چرا اين همه انفعال و سكوت ؟!

 

چرا اين همه انفعال و سكوت؟!
قسمت اول

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر

((لولا ينهاهم الربانيون والاحبار عن قولهم الاثم واكلهم السحت لبئس ما كانوا يصنعون)).(1)

چرا روحانيان و دانشمندان (اهل كتاب) آنان را از گفتار گناه آلودشان باز نمى دارند. و از حرامخوارى نهى نمى كنند, حقا كه اينها بد عمل مى كنند.
اين آيه شريفه در مقام نكوهش عالمان و روحانيان اهل كتاب است كه با مشاهده بدعت ها و ناروايى ها و ياوه سرايى ها و حرام خوارىهاى متداول زمانشان, عكس العملى نشان نمى دادند و سكوت و انفعال را پيشه ساخته و سر در لاك خود فرو برده و به پاره اى آداب خشك به اصطلاح دينى در گوشه هاى عزلت خزيده و دل خوش داشته و فريادى به اعتراض در مقابل ناروايى ها و بدعت ها و ناهنجارگويى ها, برنمىآوردند؟!
و با همين سياق و مضمون است كه آيات ديگر سوره مائده كه رهبران دينى يهود و آنان را كه زبان گفتن داشتند اما در كام فروبرده و با هدف جانبدارى از منافع و مصالح دنيوىشان, سكوت اختيار كرده و از امر و نهى الهى و مبارزه با منكرات خوددارى نموده و شاهد ناروايى بودند نكوهش كرده است:
((لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داوود وعيسى ابن مريم ذلك بما عصوا وكانوا يعتدون كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون))(2)
آيات فوق از جمله آياتى است كه حضرت سيدالشهدإ(ع) در خطبه معروف خود درباره ((امر به معروف و نهى از منكر)) ايراد فرموده و عالمان و محدثان عصر خود را كه خودباخته زر و زور و تزوير بنى اميه بودند, مورد عتاب و ملامت قرار داده و به آنان هشدار مى دهد كه اين آيات شامل حال آنان مى شود, هرگاه در برابر بدعت ها و ناروايى ها و زورگويى هاى دستگاه حاكم مرعوب گشته, سكوت اختيار كنند و دين را وجه المصالحه منافع مادى و دنياى پست قرار دهند و در ادامه همين خطبه تاريخى و تكان دهنده به دو اصل ((امر به معروف و نهى از منكر)) اشاره فرمود و با استناد به آيه كريمه:
((والمومنون والمومنات بعضهم اوليإ بعض يامرون بالمعروف وينهون عن المنكر))(3)
خاطر نشان مى سازد كه ((خداوند در اين آيه مباركه نخست از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان شاخصه جامعه ولايى اسلامى سخن گفته و سپس به نماز و زكات و تعبد و بندگى مى پردازد. زيرا خداوند مى داند كه اگر فريضه امر به معروف و نهى از منكر انجام شود و اقامه گردد ساير واجبات و فرائض دين از خرد و كلان احيا خواهد شد, زيرا امر به معروف و نهى از منكر دعوت به اسلام است و مبارزه با ستم و بيداد, و مخالفت با ستمگران و تبهكاران, و تقسيم عادلانه ثروت و بيت المال و گرفتن صدقات و زكات و خمس و نهادن آنها در جايگاهش و دادن به صاحبان حق.))

