فرزانه علم و عمل زندگى آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى

آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى فرزانه علم و عمل


ميلاد نور
در سال 1280 هـ.ق (142 سال قبل) در قم, حرم خاندان رسالت(ع), در خانه علم و تقوا و پرصفا و صميميت آخوند ملا محمد تقى قمى (ره) كودكى ديده به جهان گشود كه او را ابوالقاسم نام نهادند, اين كودك سعادتمند در دامن پاك مادرى از شيفتگان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و در زير نظر پدرى عالم و مهربان پرورش يافت, او درس هاى نخستين زندگى را كه سنگ زيرين شخصيت علمى و معنوى و ايمانش بود نزد پدر آموخت, رفته رفته براى تحصيل در مراحل بعد, آماده شد.
ابوالقاسم داراى استعداد سرشار خداداد بود, و از همان دوران كودكى نشانه هاى رشد و پويايى در چهره اش ديده مى شد, او پس از يادگيرى دروس ابتدايى خواندن و نوشتن, به محضر درس مدرسان و عالمان آن عصر, مرحوم شيخ محمد حسن نادى(1) و ملا محمد جواد قمى(2) راه يافت, و پايه هاى علمى خود را در محضر اين دو استاد, استوار ساخت, به گونه اى كه آماده هجرت به سوى نجف اشرف و استفاده از محضر علماى بزرگ حوزه علميه نجف گرديد.

هجرت به نجف اشرف
شيخ ابوالقاسم در دوران جوانى براى ادامه تحصيل و كسب مراحل عالى علمى حوزوى به سوى نجف اشرف هجرت كرد, و در آنجا از محضر علماى برجسته و آيات عظام از جمله آيت الله حاج ميرزا خليل تهرانى و آيت الله حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقيه, و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى صاحب كفايه الاصول, و آيت الله سيد محمد كاظم يزدى(ره) بر درجات علمى خود افزود. سپس به تهران بازگشت, و مدتى در تهران از محضر بزرگانى مانند آيت الله ميرزا محمد آشتيانى صاحب حاشيه رسائل استفاده كرده و در اين وقت به درجه اجتهاد رسيده بود و از آن پس مى توانست حوزه تدريس تشكيل دهد و به تصنيف و تحقيق و تدريس بپردازد و به تربيت شاگرد اقدام نمايد.

بازگشت به قم
آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى (ره) پس از طى مراحل تحصيلات حوزوى و وصول به درجه اجتهاد در نجف اشرف و تهران, به زادگاه خود, قم بازگشت و در حوزه علميه قم به تدريس پرداخت, و شاگردان برجسته اى را كه بسيارى از آنها بعدها به درجه اجتهاد و بعضى به مقام مرجعيت رسيدند, تربيت نمود. و از آنجاكه يكى از علماى قم در آن عصر همنام او بود و به عنوان شيخ ابوالقاسم قمى فرزند محمد كريم خوانده مى شد, و از مدرسان و ائمه جماعات قم به شمار مىآمد, براى اين كه اين تشابه اسمى موجب اشتباه نشود, به آقاى شيخ ابوالقاسم قمى (كه اين مقاله در شرح احوال او است) شيخ ابوالقاسم كبير گفتند, و همنام او را شيخ ابوالقاسم صغير (كوچك) خواندند و آيت الله شيخ ابوالقاسم صغير در عصر مرجعيت آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم, چند سال قبل از رحلت آقاى حائرى دار دنيا را وداع كرد.
مرحوم حجه الاسلام شيخ محمد رازى مى نويسد: ((آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى از اجله علما و مجتهدين و فقها و مدققين عصر خود بود و در علوم ادبى و حسن خط مقامى والا داشت…))(3) و در مورد ديگرى مى نويسد: ((آيت الله العظمى آقاى شيخ ابوالقاسم قمى, عالم فاضل محقق مدقق اصولى, تقى زاهد, معروف به فضل و وسعت اطلاع و دقت نظر بود, بعضى او را بر آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى(ره) ترجيح مى دادند, و برجستگان از شاگردان ايشان از مراجع تقليد امروز به شمار مىآيند.))(4)
علامه سيد محسن جبل عاملى صاحب اعيان الشيعه مى نويسد: ((شيخ ابوالقاسم كبير قمى عالمى فاضل و محقق و مدقق و فقيه و اصولى و باتقوا و زاهد بود, و به فضل معروف و داراى اطلاعات وسيع و دقت نظر بود, و بر حاج شيخ عبدالكريم يزدى رييس حوزه علميه قم برترى داشت, هر دو معاصر هم بودند… من در قم او را ديدم, مباحثه اى بين ما شد, فضل و دقت نظر عالى او را دريافتم.))(5)
از شخصيت علمى, معنوى و اجتماعى او اين بس كه ايشان در آن عصر در مسجد امام حسن(ع) قم اقامه جماعت مى كرد, ويكى ديگر از امام جماعت هاى آن عصر آيت الله ملا محمود زاهدى (پدر آيت الله حاج ميرزا ابوالقاسم زاهدى) بود, آقاى ملامحمود زاهدى روزى پس از نماز ظهر ديد مردم در نماز جماعت او بيشتر از مإمومين آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى(ره) شركت كرده اند, برخاست و به مردم گفت: ((به من اقتدا نكنيد, به آيت الله العظمى شيخ ابوالقاسم قمى اقتدا كنيد)) آنگاه صحنه را براى توجه بيشتر به مقام مرجعيت و تقواى آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى ترك كرده و خود و مردم به او اقتدا كردند.(6)

