طليعه سور در مقال وحى

طليعه سور در مقال وحى

اسماعيل نساجى زواره

بهترين ارمغان الهى

يكى از جامع ترين و با فضيلت ترين آيات در كلام وحى كه ((سيد آيات قرآن)) به شمار مى رود, آيه كريمه ((بسم الله الرحمن الرحيم)) است. خداوند سبحان كلام خود را با اين كلمه طيبه كه حاوى اسم ذات و برخى صفات الهى است, آغاز مى كند تا ادب شروع كارها را با نام نامى خود به سالكان كويش بياموزد. اين آيه شريفه به تعداد سوره هاى قرآن 114 بار آمده است كه 113 بار سرفصل سوره هاست (آغاز سوره برائت فاقد اين آيه است) و در سوره مباركه ((نمل)) افزون بر آغاز سوره, در طليعه نامه حضرت سليمان بن داود(ع) به ملكه ((سبإ)) نيز آمده است.(1) تعداد دفعات نزول آن 114 بار است نه اين كه يك بار نازل شده و به دستور پيامبر اكرم (ص) سر فصل سوره هاى قرآنى قرار گرفته باشد. در عصر نزول وحى, فرود آمدن اين آيه كريمه به عنوان اولين آيه سوره جديد, نشانه پايان پذيرفتن سوره پيشين و آغاز نزول سوره پس از آن بوده است.
اما(2) دير زمانى است كه در ميان فقهاى شيعه و سنى بر سر اين كه آيا اين آيه جزء هر سوره است يا نه, اختلاف عظيمى وجود دارد. شيعيان در اين مسإله اتفاق نظر دارند و آن را جزء سور قرآن دانسته اند ولى ميان اهل تسنن اختلاف نظر هست; يعنى بعضى با نظر شيعه موافق اند و بعضى سخت مخالف.
عده اى از آن ها عقيده دارند كه جزء هيچ سوره اى نيست و تنها اوائل سوره ها تيمنا خوانده مى شود; بعضى از پيروان مسلك شافعى و حمزه معتقدند كه تنها در سوره حمد جزء سوره است ولى در سوره هاى ديگر جزء آيات نيست و در عمل گاهى سوره ها را بدون اين آيه تلاوت مى كنند; مخصوصا در نماز, بعد از حمد, سوره را بدون ((بسم الله الرحمن الرحيم)) آغاز مى كنند, ولى شيعه به پيروى از ائمه اطهار(ع) به شدت با اين مسإله مخالفت دارند(3) تا آنجا كه فرموده اند: ((خداوند بكشد كسانى را كه بزرگترين آيه از آيات قرآن را از قرآن حذف كرده اند.))(4)
حضرت على(ع) مى فرمايد: ((كان رسول الله يقرإ بسم الله الرحمن الرحيم و يعدها آيه منها…))(5) رسول خدا بسم الله را مى خواند و آيه اى از سوره به حساب مىآورد.