امام حسين با علما سخن مى گويد

امام سپس عالمان دين را مخاطب ساخته و از منزلت و جايگاهى كه به بركت اسلام در جامعه مسلمين كسب كرده اند سخن گفته و مسئوليت آنان را در اين جايگاه خاطر نشان ساخته و مى فرمايد:
((شما اى جماعت! گروهى هستيد كه به علم و دانش شهره ايد و به عنوان خير از شما ياد مى شود و به نصيحت كردن شناخته مى شويد و در سايه خدا در نظر مردم عزت و هيبت به دست آورده ايد و شريف و ضعيف و مهتر و كهتر از شما حساب مى برند و به شما احترام مى گذارند و كسانى شما را از خود برتر مى دانند كه شما را بر آن ها فضيلتى نيست, و منتى بر آنها نداريد. هرگاه مردم از حق خود محروم شوند شما را به وساطت مى طلبند, شما با هيبت و سطوت پادشاهان گام مى نهيد! آيا اين همه جز براى اين است كه مردم اميدوارند براى احقاق حق خدا قيام كنيد هرچند در بيشترين حق خداوند تقصير مى كنيد! حق امامان را سبك مى شماريد, حق بينوايان را ضايع مى كنيد اما حق خودتان را به خيال خودتان به چنگ مىآوريد نه مالى بذل كرده و نه براى آفريدگارتان جانى به خطر افكنده ايد و نه به خاطر رضاى خدا از بستگانتان بريده ايد, شما با اين اوصاف از خدا تمناى بهشت داريد و هم جوارى پيامبران را مى طلبيد و نجات از آتش را آرزو مى كنيد؟!))(4)
امام حسين(ع) در اين خطبه روشنگر تمام آن چه را كه با عالمان مى توان گفت آورده است كه بخشى از آن را ديديم و در حقيقت سخن با همه عالمان عصرهاست.
امام, مصائب اسلام را در رهگذر سكوت ناموجه عالمان تشريح فرموده است و براى هر زمان بايد الهام بخش باشد.
عبور از كنار اين سخنان گرانسنگ بدون تإمل و توجه لازم, نكات دقيق و ظريفى را كه در عبارات پرمعناى امام تعبيه شده است پنهان مى دارد لذا با توضيحى كوتاه در فراز فوق برخى نكات مورد توجه امام(ع) را مجددا به تإمل مى نشينيم. ضرورت توجه بيشتر عالمان به مسئوليت خود در امر به معروف و نهى از منكر اين فريضه عظيم اسلامى كه امام با استناد به آيه كريمه آن را از همه فرائض ديگر مقدم شمرده و آن را عامل ترويج ديگر فرائض و فضائل و احكام و تكاليف دانسته و يادآور مى شود كه احياى تعاليم و احكام فردى و اجتماعى اسلام در پرتو امر به معروف و نهى از منكر جامه عمل مى پوشد و اگر در اين وظيفه تساهل و تسامح شود, نبايد انتظار داشت ديگر شعائر و احكام اسلام احيا گردد.
