سپيده اى كه از افق ايمان بردميد2

سپيده اى كه از افق ايمان بردميد
(تحليلى درباره انقلاب اسلامى ايران, مواهب و بركات و آسيب شناسى آن)
قسمت دوم
غلامرضا گلى زواره


پايگاه مردمى قيام اسلامى
سرنگونى رژيم پادشاهى توسط يك حركت مذهبى از نكاتى است كه پژوهشگران مسايل سياسى و كارشناسان اجتماعى اقتصاد و نظريه پردازان را به توجيهاتى واداشته است.
غربى ها تمايل دارند كه اين سرنگونى و جابجايى قدرت را از دريچه براندازى يك نهاد حكومت قديمى كه اصلاحاتى را در دنياى جديد براى كشور به همراه داشت توسط مردمى كه بر باورهاى مذهبى و سنتى تكيه داشتند بررسى نمايند, اما نيروى مضمحل شده آن گونه نيست كه آنان پنداشته اند.
واقعيت اين است كه رژيم شاه با حد بالايى از امكانات رفاهى و پيشرفت هاى مادى كه براى نخبگان قدرت خويش فراهم ساخته بود ميان تشكيلات خويش و جامعه فاصله اى عميق ايجاد كرده و در واقع تافته جدابافته اى از مردمى شده بود كه با آگاهى رهبران دينى نمى توانستند اين روند باطل را نظاره گر باشند و خاموش بنشينند. شخصيت سازش ناپذير امام كه به مرور جلوه بيشترى مى يافت در كنار خصلت طبيعى ارتباط عالمان دينى با مردم به اضافه قداستى كه جامعه گرداگرد وجود رهبر مى يافت سبب گرديد كه شاه به صورت حاكمى منفور در اذهان جلوه كند, جذابيت و مقبوليت دروغين خويش را از دست بدهد و مصداقى از شرك, نفاق, ستم و در واقع باطلى در مقابل حق تلقى گردد.
پاره اى از تحليل گران به جاى توجه به اين حقيقت كه در واقع همان سنت الهى است كه قرآن مطرح كرده مدتى طولانى حكومت شاه و گرايش مردم به تنوع و تغيير را اسباب اين تحول و جابجايى قلمداد كرده اند و چيزى كه در اين تحليل فراموش شده و مورد توجه واقع نشده همان نيروى معنوى است كه قادر گرديد علاقه, احساسات مثبت مردم, گرايش هاى مذهبى و باورهاى دينى آنان را بر حول محور رهبرى براى محو ستم سازماندهى كند, شاه در رنج مضاعف از حقارت درونى و ماليخولياى تكبر بيرونى هيچ گاه موفق نشد كه به صورت شايسته اين اعتقادات مذهبى را درك كند و به آنها بها دهد و به رابطه مستمر و واقعى با مردمى متدين دست يازد, مردم با روشنگرى علماى حوزه و روشنفكران مذهبى دانشگاه متوجه مى شدند كه جهت گيرى درآمدهاى سرشار نفتى و سرمايه گذارىهاى عظيم به سمت قطب هاى مرفهى است كه هزار فاميل خوانده مى شوند, هم چنين بخشى مهم از تلاش هاى نظام استبدادى مصروف برنامه هايى مى گرديد كه با علايق دينى و گرايش هاى مذهبى مردم در تباين بود, فساد مالى, ابتذال, گسترش منكرات و كوشش در جهت ميراندن فضيلت ها و دربند كشيدن وارستگان و نيكان و مبارزان از نظر مردم دور نبود و با بصيرتى درونى درك مى كردند. به رغم آن كه شاه ادعا مى نمود ايران در آستانه تبديل به يكى از پنج كشور بزرگ و متمدن جهان است از توسعه اساسى و زيربنايى در صنايع, اسراف و تبذير بى حد مالى, ورشكستگى روستاها و خرابى شهرها رنج مى برد, طبيعى است غربى ها كه سالهاى متمادى از استبداد پهلوى حمايت كرده اند نمى توانند به يكباره اقرار كنند كه حكومت شاه فاقد توانايى ها و شايستگى هاى لازمه بوده و به دليل همين بى كفايتى توسط نيروهايى كه بر ارزش هاى اصيل مذهبى ايقان و اعتقاد و التزام عملى داشتند سرنگون گرديد البته آنها در تحليل ها و برخى اظهارات خود تلويحا به گسستگى روابط ميان نظام استبدادى و مردم مسلمان ايران اذعان داشته و قبول كرده بودند كه از سوى رژيم منفور پهلوى تنها سخن ممكن با مردم از طريق زور گفته مى شد و يكى از دلايل از دست رفتن بقاياى پايگاهى تشكيلات حكومتى در ميان مردم روش سركوبگرانه اى بود كه شاه در ماجراى قيام خونين پانزده خرداد پيش گرفت و كشتار مردم در جمعه سياه اين شكاف را شدت بخشيد, اصولا خصائلى كه براى حالات روانى شاه در ماههاى پايانى حكومتش برشمرده اند و گزارشات كسانى كه در اين مدت با وى ارتباط داشته اند حاكى از آن است كه شاه مبهوت از بى پايگاهى در ميان مردم اين آمادگى را داشته كه براى رهايى از اين وضع اسف بار به هر امكان و وسيله اى توسل جويد و اين حيرت و اضطراب سبب بروز آشكار ضعف هاى روانى وى شده است.(1)