شاگرد پرورى
يك عالم ربانى و دانشمند شايسته كسى است كه علاوه بر خودسازى و رياضت براى وصول به كمالات, به تربيت شاگردان از جهت ظاهر و باطن بپردازد, مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) در اين راستا از علماى موفق و ممتاز بود, هم مدرس و استاد علوم, و هم معلم و مربى اخلاق براى شاگردان بود, به عنوان نمونه مرحوم آيت الله العظمى حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى (وفات يافته سال 1357 ش) از شاگردان او بود, و پس از پيمودن سطوح عاليه, حدود ده سال در درس خارج فقه و اصول آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير, شركت كرده و استفاده كامل برد(7) نمونه ديگر از شاگردان او مرحوم عالم و عارف زاهد حضرت آيت الله العظمى سيد رضا بهإ الدينى (وفات يافته سال 1418 هـ.ق) است, وى از همان دوران كودكى و آغاز طلبگى مورد لطف و عنايت خاص آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير بود, او در اين باره مى فرمود: ((ما مكتب مى رفتيم, آقاى شيخ ابوالقاسم در مكتب به ديدن ما مىآمد, ايشان كسى بود كه مقلد داشت و صاحب نظر بود, به طورى كه حاج شيخ (آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى موسس حوزه علميه قم) به رإى و نظر او توجه داشت, وقتى از حاجى شيخ سوالى كرده بودند, ولى نظر آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير بر خلاف آن بود, حاج شيخ پس از تإمل و تجديد نظر, جواب مسإله را مطابق نظر شيخ ابوالقاسم كبير نوشت.)) نيز مى فرمود: ((در مدرسه فيضيه در حجره اى مشغول تحصيل بوديم, شيخ ابوالقاسم كبير مكرر به ديدن ما مىآمد.))
آقاى بهإ الدينى (ره) مكرر از آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير ياد مى كرد و مى فرمود: او توجه و عنايت خاصى در آغاز طلبگى من به من داشت,مرا تشويق مى كرد,(8) وقتى از آيت الله سيد رضا بهإ الدينى در مورد معلم اخلاقش سوال شد, در پاسخ فرمود: ((معلم ما در اين جهات, حاج شيخ ابوالقاسم كبير بود كه ما را نصيحت مى كرد, اخلاقيات عملى را خدمت آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير آموختيم.)) و در مورد ديگر فرمود: ((استاد اخلاق و عرفان عملى ما آقا شيخ ابوالقاسم كبير بود.))(9)
از اين مطالب چنين استفاده مى شود كه آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير مصداق اين سخن رسول خدا (ص) بود كه ((المومن ينظر بنور الله; مومن با نور خدا, اشيإ را مشاهده مى كند.))(10)
آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى داراى چنين فراست و بينش بود, با اين نور, آينده را مشاهده مى كرد, و در سيماى آيت الله بهإالدينى آنگاه كه كودك و نوجوانى بود, آينده درخشان او را مى ديد, از اين رو در تشويق و تربيت او سعى فراوان داشت, او آن روز مى نگريست كه آقاى بهإالدينى در آينده الگوى فقهإ و پارسايان و عارفان برجسته خواهد شد, لذا در رشد و ارتقإ او عنايت خاصى داشت, اين ها همه نشان دهنده شاگردپرورى آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) است.

