شرح دعاى كميل

 

شرح دعاى كميل

حجةالاسلام والمسلمين حسين انصاريان

اشاره:

با توجه به انتشار كتاب شرح دعاى كميل به قلم حضرت حجةالاسلام و المسلمين انصاريان، با طلب پوزش از خوانندگان و مخاطبين هميشه همراه، آخرين بخش از اين بحث توسط ماهنامه پاسدار اسلام را تقديم مى‏نماييم. تحريريه ماهنامه پاسدار اسلام‏
«اللهم واسئلك سؤال من اشتدّت فاقته»
خدايا و از تو درخواست مى‏كنم درخواست كسى كه نيازمندى و احتياجش شدّت يافته و به نهايت رسيده است.»

مالك حقيقى‏

دعاخوان هنگامى كه اين بخش از دعا را مى‏خواند بايد با چشم دل و ديده بصيرت با كمك گرفتن از آيات قرآن و روايات دو حقيقت را مشاهده كند:
حقيقت اوّل اين كه مالكى و منبع فيضى و بخشنده و بى‏نيازى و غنى مطلقى جز خداى مهربان وجود ندارد. حقيقت دوم اين كه وجود انسان و وجود همه موجودات غيبى و شهودى، ذات و هويّتشان جز فقر محض، نيازمندى، احتياج و مملوكيت چيزى نيست.
خداست كه در عين غنى بودن و بدون نياز و احتياج كاخ هستى را برافراشت و انواع موجودات را در عرصه گاه آفرينش به وجود آورد و هر موجودى را با تأمين كردن آن چه به آن نياز داشت در مجراى خلقت قرار داد.
خدايى كه هستى همه موجودات رشحه فيضى از فيوضات ربانى اوست و هيچ موجودى را قدرت مقابله با او نيست و همه ذاتاً تسليم قدرت مطلقه اويند. اوست كه با يك كلمه «كُن؛ باش» كائنات را در ظلمت‏كده نيستى مانند چراغى برافروخته است و با يك كلمه «لاتكن؛ مباش» مى‏تواند همه آنها را رهسپار ديار نيستى كند.
با احتياج و نيازى كه كلّ موجودات به رحمت واسعه او دارند، چرا و به چه سبب به آنان رحمت نورزد و چرا رحمتش فراگير جهانيان نباشد وبراساس چه علّتى كسى بتواند نوميدى و يأس از رحمت او را به خود راه دهد؟!
احتياج همه كائنات به لطف و رحمت او از يك طرف و اتصاف آن مقام اقدس به لطف و رحمت و محبت بى‏نهايت از طرف ديگر دليلى روشن بر نيازمندى موجودات به او و بى‏نيازى او از همه موجودات است.
او خالق، رازق، مصوّر، ودود، رحيم، كريم، غفور و زنده كننده و ميراننده است و در هيچ زمينه‏اى شريك و كفوى ندارد. همه موجودات هستى مخلوق و مملوك و مرزوق اويند و نمى‏توانند لحظه‏اى از حضرت او بى‏نياز باشند.
او مالك همه جهانيان و مدبّر امور همه موجودات و كارگردان كارگاه آفرينش است.
آنان كه با دل گرمى به مال و منال و جاه و مقام از نيازمندى و احتياج خود به آن منبع فيض بى‏خبرند، احساس استغنا و بى‏نيازى مى‏كنند، در حالى كه اين احساس يك حالت شيطانى و ميوه‏اى بسيار تلخ از درخت غفلت و بى‏خبرى است. به همين خاطر اين كوردلان بى‏بصيرت و افتادگان در چاه خسارت از رفتن به پيشگاه او و ناليدن به درگاه وى و اظهار حاجت كردن به حضرت ربّ الارباب و اعلام تهى دستى و نيازمندى محروم اند و از اين راه به زيان و ضرر غير قابل جبرانى دچارند و زندگى و حياتشان، هم چون و حوش صحرا و حيوانات جنگلى آلوده به ظلمت مادى گرى و خالى از فيوضات خاصّ ملكوتى است.
قرآن درباره آن غنى مطلق و فيّاض بى‏نهايت و ذات مستجمع جميع صفات كمال مى‏فرمايد:
«وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ»(1) مالكيت آسمان‏ها و زمين فقط در سيطره خداست و خدا بر هر كارى تواناست.
«له مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ و هُوَ على كُلّ شى‏ءٍ قدير»(2) مالكيت آسمان‏ها و زمين و آنچه ميان آنهاست فقط در سيطره خداست و بازگشت به سوى اوست.
«وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ»(3) مالكيت آسمان‏ها و زمين ويژه اوست، زنده مى‏كند و مى‏ميراند و او بر هر كارى تواناست.
«وَلِلّهِ ملك السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء»(4) مالكيت آسمان‏ها و زمين فقط در سيطره خداست هر كه را بخواهد مى‏آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى‏كند.
قرآن درباره انسان مى‏فرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ»(5) اى مردم همه شما نيازمند و محتاج به خداييد و فقط خدا بى‏نياز و ستوده خصال است.
راستى سراسر وجود انسان جز نياز و احتياج و فقر و تهى دستى چيز ديگرى هست؟
انسان در آفرينش خود و در تداوم زندگى و حياتش و در بيرون رفتن از دنيا و نسبت به جلب منفعت و دفع ضرر چه قدرت و نيرويى و چه سلطه‏اى دارد؟
خدا او را آفريده و با به جريان انداختن فيوضاتش زندگى او را تداوم مى‏بخشد. هر نفعى را به سوى او مى‏كشاند و هر زيانى را از او دفع مى‏كند.
چرا اين نيازمند محتاج و فقير تهى‏دست با قلبى پاك و نيتى خالص، آن هم سحر شب جمعه به پيشگاه حضرت بى‏نياز نرود و اعلام نياز نكند و با همه وجود فرياد نزند: «اللهم واسئلك سؤال من اشتدت فاقته»
زيباترين و سودمندترين حال انسان حال دعاست، كه با توجه به فقر ذاتى خود و با معرفت به نيازمندى معبود، دست گدايى به سوى دوست بردارد و از عمق قلب ناله كند و به حضرت محبوب عرضه بدارد:
آن دل كه تويى در وى غم خانه چرا باشد
چون گشت ستون مسند حنانه چرا باشد
غم خانه دلى باشد كان بى‏خبرست از تو
چون جاى تو باشد دل غم خانه چرا باشد
بيگانه كسى باشد كو با تو نباشد يار
آن كس كه تواش يارى بيگانه چرا باشد
ديوانه كسى بودست كو عشق نفهميدست‏
آن كس كه بود عاشق ديوانه چرا باشد
فرزانه كسى باشد كو معرفتى دارد
آن كو نبود عارف فرزانه چرا باشد
دُردانه بود سرّى كو در صدف سينه است‏
سنگى كه بود بى‏جان دردانه چرا باشد
آن دل كه بديد آن رو بو برد ز عشق هو
عشق دگران او را كاشانه چرا باشد
آن جان كه تواش جانان غير از تو كه را بيند
وان دل كه تواش دلبر بت خانه چرا باشد
رو سوره يوسف خوان تا بشنوى از قرآن
حق است حديث عشق افسانه چرا باشد
فيض است زحق خرّم هرگز نخورد او غم‏
چون يافت عمارت دل ويرانه چرا باشد
«وانزل بك عندالشدائد حاجته؛
و نزد سختى‏ها و شدايد و مصائب و بلاها حاجت خود را به پيشگاه تو فرود آورده است».