دوازده بهمن ماه هر سال يادآور يكى از شورانگيزترين روزهاى تاريخ معاصر ايران مى باشد روزى كه مردمى عاشق و تشنه خوبى ها پس از سال هاى طولانى فراق, گمشده خود را چون نگينى در بر گرفتند و استقبالى بى مانند از مراد خويش را در سينه پر خاطره هستى به يادگار نهادند, راستى رمز و راز آن اقبال بى ادبار به پير فرزانه اى كه از همه امكانات مادى و ابزارهاى قدرت ظاهرى محروم بود در چيست, درك چرايى هجوم عاشقانه مردم به سوى آن روح قدسى مى تواند كليد موفقيت و چراغ راه آينده جامعه ما و تمامى جوامعى باشد كه مى خواهند مردم سالارى را تجربه كنند, در ميان تمام فضايل كم نظير امام مى توان اصلى ترين انگيزه مردم براى عشق هميشگى به ايشان را در اخلاص او نسبت به خدا و صداقتش در ارتباط با مردم دانست, او موفق گرديد پس از سال ها سلوك ملكوتى با كوله بارى از معنويت و وارستگى و تنها براى رضاى خدا كمر خدمت به بندگان او را ببندد, مردم عزيزترين و اصلى ترين چيز در انديشه و عمل امام بودند, همان مردمى كه براى برپايى دين خدا قيام كرده و در رسيدن به اين منظور از همه چيز خود گذشته بودند, مى ديدند كه امام خمينى جز آنان به چيزى فكر نمى كند و به همين جهت در يكى از نادرترين روابط عاطفى شيفته و فرمانبردار او بودند, امام نشان داد كه به رغم نظريه هاى آميخته به شرك كه همه تإثيرات را به ابزار مادى و رسانه هاى جمعى نسبت مى دهند كليد دل ها به دست خداست وبه مدد شگردهاى تبليغاتى و عوام فريبى موسمى و مردم نمايى فصلى نمى توان چشمان تيزبين مردم را براى هميشه مسحور كرد.
امام خمينى در زمره شخصيت هاى بى بديلى است كه نه تنها تا پايان عمر كه تا امروز همه جايگاه رفيع خود را در دل هاى حقيقت جو از دست نداده و در آينده هم به فضل الهى از دست نخواهد داد و همين پايگاه پرتوان مردمى, نظام بين الملل استكبارى و نظم نوين جهانى را به هراس افكند و به همين دليل همه قدرت ها درصدد نفى و يا تحريف آن برآمده اند و هجوم سازمان يافته اى را به فرهنگ مقاوم و مولد و تحول آفرين امام كه ريشه در ارزش ها دارد و بر دوش دل هاى مردمان متدين استوار است آغاز كرده اند و متإسفانه جمعى از كوردلان, كژانديشان و كوتاه فكران دل بسته به شهرت هاى اجتماعى زودگذر و فناپذير با اين توطئه جهانى هماهنگ و هم صدا گشته اند كه بايد بدانند مردم رشيد و هوشيار ايران به لطف خدا و هشدارهاى رهبرى, بيدار و دشمن شناس هستند و هرگونه حركت آغشته به نفاق و تباهى را خنثى مى كنند.
از پيامدهاى مهم انقلاب اسلامى احياى نگرشى خاص به حكومت با الهام از حقايق اسلامى بود, بر مبناى اين تفكر رهبران جامعه ضمن اهتمام در جهت استقرار حكومت دينى, حق تعيين سرنوشت براى امت اسلامى را به رسميت شناختند و ساختار نظام سياسى ايران براساس مشاركت فعال مردمى و اراده آن شكل گرفت و پس از پيروزى قيام اسلامى با توجه به اين كه آحاد جامعه نقش فعالى در به ثمر رسانيدن انقلاب داشتند در يك همه پرسى با اكثريت آرا به نظام جمهورى اسلامى رإى مثبت دادند, اهميت دادن به نظرات مردم مرهون برداشت امام خمينى از حكومت مذهبى بود, آن رهبر فرزانه نهضت اسلامى در مصاحبه اى با روزنامه نگاران كشورهاى گوناگون در پاييز سال 1357 در فرانسه اعلام كرد:
حكومت آينده در ايران اسلامى خواهد بود و چون بعدها بحث بر سر شكل نظامى سياسى شكل جدى به خود گرفت امام فرمودند: جمهورى اسلامى, نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر.
