بر ساحل معرفت

 

بر ساحل معرفت

اين ستون براى پاسخگويى به سوالات قرآنى شما تدارك ديده شده است, شما سوالات و شبهات خود را پيرامون مفاهيم و معارف قرآن كريم براى ما ارسال كنيد تا ما نيز به آنها پاسخ دهيم.

چرا حضرت موسى تقاضاى رويت خدا را كرد؟

پرسش: در سوره اعراف آيه 143 از زبان موسى(ع) مى خوانيم كه عرض كرد: ((رب ارنى انظر اليك; پروردگارا خودت را به من نشان بده تا ببينمت)).
با توجه به اين آيه, پرسشى كه پيش مىآيد اين است كه موسى(ع) كه پيامبربزرگ اولواالعزم پروردگار بوده و به خوبى مى دانست كه خداوند قابل رويت نيست چگونه چنين درخواستى را كه حتى در شإن افراد عادى نيست از پروردگار مى كند؟!
پاسخ: اگرچه مفسران پاسخ مختلفى را براى اين پرسش ارائه داده اند ولى روشن ترين جواب اين است كه موسى(ع) اين تقاضا را از زبان قوم كرد زيرا جمعى از جاهلان بنى اسرائيل اصرار داشتند كه بايد خدا را ببينند تا ايمان آورند.
در آيه 153 سوره نسإ اين درخواست آمده است كه:
[)) اى پيامبر:] اهل كتاب از تو مى خواهند كه برايشان به يكباره كتابى از آسمان نازل كنى كه بدان از موسى درخواستى عجيب تر كردند كه گفتند خدا را آشكارا به ما نشان بده…))
به دنبال اين درخواست, حضرت موسى از طرف خداوند مإموريت پيدا كرد كه اين تقاضا را مطرح كند تا همگان پاسخ كافى بشنوند.
در حديثى كه در كتاب عيون اخبار الرضا(ع) از امام على بن موسى الرضا(ع) نقل شده است نيز به اين موضع تصريح شده است. از قرائن روشنى كه اين تفسير را تإييد مى كند اين است كه در همين سوره در آيه155 مى خوانيم كه موسى(ع) پس از اين ماجرا عرض كرد: ((اتهلكنا بما فعل السفهإ منا; آيا ما را به خاطر عملى كه سفيهان ما انجام داده اند به هلاكت مى رسانى؟)) از اين جمله روشن مى شود كه نه تنها موسى(ع) چنين تقاضايى را نداشت بلكه شايد هفتاد نفرى هم كه با او به ميعادگاه رفته بودند تا مشاهدات خود را براى توده جاهل و بى خبر كه پيشنهاد مشاهده پروردگار را داشتند بيان كنند.(تفسير نمونه, ج6, ص306)

آيا تنبيه بدنى زن در نافرمانى از مرد جايز است؟

براساس آيه 34 سوره نسإ, اسلام به مرد اجازه داده است به تنبيه بدنى زن اقدام كند آيه چنين است: ((فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتى تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فى المضاجع واضربوهن; زنان صالح زنانى هستند كه متواضعند و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده حفظ مى كنند, اما آن دسته از زنان كه از سركشى و مخالفتشان بيم دارد پند و اندرز دهيد و (اگر موثر نشد) در بستر از آنها دورى نماييد و (باز هم اگر موثر نشد) آنها را تنبيه كنيد و…))
اسلام براى هر يك از زن و مرد حقوقى و تكاليفى را تعيين كرده كه اجراى آن لازم و عدم اجراى آن مستوجب مجازات است. در اين آيه كه درصدد بيان وظايف زن است ابتدا سخن از زنان صالح و متواضعى كه حقوق شوهران را نسبت به خود ادا نموده همان حقوقى كه خدا واجب ساخته و دسته دوم زنانى هستند كه اين حقوق را رعايت نمى كنند و بايد نصيحت, تنبيه روحى و جسمى شوند. يقينا اين تنبيه از آن جهت است كه آنان حقوقى را كه خداوند بر گردن آنها نهاده رعايت نمى كنند نه آنكه هر دستورى كه مرد بدهد و زن اطاعت نكند مستحق مجازات شود و واژه ((نشوز)) هم در مورد تكاليف واجبى است كه بر گردن زن وجود دارد.
جاى ترديد نيست كه اسلام خدمات ارزشمندى به جامعه زنان كرده كه حتى دانشمندان غربى كه دل خوشى از اسلام ندارند! به آن معترفند (بيانات كرين برينتون, جان كريستوفر, روبرت لى و ولف را در كتاب تاريخ تمدن غرب و مبانى آن در شرق بنگريد) قرآن مجيد نيز دستورات موكدى در اين باره صادر كرده است نمونه آن آيه شريفه: ((و عاشروهن بالمعروف)) (نسإ19/) ((هن لباس لكم وانتم لباس لهن)) (بقره / 187) و در روايات معصومين حتى از ترشرويى نسبت به زنان نكوهش شده: ((لايقبح لها وجها)).
همچنين زنان را موظف ساخته كه با نهايت مهربانى و خوشرفتارى با شوهران خود رفتار نمايند. اما تنبيه بدنى زنانى كه حاضر به اداى حق زناشويى نيستند, دستور قرآن است كه ابتدا پند, سپس جداسازى خوابگاه و در نهايت تنبيه خفيف بدنى صورت گيرد بديهى است كه اين موضوع كاملا استثنايى و در حكم جراحى يك بيمار را دارد كه مخصوص موارد ضرورت است.
حتى اگرشوهر نيز از انجام حقوق زناشويى سر باز زند و راهى براى وارد ساختن او به انجام اين حقوق جز تنبيه بدنى نباشد, حكومت اسلامى حق دارد او را تنبيه نمايد.
نكته ديگر درباره ميزان تنبيه بدنى است.
امام باقر(ع) در اين زمينه مى فرمايند: ((با چوب مسواك بايد زد)) (چوب مسواك چوبى باريك بوده كه در قديم براى مسواك استفاده مى كردند) (تفسير مجمع البيان, ج3, ص44) در تفسير صافى آمده است: ((زدنى كه شديد نباشد, گوشت خراش ندهد و استخوان را نشكند)) (تفسير صافى, ج1, ص354)
اگر گفته شود كه زنى كه تنبيه روحى شده (جداسازى خوابگاه) چگونه با تنبيه ملايم مطيع مى شود بايد گفت كه در بعضى زنان ـ طبق نظريه روان شناسان همواره يك حالت ((مازوشيسم)) (آزارخواهى) وجود دارد كه گاهى به عللى تشديد مى گردد و به صورت يك بحران روانى بروز مى كند در اين گونه موارد بحرانى و استثنايى تنبيه ملايم در تسكين روحى آنها موثر است.
(تفسير نمونه, ج3, ص415)

