آسيب شناسى انقلاب اسلامى آخرين قسمت

سپيده اى كه از افق ايمان بردميد
آسيب شناسى انقلاب اسلامى
آخرين قسمت

انقلاب اسلامى در مسير رسيدن به مقصد عالى و انسان ساز خود با آفات و موانع زيادى روبرو مى باشد كه لازم است خصوصا آن موريانه ها و علف هاى هرزى كه به درون تشكيلات نهضت اسلامى نفوذ كرده اند و سعى دارند از طراوت و صفاى اين بوستان معطر جلوگيرى كنند و آن را خدشه دار نمايند شناسايى شده و با واقع بينى و دقت كامل در جهت محو آفت هاى درونى اقدام شود, وظيفه مسوولين و مردم به طور مشترك اين است كه ضمن تلاش در شناسايى چنين خطراتى با هوشيارى كامل راهكارهاى مبارزه با آنها و دفع چنين موانعى را جستجو كرده و بكار بندند. بطور كلى همان عواملى كه در پيروزى انقلاب موثر بودند اگر تضعيف, تحريف يا كم رنگ شوند قطعا اين حركت مقدس با خطرى جدى روبرو خواهد شد, بايد متوجه بود قيامى كه هر روز شكوفاتر گشته و هر لحظه مسلمانان, آزادى خواهان و محرومان صالح جهان به آن اميدوارتر مى شوند و هر از گاهى به تبعيت از اين خروش مقدس در گوشه اى از دنيا حركتى نويد بخش آغاز مى شود, براى دشمنان, غيرقابل تحمل است و با شيوه هاى مختلف آن را آماج حملات خود قرار داده و فعال تر از گذشته به مقابله با آن پرداخته اند و قصدشان اين است كه قبل از صدور انقلاب به اقصى نقاط گيتى, انقلاب را از درون آسيب پذير سازند. آفاتى كه تهديدى جدى براى انقلاب محسوب مى گردد مى تواند موارد ذيل باشد:
1ـ از بين بردن اميد در مردم: يكى از شيوه هاى مبارزه دشمنان درونى وبيرونى انقلاب اسلامى دميدن روح نااميدى و يإس دركالبد ملت است, آنان با تبليغات گوناگون و دروغ هاى فراوان به جامعه اسلامى چنين القا مى كنند كه اسلام قادر به اداره امور نمى باشد و ديانت نمى تواند با سياست كنار بيايد. امام خمينى در فرازى از وصيت نامه خويش يادآور شدند: از توطئه هاى مهمى كه در قرن اخير خصوصا در دهه هاى معاصر و بويژه پس از پيروزى انقلاب آشكارا به چشم مى خورد تبليغات دامنه دار با ابعاد مختلف براى مإيوس كردن ملت ها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. از آغازين سالهاى پيروزى انقلاب اسلامى كم نبودند كسانى كه به دليل اغراض و مزاج بيمارى كه دچار خودپرستى و اسير نفسانيت مى باشد در بين افراد جامعه چنين اشاعه مى دادند كه انقلاب شد و هيچ تحولى رخ نداده است و ما نه تنها سر جاى اول ايستاده ايم بلكه انحطاط را هم پذيرفته ايم, امام خمينى آن روح فريادگر زمان در پاسخ به اين نغمه هاى شوم و نفرت انگيز فرمود:
((اين انقلاب يك كار خدايى است. اين شياطين دنبال اين هستند كه بگويند هيچ كارى نشده است, جمهورى اسلامى آمد ولى هيچ, مثل اول. خوب بايد آدم اين قدر بى انصاف باشد كه بگويد حالا با زمان شاه فرقى نكرده؟ حالا آزاديش را ملاحظه كنيد. هر كس هر نامربوطى مى خواهد مى گويد آزاد هم هست مى گويد… ولكن كدام وقت از زمان شاه سابق شما كدامتان يك قدم مى توانستيد خلاف بگوئيد همه دست به سينه ايستاده بوديد يا نه, اگر خيلى هم مردم خوبى بوديد كنج خانه هايتان بوديد و كارى به كارى نداشتيد. حالا داريد شما يك وضع آزادى يك وضع خوبى داريد رفتار مى كنيد… الان ايران وابسته به هيچ جا نيست و اين بهترين چيزى است كه جمهورى اسلامى آورده و آزادى هم هست)) و چنين هشدار مى دهند: ((از اين شياطين كه توى جمعيت ها مىآيند و بيخ گوشى و مى گويند كه جمهورى اسلامى هم مثل رژيم سابق, از اين ها بترسيد… اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت وعزت داشته باشيد بايد از اين چيزهايى كه القإ مى كنند(بپرهيزيد)… اين براى آن است كه دلسرد كنند شمارا از جمهورى اسلامى, نقشه است كه شما كنار برويد)) و وقتى اين تبليغات مسموم ادامه مى يابد روح متلاطم اين پير امت و ناخداى كشتى انقلاب اسلامى چون اقيانوس خروشان مى گردد و در دفاع از اين تحول بى نظير و معجزه آسا مى فرمايد:
((چرا بايد گوش بدهد ملت به اين مفسدينى كه مإمورند از طرف قدرت هاى بزرگ براى شايعه درست كردن و تضعيف؟ شما با آن روحيه بزرگ معجزه ايجادكرديد در دنيا, اعجازكرديد شما در دنيا با استقامتتان حفظ كنيد اين اعجاز را, حفظ كنيد اين پيروزى بزرگ را و به كسانى كه در مقابل مى ايستند و مى گويند كارى انجام نشده است بفهمانيد كه ايران كارى كه كرده است در دنيا نظير ندارد.))(1)
امام خمينى در پيامى به مناسبت فرارسيدن دومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى خاطر نشان نموده اند: ((شياطينى كه شايد اكثر آنهااز قشر مرفه وابسته به رژيم سابق باشند با شايعه ها و دروغ ها و فريب ها مى خواهند شما را سست كنند و اين متاع را كه با خون شهدإ جوان عزيز به دست آورديد از شما سلب كنند… در صورتى كه اين قبيل شايعه (ها) و فريب (ها), ضربه اى است به شرافت انسانى شما… اينان را كه دشمن عزت و شرافت شما هستند از خود برانيد و مجال ندهيد كه توطئه هاى آنان به ثمر برسد… دست رد بر سينه بدخواهان زنيد و ترس به خود راه ندهيد كه خداوند باشماست ))(2)
مقام معظم رهبرى نيز اين نكته را يادآور گرديده اند كه: ((اما امروز مطبوعاتى پيدا مى شوند كه همه همتشان تشويش افكار عمومى و ايجاد اختلاف و ايجاد بدبينى در مردم و خوانندگانشان نسبت به نظام است… تيترهايى مى زنند كه هر كس اين تيترها را نگاه كند خيال مى كند كه همه چيز در كشور از دست رفته است, اينها اميد را در جوانان مى ميرانند, روح اعتماد به مسوولان را در آحاد مردم كشور تضعيف مى كنند, نهادهاى اصلى كشور را مورد اهانت و توهين قرار مى دهند.))(3)

2ـ خودخواهى ها و اميال نفسانى: بعد از پيروزى عده اى به تصور اين كه انقلاب به هدف خودش رسيده است دچار غرور گشته و اهداف مقدس نظام را فراموش كرده و به امور شخصى و منافع گروهى روى مىآورند كه اين روند جامعه را دچار آفت ساخته و آن را براى آسيب زدگى و رخنه توطئه هاى دشمن مهيا مى سازد, زيرا به جاى آن خودگذشتگى ها, عواطف پاك مذهبى, فداكارىها, نوع دوستى ها و مقاومت در راه مقاصد پاك, خودپرستى ها, هوس بازىها, به جان هم افتادن ها, قدرت طلبى ها, و انحصارگرائى ها, حضور متعفن و مخرب خود را آشكار مى كنند و طبيعى است وقتى آن منبع قدرت كه نيروى هماهنگ و با ايمان و بسيج شده مردم مى باشد متلاشى گرديد و اين امور خسارت بار جايگزين آن گشت انقلاب ضربه پذير خواهد گشت و لذا بايد مراقب بود شيوه هاى تربيتى, فرهنگ و روابط اجتماعى مردم از ارزشهاى الهى و مذهبى فاصله نگيرد كه ضايعات زوال پذيرى را به دنبال مىآورد.(4)
شهيد آيه الله مطهرى تإكيد مى نمايد كه در يك نهضت مقدس بايد اخلاص و وارستگى حكمفرما باشد و اگر نوعى ناخالصى, هوا و هوس و طمع بخصوص در ميان دست اندركاران نفوذ پيدا كند قيام اسلامى آسيب پذير مى گردد. قرآن پس از آن كه به مسلمانان نويد مى دهد ديگر دشمنان و كفار كارى نمى توانند بكنند به گونه اى تهديد مى كند كه ديگر از آنان نترسيد بلكه از اين بيم داشته باشيد كه كارى بكنيد تا عقوبت الهى و سنت محتوم پروردگار شامل حالتان شود و شما ديگر اين لياقت و استحقاق را براى برپايى حكومت حق و اجراى عدالت و ترويج خوبى ها و فضيلت ها از دست بدهيد آن وقت بر طبق قانون الهى وقتى مردمى از نظر اخلاق و گرايش هاى روحى فاسد شدند خداى متعال هم وضع اجتماعى آنان را دگرگون خواهد ساخت.(5)