ادب الهى در شروع كار

بين مردم جهان رسم است كه هر عمل مهم و پرارزشى را به نام يكى از بزرگان شروع مى كنند و كلنگ هر موسسه ارزنده اى را به نام فردى كه مورد علاقه آنهاست, مى زنند و آن را با اين شخصيت مهم ارتباط مى دهند; ولى براى بقإ و پاينده بودن هر تشكيلات و جاويد ماندن نام هر فردى لازم است آن را به موجود پايدار و جاويدى ارتباط داد; زيرا موجودات اين جهان همه به سوى كهنگى و فنا و زوال مى روند و تنها تشكيلات, موسسات و افرادى جاويد مانده اند كه با ((فناناپذيرى)) بستگى دارند.
اگر نامى از پيامبران و انبيا باقى است, به علت بستگى و ارتباط آن ها با خداى جهان و عدالت و حقيقت است كه كهنگى در آن ها راه ندارد. آن وجودى كه ازلى است و ابدا فنا در او راه ندارد, ذات پاك خداوند جهان است و آن كه قدرت و صفات كمال او بى نهايت است, ذات پروردگار بزرگ مى باشد.
بنابراين براى پاينده و جاويد ماندن و مواجه نشدن با شكست و نافرجامى هر چيز و هر عمل لازم است آن را با آفريدگار جهان ارتباط دهيم و آن را با نام او شروع كنيم; زيرا ارتباط با او آن را پربركت و جاويد نگاه مى دارد(6) و به همين مناسبت است كه خداوند بزرگ به بندگانش در آيه شريفه ادب دينى و ورود به كار و شروع عمل را مىآموزد.(7)
پيامبر اكرم(ص) نيز در مقام تبيين همين ادب دينى فرموده اند: ((هر كارى كه با بسم الله آغاز نگردد, ابتر و بى فرجام است.))(8)
چنان كه آغاز هر چيز, خداوندى است كه ((هو الاول)) است, ثمر دادن هر كارى نيز مرهون آغاز كردن آن با نام خداست وگرنه آن كار با واقعيت خاص خود هماهنگ نخواهد شد و به ثمر نمى رسد. آغاز كردن با نام خدا و ابتدا به اسم ((الله)) اشاره اى دارد به لزوم حق بودن فعل و پاك بودن فاعل; يعنى جمع بين ((حسن فعلى)) و ((حسن فاعلى)). بنابراين كارى را مى توان با نام خدا آغاز كرد كه هم حسن فعلى داشته باشد و هم حسن فاعلى; يعنى هم حق باشد و هم از قلب پاك و نيت خالص فاعل برخاسته باشد و اگر عملى فاقد هر دو حسن يا يكى از آن دو باشد, قابل شروع با نام خدا نيست و به مقصد نمى رسد; زيرا كار باطل به باطل ختم مى شود. پس براى منتهى شدن كار به مقصد اصيل خود كه حق است و مصونيت از نافرجامى كه آفت فعل است, بايد كار را با نام خدا وبه حق آغاز كرد و از اين روى خداى سبحان مسإله ورود صادقانه به كار و خروج صادقانه از آن را به پيامبراكرم(ص) مىآموزد:(9)
((و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق…))(10) انسانى كه با نام خدا وارد كارى شود و در حدوث و بقإ, آن نام را حفظ كند, هرگز در بين راه نمى ماند و حاصل آن كه خداى سبحان با آغاز كردن كتاب وحى و ساير سوره ها با نام خود, ادب دينى را به ما مىآموزد تا كارها رنگ الهى به خود گيرد.

((بسم الله…)) قبل از اسلام

((بسم الله الرحمن الرحيم) تنها ره آورد پيامبر اسلام نيست, بلكه از طليعه نامه حضرت سليمان(ع) به ملكه سبإ برمىآيد كه قبل از اسلام نيز, ساير پيامبران كارها و مكتوبات خود را با ((بسم الله…)) آغاز مى كردند. حضرت سليمان(ع) در نامه خود كه به ملكه شهر سبإ مى نويسد, آن را با نام خدا شروع مى كند و ملكه براى بزرگان سرزمينش نقل مى كند كه نامه اى از حضرت سليمان(ع) رسيده است.(11) ((انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الر(12) حيم))
و باز مى بينيم حضرت نوح(ع) در آن طوفان عجيب, هنگام سوار شدن به كشتى كه روى امواج كوه پيكر آب در حركت بود, براى رسيدن به نجات و پيروزى كامل به ياران خود دستور مى دهد:
((هنگام حركت و زمان توقف كشتى, نام خدا را بر زبان جارى سازند)).
و مشاهده مى كنيم كه در پايان, با موفقيت تمام پياده شدند و از خطر گذشتند. (13)

چنان كه قرآن مى گويد به نوح (ع) گفته شد:

((اى نوح از كشتى فرود آى كه سلام و بركات ما بر تو و همراهانت…)) ; ((يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و على امم ممن معك…))(14)
و از روايات اهل بيت استفاده مى شود كه همه كتب آسمانى با مضمون اين سخن آغاز شده است: ((هيچ كتابى خداوند از آسمان فرو نفرستاده است مگر اين كه اولش بسم الله باشد)), ((ما انزل الله من السمإ كتابا الا و فاتحته بسم الله الرحمن الرحيم)) و اين سيره مشترك همه پيامبران الهى بوده است; زيرا مهمترين خط حاكم بر رسالت همه پيامبران الهى دعوت به سوى خدا بوده است.(15)

اشتراك لفظى و اختلاف معنوى

نزول مكرر آيه ((بسم الله…)) نشانه اختلاف معنا و تفسير آن در هر سوره است. اين آيه در سراسر قرآن كريم, اگرچه از نظر لفظى و ظاهرى يكسان است, اما از نظر معنوى و تفسيرى گوناگون است. اختلاف معنوى و اشتراك لفظى اين آيات از آن رو است كه بسم الله هر سوره, جزئى از آن سوره و با محتواى آن هماهنگ و به منزله عنوان و تابلوى آن سوره است و چون مضامين و معارف سوره هاى قرآن با يكديگر متفاوت است, معناى ((بسم الله…)) در سوره ها مختلف خواهد بود و در هر سوره درجه اى از درجات و شإنى از شوون الوهيت خداى سبحان و رحمانيت و رحيميت او را بازگو مى كند و از اين جهت همانند اسماى خداوند درپايان آيات است كه با محتواى آيات هماهنگ و به منزله برهانى بر محتواى آن است. براين اساس, اگر محتواى سوره اى به خوبى بيان و روشن شود, تفسير ((بسم الله…)) آن سوره نيز روشن خواهد شد.(16)
به همين دليل از نظر فقهى بايد در نماز ((بسم الله…)) به قصد همان سوره اى باشد كه نمازگزار قصد تلاوت آن را دارد و در صورت عدول نمازگزار از سوره اى به سوره ديگر بايد ((بسم الله…)) را به قصد سوره جديد تكرار كند وگرنه نماز اشكال پيدا مى كند.(17)

مفاهيم و محتواى آيه

سه اسم از اسماى حسناى خداوند سبحان در اين آيه كريمه آمده است كه به ترتيب عبارت است از:
الف) الله: برترين نام از نام هاى ذات مقدس است كه مستجمع صفات كماليه است. اين نام مبارك كه از آن به عنوان ((لفظ جلاله)) ياد مى شود و 2697 بار در قرآن به كار رفته است, در اصل ((الاله)) بوده و همزه دوم آن بر اكثر كثرت استعمال حذف شده و به صورت ((الله)) درآمده است و تفاوت آن با ((اله)) اين است كه لفظ ((اله)) بر هر معبودى اطلاق مى شود; حق باشد يا باطل. اما لفظ ((الله)) مختص ذات مقدس خداوند است كه جامع همه صفات جلالى و جمالى است و جز بر او, بر هيچ موجود ديگرى اطلاق نمى شود و از اين رو موصوف همه اسماى حسناى خداوند قرار مى گيرد ولى خود, صفت هيچ اسمى واقع نمى شود و بر اين اساس گفته مى شود: ((الله اسم ذات و ديگر اسم هاى خداوند صفات اوست))(18)
ب) الرحمن و الرحيم:
دو صفت از صفات علياى خداوند سبحان است كه از ((رحمت)) مشتق شده است. فرهنگ هاى لغت براى واژه ((رحمت)) معانى فراوانى مانند: رقت, رإفت, لطف, رفق, عطوفت, حب, شفقت و دلسوزى ذكر كرده اند; در حالى كه اولا اين ها مراحل پيشين رحمت است نه خود آن; زيرا با مشاهده صحنه هاى رقت بار, ابتدا در قلب انسان رقت, لطف, عطوفت, دلسوزى, محبت و سپس رحمت پديد مىآيد, ثانيا آنچه گفته شد, ويژگى مصداقى از مصاديق رحمت است كه در آدمى حادث مى گردد; اما رحمتى كه مخصوص ذات اقدس خداوند است, اين ويژگى را ندارد; زيرا خداوند از هر گونه انفعال و تإثر منزه است;(19) چنان كه اميرالمومنين(ع) مى فرمايد:
((خداوند; رحيمى است كه به رحمت موصوف نمى شود)). ((رحيم لايوصف بالرقه)).(20) بنابراين معناى جامع رحمت همان اعطإ و افاضه براى رفع حاجت نيازمندان است.
دو واژه ((الرحمن)) و ((الرحيم)) كه در ماده مشترك است, بر اثر تفاوت در هيإت و ساختار لفظى, داراى دو معناى مختلف است.(21)
كلمه ((الرحمن)) صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مى كند و كلمه ((الرحيم)) صفت مشبهه است كه ثبات و بقا و دوام را مى رساند; پس خداى رحمان معنايش خداى ((كثير الرحمه)) و معناى خداى, خداى ((دائم الرحمه))(22) است كه اولى رحمت فراگير, مطلق و بى مقابل است كه همه چيز و همه كس را شامل مى شود و چنين رحمتى در برابر غضب نيست, بلكه غضب از مصاديق آن است و در ساير آيات قرآن به عنوان رحمت عام مطرح شده است و دومى رحمت ويژه, متناهى و خاص الهى است كه مخصوص مومنان است و اين رحمت در برابر غضب و سخط اوست و در ساير آيات به عنوان رحمت خاص مطرح شده است و توفيق يارى دين و فراگيرى معارف و انجام دادن عمل صالح در دنيا و رسيدن به بهشت و رضوان الهى در آخرت از مظاهر بارز آن است.(23)