با نظرى اجمالى به حضور مردم در تعيين سرنوشت سياسى اجتماعى خويش كه اصل پنجاه و ششم قانون اساسى بر آن تإكيد دارند, اداره امور كشور با توجه به انتخابات عمومى و اخذ آرا از مردم مشخص مى گردد, علاوه بر همه پرسى در خصوص اظهار تمايل نسبت به جمهورى اسلامى انتخابات ديگرى در كشور صورت گرفت كه از مردم سالارى دينى حكايت دارند, در 12 مرداد سال 1358 مردم فقهاى شوراى خبرگان را براى تدوين قانون اساسى انتخاب كردند و در 24 آبان همين سال خبرگان منتخب مردم قانون اساسى را به تصويب رسانيدند و آن را براى شركت آحاد مردم در تعيين سرنوشت سياسى و اجتماعى خويش در تاريخ دهم آذر 1358 در معرض همه پرسى قرار دادند و در نهايت با تصويب نهايى آن در 12 آذر 1358 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران رسميت يافت, برگزارى نخستين انتخابات براى تعيين اولين رياست جمهورى در پنجم بهمن 1358 و انتخابات متعدد ديگرى كه در سال هاى بعد صورت گرفت مويد اين حقيقت است كه نظام اسلامى ايران ضمن محتوايى اسلامى و الهام گرفتن از فرهنگ قرآن و عترت بر آراى مردم تكيه دارد و مردم از طريق نمايندگانى كه تعيين مى كنند در ترسيم سياست هاى جمهورى اسلامى نقش موثرى دارند, روحانيانى چون شهيد مطهرى, شهيد دكتر بهشتى, آيه الله طالقانى, شهيد مفتح ودكتر شهيد محمد جواد باهنر ضمن صيانت از هويت اسلامى و توجه به مسايل ارزشى به هنگام تدوين قانون اساسى, آزادى را مخالف ديانت تلقى نكردند و ضمن دفاع از آزادى به معناى واقعى و همه جانبه آن كوشيدند تا اين مفهوم را در بندهاى قانون اساسى بگنجانند, هم چنين علماى حوزه براى دانشگاه و مراكز علمى بيرون از حوزه اهميت و اعتبار قائل شدند و اجازه ندادند از شإن ديگر مبارزان براى سرنگونى استبداد بكاهندچ ارتباط تنگاتنگ بين روحانيان و دانشگاهيان سبب شد كه مذهب در ميان اقشار تحصيل كرده آن چنان اثر بگذارد كه تفكر مذهبى آنان به تدريج انحصارگرايى اصلاح طلبان سكولار يا وابستگان به حزب توده و اردوى به ظاهر ملى گرايى را درهم شكست و عطر معنويت چون چشمه اى در دانشگاه جارى گرديد, شيوه اى كه متفكرانى چون آيه الله مطهرى و آيه الله طالقانى براى گسترش ديانت به كار بردند اين خاصيت را داشت كه بين علم و دين وحدت برقرار ساخت و اسلام را با توجه به مقتضيات زمان مطرح ساخت, از بركت اين تلاش هاى فرهنگى شكوفايى چندين انجمن اسلامى دانشجويى در سطح دانشگاهها و نيز رويش انجمن هاى اسلامى مهندسين و پزشكان بود,(2) حركت امام خمينى نه تنها موج جديد بازگشت به اسلام را كه در ميان اقشار تحصيل كرده و دانشجويى پا گرفته بود در ابعاد گسترده اى تقويت نمود بلكه در خصوص ارتباط مذهب با سياست و حكومت, تحولاتى شگرف پديد آورد, قيام امام موج اسلام گرايى را كه به تدريج از چند دهه قبل پديد آمده بود تقويت كرد و به آن جانى تازه و حياتى دوباره بخشيد, هم چنين مبارزين مذهبى اعم از دانشجويان و بازاريان كه با شكست ملى گرايى عملا از وجود رهبرى مقتدر و سازش ناپذير محروم شده بودند با ظهور امام در صحنه مبارزه براى مبارزه با ستم و استكبار مصمم گشتند و از رهبر فرزانه خويش گرما گرفتند و احساس حقارت, ضعف و زبونى را از ذهن و انديشه خويش حذف كردند و با صلابت و شجاعت مسير مقاومت و پايدارى را ادامه دادند تا پيروزى را در آغوش گرفتند, رهنمودهاى امام ضمن آن كه گروه هاى گوناگون مسلمان را متحد كرد با مطرح كردن جاذبه هاى دينى مرزهاى اسلام خواهى را گسترده تر كرد, آن روح قدسى مفاهيم فراموش شده شيعه را احيا كرد و به آنها روحى تازه كه سرشار از ستيزه جويى, ايثار و مبارزه طلبى بود دميد, امام سيمايى از اسلام را ترسيم كرد كه ريشه در قرآن وعترت داشت, چهره اى مترقى, انقلابى و مخالف هر گونه شرك, نفاق و كفر و جاهليت, او از اسلامى سخن گفت كه هم حكومت و سياست داشت و هم اقتصاد و آيين كشوردارى, انديشه دينى مطرح شده توسط امام خمينى هر گونه نابرابرىهاى طبقاتى را از بين مى برد و جامعه اى برابر و برادر مى ساخت, ضمن آن كه به خفقان, ديكتاتورى و استبداد پايان مى داد, آزادى, حرمت انديشه و تإمين حقوق انسانى را مطرح مى ساخت, اين نگرش ايمانى به نفوذ ابرقدرت ها خاتمه مى داد و به جاى آن ايرانى مستقل و متكى به خود مى ساخت, با چنين تصويرى بود كه اسلام توانسته بود بر قلوب طيف گسترده اى از اقشار مختلف جامعه اثر بگذارد و همه را متحد ساخته و براى مقصدى عالى و انسان ساز مجتمع نمايد.
