دريوزه گى شيطان بزرگ دريوزگان شيطان

دريوزه گى شيطان بزرگ!
و دريوزگان شيطان!

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر

رئيس جمهورى امريكا در بيانيه اى كه روز جمعه 21 / 4 / 81 منتشر كرد, با ابراز همبستگى با دانشجويان ايرانى در جريان وقايع 18 تيرماه 78 گفت: ((هيإت حاكمه ايران بايد به تقاضاى دانشجويان گوش دهد.))
بوش در بيانيه خود گفت: ((در دو انتخابات و نزديك به ده انتخابات پارلمانى و محلى اكثريت مردم ايران به اصلاحات سياسى و اقتصادى رإى دادند در حالى كه صداى آنان توسط افراد غير منتخب كه قدرت اصلى را در دست دارند, شنيده نمى شود.))
وى اضافه كرد: ((روزنامه نگاران و نمايندگان مجلس ايران هنوز هم دستگير مى شوند, مورد ارعاب قرار مى گيرند وبراى طرفداران اصلاحات يا انتقاد از نظام حاكم, با آنها برخورد مى شود.))
وى تإكيد كرد: ((ايران در حال اصلاح و مدرن شدن, دوستى بهتر از امريكا نخواهد داشت.))!!
در حاشيه بخش هاى فوق از بيانيه بوش نكاتى را بايد خاطر نشان ساخت.
بوش چه كاره دنياست؟! از آن طرف كره زمين در امور كشور ما مداخله مى كند؟
اگر دولت امريكا براى خود عنوان كدخدايى دهكده جهانى را دارد, اين توهمات پوچ از ديد ملت ما به پشيزى نمى ارزد.
و بنابراين به اين شعر خواجه حافظ تمثل مى جوئيم:

اى مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست
عرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى
و اين شعر:
برو اين دام بر سر مرغى دگر نه
كه عنقا را بلند است آشيانه
اگر بوش و حاكمان كاخ سفيد, دستخوش خود بزرگ بينى شده و با هياهويى كه در دنيا راه انداخته اند, بر اين باورند كه ملت ها مرعوب عربده هاى آن ها هستند, از نگاه ملت ما در اشتباه اند و همين تصور براى كسانى كه از داخل با اين نگاه به ايالات متحده مى نگرند صادق است.
اين كودكان از راه رسيده و كوتوله هاى سياسى كه تازه سر از پوست تخم بيرون آورده, چشمشان را به جهان گشوده و مرعوب شيطان بزرگ شده و گوشه و كنار از دريوزه گى در برابر شيطان بزرگ سخن مى گويند, بهتر است كه از خواب غفلت بيدار شوند و ديدگان خود را بشويند و از آن منظر به امريكا بنگرند كه ملت ايران به رهبرى بت شكن زمان, امام خمينى(قدس سره) نگريست و ابرقدرتى امريكا را به افسانه اى پوسيده تبديل كرد و هيمنه استكبارى او را درهم شكست و با بانگ بلند فرياد كرد: ((امريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند.))
آقاى بوش كه از روحيات ملت ايران بى خبر است, و اطلاعات خود را از برخى جريان هاى انحرافى و يا عناصر فرارى كه به خارج گريخته و در سايه شيطان بزرگ به عيش و نوش سرگرمند, گرفته است و با اين ديدگاه به تحليل حوادث ايران پرداخته و بهتر آن است كه گزارشگران واقع بين را به كشور قهرمان خيز و آگاه ما بفرستد و موقعيت امريكا و سوابق او را در ايران از زبان مردمى بشنود كه جزو شعائر عبادى خود مرگ بر امريكا را از لب ننهاده و سينه آنها آتش فشانى است از خشم و كينه امريكا كه چنگالش از خون جوانان پاكباخته اين ملت با ايمان رنگين است و اينك اين جلاد خون آشام و روباه مكار به سوگ حقوق بشر ايرانيان نشسته و از آن چه در ايران مى گذرد ابراز تإسف و تإثر مى كند و در حالى كه خود با تقلب به كاخ سفيد راه يافته از حاكمان منتخب و غير منتخب در ايران سخن مى گويد و از دموكراسى حرف مى زند!
آقاى بوش ادعا كرده, ايران در حال اصلاح و مدرن شدن, دوستى بهتر از امريكا نخواهد داشت!!