بركات آيه

هر كار بزرگ يا كوچك كه با نام خداوند شروع شود نه تنها به ثمر مى رسد, بلكه مورد بركت نيز قرار گرفته و بيش از مقدار انتظار نتيجه مى دهد. حضرت امام محمد باقر(ع) فرموده است:
((سزاوار است كه هر كار بزرگ يا كوچك با (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز شود تا خير و بركت در آن پايدار بماند.))
((… و ينبغى الاتيان بها (بسم الله…) عند افتتاح كل امر عظيم إو صغير ليبارك فيه))(24)
هم چنين از برخى احاديث ديگر چنين برمىآيد كه مشغول شدن به قرائت ((بسم الله.. .)) مايه نجات است, اگرچه به عنوان شروع در كارى نباشد, مانند آن چه از حضرت رسول اكرم(ص) روايت شده كه آن حضرت فرمودند: ((هر كسى بخواهد كه حق تعالى او را از زبانيه دوزخ نجات دهد, بايد به قرائت ((بسم الله…)) مشغول شود; زيرا كه آن نوزده حرف است تا حق تعالى هر حرف از آن را سرى قرار دهد از جهت دفع هر يك از زبانيه ها.(25)

احكام تلاوت ((بسم الله…)) در قرائت قرآن

خواندن ((بسم الله الرحمن الرحيم)) در آغاز سوره هاى قرآن واجب و هنگام ابتدا به آيات ميان سوره ها مستحب است ; به ويژه هنگامى كه آيه با نام پروردگار آغاز گردد و يا آيه در شرح نعمات الهى, اوصاف مومنان, پاداش, بهشت و… باشد. و چنان چه آيه با نام شيطان, كفار, منافقين, مشركين, كيفر, جهنم و… باشد, بهتر است خواندن آن ترك شود. هم چنين تلاوت آن در آغاز سوره ((توبه)) ممنوع است; زيرا اين سوره با برائت از كفار و مشركين شروع شده است و اين موضوع با رحمت خداوند سازگارى ندارد; اما در ابتدا به آيات ميانى اين سوره بلامانع است هر چند كه بهتر است در ميان آيات اين سوره هم ترك گردد.
هرگاه بخواهيم هنگام تلاوت آياتى از قرآن, جاى ديگرى از كلام الله مجيد را بخوانيم, بدين صورت عمل مى كنيم:
1ـ در صورتى كه قسمت دوم, آياتى از بقيه همان سوره و يا اواسط سوره هاى بعد از آن باشد, خواندن ((بسم الله…)) مستحب است; مگر اين كه قسمت بعدى, ابتداى يك سوره باشد كه در اين صورت ذكر آن در آغاز هر سوره واجب است.
2ـ اگر قسمت دوم تلاوت ما, از آيات قبلى همان سوره باشد كه تا آن لحظه نخوانده ايم و يا از سوره هاى قبل از آن باشد, قسمت دوم را نيز بايد با ((بسم الله…)) شروع كنيم و خواندن آن امرى است واجب.(26)

