مصرف گرايى

 

مصرف گرايى

فاطمه وثوق

مقدمه

انقلاب اسلامى ايران با شعار استقلال و آزادى ـ كه بيانگر اهداف بلندش بود ـ به عنوان الگوى برتر مبارزاتى پا به عرصه ظهور گذاشت و در سطح دنيا به عنوان كشورى مستقل و حامى مستضعفان مطرح گرديد. مدت ها با رنج و كوشش به اصلاح اقتصادى, فرهنگى و ساختار اجتماعى پرداخت, اما رفته رفته فرهنگ هاى مختلف و مبتذل خارجى نفوذ كرده و هر كدام جايگزين ديگرى شد; مثلا فرهنگ تجمل گرايى جانشين ساده زيستى و فرهنگ مصرف گرايى جايگزين صنعت و توليد شد.
بنابراين اگر وضع موجود به همين منوال پيش برود ممكن است زنجيرهاى اسارت و وابستگى هاى اقتصادى, فرهنگى و غيره دوباره به پيكره جامعه اسلامى سنگينى كرده و تاريخ سياه گذشته تكرار شود.
لذا در اين مقاله به تحليل گوشه هايى از عوامل و زمينه هاى مصرف گرايى, پرداخته و آثار منفى اين پديده وارداتى در ابعادمختلف اجتماعى, تربيتى, فرهنگى و سياسى بررسى شده است.
شايد باعث آگاهى جامعه و جلوگيرى از گرايش به اسارت اقتصادى گردد.
هر جامعه اى براى رشد و پويايى خود نيازمند قوانين و معيارهاى مشخصى است تا براساس آن برنامه ريزى كرده و با مديريت شايسته اى بتواند در جهت نيل به اهداف خود پيش برود. لذا مسائل اقتصادى هم بايد قانون مند باشد تا اين كه توليد و مصرف به تناسب يك ديگر و در چارچوب معينى حركت نمايد, و جامعه را از ركود اقتصادى و اتلاف سرمايه هاى موجود و مصرف زدگى باز دارد. بنابراين ابتدا به تعريف مصرف گرايى پرداخته و سپس آثار منفى آن را در جامعه مورد تحليل و بررسى قرار مى دهيم.

تعريف مصرف گرايى

خارج شدن از محدوده قانون اقتصادى, گرايش به مصرف و بى توجهى نسبت به درآمد سالانه كشور را مصرف گرايى مى نامند. لذا هنگامى اقتصاد كشور دچار نوسان و شكست مى گردد كه فرهنگ مصرف گرايى بدون توليد حكم فرما شود, يعنى همه افراد جامعه; حتى كشور, مصرف كننده صرف باشند كه در اين صورت, توليدات كم شده و در نتيجه وابستگى اقتصادى بروز مى كند.

تاريخ چه پيدايش پديده مصرف گرايى

پديده شوم مصرف گرايى براى اولين بار در ايران در دوره صفويه و با ورود كالاهاى غربى و شرقى آغاز شد.
شاه عباس صفوى براى جبران شكست خود در جنگ, به وارد كردن سلاح هاى غربى و شرقى رضايت داد. همين رضايت نقطه عطفى در تاريخ ورود مصرف گرايى به شمار مىآيد. اين پديده در دوره قاجاريه پا به عرصه شكوفايى گذاشت و در زمان طاغوت به اوج شكوفايى! خود رسيده بود. اما با پيروزى انقلاب اسلامى, اين پديده وارداتى رو به افول نهاده و جاى خود را به ايثار و فداكارى و تعاون داد.
با توجه به اين كه در آن دوران مردم مسلمان و غيرت مند ايران مصرف اجناس فرنگى را عار مى دانستند, و استفاده از كالاها و اجناس خارجى را مخالف مذهب و مليت خود تلقى مى كردند. به توليد و ابتكار روى آوردند, اما به دلايل گوناگون, اين حساسيت ها در زمان هاى بعدى كاهش يافت و مقاومت در برابر كالاهاى اجانب كاسته شد و مصرف كالاهاى خارجى تمدن و فرهنگ تلقى گرديد كه نوعى عقب نشينى از اصول و ارزش هاى ملى و اسلامى است. اميدواريم كه دولت مردان اين مرز و بوم, چاره اى بينديشند تا فرهنگ توليد; چون كشاورزى و مانند آن بازگشته و مصرف گرايى صرف و بى توليد, بى رونق گردد.

