شرح دعاى كميل

 

شرح دعاى كميل

حجه الاسلام والمسلمين حسين انصاريان

 2. رحمت و مهربانى

در ابتداى بحث در توضيح رحمت خدا تا جايى كه اقتضا داشت مطالب مشروح و مفصلى نگاشته شد, و خوانندگان عزيز را به اين حقيقت توجه دادم كه رحمت رحيميه حق شامل انسان هايى مى شود كه به لوازم بندگى و طاعت ملتزم باشند, و به خصوص نسبت به بندگان پروردگار با رحمت و مهربانى معامله كنند, و از ستم بر آن ها و رنجاندنشان, و پايمال كردن حقشان, و سخت گيرى بر آنان بپرهيزند, و همواره قاعده ريشه دار (ارحم ترحم)(1) مهربانى كن تا به تو مهربانى شود را مورد توجه قرار دهند.
انسان اگر درباره فرائض و واجبات الهى كوتاهى كند و از عمل به دستورات حق روى بگرداند, و از گناهان دورى نكند, و با مردم با بى مهرى, و از سر تلخى و خشم رفتار كند, نبايد از حضرت حق و از ديگران خود توقع مهر و رحمت داشته باشد.
در مورد رحمت حق روايات بسيار مهمى در كتاب هاى با ارزش حديث وارد شده است كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:
رسول خدا(ص) فرمودند: ((ان لله تعالى مإه رحمه انزل منها رحمه واحده بين الجن والانس والطير والبهائم والهوام فبها يتعاطفون و بها يتراحمون و آخرتسعا و تسعين رحمه يرحم الله بها عباده يوم القيامه;(2) خدا را صد رحمت است كه يك رحمتش را ميان جن و انسان و پرندگان و حيوانات و وحشى ها نازل كرده و همه آنان به وسيله آن يك رحمت به يكديگر محبت و مهر مى ورزند و با نود و نه رحمت ديگر در روز قيامت به بندگانش رحم مى كند.
در جاى ديگر نيز فرموده: ((ان الله عزوجل يقول يوم القيامه للمومنين هل اجبتم لقائى؟ فيقولون: نعم يا ربنا فيقول لم؟ فيقولون: رجونا عفوك و مغفرتك فيقول: قد اوجبت لكم مغفرتى;(3) خداى عزوجل روز قيامت به مومنين مى گويد: لقاى مرا دوست داشتيد؟ مى گويند آرى اى پروردگارمان! مى گويد براى چه؟ مى گويند: چون به گذشت و آمرزشت اميد داشتيم, مى گويد آمرزشم را بر شما واجب نمودم.))
هم چنين مى فرمايد: ((يقول الله يوم القيامه, اخرجوا من النار من ذكرنى يوما إو خافنى فى مقام;(4) خدا روز قيامت مى گويد: هر كس مرا يك روز ياد كرده, يا در مقامى از من ترسيده از آتش بيرون آوريد.))
و نيز آن حضرت فرمود:
((الله تعالى ارحم بعبده المومن من الوالده الشفيقه بولدها;(5) خداى تعالى به بنده مومنش از پدر مهربان نسبت به فرزندش مهربان تر است.))
