا حركت مى كنند, بهتر آن است كه آنان را به جاى سياستمدار, سياست باز ناميد, چرا كه با لفظ سياست, بازى مى كنند , بى آن كه برنامه و طرح هاى آنها آميخته با عدل و احسان و تدابير خردمندانه براى اصلاح باشد, دم از اصلاحات مى زنند و با جاذبه اصلاحات مردم را به سوى خود مى كشانند, ولى راه كارهاى آنها نشان مى دهد كه دنبال فساد هستند, و زير ماسك اصلاحات مى خواهند به اهداف شوم خود برسند.
اميرمومنان على(ع) سياست معاويه را اين گونه توصيف كرد, و اصلاح طلبى او را نيرنگ خواند و فرمود:
((والله ما معاويه بادهى منى, ولكنه يغدر و يفجر, و لولا كراهيه الغدر لكنت من ادهى الناس.))(10) سوگند به خدا معاويه از من سياست مدار تر نيست, ولى او نيرنگ مى زند و گناه مى كند, اگر نيرنگ, خصلت زشتى نبود, من سياست مدارترين انسان ها بودم.
دانشمند معروف اهل تسنن, ابن ابى الحديد در شرح اين عبارت مى نويسد: ((اگر سياست به معنى پيوند دادن دل هاى مردم به همديگر بر هرگونه نيرنگ, ترفند, مجامله و تساهل و تعطيل حدود الهى و شكستن مرزهاى قوانين اسلام باشد, معاويه سياست مدارتر از حضرت على(ع) بود, و اگر سياست به معنى حقيقى ات يعنى تدبير امور براساس عدل و دستورهاى اسلام ـ كه هر مسلمان بايد پيرو چنين سياستى باشد ـ حضرت على(ع) سياست مدارتر بود.))(11)
نتيجه اين كه سياست حقيقى , از اسلام جدا نيست ولى سياست بازى و يا سياست به معنى نيرنگ و روشهاى ناصحيح از اسلام جدا است, و اسلام هرگز با چنين سياستى ارتباط ندارد. به عبارت روشن تر شناخت عدم جدايى اسلام از سياست بستگى به اين دارد كه هم سياست حيقى را بشناسيم, و هم اسلام ناب محمدى(ص) را, ولى اگر اسلام, اسلام تحريف شده باشد, از سياست حقيقى جدا است, سياست مجازى نيز از اسلام حقيقى جدا است بر همين اساس حضرت امام خمينى(قدس سره) در تحريرالوسيله, در احكام نماز جمعه مى نويسد: ((فمن توهذم انذ الدين منفإٌ عن السياسه, فهو جاهلٌ لم يعرف الاسلام, و لا السياسه))(12) آن كس كه خيال كند دين از سياست جدا است, او جاهلى است كه نه اسلام را شناخته و نه سياست را.

4ـ سياست از نظر قرآن
س: آيا در قرآن سخن از سياست به ميان آمده است؟ و آيا نظريه قرآن درباره پيوند سياست با دين, يا جدايى سياست از دين چيست؟
ج: در قرآن واژه سياست وجود ندارد, ولى مفهوم حقيقى سياست در آيات متعدد و داستان هاى مختلف قرآن به طور صريح و پراكنده و در سطح گسترده, مطرح شده است.
به عنوان مثال , آيات متعددى كه در قرآن پيرامون حكومت پيامبران و قضاوت آنها آمده و همچنين مبارزات بى وقفه پيامبران با طاغوت هاى عصر خود, مانند مبارزات ابراهيم(ع) با نمرود, و مبارزات موسى(ع)با فرعون و قارون, حتمى, نوميدى و سرآغاز فروپاشى كامل طرح صهيونيستى سهم داشتند.
اكنون تلاشها براى نجات اسرائيل از زوال از سر گرفته شده است و چنانچه انتفاضه و مقاومت و جهاد و مبارزه را به حال خود رها مى ساختند, قدر مسلم صهيونيست ها وادار به عقب نشينى و خروج ذلت بار و بدون قيد و شرط از غزه و قدس (به عنوان اولين گام) مى شدند, همانگونه كه يك سال قبل در لبنان زير ضربات كوبنده مقاومت اسلامى و رزمندگان حزب الله مفتضحانه مهزوم گشتند.
1ـ علامه مجلسى, بحار, ج76, ص52.
2ـ همان.
3ـ بحار, ج76, ص52 تا 55.
4ـ همان, ص55.
5ـ شيخ حر عاملى, وسائل الشيعه, ج8, ص262.
6ـ صحيفه نور, ج21, ص98.
7ـ علامه طريحى, مجمع البحرين واژه سوس (چاپ جديد, ج4, ص78).
8ـ غرر الحكم, ج1, ص374.
9ـ حياه الحسن, ج1, ص32.
10ـ نهج البلاغه, خطبه200.
11ـ ابن ابى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج10, ص212 به بعد.
12ـ امام خمينى, تحريرالوسيله, ج1, ص34.