در واقع نهضت خدايى بايد با همان شرايطى كه آغاز شد و پيروز گرديد ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اى غير خدايى در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت حق شامل آن گردد.(6)
آن متفكر شهيد هشدار مى دهد كه اگر تعصب ها و خودخواهى را در مسير انقلاب اسلامى دخالت دهيم شكست انقلاب همانند نهضت صدر اسلام حتمى خواهد بود.(7)
از اين جهت امام خمينى امت مسلمان را چنين نصيحت مى كند:
((اى عزيزان اسلام و سرمايه هاى ملت, مجاهدت كنيد كه خوديت را از سر قلب خود بزدائيد و بايد بدانيد و بدانيم كه هر چه هست اوست و جلوه جمال او, بكوشيد تا حجاب خوديت را برداريد و جمال جميل او را ببينيد آن گاه است كه هر مشكلى آسان وهر رنج و زحمتى گوارا و فدا شدن در راه او احلى از عسل بلكه بالاتر از هر چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانى و پيروزى در دل شما راه يابد كه با آمدن آن, همه چيز فرو ريزد و طاق رواق آمال درهم شكند.))(8)
و در وصيت نامه سياسى الهى خود با هشدار به اين كه انقلاب نبايد به دست نااهلان افتد رمز تداوم آن را چنين معرفى مى كند: بى ترديد رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است و رمز پيروزى را ملت مى داند, و نسل هاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن آن انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براى همان انگيزه و مقصد مى باشد.

3ـ رخنه منحرفين و فرصت طلبان: هنگامى كه آثار پيروزى در نهضت هويدا مى گردد و دوران سختى ها, مجاهدت ها و دشوارىها منقضى مى گردد, افرادى كه در پى فرصت هاى خاص مى گردند به داخل تشكيلات انقلابى نفوذ مى كنند و آن چنان پرحرارت تر از ديگران شعار مى دهند و فرياد مى زنند كه صداى انقلابيون راستين را تحت الشعاع خود قرار مى دهند, اين برنامه از آفات نهضت به شمار مى رود و وظيفه بزرگ مسوولان و دلسوزان نظام بايد اين باشد كه راه نفوذ و رخنه اين گونه افراد را سد نمايند, شهيد مطهرى در اين باره مى گويد:
((هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طى مى كند سنگينيش بر دوش افراد مومن, مخلص و فداكار است اما همين كه به بار نشست و يا لااقل نشانه هاى باردادن آن آشكار گشت و شكوفه هاى درخت هويدا شد سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مى شود, روزبه روز كه از دشوارىها كاسته مى شود و موعد چيدن ثمر نزديك مى گردد, فرصت طلبان محكم تر و پرشورتر پاى علم نهضت سينه مى زنند تا آنجا كه تدريجاانقلابيون مومن و فداكاران اوليه را از ميدان به در مى كنند.))(9)
اين فرصت طلبان نسبت به آرمان هاى انقلاب بى اعتقاد يا بى تفاوت هستند و در تلاش براى تإمين منافع شخصى خود مى باشند, امام خمينى اصرار دارد كه افراد جامعه اسلامى با ارزيابى گروهها و طبقات مختلف مى توانند مدعيان پرتوقع و فداكاران واقعى را از هم تفكيك كنند و خاطرنشان مى فرمايد: قشرهايى كه انقلاب را با فداكارى بى دريغ و جان نثارى سخاوتمندانه بى هيچ چشمداشتى به پيروزى رسانيده و از (زمان) پيروزى تاكنون براى دفاع از انقلاب و رفع مشكلات از پاى ننشسته اند و