اذان، عطر جانبخش گلشن محمدى ص

 

اذان; عطر جان بخش گلشن محمدى

گردآورنده: اسماعيل نساجى زواره

هر دولتى در هر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات ملت خود و دعوت آنها به وظايف فردى و اجتماعى از شعارهايى استفاده مى كند.
مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ((ناقوس)) پيروان خود را به كليسا دعوت مى كنند, ولى در اسلام براى اين دعوت از شعار ((اذان)) استفاده مى شود كه به مراتب رساتر و موثرتر است.
جذابيت اين شعار اسلامى به قدرى است كه به قول نويسنده ((تفسير المنار)): بعضى از مسيحيان متعصب, هنگامى كه اذان اسلامى را مى شنوند, به عمق و عظمت تإثير آن در روحيه شنوندگان اعتراف مى كنند.(1)
اذان يك دعوت زنده است كه نداى آن از سراسر جهان آفرينش به گوش مى رسد. انسان از لحظه اى كه صداى اذان به گوشش مى رسد گويى نماز را آغاز مى كند. اين ندا زمين و آسمان را به هم پيوند داده و تواضع مخلوق را با عظمت خالق درهم مىآميزد.
چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مى شود و با گواهى به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر, اوج مى گيرد و با دعوت به رستگارى و عمل نيك فرود مىآيد. با كلمه ((الله)) شروع مى شود و با آن پايان مى پذيرد.
صداى اذان همانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت, گوش هاى مسلمانان راستين را نوازش مى دهد و بر جان بدخواهان اضطراب مى افكند. يكى از رمزهاى بقاى اسلام است; چنان كه ((گلادستون)) ـ يكى از رجال معروف انگلستان ـ در برابر جمعى از مسيحيان اظهار داشت: ((تا زمانى كه نام محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) در مإذنه ها بلند است و كعبه پابرجاست و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است, امكان ندارد كه پايه هاى سياست ما در سرزمين هاى اسلامى استوار و برقرار گردد.))(2)

تشريع اذان

پس از هجرت رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه, مهاجر وانصار, كم كم در اطراف پيامبر اجتماع كرده و حكومت اسلامى را برپا نمودند; مسجد ساختند و نماز جماعت برپا نمودند. روز به روز بر عظمت و شكوه دين اسلام افزوده شد. بنابراين نيازمند وسيله اى شدند تا مردم را هنگام نماز آگاه سازند. لذا پيشنهادهاى مختلفى به پيامبر داده شد, اما پيامبر هيچ كدام را نپذيرفت, زيرا بعضى از پيشنهادها رسم يهوديان بود. به همين خاطر در اولين سال هجرت, اذان به فرمان خداوند توسط جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل گرديد. (3)
از امام صادق(عليه السلام)روايت شده: هنگامى كه جبرئيل اذان را بر پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) نازل كرد, سر مبارك آن حضرت در دامان على(عليه السلام) بود. پس جبرئيل جملات اذان و اقامه را بيان كرد, وقتى حضرت بيدارشد, فرمود: اى على! آيا شنيدى؟ گفت: آرى! فرمود: آن را از بر كردى؟ گفت: آرى! فرمود: بلال را صدا كن. على(عليه السلام) نيز بلال را صدا زد. وقتى آمد: پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) اذان را به او تعليم داد(4) و دستور داد در اوقات نماز ـ با صداى بلند و رسايى كه داشت ـ اذان بگويد و او اولين كسى است كه در تاريخ اسلام به مقام موذن مفتخر گرديد. حال اگر ملت هاى ديگر با نواختن ناقوس ها و يا وسايل ديگر, مردم را به معابد دعوت مى كنند در آيين اسلام, اذان موذن رمز اجتماع مسلمين براى پرستش خدا در مساجد است.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نه تنها الفاظ اذان را به بلال تعليم داد, بلكه اوقات آن را هم به وى ياد داد و به مردم گفت: بلال يك مرد وقت شناس است, هر موقع اذان بگويد, نماز بخوانيد.(5) لذا هرگاه آهنگ ملكوتى اذان به موقع از سينه پرسوز بلال به گوش مى رسيد, همچون روحى بود كه در كالبد مرده مردم دميده مى شد و آن ها را زنده مى كرد.(6)
اگرچه در آن روزگار, كسانى بودند كه صوتى دل نشين تر و لهجه اى فصيح تر از بلال داشتند, اما پاك دلى, ايمان و خلوص بلال او را تا آن منزلت رفيع بالا برد. از آن پس بلال همواره همراه پيامبر بود و اذان مى گفت.