شاهرگ حيات اسلام دعوت امر و نهى است در هر كجا كه تكليف ايجاب كند.

عقوبت سكوت و سازش

از اين رو در روايات بسيارى از پيامبر و ائمه عليهم السلام بر امر به معروف و نهى از منكر تإكيد شده تا بدانجا كه تارك آن را بى دين و ضعيف خواند و عقوبت ترك آن را سنگين دانسته اند به خصوص آن كه اگر بدعت ها در دين خدا ظاهر شود و عالمان سكوت كنند و به افشاگرى و مبارزه با بدعت ها و تحريف ها برنخيزند, مستوجب لعنت و نفرين الهى خواهند بود.
به عنوان مثال چند روايت را مى نگريم:
مرحوم كلينى از پيامبر اكرم(ص) روايت مى كند:
((ان الله ليبغض المومن الضعيف الذى لا دين له, فقيل له: و ما المومن الضعيف الذى لا دين له؟ قال: الذى لاينهى عن المنكر))(5)
خداوند دشمن مى دارد آن فرد مومن كه ضعيف است و دين ندارد. گفتند: مقصود از مومن ضعيف بى دين كيست؟ فرمود: كسى كه از منكرات نهى نمى كند.))
و نيز از قول حضرت رضا(ع) از رسول مكرم(ص) نقل كرده كه فرمود: ((اذا امتى تواكلت الامر بالمعروف والنهى عن المنكر فليإذنوا بوقاع من الله)).(6)
هرگاه امت من از امر به معروف و نهى از منكر شانه خالى كرده و آن را به يكديگر موكول كنند بايد آماده عقوبت الهى باشند.
گرچه آن چه در اين روايات آمده اختصاص به عالمان ندارد و هر فرد با ايمانى را شامل است, اما بديهى است كه عالمان دين كه پاسداران دين و ارزش هاى اسلامى هستند در صف مقدم مكلفين به اين تكليف قرار گيرند چرا كه معروف و منكر را بهتر از ديگران مى شناسند و در كتاب و سنت و سيره بزرگان اسلام ديده و خوانده اند و هم آنها هستند كه عامه مردم را به تكاليف شرعى دعوت مى كنند. حال چگونه ممكن است به چيزى دعوت كنند كه خود به آن عامل نيستند؟!
مگر در قرآن نخوانده اند: ((لم تقولون ما لاتفعلون))؟
چرا چيزى مى گوئيد كه خود عمل نمى كنيد؟!
مگر آنها لباس پرافتخار خدمت را در بر نكرده اند.
از اين جا مى توان پاسخ اين پرسش را داد كه چرا امام حسين(ع) عالمان عصر خود را مورد نكوهش قرار داده و با آن منطق كوبنده با آنان حرف مى زند. اين گروه عالمان چه كسانى بودند؟
اينها همان فقيهان و محدثان بودند كه در عصر حاكميت امويان, بنا به مصلحت زندگى شان در برابر بدعت ها و خلاف شرع ها سكوت اختيار كرده و فريادى به اعتراض برنمى داشتند, و يا از ترس و عافيت طلبى حرف نمى زدند و بى طرفى را برگزيده بودند.