تاكنون, با آن كه سنگينى انقلاب به دوش آنان بوده است, توقع نام و نشان و مقامى نداشته و ندارند, اينان توده هاى ميليونى و محرومان جامعه هستند كه خدايشان قدرت وسعادت دهد. و در مقابل, قشرها و گروههايى هستند كه يا به هيچ وجه دخالت در نهضت و پيروزى نداشته اند يا به كارشكنى براى حفظ رژيم سابق يا برگرداندن آن رژيم يا رژيم غير اسلامى, توطئه و فعاليت مى كردند و مى كنند و يا كسانى و گروههايى بودند و هستند كه از انقلاب مردمى و خون جوانان ارزشمند ما براى رسيدن به قدرت شيطانى خويش پلى ساخته و از اسلام براى مقاصد شوم خويش استفاده مى كردند, و قشرهاى ديگرى هستند, هر يك يا پيوسته به مكتب هاى انحرافى يا با ايده هاى انحرافى, كه در خارج و داخل به فعاليت مذبوحانه يا بچگانه خود را سرگرم ودلخوش مى نمايند. اينان از اسلام و قدرت معنوى آن و از جامعه ايرانى و قدرت ايمان آنان يا هيچ نمى دانند يا به طور سطحى از آنها گذر كرده اند. (10)
به اعتقاد حضرت امام اينها مى خواهند به اسم اسلام چهره اى آشفته از نظام جمهورى اسلامى بسازند: ((من بيم آن دارم كه شياطينى كه براى شكست جمهورى اسلامى با قلم هاى مسمومشان نشسته اند تا يكى را صيد كنند و اعمال بى رويه اشخاص را به پاى جمهورى اسلامى محسوب دارند با فرياد وا اسلام, جمهورى اسلامى را مشوه كنند.))(11)
در ميان اين گروههاى فرصت طلب يك جريان قوى وجود دارد كه تلويحا سعى در هويت زدايى انقلاب مى نمايد و از اين كه مطرح كند اين نهضت ماهيت و محتوايى دينى دارد اجتناب مى كند و آن را به ساختار اجتماعى و سنت هاى بومى ربط مى دهد و نمى خواهد بين ديانت و مسايل ملى و قومى تمايز قايل شود, گفته هايش را با نام خداآغاز مى كند و با ناسزاگويى و اهانت به تمام نيروهاى حق گرا, خداجو و با اخلاص به پايان مى رساند, اين جريان در شرايطى كه مردم به فكر مبارزه با دشمن اسلام و بشريتند در پى تثبيت موقعيت باطل خودش مى باشد و ناخواسته با امپرياليزم همكارى مى كند و سعى دارد نيروهاى متدين, اصيل, خالص و پرتلاش و مدافعان راستين حقيقت را با ترفندهاى شگفت انگيزى كنار بزند.(12)

4ـ تفرقه افكنى و اختلاف انگيزى: تفرقه و درگيرشدن در اختلافات داخلى و استفاده نكردن از توانايى هاى فكرى و استعدادهاى مردم, به نظام اسلامى ضربه وارد مى كند. حضرت على (ع) راز تداوم انقلاب را دورى از اختلاف و تحكيم اركان مودت و الفت و ترغيب و توصيه نسبت به اتحاد نيروها معرفى مى نمايد, مهمترين عامل تهديدكننده بالندگى يك جامعه از ديدگاه مولاى متقيان كاشتن بذر نفاق و كينه در سينه ها, پشت كردن نيروها به يكديگر, ترك يارى هم نوعان و تبديل الفت و محبت به پراكندگى و تشتت. (13)
از ديدگاه جامعه شناسان مسلمان نيز پيوستگى افراد جامعه با يكديگر و پيگيرى مقصدى واحد از سوى آنان موجب اعتلا و شكوفايى فكرى و فرهنگى آنان مى شود و چون رشته مشترك كه پيوند دهنده آحاد جامعه مى باشد از بين برود زوال آنان حتمى است. (14)