جايگاه اذان در تبليغات

اذان يكى از ابزارهاى تبليغ است كه در دعوت به اسلام سهم مهمى دارد. اذان مشتمل است بر مسائلى مانند: تكبير, توحيد, شهادت به يگانگى و عظمت خداوند, گواهى به رسالت پيامبر, توصيه به نماز و رستگارى و بهترين اعمال و بالاخره با ((لا اله الا الله)) تمام مى شود.
نكته قابل توجه در اذان, تكرار جملات است و اين تكرار خود يكى از عوامل موثر در جلب توجه مخاطبين به اهميت موضوع است.
همان گونه كه مبلغين نيز معتقدند, تكرار يك پيام از جمله عواملى است كه در اقناع, تصديق و ترغيب مخاطب تإثير فراوان دارد.
اذان هميشه به عنوان جزيى از عبادت و شعار جاودانه اسلام و گل بانگ توحيد مطرح بوده وخواهد بود كه داراى دو ويژگى است:
الف ـ سركوبى دائم كافران و منافقان.
ب ـ دعوت انسان هاى مسلمان به حق و رستگارى و كلاس پاك سازى و به سازى است.(7)
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در اين باره مى فرمايد: ((ان الشيطان اذا سمع الندإ هرب;(8) هرگاه شيطان صداى اذان را مى شنود, فرار مى كند.))
و ((ان إهل السمإ لايسمعون من اهل الارض شيئا الا الاذان;(9) همانا اهل آسمان از اهل زمين چيزى جز اذان نمى شنوند.))
طبق اين دو روايت بايد اذان به گونه اى در صحنه باشد كه از يك سو موجب طرد شيطان و نابودى مظاهر شيطانى گردد و از سوى ديگر انسان را در ملكوت اعلى سير دهد و روحيه عرفانى و معنوى او را آن چنان به معراج ببرد كه گويى آسمان ها نداى او را مى شنوند و از آن ندا لذت برده و به شور و شوق مى افتند.