گرچه خداى مهربان همه خواسته‏ها و حاجات بنده‏اش را مى‏داند و به گرفتارى‏ها و مصائب و شدايد او آگاه است و بدون درخواست و دعا و لابه و التماس مى‏تواند حاجات حاجتمند را به هنگام شدايد و بلاها و در غير مصائب و رنج‏ها برآورده كند، ولى بر پايه آيات قرآن و روايات، دوست دارد بنده‏اش به پيشگاهش اظهار حاجت كند. به درگاهش ناله و زارى سر دهد و با زبانش به حضرتش اظهار حاجت نمايد و با مولاى مهربانش مناجات كند. در آستانه اين درگاه سربندگى و ذلّت سايد و آنچه را نيازمند است با زبان دعا و راز و نياز بخواهد و از آن منبع فيض و رحمت درخواست كند كه اى مهربان محبوب من با كليد لطف و عنايتت، مشكلاتم را برطرف كن و سختى هايم را از زندگيم بردار و شدايد و مصائب را از من دور فرما. مرا از زندان گرفتارى‏ها نجات بخش و به اراده ربوبى‏ات و به رحمت بى‏پايان و كرم و احسان بى‏نهايتت حاجاتم را روا كن و خواسته هايم را برآور و كشكول گداييم را از فيوضات خاصه ات پر كن.
بيان حاجت و اظهار گدايى و اعلام اين معنا كه‏اى مهربان‏ترين مهربانان! من جز فقر چيزى نيستم و غير گدايى از پيشگاهت كارى نمى‏دانم، جز اشك و آه و اميد و دل‏گرمى سرمايه‏اى ندارم، مطلوب حضرت مولاست. در حقيقت اطاعت و فرمان بردارى از حضرت اوست، مگر نه اين است كه در قرآن مجيد فرمان به دعا داده و اجابت دعا را خود ضامن شده است.
آرى دعا و اظهار نياز، به زبان آوردن حاجات و گريه و زارى، نوعى عبادت و به شكلى فرمان بردن و اطاعت از حضرت حق بوده و در حقيقت مخّ عبادت است.
دوست ندارد كه بنده‏اش هنگام گرفتارى و سختى، و مصائب و شدايد براى رفع گرفتارى‏ها و مصائبش به غير او رجوع كند و از غير او حاجت بخواهد و رفع مشكلات را از غير او درخواست كند.
در حديث قدسى اى كه در كتاب‏هاى مهم نقل شده به مطالبى مهم و واقعياتى بسيار ارزنده در اين زمينه كه فقط بايد حاجت به درگاه او برد و از غير او روى گرداند، اشاره شده كه لازم است ترجمه آن متن ملكوتى و حقايق عرشى را در اين سطور بياوريم:
«آيا بنده‏ام در سختى‏ها و شدايد به غير من اميد مى‏بندد، كه غير من آن سختى‏ها و شدايد را از او برطرف كند، در حالى كه برطرف كردن سختى‏ها و شدايد به دست قدرت من است؟
آيا بنده من به غير من اميدوار است كه نيازها و حاجاتش را برآورده كند و از تهى دستى و فقر نجاتش دهد، در حالى كه توانگر و بخشنده، كريم و جواد منم و همه درهاى حاجات نزد من و كليدهايش در دست لطف و رحمت من است؟
چه شد، كه بنده‏ام را روى گردان از خود مى‏بينم در حالى كه آن چه را از من نخواسته با جود و كرمم به او عطا كرده‏ام و اكنون با اين همه نياز و حاجتش و التماس و درخواستش از من روى برگردانده و حوايج و نيازمندى اش را نزد غير برده است؟!
منم خدا كه خدايى جز من نيست، بدون اين كه از من بخواهد عطا مى‏كنم، آيا اگر بخواهند عطا نمى‏كنم؟!
آيا درياى بى‏نهايت جود و كرم از من نيست، آيا دنيا وآخرت در دست من نيست؟
اگر تمام اهل آسمان‏ها و زمين، مانند آسمان‏ها و زمين را از من درخواست كنند و من به آنان عطا نمايم به اندازه بال مگسى از مملكت من كم نمى‏آيد، زشتى باد بر كسى كه از من روى مى‏گرداند خواسته هايش را از غير من مى‏طلبد و رفع مشكلات و سختى‏هايش را از غير من مى‏خواهد!»(6)