البته بايد به اين حقيقت توجه كنيم كه سبب جلب رحمت خدا عبادت و طاعت و دورى از گناه و مهرورزى به ديگران است. در روايت با ارزشى از پيامبر خدا نقل شده است:
((الراحمون يرحمهم الله ارحموا من فى الارض يرحمكم من فى السمإ; خدا به رحمت كنندگان رحم مى كند, لذا به هر كس در زمين است رحم كنيد تا خدا به شما رحم كند. ))
صاحب كتاب ((انيس الليل)) از كتاب ((زينه المجالس)) نقل مى كند كه در حديث آمده: وقتى موسى در مقام راز و نياز به پروردگار عرض كرد: به كدام خصلت از خصايل به رضايت و خوشنودى تو اختصاص يافتم؟ خطاب رسيد: وقتى كه گوسفندان شعيب را مى چراندى و به كار چوپانى اشتغال داشتى در يك روز تابستانى كه هوا حرارت زيادى داشت بزغاله اى از گله گريخت, تو دنبال آن روان شدى و مسافت زيادى رفتى و از زيادى حرارت و بسيارى حركت به رنج و زحمت افتادى, چون به آن حيوان رسيدى او را در كنار گرفتى و گفتى مرا و خودت را به مشقت انداختى سپس او را به دوش گرفتى و به گله باز گرداندى, پس به خاطر مهر و محبتى كه به او ورزيدى تاج اصطفا بر سرت نهادم, و كمربند كرامت بر كمرت بستم و تو را به مقام رسالت و نبوت برگزيدم. (6)
در حديث آمده: ((قال رجل للنبى(ص)ـ: احب ان يرحمنى ربى قال: ارحم نفسك وارحم خلق الله يرحمك الله;(7) مردى به پيامبر گفت: دوست دارم پروردگارم به من رحم كند, فرمود: به خودت و به آفريده ها رحم كن كه خدا به تو رحم مى كند.))
آن حضرت فرمود:
((تعرضوا الرحمه الله بما إمركم به من طاعته;(8) خود را به سبب طاعتى كه خدا شما را به آن امر كرده در معرض رحمت خدا قرار دهيد.))
اميرالمومنين (ع) فرمود:
((ابلغ ما تستدر به الرحمه ان تضمر لجميع الناس الرحمه;(9) رساترين چيزى كه به سبب آن, رحمت فراوان و زياد مى شود اين است كه درباره همه مردم قصد رحمت داشته باشى.))
و نيز آن حضرت فرمود: ((بالعفو تنزل الرحمه;(10) با گذشت از مردم رحمت نازل مى شود.))
و نيز فرمود: ((رحمه الضعفإ تستنزل الرحمه;(11) مهربانى و رحمت نسبت به ناتوانان, رحمت خدا را بر رحم كنندگان نازل مى كند.))
امام باقر (ع) فرمود:
((تعرض للرحمه و عفو الله بحسن المراجعه واستعن على حسن المراجعه بخالص الدعإ والمناجاه فى الظلم;(12) خود را با توبه و بازگشت نيك در معرض رحمت و عفو خدا قرار بده و براى بازگشت نيك از دعاى خالص و راز و نياز در دل شب تار كمك بخواه.))

