شناخت دومين ثقل

 

شناخت دومين ثقل

اسماعيل نساجى زواره

پيرايش عقيده

((سنفرغ لكم ايها الثقلان))(1)
در جهان هستى غير از موجودات و پديده هاى محسوس و ملموس, موجودات غيرمحسوسى وجود دارد كه شناخت كامل آن ها براى انسان ميسر نيست و وجود آن ها به واسطه ى آيات الهى اثبات شده است.(2) يكى از باارزش ترين موجودات غيرمحسوس كه قرآن كريم از آن به عنوان يكى از ((ثقلان روى زمين)) ياد كرده است, ((جن)) است.(3)
اين واژه ضد ((انس)) است(4) و در لغت به معناى موجود پنهان و نامرئى است و تمام مشتقاتش بر استتار و پنهان دلالت دارد. واحد آن ((جن ى)) است(5) و جمع آن برخلاف آنچه زياد استعمال مى شود, ((اجنه)) نيست; زيرا اجنه جمع ((جنين)) است و جمع جن ((جنه)) است, همچون ((من الجنه والناس))(6) اين واژه 22 بار در قرآن كريم آمده است.(7) آنچه در اذهان عوام از اين موجود وجود دارد, به افسانه و خيال نزديك تر است تا به واقعيت; زيرا مردم ناآگاه خرافات زيادى درباره ى آن از خود ساخته اند كه با عقل و منطق سازگار نيست و به همين جهت يك چهره ى خرافى و غير منطقى به اين موجود داده اند كه وقتى كلمه ى ((جن)) گفته مى شود, مشتى خرافات نيز با آن تداعى مى شود از جمله اين كه آن ها را با اشكال غريب و عجيب و وحشتناك و موجوداتى دم دار و سم دار! موذى, پرآزار, كينه توز و بدرفتار ترسيم مى كنند كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه ى خالى, خانه هايى را به آتش كشند(8) و موهومات ديگرى از اين قبيل كه جن ها را شبيه انسان ولى با كالبدى كوتاه تر و پوشيده از مو مى دانند كه شيار چشمان آن ها عمودى و پاهاى آنان مثل چهارپايان سم دارد و در دل شب ها فعاليت آن ها بيشتر شده و مجالس عروسى يا بزم خود را در حمام ها, سرداب ها, خرابه ها, زيرزمين ها, آب انبارها وغيره برپا مى كنند و شب ها در بعضى از خانه ها به بازى و گشت مشغول هستند و چه بسا از روى رختخواب انسان هاى به خواب رفته هم عبور كنند و ريختن نجاسات به روى زمين و يا لگدمال كردن بچه هاى جن ها ممكن است والدين آن ها را مجبور به انتقام جويى كند.(9) در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود, اصل مطلب كاملا قابل قبول است; چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بينيم نداريم, بلكه علما و دانشمندان علوم طبيعى مى گويند: موجوداتى را كه انسان با حواس خود مى تواند درك كند, در برابر موجوداتى كه با حواس قابل درك نيستند, ناچيز است.
تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود, كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب يا يك قطره خون, هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آن ها را نداشته باشد و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگ هاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود; رنگ ها و صداهايى كه با گوش و چشم ما قابل درك نيست, بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.
وقتى وضع جهان چنين باشد, پس انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود دارد كه ما نمى توانيم با حواس خود آن ها را درك كنيم و وقتى مخبر صادقى مانند پيامبر اسلام(ص) از آن خبر مى دهد, بايد بپذيريم(10) اما برخى از روشنفكران از پذيرفتن اين موجود ابا كرده اند و اشكال تراشى مى كنند از قبيل اين كه: چگونه چنين موجودى كه قابل رويت نيست مى تواند وجود داشته باشد؟ يا اين كه چه نوع موجودى است كه قابل لمس كردن نيست؟
در پاسخ بايد گفت اين مسإله از نظر علمى قابل تإييد و تصديق است و اعتقاد به آن, به عنوان يك حقيقت قرآنى و وجود آن يك واقعيت مسلم است كه وجود خارجى و مادى دارد و حتى سوره اى به اين نام بر پيامبر(ص) نازل شده است و هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد و انكار آن, انكار آيات قرآن است. از طرف ديگر در طول تاريخ بسيار كسانى بوده و هستند كه جن را ديده اند و با آن ها سخن گفته اند. به طورى كه در احوال مردم حاج ميرزا حسين از مراجع صدر مشروطيت آمده است كه: يكى از جنيان به صورت شخص عادى در سرداب منزل به حضور ايشان مى رسيده و مسائل مربوطه را از ايشان مى پرسيده است و صدها مورد تاريخى ديگر كه بارها ديدن آن ها توسط انسان تجربه شده است.(11)
ماهيت و حقيقت جن
خداوند خلقت و ماهيت انسان را از گل, ملائكه را از نور, جن را از آتش و ساير موجودات را از آب معرفى مى كند و خلقت جن را در چند آيه بيان مى كند:
1. ((وخلق الجان من مارج من نار;(12) جن را از شعله هاى از آتش خلق كرد)).
2. ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم;(13) و جن را پيش تر از آتش زهرآگين آفريديم.))
علامه ى طباطبايى(ره) در تفسير آيه ى دوم مى نويسد: ظاهر مقابله اى كه ميان جمله ى ((ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون)) و ادامه ى آيه: ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم)) برقرار شده, اين است كه همان گونه كه جمله ى اولى درصدد بيان اصل خلقت بشر است, جمله ى دومى هم در مقام بيان همين معناست. پس نتيجه اين مى شود كه خلقت جن در آغاز از آتش زهرآگين بوده است. حال آيا نسل هاى بعدى جن هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده, برخلاف آدمى كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه ى او و يا جن هم مانند بشر است؟
از كلام خداى سبحان نمى توان استفاده كرد; زيرا كلام خدا از بيان اين مطلب خالى است.(14) پس بر حسب آيات, جن نيز مانند انسان موجودى است مادى با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است و طبعا همان طور كه انسان داراى روح است, جن نيز روح دارد و چنين موجوداتى بين روح و بدنشان تإثيرات متقابلى وجود دارد. گاهى انسان غمگين است اين امرى است روحى, اما موجب لاغر شدن جسم او مى گردد; بدن نيز در روح اثر مى گذارد چنان كه برخى غذاها مثل زعفران نشاط آور است يا پس از خوردن غذا و سنگين شدن, خون به مغز كم تر مى رسد و انسان كم تر نشاط انديشيدن و فكر كردن دارد. پس اگر گاهى روح بخواهد فعاليت هاى ويژه خود را انجام دهد, لازم است كه جسم در شرايط خاص باشد. مرتاض ها از عكس همين قضيه استفاده كرده اند و براى تقويت روحشان مثلا كم غذا مى خورند و يا كم حركت مى كنند و حتى كم نفس مى كشند كه صرف نظر از حرمت و حليت آن بدين وسيله با موجودات غير مادى تماس مى گيرند و اطلاعاتى كسب مى كنند و از جمله با جن تماس مى گيرند. پس بين روح و جسم تإثير متقابل وجود دارد. همين قانون در مورد جن كه او نيز مادى است, صادق است و چنين رابطه اى بين روح و بدنش وجود دارد.(15)
ملاصدراى شيرازى درباره ى حقيقت جن مى نويسد: ((جن را وجودى در اين جهان حس و وجودى در جهان غيب است, اما وجودشان در اين جهان همان گونه كه بيان شده, هيچ جسمى كه آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نيست, جز آن كه آن را روحى در خور آن و نفسى كه از مبدإ فعال بر آن اضافه شده است مى باشد و ممكن است كه علت ظهور صورت پنهانى (جنى) در برخى اوقات آن باشد كه آنان بدن هاى لطيفى دارند كه در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذيراى جدايى و گرد آمدن است و چون گردآمده و فشرده شده, قوام آن بيش تر شده و مشاهده مى گردد و چون جداگشت, قوامش نازك و جسمش لطيف گشته و از ديدگان پنهان مى گردد و مانند هوا كه چون فشردگى يافته و به صورت ابر درآمد, مشاهده مى گردد و چون به لطافت خود بازگشت ديده نمى شود, زيرا برخى از اوقات ابر از توده هاى زياد هوا بدون آن كه از بخار دريا و جز آن يارى و مدد بگيرد, به وجود مىآيد چنان كه در محل خود بررسى شده است)).(16)
علامه مجلسى(ره) درباره ى جن مى گويد: ((اختلافى بين مسلمين نيست كه جنيان از اجسام لطيفى هستند كه در برخى از جاها ديده مى شوند و داراى حركات سريعى مى باشند و در مجراى خون بنىآدم مى توانند حركت كنند)).(17)
بنابراين در جن آتش و هوا غالب است و ساختمان بدنش طورى است كه در نهايت لطافت بوده و كاملا قوى مى باشند. آن ها مى توانند مثلا بدنشان را چنان كوچك كنند كه از سوراخى رد شوند; ـ چنان كه در حكايت حضرت يحيى(ع) آمده ـ يا خودشان را آن قدر بزرگ كنند كه مكان وسيعى را اشغال نمايند. هم چنين مساحتى را كه بشر بايد ظرف يك ماه طى كند در لحظه اى مى پيمايند و چيزهاى سنگينى را كه انسان قادر به حمل آن نيست مى توانند حمل كنند(18) كه شاهد اثبات اين موضوع آيه شريفه ((قال عفريت من الجن انا آتيك به قبل ان تقوم من مقامك…))(19) مى باشد. اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه يكى از جن ها به حضرت سليمان(ع) گفت پيش از آن كه تو از جايگاه قضاوت برخيزى من مى توانم تخت ملكه ى سبإ را نزد تو بياورم. و خلاصه ايشان مانند انسان داراى نفس مجرد هستند.

