چرا اين همه سكوت و انفعال!

 

چرا اين همه سكوت و انفعال؟! (2)

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر

O روحانيون نبايد ابزار پيروزى موج سواران شوند!

در بخش نخستين مقاله (گفتيم كه مسئوليت عالمان دين ـ به ويژه در شرايطى كه سكان دار حكومت و قدرت اند ـ بسيار سنگين است. روحانيت چه بخواهد و چه نخواهد بايد در برابر هر زشت و زيبايى اى كه در روند حاكميت و رده هاى مديريت كشور صورت مى گيرد پاسخ گو باشد. روزى روحانيت در گوشه اى نشسته بود و حكومت در دست ديگران بود و مردم از مراجع و روحانيون و علما و فضلاى حوزوى و دانشگاهى انتظار چندانى نداشتند, چون داراى قدرت نبودند, هر خلافى اتفاق مى افتاد, آن را به حساب دولت و كارگزاران مى گذاشتند. اما امروزه دولت, مجلس, محاكم قضايى, فرهنگ, اقتصاد, سياست تا برسد به دارايى و شهردارى و كليه نهادهاى حاكم و مديران و مجريان, ـ بى واسطه يا به واسطه ـ تحت قدرت روحانيت است. رياست سه نهاد نظام به عهده روحانيون است. وزارتخانه ها ـ مستقيم يا غير مستقيم ـ در اختيار روحانيون قرار دارد; حتى آن جا كه وزارتى مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم, گرچه تحت رياست روحانيت نباشد, اما در حقيقت زير لواى روحانيت است.
بنابراين حتى اگر شهردارى هم تخلف كند, يا صدا و سيما بد عمل كند, و يا هر محكمه و دادگاهى, قضاوت ناحق كند, بالاخره روحانيت بايد پاسخ گو باشد. علاوه بر اينها در رإس اين نظام مقام رهبرى قرار دارد كه اختيارات اين مقام عالى فوق همه اركان نظام است. بنابراين در يك جمع بندى كلى مى توان گفت: امروزه مردم روحانيت را مى شناسند, چرا كه حكومت, اسلامى است و روحانيت در رإس امور كشور قرار دارد, لذا هر جا كارى برخلاف شرع مقدس انجام گيرد بايد خبر آن از هر طريق ممكن به مسئولين عالى نظام برسد تا آنها راه چاره اى بينديشند و در رفع خلاف بكوشند وگرنه هيچ عذر موجهى در برابر خدا و خلق خدا از آنها پذيرفته نيست.