حربه جديد استعمار

كشورهاى استعمارگر و كشورهاى در حال توسعه با اهداف مختلف از ابزار مصرف گرايى استفاده مى كنند. از آن جا كه اين كشورها در صدد وابستگى كشورهاى فقير به خود هستند از هر طريقى اقدام مى كنند; از جمله محاصره اقتصادى. لذا سعى مى كنند تا با ترويج فرهنگ مصرف گرايى به هدف شوم خود برسند. انتخاب اين روش به چند دليل است:
1. رفع نياز در قالب نوگرا شدن!
2. داشتن زمينه هاى مستعد براى استقبال و ماندگارى از سوى مردم!
3. پنهان كردن چهره واقعى توطئه شياطين از ديد عوام.
4. داشتن وجهه بين المللى, در قالب روابط تجارى و غيره و عدم كنترل آن از سوى دولت ها.
5. وابستگى آرام و بدون جنجال هاى سياسى.
6. جايگزينى آسان در صورت آشكار شدن توطئه آن ها .
7. امكان پياده كردن آن در هر نقطه اى از دنيا.
8. پياده كردن اهداف خود در قالب دوستى.

آثار اقتصادى

از آن جا كه واژه ((نوگرايى)) و تنوع طلبى در ميان عامه مردم; بويژه نسل جوان پايگاه امن داشته و از اهميت ويژه اى برخوردار است, لذا مروجان مصرف گرايى, با شعار ((عصر نو, نسل نو)) جوانان را جذب كرده و با پرورش اين انديشه در ميان آنها اين نيروى عظيم را از پيشرفت و صنعت (توليد) بازداشته اند.
اگرچه تنوع طلبى جزو خواسته هاى طبيعى و معقول انسان است, اما امروزه واژه ((نوگرايى)) با اهداف استعمارى دنبال مى شود. لذا مى بايست از سوى انديشمندان جامعه اين واژه به روشنى تبيين شده و چارچوب آن مشخص گردد. تمايل به نوگرايى سبب مى شود كه مسلمان آزادانديش انقلاب, با گذشته پرافتخار خود در تضاد انديشه اى و عقيدتى بوده و مصرف گرايى را پيشه خود سازد و از اين راه در معرض خطر جدىاى قرار بگيرد.
گرچه آغاز نوگرايى پيداست اما هيچ يك از دانشمندان و انديشمندان از سرانجامش اطلاعى ندارد, زيرا هر روز با كالايى و مدل جديدى رو به رو مى شود, لذا اين نگرانى وجود دارد كه سرانجام مصرف گرايان نوگرا به وابستگى اقتصادى و مانند آن ختم شود كه در اين صورت علاوه بر عقب ماندگى اقتصادى, فرهنگى و سياسى, عمر خود نيز به بيهودگى بگذرانند:
عمر گران مايه در اين صرف شد
تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا
بنابراين با وارد كردن كالاهاى مورد نياز از طرف كشورهاى خارجى و مصرف آن از طرف كشور داخلى توليدات كاهش مى يابند, يعنى كشاورزى بى رونق, كارخانجات تعطيل, توليدات كالاهاى ضرورى زندگى رو به كاهش و در نتيجه ركود اقتصادى پيش مىآيد. از طرف ديگر جوانان بى كار رو به هرگونه فساد اخلاقى آورده و جامعه اسلامى, به جامعه اى فاسد و بى محتوا تبديل مى شود. با اندك تهديد اقتصادى, تسليم دشمن شده و زمينه بازگشت غارت گران ملى فراهم مى گردد, يعنى شعار اصلى انقلاب (استقلال, آزادى, جمهورى اسلامى) كم رنگ شده و اسارت و بردگى جان تازه اى مى گيرد.
از اين رو امام راحل(ره) مى فرمود: ((كشاورزى محور استقلال است.))
بارها به مردم و مسئولان مربوطه هشدار مى داد امروز مشاهده مى كنيم كه چگونه كشورهاى سلطه گر براى نابودى استقلال كشورها, صنعت كشاورزى آن ها را نابود مى سازند, تا بدين وسيله محور استقلال را به ميل خود تغيير داده و سرمايه هاى انسانى را در راستاى اهداف خود به كار گيرند. بنابراين اساسى ترين روش براى حفظ استقلال, پيشرفت اقتصادى در سايه توليد و ابتكار است.