ايمان آوردن جنيان به قرآن

در سال دهم بعثت, پيامبر اكرم(ص) از مكه به طائف مشرف شد تا مردم را در آن مركز به سوى اسلام دعوت كند, اما كسى به دعوت او پاسخ مثبت نداد. در بازگشت به محلى رسيد كه آن را ((وادى جن)) مى گفتند. شب را در آنجا ماند و آيات قرآن تلاوت كرد, گروهى از جن شنيدند و ايمان آوردند و براى تبليغ به سوى قوم خود برگشتند. (20) همچنين علقمه بن قيس از عبدالله بن مسعود روايت كرده است كه شبى در مكه پيامبر(ص) را نيافتيم و هرچه جستجو كرديم اثرى از او نديديم. در آخر گفتيم حتما آن جناب را ربوده اند و يا به معراج رفته در حالى كه در دره ها دنبالش مى گشتيم, ديديم از ناحيه ى حرا مىآيد. پرسيديم يا رسول الله(ص) كجا بوديد؟ ما خيلى ناراحت شديم و بر جان تو ترسيديم و نيز به وى گفتيم: امشب از ساعتى كه شما را گم كرديم تا اين ساعت, شبى را گذرانديم كه هيچ قومى بدتر از آن را به سر نبرده است. حضرت در پاسخ ما فرمود: دعوت كنندگان جن به سراغ من آمد و من رفتم برايشان قرآن بخوانم. آن گاه ما را با خود برد و جاى پاى جنيان و جاى آتش و اجاقشان را به ما نشان داد كه اين دو حكايت اشاره به واقعيت جن و شإن نزول سوره ى جن در قرآن كريم دارد.(21)

تسخير جن

يكى از مسائل مهم و دقيقى كه در خصوص جن مطرح است, تسخير آن است. چيزى كه مسلم است اين است كه تسخير جن ممكن بوده وعده اى توانسته اند جن را مسخر خود كنند و به استخدام خويش درآورند. اگرچه نمى توان براى تسخير جن يك قاعده و اسلوب مشخص و كلى داد, اما گروهى از كسانى كه در اين باره تلاش كرده اند و به نتايجى نيز دست يافته اند, مرتاضان و ساحرانى بوده اند كه با رياضت هاى مخصوص و اكثرا غير شرعى قادر بر امورى مى شده اند و حتى افرادى, بعضى از جنيان را براى امور دنيوى و دست يابى به برخى از امور پنهانى از قبيل پيدا كردن اموال مسروقه به خدمت مى گمارده اند.