O سرنوشت اسفبار امر به معروف و نهى از منكر

در اين جا يك قدم فراتر نهاده و مى گوييم: حتى اگر روحانيت در رإس نظام نبود باز هم اين قشر محترم نمى توانست از خود رفع مسئوليت كند, چرا كه اسلام آئين نظارت عمومى و امر به معروف و نهى از منكر است. آن همه آيات و روايات درباره رويارويى با ظلم و ناروايى شامل همه كسانى مى شود كه دعوى ديندارى دارند, تا چه رسد به آنان كه رهبرى دينى مردم را به عهده داشته باشند.
لذا همان گونه كه در مقاله پيشين گفتيم, امام حسين(ع) در گفتار خود با عالمان دين به اين مطلب مهم پرداخته و به آيات قرآن استناد جسته كه چرا روحانيان و عالمان اهل كتاب از ناروايى ها و حرام خوارىها نهى نمى كنند؟ ((لولا ينهاهم الربانيون والاحبار عن قولهم الاثم واكلهم السحت))(1)
اين آيه و آيات ديگر راجع به احبار يهود و عالمان اهل كتاب است. با اين كه مى دانيم در اسلام امر به معروف و نهى از منكر جدىتر و مسئولانه تر از آيين هاى پيشين مطرح گرديده است و قرآن كريم ويژگى اين امت را به انجام اين دو امر مهم و رسالتى كه براى بشريت دارد, دانسته و مى فرمايد: ((كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنكر))(2) شما بهترين امتى هستيد كه براى بشريت پديد آمده ايد, زيرا امر به معروف و نهى از منكر مى نماييد.
لذا بنا به دلالت مفهومى اين آيه, هرگاه اين امت امر و نهى را ناديده بگيرد نه تنها بهترين امت نخواهد بود, و شايسته تقديس و احترام نيست, بلكه مستوجب نكوهش و مجازات است, همان گونه كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: اگر امت من شانه از بار اين تكليف خالى كنند, منتظر عقوبت الهى باشند.
بنابراين قطع نظر از اين كه روحانيت در مسند كار باشند يا نباشند, در مرحله نخست به عنوان مسلمان و در مرحله بعدى به عنوان روحانى و عالم و پاسدار دين و تكيه گاه مسلمين است بايد خود را وامدار اسلام بداند و به وظيفه خود عمل كند, آن جا كه جاى فرياد اعتراض است فرياد برآورد و شاهد ناروايى ها و بدعت ها نباشد; حتى اگر حاكمان جابر در مسند امور بودند! اميرالمومنين(ع) در موارد بسيارى از سخنان خود به اين مطلب اشاره فرموده; از جمله در روايت جامعى در باب امر به معروف و نهى از منكر و بيان مراتب آن (قلب, زبان و عمل) مى فرمايد:
((و إفضل من ذلك كلمه عدل عند امام جائر))(3) از تمام آنچه گفتيم ارزشمندتر و برتر, سخن عدل است در برابر زمامدار ستمگر.
از همين جا به دست مىآيد كه در باب امر به معروف و نهى الهى, عافيت طلبى و بى طرفى و سكوت در برابر ستم ها و ناروايى ها, بدعت ها و خلاف شرع ها جايگاهى ندارد, چنان كه در بخش نخستين مقال از سخن پيغمبر اكرم(ص) فهميده اند كه آن حضرت, عالمى را لعنت و نفرين كرده است كه بدعت ها را ببيند, ولى علم خود را ظاهر نكند و از بيان حق استنكاف ورزد; از جمله اين كه فرمود: ((سيدالشهدإ عند الله عمى حمزه و رجل خرج على امام جائر يإمره و ينهاه فقتله))(4) سرور شهيدان نزد خدا عمويم حمزه است و مردى كه در برابر زمامدار بيدادگر به پا خيزد و او را امر و نهى كند تا در اين راه كشته شود.))
اين منطق اسلام است كه با الهام از آن در عصر حاكميت طاغوت, علماى اسلام و ديگر مبارزان مسلمان از اقشار مختلف قيام كردند, فرياد اعتراض برداشتند, زندان رفتند, شهيد دادند و شكنجه شدند و در لواى رهبرى بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى(رضوان الله تعالى عليه) كه خود طلايه دار مبارزه و فداكارى و ايثار بود, آن رژيم ساقط شد و اين انقلاب شكل گرفت. لذا بهاى سنگينى به پاى اين انقلاب پرداخته شده و نگهدارى دست آوردهاى آن نيز از نظر اهميت كمتر از فداكارىهاى گذشته نيست و اينك فقيهان, علما, سخنوران, نويسندگان, استادان, معلمان و مخصوصا سرمداران نظام اند كه بار مسئوليت اين مهم و پاسدارى ارزش ها را به عهده دارند, نبايد لحظه اى غفلت كنند, چون در غير اين صورت اسلام و انقلاب و نظام اسلامى پايمال دشمنان و مهاجمان استكبارى مى شود.
