پاسخ به پرسش ها

پرسش ها و پاسخ ها

پرسش: چرا در قرآن به نام امامان ـ عليهم السلام ـ و حضرت زهرا عليهاالسلام, واقعه قدير و نام حضرت على عليه السلام انتظار فرج و ظهور امام عصر اشاره اى نشده است؟

اكرم حميدى ـ تربت جام.

پاسخ:هر چند در قرآن آياتى هست كه به گفته شيعه و اهل سنت, جز بر على عليه السلام و برخى ديگر از امامان عليهم السلام, بر هيچ كس ديگرى منطبق نيست, هم چون آيه ولايت (مائده,آيه55) مباهله (آل عمران,آيه61) و…, ولى به خاطر مصالحى نام آنان به صراحت در قرآن نيامده است. يكى از دليل هاى آن, اين كه قرآن تنها كليات مسائل را بيان كرده و تبيين جزئيات آن را, به پيامبر صلى الله عليه وآله واگذار شده است. شخصى به نام ابى بصير گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: مردم مى گويند چرا از حضرت على عليه السلام و اهل بيت او نامى در قرآن كريم نيامده است؟ امام عليه السلام فرمودند: به كسانى كه چنين اعتراضى مى كنند, بگوييد همان گونه كه در قرآن, سه يا چهار (ركعت) بودن نماز مشخص نشده و پيامبر صلى الله عليه وآله آن را براى مردم تفسير كرده است. هم چنين زكات (در قرآن) نازل شده, ولى مقدار آن مشخص نشده و رسول خدا صلى الله عليه وآله آن را براى مردم تفسير كرده است و…, همين طور در قرآن نازل شده است: ((طيعوا الله و طيعوا الرسول و ولى الامر منكم)); از خدا و رسولش و اولى الامر اطاعت كنيد(1) . اين آيه درباره على و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ نازل شده و پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: هر كه من مولاى اويم, پس على مولاى او است (يعنى همان گونه كه تفسير جزئيات نماز, زكات و حج به پيامبر صلى الله عليه وآله واگذار شده و پيامبر صلى الله عليه وآله نيز آن ها را به مردم معرفى كرده اند.) سپس امام صادق عليه السلام ساير آيات و رواياتى را كه در اين باره آمده, فرموده است(2) .
يكى ديگر از حكمت هاى نيامدن نام على عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام در قرآن, اين است كه در آن آياتى درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شده كه بسان اشاره به نام آنان و بهتر از تصريح است, مانند آيه55 سوره مائده كه مى فرمايد: ((ولى و سرپرست شما تنها خداست و پيامبرش و افراد مومن اند. افراد مومنى كه نماز برپاى داشته و در حال ركوع زكات مى دهند.)) دانشمندان شيعه و اهل سنت نقل كرده اند كه فقط على عليه السلام در حال ركوع انگشتر خود را به فقير داد(3) . در نتيجه تفاوتى نداشت كه خداوند متعال به فرمايد:((سرپرست شما خداوند و رسولش و على عليه السلام هستند, يا اين كه صفاتى را از آن حضرت نقل كند كه منحصر به فرد و تنها بر حضرت على عليه السلام منطبق باشد.)) كسى كه به دنبال حقيقت باشد از هر دو گفتار يك مطلب را مى فهمد; با اين تفاوت كه اگر نام حضرت على عليه السلام به صراحت در قرآن مىآمد, به احتمال قريب به يقين, نااهلان به خاطر دشمنى با آن حضرت و محو و حذف نام ايشان از قرآن, در آن دست مى بردند; چنان كه تا مدتى تدوين احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله رابه همين منظور ممنوع كردند, ولى در صورتى كه با ذكر اوصاف گفته مى شد ديگر افراد نااهل, دست به تحريف قرآن نمى زدند و ولايت امير مومنان على عليه السلام نيز براى حقيقت جويان روشن بود.
شيعه و اهل سنت متفقند كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: من از ميان شما مى روم و دو چيز گران بها در بين شما به يادگار مى گذارم كه اگر به آن دو متمسك شويد, هيچ گاه گمراه نمى شويد: كتاب خدا و اهل بيتم. خداوند دانا به من خبر داده كه اين دو هيچ گاه از يك ديگر جدا نمى شوند, تا در حوض كوثر بر من وارد شوند(4) . ولى عده اى در مريضى منجر به وفات پيامبر صلى الله عليه وآله فرياد بر آوردند كه كتاب خدا ما را كافى است و اجازه ندادند وصيت پيامبر صلى الله عليه وآله نوشته شود, چون مى دانستند كه مى خواهد درباره اهل بيتش وصيت كند(5) .
پس يقين بدانيد كه اگر حتى در يكصد آيه به صراحت نام حضرت على عليه السلام مىآمد, اين عده آن آيات را از قرآن حذف كرده, مى گفتند: بقيه قرآن ما را كافى است و مردم نادان هم دم بر نمىآوردند; چنان كه به حضرت على عليه السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام آن همه آزار رساندند و مردم چيزى نگفتند. وانگهى در زمان خليفه اول و دوم, كه صدها روايت از پيامبر صلى الله عليه وآله را جمع آورى كرده و همه را سوزاندند(6) ; بعيد نبود كه جهت مطامع دنيايى خود, بسيارى از آيات قرآن را نيز بسوزانند, افزون بر آن چه گذشت حكمتهاى ديگرى نيز در نيامدن نام اهل بيت عليهم السلام در قرآن هست كه بيان همه آن ها در اين مختصر نمى گنجد.
در قرآن آياتى وجود دارد كه به گفته شيعه و سنى درباره امامت و ولايت و عصمت ائمه عليهم السلام نازل شده است. از آن جمله مى توان به آيات زير اشاره كرد:
1. آيه اولى الامر كه مى فرمايد: ((يا ايها الذين آمنوا طيعوا الله و طيعوا الرسول و ولى الامر منكم(7) ; اى كسانى كه ايمان آورده ايد, از خدا و پيامبر و اولياى امر خود اطاعت كنيد.))
2. آيه تبليغ كه مى فرمايد: ((ي ايها الرسول بلغ ما نزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته))(8) ; اى پيامبر آن چه را از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده, ابلاغ كن و اگر (ابلاغ) نكنى, پيامش را نرسانده اى.
3. آيه ولايت كه مى فرمايد:((انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون))(9) ; جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مومنانى كه نماز مى خوانند و هم چنان كه در ركوعند, انفاق مى كنند.
در قرآن كريم آيات زيادى هست كه (در روايات معصومين عليهم السلام) به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ظهور آن حضرت تفسير يا تويل شده است.