O رضا و قناعت نسبت به رزق و روزى

وجود مقدس و مباركى كه همه موجودات عرصه غيب و شهود جلوه علم و حكمت و عدل و رحمت اويند و به اراده استوارش آنان را پديد آورد و هر يك را در قرارگاه معين خودشان قرار داد و به سوى هدفى كه براى آنها مقرر نموده است هدايت كرد, رزق و روزى هر كدام را بر پايه اقتضاى حياتش و مناسب با زندگى و شإنش بر عهده گرفت و بر خود لازم و واجب فرمود كه روزى آنان را بر اساس تكاپو و فعاليتى كه براى به دست آوردن روزى از خود نشان مى دهد به او برساند:
((وما من دآبه فى الارض الا على الله رزقها;(13) هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اين كه روزى و رزقش بر عهده خداست.))
خداى مهربان براساس مصلحت و حكمت, روزى بندگان را به دو صورت به آنان مى رساند: به گروهى گسترده و وسيع و به فرقه اى محدود و تنگ:
((ان ربك يبسط الرزق لمن يشإ ويقدر انه كان بعباده خبيرا بصيرا;(14) همانا پروردگارت روزى را براى هر كس كه بخواهد وسعت مى دهد و تنگ مى گيرد, يقينا او به بندگانش آگاه و بيناست.))
خداى كريم براى اين كه بندگانش بتوانند روزى حلال و پاك به دست آورند راه هاى مشروعى; چون دام دارى, زراعت, تجارت, صنعت و مشاغل مثبت ديگرى كه محصول فكر و عقل و قدرت بازوست قرار داده و براى احدى از راه هاى نامشروع ـ چون دزدى, غارت, چپاول, رشوه, ربا, غصب, مشروب فروشى ـ رزق و روزى مقرر نكرده است. البته به اندازه اى كه مردم از حرام به دست مىآورند از روزى حلال آنان مى كاهد.
قرآن مجيد و روايات, مردم را براى به دست آوردن روزى حلال از طريق كسب هاى مشروع تشويق مى كنند. وسعت و تنگى رزق را پس از به دست آوردنش از راه مشروع مصلحت خدا نسبت به انسان مى دانند كه واجب است انسان به اين مصلحت خواهى با كمال رضايت و خوشنودى تن دهد.
آيين مقدس اسلام طلب روزى حلال را واجب و آن را عبادتى بزرگ برشمرده و زحمت كشيدن و رنج بردن و به كار گرفتن بدن را براى به دست آوردن رزق, كليد بسيارى از ارزش ها مى داند:
در بسيارى از روايات از رسول خدا نقل شده است:
((طلب الحلال فريضه على كل مسلم و مسلمه;(15) دنبال (روزى) حلال رفتن بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.))
در جاى ديگر مى فرمايد: ((طلب الحلال فريضه بعد الفريضه;(16) دنبال حلال رفتن, واجبى پس از واجب ديگر است.))
و ((طلب الحلال جهاد;(17) دنبال حلال رفتن جهاد در راه خداست.))
روايات اسلامى امورى را مطرح كرده اند كه به كارگيرى آنها سبب اضافه شدن و وسعت رزق است.
هنگامى كه از سوى شخصى به رسول خدا گفته شد: علاقه دارم رزق و روزى بر من وسعت يابد, حضرت فرمود:
((دم على الطهاره يوسع عليك فى الرزق;(18) بر پاكى و طهارت مداومت كن, كه رزق و روزى بر تو وسعت خواهد گرفت.))
اميرالمومنين(ع) فرمود: ((مواساه الاخ فى الله عزوجل تزيد فى الرزق;(19) كمك و يارى رساندن به برادر دينى روزى را مى افزايد.))
آن حضرت فرمود: ((استعمال الامانه يزيد فى الرزق;(20) به كارگيرى امانت روزى را اضافه مى كند.))
امام باقر(ع) نيز فرمود: ((عليك بالدمإ لاخوانك بظهر الغيب فانه يهيل الرزق;(21)
پشت سر برادران دينى ات به آنان دعا كن كه اين دعا كردن روزى فراوانى را بر تو فرود مى ريزد.))
امام صادق(ع) هم فرمود:
((من حسن بره إهل بيته زيد فى رزقه;(22) كسى كه نيكوكارى اش به خانواده اش زيبا و نيكو باشد, به روزىاش افزوده مى شود.))
((حسن الخلق يزيد فى الرزق;(23) اخلاق حسنه رزق را مى افزايد.))
فعاليت و كوشش براى به دست آوردن روزى حلال از امور باارزش و جزء عبادات بسيار مهم اسلامى است.
رسول خدا مى فرمايد:
((من إكل من كديده نظر الله اليه بالرحمه ثم لايعذبه ابدا;(24) كسى كه از تلاش و زحمت خودش تحصيل روزى كند خدا به او نظر رحمت مى اندازد و هرگز او را عذاب نمى كند!))