يكى از ويژگى هايى كه انقلاب اسلامى را در ميان قيام هاى جهان بى نظير و بى رقيب ساخته است نقش بانوان در اين حركت عظيم الهى است, بانوان باايمان اين مرز و بوم وقتى از فرمان رهبر مبنى بر حضور زنان در مبارزات اسلامى آگاه شدند با حفظ موازين دينى و شرعى از هيچ گونه فداكارى در راه به ثمر رساندن انقلاب اسلامى خوددارى نكردند. شهيد مطهرى شركت زنان در اين خروش مقدس را بسيار مهم و اساسى و تإثيرگذار تلقى كرده و يادآور شده اند: ((… اگر آنها[ بانوان] شركت نمى كردند اين خود واقعيتى است كه اين انقلاب به ثمر نمى رسيد چون زنان نه تنها شركت مستقيمشان موثر بود, شركت غير مستقيمشان يعنى تإثيرى كه روى شوهران, فرزندان, پدران و روى برادرانشان داشتند از تإثير مستقيم خودشان كمتر نبود و اين خود مسإله فوق العاده اى است. مرد الهام گير از زن است و اگر در يك جريان اجتماعى زن ها هماهنگى نداشته باشند از تإثير مرد هم فوق العاده مى كاهند و بر عكس اگر زن ها نقش موافق داشته باشند نيروى مردها را چند برابر مى كنند يعنى نه تنها ترمزى براى مردها نمى شوند, نيروى محركى هم براى مردها به شمار مى روند.))(3)

موهبت ها و بركت ها
اين تحول عظيم متكى بر هيچ گروه, حزب و فرقه اى و متإثر از هيچ مرام و مكتبى جز اسلام نبود بلكه تنها از سرچشمه زلال قرآن ريشه گرفت و در امتداد بعثت محمدى و اصلاحات علوى بود و تحقق وعده هاى الهى را در پى داشت, انقلاب اسلامى بر الگوى اسلام راستين و با مشاركت مردم صورت گرفت و ارزش هاى رشد دهنده اى را در ابعاد گوناگون به جامعه بشريت عرضه نمود, در بعد معنوى امت اسلامى از نظر اعتقادات و تفكرات مذهبى به مراحلى از شكوفايى و كمال دست يافت كه درك آن براى بسيارى از متفكرين و محققين مبهم بود و عينيت آن مشكل مى نمود, تحقق عبادات اسلامى به معنى واقعى, اصيل و حركت آفرين و تحول بخش, احياى سنت هاى مذهبى, ايجاد روحيه ايثار و اشتياق به دفاع از حق و پيشى گرفتن افراد جامعه خصوصا جوانان از يكديگر در شهادت طلبى از ديگر ثمرات ثمين انقلاب اسلامى به شمار مى رود, به بركت اين بارقه الهى مردم در بعد خودسازى, تهذيب, عرفان و فضيلت چنان پيش رفتند كه افق هاى معنوى در روح و روان آنان روشن گرديد و مسايلى كه در اين روزگاران افسانه و تخيل به نظر مى رسيد به روشنى سپيده دمان تحقق بخشيد.
استقامت در راه هدف, فروتنى براى حق و جويندگان و پويندگان حقيقت, محبت در راه خدا, كوشش و تلاش در جهت اخلاص و وارستگى ارمغان اين گرايش هاى عالى است.
در واقع هر انقلابى ابتدا مى كوشد تا نهادهاى رژيم گذشته را حذف كند و به جاى آنها تشكيلاتى تازه مستقر سازد اما اين تغيير در سطح محسوب مى شود و تا زمانى كه حركت انقلاب به اعماق دلها و جانها نفوذ نكند, انقلاب موفقى نمى باشد اما انقلاب اسلامى جداى از اين وجه تشابه با تمامى قيام هاى جهان داراى يك تمايز اساسى است كه اساس پيروزى انقلاب مزبور بر آن استوار است, و رمز بقايش نيز مى تواند به شمار آيد اين هدف عالى همان تحول انسانى است.
امام خمينى تإكيد مى نمايند كه چنين تحولى انقلاب را پيروز كرد و بايد چنين اساسى را حفظ كرد, اگرچه انقلاب خود يك تحول محسوب مى شود ولى ماندگاريش مشروط به تحولى در قلوب انسانهاست كه اقتدار جامعه اسلامى به آن بستگى دارد و بدون چنين اهرمى نمى توان به حيات ادامه داد و حضورى فعال داشت, گرايش به اسلام راستين در سطح جهان اسلام نيز با همين پشتوانه ريشه دارتر و گسترده تر مى شود تا جايى كه اين توسعه تفكر و انديشه ناب مانع سازش با استكبار در دنياى مسلمانان خواهد شد, تلاش تمامى دشمنان در جهت سلب اين تحول است, و بى جهت نيست كه استكبار در تهاجمى فكرى و فرهنگى مى خواهد در مرحله اول اين تحول انسانى و اشتياق نسل جوان را به ديانت از امت مسلمان ايران سلب كند و آنان را از درون تهى كرده و اراده هايشان را متزلزل نمايدو در دومين مرحله تلاش دارد تا اين تحول انسانى در سطح جهان گسترش نيابد.