اما متإسفانه پاره اى از روحانيان و مسئولان را به عنوان ابزار مقاصد خود به خدمت گرفته اند كه اين عناصر روحانى شإن و مسئوليت و جايگاه خود را به دست فراموشى سپرده و آلت دست فرصت طلبان شده اند!
در همين جا مناسب است بخشى ديگر از خطبه امام حسين(ع) در خطاب به عالمان و محدثان را يادآور شويم كه آنان را به دليل سكوت و انفعال در برابر بدعت ها, ستم ها, تبعيض و فقر توده ها مورد نكوهش قرار داده است, با اين كه آن عده از عالمان مسئوليتى در دستگاه حكومت زمان خود نداشتند با اين حال امام آنان را شايسته توبيخ دانسته و هشدار مى دهد و مى فرمايد:
((لقد خشيت عليكم ايها المتمنون على ان تحل بكم نقمته…))
اى كسانى كه از خدا تمناى محبت و خواهش رحمت و مغفرت داريد! من بيم آن دارم كه عذاب خدا بر شما فرود آيد, چرا كه شما به عنوان حاميان دين خدا به مقام و منزلت و برترى رسيده ايد و كسب آبرو كرده ايد, در حالى كه بندگان خداشناس را گرامى نمى داريد. مردم شما را به بركت نام خدا ارج مى نهند و گرامى مى دارند! اما شما به تماشا ايستاده ايد و مى بينيد كه عهد و ميثاق الهى زير پا نهاده مى شود و شيون و ناله بر نمىآوريد, در حالى كه اگر به حيثيت پدرانتان اهانتى شود ناله و شيون به راه مى اندازيد, عهد و ذمه رسول خدا را پايمال مى كنند, به شريعت بى حرمتى مى نمايند, مستمندان و محرومان, نابينايان و كوران و معلولان در شهرها افتاده اند و حقشان داده نمى شود و شما بر آنها رحم نمىآوريد و در حد مسئوليت و شإنى كه داريد كارى نمى كنيد. كسانى را كه به فكر چاره جويى دردهاى جامعه اند يارى نمى دهيد, با سازشكارى و ملاطفت در دربار ظلم و بيدادگرى امنيت خود را تإمين كرده ايد! همه اينها مواردى است كه خداوند درباره آن امر و نهى دارد و شما از امر و نهى الهى غافل ايد و تنها به فكر دنيايتان هستيد…
نكات مهم اين فراز را دوباره مرور مى كنيم:
1. مردم, عالمان دين را بى جهت مورد احترام قرار نمى دهند, بلكه اين احترام به حساب دين است, زيرا معتقدند كه اينها در سنگر دفاع از دين و در خط مقدم هستند. حلال و حرام خدا را مى فهمند و در هر حال به كمك مردم مى شتابند, بنابراين اگر عالمان دين در روز حادثه به يارى دين خدا نشتابند و از شرع مقدس حمايت نكنند دليلى وجود ندارد كه مردم آنان را مورد حمايت و احترام قرار دهند. سرباز و افسر دين كسى است كه روز حادثه سينه را سپر بلا كند و جز به دين و رضاى خدا و مصلحت خلق نينديشد. اگر ديد تيرى به سوى دين نشانه مى رود قلب خود را سپر سازد; همان گونه كه حسين بن على(ع) عمل كرد, حتى پيروانش در زير شلاق و شكنجه امويان و عباسيان جان باختند تا از مكتب پاسدارى كنند. فقهاى شيعه نيز در زندان ها و قفس هاى آهنين فقه شيعه را نوشتند و چه بسيار بودند شهيدان فضيلت كه در راه ولايت و امامت و رسالت به پاى چوبه دار رفتند, زنده به گور شدند, زبان و دست و پايشان را بريدند.
تشيع و امامت و ولايت از اين گذرگاه پرخطر عبور كرده و امواج را درنورديده و از ميان آتش و خون رسالت اسلامى را به دوش كشيده است.
آيا امروز كه پس از چهارده قرن پرحادثه و شكنجه و تقديم صدها هزار شهيد, با رهبرى ولى امر نظام اسلامى مستقر شده عالمان دين حق دارند در برابر بدعت ها, اهانت ها و تحريف ها سكوت كنند؟! اين زشت ترين سكوت و ذلت بارترين انفعال است. آيا آقايان علما و مسئولان روحانى و آنها كه نان دين را مى خورند در سطوح عالى و دانى شاهد نيستند كه از طريق روزنامه ها و سخنرانى ها, حتى از تريبون هاى نظام چه اهانت ها به اسلام مى شود؟!
اگر خبر ندارند كه بسيار جاى نگرانى است! و اگر خبر دارند و رو دربايستى با فلان جريان سياسى دارند و ملاحظه جناح و جبهه و خط و خطوط را مى كنند بدا به حالشان! اينها ـ همان گونه كه امام حسين(ع) فرمود ـ بايد منتظر عذاب الهى باشند. .