طبيعى است همانگونه كه اتحاد همه اقشار مى تواند تحول آفرين و تإثيرگذار باشد, در مقابل بذرهاى تفرقه و اختلاف چون ويروس هاى خطرناك و مهلك كمر ملت را مى شكند و تمام دستآوردهاى مفيد و مثبت را بر باد مى دهد, شكاف ميان طبقات فكرى و فرهنگى از جمله روحانيان, دانشگاهيان, نويسندگان و روشنفكران, نيرومندى و اقتدار كشور را مضمحل مى كند. امام خمينى در آستانه پنجمين سال پيروزى حق بر باطل در فراز پيامى كه صادر نمودند, فرمودند: آن مطلبى كه هميشه مد نظر بوده و درباره آن پافشارى شد حفظ وحدت كلمه و اجتناب از تفرقه است كه همه مى دانيم وحدت ملت چه اثرهاى معجزه آسايى داشته و دارد و در مقابل, تفرقه و تنازع چه نكبت هايى بر سر مسلمين در طول تاريخشان آورده است و ملت عظيم الشإن ايران كه هر دو طرف را مشاهده كرده اند و از تفرقه رنج برده اند و بحمدالله شهد وحدت را چشيده اند و اعجاز آن را از اول نهضت تا انقلاب و تاكنون لمس نموده اند لازم است مراقبت كنند و نگذارند دست هاى پليد شيطانى و عمال سرسپرده استكبار جهانى در صفوف مقدس آنان وارد شده و به تفرقه افكنى قيام كنند و هر وقت از اشخاص يك گروههايى يك چنين خيانت هايى مشاهده كردند بدون وقفه و در اسرع اوقات درصدد جلوگيرى برآيند… (15)

5ـ نفوذ انديشه هاى بيگانه: انديشه هاى مغاير با فرهنگ اسلامى امكان دارد از طريق دشمنان يا افرادى كه مجذوب آراى ديگران شده اند به ذهن و فكر جامعه و نيز دستگاههاى آموزشى و تربيتى كشور تزريق گردد و آنها را از هويت اصيل و اسلامى دور كنند و مسير انقلاب اسلامى و شكل و محتوايش را عوض نمايند. تفكرات بيگانه مى توانند از دو طريق رخنه نمايند يكى از سوى دشمنان نظام, زيرا وقتى كه قيامى اوج مى گيرد و جاذبه پيدا مى كند و مكاتب و تفكرات ديگر را تحت الشعاع قرار مى دهد افرادى كه نمى توانند اين فروزندگى را تحمل كنند براى رخنه كردن در آن و از بين بردن از درون, انديشه هاى بيگانه را كه با روح انقلاب اسلامى مغايرت دارد وارد تشكيلات فرهنگى و فكرى و نيز رسانه هاى تبليغى مى كنند و به اين ترتيب نيروى محركه نهضت را از خاصيت و اثر مى اندازند يا كم رنگش مى كنند, ديگر از سوى افرادى است كه در مراكز علمى و فرهنگى نفوذ دارند و به دليل ناآشنايى درست با مكتب اسلام و گاهى از روى جهالت و در مواقعى هم با اغراض شخصى مجذوب نظريات بيگانگان گرديده و آنها را به جاى ارزشهاى دينى به جامعه عرضه مى كنند, شهيد آيه الله مطهرى ضمن اشاره و تاكيد بر اين آفت بزرگ انقلاب اسلامى هشدار مى دهد كه: نفوذ و نشر انديشه هاى بيگانه با نام انديشه اسلامى و با مارك اسلامى اعم از آن كه از روى سوء نيت و يا عدم سوء نيت صورت گيرد خطرى است كه كيان اسلام را تهديد مى كند, راه مبارزه (براى رفع) اين خطر تحريم و منع نيست, مگر مى شود تشنگانى را كه براى جرعه اى آب له له مى زنند از نوشيدن آب موجود به عذر اين كه آلوده است منع كرد, اين ما هستيم كه مسووليم, ما بقدر كافى در زمينه هاى مختلف اسلامى كتاب به زبان روز عرضه نكرده ايم اگر ما بقدر كافى آب زلال و گوارا عرضه كرده بوديم (آنان) به سراغ آبهاى آلوده نمى رفتند.
گر نه تهى باشدى بيشتر اين جوى ها
خواجه چرا مى دود تشنه در اين كوىها؟(16)
اگر اين افراد در تعليم و تربيت جامعه رخنه كنند و آهسته آهسته در درون آن ريشه بدوانند جامعه را به تباهى و فنا گرفتار مى كنند زيرا چون غده سرطانى بر تمامى اندامهاى ديگر نفوذ مى كنند و نوجوانان و جوانان را به اين عارضه مهلك گرفتار مى نمايند و در صورت ادامه اين روند, ضرباتى مخرب به جامعه اسلامى وارد مى نمايند, امام در اين مورد در وصيت نامه خويش فرموده اند: از توطئه هاى بزرگ آنان چنانچه اشاره شد و كرارا تذكر دادم بدست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصا دانشگاههاست كه مقدرات كشور در دست محصولات آنهاست. (17) حتى امكان دارد افراد منحرف و تبهكار در حوزه هاى علميه هم نفوذ كنند و با مقاصد شيطانى خود, اين مراكز را بدنام نمايند.