اگر حافظه رئيس جمهورى امريكا دچار اختلال شده, حافظه ملت ايران سالم و عادى است و بدون هيچ گونه ابهامى جنايات نيم قرن اخير امريكا و دخالت و كودتاها و قتل و غارت ها و ترورها و توطئه ها را كه به وسيله كاخ سفيد هدايت شده و در لانه جاسوسى ضبط گرديده, و در صفحات تاريخ ايران ثبت شده فراموش نمى كند.
جنايات رژيم دست نشانده خاندان پهلوى در ايران, بخشى از پرونده سياه حاكمان كاخ سفيد در ايران است.
ساواك دوره پهلوى كه شعبه اى از سازمان سياسى امريكا بوده, بخش ديگر آن, هم پيمانى رژيم شاه با رژيم صهيونيستى و حضور كارگزاران اسرائيل و هزاران مستشار نظامى امريكا و دخالت در سرنوشت ايران عصر پهلوى, بخش ديگرش كاپيتولاسيون و بى حرمتى به كيان يك ملت بزرگ در آن عصر و سازماندهى جنگ هشت ساله و بسيج جهان عليه انقلاب اسلامى و ترورهاى جمعى و فردى و حمايت از گروهك هاى تروريست, و سرنگونى هواپيماى مسافربرى بخش هاى ديگر آن, و اخيرا قرار دادن ايران در رديف چند كشور ((محور شرارت!)) و اهانت به ملت بزرگ ما و… اگر قرار باشد به تفصيل گفته شود, مثنوى هفتاد من كاغذ شود!
اين پرونده دوست قديمى ايران! كه هر بلا و نكبتى بر سر كشور و ملت آمده, سر رشته دارش امريكاى تجاوزگر بوده است.
البته در سخن رئيس جمهور امريكا ((ايران در حال اصلاح و مدرن شدن)) قيد شده كه اگر به ترجمه درست آن بپردازيم, يعنى ايرانى كه بخواهد به ايران عصر پهلوى تبديل شود, چرا كه اصلاحات در فرهنگ سياسى غرب و فرهنگ عمومى امريكا اصلاحات به مفهومى نيست, كه صلاح دين و مصلحت كشور و ملت در آن لحاظ شده باشد, و از همين جاست كه طرفداران اصلاحات بايد هشيار باشند و راه خود را از اصلاحات امريكايى جدا كنند و مرز خود را مشخص نمايند. وقتى آقاى بوش از ارعاب روزنامه نگاران و توقيف روزنامه هاى زنجيره ـ و نظاير آن ـ سخن مى گويد و آن را مخالف اصلاحات مى خواند و آشوب هاى اشرار و اوباش را حركت دانشجويى اصلاح طلبانه نام مى دهد, در حقيقت مفهوم اصلاحات را تفسير كرده است. هر آن چه در جهت مخالف استقلال ميهن و صلاح ملت و فرهنگ اسلامى و انقلاب باشد, از نظر امريكا اصلاحات به شمار مىآيد و اين همان ايران جديد و مدرنيزه شدن و حقوق بشر و آزادى و مردم سالارى است كه بوش از آن حمايت مى كند. البته در اين صورت ايران دوستى بهتر از امريكا نخواهد داشت و بوش درست گفته…
رئيس جمهورى امريكا آن قدر به دريوزه گى و حقارت افتاده كه وقتى خبر مى دهند در چند گوشه تهران به صورت پراكنده مشتى اشرار آشوب طلب, به عنوان يادبود 18 تير 78 تجمعات محدود و برخى حركت هاى اخلال گرانه داشتند از فرط شادمانى در پوست نمى گنجند, بلافاصله بيانيه مى دهد و از اين اوباش و اراذل حمايت مى كند در حالى كه مردم تهران و ساير شهرهاى ايران خود ديدند به جز تجمع چند صد نفر از اخلالگران و پاره اى شيشه شكستن ها و حضور عده اى تماشاچى خبرى ديگر نبوده است و اين براى يك رئيس جمهور, زشت است كه خود را ابرقدرت دنيا بنامد و چشم به راه اخبار بى اساس و خلاف واقع و حركت چند صد نفر اخلال گر بنشيند و نداى يك ملت را نشنود و آن گاه شتابزده به صدور بيانيه بپردازد و عجز و زبونى خود را امضإ كند.
اين همان سفاهت و حماقتى است كه سردمداران دولت امريكا گرفتار آنند.