ابن خلدون درباره ى اين مطلب چنين مى نويسد: ((برخى از مردم مى كوشند اين ادراكات غيبى را از راه رياضت به دست آورند و تلاش مى كنند به وسيله ى كشتن كليه ى قواى بدنى براى خويش يك نوع مرگ ساختگى فراهم سازند, سپس همه ى آثار قواى بدنى را كه نفس بدان ها موجوديت يافته است از آن مى زدايند و آن گاه روح را با اوراد و ادعيه تغذيه مى كنند و از اين راه بر نيروى آن مى افزايند و تربيت روح به وسيله ى متمركز ساختن فكر و عادت به گرسنگى بسيار حاصل مىآيد و پيداست كه هرگاه مرگ بر بدن نازل آيد ((حس)) رخت برمى بندد و پرده ى آن برداشته مى شود و نفس بر ذات و جهان خود آگاه مى شود و آن ها اين مرگ قواى بدنى را به طور اكتسابى; يعنى با رياضت در وجود خود پديد مىآورند تا آنچه را پس از مرگ براى آنان روى مى دهد, پيش از مرگ به دست آورند و نفس بر مغيبات آگاه شود و رياضت كشانى كه به سحر و جادوگرى مى پردازند. از اين گروه به شمار مى روند كه به اين گونه رياضت ها تن درمى دهند تا آگاهى بر مغيبات و تصرف در جهان هستى براى آنان حاصل آيد و بيشتر اين كسان در اقليم هاى غيرمعتدل جنوبى و شمالى به ويژه در كشور هند به سر مى برند و در آن كشور آن ها را ((جوكيه)) مى نامند.))(22)
اما در قرآن كريم راجع به تسخير جن تنها درباره حضرت سليمان بن داود(ع) سخن به ميان آمده است و از نعمت هايى كه خداوند به آن حضرت(ع) عطا كرد, علاوه بر بسيارى از انسان ها, جن نيز مسخر ايشان بود و نيز حتى پرندگان و وحوش چنانكه مى خوانيم: ((وحشر لسليمان جنوده من الجن والانس والطير فهم يوزعون;(23) سپاهيان حضرت سليمان(ع) از جن و آدم و پرنده گردآورده شده و آنان دسته دسته شده بودند. ))

اوصاف و ويژگى هاى جن

جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه به اقتضاى طبيعتش از حواس بشر پوشيده مى باشد و مانند انسان مكلف و مبعوث در آخرت است و مطيع, عاصى, مومن, مشرك و… و خلاصه دوش به دوش انسان است. تنها فرقشان اين است كه انسان محسوس و جن نامحسوس و شايد بعضى فرق هاى مختصر هم داشته باشند. در مورد شناخت كامل تر اين موجود, آياتى نازل شده و رواياتى ذكر شده است كه با استناد به اين آيات و روايات كيفيت, ويژگى ها و اوصاف آن ها را ذيلا بررسى مى كنيم:
1. جن يكى از دو موجود پرارزش (ثقلان) روى زمين است, دقت و تإمل در آيه ى 31 سوره ى الرحمن اين مطلب را روشن تر مى كند: ((سنفرغ لكم ايها الثقلان; اى گروه جن و انس به زودى به حساب شما خواهيم پرداخت.))
2. جن از لحاظ رتبه ى زمانى اولين ((ثقل)) است ((والجآن خلقناه من قبل من نار السموم…))(24) و از لحاظ رتبه ى مقامى دومين ((ثقل)) است; زيرا انسان اشرف مخلوقات است و برخلاف آنچه در اذهان و افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران مى دانند, انسان برتر از آنهاست به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسان ها برگزيده شدند و جنيان به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند و از او تبعيت كردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شيطان كه از بزرگان طايفه ى جن بود دليل بر فضيلت نوع انسان بر جن مى باشد.
3. ماهيت آن از آتش است: ((وخلق الجان من مارج من نار;(25) جن را از مخلوطى از آتش آفريد)). ولى با مراجعه به روايات معصومين انواع و اقسامى براى آن مطرح شده است از جمله پيامبر اكرم(ص) مى فرمايند: ((خداوند جن را پنج قسم آفريده است: يك قسم به صورت مارها, قسمى به صورت عقرب ها, قسمى به صورت حشرات, قسمى مانند باد و قسمى از آن ها مانند انسان هستند كه براى آن ها حساب و عقاب است.))(26)
4. خلقتش بر خلقت انسان تقدم دارد اما اين كه چه مقدار است ظاهرا دليل متقنى در دست نيست.
آيه ى 27 سوره ى حجر دلالت بر تقدم خلقت جن بر انس دارد. همچنين در اكثر آيات قرآن كلمه ى جن جلوتر از انس آمده كه اين خود شاهد مدعاست.
5. جنيان داراى علم, ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند (آيات مختلف سوره ى جن).