و نيز آن حضرت فرمود: ((من إكل من كديده كان يوم القيامه فى عداد الانبيإ و يإخذ ثواب الانبيإ; كسى كه از راه تلاش و زحمت خودش روزى به دست آورد, روز قيامت در شمار پيامبران است و پاداش پيامبران را دريافت مى كند.))
حضرت رضا(ع) نيز فرمود:
((ان الذى يطلب من فضل يكف به عياله إعظم اجرا من المجاهد فى سبيل الله;(25) به يقين كسى كه رزق خدا را با تلاش مشروع خود مى طلبد, تا اهل بيتش را به سبب آن از گدايى و نيازمندى حفظ كند پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است.))
رسول خدا فرمود:
((العباده عشره إجزإ تسعه اجزإ فى طلب الحلال;(26) عبادت ده جزءاست كه نه جزء آن در طلب حلال است.))
در هر صورت رزق, واقعيتى است كه بر سفره گسترده جهان نهاده شده و نسبت به هر كسى هم اندازه معين دارد و اين اندازه معين بر پايه مصلحت خدا است. گستردگى نعمت نشانه اى بر محبوبيت صاحب نعمت نزد خدا نيست و تنگى و ضيق نعمت هم علامت مغضوب بودن عبدى كه داراى تنگى نعمت است نمى باشد, بلكه نعمت فراوان و تنگى رزق براى اهل دنيا زمينه امتحان است تا ثروتمند به شكر و تنگدست به صبر امتحان شود و شاكر از اين راه و صابر از اين طريق به پاداش عظيم الهى برسند. نيز ثروتمند با انفاق مال به تنگدست اجرى افزون دريافت كند و تنگدست با حفظ شخصيت خويش و صبر بر قضاى الهى به جزايى فوق العاده نائل شود.
آن كه در وسعت رزق است بايد بداند كه اگر قيام به سپاسگزارى ـ كه خرج كردن نعمت در مسير صحيح و قرار دادن نعمت در مخارج مشروع است ـ ننمايد به عذاب دنيايى, و آخرتى گرفتار مى گردد و آن كه در ضيق و تنگدستى است هم اگر در برابر اين تنگدستى صبر نكند و استقامت نورزد و دين را براى رفع تنگدستى با مردم نامرد معامله كند به عذاب دنيايى و آخرتى دچار خواهد شد. در اين كه وسعت رزق و تنگى آن, امتحان و آزمايشى از جانب خداست اميرمومنان مى فرمايد:
((و قدر الارزاق فكثرها و قللها و قسمها على الضيق و السعه فعدل فيها ليبتلى من إراد بميسورها و معسورها و ليختبر بذلك الشكر و الصبر من غنيها و فقيرها;(27) … و روزى مردم را مقدر فرمود و آن را براى برخى فراوان و براى بعضى ديگر اندك قرار داد و ارزاق را بر پايه تنگى و وسعت قسمت كرد. در اين تقسيم بندى عدالت به خرج داد تا هر كس را بخواهد با فراوانى رزق و كمى و تنگى آن آزمايش كند و به اين وسيله ثروتمندان و تنگدستان را از جهت شكر نعمت و تحمل سختى در مجراى امتحان قرار دهد.))
از طرف ديگر مومن بايد به تقسيم عادلانه حضرت حق نسبت به رزق و روزى, و آن چه سهم او شده است راضى و خشنود باشد و از خشم گرفتن به تقسيم حق و سهم رزقش ـ به ويژه اگر به او بنابر مصلحت تنگ گرفته باشد ـ راضى و خشنود باشد و با اقتداى به امام عارفان و سرمشق مومنان حضرت على ـ عليه السلام ـ حال رضا و خشنودى را به طور دائم براى سلامت دنيا و آخرتش از خدا بخواهد و با زارى و تضرع به درگاه حضرت حق عرضه بدارد:
((ان تسامحنى و ترحمنى و تجعلنى بقسمك راضيا قانعا; پروردگارا نسبت به من سهل انگار باش, و مرا مورد رحمت قرار ده و به سهمى كه از روزى نصيب من نموده اى مرا خشنود و قانع ساز.))
امام مجتبى ـ عليه السلام ـ در اين زمينه مى فرمايد:
((كيف يكون المومن مومنا و هو يسخط قسمه و يحقر منزلته و الحاكم عليه الله;(28) چگونه مومن مومن است در حالى كه به سهم رزق و روزى اش ناخرسند است و منزلت و جايگاهش را كوچك مى شمارد, در صورتى كه خدا حاكم بر همه شئون اوست.))
رسول خدا(ص) مى فرمايد: به جبرئيل گفتم تفسير رضا چيست؟
جبرئيل گفت:
((الراضى لايسخط على سيده إصاب من الدنيا إم لم يصب و لا يرضى لنفسه باليسير من العمل;(29) شخص راضى بر آقاى خود حضرت حق خشم نمى گيرد; چه به چيزى از دنيا برسد يا نرسد و نسبت به خود به عمل اندك راضى نمى شود.))
امام صادق(ع) فرمود:
((إرض بما قسم الله لك تكن غنيا;(30) به آن چه خدا از روزى و رزق نصيب تو كرده خشنود باش كه بى نياز مى شوى.))
اميرالمومنين (ع) مى فرمايد:
((من رضى من الله بما قسم له استراح بدنه;(31) كسى كه از خدا نسبت به رزقى كه سهم او قرار داده راضى باشد, بدنش استراحت مى كند.))
امام صادق(ع) هم فرمود:
((من لم يرض بما قسم الله عزوجل اتهم الله تعالى فى قضائه;(32) كسى كه به روزى و رزق خدا ـ كه بر پايه مصلحت او قرار داده ـ رضايت ندهد خدا را در حكمرانى و تدبيرش متهم نموده است.))
هنگامى كه از اميرالمومنين(ع) تفسير آيه شريفه: ((فلنحيينه حياه طيبه;(33) را پرسيدند, فرمود: حيات طيبه قناعت است.))
نيز آن حضرت فرمود:
((انتقم من حرصك بالقنوع كما تنتقم من عدوك بالقصاص;(34) از حرص و آزمندى خود كه تو را به عرصه گاه حرام وارد مى كند, و دين و دنيايت را تباه مى نمايد با قناعت به داده خدا انتقام بگير, چنان كه از دشمنت با قصاص انتقام مى گيرى.))
در معارف اهل بيت(ع) آمده: حرص و طمع, رزق و روزى را نمى افزايد و كليد افزايش ثروت پاك و حلال نيست, بلكه حرص و طمع آدمى را به حرام دچار مى كند, حرامى كه پايه هاى ايمان را سست و اصول اخلاق را نابود و دنيا و آخرت انسان را تباه مى كند و سبب بر باد رفتن آبرو مى شود.
قناعت به حلال خدا و آرام بودن به سهمى كه از روزى براى انسان مقرر شده گنجى است كه پايان ندارد و حقيقتى است كه خير دنيا و آخرت آدمى را تضمين مى كند.
رسول خدا مى فرمايد:
((خيار إمتى القانع, و شرارهم الطامع;(35) خوبان امتم قانعانند و بدان آنها طمع كارانند.))
امام باقر(ع) مى فرمايد:
((إكل على من تمر ذقل ثم شرب عليه المإ, ثم ضرب على بطنه و قال: من ادخله بطنه النار فابعده الله;(36) على(ع) بدترين نوع خرما را ـ كه در بازار ارزشى نداشت ـ مى خورد, سپس روى آن آب مى نوشيد, آن گاه بر شكمش مى زد و مى گفت: كسى كه شكمش او را وارد دوزخ كند, خدا وى را از رحمتش دور سازد.))
امام باقر و حضرت صادق(ع) فرمودند:
((من قنع بما رزقه الله فهو من إغنى الناس;(37) كسى كه به آنچه خدا روزى او كرده قناعت ورزد از بى نيازترين مردم است.))
و نيز حضرت صادق(ع) مى فرمايد:
((إقنع بما قسم الله لك و لا تنظر الى ما عند غيرك و لاتتمن ما لست نائله فانه من قنع شبع و من لم يقنع لم يشبع و خذ حظك من آخرتك;(38) به آن چه خدا از روزى و رزق, نصيب تو كرده قانع باش و چشم به آنچه نزد ديگران است مدوز و به ثروت مردم طمع مكن و آنچه را به آن نمى رسى آرزو نداشته باش, بى ترديد كسى كه قناعت ورزيد سير شد و آن كه قانع به داده خدا نشد سير نگشت و نصيب و سهمت را از آخرت برگير.))
على(ع) مى فرمايد:
((كيف يستطيع على صلاح النفس من لايقنع بالقليل;(39) كسى كه به رزق و روزى كم و ثروت اندك قناعت نورزد, چگونه بر اصلاح كردن خود قدرت دارد!))
شاعر چه زيبا سروده:
خاركش پيرى با دلق درشت
پشته خار همى برد به پشت
لنگ لنگان قدمى بر مى داشت
هر قدم دانه شكرى مى كاشت
كى فرازنده اين چرخ بلند
وى نوازنده دل هاى نژند
كنز دولت به رخم بگشادى
تاج عزت به سرم بنهادى
حد من نيست ثنايت گفتن
گوهر شكر عطايت سفتن
نوجوانى به جوانى مغرور
رخش پندار همى راند ز دور
آمد آن شكرگزاريش بگوش
گفت كاى پير خرف گشته, خموش
عمر در خار كشى باخته اى
عزت از خوارى نشناخته اى
پير گفتا كه چه عزت زان به
كه نيم بر در تو بالين نه
شكر گويم كه مرا خوار نساخت
به خسى چون تو گرفتار نساخت
همره حرص شتابنده نكرد
بر در شاه و گدا بنده نكرد
داد با اين همه آزادگى ام
عز آزادى و آزادگى ام