نشريه لوموند ديپلماتيك در شماره ژانويه 1997 خود تحت عنوان ((رژيم توتاليز جهانى)) به توصيف گوشه هايى از حقيقت تلخ سيطره سرمايه مالى بر نظام و روابط بين المللى مى پردازد و مى گويد:
((بازارهاى داخلى به دليل جهانى شدن اقتصاد, به سرعت از بين مى رود, پايه هاى دولت هاى ملى و محلى كه بر سرمايه هاى ملى استواراند, نابود مى شود. دولت ها روز به روز ضعيف تر, متزلزلتر و ناتوان تر مى شوند. هرگاه اين سرمايه, منافع ملى و حيات اجتماعى مردم را به خطر اندازد آنها نقش دنباله رو را ايفا مى كنند…))
اين اعتراض آشكار جهان سرمايه دارى, هشدارى جدى براى جامعه اسلامى ماست. به اين صورت كه مصرف گرايى هم باعث مى شود كه چرخ هاى اقتصادى به جاى اين كه سبب ايجاد صنايع مادر و مورد نياز جامعه بچرخد, به سمتى مى چرخد كه اجانب انتخاب كرده اند. امروزه آمار بيكاران در سطح جامعه رقم بالايى را نشان مى دهد, در حالى كه اگر سرمايه هاى فردى و ملى در جهت مصرف بهينه به پيش مى رفت, با ايجاد صنايع دستى و كوچك مى توانست گوشه اى از شكل بيكارى را حل كند, يعنى به جاى پر كردن شماره حساب كمپانى هاى تجارى بيگانه با ايجاد اشتغال, گروه بسيارى از جوانان جوياى كار را جذب كار مى كرد, تا بدين وسيله, هم در پيشرفت اقتصاد جامعه شريك مى شد و هم راه فساد و هرزگى را مى بست و فاصله طبقاتى را كم مى كرد.
امروزه ديگر روستائيان به جهت فقر, روانه شهر نمى شوند بلكه در اثر تبليغات عوامل موثرى نظير تلويزيون است كه زمينه هاى تمايل به مصرف گرايى در روستائيان به وجود آمده و آنها را شيفته زندگى شهرى نموده است. با كوچ روستانشينان به شهر, درصد بالايى از اقتصاد جامعه لطمه ديده است و دست هاى با بركتى كه چرخ هاى اقتصاد ـ در بخش كشاورزى ـ را به گردش درآورده بودند امروز خود مصرف كنندگان سرمايه هاى ملى شده اند. با وضع موجود نمى توان به آينده اى بالنده و مستقل اميدوار بود, مگر اين كه هشيارى و بيدارى در ميان ملت مسلمان دوباره برقرار گردد.
هميشه دورنماى مصرف گرايى, وابستگى, ذلت و ركود جامعه بوده است. اگر امروز دولت پرجمعيت چين و هند, توانسته اند علاوه بر استقلال مالى, فكرى و مانند آن در سطح بين المللى نيز داراى جايگاه ويژه اى باشند, به جهت درايت و مديريت مطلوب مسئولان و هشيارى ملت آن بوده است. مردم چين حتى بر روى پشت بام هاى خود گندم كاشتند. مردم هند نيز هنگام مبارزه با استعمار انگليس, لباس هاى خارجى را آتش زدند; حتى از نمك ـ كه جزء نيازهاى روزمره است ـ استفاده نكردند و بدين وسيله ضربه اى محكم به استعمار زدند و امروز به عنوان يكى از كشورهاى در حال توسعه و صاحب تكنولوژى هسته اى در سطح جهان مطرح شده اند.
بنابراين آيا سزاوار است كه كشورى انقلابى و جنگ زده ـ كه مى بايست در حال سازندگى و بالندگى گام بردارد و در تمام عرصه هاى بين المللى بدرخشد ـ اين چنين ركورد مصرف و اسراف را بشكند؟!
اگر قرار بود كه كشورهاى سرمايه دارى اروپا و غرب خود به خود به هدف سرمايه دارى امروز برسند, شايد هزاران سال زمان نياز داشت, اما با تبعيت مردم از فرهنگ مصرف گرايى, كه ساخته و پرداخته خود آنهاست, اين زمان را كاهش داده اند.))
به هر حال جامه عمل پوشاندن به شعار: ((نه شرقى, نه غربى…)) و ((استقلال, آزادى…)) نيازمند زحمات فراوان و هوشيارى امت است.