ترازوى سنجش اعمال در قيامت چگونه است؟

پرسش: در آياتى از قرآن سخن از وجود ترازوهايى در قيامت است كه سنگينى و سبكى اعمال را مى سنجد از جمله آيه ((ونضع الموازين القسط ليوم القيامه; ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت نصب مى كنيم)) حكايت گر اين معناست. منظور از اين ترازوها چيست و كيفيت آن به چه شكل است؟
پاسخ: ((ميزان)) در معناى عام آن به هر چيزى كه به وسيله آن چيز ديگرى را مى سنجند گفته مى شود زيرا مى دانيم هر چيزى سنجش مناسب خود را دارد, وسيله سنجش حرارت را ((ميزان الحراره)) يا دماسنج گويند و و وسيله سنجش هوا را ((ميزان الهوإ)) يا ((هوا سنج)).
بنابراين منظور از ميزان هاى سنجش اعمال, كسانى هستند كه اعمال نيكان و بدان را با اعمال آن ها مى سنجند چنان كه علامه مجلسى از شيخ مفيد نقل مى كند كه در روايت آمده: ((ان اميرالمومنين والائمه من ذريته(ع) هم الموازين)) اميرمومنان و امامان از فرزندان او(ع) ميزان هاى عدل قيامتند)). (بحارالانوار, ج7, ص252)
در اصول كافى و معانى الاخبار نيز از امام صادق(ع) نقل شده كه شخصى از معناى آيه ((ونضع الموازين القسط ليوم القيامه)) پرسش نمود. فرمود: ((هم الانبيإ والاوصيإ(ع); ميزانهاى سنجش همانا پيامبران و جانشينان آنها هستند.))
(تفسير برهان, ج3, ص61)
دريكى از زيارات مطلقه اميرمومنان على(ع) مى خوانيم ((السلام على ميزان الاعمال; سلام بر ميزان سنجش اعمال)) در واقع اين شخصيت هاى بزرگ و نمونه مقياس هاى اعمالند و اعمال هر كس به آن اندازه اى كه به آن ها شباهت دارد وزين و سنگين است و آنچه به آنها شباهت ندارد بى وزن يا كم وزن است, حتى در اين جهان نيز ((اوليإ الله)) نيز مقياس سنجشند ولى در جهان ديگر اين مسئله به مرحله ظهور و بروز مى رسد. ))(تفسير پيام قرآن, ج6, ص159)