پيام امام به همه عصرها

با اين حال هرگز نبايد سخنان امام و ساير روايات يا آيات كريمه قرآن را به عصر و نسلى خاص منحصر دانست چرا كه دين براى همه عصرها و نسل هاست و حلال و حرام خدا تا قيامت پابرجاست و بازار بدعت و تحريف هرگز تعطيل نشده و نخواهد شد و جنگ حق و باطل در گستره گيتى جز با غلبه حق و نابودى باطل نبايد خاتمه يابد چرا كه اگر حق جاى پاى خود را استوار نكند و اهل حق سلاح را بر زمين گذارند, ذلت و مرگ حتمى را بايد در انتظار باشند.
خواننده تعجب نكند كه چرا بحث امر به معروف و نهى از منكر به بحث جنگ پيوند مى خورد!
اصولا اگر تإمل كنيم, امر و نهى شعبه اى از جهاد است كه با زبان آغاز مى شود و گاهى به سلاح مى انجامد و از محدثين سلف مانند كلينى(ره) در خاتمه باب جهاد بحث امر به معروف و نهى از منكر را آورده اند و اين بيانگر اين واقعيت است كه امر و نهى شاخه اى از جهادند و مى دانيم كه جهاد و مبارزه طبيعت خود را دارد.

و اما مسئله امروز ما

پس از اين مقدمه آنچه در اين جا به عنوان مسئله روز بايد به آن بپردازيم, بدعت ها و ضد ارزشهاست كه در سالهاى اخير ظهور كرده و اهانت ها و گستاخى هاست كه بر مقدسات هجوم آورده و با كمال تإسف و شرمندگى, اينها در شرايطى اتفاق مى افتد كه در رهگذر انقلاب اسلامى حكومت اسلامى مستقر شده كه تمام ايده و آرمانش احياى تعاليم اسلام و پاكسازى محيط جامعه از حرام و گناه و حرمت شكنى بوده و به پاى اين آرمان صدها هزار شهيد و اسير و جانباز تقديم كرده كه جبران آن تنها و تنها دميدن روح به كالبد اسلام و نفى هرگونه از انحراف و فساد بوده است. آرمانى كه امروزه به وسيله مشتى عناصر مشكوك و مزدور يا غافل مورد هجوم قرار گرفته و جبهه اى در برابر اسلام گشوده است هرچند تظاهر به اسلاميت مى كند!
و باز هم مايه تإسف و شرمندگى, اينها در شرايطى اتفاق مى افتد كه بيست و سه سال از انقلاب اسلامى مى گذرد و امروزه مصدر امور كشور روحانيت و عالمان دين اند و به حكم مسئوليتى كه دارند بايد پاسخگو باشند. و نمى توانند بى طرفى اختيار كنند.
توجه كنيم كه امروز نه عصر بنى اميه است, نه عصر بنى عباس و نه عصر پهلوى, بلكه عصر حاكميت اسلام است كه پس از قرن ها غربت از انزوا خارج شده و جمهورى اسلامى با نهضت روحانيت و فداكارى ملت پا گرفته و رتق و فتق امور كشور و قانونگذارى و اجرايى و قضائى در قبضه روحانيت است و آنها كه مصدر امور قرار دارند بدون استثنا از اسلام و اسلام شناسى دم مى زنند!
پس سكوت در برابر اين همه بدعت و خلاف و جسارت و گستاخى چرا؟
راستى امام حسين(ع) كه با محدثان و عالمان عصر بنى اميه آن سخنان را مى فرمود اگر امروزه با عالمان و دانشمندان دينى و صاحبان قلم و بيان با پايگاه و اعتبار اجتماعى كه دارند, مى خواست سخن بگويند, چگونه بايد آنان را مورد عتاب قرار مى داد؟!
خواننده گرامى نگويد كه كدام بدعت و انحراف و جسارت و گستاخى؟!
اسناد خيانت هاى فرهنگى بايد افشا گردد.
اگر قرار باشد از اين انحراف ها و جسارت ها روزى بى پرده تر سخن گفته شود و از لابلاى مقالات و روزنامه ها و مجلات و كتابهايى كه در همين سال ها و زير نگاه ناظرين مطبوعات و مسئولان كنترل و نظارت و يارانه بيت المال از قوت مستضعفان جامعه چاپ و منتشر شده تنها فهرستى تهيه شود و در معرض افكار عمومى قرار گيرد كارنامه سياه مدعيان اصلاحات در سال هاى اخير بيشتر برملا خواهد شد و اگر گوشه اى از سوء استفاده هايى كه از آزادى كرده اند و مورد حمايت طلايه دارانش قرار گرفته با ذكر اسناد و مدارك براى ملت بازگو شود روسياهى برخى مدعيان اسلامخواهى بيش از پيش آشكار خواهد بود. اين اسناد و مدارك امروز موجود است و بريده جرائد و بيلان كار مطبوعات زنجيره اى را برخى نهادهاى فرهنگى و تبليغى آماده دارند و اگر در يك محكمه روزى رسيدگى شود چيزى جز شرمسارى براى مدعيان به بار نخواهد آورد و هم اكنون كه قلم در كار نگارش اين سطور است شاهد اين روند و هتك حرمت هاى برخى جرائد هستيم كه شايسته است زبان هاى حق گو و قلم هاى متعهد اينها را براى مردم بيان كنند چرا كه اگر مردم در جريان اين هجمه فرهنگى و هتاكى و گستاخى ها قرار گيرند پاسخ آن ها را خواهند داد, همان گونه كه به آن روزنامه منحرف دادند و اين تنها گوشه اى از ماجرا است.
وظيفه عالمان است كه مردم را آگاهى دهند تا اگر مجارى قانونى نمى تواند پاسخگو باشد مردم پاسخ لازم را بدهند, چرا كه مردم اهانت به مقدسات را برنمى تابند.