6. داراى تكليف و مسووليت هستند (آيات سوره جن و الرحمن)
7. گروهى از آن ها مومن صالح و گروهى كافرند: ((وانا منا الصالحون ومنا دون ذلك)).(27)
8. آن ها با بعضى انسان ها ارتباط برقرار مى كنند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى دارند به اغواى انسان ها مى پردازند.(28)
9. خدا را عبادت مى كنند: ((وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون)).(29)
روز قيامت به جن مانند انسان ها گفته مى شود آيا پيامبران نيامدند؟ آيا شما را از اين روز بيم ندادم؟ هر دو بر كفر خود گواهى دهند. آيه ى130 سوره ى انعام صريح است در اين كه جن مكلف است و همچون انسان كافر مى شوند و پيامبرانى از خود دارند و با مراجعه به سوره ى جن و آيات 29 و 32 سوره ى احقاف چنين برمىآيد كه حضرت محمد(ص) بر آن ها پيامبر است.(30) در خصوص اين كه چگونه عبادت مى كنند و آيا مسلمانان آن ها نيز مانند انسان نماز مى خوانند و روزه مى گيرند و يا اين كه عبادت ايشان به نحوه ديگرى است؟ ظاهرا دليل نقلى در دست نيست اما از آن جايى كه آن ها همراه انسان مورد امر الهى قرار گرفته و مكلف به عبادت هستند و از طرفى پيامبران آن ها همان پيامبران انسان ها هستند و پيامبر ما, پيامبر طايفه ى جن نيز است, بعيد به نظر نمى رسد كه عبادت آن ها همچون انسان ها بوده و به تناسب نوع خلقتشان و عالم حياتشان به پرستش خداوند مشغول باشند.(31)
10. مانند انسان ها مرگ و مير دارند و گروهى جاى گروهى را مى گيرند.(32)
11. در ميان آن ها افرادى يافت مى شود كه از قدرت زيادى برخوردارند همان گونه كه در ميان انسان ها چنين است. در سوره ى نمل آيات 17 تا 39, لشكركشى حضرت سليمان(ع) به مملكت ((سبإ)) نقل شده و در آنجاست كه عده اى از جن جزء لشكريان او بودند و عفريتى از جن به او گفت: من تخت ملكه را پيش از آن كه از جاى خود حركت كنى نزد تو مىآورم.(33)
12. آن ها مانند انسان, قدرت بر انجام كار دارند. با وجود خلقت لطيفى كه دارند براى حضرت سليمان(ع) كار مى كردند, كاخ ها, تمثال ها و كاسه هاى بزرگ مى ساختند. پس از مرگ حضرت داود(ع) فرزندش حضرت سليمان(ع) جانشين او شد و خداوند به او فرمان داد تا ساختمان بيت المقدس را تمام كند. سليمان(ع), آدميان, جنيان و شياطين را جمع كرد و كارها را ميان آن ها تقسيم كرد و هر گروهى را مإمور به انجام كارى كرد. جنيان را براى بدست آوردن سنگ هاى مرمر سفيد صاف از معادن مإمور كرد پس از ساختن شهر بيت المقدس, جنيان را به چند دسته تقسيم كرد: گروهى را مإمور استخراج سيم و زر از معادن; گروهى را مإمور در درياها و بيرون آوردن انواع مرواريدها و گوهرها و گروهى ديگر را مإمور كرد براى او مشك و عنبر و ساير مواد خوشبو را فراهم آورند.(34)
13. مانند ساير موجودات زنده, نر و ماده دارند و اين موضوع در آيه 36 سوره ى ((يس)) قابل تإمل و دقت است. آيه مى گويد: نباتات و انسان ها نر و ماده دارند و نيز چيزهايى كه ما آن ها را نمى دانيم, نر و ماده دارند و عبارت ((و مما لايعلمون)) جن را نيز شامل مى شود ولى ما كيفيت آن را نمى دانيم. همچنين در سوره ى جن از قول آن ها نقل شده كه مى گفتند: مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى بردند.(35) چون قرآن كريم اشاره به مردان جن كرده است, پس حتما زنان جن هم وجود دارند.(36)
14. طبق آيات قرآن مانند انسان توالد و تناسل دارند و در چند آيه در وصف حوريان بهشتى آمده است: ((لم يطمثهن انس قبلهم ولا جان; حوريان بهشتى را قبل از شوهرانشان, نه آدمى و نه جن دست نزده است)).(37) اين آيه به وضوح دلالت دارد بر اين كه جن هم آفرينش دو جنسى دارد و تكثير نوع آن به وسيله ى مقاربت نر و ماده صورت مى گيرد اما در كلام وحى, درباره ى مقاربت آن ها سخنى به ميان نيامده جز اينكه ابن عربى در كتاب فتوحات گفته است: ((تناسل بشر به القاى آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القاى هوا در رحم انثى مى باشد.))(38)
رواياتى نيز در اين رابطه در دست مى باشد.
15. از آنجايى كه موجودات لطيفى هستند, در شرايط عادى و در هر زمانى نمى توان آن ها را ديد. اما جنيان, ما انسان ها را مى بينند چنانكه درباره ى برحذر داشتن بنىآدم از شيطان و اتباع او آمده است: ((انه يراكم هو وقبيله من حيث لا ترونهم… ))(39)
16. بدان آن ها از نظر قرآن ((شياطين)) نام دارند. يكى از مواهبى كه خداوند به حضرت سليمان(ع) بخشيد, تسخير شياطين; يعنى همان جنيان سركش و متمرد بود, به طورى كه در مسير سازندگى و استخراج منابع گران بها قرار گرفتند.(40)
17. روز قيامت محشور مى شوند.