2. نكته دوم در سخن امام حسين(ع) عافيت طلبى و بى تفاوتى آن عده از عالمان و محدثانى است كه مى بينند به دين خدا بى حرمتى مى شود و عهد و ذمه پيغمبر خدا پايمال مى گردد و محروم در رنج است, اما فريادى به نشانه اعتراض و آهى به نشانه درد از دل برنمىآورند! در حالى كه اگر به پدرانشان بى حرمتى شود داد و فريادشان بلند مى شود و غيرتشان به جوش مىآيد!
در اين جا توجه كنيم به زمان خودمان و عصر جمهوريت نظام و اهانت ها و بى حرمتى ها كه زير لواى آزادى بيان و قلم و زير نگاه مسئولين نظام صورت گرفته و هنوز هم جسته و گريخته ادامه دارد. اين جانب مكرر گفته و نوشته ام كه بدون اغراق و مبالغه آن مقدار گستاخى اى كه نسبت به دين و پيشوايان دين در فضاى باز مطبوعاتى و آزادى قلم و بيان و عقيده نسبت به اسلام صورت گرفته, در عصر پيشين صورت نگرفت!
آنچه مايه شگفتى است بى توجهى, بى احساسى, مسئوليت ناشناسى مسئولين امور فرهنگى و ديگر نهادهاى مسئول است كه فراموش كرده اند سر سفره اسلام نشسته اند! نان امام زمان را خورده اند و خون سيدالشهدإ در رگهاى آنهاست و بايد از حسين بن على (ع) ميراث ببرند نه اين كه رضايت ليبرال ها و لامذهب ها را مورد نظر قرار دهند. در يك سخن:
حرج و مرج فرهنگى و اين لجام گسيختگى زير لواى آزادى قابل دفاع نيست, آنها كه در روزنامه هاى تحت امرشان به امام اهانت شد و خون پيغمبر در رگهايشان جارى است بايد به پيشگاه خدا تضرع كنند و از پيغمبر پوزش بطلبند و از ملت عذرخواهى كنند.
يا آنهايى كه از اهانت كنندگان به اسلام و فقه و مرجعيت و مردم مسلمان از تريبون مجلس حمايت كردند نبايد از شرم سربلند كنند, كه اهانت به خود را تحمل نمى كنند, اما اهانت به دين خدا و نواميس اسلام را قابل تحمل مى دانند, و حتى از آن دفاع مى كنند!!
3. سومين نكته در سخن امام حسين(ع) اشاره به مستمندان, كوران, نابينايان, زمين گيرهايى است كه در گوشه و كنار سرزمين اسلامى افتاده اند و كسى به فكر آنها نيست و عالمان و محدثان راحت طلب يادى از اين اقشار محروم نمى كنند. در اين جا نيز اشاره كنيم كه همين ماجرا اكنون در پاره اى موارد به چشم مى خورد و كسى براى حل آن فكر اساسى اى نمى كند.
سخن اميرالمومنين (ع) را در خصوص مسئوليت عالمان دين همه ما مى دانيم كه فرمود: خداوند از علما پيمان گرفته كه پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم را تحمل نكنند, يعنى شاهد بى عدالتى نباشند: ((و ما اخذ الله من العلمإ ان لايقاروا على كظه ظالم و لا سغب مظلوم))(5) اين براى چه كسانى است؟ آيا صراحت ندارد كه عالمان در برابر بى عدالتى ها و شكاف فقر و غنا مسئوليت دارند و نبايد آن را تحمل كنند؟
آيا مسئولين امور خبر ندارند كه امروزه در جامعه ما چه مى گذرد؟ در حالى كه يك عده مستمند آبرومند ((كليه)) خود را براى تإمين مخارج فرزندانشان مى فروشند و براى اين كار در نوبت اند. ثروت اندوزانى هستند كه با سوء استفاده از وضع موجود و نبودن مديريت صحيح در تجارت و اقتصاد, ميلياردها تومان ثروت بادآورده جمع مى كنند كه گاهى پرونده هاى آن در ديد عموم قرار مى گيرد; حتى برخى از همين سوداگران صدها ميليون به فلان آقا و آقازاده هديه مى كنند! و اين آقايان نمى پرسند اين دست سخاوتمند از كدام آستين بيرون آمده كه در يك عطيه نيم ميليون تومان به اين و آن مى دهد؟! و آبروى نوع روحانيت وارسته را كه با رياضت و زهد و آبرومندى زندگى مى كند, بر باد مى دهد.
شگفتا كه ما فراموش كرده ايم كه صاحبان اصلى اين انقلاب كسانى هستند كه در راه آن شهيد دادند, محروميت كشيدند, به اسيرى رفتند, دو چشم خود يا دو پاى خود و يا دو دست خود را دادند و يا با معلوليت و قطع نخاع در گوشه بيمارستان ها افتاده و در تب و تابند كه جگر هر بيننده اى را كباب مى كند.