آثار روانى

هر انسانى در پى گرفتار شدن در دام مصرف گرايى و گرفتن مدال شخصيت كاذب و بى هويتى, بيش از پيش به تلاش بيهوده در جهت به دست آوردن وسايل و لوازم غير ضرورى همت گماشته و هر روز اسباب آشفتگى روح و روانى اى براى خود فراهم مى نمايد.
((منتسكيو)) در روح القوانين مى نويسد:
((گروهى ميل دارند كه با عوامل كوچكى, خود را مورد توجه عام قرار بدهند و درصدد هستند كه زندگانى خود را طورى تنظيم كنند كه شبيه طبقات مافوق خودشان باشند, ولى نتيجه معكوس شده و همه مساوى مى شوند و ديگر كسى بر كسى رجحان ندارد و توجه مردم از يك ديگر كم شده و از اين وضعيت يك ناراحتى عمومى توليد مى گردد. ))
از آن جا كه شخص مصرف گرا هميشه در فكر تهيه كالاى جديد بوده و انتظار مى كشد, لذا با تإخير در واردات فلان كالا يا ممنوعيت آن دچار افسردگى روحى و روانى شده و سرانجام از فعاليت اجتماعى كناره گيرى مى كند و در عرصه اقتصادى بى ارزش مى گردد.
((جرج زيدان)) ـ مورخ مسيحى لبنانى ـ مى نويسد:
((پس از آن كه اعراب به كشور گشايى پرداختند, سيم و زر و غلام و كنيز به جزيره العرب وارد شد. اندك اندك اعراب مسلمان, به فساد و هرزگى گرائيدند.))