جنبش اسلامى آن چنان تحولى در افكار و انديشه ها پديد آورد كه رشد سياسى آنان را ارتقا داد, و در واقع چون دانشگاه بزرگى آن چنان زمينه اى به وجود آورد كه همه مردم اعم از زن و مرد, كوچك و بزرگ, روستايى و شهرى, تحليل گر سياسى شدند اين بيدارى و آگاهى و برخاستن از خواب غفلت موجب گرديد كه مردم رهنمودها و بيانات امام خمينى را معيار شناخت حق از باطل بدانند و اصل تولى و تبرى را در برخورد با دوستان و حاميان حق و دشمنان اسلام عينيت ببخشند كه: من لم يكن معنا كان علينا و هل الدين الا الحب والبغض, اين شعور ناب توحيدى كه انقلاب اسلامى به ارمغان آورد از ايرانى و ايران امت و سرزمينى ساخت كه امام خمينى در وصف آن فرمود: ((ايران يك موجود الهى است)) ((ملتى مثل ايران در تاريخ ثبت نشده است)) ((ملت ما تاريخ را تاريخ ديگرى كرد))(4)
پايان دادن به سلطه خارجى و چشاندن طعم استقلال واقعى در تمام زمينه هاى فرهنگى, سياسى و اقتصادى به مردم ايران از بزرگترين ثمرات انقلاب اسلامى است, ايران از قرن نوزدهم ميلادى كه به طور كامل در مسير طوفان سياست جهان قرار گرفت, تا زمان پيروزى نهضت اسلامى مدام نقش يك كشور ضعيف يا حايل عقب مانده بين امپراطوريهاى روسيه و انگليس و يا نقش يك تشكيلات دست نشانده انگليس و امريكا را ايفا كرد, با پيروزى انقلاب اسلامى كه حدود يك ربع قرن سلطه امريكا بر ايران خاتمه داده شد, و براى نخستين بار در تاريخ معاصر, ملت ايران, حلاوت استقلال را در مذاق ذهن خود تجربه كرد و كارگزاران كشور درجه بى نظيرى از كنترل بر سرنوشت امور داخلى و بين الملل ايران را به دست آوردند, اهميت اين استقلال براى جامعه ايران به حدى است كه انواع نقشه ها و خدعه هاى كوچك و بزرگ دشمنان و بويژه تجاوز و هجوم توإم با توحش رژيم بعثى عراق با كمك استكبار جهانى به سرزمين ايران نه تنها نتوانست در عزم امت اسلامى در پاسدارى از ارزشهاى اسلامى خدشه وارد كند, بلكه روز به روز اين اهميت را در روح و روان مردم ايران شعله ورتر ساخت و آنان را به يك مصاف تاريخى براى عملى ساختن اين مقصد مقدس واداشت.
واقعيتى كه بايد بپذيريم اين است كه خود اتكايى از خودباورى برمى خيزد و اين مفهوم زمانى خود را روشن تر نشان مى دهد كه به حساسيت شرايط واقف باشيم زيرا تلاش تمامى دشمنان در سلب اين خودباورى است.
مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله خامنه اى در فراز يكى از بيانات خويش فرمودند:
((مسئولين بايد به استعدادهاى ملت تكيه كنند و دست حاجت به طرف دشمن دراز نكنند, دشمن امروز منتظر اظهار ضعف و عجز ملت طرفدار قرآن و اسلام است, و ما نبايد اين فرصت و امكان را به دشمن بدهيم كه بر ملت ايران طمع كند….
ما بايد به اين سرمايه, علم, استعداد و توانايى هاى خود متكى باشيم…))(5)
ايشان در پيامى به مناسبت فرارسيدن بيستمين سالگرد پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى خاطرنشان ساختند:
((… مهمترين خدمت انقلاب در زمينه بناى علمى و عمرانى كشور, روح خودباورى و اعتماد به نفسى است, كه سرمايه از دست رفتن ملت ايران در طول قرن هاى اخير بود و نابود كردن آن گناه بزرگ پادشاهان بى كفايت و دست نشاندگان غرب بوده است.
امروز ايرانى احساس مى كند كه خود قادر به اداره كشور, قادر بر سازندگى, قادر بر عبور از موانع, و قادر بر ابتكار و نوآورى است و اين همان سرمايه لايزالى است كه هر ملتى را در رسيدن به هدف هاى خود كامياب مى سازد و همين است كه در بيست سال گذشته آن همه افتخارات را در زمينه هاى علمى و صنعتى و نظامى و سياسى نصيب ملت ايران كرده است. در سازندگى معنوى محصول تلاش بيست ساله انقلاب, رشد دين و معنويت, رشد استقلال و عزت ملى و روشن بينى سياسى قشرهاى مختلف هر يك در جاى خود مايه مباهات و سربلندى ملت ايران است…))(6)
به اعتقاد امام خمينى اگر افراد ملى گرا زمام امور كشور ايران را به دست مى گرفتند, اين خود اتكايى و استقلال را از بين مى بردند و كشور را به اجانب و ابرقدرتها وابسته مى نمودند:
((من به صراحت مى گويم ملى گراها اگر بودند, به راحتى در مشكلات و سختى ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى كردند و براى اين كه خود را از فشارهاى روزمره سياسى برهانند همه كاسه هاى صبر و مقاومت را يكجا مى شكستند و به همه ميثاق ها و تعهدات ملى و ميهنى ادعايى خود, پشت پا مى زدند.))(7)