O از راه رسيده هاى فرصت طلب!

اين همان چيزى است كه امام حسين(ع) بدان اشاره فرموده است و عالمان را مخاطب ساخته كه چگونه اگر از سهم شما, از حقوق, رفاه و تجملتان كم بيايد بر مى تابيد, اما به فكر اين بيچاره ها و خانه خراب ها نيستيد؟ آيا اين است معناى مسئوليت پذيرى؟! امروزه نيز كسانى در مصدر مسئوليت اند كه با حقوق هاى ميليونى و گرفتن اجاره خانه صدها هزار تومان از دولت و اتومبيل فصلى و موسمى و رفاه و تجمل مسئوليت نمايندگى يا رياست همان دست و پا بريده ها, معلولان و يتيمان را به اصطلاح! پذيرفته اند و بر كرسى ها تكيه زده و به جاى اين كه در فكر ولى نعمت هاى خود و محرومان و موكلان خود باشند آزادى فلان روزنامه ضد نظام و آزادى سياسى فلان جبهه مطرود و ضد دين و حمايت از فلان تشكل غيرقانونى و ليبرال ها و جاسوسان تحريف احكام دين و هم صدايى با شيطان بزرگ و مذاكره و سازش با امريكا و هم صدايى با رسانه هاى صهيونيستى امپرياليستى و نظائر آن حرف مى زنند و خوراك براى بيگانه فراهم مى كنند, نه ملت را به حساب مىآورند, نه شرع را. نه به قانون اساسى پايبندند و نه به هيچ اصلى. نه حيثيت نوع را در نظر دارند و نه فكر پاسخ گويى خدا و آخرت اند. آيا هدف انقلاب اسلامى اين بود؟؟ آيا مسئوليت پذيرى و نمايندگى بايد كارش به اين جا مى رسيد؟!
امام حسين(ع) در بخش ديگرى از خطبه مى فرمايد:
((و انتم اعظم الناس مصيبه لما غلبتم عليه من منازل العلمإ لو كنتم تشعرون ذلك بان مجارى الامور و الاحكام على ايدى العلمإ بالله الامنإ على حلاله و حرامه فانتم المسلوبون تلك المنزله و ما سلبتم ذلك الا بتفرقكم عن الحق و اختلافكم فى السنه بعد البينه الواضحه))(6)
مصيبت شما از تمام مردم بزرگ تر است كه از جايگاه عالمان بركنار شديد, البته اگر اين را بفهميد! چرا كه امور اجرايى جامعه اسلامى و احكام دين به دست علماى خداشناس و امناى بر حلال و حرام دين سپرده شده است و اين جايگاه و منزلت را از شما گرفتند! و اين نبود مگر به خاطر اختلافاتى كه در حق و در سنت نموديد, بعد از آن كه با دلائل واضح بر شما روشن شده بود.
بهتر از آن چه امام شهيدان با عالمان دين فرموده نمى توان گفت. امام حسين(ع) براى امروزىها اين خطبه را ايراد فرموده است. هرچند عبارات فوق را به شرح و بيان نياز نيست, اما در يك توضيح كوتاه يادآور مى شويم كه
اولا: مردم مسلمان, بايد بدانند ـ و مى دانند ـ كه احكام خدا و امور اجرايى جامعه اسلامى براى عالمان خداجويى است كه شايستگى تصدى امور دين و مسلمين را داشته باشند. اين همان ولايت فقيه است كه حضرت امام خمينى(ره) احيا كردند و با پشتيبانى ملت, انقلاب اسلامى را به ثمر رساندند و نظام جمهورى اسلامى شكل گرفت. بنابراين اگر كسانى ديگر متصدى امور سياسى اجتماعى, فرهنگى و دينى جامعه شدند تنها در اين قالب (زير سايه اين حكومت) بايد انجام وظيفه كنند, وگرنه مشروعيت ندارند و غاصب اند و بايد از منصب خود عزل و بركنار گردند.
روحانيت بايد اين جايگاه را بشناسد و در حدود اين مسئوليت, پست و مقام بپذيرد, روحانيانى كه داراى مقام, مسئوليت و رياست اند فريب تبليغات و جوسازىهاى فرصت طلبان و رسانه هاى خودى و بيگانه را نخورند.