مفهوم ((مكر)) در مورد خداوند يعنى چه؟

پرسش: در سوره آل عمران آيه 54 مى خوانيم:
((ومكروا ومكر الله والله خير الماكرين)) حال اين پرسش مطرح مى شود نظر به اينكه مكر و حيله از صفات رذيله اخلاقى آدمى است چرا در اين آيه به خداوند نسبت داده شده است؟
پاسخ: در قرآن آياتى شبيه اين آيه ديده مى شود كه در آن نسبت ((مكر)) به خدا داده شده (مانند آيه 30 انفال, و آيه50 نمل و غيره)
((مكر)) در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مى فهميم تفاوت بسيار دارد. در فارسى ((مكر)) به نقشه هاى شيطانى و زيانبخش گفته مى شود در حالى كه در زبان عربى ريشه لغوى ((مكر)) هر نوع چاره انديشى را مى گويند كه گاهى خوب و گاهى زيان آور است.
در كتاب مفردات راغب مى خوانيم: ((المكر صرف الغير عما يقصده; مكر اين است كه كسى را از منظورش باز دارند)) (اعم از اين كه منظورش خوب يا بد باشد)
در قرآن نيز گاهى مكر با كلمه ((خير)) ذكر شده مانند ((والله خير الماكرين; خداوند بهترين چاره جويان است)) و گاهى با كلمه ((السىء)) آمده است مانند: ((ولا يحيق المكر السىء الا باهله; نقشه و انديشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد كرد.))
بنابراين منظور از آيه اين است كه دشمنان با طرح هاى شيطانى خود مى خواستند جلو اين دعوت الهى را بگيرند, اما خداوند براى حفظ جان پيامبر خود و پيشرفت آئينش, تدبير كرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد. (تفسير نمونه, ج2, ص429)
نظير همين پاسخ در ((كيد الهى)) نيز مطرح مى باشد آنجا كه در سوره طلاق آيه 15 ـ 16 مى خوانيم: ((انهم يكيدون كيدا واكيد كيدا; آنها پيوسته حيله مى كنند و من نيز در برابر آنها چاره مى كنم)) (تفسير نمونه, ج15, ص376)

آيا تمام علوم در قرآن مطرح شده است؟

پرسش: آيا در قرآن كريم تمام علوم به طور رمز يا كليات علوم در قرآن كريم مطرح شده است يا نه؟ و در صورت مثبت بودن جواب, برهان را ذكر فرماييد؟
پاسخ: خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:
((ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء)) ما قرآن را كه بيانگر همه چيز است بر تو نازل كرديم.
از آيه شريفه به دست مىآيد كه: تمامى علوم در قرآن به طريقى بيان شده, ولى چنان كه علامه طباطبايى(ره) در تفسير آيه فرمودند: تبيان و بيان علوم در قرآن به دو گونه است:
1. پاره اى از علوم را با بيان لفظى و دلالت ظاهرى آيات مى فهميم, كه مختص همگان است.
2. پاره اى ديگر با بيان غير لفظى و دلالت باطنى, كه اختصاص به فهم عمومى ندارد.

درباره بيان اول فرموده: ((چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است, ظاهرا مراد از ((كل شىء) همه آن چيزهايى است كه برگشت به هدايت دارد. از جمله: معارف حقيقى مربوط به مبدإ, معاد, اخلاق فاضله, شرايع الهى, قصص و مواعظى كه مردم در هدايت شدن و راه يافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبيان همه اينهاست, اين تفسير زمانى است كه منظور از تبيان همان بيان معمولى, يعنى اظهار مقاصد به وسيله كلام و دلالت هاى لفظى بوده باشد. قرآن كريم با دلالت لفظى به بيشتر از آن چه كه گفته شد دلالت ندارد)) و در ادامه متذكر بيان دوم شده و مى نويسد: ((در روايات آمده كه قرآن تبيان هر چيزى است و علم ((ما كان و ما يكون و ما هو كائن)) آن چه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود, همه در قرآن هست, لازمه روايات اين مى شود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات از اسرار و نهفته هايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد.))
از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند: ((من هر آينه مى دانم آنچه در آسمان ها و زمين است و مى دانم آن چه در بهشت است و مى دانم آنچه را كه در آتش است, مى دانم آنچه تاكنون بوده و آنچه تا قيامت خواهد بود, آنگاه لحظه اى سكوت كرد سپس احساس نمود كه شنوندگان در تعجب شدند برايشان گران آمد, فرمود: ((همه اينها را از كتاب خداى عزوجل مى دانم, زيرا خداى تعالى درباره كتابش مى فرمايد: ((فيه تبيان [ لـ]كل شىء)) (الميزان, طباطبايى, ترجمه موسوى همدانى, ج12, ص469 و 473)
به عنوان حسن ختام, كلام را با سخنانى از حضرت امام خمينى(ره) در اين باره به پايان مى رسانيم, در قسمت هاى مختلفى از صحيفه نور آمده است:
((قرآن كتاب انسان سازى است, همه چيز توى قرآن است.)) (صحيفه نور, ج2, ص34)
((قرآن مخزن همه علوم است))
(صحيفه نور, ج9, ص27)
((قرآن كريم مركز همه عرفان ها است مبدإ همه معرفت هاست, لكن فهمش مشكل است. )) (صحيفه نور, ج19, ص251)

[ با تقدير از مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى كه در تهيه پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى, مجله را همراهى كردند.
ضمنا خوانندگان گرامى مى توانند براى دريافت پاسخ هاى قرآنى به اين آدرس مكاتبه, يا تماس حاصل نمايند:
قم ـ صندوق پستى 3775 ـ 37185 نمابر: 7736270 ـ تلفن: 7742160 ـ ]7742150