18. آيات قرآن را استماع مى كردند.
19. به زبان قرآن آشنايى دارند.
20. تفاوت بين كلام عادى و كلام اعجازآميز را مى دانند.
21. خود را موظف به تبليغ مى دانند.
22. به اعجاز قرآن اعتراف مى كنند.
23. مثل انسان ها اصل اختيار و آزادى بر آن ها حاكم است.
24. يقين دارند كه نمى توانند بر اراده ى خداوند در زمين غالب شوند و نمى توانند از پنجه ى قدرت او فرار كنند.
25. داراى شعور و اراده هستند.
26. ايمانشان به خداوند متعال ايمان توحيدى است; يعنى مومنان آن ها احدى را شريك خداوند قرار نمى دهند.
27. مومنان آن ها مشركين انس و جن را تكذيب مى كنند.
28. منحرفين آن ها هيزم جهنم هستند.
29. مقارن با نزول قرآن كريم و بعثت خاتم الانبيإ(ص) از تلقى اخبار غيبى آسمانى و استراق سمع براى به دست آوردن آن ممنوع شدند.(41)
30. داراى عقايد مختلف بوده و عده اى از آن ها فاسق و فاجر و ظالم هستند و عده اى از آن ها صالح و مومن و اما اين كه آن ها مانند انسان ها, شيعه و غير شيعه هم دارند, شواهدى وجود دارد كه صحت اين مطلب را تإييد مى كند, زيرا در روايات بسيارى از لسان اهل بيت(ع) عده اى از جنيان به عنوان شيعه معرفى شده اند. از آن جمله است روايتى كه ابوحمزه ى ثمالى نقل كرده و گفته است: ((روزى جهت شرف يابى به حضور امام باقر(ع) اجازه خواستم. گفتند كه عده اى خدمت آن حضرت هستند لذا اندكى صبر كردم تا آن ها خارج شوند. پس كسانى خارج شدند كه آن ها را نمى شناختم. داخل شدم و به حضرت (ع) عرض كردم: فدايت شوم! الان زمان حكومت بنى اميه است و شمشيرهاى آن ها خونريز مى باشد (ورود افراد ناآشنا براى شما خطرناك است!) امام فرمودند: ((اى اباحمزه اينان گروهى از شيعيان از طايفه ى جن بودند آمده بودند تا از مسائل دينى خود سوال كنند.))(42)
31. دين حضرت موسى(ع) را قبل از اسلام تإييد و تصديق كردند. وقتى تنى چند از آنان براى شنيدن آيات قرآن نزد رسول خدا(ص) رسيدند به سوى قوم خود برگشتند و گفتند: ((ما گروه جنيان آيات كتابى را شنيديم كه پس از موسى(ع) نازل شده است. ))(43)
32. آن ها داراى مكان هستند ولى به اين معنا نيست كه مانند انسان يك فضاى خاصى از ماده ى خاكى را اشغال كرده اند و خانه هايى چون خانه ى انسان و امكاناتى مثل انسان دارند و چون نوع خلقت آن ها با حقيقت خاكى انسان تفاوت دارد, طبيعى است كه محل زندگيشان متناسب با حقيقت آن هاست كه به طور قطعى مكان مشخصى از آن ها به دست نمى دهند.(44)
همچنين زندگى در هوا و زمين براى آن ها ممكن است. ابن خرم در كتاب الفصل مى نويسد: طايفه ى جن امتى هستند داراى عقل, فكر و قدرت تشخيص كه به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آن ها نيز پذيرفته اند. آميزش مى كنند; اولادى از آن ها به وجود مىآيد و مرگ نيز آن ها را در بر مى گيرد و تمامى مسلمانان نيز بر اين امر توافق و اجماع دارند. جنيان داراى اجسام لطيف, شفاف و هوايى هستند; يعنى زندگى در هوا و زمين براى آن ها امكان دارد; زيرا عنصر آن ها از آتش است. همچنان كه عنصر انسان ها از خاك است. نقل مى شود در غرب شهر مكه مسجدى وجود دارد به نام ((مسجد الجن)) كه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان در آن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند.(45)