O هوشيارى روحانيان مسئول

متإسفانه پاره اى لغزش ها و فريب ها در اين سال ها در فضاى سياسى كشور ظهور كرد كه جمعى از فرصت طلبان و ورشكسته هاى سياسى توانسته اند در زير چتر برخى مسئولان روحانى مقاصد خود را عملى كنند و از آبروى روحانيت مايه گذاشتند كه توصيه مشفقانه ما به مسئولان روحانى اين است كه توجه كنند كه هرچه دارند از اسلام دارند, لذا حواسشان جمع باشد. لحظه هاى حساسى بر كشور ما مى گذرد, آزمايش بزرگى در جريان است.
صدق و صفاى روحانيون و زيركى و شيطنت فرصت طلبان گاهى سبب مى شود كه برادران روحانى قافيه را ببازند و موج سواران از آنها استفاده كنند. سود نامشروع را آنها ببرند و مظلمه را برادران روحانى ما به دوش بكشند!
ثانيا: امام حسين(ع) به عالمان دين يادآور مى شود كه رانده شدن آنها از جايگاهشان به دليل تفرقه و اختلاف در حق و آيين و سنت دين بود. نكته بسيار مهمى است كه امروزه بايد توجه شود از آن روز كه جامعه روحانيت دست خوش انشعاب شد و عنوان راديكال و محافظه كار را به روحانيان ما دادند و پاره اى سليقه هاى فردى دو خط چپ و راست درست كرد. همان, لحظه آغاز خطر بود كه زمينه نفوذ ديگران را در بدنه روحانيان فراهم ساخت. برخى از برادران روحانى ما آنقدر راديكال شدند كه كاتوليك تر از پاپ در روزنامه ها, دفاعيه ها, سخنرانى ها بر وفق مراد دشمنان حرف زدند جانب حق را نگرفتند و شرايطى فراهم شد كه موج سواران, گستاخ گردند و اين وضعى پيش آمد كه مى بينيم كه اگر مهار نشود فرداى بدترى از گذشته خواهيم داشت.
ثالثا: تجربه هاى گذشته تاريخ بايد نصب العين روحانيان و ديگر دلسوزان انقلاب باشد, دشمنان زخم خورده به هر ترفندى مى خواهند نظام اسلامى را در قبضه گيرند و با كودتاى تدريجى و كاشتن عواملشان در پيكره نظام و مسئوليت ها زوال تدريجى حكومت دينى را فراهم كنند و اين همان خطرى است كه امام راحل بر آن تإكيد فرمودند. جريان مشروطيت يكى از عبرت هايى است كه پيشاپيش حركت مشروطه, استقلال طلبان, آزادى خواهان, و علماى اسلام بودند, اما ثمره آن را غرب زدگان و روشنفكران فرصت طلب بردند. و به قول استاد شهيد مرتضى مطهرى:
((هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طى مى كند سنگينى اش بر دوش افراد مومن و مخلص و فداكار است, اما همين كه به بار نشست, سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مى شود, روز به روز كه از دشوارىها كاسته مى شود و موعد چيدن ثمر نزديك تر مى گردد فرصت طلبان پرشورتر پاى علم نهضت سينه مى زنند.
تا آن جا كه تدريجا انقلابيون مومن و فداكاران اوليه را از ميدان بيرون مى كنند. جاى دور نمى رويم انقلاب مشروطيت ايران را چه كسانى به ثمر رساندند و پس از به ثمر رسيدن چه چهره هايى پست ها و مقامات را اشغال كردند و نتيجه نهايى چه شد؟
سردار ملى ها و سالار ملى ها و ساير قهرمانان آزادى خواه همه به گوشه اى پرتاب شدند… اما فلان الدوله ها كه تا ديروز زير پرچم استبداد با انقلابيون مى جنگيدند و طناب به گردن مشروطه چيان مى انداختند به مقام صدارت عظما رسيدند.))(7)
نمونه هاى ديگر از صدر اسلام و بعد از آن مى توان ارائه داد كه در فرصت هاى بعدى بدان خواهيم پرداخت.
به هر حال دشمنان انقلاب در كمين اند, آنها نه به چپ كار دارند نه به راست, نه روحانى محافظه كار را قبول دارند نه ((راديكال)) و تجدد طلب را. برنامه اصلاحاتى آنها درصدد نفى هر دوى آنهاست! اسلام را هدف گرفته اند, استحاله جمهورى اسلامى و منزوى ساختن خط امام را, نفى حكومت دينى, سكولاريسم و حاكم ساختن ليبراليسم را, نفى روحانيت, فقاهت و ولايت را, با اين حال تا رسيدن به اين مقصد از پاره اى روحانيان به عنوان پل عبور استفاده مى كنند و اين زشت ترين صحنه اى است كه ممكن است اتفاق بيفتد. بنابراين روحانيت به هوش باشد كه لحظه هاى بسيار خطرناكى در پيش است.ادامه دارد

پى نوشت ها:
1. سوره مائده, آيه63.
2. سوره آل عمران, آيه110.
3. نهج البلاغه, قصار 374.
4. ابوعبدالله زنجانى, عظمت حسين بن على, ص5 و ;6 نهضت الحسين, شهرستانى.
5. نهج البلاغه, خطبه3.
6. بحارالانوار, ج100, ص78.
7. نهضت هاى اسلامى صد ساله اخير, ص98 و 99.