تاريخ مبارزاتى علماى شيعه

مكتب ستم ستيز و آشتى ناپذير اسلام كه در خط ولايت و طريقه حقه اهل بيت تجلى يافته و در جهاد و شهادت رهبران تشيع استمرار داشته و حسين بن على(ع) سرور آزادگان و سالار شهيدان طلايه دارش بوده, در طول تاريخ خونبار تشيع در عصر حاكميت جلادان و سلطه جلادان از همان آغاز, راه خود را پيموده است.
از آن زمان كه ياران اميرالمومنين(ع) را به چوبه هاى دار مىآويختند, يا زنده به گور مى كردند و زبان از كام بيرون مى كشيدند به جرم اين كه حق را بر زبان داشتند و آزادگى را فرياد مى كردند تا شهداى كربلاى حسين(ع) و خون هاى مقدس ديگرى كه در راه اقامه حق و عدل و مبارزه با ستم و بدعت و جهل و جور بر زمين ريخته شد.
و چه بسيارند علماى بزرگ و انديشمندان آزاده مكتب شيعه كه در قفس هاى آهنين و زير تازيانه جلادان, فقه شيعه و ولايت اهل بيت را ترويج كردند و صدها و هزارها شهيد فضيلت را تقديم اسلام و ولايت نمودند تا ثمره آن مجاهدات و فداكارىها در تاريخ ماند و دائره المعارف ها و موسوعه هاى شيعه هر سطر آن با قطرات خون نوشته شد تا امروز به دست ما افتاده است و اينك مائيم و مسئوليت امروزمان..
شرح اين مجاهدات و فداكارىها از حوصله اين مقال بيرون است و بر محققان و انديشمندان متعهد ما و شوراى عالى انقلاب فرهنگى است كه اين تاريخ را كه با خون نوشته شده براى نسل جوان بنگارند و براى توده ها تبيين كنند و در دانشگاه ها تدريس نمايند كه ميراث گرانقدر شيعه و فقه جعفرى, و بهايى كه براى صيانت آن, پرداخته شده, از ياد نرود, تا برخى عناصر رذل و بى هويت در محافل دانشجويى ننشينند و فقه و اجتهاد و ولايت را به سخره گيرند و از آن عجيب تر آن كه همان كسان كه نان اسلام و انقلاب را خورده اند آنان را تلويحا مورد حمايت قرار دهند و با نام آزادى بيان و عقيده غوغاسالارى به راه بيندازند.
راستى اين آقايان پاسخ اين موضع گيرىها را چگونه خواهند داد؟!
بارى سخن از مجاهدات عالمان دين بود و درد و رنج هايى كه علما و فقهاى شيعه درطول تاريخ خونبار شيعه تحمل كرده اند تا ميراث تشيع را پاس دارند. اين زنجيره پرافتخار مجاهدات تنها به تاريخ گذشته شيعه مربوط نمى گردد, بلكه در تاريخ معاصر ما بار ديگر تشيع علوى جلوه نمود و كربلايى ديگر را در برابر يزيديان زمان به نمايش گذاشت كه اين سرمايه هاى افتخار و شرف براى نسل هاى آينده ذخيره ها دارد. قيام ملت ما با شعار مكتب حسينى(ع) و رهبرى خمينى(ره) نمونه ديگرى از تسلسل مجاهدات شيعه در برابر اقطاب استكبارى و جبهه نفاق داخلى و استبداد سلطنتى و سايه شوم بردگى بود.
امام خمينى(ره) بزرگ پرچمدار اسلام ناب محمدى(ص) و تشيع علوى با مبارزه الهى و آسمانى خود طاغوتيان زمان را سركوب كرد و با تحقير جهانخواران رهروان مكتب حسينى را شجاعت و شهامت بخشيد كه مى توانند با تكيه بر ايمان در برابر زور و زر و اسلحه هاى پيشرفته زمان بايستند و مرگ سرخ را بر زندگى ننگين ترجيح دهند.
اينها همه به بركت مكتب كفرستيز و ستم سوز تشيع بود كه براى آرمان هاى مقدس و والاى الهى صدها هزار شهيد از پاك ترين جوانان ايران اسلامى را تقديم انقلاب اسلامى كرد تا بيست و دوم بهمن 57 شكل گرفت.
