موفقيت اقتصادى از دو نگاه

موفقيت اقتصادى از دو نگاه
حجه الاسلام والمسلمين اصغر هادوى كاشانى


مقدمه
تا آن جا كه در حافظه تاريخ مانده است, از ديرباز تاكنون, انسان ها براى گذران زندگى خويش, با نيازهاى نامحدود و منابع محدود روبه رو بوده اند و همين ناهمگونى, علت پيدايش علم اقتصاد بوده است و اهميت اين مسئله, باعث شده است تا متفكران و فيلسوفانى مثل افلاطون و ارسطو و سيسرون حكيم, نظريه هاى خاصى در برخى ابواب اقتصادى, مطرح نمايند.(1) زياده طلبى و منفعت پرستى انسان, موجب مى شود تا هر كس كه قدرت بيشترى دارد, از منابع موجود بيشتر استفاده و بهره بردارى كند; لذا عدالت اقتصادى و پرهيز از رباخوارى شاه بيت نظريه هاى اقتصادى بوده است, بعضى از مكتب هاى اقتصادى, اهرم وجود دولت را براى اين كار پيش بينى كرده اند كه براى نمونه مى توان به مركانتيليست ها, سوسياليست ها و كينزين ها اشاره كرد.
در مقابل, مكتب هاى ديگرى اعتقاد دارند كه حذف دولت از اقتصاد و زمينه ايجاد رقابت, مى تواند فضاى جامعه را با عدالت عطرآگين نمايد. فيزيوكرات ها و كلاسيك ها, از نمونه هاى گروه دوم مى باشند. تفكر غالب در اقتصاد امروزى, اقتصاد مختلط است, يعنى نه به طور كامل اقتصاد خصوصى و سرمايه دارى و نه اقتصاد دولتى و لذا موفقيت اقتصادى را بايد با اين ديد بررسى كرد. در اين نوشتار بعضى از معيارهاى موفقيت اقتصادى را از دو منظر غير اسلامى و اسلامى, در جنبه هاى مصرف و توليد, بررسى مى كنيم.

1ـ معيارهاى موفقيت در اقتصاد غير اسلامى
الف: حد اكثر كردن مطلوبيت
مطلوبيت, يك صفت كيفى است كه مصرف كننده از يك كالا احساس مى كند و اين مطلوبيت, همراه با افزايش مصرف, كاهش مى يابد.
در يك مثال ساده, فرض كنيد شما در هواى گرم, بسيار تشنه هستيد. اولين ليوان آب را كه مى نوشيد براى شما مطلوبيت بالايى دارد, ولى دومين ليوان, لذت ليوان اول را ندارد و همين طور ليوان سوم از ليوان دوم مطلوبيت كم ترى دارد. همان طور كه گفته شد, مطلوبيت, صفتى كيفى مانند هوش, استعداد, زيبايى و… است كه با عدد و رقم قابل اندازه گيرى نيست; گرچه واحدهايى براى اندازه گيرى آن معين نموده اند. مثلا در نمونه آب و تشنگى, گفته شده ليوان اول, صد يوتيلutil) ) و ليوان دوم, هشتاد يوتيل مطلوبيت دارد. گفته شده كه مصرف كننده با توجه به بودجه اى كه در اختيار دارد و مى تواند به دو كالا اختصاص دهد, تركيبى از دو كالا را انتخاب مى كند كه مطلوبيت بالاترى نسبت به تركيبات ديگر داشته باشد. در شكل روبه رو از تركيب, منحنى ((ج)) را انتخاب مى كند كه هم با بودجه اش سازگارى دارد و هم بهترين و بالاترين مطلوبيت را به او مى دهد.(2)

ب) حد اكثر كردن سود
توليد كنندگان, با توجه به شرايط اقتصادى, هزينه هاى توليد و تقاضاى بازار, براى ايجاد يك كارگاه توليدى به ارزيابى مى پردازند و در نهايت, به توليد كالا يا خدماتى مى پردازند كه بالاترين سود را براى آنها به ارمغان آورد. حتى در هنگام افزايش يا كاهش توليد نيز همين هدف را دنبال مى كند. با همين معيار, هر سال كارخانه را ارزيابى مى كنند و در صورتى كه اين هدف محقق نشود, كارخانه را تعطيل مى كنند. كم تر كسى در اقتصاد غرب نظر به نيازهاى جامعه يا رضايت خداوند دارد.