33. آن ها مى خورند و مىآشامند; زيرا مانند انسان نياز به رشد و توليد مثل دارند و طبيعى است كه تغذيه نيز داشته باشند. اما اين كه از چه چيزهايى تغذيه مى كنند از روايات چنين برمىآيد كه آن ها از بازمانده ى غذاى انسان و مغز استخوان استفاده مى كنند. چنان كه ((ابن بابويه)) نقل كرده است: ((گروهى از طايفه ى جن خدمت پيامبر اكرم(ص) شرفياب شدند و عرض كردند اى رسول خدا چيزى براى خوردن به ما عطا فرما, حضرت(ص) هم استخوان و بازمانده ى غذا به آن ها عطا كرد.(46) و نيز امام صادق(ع) مى فرمايد: ((استخوان و ضايعات, غذاى جنيان است)).(47)
34. مانند انسان مى خوابند. از آيه ى 255 سوره ى بقره چنين استنباط مى شود كه تنها ذات اقدس احديت است كه نمى خوابد و همه ى مخلوقات از خواب ناگزيرند چنانكه در روايت آمده امام صادق(ع) فرمودند: ((به غير از خداوند متعال, همه خواب دارند حتى فرشتگان)).(48)
35. به محضر ائمه(ع) مىآيند و مسائل دينى خود را مى پرسند. در اصول كافى, ج1, ص394 بابى تحت عنوان ((جن در محضر ائمه(ع))) وجود دارد كه درباره ى آن هفت حديث نقل شده است از جمله ((سدير صيرفى)) نقل مى كند كه امام باقر(ع) در مدينه به من سفارش هايى فرمود: از مدينه بيرون رفتم, در ميان راه ((روحا)) (محلى است چهل يا سى ميلى مدينه) بودم كه مردى با لباس خود به من اشاره كرد. به سوى او برگشتم و خيال كردم كه تشنه است. ظرف آب را به او دادم. گفت: نياز به آب ندارم, نامه اى به من داد كه مركب آن خشك نشده بود. ملاحظه كردم مهر امام باقر(ع) بود. گفتم: اين نامه را چه موقع به تو داد؟
گفت: الان.
در نامه دستورهايى بود. چون متوجه آن مرد شدم, ديدم كسى نيست. بعد از آن ابوجعفر(ع) به مكه آمدند. به حضرت عرض كردم: فدايت شوم! مردى نامه ى شما را آورد كه مهرش خشك نشده بود, فرمود: اى سدير! ما خدمتكارانى از جن داريم, چون خواهيم كارى به فوريت انجام پذيرد, آن ها را مى فرستيم.(49)

رانده شدن جن

رانده شدن جن از آسمان, يكى از مطالب قابل دقت قرآن است.
آيات 8 تا 10 سوره ى جن مبين اين مطلب است كه جن ها قبلا محل هايى در آسمان براى استراق سمع داشته اند و سپس ديده اند كه آسمان پر از نگهبان وشهاب است و شهاب در كمين آنهاست كه استراق سمع مى كنند. پيش خود گفتند: نمى دانيم آيا خداوند در اثر اين تحول, رشد و كمالى براى اهل زمين اراده كرده و يا بلايى به آن ها خواهد رسيد. در روايات اهل بيت(ع) منقول است كه اين تحول بعد از ولادت رسول اكرم(ص) اتفاق افتاد و از اهل سنت آن را در وقت بعثت آن حضرت گفته اند و آن را در مجمع البيان ذيل آيه ى 18 سوره ى ((حجر)) از ابن عباس و در سوره ى ((جن)) از بلخى نقل كرده است.
در تفسير ((صافى)) در سوره ى جن از احتجاج از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: اين ممنوعيت براى آن بود كه در زمين چيزى مانند وحى از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خداوند آمده باشد, ملتبس نگردد… ناگفته نماند آيات قرآن دال بر آن است كه در آسمان محلى براى دانستن اسرار خلقت و كارهاى آينده ى روى زمين وجود دارد كه جنيان به آن جا نزديك مى شده اند. عده اى از دانشمندان مسلم گرفته اند كه پيام هاى مرموزى به طور مرتب و موج هاى منظم از آسمان به زمين ارسال مى گردد و آن را ((بى سيم كيهانى)) نام گذاشته اند.