آثار تربيتى

معمولا فرزندانى كه در خانواده هاى رفاه طلب و مصرف گرا تربيت مى شوند, انسان هايى كم طاقت, زود رنج و احيانا خودخواه هستند كه در برابر ناملايمات زندگى توان مقابله با مشكلات را نداشته و احساس بى هويتى مى كنند; حتى انگيزه كافى براى تلاش و كوشش در خود نمى بينند. علاوه بر اين انسان هاى پرمدعا و خودكامه اى هستند كه در جهل مركب فرو رفته اند. اين گونه افراد, در بيشتر مواقع قادر به شكوفايى استعدادهاى درونى خود نمى باشند. و انتظار خدمت از ديگران را در سر مى پرورانند.
در چنين شرايطى كارهاى ضد اخلاقى و ضد انسانى هم سر مى زند, به طورى كه گاهى آبرو و حيثيت ملى را در معرض خطر قرار مى دهد, زيرا احساس مسئوليت و تعهد در اين گونه افراد كمياب است.
به قول ((منتسكيو)): ((اين گونه افراد به زودى دشمن قوانين[ الهى و اجتماعى]اى مى شوند كه مزاحم او هستند و در صورت گرفتار شدن, خود و اطرافيان را نيز دچار مشكلات روانى مى نمايند.
در اين زمان است كه تقواى ملى با چه سرعتى رو به انحطاط مى رود.))
انسان هاى مصرف گرا در پى تحولات روحى ناشى از توجه به منافع و خواسته هاى فردى, كم كم نسبت به نزديك ترين افراد خانواده (والدين) بى مهر شده و از آنان كناره مى گيرند.
احساس خويشاوندى رو به ضعف گذارده و سرانجام به صفر مى رسد. معاشرت هاى سالم و صله ارحام, جاى خود را به گرفتارىهاى كاذب ـ حاصل از مصرف گرايى ـ مى دهد.
روزى كه ((ولتر وكالون)) ـ كشيش عصر رنسانس ـ مردم را از كليسا جدا كرد, به ظاهر هدفشان اين بود كه انسان متدين مسيحى را به سوى كمال و تعالى هدايت كنند, زيرا كليسا مانع ترقى و رشد آنها شده بود, لذا قرار بر اين شد كه خود انسان, توليد كند و از راه توليد و فروش, سود ببرد و با سود حاصل از كار و توليد به كارهاى نيك و خداپسندانه بپردازد. اما در بين راه ـ مابين قرون وسطى تا قرن حاضر ـ كارى بر سر اين انسان كمال خواه و هدفمند آمد كه نه تنها به آمال و آرزويش نرسيد, بلكه از يوغ استبداد كليسا خارج شده و تن به اسارتى ديگر داد. و امروز با ناكامى و يإس در سرزمين ((پست مدرن)) ناله هاى جانسوز سر مى دهد و مى گويد: آيا راه نجاتى هست؟ پست مدرن هم نتوانست ما را به ساحل نجات و سعادت برساند.
وابستگى هاى ديروز كجا و دلبستگى هاى امروز كجا؟ ديروز انسان مسلمان, چنين تربيت شده بود كه عشق به دين و آئين داشته و پاى بند به آداب و سنت ملى مذهبى بود.
احترام به بزرگان طايفه, جزيى از تربيت اجتماعى و خانوادگى به شمار مى رفت, اما امروز در پى دنباله روى از نوگرايى و ميوه بى ثمر آن (مصرف گرايى و تجمل گرايى) عشق به اصالت و ارزش ها و آرمان خواهى در وجود او از بين رفته است.
امروزه زير سايه شوم تبليغات ((عصر نو نسل نو) و استفاده بى حد و مرز از اسباب و لوازم وارداتى, تربيت دينى و ملى تحت الشعاع قرار داده و با كشاندن كودكان مسلمان ايران به سوى جمود فكرى و مصرف گرايى, ريشه تربيت سالم دينى را به تباهى مى كشد, كه خود زنگ خطرى براى آينده نسل جوان است.))