پرسش:نشانه هاى ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در قرآن چگونه است؟

غلامحسين غلامى, كلاله

پاسخ:برخى از محققان بيش از دويست آيه قرآن در شن و قيام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نقل كرده اند. برخى از آيات عبارتند از: هود, آيه ;86 بقره,آيه 2و;3 نس,آيه ;56 اعراف,آيه ;128 توبه,آيه ;23 قصص,آيه 5 و نور,آيه 55(10) .
در مورد نشانه هاى ظهور آن حضرت بايد به رواياتى در اين زمينه مراجعه شود كه طبق آن ها برخى از آيات قرآن, اشاره به اين نشانه ها دارد كه از جمله آن هاست:
1. خروج سفيانى: طبق روايات فراوانى كه از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده, آيه 51 سوره سب تطبيق بر خروج سفيانى شده است: ((و لو ترى اذفزعوا فلا فوت و خذوا من مكان قريب)); اى كاش مى ديدى هنگامى را كه (كافران) وحشت زده اند (آن جا كه راه) گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده اند. سفيانى و لشگرش در آستانه قيام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بر ضد طرفداران حق خروج مى كنند كه آن ها به هنگام حركت به سوى مكه, به قصد تسخير آن, در صحرا گرفتار مى شوند و هلاك مى گردند(11) .
2. طبق فرمايش پيامبر اكرم در آستانه ظهور آن حضرت, مردم تابع شهوت ها و هواهاى نفسانى خود مى شوند و نماز را ضايع مى كنند. پيامبر گرامى در اين باره به آيه 59 سوره مريم استناد مى كنند: ((سپس كسانى جانشين اينان شدند كه نماز را ضايع گذاشتند و پيرو شهوات گرديدند و به زودى به غى (وادى در جهنم) خواهند افتاد.
3. حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: در آستانه ظهور آن حضرت, گرانى, كساد تجارت, گرسنگى و…بر جامعه مستولى خواهد شد و آيه 155 سوره بقره را در اين زمينه به عنوان شاهد نقل مى كنند: ((البته شما را به اندكى ترس و گرسنگى و بى نوايى و بيمارى و نقصان در محصول مىآزماييم و شكيبايان را بشارت ده)).
4. آمده است كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف هنگام ظهور بر خانه كعبه تكيه داده و آيه 86 سوره هود را تلاوت مى كنند: ((بقيت الله خير لكم ان كنتم مومنين و ما انا عليكم بحفيظ)).
5. امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايند: 313 يار حضرت, بعد از ظهور با ايشان بيعت مى كنند و آيه 148 سوره بقره به آن دلالت دارد. ((فاستبقوا الخيرات اين ما تكونوا يت بكم الله جميعا))(12) .
پرسش: حضرت محمد صلى الله عليه وآله با چه شعارى از غار حرا آمدند؟ و آيا توحيد شعار اصلى همه پيامبران بود؟ چرا؟
مجتبى اصغرى كريمى ـ بابل