اتحاد و انسجام جامعه اسلامى و متعهد بودن تمامى گروه هاى اسلامى و تشكيلات سياسى و فرقه ها و طوايف با يكديگر و پيگيرى مقصدى واحد از سوى تمامى اقشار جامعه از بركات انقلاب اسلامى است, همدلى و تفاهم وفاق مردم با هم, اراده اى استوار و شكست ناپذير پديد آورد كه موفق گرديد نقشه ها و حيله هاى دشمنان را خنثى كند و استكبار تاب مقاومت در مقابل اين اقيانوس امت و كوه استقامت را از دست بدهد, به بار نشستن نهضت اسلامى و در هم فروريختن كاخ استبداد نيز به بركت وحدت ميان همه طبقات جامعه و خصوصا روحانيان و دانشگاهيان بود, قرآن كريم مسلمانان را به اتحاد فرا مى خواند و از آنان مى خواهد همه با هم به ريسمان الهى چنگ بزنند و در ادامه آنان را از تفرقه و اختلاف برحذر مى دارد و در نتيجه شوم تشتت امت را نيز بازگو مى كند: ((واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا))(8), ((ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم))(9) حضرت على(ع) در تإثير وحدت مردم مى فرمايند: ((به طور قطع تاكنون هيچ ملتى در مسإله اى خاص وحدت كلمه پيدا نكرد جز آن كه نيرو گرفت و قدرتمند شد)).(10)
و در خصوص عوارض ناگوار تفرقه فرموده اند: ((به خدا قسم ميان هيچ امتى پس از پيامبرش اختلاف نيفتاد مگر آن كه اهل باطل بر طرفداران حق پيروز شدند.))(11)
اميرمومنان تإكيد مى فرمايد تفرقه ستون فقرات يك ملت را مى شكند و قانون آفرينش چنان فراگير و قطعى است كه با اختلاف حق عقب نشينى مى كند و باطل مى تواند با اتحاد تمامى قواى باطل, به موفقيت برسد.(12)
در واقع هر رهبرى در صورتى مى تواند بر مشكلات فائق آيد و بر قدرت سياسى جامعه و ميزان اراده و استقامت آنان بيفزايد كه در ميان آنان همدلى ايجاد كند و اين همان چيزى است كه معمار و بنيانگذار نظام اسلامى ـ امام خمينى (ره) ـ به آن سامان بخشيد و اختلاف و بدبينى هاى ديرينه را بويژه از ميان حوزه و دانشگاه زدود و احتمال زوال اتحاد امت اسلامى از دغدغه هاى آن روح قدسى بود.
و در وصيت نامه خود تإكيد فرمودند:
هر دو قشر محترم (روحانيون و دانشگاهيان) كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئه ها باشند.
… اگر وحدت و امنيت ملى تإمين گرديد آرامش به جامعه حاكم گرديده و اين پديده مى تواند به شكوفايى علمى و فرهنگى جامعه كمك كند و نهادهاى دولتى نيز قادرند در پرتو اين شرايط, مسئوليت ها و وظايف خود را به نحو احسن انجام دهند و به امور فرهنگى, اجتماعى و اقتصادى مردم رسيدگى كنند.
از ديدگاه مقام معظم رهبرى: ((يكى از چيزهايى كه اين وحدت را خدشه دار مى كند مفاهيم مشتبهى است كه دائما در فضاى ذهنى مردم پرتاب مى شود, هر كس به هر گونه اى معنا مى كند, يك عده از اين طرف, يك عده از آن طرف, جنجال و اختلاف غير لازم درست مى شود, البته دشمن در همه اين مسائل سود مى برد و به احتمال زياد در اين مسائل دست دارد…))(13)
با سرنگونى نظام استبداد و برپايى حكومت جمهورى اسلامى مردم ايران كه براى قرن هاى متمادى رعاياى پادشاهان خودكامه تلقى مى شدند به شهروندان آزاد نظام جديد تبديل شدند. اهميت آزادى به عنوان يكى از بزرگترين ثمرات انقلاب اسلامى تا بدان حد است كه نه تنها در روزهاى اوج انقلاب اين شعار همراه با استقلال و جمهورى اسلامى به عنوان اصلى ترين شعارها مطرح بود بلكه پس از پيروزى و با تإسيس نظام جديد اين ثمره همراه با استقلال در اصل نهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران لازم و ملزوم يكديگر و تفكيك ناپذير از هم تلقى گرديدند و دولت و آحاد ملت موظف به حفظ و حراست از آنها شدند, بيست و چهار سال قبل در چنين روزهايى, جوانان و نوجوانان غيرتمند اين مرز و بوم به راه افتادند, و پيشاپيش همه به مبارزه با بيداد پرداختند و در اين راه خون دادند تا توانستند به وصال آزادى نائل آيند و نهال آن را بارور سازند و در پرتو چنين اصلى هيچ گاه پديده احترام به آرإ مردم را به رغم فضاسازى نامطلوب مغرضان فراموش نكرده است.
ورود امام خمينى (قدس سره) به ميهن اسلامى ايران كه به منزله دميدن جان تازه اى در كالبد انقلاب اسلامى بود, سرآغاز عزت, استقلال و سربلندى ملت قهرمان ايران بود, با گام نهادن آن روح قدسى در خاك وطن آزادى در ايران معنا و مفهوم خود را به دست آورد و مردم براى نخستين بار توانستند مفهوم تعيين سرنوشت, قانونمندى, دموكراسى واقعى, مردم گرايى, آزاد زيستن و سر به زير يوغ اسارت بيگانگان در نياوردن را در عمل و در مسير زندگى نوين خويش دريابند و تجربه كنند و نعمت آزادى را به معناى راستين آن به دست آورند.
آن مردمى كه براى نجات از چنگال ستم و دست يابى به استقلال تا رفيع ترين قله هاى ايثار و حماسه اوج گرفته بودند, به درستى و روشنى مى دانستند كه آزادى واقعى انسان تنها در چارچوب نظام ارزشى معنا و مفهوم پيدا مى كند نه بى بندوبارى و لجام گسيختگى فرهنگى كه غربيان غرق در ماديت و دنياپرستى منادى آن هستند.