آثار سياسى

((گوستاولبون)) مى گويد:
((مردم جزيره العرب تنها مردمى بودند كه به سرعت به تمدن و ترقى رسيدند و اين در سايه آموزه هاى دينى بود كه پيامبر آنان براى آنها به ارمغان آورده بود.)) اما چه شد كه چنين مردمانى دچار انحطاط و عقب ماندگى شدند؟!
در يك رويكرد واقع بينانه بايد اعتراف كرد كه مصرف گرايى و امثال آن براى حفظ و بقاى تمدن غربى است كه با انواع ابزارهاى ظاهرا فرهنگى بر روى سياست هاى پنهان خود سرپوش مى گذارند.
سخنان رئيس يكى از موسسات… در اين مورد گوياترين سند است, او مى گويد:
((با اين كه گاه و بى گاه نغمه هايى از فرهنگ سازان دانشمندان غربى در ضعف و چالش هاى تمدن غرب بيان مى شود, اما آيا به حق مقصر اين وضع را روشن كرده اند؟ آيا مى توان در ميان بهشت رفاهى و مصرف دنياى غرب, شعله هاى آتش و شراره هايى كه عليه تمدن غرب روشن شده ترسيم كنند؟))
اين يعنى اعلام خطر و يك انفجار عظيم كه از سرخوردگى و خستگى از بى هويتى و خودبيزارى و احساس پوچى كردن انسان غربى ناشى شده است.
او اضافه مى كند:
((آيا باز هم ستايش گر توسعه, غربى ها بود؟ كه نمونه اى از آن هفده ميليون انسان مبتلا به ((ايدز)) در كشورهاى جهان سوم و سرعت شگرف گسترش فاصله شمال و جنوب است (شمال در زبان سياست به كشورهاى قدرتمند و سرمايه دار مى گويند). تمدن غرب با اصالت دادن بر سرمايه دارى شكست خورده و موجب افسردگى, طغيان, احساس پوچى در نسل جوان ـ نظير ايجاد حزب سبزها در آلمان ـ و نگرانى و يإس دانشمندان و محققين گشته است.))
بنابراين افتادن در مسير سيل بنيان كن مصرف گرايى بايد به سرانجام آن نيز انديشه كرد. اگر امروز مردم مظلوم فلسطين گرفتار چنگال هاى ((صهيونيسم)) شده اند, به خاطر يك حركت غلط گذشتگان خود! به سوى رفاه طلبى بود. اوايل ورود يهود به سرزمين هاى اشغالى به عنوان ميهمان موقت, مردم آن سرزمين زندگى ساده و اسلامى داشته و فرهنگ ايثار و گذشت را تجربه مى كردند. متإسفانه بر اثر يك غفلت (دنياطلبى) زمين هاى كشاورزى و خانه هاى خود را در مقابل پول هاى كلان صهيونيست ها به باد فنا دادند. غافل از اين كه اين خريد و فروش ها توطئه اى حساب شده بود. لذا مردم فلسطين زمانى از خواب غفلت بيدار شدند كه ديگر فرصتى نمانده بود و بيشتر زمين هاى آنان در اختيار ميهمانان ناخواسته قرار گرفته بود. يهود با همكارى برخى از كشورهاى غربى (در رإس آنها انگليس) اقدام به خريد اراضى فلسطينى كرد. خاك مقدسى كه قربانى رفاه طلبى گذشتگان فلسطينى شده است, به طورى كه امروزه با هزاران شهيد و مجروح و بى خانمان هم نمى توان يك وجب آن را بازگرداند!
وقتى يهود در حال غلبه يافتن بر مردم آنان سامان بود, نشستن در قهوه خانه ها را براى يهوديان ممنوع كرده بودند. در حالى كه قهوه خانه ها محل استراحت و خوش گذرانى فلسطينى ها بود. ((در شهر ناصره صدها عرب روزهاى خود را به بى كارى و نشستن در قهوه خانه ها مى گذراندند…))
اگر مصرف گرايى را نوعى توطئه سياسى تلقى نكنيم, كه در جهت به سستى كشاندن و ايجاد مانع بر سر راه رشد و پيشرفت انقلاب اسلامى نهاده شده است, مانعى بزرگ و خطرناك در راه اداى وظايف اسلامى بوده كه به مقابله پنهان و نامريى با فرهنگ ايثار و قناعت برخاسته است. چنان كه قبلا هم اشاره كرديم, دشمنان انسانيت از اين طريق (مصرف گرايى), وابستگى اقتصادى, سياسى و مانند آن ايجاد كرده و بر كشورهاى ضعيف مسلط مى شوند. لذا براى مقابله با آن بايد به توليد, ابتكار و غيره روى آورد و به اين امر, همت گماشت.