6ـ شكاف اقتصادى و مفاسد اجتماعى

عدالت صرفا يك واژه پسنديده اخلاقى نمى باشد بلكه مهمترين اصل در مديريت اجتماعى نظام اسلام و ركنى مهم براى بقا و تداوم انقلاب اسلامى است, اين نهضت دينى كه جامع تمام مفاهيم, ارزش ها و هدف ها در قالب و شكل اسلامى مى باشد به شرطى در آينده محفوظ خواهند ماند و تداوم پيدا خواهد كرد كه در اولين مرحله در مسير عدالت خواهى خويش گام بردارد و براى از بين بردن شكاف طبقاتى اقدام كند, تبعيض ها را واقعا از ميان بردارد, محروميت هاى اجتماعى و عقب ماندگى ها را برطرف نمايد, در تشكيلات اسلامى نبايد به حريم حقوقى و شخصيتى افراد تجاوز گردد و ظلم و اجحاف حتى به مجرمان هم روا نمى باشد, شهيد مطهرى مى گويد:
من تإكيد مى كنم اگر انقلاب در مسير برقرارى عدالت اجتماعى به پيش نرود به نتيجه نخواهد رسيد و اين خطر هست كه انقلاب ديگرى با ماهيت ديگرى جاى آن را بگيرد اما نكته مهمى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه در اين انقلاب, اساس كار بر اخوت اسلامى بايد نهاده شود يعنى آنچه را ديگران با فشار و خشونت تإمين مى كنند در اين انقلاب با ملايمت و از روى ميل و رضا و برادرى انجام مى گيرد, يعنى مردم به حكم بلوغ روحى, به حكم عاطفه انسانى و اخوت اسلامى خود براى پركردن شكاف ها و فاصله هاى طبقاتى و اقتصادى پيش قدم مى شوند…آن روزى كه مردم با ميل و علاقه و به حكم برادرى اسلامى امكانات خود را در جهت رفاه محرومان بكار انداختند آن وقت است كه انقلاب راه مطمئن خود را پيداكرده است. (18)
افزايش فاصله طبقاتى, پيدايش ثروت هاى بادآورده و بى توجهى به مستضعفان و عنايت به مرفهان بى درد و تكاثر طلبان, فاصله فاحش بين فقير و غنى و فقدان عدالت اجتماعى و اقتصادى راه را براى كم رنگ شدن آرمان هاى انقلاب اسلامى باز مى كند, وقتى فقرا با تحمل مشقت هاى فراوان در بند تإمين كمترين مايحتاج زندگى تلاش كنند و به جايى نرسند ولى ثروتمندان براى فراهم آوردن انواع امكانات رفاهى در سطح بسيار پيشرفته و تجمل گرايى, اسراف و تبذير موفق شوند اين روند هر دو گروه را از مسير انقلاب بيرون مىآورد و خصوصيات روحى آنان را دگرگون مى سازد به نحوى كه ديگر نمى توانند به مصالح نظام اسلامى فكركنند و در جهت مسايل اجتماعى همكارى و احساس همدردى داشته باشند, در اين وضع دشمنان ميدان را خالى ديده و بخوبى فرصت رخنه را بدست مىآورند, اصولا سرمايه دارى در درون خود بهره كشى را پرورش مى دهد و افراد ثروتمند بى درد و تكاثرطلبان, جزو نخستين افرادى هستند كه در باره ميراندن فضايل و مكارم اخلاقى بيشتر تلاش مى كنند امام خمينى درخصوص توجه به افراد محروم و اعراض از اغنيا فرموده اند:
خدا نياورد آن روزى كه سياست ما وسياست مسوولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارى گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار بشوند معاذالله كه اين, با روش انبيإ و اميرالمومنين (ع) وائمه معصومين سازگار نيست (19) و در وصيت نامه سياسى الهى خويش يادآور گرديده اند: توجه داشته باشند كه رئيس جمهورى و وكلاى مجلس از طبقه اى باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان جامعه را لمس نموده, در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمايه داران و زمين خواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخى محروميت و رنج گرسنگان و يا برهنگان را نمى توانند بفهمند. مقام معظم رهبرى نيز هشدار داده اند:
((ميكرب رجعت يا ارتجاع, دشمن بزرگ هر انقلاب است كه به درون جوامع انقلابى نفوذكرده و در آن رشد مى يابد نفوذ فساد و ايجاد ترديد در اذهان جوانان نسبت به آرمان ها, دنياطلبى, اشتغال به زينت هاى دنيوى و زندگى راحت در جامعه و بروز علايم زندگى تجملاتى در ميان عناصر انقلابى نشانه هايى از تإثير ميكرب ارتجاع و شب گرداست. پرداختن به مال و مال اندوزى, دچار شدن به فسادهاى اخلاقى,مالى و فساد ادارى, درگير شدن در اختلافات داخلى كه خود يك فساد بسيار خطرناك است و جاه طلبى, كاخ آرمانى انقلاب اسلامى و هر حقيقت ديگرى را ويران مى كند.(20)
تجمل گرايى از زواياى مختلف انقلاب را تهديد مى كند زيرا محرومان را در فشار روحى قرار مى دهد, مردم را از نظام جدا مى كند, فرهنگ مادى گرايى و دنياطلبى را ترويج مى نمايد و در كنار آن مفاسد مالى و اقتصادى در ميان تشكيلات ادارى و اجرايى افزايش مى يابد واين ضايعه بار سنگينى را بر اقتصاد كشور تحميل مى كند, و مسوولين را در اجراى طرح هاى عمرانى و آبادانى روستاها و نقاط محروم و دورافتاده و گره گشايى از زندگى كارگران و كارمندان دچار مشكل مى نمايد.