امام خمينى نه تنها بانى و عامل اين تحفه نفيس براى ملت ايران بود, بلكه تلاش مى كرد آزادى از زنگارها و آلودگى ها پاك گردد و مى كوشيد تا در ذهن و فكر مردم تعريف روشن و درستى از آزادى و حدود و ثغور و معيارهاى آن پديد آورد.
او پس از ساليان متمادى كه استبداد سايه شوم و نفرت انگيزش را در كشور ايران افكنده بود هويت ملى را براى ما تعريف كرد و درس مقاومت و ايستادگى در برابر قانون شكنان را به همه آموخت, در واقع تنفس در فزاى آزاد كشورى كه ديگر هيچ كس در آن سوى مزرها برايش تصميم نمى گيرد نخستين نعمتى است كه جان ها را نوازش مى دهد و روح را به پرواز درمىآورد و آدمى را براى تلاش و جانفشانى تحرك و انگيزه مى بخشد.
آزادى معقول و منطقى شعار توإم با شعورى است كه بايد در باب آن به طور مستقل فكر كنيم و نبايد از دريچه تفكرات غربى و به صورت تقليدى و تبعى به مفهوم آن بينديشيم و بدانيم مهم ترين هديه انقلابى كه هويت اسلامى و ماهيت مستقل داشت به مردم ايران آزادى بودو به بركت آن انديشه ها رشد كرد, استعدادها شكوفا شد, اسلام كه رويش انديشه ها و رشد فكرى و بالندگى و پويايى عقل ها را مى خواهد و استبداد را ضد استعداد مى داند اعتقاد دارد منابع عظيم انسانى هم چون معادن و ذخاير زيرزمينى به كمك استقلال و آزادى استخراج مى شوند البته اگر آزادى با آن ارزشهاى والايى كه دارد بخواهد در خدمت تباه نمودن ارزشهاى دينى و باورهاى معنوى به كار گرفته شود نه تنها خاصيتى ندارد بلكه عوارض سوء و زيان بارى به دنبال مىآورد و خود آفت رشد واقعى انسانها مى گردد بنابراين ارزشهاى مسلم دينى و حقايق قرآنى كه كمال آفرين و فضيلت پرورند حدود آزادى را مشخص مى كنند و به آن اعتبار مى دهند و آزادى مقدمه اى براى عبوديت است و به فرمايش مقام معظم رهبرى: ((اسلام آزادى را همراه با تكليف براى انسان دانسته كه بتواند با اين آزادى تكاليف را صحيح انجام دهد, كارهاى بزرگ را انجام دهد انتخاب هاى بزرگ را بكند و بتواند به تكامل برسد. ))(14)

الگويى براى حق جويان جهان
در بعد جهانى انقلاب اسلامى الگوى مناسبى فراروى ستمديدگان و حق جويان جهان براى مبارزه با ظلم و استبداد و رهايى از قيد بردگى و بندگى طاغوت قرار داد و شعله هاى بيدار اسلامى را در اعماق قلوب انسان هاى تشنه حق در جهان اسلام و ساير نقاط برافروخت, در واقع با پيروزى اين قيام و سربرافراشتن جمهورى اسلامى به طور هم زمان دو جريان قابل توجه و در خور تإمل در سراسر گيتى آغاز گرديد, نخست روند تحسين, اميدوارى و درس گيرى از سوى ملل محروم به خصوص مسلمانان و آزادانديشان, در اين خصوص بايد خاطر نشان ساخت كه افراد مسلمان در تمامى سرزمين ها هويتى تازه يافتند و احساس عزت و شخصيت اسلامى در روح آنان دميده شد و نقشه هاى گوناگونى كه در طول سال هاى متمادى از سوى استكبار جهانى براى تحقير مسلمانان به كار گرفته شده شد, خنثى گشت و در همه جا روحيه مباهات به مسلمان بودن رشد و گسترش قابل ملاحظه اى يافت, حركت هاى فرهنگى, اجتماعى و سياسى از سوى نيروهاى متدين در نواحى مختلف جهان شكل گرفت و افراد بسيارى كه پيرو اديان و فرقه هاى ديگر بودند به اسلام ايمان آوردند و به ديانت و فضيلت دل بستند امام خمينى به عنوان رمز و نماد هويت مذهبى وپرچمدار ستيز با زورگويان و استكبار جهانى شناخته شد, در بسيارى از كشورهاى اسلامى حاكميت دين و استقلال عزت آفرين اسلامى شعار مبارزان و روشنفكران گرديد و حتى عده اى از كارگزاران و سياستمداران اين نقاط تظاهر به مسلمانى را از روى مصلحت بر بى دينى و بى بند و بارى ترجيح دادند.