ج) تحليل هزينه ـ فايده
هرگونه تصميم گيرى در اقتصاد براساس اين تحليل صورت مى گيرد كه آيا هزينه اى كه براى تصميم خاص اقتصادى پرداخت مى شود, چه مقدار منفعت دارد. اگر منفعت آن بيشتر از هزينه ها باشد, آن را عملى مى كند وگرنه چشم پوشى كرده و به دنبال جايگزين مى گردد. اين بند, تقريبا مشابه بند ((ب)) است, فقط در اين جا هزينه هاى معنوى نيز لحاظ مى شود. فرض كنيد كشورى بخواهد ارتباط تجارى با كشورهايى برقرار كند كه علاوه بر كالاهاى متداول, مواد مخدر نيز توليد مى كنند. در اين صورت, ارتباط با اين كشورها هزينه هاى معنوى بالايى دارد. گرچه دولت در قبال آنها پولى نمى دهد, اما اعتيادى كه دامن جوانان را مى گيرد به نوبه خود, بسيار سنگين است و اثرات منفى فراوانى دارد. با توجه به هزينه هاى مادى و معنوى, اشخاص, بنگاه ها و دولت ها, گزينه اى را انتخاب مى كنند كه فايده اش بيش از هزينه هايش باشد.
2ـ معيارهاى موفقيت اقتصادى از نظر اسلام
در اين ديدگاه, ملاك موفقيت, فقط عوامل مادى نيست و كسى كه فقط در پناه تصميمات اقتصادى, دنياى خويش را آباد كند, فرد موفقى نخواهد بود. در قرآن آمده است: ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه(3) و وزن آخرت را با دنيا يكى گرفته است. حتى در آيات ديگرى براى آخرت اهميت بيشترى قائل شده است: والاخره خير لك من الاولى.(4) و در آيه ديگرى آمده است: والاخره خير و إبقى(5). و يا در سوره مطففين وقتى خداوند از نعمت هاى بهشتى ياد مى كند از مشتاقان مى خواهد كه براى رسيدن به آن نعمت ها از يكديگر پيشى بگيرند: و فى ذلك فليتنافس المتنافسون.
ملاحظه مى شود كه بر خلاف اقتصاد رايج دنيا, مسابقه فقط با معيار تحليل هزينه ـ فايده و حداكثر كردن مطلوبيت نيست; مسابقه در نعمتى است كه ما فقط وصف آن را شنيده ايم.
از ديدگاه اسلام, بايد به دنبال موفقيتى بود كه دو جنبه مادى و معنوى را تإمين كند. عوامل موفقيت در سطح فرد و جامعه را بايد در لابه لاى آيات قرآن و كلمات معصومين جستجو كرد. قطعا عوامل زيادى را مى توان نام برد كه از حوصله اين نوشتار و خواننده خارج است. در اين جا به بعضى از آنها در زمينه توليد و مصرف اشاره مى كنيم.

بخش اول: تجارت و توليد
الف) خود كفايى در توليد
رشد توليد را مى توان به عنوان معيارى براى پيشرفت كشورها مطرح ساخت, آن چه مى تواند جامعه اسلامى را در قبال زورمندان مصون بدارد عدم وابستگى به آنهاست و اين امر تحقق نمى يابد مگر اينكه واحدهاى توليدى با توجه به نيازها, افزايش يابند, در نتيجه هم بين واحدهاى توليدى رقابت ايجاد مى شود و هم توليد از نظر كمى و كيفى افزايش پيدا مى كند.
در اقتصاد امروزى كالاها را به واسطه اى و نهايى تقسيم مى كنند, كالاى واسطه اى در جهت توليد و كالاى نهايى براى مصرف مورد استفاده قرار مى گيرد.
ملتى به خودكفايى مى رسد كه تا جايى كه امكان دارد واردات نداشته باشد و نياز خود را در داخل تإمين كند, اگر هم نياز پيدا كرد, مواد اوليه و كالاهاى واسطه اى وارد نموده و بعد از ايجاد ارزش افزوده در آن, به كالاى نهايى تبديل نمايد.
مثلا به جاى واردات لباس, نخ را از خارج وارد كرده و در داخل تبديل به لباس نمايد.
محدثين بزرگ شيعه امثال مرحوم كلينى, شيخ صدوق و شيخ طوسى (اعلى الله مقامهم) روايت عجيبى از امام صادق(ع) نقل نموده اند كه گرچه در سطح خرد است ولى مضمون آن در اقتصاد كلان نيز مربوط به بحث مى شود.
محمد بن فضيل نقل مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: اگر پولى نزد توست با آن گندم خريدارى كن و اگر آرد بخرى, پول تو از دست رفته است!
و در تعبير ديگرى حضرت فرمود: شرإ الحنطه ينفى الفقر و شرإ الدقيق ينشىء الفقر(6) يعنى خريدن گندم فقر را از بين مى برد و خريدن آرد فقر را پديد مىآورد, گندم كالاى واسطه و آرد و نان كالاى نهايى است.
همان طور كه گذشت اين حديث مى تواند در سطح روابط كشور اسلامى با ديگران مطرح باشد. اولا تا جايى كه مى تواند وابسته به كشورهاى ديگر نباشد.
ثانيا اگر حرف ريكاردو را در مورد مزيت نسبى كشورها بپذيريم, بايد به جاى كالاى نهايى, كالاى واسطه اى وارد نمود تا علاوه بر كم كردن وابستگى, اشتغال و توليد فزونى يافته و به تدريج كشور اسلامى به خودكفايى برسد.
به نظرم امروز اين حديث براى سطح كلان بسيار ملموس تر است و نتيجه عدم وابستگى در سطح كلان احساس عزت شخصيت و كرامت است.