ملكات نفسانى و كمالات
شخصيت انسان را از آثار وجودى او مى توان شناخت, يكى از آثار او, اعمال نيك و سير و سلوك پاك او است كه از او بروز مى كند و دل ها را نورانى مى نمايد, چرا كه زيبايى انسان به لباس و قد و قامت نيست بلكه به نورانيت قلب و جان او است, از مقام بلند معنوى مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم كبير همين بس كه مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين قمى (وفات يافته سال 1325 هـ.ق) كه از مراجع بزرگ تقليد بود فرمود: ((من منكر بودم كه در اين عصر و زمان, آدم خوب پيدا شود تا اين كه در قم آقاى شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) و در نجف اشرف آقاى سيد مرتضى كشميرى (عالم ربانى و صاحب كرامت) را ديدم, يقين كردم كه در اين عصر هم انسان كامل و مومن حقيقى يافت مى شود.))(11) به عنوان نمونه نظر شما را به بعضى از حالات و ويژگى هاى او جلب مى كنيم.

تواضع و حق شناسى
تواضع و حق شناسى نشانه بزرگوارى و روح بلند و صفاى قلب است, آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى, نسبت به شاگردان و مومنان و همطرازهاى خود كمال تواضع و حق شناسى را داشت, مرحوم آيت الله شيخ محمد فكور يزدى (وفات يافته سال 1394 هـ.ق) مى فرمود: در روزهاى اول كه از يزد به قم براى ادامه تحصيل آمده بودم, خيلى كوچك بودم و هنوز معمم نشده بودم, روزى در مسجد امام حسن عسكرى(ع) پولى از دستم افتاد, دنبال آن مى گشتم ناگاه پيرمرد اهل علمى كه در نزديك آنجا بود جلو آمد و از من پرسيد: ((چه گم كرده اى؟)) عرض كردم: پولم گم شده است, ايشان هم به جستجو پرداخت تا پول را پيدا كند, من در آن وقت او را نشناختم بعد شناختم كه همان عالم بزرگ شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) بود.)) آقاى فكور فرمودند: ((ببينيد گذشتگان ما چقدر تارك هواى نفس بودند.))(12)
نمونه ديگر اين كه با اين كه ايشان داراى موقعيت علمى خوبى بود و از مراجع تقليد به شمار مىآمد, ولى در برابر آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى تواضع مى كرد, و از ايشان ترويج مى نمود, مثلا نقل شده كه در مجلسى كه آقاى حائرى هم نبود, واعظ در منبر نام ايشان را به عنوان حضرت آيت الله برد, بى درنگ آقاى شيخ ابوالقاسم به واعظ رو كرد و گفت: ((آيت الله, آقاى شيخ عبدالكريم است, و ديگر به من آيت الله نگوييد.)) (13)
نظير اين واقعه اين كه: در مجلسى, جمعى از علما در محضر آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى و آيت الله العظمى شيخ ابوالقاسم قمى, حضور داشتند, شخصى وارد مجلس شد و در مقابل حاج شيخ ابوالقاسم ايستاد و گفت: ((حضرت آيت الله! عرضى دارم.)) در اين هنگام حاج شيخ ابوالقاسم با دست اشاره به آيت الله حائرى كرد و گفت: ((آيت الله ايشان است)) با اين كه آقاى شيخ ابوالقاسم, مجتهد بود و مقلد داشت با اين اشاره مى خواست بگويد: امروز پرچمدار, آيت الله حائرى است. (14)
نشانه ديگر از تواضع و حق شناسى آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير اين كه مى فرمود: ((خداوند به حاج شيخ (عبدالكريم) طول عمر عنايت فرمايد, شهر ما (قم) را آباد كرد.))(15)