((كارل جانسكى)) به سال 1932 ميلادى 8 ماه مراقب گرفتن اين پيام ها با بى سيم خود شد و ديد هر شب چهار دقيقه از شب قبلى زودتر ارسال مى گردد و آن به واسطه ى اين بود كه گردش زمين به دور خورشيد موجب مى شود غروب و طلوع ستارگان هر روز چهار دقيقه زودتر از روز قبل باشد. در پايان سال 1933 ميلادى سمينارى از متخصصين اين علم منعقد شد. جانسكى در اين سمينار طى بيانيه اى از مشاهدات خود پرده برداشت و متذكر شد كه در ستارگان موجوداتى مى باشند كه قادر به تكلم هستند و اين پيام هاى آسمانى كه با تلسكوپ هاى بى سيم قابل دريافت هست, انسان را در شناخت هرچه بيش تر جهان كمك مى كند…
در فوريه ى سال 1942 دلائلى بر صحت نظر جانسكى اضافه شد, زيرا ديده شد كه يك سلسله پيام هاى فضايى, كار جهت يابى رادارى را كه در انگلستان به كار گذاشته شده بود, متوقف كرد.
دانشمندان پس از كوشش فراوان بالاخره دريافتند كه اين وقفه در اثر يك سرى پيام هاى تلگرافى است كه از يك سوى ناشناخته از ماوراى افق بوده است و فعلا اين مطلب را دانشمندان تقريبا مسلم گرفته اند.
ولى از نظر قرآن مجيد چنانكه در سابق اشاره شد, اين مطلب مسلم و حتمى است. نويسنده ى اين مطلب عقيده دارد كه جن ها براى شنيدن چنين اصواتى به آسمان نزديك مى شدند نه براى شنيدن وحى; زيرا وحى را جز كسى كه به او وحى مى شود, كسى نمى شنود. (50)
خلاصه; آيات قرآن روشن مى كند كه جنيان مى كوشيدند تا آسمان را رصد كنند و اسرار آن را به دست آورند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده مطلع شوند. آرى اين بود اوصاف و ويژگى هاى جن از ديدگان قرآن و عترت(ع) اما افراد ناآگاه كه نتوانسته اند حقيقت جن را حداقل تا حدودى بشناسند, ره افسانه زدند و خرافات زيادى درباره ى اين موجود ساختند كه با عقل و منطق سازگارى ندارد.

پى نوشت ها:
1. سوره الرحمن, آيه31.
2. جن و شيطان, عليرضا رجالى, ص18.
3. قاموس قرآن, على اكبر قرشى, ج1 و 2, ص62.
4. دايره المعارف جامع اسلامى, سيد مصطفى حسينى دشتى, ج4, ص208.
5. مجمع البحرين, طريحى, ج6, ص229.
6. ناس, 6.
7. قاموس قرآن, همان, ص62.
8. تفسير نمونه, ج25, ص155.
9. داستان هاى شگفت درباره ى جن, ابراهيم عباسى, ص27 و 28.
10. همان, ص156.
11. جن و شيطان, ص16 و17.
12. الرحمن, 15.
13. حجر, 27.
14. تفسير الميزان, ترجمه موسوى همدانى, ج12, ص225.
15. معارف قرآن, آيه الله مصباح يزدى, ص310.
16. مفاتيح الغيب ملاصدرا, ترجمه خواجوى, ص455.
17. بحارالانوار, ج14, ص635.
18. جن و شيطان, ص21 و 22.
19. نمل, 39.
20. تفسير نمونه, ج25, ص101.
21. تفسير الميزان, ج20, ص202 و 203.
22. مقدمه ابن خلدون, ترجمه محمد پروين گنابادى, ج1, ص200 به نقل از كتاب جن و شيطان.
23. نمل, 17.
24. حجر, 27.
25. الرحمن, 15.
26. نهج الفصاحه, ابوالقاسم پاينده, ص304, حديث1451.
27. جن, 11.
28. تفسير نمونه, ج25, ص154.
29. ذاريات, 56.
30. قاموس قرآن, همان, ص63.
31. جن و شيطان, ص63.
32. فصلت, 25.
33. نمل, 39.
34. تفسير نمونه, ج13, ص475 و 476.
35. جن, 6.
36. قاموس قرآن, ص67.
37. الرحمن, 74.
38. جن و شيطان, ص56.
39. اعراف, 27.
40. تفسير نمونه, ج19, ص286.
41. تفسير الميزان, ج20, ص185, 186, 187, 190, 191, 193, 198, 199.
42. ميزان الحكمه, رى شهرى, ج2, ص118.
43. احقاف, 30.
44. جن و شيطان, ص71.
45. وسايل الشيعه, ج3, ص76.
46. همان, ج1, ص252.
47. همان.
48. جن و شيطان, ص52.
49. اصول كافى, ج1, ص394.
50. قاموس قرآن, ص68 ـ 70.