دافع شيطان

امام صادق(ع) از قول پيامبر اكرم نقل مى كند كه فرمودند:
((هنگامى كه مردم سفره غذا را مى گسترانند, چهار هزار فرشته به دور آن جمع مى شوند; اگر بنده (بسم الله الرحمن الرحيم) گفت, فرشتگان مى گويند: خدا بر شما و بر غذايتان بركت فرستد و به شيطان خطاب مى كنند كه اى فاسق بيرون رو, و اگر (بسم الله…) نگفتند, فرشتگان به شيطان مى گويند: بيا اى فاسق و با اين ها غذا بخور. و چون بعد از غذا سفره جمع شد و يادى از خدا نشد, فرشتگان مى گويند: مردمى كه خدا به ايشان نعمت ارزانى داشته, پروردگارشان را فراموش كرده اند)).(27)
يكى از عواملى كه مى تواند هم در جهت پيش گيرى و هم براى درمان جان آدمى بسيار مفيد و موثر باشد, اين است كه انسان خود را به گفتن ذكر ((بسم الله…)) مشغول كند; زيرا اين جمله شريفه يكى از بزرگترين مصاديق ذكر خداست و در صورتى كه بر آن مداومت شود و هيچ گاه فراموش نگردد, اين پند و درس عميق را به انسان آگاه مى دهد كه كارى كه به نام خدا, آن ذات پاك و مقدس آغاز شود, نبايد با آلودگى و وساوس شيطانى و خواطر نفسانى همراه باشد و نيز به او القا مى شود كه استعانت فقط به درگاه خداوند متعال شايسته است و در هيچ امرى غير حق را دخيل نمى كند و طبيعى است كه وقتى انسان اين چنين عمل كند, ديگر جايى براى وسوسه هاى شيطان لعين باقى نمى ماند مگر اينكه ((بسم الله…)) لقلقه زبانى بوده باشد.

پى نوشت ها:
1 . سوره نمل, آيه30.
2 . تفسير تسنيم: آيه الله جوادى آملى, ج1, ص289.
3 . آشنايى با قرآن, شهيد مطهرى, سوره حمد و بقره, ص10 و 11.
4 . تفسير الميزان, ج1, ص41.
5 . تفسير نور الثقلين, عبد على بن جمعه الحويزى, ج1, ص9.
6 . تفسير نمونه, ج1, ص5 و 6.
7 . تسنيم, ج1, ص296.
8 . بحارالانوار, علامه مجلسى, ج89, ص242.
9 . همان, ص297.
10 . سوره اسرإ, آيه80.
11 . تفسير نمونه, ج1, ص7.
12 . نمل, آيه30.
13 . همان, ص6 و 7.
14 . هود, آيه48.
15 . تسنيم, ج1, ص298.
16 . همان, ص291 ـ 289.
17 . همان, ص292.
18 . همان, ص280 ـ 279.
19 . همان ص280.
20 . نهج البلاغه, صبحى صالح, خطبه179.
21 . همان, ص281.
22 . الميزان, ج1, ص33.
23 . تسنيم, ج1, ص281.
24 . تفسير صافى, ملامحسن فيض كاشانى, ج1, ص70.
25 . همان, ص319.
26 . حليه القرآن, ج2, سيد محسن موسوى, ص143 ـ 142.
27 . فروع كافى, كلينى, ج6, ص292.