مردمى كه نسبت به اسلام بينش و تعهد عميق نداشتند, توانستند مجددا اسلام را كشف كنند و به اين آيين به عنوان دينى پرتحرك, پويا و تحول آفرين علاقه مند شوند, اين اشتراك در تعلق خاطر به اسلام در بين مسلمانان جهان صرف نظر از خاستگاه جغرافيايى و برخى گرايش هاى منطقه اى يك نوع انسجام و اتحاد بين امت مسلمان ايران و مسلمين جهان پديد آورد كه در افزايش اقتدار معنوى و تقويت اعتماد به نفس آنان تإثير بسزايى داشت. انقلاب اسلامى ايران اين حقيقت را براى مسلمانان ثابت كرد كه اسلام داراى امكانات, پويايى, قدرت انقلابى و مبارزاتى لازم براى مقاومت در برابر سلطه است و مى تواند با ابرقدرت ها و عوامل آنها به مقابله برخيزد, اين اسلام است كه مى تواند آنان را براى استقلال واقعى و همه جانبه مجهز كند و حيثيت از دست رفته مسلمين را به آنان باز گرداند, هر كوششى در راه به وجود آوردن راهى به سوى آينده اى روشن براى امت اسلامى كه از قرآن و سنت الهام نگيرد و بر ديانت استوار نباشد وقت, توان و نيروى خود را تلف كرده است به فرمايش مقام معظم رهبرى: ((اين جريان يعنى پشتيبانى و طرفدارى مسلمانان و آزادى خواهان در سراسر جهان نسبت به جمهورى اسلامى و ملت ايران با وجود تبليغات خصمانه شبكه تبليغاتى استكبارى كه شبانه روز بر ضد ايران اسلامى سرگرم كار است همچنان ادامه دارد و تا وقتى ملت ايران در مواضع انقلابى و اسلامى افتخارآميز خود ثابت قدم است ادامه خواهد داشت. ))(15)
به موازات اين جريان اميدبخش, دومين جريان يعنى روند دشمنى ها و كينه ها و توطئه ها از سوى دولت هاى مستكبر, صهيونيست ها و سرمايه داران غارتگر بين المللى و سرسپردگان آنان در برخى كشورها از نخستين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى آغاز شد و به تدريج با زائل شدن حيرت و سردرگمى سياستمداران اردوگاه استكبار گسترش يافت. آنان درصدد بودند با يورش همه جانبه سياسى و فرهنگى اصلى ترين و اصيل ترين بنيان هاى انقلاب را آماج توطئه ها و حيله هاى خود قرار دهند و انقلاب اسلامى را از وظايف اساسى خود كه سازندگى معنوى و مادى جامعه است باز دارند و به جهانيان نشان دهند كه ديانت و ارزش هاى مذهبى كفايت لازم را براى اداره امور كشور ايران ندارد و با تداوم اين نقشه از الگو شدن جمهورى اسلامى در ايران ممانعت به عمل آورند, اما به لطف خداوند و هوشيارى رهبرى نظام اسلامى و بيدارى امت مسلمان در ميان اين امواج خصومت و توفان هاى دشمنى, انقلاب اسلامى راه دشوار خود را با اقتدار و صلابت درنورديد و به موفقيت هاى تحسين برانگيز و درخشان دست يافت. تإثير انقلاب اسلامى بر ژئوپلتيك جهان سبب گرديد كه امپرياليسم در استراتژى خود تجديد نظر كند و از تإثير وسيع اين حركت عظيم بر بخش هاى گوناگون جهان و خصوصا دنياى اسلامى جلوگيرى كند, ايجاد پايگاههاى نظامى در مناطق سوق الجيشى قاره افريقا و آسيا, برقرارى پيمان هاى جديد نظامى, معاهده دوستى بين رژيم هاى دست نشانده و ابرقدرت ها و نيز اشغال نظامى برخى كشورها معلول هراس استكبار و عمالش از گسترش انقلاب اسلامى و تإثير مثبت آن است, امواج درخشان اين بارقه الهى سبب شد كه قدرت هاى بزرگ و دولت هاى مرتجع منطقه سيماى واقعى خود را نشان دهند و وابستگى رژيم هاى حاكم به نواحى مسلمان نشين روشن تر گردد, البته انقلاب اسلامى از خشونت طلبى و جنگ افروزى بيزار بوده و طالب همزيستى مسالمتآميز در جهان است و امام خمينى نيز تإكيد فرمودند: ((ما صلح مى خواهيم, ما با همه مردم دنيا صلح مى خواهيم باشيم, ما مى خواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم, ما مى خواهيم در بين مردم دنيا زندگى بكنيم لكن آنها نمى گذارند.))(16)
 

پى نوشت ها:
1 . تحليلى از انقلاب اسلامى ايران, دكتر حاتم قادرى, ص92.
2 . مقدمه اى بر انقلاب اسلامى, دكتر صادق زيبا كلام, ص88 ـ 86.
3 . پيرامون جمهورى اسلامى, استاد شهيد مرتضى مطهرى, ص51 ـ 50.
4 . مجله پيام انقلاب, سال دوم, شماره 26, ص17.
5 . روزنامه كيهان, 11 تير 1371, شماره 14513.
6 . منشور انقلاب (پيام مقام معظم رهبرى به مناسبت بيستمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در تاريخ 21 بهمن 1377, ص23 ـ 22).
7 . پيام استقامت (پيام امام خمينى به مناسبت ذيحجه سال 1408 هـ.ق مطابق تيرماه 1367) ص27.
8 . آل عمران, 103.
9 . انفال, 46.
10 . شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحديد, ج3, چاپ بيروت (1385 هـ.ق) ص185.
11 . مإخذ پيشين, ج5, ص181.
12. نك: نهج البلاغه, خطبه25.
13 . حرف دل (مجموعه بيانات مقام معظم رهبرى درباره نهضت حسينى, جوانان, مطبوعات و… در سال 1379), ص26.
14 . فرازى از بيانات مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله العظمى خامنه اى در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربيت مدرس در تاريخ 12 شهريور 1377.
15 . منشور انقلاب, ص17.
16 . صحيفه فجر, (فجر انقلاب در بيان امام) ص99.