بى اعتنايى به امور مادى و مراقبت از حريم تقوا
مرحوم آيت الله سيد مصطفى صفايى خوانسارى (وفات يافته سال 1314 هـ.ق) نقل كردند: روزى شخصى از ثروتمندها مقدارى برگه هلو يا زردآلو يا از اين قبيل چيزها به رسم هديه براى آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) آورد, آقا هديه را قبول كرد, اما مصرف نكرد, و به اهل خانه نداد, بلكه در گنجه اى كه در اطاق خودش بود پنهان كرد, چند روزى گذشت, همان شخص كه هديه آورده بود آمد و در مورد اختلاف خود با ديگرى نامه اى به عنوان پرسيدن مسإله آورد و به خدمت آقا داد تا پاسخ آن را دريافت كند.
آقا شيخ ابوالقاسم كبير (ره) اول برخاست و برگه ها را از گنجه آورد و نزد صاحب نامه گذاشت و فرمود: اين برگه ها خدمتتان باشد, و آنگاه من در مورد اختلاف شما با شخصى كه با او اختلاف داريد حكم مى كنم و فتوا مى دهم.(16)
آرى تقوا و خداپرستى و مراقبت از خويش و از اعمال و كردار خويش در عمق جان اين عزيز ريشه دوانده بود, به طورى كه امور مادى در فكر او اثر نمى كرد.

مراقبت در جلوگيرى از نفوذ سرمايه داران
آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير بسيار مراقب بود تا مبادا خوانين و افرادى كه اسم و رسم داشتند و سرمايه دار بودند, با پول و اظهار ارادت, در او نفوذ كنند و سپس در فرصت مناسب از وجود او براى كسب امور مادى و موقعيت اجتماعى سوء استفاده نمايند, در اين راستا كافى است كه به دو واقعه زير توجه كنيد:
1ـ روزى ايشان از پياز فروشى, پياز مى خريد, و مشغول جدا كردن و ريختن پياز در ظرف خود بود, در اين هنگام يكى از خان هاى قم كه با ايشان آشنا بود, سوار بر اسب از آنجا مى گذشت, وقتى كه ديد خود آقا مشغول جدا كردن پياز است, از اسب پياده شد و عرض كرد: ((اجازه دهيد من اين كار را انجام دهم.)) ايشان در پاسخ فرمود: ((خير, خودم انجام مى دهم.)) سپس افزود: ((هرچه (از پيازها) دم كلفت تر باشد بدتر است))(17) اشاره به اين كه ما مرعوب افراد دم كلفت نمى شويم, و به آنها كه قصد دين و رضاى خدا را ندارند باج نمى دهيم.
2ـ توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) در آن زمان گاهى براى برخى از علما, مقدارى انار مى فرستاد, از جمله براى ايشان فرستاد, ايشان نپذيرفت. اين كار خوش آيند توليت نبود, ولى آقاى شيخ ابوالقاسم قمى, اين گونه هديه نماها را رد مى كرد كه مبادا در معرض كار خلاف قرار گيرد. مثلا قباله هاى آن روزهابايد به مهر و امضاى علما مى رسيد, نقل شده يك قباله اى را كه در ارتباط با همان توليت بود نزد ايشان بردند كه امضا كند, و هنگامى كه قباله را آورده بودند, ايشان مشغول غذا خوردن بود, غذايش نان جو و دوغ بود, در اين هنگام قباله را ملاحظه كرد, متوجه شد كه اشكالى دارد, به آن شخصى كه قباله را آورده بود فرمود: ((ما به اين نان و دوغ ساخته ايم كه اين گونه قباله ها را امضا نكنيم.)) (18)