احكام فقهى اذان

همه مذاهب اسلامى, اذان گفتن را ((مستحب موكد)) مى دانند, به جز حنبلى ها كه مى گويند: ((واجب كفايى)) است.(10) اذان بر دو قسم است: اذان اعلام و اذان نماز (اقامه) كه اذان اعلام بايستى اول وقت گفته شود و اذان نماز, متصل به آن ادا شود; هرچند آخر وقت باشد.
اذان در نمازهاى واجب يوميه مستحب است, اما در عصر عرفه و جمعه و عشاى مزدلفه ساقط مى باشد.
برخى گفته اند: علت سقوط اذان در اين سه مورد آن است كه جمع بين دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا مستحب است. لذا با توجه به اين كه اصل اذان براى اعلام است, در صورتى كه همگان آماده نماز دوم هستند, ديگر نيازى به اذان نيست. البته اذان براى هر نماز دوم كه با نماز اول جمع شود هم ساقط است.(11)
مستحب است كه بعد از تولد كودك يا پيش از نام گذارى او در گوش راستش ((اذان)) و در گوش چپش ((اقامه)) گفته شود, تا به روح بلند او مطالب دل نشين القا شده و در نفس او بذر حقايق پاشيده شود و در دوران كودكى و نوجوانى با همان بذرها بزرگ شده و با پاكيزگى كامل, انسانى مهذب به بار آيد.
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت على(عليه السلام) فرمود: ((يا على اذا ولد لك غلام إو جاريه فاذن فى إذنه اليمنى و اقم فى اليسرى فانه لايضره الشيطان إبدا;(12) على جان هر وقت صاحب پسر يا دخترى شدى در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بخوان كه هرگز شيطان به او زيان نخواهد رساند.))
همچنين مسئله ((صداى زن در اذان)) در برخى از مباحث فقهى مورد توجه قرار گرفته و گفته اند: آيا گفتن اذان و اقامه براى زن نيز مستحب است؟ و آيا زن مى تواند با صداى بلند اذان و اقامه بگويد و مردان نامحرم صداى او را بشنوند, يا فقط مى تواند در جمع زنان اذان و اقامه بگويد؟
برخى از فقها گوش دادن به صداى زن نامحرم را حرام دانسته(13) و شرط استحباب اذان و اقامه را مرد بودن دانسته اند,(14) مگر اين كه براى زنان اذان و اقامه بگويد.
برخى نيز گفتن اذان و اقامه را براى زن جايز دانسته اند. البته برخى با اعتقاد به اين كه ((اذان, اقامه, نماز جمعه و جماعت بر زن واجب نيست)) استحباب اذان و اقامه را نفى كرده اند, كه معلوم نيست بتواند علت نفى ((حرمت صداى زن)) باشد. (15)
عمرو بن ابى نصر گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا موذن مى تواند بدون وضو اذان بگويد؟ فرمود: آرى, ولى اقامه را با وضو بگويد. عرض كردم: نشسته مى تواند اذان بگويد؟ فرمود: آرى, ولى اقامه را ايستاده بگويد.(16)

تصرف خليفه در اذان

اذان داراى هيجده جمله است كه بدون كم و زياد توسط جبرئيل نازل شد كه در عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم), ابوبكر و آغاز خلافت عمر به همين شكل گفته مى شد, ولى اهل تسنن (شافعى, حنبلى, حنفى و مالكى) اذان را پانزده جمله مى دانند, يعنى جمله ((حى على خير العمل)) جزء اذان نيست. جمله ((لا اله الا الله)) نيز يك بار گفته مى شود.(17)
طبق روايات شيعه عبارت: ((حى على خير العمل)) در عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) جزء اذان بود, ولى عمر آن را برداشت و به جاى آن ((الصلوه خير من النوم)) ابداع كرد. شخصى از عمر پرسيد: به چه دليل؟ عمر گفت: ((اذا سمع عوام الناس ان الصلوه خير العمل تهاونوا بالجهاد و تخلفوا عنه;(18) هرگاه عوام مردم بشنوند كه نماز بهترين عمل است, در مورد جهاد سستى مى كنند و در نتيجه از رفتن به ميدان جهاد سرپيچى مى نمايند.))
لذا مسلمانانى كه بعد از عمر آمدند ـ به غير از خاندان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و پيروان ايشان ـ از عمر پيروى نموده و ((حى على خير العمل)) را از اذان و اقامه حذف كردند! در صورتى كه اين جمله در طول تاريخ شعار اهل بيت(عليهم السلام) و پيروان آنها بوده و جزء بديهيات مذهب شيعه به شمار مى رفته تا جايى كه شهيد فخ در زمان هادى, خليفه عباسى قيام كرد و دستور داد كه موذن در اذان خود ((حى على خير العمل)) بگويد.
ابن ابى عمير از امام كاظم(عليه السلام) پرسيد: چرا جمله ((حى على خيرالعمل)) در اذان ترك شد؟ امام كاظم(عليه السلام) در پاسخ فرمود: علت ظاهرى آن را مى خواهى يا علت باطنى را؟
عرض كرد: هر دو را.
امام كاظم(عليه السلام) فرمود: ((علت ظاهرى آن اين بود كه مبادا مردم با تكيه به نماز, جهاد را رها كنند اما علت باطنى آن اين بود كه عبارت ((خيرالعمل)) ولايت امامان(عليهم السلام) بر حق است))(19) لذا كسى كه دستور داد تا جمله ((حى على خير العمل)) در اذان حذف شود, (عمر) به اين منظور بود كه مردم به سوى ولايت امام حق توجه نكرده و احساساتشان به نفع ولايت تحريك نشود.