«و عظم فيما عندك رغبته ؛
و رغبت و ميل و علاقه و شوق من نسبت به آن چه نزد توست بزرگ و عظيم است.»
اميرالمؤمنين – عليه السلام – به آنچه نزد خداست معرفت و آگاهى كامل داشت و بر پايه اين معرفت و آگاهى بود كه هنگام خواندن اين دعا صورت به خاك مى‏گذاشت و با لابه و زارى و خضوع و خاكسارى عرض مى‏كرد: رغبتم به آن چه نزد توست بزرگ و عظيم است.
اين فقير اگر بخواهد به گوشه‏اى از آن‏چه نزد خداست و هر انسانى كه سزاوار است مى‏تواند از آن بهره‏مند شود اشاره كند و از آيات قرآن مجيد و روايات شاهد بياورد اين شرح و تفسير از چند صد جلد بيشتر خواهد شد و عمر به پايان خواهد رسيد، در حالى كه بخش اندك از آنچه نزد آن منبع فيض است به نوشتار نخواهد آمد!
براى نمونه به حقايقى از آنچه نزد حضرت اوست، اشاره مى‏كنيم، باشد كه رغبت و شوق ما را به آن بيفزايد و براى به دست آوردنش به ما نشاط بخشد:

پاداش‏هاى حق در برابر اعمال عبد

خداى مهربان از روى رحمت و لطف، همه بندگانش را به اجراى اعمالى چون نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق، صدقه، خدمت به مردم، رعايت حقوق يكديگر و ترك هر گناه و معصيتى دعوت كرده و براى همه اين اعمال پاداشى به تناسب ايمان و ظرفيت عمل كننده بر عهده خود قرار داده است. در قرآن مجيد در سوره اعراف، آيه 170 و سوره توبه، آيه 120 و سوره كهف، آيه‏30 قاطعانه اعلام داشته است كه ما پاداش مصلحان و نيكوكاران را ضايع و تباه نخواهيم كرد و رسيدن مصلحان و نيكوكاران به پاداش مقرر شده حتمى و يقينى است.
خداى مهربان براى بندگان مؤمن و صالح و نيكوكار و پرهيزكار چند نوع پاداش مقرر فرموده كه در قرآن مجيد به آنها اشاره شده است:
1 – اجر عظيم، 2 – اجر كريم، 3 – اجر غير ممنون 4 – اجر كبير، 5 – اجر دوبار
«لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»(7)
براى كسانى از آنان كه نيكى كردند و پرهيزكارى پيشه نمودند پاداشى بزرگ است.»
«إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ»؛(8) به يقين مردان و زنان صدقه دهنده، و وام دهندگان به خدا در حالى كه وامى نيكو مى‏دهند، وامشان دوچندان شود و براى آنان پاداشى نيكو است.
«إنّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»؛(9) به راستى آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند براى آنان پاداشى دايمى و هميشگى است.
«والَّذِينَ آمنوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ»؛(10) و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
«أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»؛(11) اينان براى اين كه صبر پيشه كردند و با خوبى، بدى را دفع نمودند و از آن چه به آنان روزى داديم انفاق كردند پاداششان را دو بار دهند.
پاداش هايى كه براى اهل ايمان و عمل صالح نزد خداست پاداش‏هاى دايمى و هميشگى است و جز خدا احدى قدرت عطا كردن آن را ندارد. روايات و احاديث به گوشه‏اى از پاداش‏هاى حق اشاره كرده‏اند كه براى نمونه بخشى از آن روايات را كه در حقيقت توضيحى بر آيات قرآن است در اين سطور مى‏آوريم:

على – عليه السلام – در ضمن رواياتى مى‏فرمايد:
«ثواب عملكم افضل من عملكم؛(12)پاداش نيك اعمالتان از اعمالتان برتر است.»
«ثواب الصبر اعلى الثواب؛(13) پاداش صبر واستقامت (بر طاعت، مصيبت، معصيت) برترين پاداش است.»
«ان اعظم المثوبة مثوبة الانصاف؛(14) به راستى بزرگ‏ترين پاداش نيك، پاداش انصاف است.»
«ثواب الجهاد اعظم الثواب؛(15) پاداش جهاد بزرگترين پاداش است.»
حضرت باقر – عليه السلام – فرمود:
«النائم بمكه كالمجتهد فى البلدان، والساجد بمكه كالمتشحط به فى سبيل الله و من خلف حاجاً فى اهله كان له كاجره حتى كانه يستلم الحجر؛(14) زائرى كه در مكه بخوابد، چون كوشنده در شهرهاست، و كسى كه در مكه سجده كند، مانند شهيد به خون غلتيده در راه خداست و كسى كه به جاى زائر براى اداره امور اهلش قرار گيرد پاداشش مانند زائر است تا جايى كه گويى استلام حجر كرده است.»
رسول خدا (ص) فرمود:
«رباط يوم فى سبيل الله خير من الدنيا و ما عليها(15)؛ يك روز جهاد و كارزار در راه خدا، بهتر است از دنيا و آنچه بر آن است.»
«حرس ليلة فى سبيل الله عزّوجلّ افضل من الف ليلة يقام ليلها و يصام نهارها؛(18)
يك شب پاسدارى در راه خداى عزوجل از هزار شب برتر است كه هر شبش را به عبادت پايان برند و هر روزش را روزه بگيرند!!»
پيامبر فرمود:
«انّ العبد اذا تخلّى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه اثبت الله النور فى قلبه…؛ عبد هنگامى كه در دل شب تار با پروردگارش خلوت كند و با او به مناجات برخيزد، خدا نور را در دلش ثابت و پا برجا مى‏كند.»

على – عليه السلام – فرمود:
«قيام الليل مصحة للبدن، و تمسك باخلاق النبيين، و رضى رب العالمين؛(16) عبادت شبانه بهبودى بدن، چنگ زدن به خوى پيامبران و خوشنودى پروردگار جهانيان است.»
رسول خدا فرمود:
«و انّ العبد ليؤمر به الى النار يوم القيامة فيسحب فيقول المؤمنون و المؤمنات يا ربنا هذا الذى كان يدعولنا فشفعنا فيه فيشفعهم الله فينجو؛(17) همانا روز قيامت فرمان مى‏رسد كه بنده‏اى را به سوى آتش ببرند، چون او را به سوى دوزخ مى‏كشند، مردان و زنان مؤمن مى‏گويند: پروردگارا اين كسى است كه همواره براى ما دعا مى‏كرد، شفاعت ما را براى نجاتش بپذير، پس خدا شفاعتشان را درباره او مى‏پذيرد و او نجات مى‏يابد.»
رسول خدا – صلى الله عليه و آله – فرمود:
«الا من تعلّم القرآن و علّمه و عمل بما فيه فانا له سائق الى الجنة و دليل الى الجنة؛(18) آگاه باشيد كه هر كس قرآن را ياد بگيرد و به ديگران بياموزد و به آن چه در آن است عمل كند، من كشاننده او به سوى بهشت و راهنمايش به جانب جنّت هستم.»

پى‏نوشت‏ها: –
1) سوره آل عمران، آيه 189
2) سوره مائده، آيه 18.
3) سوره حديد، آيه 57.
4) سوره فتح، آيه‏48.
5) سوره فاطر، آيه‏35.
6) انيس الليل، ص‏196.
7) سوره آل عمران، آيه‏172.
8) سوره حديد، آيه‏18.
9) سوره فصلت، آيه‏8.
10) سوره فاطر، آيه‏7.
11) سوره قصص، آيه‏54.
12) تفسير معين، ص‏299.
13) 15 تفسير معين، ص‏299.
14) محجة البيضاء، ج‏2، ص‏153.
15) و 18 – تفسير معين، ص‏193.
16) همان، ص‏459.
17) روضة الواعظين، ج‏2، ص‏327.
18) تفسير معين، ص‏496.