زهد و تقوا در سطح عالى
آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى از زهد و تقوا در سطح بالايى برخوردار بود, از اين رو فضلا و بزرگان و آدم شناسان هوشمند, او را الگوى تقوا مى دانستند, زهد و تقواى او تنها به نماز و تهجد و گوشه گيرى نبود, بلكه علاوه بر اين ها به جامعه توجه عميق داشت به مردم خدمت مى كرد, و جلسات تدريس داشت, مربى اخلاق بود, و در ارشاد و هدايت مردم كوشا بود, با عزت نفس و مناعت طبع, زندگى ساده خود را ادامه مى داد. بهتر اين است كه در اين راستا نظر شما را به گفتار عارف وارسته و عالم ربانى مرحوم حضرت آيت الله العظمى سيد رضا بهإالدينى (ره) در شإن آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى جلب كنيم:
((افراد خيلى خوبى در حوزه بودند, چهل پنجاه نفر دور شيخ ابوالقاسم بودند, كه مى شد پشت سر آنها نماز خواند. يعنى شيخ خودش مرد منزهى بود, قضيه سياست نبود, واقعا و ثبوتا مردمان خوبى بودند, او در مكتب خانه به سراغ ما مىآمد و ما را تشويق مى كرد… به واسطه ترويج ايشان, فاميل هم به ما احترام مى كرد, به ما نصيحت مى نمود خيلى خدوم (خدمتكار) بود, يك بار به من گفت: تو نماز استيجارى نخوان, بعد گفت يكى از اين هايى كه به منزل ما مىآيند, به ما گفتند يك مقدار آرد براى شما گذاشته ايم, دوماه از آرد خبرى نشد, دو روز قبل كه آرد ما تمام شد آرد رسيد. مى خواست بگويد به موقع, خداوند كار تو را اصلاح مى كند, بعد گفت پولى كه به تو مى دهم, به كسى نمى دهم, در آن زمان سه تومان به من مى داد… مكرر مى ديدم در كوهستان سوار الاغ است, به قريه جاسب مى رفت, جاسبى ها خيلى شيخ ابوالقاسم را دوست داشتند… شيخ ابوالقاسم(ره) از خوانين و اعيان, هديه قبول نمى كرد, و چيزى اگر مى فرستادند, پس مى فرستاد و مى فرمود: خدا در وقت نياز و احتياج, ما را لنگ نمى گذارد, آخرين قسمت آرد منزل ما كه پخته مى شود, باز از جاى مناسب, آرد به ما مى رسد, خدايى كه اين اندازه هواى ما را دارد, چرا ما از جاهاى نامناسب و افراد مشكوك چيزى قبول كنيم.))(19)
حضرت امام خمينى قدس سره در ضمن ياد از علماى ربانى و زاهد, نام چند نفر از علما از جمله نام آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى را برده و ايشان را از علماى زاهدى كه بايد الگو قرار گيرند معرفى مى كند.(20)
از ويژگى هاى مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم كه بيانگر زهد و احتياط او است اين كه از سهم مبارك امام(ع) براى هزينه شخصى خود استفاده نمى كرد.(21)

احترام به يك خانم باتقوا
بانوى علويه اى كه مادر دختر عموى همسر آيت اله العظمى شيخ محمد على اراكى(ره) بود در قم زندگى مى كرد, و با چرخ ريسى هزينه زندگى خود را تإمين مى نمود, اين بانو بسيار محتاط و دين دار بود, وقتى كه از دنيا رفت, مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى همراه آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى, شخصا در تشييع جنازه او شركت كردند, و تابوت او را به دوش گرفتند, و با اين كه در كنار مرقد مطهر امامزاده حمزه قبرى داشت, مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم قمى, قبر خود را كه در قبرستان شيخان بود به او بخشيد, و آن بانوى علويه را در آنجا به خاك سپردند. (22)
و اين نيز از كرامت هاى اين مرد بزرگ است كه از يك بانوى علويه اين گونه تجليل و احترام نمود, و به اين ترتيب از زنان با ايمان تقدير كرد.