هم چنين كسانى كه در داخل نقش ستون پنجم را بازى مى كنند بايد به زشتى عمل خود پى برده باشند كه كارنامه آنان چه بوده است كه دشمنان ملت و ميهن از آنان حمايت مى كنند و ماهيت اين عده نيز بايد براى ملت برملا باشد كه چه كسانى در اين آشوب ها نقش دارند و سر نخ توطئه ها و تشنجآفرينى ها در دست چه كسانى است و براى تنبه و بيدارى آنان همين بس كه اگر فرزندان اين آب و خاكند و غيرت ملى و حميت دينى دارند, نبايد چشم به راه حمايت هاى دشمنان خارجى باشند و به تحريكات و وسوسه هاى رسانه هاى داخلى كه با پول سازمان هاى جاسوسى تغذيه مى شوند و ادامه حيات مى دهند دلخوش دارند.
حقيقت اين است كه امريكا در رهگذر انقلاب اسلامى ايران تحقير شده و هيمنه اين ابرقدرت در دنيا شكسته شده و بانى و باعث آن استقامت و هوشيارى و استكبار ستيزى است كه در سايه انقلاب اسلامى و رهبرى امام راحل و هدايت و روشنگرى و رهبرى نظام و خلف صالح آن بزرگ مرد, امروزه به صورت يك آرمان مقدس براى ملت درآمده است.
امريكا از رهگذر انقلاب اسلامى ضربه خورده و اين ضربه از بعد سياسى و فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى براى ايالات متحده سنگين است.
از سوى ديگر مشكلات داخلى امريكا از بعد اقتصادى و سياسى كم نيست ((يك مطالعه منتشر شده توسط دفتر مطالعات استراتژيك در سال 1999 نشان داد 20 درصد مشكلات اقتصادى امريكا با حل مسإله ايران قابل رفع است (انتخاب 26 / 12 / 80)
بىآبرويى امريكا مخصوصا در قضيه اسرائيل زبانزد جهانيان است و بر اين ها بايد افزود قضاياى افغانستان و…
سالى كه گذشت بوش و شارون منفورترين چهره هاى دنيا شناخته شدند كه قتل عام مردم مظلوم فلسطين را سامان دادند.
حوادث 11 سپتامبر پوشالى بودن دستگاه امنيتى امريكا و تضاد داخلى سياسى امريكا را برملا كرد, هرچند گناه آن را به گردن گروه هاى اسلامى خارج انداختند!
امروزه امريكا در ديد جهانيان به عنوان يك كشور خودكامه متجاوز كودتاگر و تروريست شناخته مى شود.
مشت اين نظام حاكم پيش جهانيان باز شده است مخصوصا پس از حوادث 11 سپتامبر آزادى ادعائى امريكا در بخش مطبوعات و خبررسانى شديدا زير تيغ سانسور و كنترل پنتاگون و سيا قرار دارد, با اين همه دولتمردان امريكايى براى محدوديت آزادى مطبوعات و روزنامه در ايران يقه چاك مى كنند!
از اين مقوله عبور كنيم و به پاره حركت هاى داخلى و موضع گيرىهاى برخى گروه هاى سياسى بنگريم كه خواسته يا ناخواسته نوعى همسويى با مداخلات امريكايى و اظهارات بوش دارد.
رئيس جمهورى امريكا از نظام حاكم در ايران به نام منتخب مردم و غير منتخب سخن مى گويد و اين در حالى است كه در يك هم صدايى حساب شده, برخى عناصر سياسى داخل و تشكل هاى سياسى و حزبى با همين ادبيات و واژه ها در گفته ها و نوشته ها سخن مى گويند و نظارت استصوابى و امثال آن را كه مصرح قانون اساسى كشور است زير سوال مى برند و ولايت دينى را مورد سوال قرار مى دهند و بدين وسيله جبهه خارج و داخل براى سست كردن پايگاه دينى و مردمى نظام تلاش مى كنند.
مقام معظم رهبرى (حفظه الله تعالى) در بيانه اخير هشدار دادند كه: ((امريكا براى عملى كردن تهديد خود در ايران, تنها كمبودى كه دارد وجود يك پايگاه مستحكم مردمى است كه بتواند با استفاده از آن انتقام خود را از انقلاب و اسلام و امام بگيرد و براى سركوب اين ملت آزاد و شجاع, يك ديكتاتورى سياه شبيه ديكتاتورى پهلوى در اين كشور مستقر كند.))
تمام توطئه ها و نقشه هاى شيطانى براى فراهم آوردن چنين زمينه اى است كه مردم را نسبت به اسلام و انقلاب منفى و يا بى تفاوت كنند. هرچند كورخوانده اند و اين روياى بى تعبير است.