پاسخ: هدف اصلى پيامبر صلى الله عليه وآله دعوت به توحيد و دورى از شرك بود; چنان كه معروف است, شعار ايشان اين بود: ((قولوا لا اله الا الله تفلحوا))(13) . در قرآن مجيد هدف اصلى ارسال پيامبران, اجراى دو امر است; يعنى همه تعليمات و فعاليت هاى پيامبران مقدمه اى براى اين دو حكم است. 1. توحيد نظرى(14) (شناختن خدا ونزديك شدن به او) 2.توحيد اجتماعى (15) (برقرارى عدل و قسط در جامعه بشرى). شهيد مطهرى رحمه الله در تبيين و جاىگاه اين دو مى فرمايد: ((هدف و شعار اصلى, شناختن خدا و نزديك شدن به اوست; توحيد اجتماعى, مقدمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است, زيرا در جهان بينى توحيدى جهان ماهيت ((از اويى)) دارد و به سوى ((اويى)) دارد از اين رو كمال انسان در رفتن به سوى او و نزديك شدن به اوست. انسان از يك امتياز خاص بهره مند است و آن اين كه به حكم ((نفخت فيه من روحى)) واقعيتش خدايى است. فطرت بشر خداجويانه است; از اين رو سعادت, كمال, نجات, خير و صلاح و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پيمودن بساط قرب اوست.(16) ))

پرسش: چرا مقام حضرت على عليه السلام از يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر خدا, به جز حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم بالاتر است ؟

محمد ملايى ـ قم

پاسخ: دليل اين مطلب را در آيات و روايات بسيارى مى توان يافت كه در فضايل آن حضرت بيان شده است :
الف) از امام صادق عليه السلام نقل شده است: خداوند در باره حضرت موسى على نبيناوآله عليه السلام فرمود:
((و كتبنا له فى الالواح من كل شىء…))(17) ; و براى او در الواح (تورات) از هر موضوع ,پند و اندرز نوشتيم…ونفرمود:همه چيزو همه موضوعات, هم چنين در باره حضرت عيسى على نبيناوآله و عليه السلام فرمود:((… ولابين لكم بعض الذى تختلفون فيه…))(18) ; آمدم تا برخى از آن چه را كه در آن اختلاف داريد, روشن كنم…
اما در شن على عليه السلام فرموده است:((..و من عنده علم الكتب…))(19) ; وكسى كه علم كتاب نزد اوست…و نيز درباره آن كتاب فرمود: ((…لا رطب و لا يابس الا فى كتب مبين))(20) . هيچ تر و خشكى نيست, مگر اين كه در كتابى روشن ثبت است. بنابر اين تفاوت على عليه السلام با آن پيامبران در اين است كه آن ها تنها بر بخشى از مسائل آگاهى داشتند, اما على عليه السلام از هر ترو خشكى (همه چيز) آگاه است. (21)
ب) جابربن عبدالله انصارى گويد: پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند:كدام يك از برادران برترند؟
گفتم: پيامبران, حضرت فرمودند:من برترين ايشان هستم و على بن ابى طالب عليه السلام نيزمحبوب ترين ايشان نزد من است و از پيامبران برتر است, پس هرآن كس كه گويد:پيامبران از على عليه السلام بهترند, رتبه مرا پايين تر از ساير پيامبران قرار داده است ; در حالى كه من على عليه السلام را برادر خود قرار داده ام چون از فضل او آگاهم و اين چيزى است كه پروردگارم مرا بدان فرمان داده است .(22)
ج )از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل شده است: هر كس بخواهد به آدم در دانشش, نوح در تقوايش, ابراهيم در بردبارىاش و موسى در هيبتش و به عيسى در عبادتش بنگرد پس به على بن ابى طالب بنگرد. (كه همه صفاتى كه به صورت پراكنده در آن پيامبران وجود دارد, در على عليه السلام يك جا جمع است و او از همه ايشان برتر است).(23)