تجليل آيت الله حائرى از شيخ ابوالقاسم قمى
با اين كه آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى موسس حوزه علميه قم, يگانه مرجع و بلندترين مقام روحانى در كشور بود, به خاطر مقام علمى و تقوايى آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) بسيار از او تجليل و احترام مى كرد, و حتى او را در موارد مهم مقدم مى داشت, به عنوان نمونه:
1ـ سوالى از آيت الله حائرى نموده بودند, ايشان پاسخ آن را كتبا داد, گويا سوال كننده در مورد سوالش برخوردى با آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى داشت, جواب آقاى حائرى را نزد ايشان مطرح كرد, ولى حاج شيخ ابوالقاسم برخلاف نظر حاج شيخ عبدالكريم حائرى, نظر داد, وقتى كه نظريه حاج شيخ ابوالقاسم را نزد آقاى حائرى بردند, ايشان پس از تإمل فرمود: ((من اشتباه كرده ام, نظر حاج شيخ ابوالقاسم درست است)) آن گاه مسإله را طبق نظريه حاج شيخ ابوالقاسم قمى نوشت.(23)
2ـ پس از ورود آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى به قم, عده اى از علما از ايشان مى خواهند تا نماز جمعه را در قم اقامه كنند, ايشان پس از ذكر مطالبى مى فرمايد: ((اگر حاج شيخ ابوالقاسم قمى, اقامه نماز جمعه كند من شركت مى كنم و به او اقتدا مى نمايم.))(24)
اين گونه تجليل علمى و عملى آيت الله حائرى از آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى(ره) نشان مى دهد كه آقاى شيخ ابوالقاسم كبير قمى, در سطح بالايى از مقام علم و تقوا قرار داشت و از موقعيت علمى, دينى و اجتماعى بسيار خوبى برخوردار بوده است.
لازم به تذكر است كه علماى ديگر نيز در مناسبت هاى مختلف از آقاى حاج شيخ ابوالقاسم قمى ياد و تجليل مى كردند.
از جمله مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ محمد على اراكى(ره) كه سلمان عصر و از مراجع تقليد بزرگ بود, در تدريس و تبليغ و خطبه هاى نماز جمعه به طور مكرر از ايشان ياد كرده و از او تجليل مى كرد. مثلا در بحث علمى و فقهى در مورد حجيت شهرت فتوايى, نظريه حاج ابوالقاسم را به عنوان تإييد مىآورد و مى فرمود: به قول ايشان: ((شهرت را از گچ نتراشيده اند, (منشإ و مبنى دارد) لذا آقاى اراكى در مسإله اى كه خلاف فتواى مشهور بود, جرإت مخالفت را نداشت.))(25)
و نيز آيت الله اراكى مى فرمود: ((من دو عارضه داشتم كه سخت از آن نگران و ناراحت بودم, اول اينكه هر سال درد چشم بر من عارض مى شد, به حدى كه از شدت درد بى طاقت مى شدم, دوم اين كه در فصل زمستان دستم ورم مى كرد و خشك مى شد و ترك برمى داشت, و از لابلاى پوست آن خون مىآمد, به طورى كه بايد تيمم كنم, من اين دو كسالت را داشتم اما به زبان نمىآوردم, ولى هر دو كسالت به عنايت و فضل حضرت معصومه(س) و حضرت رضا(ع) برطرف شد, و من همان طور كه مرحوم آقاى حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى(ره) فرمود: براساس روايت ((استعينوا فى قضإ الحوائج فى كتمانها)) (در روا شدن حاجات از مخفى داشتن آن كمك جوييد) كسالت خود را كتمان مى كردم, و به زبان نمىآوردم, ولى حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه(س) از روى لطف و عنايتى كه به من داشتند و دارند, مرا شفا دادند.))(26)
اين گونه استناد مرجعى مانند آقاى اراكى به نظريه حاج شيخ ابوالقاسم, يا به روايتى كه از او نقل شده, حاكى است كه آقاى شيخ ابوالقاسم نزد علماى بزرگ داراى شإن و مقام ممتاز بوده است.
به اميد آن كه زندگى درخشان اين مرد خدا و عالم ربانى و زاهد صمدانى, اسوه سازنده اى براى ما باشد, تا بتوانيم در پرتو نورافشانى سيره زيباى او, راه كمال را يافته و مراحل آن را بپيماييم و به سعادت ابدى نايل شويم.