ب) ريسك پذيرى
در شرايط عادى, هر كار توليدى يا تجارى با خطر (ريسك) روبه رو است. توليد كننده نمى داند در موقع محصول كالا, شرايط جامعه چگونه خواهد بود. آيا تقاضا براى كالاى توليدى او وجود خواهد داشت؟
گرچه موقع تإسيس واحد توليدى, ارزيابى مثبتى از شرايط موجود و آينده داشته است, ولى ممكن است همزمان با كار او محصولات بهترى از طريق ديگر, توليد شوند; ممكن است مشابه اين كالا از خارج وارد گردد و به قيمت ارزان, در دسترس مردم قرار گيرد, ممكن است تا زمان توليد, سليقه مردم عوض شود; ممكن است بر اثر شرايط سياسى كشور, مواد اوليه, كمياب شده و توليد را با خطر مواجه كند. اگر توليد كننده در گرداب اين افكار فرو رود, نبايد توليد كند و تاجر نبايد تجارت نمايد, ولى امروزه گفته مى شود افراد ريسك پذير, نسبت به افراد ريسك گريز, موفق ترند. امام على(ع) فرمود:
تاجر ترسو, محروم است و براى تاجر جسور (ريسك پذير), رزق و روزى تضمين شده است. (7)

ج) انتخاب كشاورزى به عنوان بهترين بخش براى توليد
بخش هاى كشاورزى, صنعت و خدمات, از جمله بخش هاى مهم اقتصاد هستند كه هر كشورى به فراخور وضعيت جغرافيايى, و امكانات, در يكى از آنها مزيت نسبى دارد و مى تواند همان را فعال كرده و در بخش هاى ديگر مصرف كننده كالاهاى ديگران باشد. البته بعضى كشورها قابليت رشد در همه بخش ها را دارند. در روايات ما بدون توجه به شرايط و به طور مطلق, بر احياى كشاورزى تإكيد شده; حتى از ديدگاه فقه شيعه, اگر كسى زمين هاى معطل افتاده را آباد كند, با شرايطى مالك آن مى شود.
امروزه به محصولات كشاورزى مثل گندم و برنج به عنوان كالاى مصرفى نگاه نمى شود, بلكه از آنها به عنوان ابزارهاى سياسى در دست قدرت هاى بزرگ ياد مى شود. در گذشته, برنج توليد داخل ژاپن, به قيمت چند برابر برنج وارداتى تمام مى شد, ولى ژاپنى ها تحمل كردند تا در نهايت, نياز خود را در داخل برآورده كنند. حيف است مسلمين با امكاناتى كه دارند نيازمند محصولات كشاورزى ديگران باشند!
امام على (ع) مى فرمايد:
هر كس آب و خاك كافى داشته باشد, و فقير بماند, از خدا دور شده است.(8)
امام باقر(ع) نيز فرمود:
هيچ شغلى نزد خدا محبوب تر از كشاورزى نيست و همه پيامبران به غير از ادريس, كشاور بوده اند. (9)
د) توليد كالاهاى ضرورى
در روايت مفصلى از امام صادق(ع) آمده است: كه در توليد بايد چهار اصل رعايت شود:
1ـ اصل احتياج عمومى,
2ـ اصل سودمندى عمومى,
3ـ اصل قوام اجتماعى,
4ـ اصل پاسخگويى به نيازمندىهاى عمومى توده ها.(10)

بخش دوم: مصرف
الف) ميانه روى در مصرف
همان گونه كه در مقدمه آمد, انسان, با محدوديت منابع مالى و نامحدود بودن نيازها روبه روست. و علم اقتصاد نيز زاييده همين كميابى است, لذا با همين معيار, بعضى كالاها مثل هوا, اقتصادى نيستند, چون به ميزان نامحدود وجود دارد و هر كس براى هر اندازه از مصرف آن آزاد است. براى چيره شدن بر كميابى, تنها راه, ميانه روى است كه در روايات از آن تعبير به اقتصاد شده است.
رسول خدا(ص): ميانه روى در خرج كردن, نصف معيشت است.(11)
هم ايشان مى فرمايند: هر كس ميانه روى كند, خدا او را بى نياز گرداند.(12)
امام على(ع): ميانه روى, مال اندك را رشد مى دهد.(13)
امام كاظم(ع): انسانى كه ميانه روى كند, فقير نشود.(14)