O تواضع هميشگى

تواضع و فروتنى, حقيقتى بسيار باارزش و از حقايق اخلاقى اى است كه سبب رفعت و سربلندى و وسيله اى براى رسيدن به مقامات ملكوتى و معنوى است.
ارزش تواضع و فروتنى تا جايى است كه اميرالمومنين(ع) آن را در دعاى كميل با حال ندبه و زارى از حضرت حق براى خود درخواست مى كند.
تواضع و فروتنى واقعيتى است كه اگر انسان در همه حالات آن را به كار گيرد به خير دنيا و آخرت و به سعادت ابدى نايل مى شود. از عذاب آخرت مصون مى گردد و به راحتى, به بهشت عنبر سرشت مى رسد.
تواضع و فروتنى بايد در دو مورد به كار گرفته شود: يكى در برابر حق و ديگر در برابر خلق. تواضع در برابر حق به اين است كه انسان همه دستورات خداى مهربان را ـ چه در امور دنيايى و چه در امور آخرتى اى كه در قرآن و سنت پيامبر و گفتار امامان و اولياى خاص حق بيان شده ـ با عمق قلب و ذات جان بپذيرد و پس از پذيرفتن آن با همتى بلند و نشاطى وافر و عشقى سرشار به كار بندد.
تواضع و فروتنى در برابر خلق نيز به اين است كه انسان خود را از ديگر برادران مومن و مسلمانش برتر نداند, يعنى خود را مقامى بالاتر از آنان به حساب نياورد و به آنان به چشم حقارت نظر نكند و از احترام و خاكسارى نسبت به آنان و يارى دادنشان در همه امور دريغ نورزد. از خطا و اشتباه آنان با بزرگوارى و كرامت گذشت كند, حتى پس از گذشت كردن, با همه وجود به آنان احسان و نيكى نمايد و احترام آنان را ـ چه در خلوت و چه در آشكار ـ رعايت كند.

O قرآن و تواضع

قرآن مجيد علاوه بر اين كه همه مردم را به تواضع در برابر حق دعوت مى كند, از مومنان هم مى خواهد كه نسبت به اهل ايمان و گرويدگان به اسلام تواضع و فروتنى را رعايت كنند; حتى پيامبر بزرگ اسلام را ـ كه شخصيتى برتر از فرشتگان و جن و انس است و برتر از مقام معنوى او مقامى در صاحب مقامات نيست ـ به اين صفت پسنديده امر مى كند و از او مى خواهد كه در برابر اهل ايمان تواضع كند: ((واخفض جناحك للمومنين;(40) نسبت به همه مومنان فروتن و متواضع باش.))
و ((تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض ولا فسادا والعاقبه للمتقين;(41) ما[ زمينه بهره مند شدن از همه نعمت هاى جاويد] خانه آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين خواهان برترى و فساد نيستند و سرانجام نيكو ويژه پرهيزكاران است.
قرآن به صراحت مى گويد: خدا اهل تكبر را دوست ندارد و آلودگان به صفت ناپسند تكبر اهل دوزخ اند:
((انه لا يحب المستكبرين;(42) يقينا خدا دارندگان صفت تكبر را دوست ندارد.
و ((اليس فى جهنم مثوى للكافرين;(43) آيا براى متكبران جايگاهى در دوزخ نيست؟ ))

O تواضع در آينه روايات

از رسول خدا(ص) روايت شده است: ((ما لى لا إرى عليكم حلاوه العباده؟ قالوا و ما حلاوه العباده; قال: التواضع;(44) چه شده كه من شيرينى عبادت را در شما نمى بينم؟ گفتند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواضع.))
اميرالمومنين(ع) با بيان تواضع پيشينيان مومن و آنان كه همواره نسبت به حق و درباره خلق فروتن بودند مردم را پند مى دهد: ((ولكنه سبحانه كره اليهم التكابر, و رضى لهم التواضع, فالصقوا بالارض خدودهم, و عفرو فى التراب وجوههم, و خفضوا اجنحتهم للمومنين;(45) خداوند پاك, تكبر را ناخوشايند آنان قرار داد و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد, پس قسمتى از صورت خود را به نشانه عبادت به زمين چسبانيدند و صورت هايشان را به علامت بندگى در خاك ساييدند و در برابر همه مومنان تواضع و فروتنى كردند.))
و نيز آن حضرت فرمود:
((عليك بالتواضع فانه من إعظم العباده;(46) ملازم تواضع باش, زيرا تواضع از بزرگ ترين عبادات است.))
امام صادق(ع) در بيان حد و مرز تواضع مى فرمايد:
((التواضع ان ترضى من المجلس بدون شرفك, و ان تسلم على من لاقيت, و ان تترك المرإ و ان كنت محقا و رإس الخير التواضع;(47) تواضع خشنود بودنت به محل نشستنى اى است كه آن محل پايين تر از برترى و بزرگوارى توست و اين كه هر كه را ديدار كنى به او سلام نمايى و جدال و ستيز در بحث و گفت و گو را رها كنى; هرچند حق با تو باشد و رإس خير تواضع است.))
رسول خدا(ص) فرمود:
((ان افضل الناس عبدا من تواضع عن رفعه;(48) همانا برترين مردم از جهت بندگى كسى است كه با وجود برترى مقام, فروتنى كند.))
و نيز آن حضرت فرمود:
((ان التواضع يزيد صاحبه رفعه فتواضعوا يرفعكم الله;(49) فروتنى به صاحبش مقام و مرتبه مى افزايد, پس فروتنى كنيد تا خدا شما را بلند مقام گرداند.))
دانشمندان علم اخلاق تكبر را ـ كه صفتى ناپسند و حالتى شيطانى است ـ افراط شمرده اند و خوارى و ذلت نشان دادن در برابر هر كسى را تفريط به حساب آورده اند. تواضع و فروتنى كه صفتى انسانى و حالتى پسنديده است به عنوان حد وسط و مرز اعتدال و ميانه روى دانسته اند.
از امامان معصوم روايت شده است كه تواضع و فروتنى در برابر خدا, قراردادن همه وجود خود در مدار عبوديت و بندگى است و با مردم معامله و معاشرت همراه با انصاف و عدالت و خود را در حقوق انسانى با ديگران برابر و مساوى دانستن است.