اگر پاره اى تشكل هاى سياسى و يا به اصطلاح ايدئولوگ هاى دانشگاهى آن ها به ميدان مىآيند و با روشنفكرى ارتجاعى خود, دين را افيون ملت ها معرفى مى كنند, و ارزش هاى دينى و مبانى اعتقادى را مورد تمسخر قرار مى دهند ونسبت به روحانيت بزرگ شيعه اهانت مى كنند, و رابطه مردم را با عالمان و كارشناسان دين, كه بيش از هزار سال تاريخ روحانيت تشيع, بر پايه اطاعت و تقليد در امور دين استوار بوده, بى ادبانه مورد خدشه قرار مى دهند و آن گاه عقبه سياسى اين عناصر فريب خورده و پاره اى احزاب تازه نفس سرد و گرم نچشيده به دفاع از آنها مى پردازند و هم آوائى خود را با دشمن اعلام مى دارند. بدون ترديد در همان توطئه هاى هدايت شده از سوى دشمن ريشه دارد, وگرنه دليل نداشت در حالى كه پنجاه درصد تبليغات رسانه هاى استكبارى عليه روحانيت و ولايت فقيه است, وطن فروشان داخلى و ستون پنجم دشمن زمزمه حذف روحانيت را ساز كند تا همان بلايى را كه بر سر مشروطه آوردند بر سر انقلاب اسلامى بياورند و روشنفكران اجاره اى را بر كشور حاكم سازند.
در حالى كه اگر در صدر اين انقلاب روحانيت قرار نداشت, و صحنه را براى ديگران خالى مى كرد, امروز سرنوشت انقلاب اسلامى به سرنوشت مشروطه دچار شده بود.
اين از سخن امام راحل, معمار بزرگ انديشه اسلامى در عصر ماست كه فرمود:
((من به صراحت مى گويم ملى گراها اگر بودند به راحتى در مشكلات و سختى ها و تنگناها دست ذلت وسازش به طرف دشمنان دراز مى كردند و براى اين كه خود را از فشارهاى روزمره سياسى برهانند همه كاسه هاى صبر و مقاومت را يك جا مى شكستند و به همه ميثاق ها و تعهدات ملى و ميهنى ادعايى خود پشت پا مى زدند.))
(صحيفه نور, ج20, ص243)

و شگفتا كه اين سخن امام بزرگوار امروزه به صورت دردناك ظهور كرده و آن ها كه نان اين انقلاب را خورده و امروز به جاه و جلال و رفاه و تعيش رسيده و جاى نرم تكيه زده اند سخن از حذف روحانيت و سكوراليسم و دين زدايى مى گويند و از رابطه و پابوسى! امريكا دم مى زنند و يا به صورت پياده نظام و جاده صاف كن دشمن درآمده اند كه بايد اين ناخالصى ها به هر شكل و شيوه ممكن, از دامن انقلاب زدوده شوند و اين پيام جاودانه امام راحل به يادمان باشد كه: ((اين مسئله كه نظام در اهداف خود جدى است و با هيچ كس شوخى ندارد, و در صورت به خطر افتادن ارزش هاى اسلامى با هر كس در هر موقعيت قاطعانه برخورد مى نمايد, بايد به عنوان يك اصل خدشه ناپذير براى تمامى دست اندركاران و مردم تبليغ گردد.))
(صحيفه نور, ج21, ص113)

اين است دكترين انقلاب اسلامى, سازش و تسليم ندارد!
چنان كه اميرالمومنين على(ع) فرمود:
((لايقيم امر الله الا من لا يصانع و لا يضارع و لايتبع المطامع))
كسى كه سازشكار نباشد, و همگرائى با دشمن نكند, و دستخوش مطامع دنيوى نباشد, مى تواند امر خدا را بپا دارد و نظام اسلامى را هدايت كند.
اين سخن امام راحل حرف اول و آخر ما بايد باشد:
((اگر بند بند استخوان هايمان را جدا سازند, اگر سرمان را بالاى دار برند, اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند, اگر زن و فرزندان و هستى مان را در جلوى ديدگانمان به اسارت و غارت برند, هرگز امان نامه كفر و شرك را امضا نمى كنيم.)) (صحيفه نور, ج20, ص243)
و هر كس جز اين عمل كند, مطرود است و در انقلاب و نظام جايگاهى ندارد.
والسلام.