7ـ عدم توجه به حقوق مردم و عدم تحمل روحيه انتقادپذيرى:

يكى از مسائلى كه شياطين باطنى در درون افراد بوجود مىآورند غرور از پيروزىها, حمايت ها و برخى جانبدارى هاست. اين آفت بزرگ, بندگان خدا را از مسير حق منحرف مى كند و دست اندركاران نظام را از توجه به واقعيت ها و مشكلات و كاستى هاى عمده غافل مى نمايد. استقبال از تعريف و تمجيدهاى لفظى, تحمل سياسى مسوولين را كم مى كند و وقتى روحيه انتقادپذيرى از بين رفت قهرا دست اندركاران با هر كس كه از لحاظ سليقه و شيوه كار با آنان هماهنگ نباشد مخالف خواهند بود و در نتيجه دلسوزان انقلاب بتدريج كنار گذارده شده و افراد چاپلوس و نان به نرخ روز خور روى كار مىآيند و اين آفت, آثار تخريبى چندجانبه دارد, در حالى كه حضور و انتقاد مخالفان در چارچوب قانون اساسى و موازين شرعى موجب مى شود ضعف ها و نارسايى ها شناخته شده و بازگو گردد و براى رفع آنها اقدام گردد كه اين روند بر خوشبينى و حمايت مردم از نظام مى افزايد و آنان را دلگرم مى كند وتوطئه هاى دشمنان و ابرقدرت ها را خنثى مى نمايد.
چون انقلاب اسلامى ماهيتى عدالت خواهانه دارد بايد در پرتو اين اصل به آزادىها به معناى واقعى كلمه احترام گذاشت و البته آزادى با هرج و مرج و قانون شكنى فرق مى كند ولى فكر, بيان و قلم بايد آزاد باشد ودر چنين صورتى است كه انقلاب اسلامى راه صحيح خود را ادامه مى دهد و نظام جمهورى اسلامى به رشد و شكوفايى مى رسد, اگر در جامعه محيط سالم و آزادى براى طرح انديشه ها و نظرات بوجود آيد و در چنين فضايى صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف هاى خود را بدون هيچ گونه فشار و اختناقى مطرح كنند ودر مقابل آنان آرإ ونظريات متفكران بزرگ اسلامى طرح گردد, بر اثر اين تضارب افكار و تبادل انديشه ها بنيان هاى فكرى وفرهنگى شكل استوارترى بخود مى گيرد و در اذهان مردم ريشه مى دواند ولى آفت بزرگ اين است كه جلو افكار مخالفان را بگيريم و به آنان اجازه ندهيم نقطه نظرهاى خود را بيان كنند البته برخورد انديشه ها غير از اغوا, اغفال و شايعه افكنى است .(21)
امام خمينى اين واقعيت را چنين توضيح داده اند:
((شكى نيست كه دخالت هاى غيرصحيح بعضى از اشخاص… كه خود را بدون هيچ گونه صلاحيتى در امور كشورى وارد كرده اند زياد هست, بايد مراجع ذى صلاح از اين گونه اعمال شديدا جلوگيرى كنند و بايد نويسندگان و گويندگان ذى صلاحيت در رفع آنها با نصايح برادرانه و انتقاد سالم بكوشند لكن نه به طور انتقام جويى واز روى عقده هاى درونى و چهره جمهورى اسلامى را واژگون كردن, كه خود گناهى بزرگ است كه اين گونه برخوردها نه تنها علاوه بر آن كه تإثير درستى ندارد, داراى عكس العمل نيز مى باشد, مع الاسف بعضى از نويسندگان و گويندگان به جاى انتقاد سالم و هدايت مفيد با انتقاد كينه توزانه مى خواهند افراد جامعه را به جمهورى اسلامى بدبين كنند. اينان به جاى انتقاد سازنده به فحاشى پرداخته و به جاى نهى از منكر خود مرتكب منكر مى شوند, خداوند آنان را هدايت فرمايد.))(22)
شهيد دكتر محمدجواد باهنر در اين باره گفته است: درست است كه انسان بايستى حضور داشته باشد و انتقاد كند, نيازها و مسايل خود را مطرح كند و نظارت داشته باشد ولى اين حالت پرتوقعى و تقاضاهاى فراوان داشتن, خلاف يك روحيه و صداقت انقلابى است. (23)