O تواضع رسول خدا

رسول بزرگوار اسلام با تهى دستان, مستمندان, فقيران و نيازمندان متواضعانه نشست و برخاست داشت, به هر كس مى رسيد ـ گرچه طفل خردسال بود ـ سلام مى كرد. بى ريا روى زمين مى نشست, با مردم كوچه و بازار ـ به ويژه بى نوايان ـ انس مى گرفت. از حال آنها و زندگى و معيشت و كارشان جويا مى شد.
بر عادىترين مركب سوار مى شد, گوسفندان را خود مى دوشيد. لباسش را خود مى شست. با خادمان خانه هم غذا مى شد و در ميان مردم, هم چون يك فرد عادى زندگى مى كرد.

O تواضع على بن ابى طالب(ع)

اميرالمومنين (ع) نيز همانند پيامبر متواضعانه زندگى مى كرد. ابن عباس مى گويد: روزى بر آن حضرت وارد شدم ديدم كفش خود را وصله مى زند, گفتم: اين كفش ارزش وصله زدن ندارد, فرمود: به خدا سوگند! اين كفش از دنياى شما نزد من محبوب تر است از اين كه دنيا را به دست آورم و حقى را پايمال كنم. من دوست دارم اين كفش را وصله بزنم و اين كار را بر خود عيب و عار نمى دانم و علاقه دارم اگر حكومتى در اختيارم باشد به وسيله آن حق را بر پا كنم و رسم باطل را براندازم. ابن عباس در ادامه گفتارش مى گويد: على(ع) لباسش را هم خود وصله مى زد و بر عادىترين مركب سوار مى شد!(50)