در صف اين مجاهدان و شهيدان, عالمان و فقيهان و انديشمندان اسلام از روحانى و غيرروحانى بودند, از شهداى محراب وعالمان وارسته كه در سن هفتاد تا هشتاد سالگى همانند مولايشان على(ع) محراب عبادت را خونرنگ ساختند و محاسن سفيد را با خون خضاب نمودند, مدنى ها, قاضى ها, اشرفى ها, صدوقى ها, دستغيب ها كه خون پاكشان به رودخانه پرخروش جهاد و شهادت پيوست و در همين راستا, شهداى شكنجه گاه هاى رژيم ستمشاهى; سعيدىها و غفارىها و…, تا به عصر انقلاب مى رسيم و شهيدانى چون مطهرى, مفتح, بهشتى, رجايى, باهنر, قدوسى, محلاتى و صدها چهره روحانى از عالم و فقيه و مدرس و طلبه و در كنار اينها پاك باختگان ديگرى از محققان, دانشگاهيان, دانشجويان و دانشآموزان و بازاريان و ادارى و سپاهى و ارتشى و بسيجى و كارگر و كشاورز و مردان و زنان بى شمار و گمنامى كه فقط و فقط براى دين خدا خون هاى پاكشان را نثار كردند و به طور خلاصه در اين صف پيران هشتاد و نود ساله قرار گرفته اند تا كودكان سيزده ساله كه امام راحل آنها را رهبرانى ناميد كه بايد ديگران از آنها درس بگيرند… چرا كه برخى مسئولين امر آنها را از ياد برده اند! چه زود حافظه را از دست داده اند!!
فراموش كرده اند كه براى پست و مقام آنها, چه بهاى سنگينى پرداخته شده است!
اگر فراموش نكرده بودند اين قدر بى خيال نبودند و به نظاره نمى نشستند تا مشتى عناصر وابسته يا فريب خورده در نوشته ها و خطابه ها بر مقدسات اسلام بتازند و گروهى ديگر در محافل و تجمع هاشان توطئه كنند و خط و نشان بكشند و از فروپاشى دم بزنند!
و بعضى ديگر پولهاى صدها ميليون تومانى را از سوداگران معلوم الحال نمى گرفتند تا در روزنامه هايشان بر ارزشها و دست آوردهاى خون شهيدان بتازند.
اگر حافظه هايشان كار مى كرد و موضع گيرىهاى امام شهيدان خمينى را در برابر كوچكترين اهانت و دهن كجى ها به ياد مىآوردند كه در فلان مصاحبه راديويى به كنايه و شايد بدون توجه به مكتب فاطمى بى توجهى مى شد, آن گونه عكس العمل نشان مى داد و ده ها روزنامه جيره خور را با يك اشاره به سطل زباله مى ريخت, و بى قرار در پاسدارى از ارزش ها مرزى را قائل نبود و هر كس را در هر كجا بود سر جايش مى نشاند, اگر اين ها را به ياد مىآوردند اينقدر ليبرال نمى شدند و تحت عنوان آزادى بيان به توجيه اهانت ها در روزنامه ها و مقالات و سخنرانى هاى ديكته شده از سوى شيطان بزرگ, نمى پرداختند و در مقابل اعتراض هايى كه به بعضى از روزنامه ها از سوى دلسوزان انقلاب مى شد, يقه چاك نمى زدند.
سخن در اين بخش از مقال با آنها است كه روزگار طاغوت را ديده و مجاهدات آن عصر و پس از آن عصر انقلاب را مشاهده كرده و تاريخ مجاهدات شيعه را ورق زده, اما امروز در دام فريب ملى مذهبى ها و جبهه هاى مشكوك و مطرودين امام و ملت و برخى احزاب وارثان حزب رستاخيز افتاده اند و بر وفق ميل آنها حرف مى زنند و در آينه تاريخ آينده نگاه نمى كنند كه از خود چه خاطراتى بر جاى مى گذارند. به فكر انتخابات و وكيل و وزير شدن اند و جلب رضاى مشتى هوسباز و پسر و دختر خوشگذران و برخى جناح هاى ورشكسته, نه به فكر اسلام و نه در انديشه ميراث شيعه و فقاهت و ولايت كه خود در آن دامن ها بزرگ شدند و امروز پل مظالم ديگران شده اند و پل هاى پشت خود را خراب مى كنند. اين برادران مقدارى به تإمل نشينند, بينديشند به امام زمان(ع) كه نان حضرتش را خورده اند خدمت مى كنند يا ندانسته آب به آسياب دشمن مى ريزند و خوراك رسانه هاى بيگانه و دشمنان سوگند خورده را فراهم مى سازند و بار ديگر در سخنان امام حسين و خطبه اى كه بخشى از آن را ديديم تإمل كنند.
ادامه دارد
 

پى نوشت ها:
1. سوره مائده, آيه 63.
2. مائده, آيات 77 و 78.
3. سوره توبه, آيه71.
4. بخشى از خطبه, كتاب تحف العقول, صص237 ـ 238.
5. كافى, ج5, ص59.
6. همان.