آن شهيد والامقام يكى از موارد سوءاستفاده از فضاى آزاد و مجوز انتقاد سالم را ترور شخصيت مى دانند و اين كه برخى افراد برحسب منافع شخصى و خودخواهى ها و مصالح گروهى و ايجاد اشتهار كاذب در جامعه چهره هاى خوب را متهم مى كنند تاافرادى را كه در متن انقلاب بخشى از بار نهضت بر دوش آنان بوده است سست كنند و يك حالت بى اعتمادى در محيط به وجود آورند, ايشان متذكر گرديده است:
اين يكى از بزرگترين سلاح هاى دشمن است. لازم نيست كه دشمن اول بيايد پادگانها را بگيرد يا با قدرت نظامى ضربه وارد كند. او مىآيد ضربه حيثيتى مى زند,لازم نيست حتما شخص را بكشد, شخصيت را مى كشد و اين بدتر و خطرناك تر است براى اين كه وقتى كسى شهيد مى شود لااقل آن چهره معنوى او در توده مردم اثر مى گذارد و شهادت اويك موجى ايجاد مى كند ولى وقتى شخصيت او را طورى خرد كردند كه حتى دوستان نزديك هم به اشتباه افتادند, اين سقوط معنوى يك شخصيت, يعنى سقوط يك سنگر و يك قدرت, لذا رشد و شعور لازم است كه ان شإالله انسان از اين لغزش ها محفوظ باشد.(24)
اسف انگيزتر از آن, قلم هاى مسمومى هستند كه به اسم آزادى و انتقاد و ارائه نقطه نظرات, مبانى دينى نظام را نفى كرده و به محكمات, مسلمات و اصول اعتقادى تفكرات اسلامى و فرهنگ تشيع حمله كرده مقدسات و حريم شرع و حرمت شخصيت هاى دينى را زير پا نهاده, حساسيت هاى انقلابى و اعتقادى را نكوهش و تضعيف مى كنند كه اين روند باانتقاد سالم و سازنده مغايرت داردو احساسات دينى جامعه اسلامى اين شيوه را برنمى تابد.

پى نوشت ها :
1. مجله پيام انقلاب, سال دوم, شماره 26, ص 5 ـ6.
2. طلايه هاى فجر, ص 40.
3. حرف دل, ص 66.
4. نقش قيامى انقلاب اسلامى, شهيد مظلوم آيه الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر محمدجواد باهنر,ص 90ـ 91.
5. برگرفته از كتاب پيرامون جمهورى اسلامى, شهيد مطهرى, ص 23ـ 24.
6. بررسى اجمالى نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير, شهيد مطهرى ,ص 98ـ99.
7. پيرامون انقلاب اسلامى, همان, ص 27ـ28.
8. صحيفه فجر, ص 111.
9. شناخت انقلاب اسلامى از ديدگاه شهيدمطهرى, ص 181.
10. طلايه هاى فجر ,ص 43ـ44.
11. ماخذ پيشين, ص 38.
12. سپيد سرزده است, محمدحسن رهپو (م. زورق), ص 36ـ37.
13. نك: نهج البلاغه, خطبه 192.
14. انقلاب اسلامى و جدايى و چگونگى رخداد آن, محمدپزشكى (و ديگران), ص 172.
15. صحيفه فجر, ص 91.
16. شناخت انقلاب اسلامى از ديدگاه استاد شهيد مرتضى مطهرى, ص 175.
17. فرازهايى از وصيت نامه سياسى الهى امام خمينى, سيدمهدى موسوى, ص 16.
18. شناخت انقلاب اسلامى…, ص 195ـ196, پاورقى .
19. پيام فرياد برائت, امام خمينى, مرداد ماه سال 1366.
20. انقلاب اسلامى و جدايى و چگونگى رخداد آن, ص 169, به نقل از روزنامه كيهان 17دى 1373.
21. نك: شناخت انقلاب اسلامى, ص 197ـ198.
22. از پيام امام به مناسبت فرا رسيدن دومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى (نك: طلايه هاى فجر, ص 39)
23. مباحثى پيرامون فرهنگ انقلاب اسلامى ,ص 274.
24. همان مإخذ, ص 286.