آثار و فوايد اذان

اذان عبادتى است كه داراى ابعاد مختلفى بوده و هر يك از جملات آن داراى آثار و فوايد تربيتى, اجتماعى, سياسى و فرهنگى اى است كه مهم ترين آنها بدين شرح است:
1. وقت نماز را براى بندگان تعيين مى كند.
2. مفاهيم عالى اعتقادى را تعليم مى دهد.
3. مردم را به عبادت تشويق مى كند.
4. سبب بيدارى غافلان است.
5. مردم را به وحدت و يكپارچگى دعوت مى كند.
6. مسلمانان را به وقت شناسى و نظم در كارها دعوت مى كند.
7. دافع شيطان است; چنان كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: هرگاه در تنهايى وحشت زده شديد و پنداشتيد كه شياطين از جن مى خواهند سر راه شما را بگيرند, اذان بگوييد.(20)
8. زمينه را براى تربيت معنوى كودكان آماده مى كند.
9. اذان موجب غم زدايى است.
10. اگر اذان از روى ايمان و اخلاص گفته شود, خداوند گناهان گوينده آن را مى بخشد: ((من اذن فى سبيل الله صلوه واحده ايمانا و احتسابا تقربا الى الله. غفر الله له سلف من ذنوبه;(21) كسى كه براى خدا, اذان يك نماز را از روى ايمان و اخلاص بگويد, خداوند گناهان گذشته او را مى بخشد.))
11. روزى را زياد مى كند. سليمان بن عقيل گفت: به حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) عرض كردم: چرا انسان بايد همراه با موذن اذان بگويد؟ فرمود: اين كار موجب افزايش روزى مى شود.(22)
12. گواهى به ولايت و امامت حضرت على(عليه السلام) مى دهد. از آن جا كه بنى اميه و بنى مروان, گستاخى را به جايى رساندند كه (العياذ بالله) لعن و سب حضرت على(عليه السلام) را جزء اذان و اقامه قرار دادند, و با صداى بلند اعلام مى نمودند و منكر اسلام و ايمان حضرت على (عليه السلام) شدند در حالى كه آن حضرت نخستين كسى بود كه اسلام را پذيرفت.
بنابراين شهادت به ولايت حضرت على(عليه السلام) در اذان, انسان را در مسير ((صراط مستقيم)) ثابت قدم نگاه مى دارد.

پى نوشت ها:
1. تفسير نمونه, ج4, ص437.
2. داعى السمإ, عباس محمود عقاد, ص437 و 438.
3. سيره ابن هشام, ج1, ص154.
4. وسايل الشيعه, حر عاملى, ج4, ص612.
5. مجله مكتب اسلام, سال 9, شماره5, ص20.
6. بحارالانوار, ج22, ص245.
7. اهميت اذان و اقامه, ترجمه محمد محمدى اشتهاردى, ص25.
8. كنز العمال, متقى هندى, حديث 20951.
9. ميزان الحكمه, رى شهرى, ج1, ص82.
10. دايره المعارف جامع اسلامى, حسينى دشتى, ج2, ص62.
11. همان, ص65 و 66.
12. تحف العقول, ابن شعبه حرانى, ص14.
13. جواهر الكلام, شيخ حسن نجفى, ج29, ص97.
14. مجله پيام زن, سال 9, شماره 10, دى ماه 1379, ص27 به نقل از شرايع الاسلام محقق حلى.
15. همان, ص25.
16. دايره المعارف جامع اسلامى, ج2, ص66.
17. الفقه على المذاهب الخمسه, محمد جواد مغنيه, ص119.
18. بحارالانوار, ج84, ص156.
19. اهميت اذان و اقامه, ص37.
20. من لايحضره الفقيه, شيخ صدوق, ج1, ص195.
21. بحارالانوار, ج84, ص157.
22. همان, ص177.