ب) سر بار ديگران نبودن
يكى از مشكلات كشورهاى جهان سوم, بحثى به نام ((بار تكفل)) است, يعنى هر كسى مسووليت سير كردن چند نفر را دارد و اين رقم در اين كشورها بالا است. در روايات ما سفارش شده كه انسان بايد از دسترنج خويش ارتزاق كند.
فضل بن ابى قره نقل مى كند:
بر امام صادق (ع) وارد شدم, در حالى كه مشغول كار بود. عرض كردم: جان ما فداى شما باد! كار را رها كنيد يا ما يا غلامان براى شما انجام دهند. حضرت فرمود: ((مرا به حال خود واگذاريد, دوست دارم خدا مرا ببيند كه با دست خويش كار مى كنم و به دنبال طلب حلال هستم)).(15)
روايات فراوان ديگرى در مورد مذمت تقاضا از ديگران و وابستگى به آنها وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود: شيعيان ما از كسى تقاضاى چيزى نمى كنند, گرچه از گرسنگى بميرند.(16)
و پيامبر(ص) فرمود:
هرگاه شخصى باب سوال (درخواست و تقاضا) را بر روى خود بگشايد, خداوند هفتاد باب فقر را بر او مى گشايد.(17)

ج) پرهيز از اسراف و تبذير
اسراف يعنى كالاهاى زياد مصرف كردن و تبذير يعنى از يك كالا كه مورد نياز واقعى او نيست استفاده كند و بهاى سنگينى در مقابل آن بپردازد. حد مصرفى مورد سفارش اسلام, ((حد كفاف)) است و اين حد, كميت مشخصى ندارد. اسحاق بن عمار مى گويد:
به امام كاظم() گفتم: مردى ده پيراهن دارد. آيا در اين كار اسراف كرده است؟
فرمودند: و اين باعث دوام بيشتر جامه هاى اوست. و اسراف آن است كه لباس آبرومند خود را در جاهاى آلوده بپوشى و آن را ضايع كنى.(18)
علاوه بر آن چه گذشت, عوامل ديگرى نيز وجود دارند كه در آينده چنان چه مجالى باشد به ذكر و توضيح آنها خواهيم پرداخت.

جمع بندى و نتيجه گيرى:
وقتى همه اجزإ جامعه موفقيت را با نگاه اول تفسير كنند نتيجه اش همان نظر كلاسيك ها در اقتصاد است كه معتقدند: ((هر كس به فكر خود باشد و خدا به فكر همه است)) و به تدريج همان نظام سرمايه دارى در جوامع دينى نيز شكل گرفته و تمايلات فطرى كم رنگ شده و به جاى آن تمايلات غريزى كه خصوصيت بارز انسان اقتصادى است تقويت مى گردد.
فردگرايى (انديويداليسم) جدايى دين از سياست (سكولاريسم) انسان محورى (اومانيسم) و آزادى بدون قيد و شرط (ليبراليسم) رايج مى گردد و در يك كلام انسانى به نام انسان اقتصادىhumaneconomy) ) متولد مى گردد اما در نگاه دوم علاوه بر عوامل موفقيت در جنبه توليد و مصرف در جهت توزيع نيز مفاهيم زيبايى چون انفاق, ايثار و مواسات, زيبنده شخصيت او مى شود و در يك كلام شايستگى خليفه اللهىland) successorin ) روى زمين را پيدا مى كند و جامعه اى تشكيل مى گردد كه در معرض فيض و رحمت الهى قرار مى گيرد.
ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السمإ والارض.(19)
 

پى نوشت ها:
1 . كليات علم اقتصاد, يدالله دادگر.
2 . كليات علم اقتصاد, باقر قديرى اصلى, ص113.
3 . بقره, 201.
4 . ضحى, 93.
5 . اعلى, 87.
6 . كافى, ج5, ص166, ح1.
7 . كنزالعمال, ح9239.
8 . قرب الاسناد, ص115, ح404.
9 . مستدرك الوسائل, ج13, ص461, ح15898.
10 . ر. ك. ب : الحياه, حكيمى, ج6 ص264.
11 . كنزالعمال, ح5434.
12 . تنبيه الخواطر, ج1, ص167.
13 . غرر الحكم, ح334.
14 . خصال ص620.
15 . من لايحضره الفقيه, ج3, ص163, ح3595.
16 . وسائل الشيعه, ج6, ص309.
17 . جامع الاخبار, ص379, ح1061.
18 . مكارم الاخلاق, ص112.
19 . اعراف, 96.