حكايت رحلت
اين عالم ربانى همچنان به تربيت شاگرد و انجام وظيفه ادامه مى داد, تا آن كه بيمار و بسترى شد, سرانجام در يازدهم ماه جمادىالثانيه سال 1353 قمرى, دو سال قبل از رحلت آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى(ره) در 73 سالگى به لقإ الله پيوست, سراسر قم تعطيل شد, مردم تشييع كم نظيرى از جنازه مطهر او نمودند, و آن را با سينه زنى و گريه و فرياد به حرم حضرت معصومه(س) آوردند.
مرقد شريفش در رواق بالاسر مرقد مطهر حضرت معصومه(س) در قم نزد قبر آيت الله العظمى حائرى, در كنار ديوار مجاور مرقد آيت الله العظمى بروجردى(ره) قرار گرفته است.
مردم قم و ساير بلاد, از فقدان اين عالم بزرگ, بسيار متإثر شدند, آيت الله حائرى و حوزه علميه عزادار گرديد, و به عنوان تجليل از مقام مرجعيت و علم و تقوا, مراسم عزادارى و مجالس ترحيم متعدد برپا نمودند.
و مدت چهل شبانه روز مجالس ترحيم در قم و ساير شهرستان ها برگزار گرديد))(27) و به راستى كه او عزتمند زيست و عزتمند از دنيا رفت. گرچه با رحلت او از نظر شمارش ظاهرى يك تن كم شد, ولى از ديدگاه عقل و نگاه معنوى بيش از هزار نفر كم گرديد.
از شمار دو چشم يك تن كم
وز شمار خرد هزاران بيش

نوشته لوح قبر او:
روى سنگ قبر او چنين نوشته شده است: ((مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ ابوالقاسم قمى, وفات: يازدهم ج2 سال 1353, يك هزار و سيصد و پنجاه و سه قمرى. ))
يادش گرامى و درس هاى سازنده زندگى اش, پر رهرو باد.

پى نوشت ها:
1- حجه الاسلام شيخ محمد حسن نادى از شاگردان آيت الله شيخ مرتضى انصارى (ره) در نجف اشرف بود, و نظر به اين كه فرزند استاد نادى بود, به ((نادى)) معروف شد, او به قم مراجعت كرد, و از اساتيد علوم حوزوى و ادبى بود و سرانجام در سال 1317 قمرى در قم درگذشت مرقدش در قبرستان شيخان است (تاريخ قم, مختارالبلاد ناصر الشريعه, ص258).
2- مرحوم ملا محمد جواد قمى از شخصيت هاى برجسته علمى قم و مدرسين عالى مقام بود, در مسجد امام حسن(ع) اقامه نماز جماعت مى نمود, تحصيلاتش در نجف اشرف در محضر آيت الله شيخ مرتضى انصارى صاحب رسائل و مكاسب بود و به درجه اجتهاد رسيد, سپس به قم بازگشت و جلسه تدريس داشت و سرانجام در سال 1312 قمرى رحلت كرد, قبرش در قبرستان شيخان قرار دارد. (تاريخ قم ناصرالشريعه, ص256).
3- گنجينه دانشمندان, ج1, ص129.
4- آثار الحجه, ج1, ص39.
5- اعيان الشيعه, ج2, ص410.
6- ستارگان حرم, ج7, ص161 ـ 164.
7- همان.
8- سيرى در آفاق, تإليف حسين حيدرى كاشانى, ص48 و 49 و 53 و 393.
9- همان, ص99 و 58و 159.
10- بحارالانوار, ج67, ص61.
11- گنجينه دانشمندان, ج1, ص129.
12- شرح احوال آيت الله العظمى اراكى, تإليف آيت الله رضا استادى, ص69.
13- همان, ص70.
14- خورشيد حوزه هاى علميه آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى, تإليف نگارنده, ص182, به نقل از آيت الله بهإالدينى.
15- الكلام يجر الكلام (از آيت الله سيداحمد زنجانى) ج1, ص106 و 107.
16- شرح احوال آيت الله العظمى حاج شيخ محمد على اراكى, ص69 و 70.
17- همان, ص70.
18- همان مدرك.
19- سيرى در آفاق, نوشته حسين حيدرى كاشانى, ص267 و 268.
20- صحيفه نور, ج19, ص157.
21- اقتباس از شرح احوال آيت الله العظمى شيخ محمد على اراكى, ص375.
22- همان , ص128 و 129.
23- سيرى در آفاق, نوشته حسين حيدرى كاشانى, ص49 (به نقل از آيت الله سيد رضا بهإالدينى).
24- شرح احوال آيت الله العظمى شيخ محمد على اراكى, ص213 و 326.
25- همان, ص180 و 181.
26- همان, ص588.
27- سيرى در آفاق, ص;70 مجموعه سمينار بررسى مسائل حوزه, ص138 ـ 140.