O تواضع سليمان

سليمان(ع) داراى چنان حشمت و جلال و عظمتى بود كه او را در اين زمينه هم پايه اى نبود, ولى به اندازه اى متواضعانه و با انصاف رفتار مى كرد كه حتى مورى ناتوان هم نمى توانست او را محاكمه كند و حق طبيعى خود را از سليمان دريافت دارد.
روزى مورى روى دستش به حركت آمد, سليمان مور را از روى دستش برداشت و بر زمين گذاشت. سليمان مانند همه فكر نمى كرد كه مور بر او اعتراض كند و او را مورد بازخواست قرار دهد, ولى تواضع و عدالت و ضعيف نوازى سليمان كار را به جايى رسانيده بود كه مور لب به سخن گشوده و گفت: اين خودپسندى چيست؟ اين بزرگ منشى چيست؟ مگر نمى دانى من بنده خدايى هستم كه تو نيز بنده او هستى, از نظر بندگى خدا چه تفاوتى ميان من و توست كه تو با من چنين رفتار كردى؟
سليمان از صراحت گويى مورچه متإثر شد, آرى دچار اضطراب و تإثر شد كه اگر روز قيامت با چنين بيانى در پيشگاه حق محاكمه شود چه بايد كرد, همين اضطراب و تإثر, او را از حال طبيعى خارج ساخت, وقتى به حال آمد فرمان داد مور احضار شود. شايد شما فكر كنيد مور را احضار كرد تا به جرم صراحت لهجه گرفتارش كند و او را زير شكنجه و آزار قرار دهد! ولى سليمان مرد خداست, داراى مقام نبوت است, به همه حسنات اخلاقى آراسته است و كمالات انسانى در او جلوه گر است. او از صراحت گفتار مور خوشحال شد و از اين كه زيردستانش اين همه آزادى دارند كه حتى مثل مورى جرإت اعتراض دارد خرسند گرديد.
سليمان از مور پرسيد: چرا با چنين صراحت لهجه سخن گفتى و چرا اين گونه اعتراض كردى؟
مور گفت: پوست و گوشت و اندام من ضعيف است, شما مرا گرفتى و به زمين افكندى و دست و پا و بدنم در فشار قرار گرفت و مرا ناراحت كرد و اين برخورد سبب شد تا من بر تو اعتراض كنم.
سليمان گفت: چون تو را به زمين افكندم و سبب ناراحتى است را فراهم ساختم و دچار شكنجه ات كردم از تو عذر مى خواهم, يقينا من اين كار را از روى قصد و غرض بدى انجام ندادم لذا جاى عذر دارد. بنابراين از تو معذرت مى خواهم.
آرى سليمان با آن جلال و حشمت وقتى مى بيند اندكى از حدود اخلاق پا فراتر گذاشته ناراحت مى شود و از طرف مقابلش گرچه مورى ضعيف است عذرخواهى مى كند!!
مور گفت: من از تو گذشت مى كنم و از اين كارى كه كردى چشم پوشى مى نمايم به شرط اين كه روى آوردنت به دنيا از روى شهوت و ميل نباشد, ثروت و مال دنيا را براى رفاه و آسايش هم نوع خود بخواهى, غرق در خوش گذرانى و اسراف نشوى, آن چنان دچار خوشى لذت نگردى تا ملت بى نوا را از ياد ببرى و هر درمانده و وامانده اى از تو كمك و يارى طلبيد به او يارى رسانى.
سليمان ـ كه قلب پاكش مملو از مهربانى و محبت و لطف و عنايت به زير دستان بود ـ شرايط مور را متواضعانه پذيرفت و مور هم از سليمان درگذشت.(51)
زخاك آفريدت خداوند پاك
پس اى بنده افتادگى كن چو خاك
حريص و جهان سوز و سركش مباش
زخاك آفريدت چو آتش مباش
چو گردن كشيد آتش هولناك
به بيچارگى تن بينداخت خاك
چو آن سرفرازى نمود اين كمى
از آن ديو كردند از آن آدمى
تواضع سر رفعت افرازدت
تكبر به خاك اندر اندازدت
به عزت هر آن كو فروتر نشست
به خوارى نيفتد ز بالا به پست
به گردن فتد سركش تند خوى
بلنديت بايد بلندى مجوى
بلنديت بايد تواضع گزين
كه اين بام را نيست سلم جز اين

پى نوشت ها:
1. انيس الليل, ص166.
2. محجه البيضإ, ج8, ص384.
3 و 4 و 5. همان, ص384 ـ 385.
6. انيس الليل, ص166.
7 و 8 و 9. تفسير معين, ص580.
10. تفسير معين, ص580.
11. همان.
12. بحار, ج78, ص164.
13. سوره هود, آيه6.
14. سوره اسرإ, آيه30.
15 و 16 و 17. ميزان الحكمه, ج2, ص1075.
18 و 19 و 20 و 21 و 22 . همان, ص1073.
23. همان, ص1075.
24 و 25. همان, ص1074 و 1075.
26. نهج البلاغه, خطبه90.
27. ميزان الحكمه, ج2, ص1093.
28. بحار, ج69, ص373.
29 و 30. ميزان الحكمه, ج2, ص1094.
31. بحار, ج78, ص202.
32. سوره نحل, آيه97.
33. غررالحكم, ص2339.
34 و 35 . ميزان الحكمه, ج3, ص2637.
36 و 37. كافى, ج2, ص138 و 139.
38. سوره حجر, آيه88.
39. سوره قصص, آيه83.
40. سوره نحل, آيه23.
41. سوره زمر, آيه60.
42. ميزان الحكمه, ج4, ص3554.
43. نهج البلاغه, خطبه192.
44. بحار, ج75, ص119.
45. همان, ص123.
46. همان, ج77, ص179.
47. ميزان الحكمه, ج4, ص3558.
48. تذكره ابن جوزى, ص67.
49. قصص الانبيإ, ثعلبى, ص288.