پى نوشتها
1. نس, آيه 59.
2. ر.ك: غايه المرام, محدث بحرينى, ص265, چاپ سنگى, حديث سوم, باب59, فصل دوم از مقصد دوم.
3. ر.ك: پيام قرآن, آيت الله مكارم شيرازى, ج9, ص 201 ـ 213, انتشارات مدرسه اميرالمومنين عليه السلام.
4. تنها در غايه المرام,(ص211 ـ 235) 82 منبع از اهل سنت و 39 منبع از شيعه آمده است كه اين حديث را نقل كرده اند.
5. سيد عبدالحسين شرف الدين, اجتهاد در مقابل نص, ترجمه على دوانى (نشر كتابخانه بزرگ اسلامى) ص167 ـ 181.
6. ر.ك: همان, اجتهاد در مقابل نص,ص156 ـ 162.
7. نس, آيه 59.
8. مائده, آيه 67.
9. همان, آيه 55.
10. براى اطلاع بيش تر ر.ك: قاضى نورالله شوشترى; احقاق الحق, مرحوم سيدبحرانى, غايه المرام و آيه الله صافى گلپايگانى,امامت و مهدويت.
11. مكارم شيرازى و ديگران, ر.ك: تفسير نمونه, (ج18,دارالكتب الاسلاميه), ص103.
12. ر.ك: آيه الله صافى گلپايگانى, منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر, باب نشانه هاى ظهور, (انتشارات حضرت معصومه عليهاالسلام).
13. بحارالانوار, ج18, ص943, دار احي التراث العربى.
14. احزاب, آيه 45 و 46.
15. حديد, آيه 25.
16. حجر, آيه 29.
17. شهيد مطهرى, مجموعه آثار, ج2, ص177,انتشارات صدرا.
18. اعراف ,آيه 145.
19. زخرف,آيه 63.
20. رعد,آيه 43.
21. انعام, آيه 59.
22. ر.ك :على بن يونس نبطى بياضى الصراط المستقيم,ج 1كتابخانه حيدريه نجف ص 210-214.
23. ر.ك: سيد شرف الدين استر آبادى تويل الايات الظاهره,(موسسه انتشارات اسلامى )ص 548.
24. ر.ك : همان ;اصول كافى, كلينى, ج 1, (دارالكتب الاسلاميه)براى آگاهى بيشتر ر. ك: همان الصراط المستقيم, ج 2 ص 237, شرح نهج البلاغه,ابن ابى الحديدج 7,كتابخانه آيه الله مرعشى, علامه مجلسى بحارالانوارص ;220(موسسه الوف)ص 635 و ج 39,ص 36-38.

با تقدير و تشكر از مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى كه در تهيه پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى, مجله را همراهى كردند.
ضمنا خوانندگان گرامى براى دريافت پاسخ به پرسش هاى قرآنى خود مى توانند با اين مركز مكاتبه يا تماس داشته باشند.
نشانى: قم ـ صندوق پستى 3775 ـ /37185 دور نويس: 7736270 / تلفن7742160: ـ 7742150.