دانستنيهايى از قرآن
مرا بخوانيد، اجابت خواهم كرد«و إذا سألك عبادي عني فإنّي قريبٌ أجيب دعوة الداع إذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون»(1) هرگاه بندگانم در باره من از تو بپرسند، پس بگو: من نزديكم و دعاى درخواست كننده را هرگاه مرا بخواند استجابت مىكنم، پس بايد بندگان هم مرا اجابت نموده بپذيرند و بايد به من ايمان آورند تا راه يابند.
خداوند پس از بيان حكم روزه، بندگانش را ترغيب و تشويق مىكند به دعا خواندن و درخواست خواسته هايشان از پروردگارشان. در روايت آمده يك نفر عرب بيابانى از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا پروردگار ما نزديك است تا با او راز و نياز كنيم يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟ پس از آن، اين آيه نازل شد: هرگاه بندگانم از تو اى رسول ما سؤال كنند و درباره چگونگى دعا و نيايش با من پرسش كنند، بگو به آنها كه من به آنان نزديكم و به گفتار و كردار و احوالشان دانايم و درخواست و راز و نيازشان را مىشنوم چنانكه هر كسى از نزديك سخن همنشين خود را مىشنود. و هرگاه كسى از بندگانم مرا بخواند او را اجابت مىكنم، پس در مقابل، بايد بندگانم نيز مرا اجابت كنند و هرگاه آنان را به اطاعت و بندگى فراخوانم اطاعتم كنند و دعوتم را اجابت نمايند و بايد در ايمانشان پيوسته ثابت و پابرجا و استوار باشند و همانا بدانند كه من بر آنچه بخواهند قادر و توانايم، و بدينسان هدايت شوند و راه را از چاه تشخيص دهند.
دقت كنيد كه در اين آيه شريفه، خداى مهربان چقدر لطف به ما كرده و با مهر ما را مخاطب قرار داده و كمال عنايتش را به بندگانش روا داشته كه آنان را نه به عنوان «مردم» يا «ناس» بلكه به عنوان بندگان خودش مورد خطاب قرار مىدهد و آنان را منسوب به خود مىداند و اين بزرگترين مهربانى و محبت است كه نظير آن در جائى ديده نمىشود.
و نكته جالب تر اينكه حتى واسطه را حذف نموده و نفرموده كه اى پيامبر به آنان بگو بلكه مستقيماً مىفرمايد: و هرگاه بندگانم از تو سؤال كنند پس همانا من نزديكم و دعايشان را اجابت مىكنم.
و همچنين واژه «قريب» را با حرف «انّ» مورد تأكيد قرار مىدهد تا مسأله را قطعى جلوه دهد و جاى هيچ شك و ترديدى نماند. و هنگامى كه مىفرمايد «فإني قريب» دوام و ثبوت نزديكى و قرب هميشگى به بندگانش را مىرساند.
سپس مىفرمايد: «أجيب» يعنى پيوسته مورد اجابت قرار مىدهم. در اينجا فعل مضارع به كار رفته كه دوام و هميشگى اجابت را مىرساند.
و از سوئى ديگر بدون هيچ قيد و شرطى، اجابت را به بندگانش ابلاغ مىكند و مىفرمايد: «أجيب دعوة الداع اذا دعان» – اگر مرا بخواند من اجابت مىكنم. تنها دعاى بندگان كافي است كه من بپذيرم و آن را اجابت كنم، چنانكه در جائى ديگر نيز مىفرمايد: «أدعوني أستجب لكم» مرا بخوانيد من اجابت مىكنم.
لازم به يادآورى است كه نزديكى خدا به انسان مانند نزديكى و قرب موجودات ديگر نيست. وقتى قرآن مىگويد خدا به انسان نزديك است يعنى از هر نظر به انسان نزديك است زيرا او بنده و مخلوق خدا است و با تمام وجود به خدا نسبت دارد پس خدا به بندهاش قريب على الإطلاق است يعنى هيچ چيز حائل بين انسان و خدا نيست، حتى خيال و وهمى كه در ذهن انسان خطور مىكند، پيش از آنكه خود در بارهاش بيانديشد، خداوند آن را مىداند و بر آن احاطه كامل دارد.
در قرآن كريم مىخوانيم: «و نحن أقرب اليه من حبل الوريد» – ما از رگ گردن به او نزديكتريم. و از اين نزديكتر در خيال نگنجد زيرا مالكيت خداوند عام و شامل و سلطهاش بر تمام تقادير بدون اندازه است.
و اصلا علت نزديك بودن بندگان به خدا در همين آيه مباركه تبيين شده كه همان بندگى آنان است. يعنى خود بندگى و عبوديت دليل نزديكى و قرب است و همين نزديكى نيز علت اجابت دعاى آنان بدون هيچ قيد و شرطى است. پس هرگاه اجابت دعا شرطى ندارد، بى گمان خود دعا نيز شرطى ندارد. از اين مطلب چنين نتيجه مىگيريم كه خداوند تمام دعاها را مستجاب مىكند.
چيزى كه در اينجا لازم به تذكر است اين است كه دعا كننده بايد واقعا از صميم دل خدا را بخواند نه اينكه صِرف لقلقه زبان يا عادت باشد.
ممكن است من ده ساعتپيوسته خدا را بخوانم و الهى الهى بگويم ولى هرگز توجه به اصل مطلب ندارم و دعا را انشاء نمىكنم، بلكه فقط از روى كتاب دعا مىخوانم بدون توجه به حقايقش. اين ديگر دعاى حقيقى نيست بلكه مجازى است. پس هر چند قيد و شرطى در دعا بيان نشده ولى اين شرط را دارد كه بايد دعاكننده حقيقتا خدا را بخواند و قلبش با زبانش سازگار باشد، نه اينكه من در زبان خدا را بخوانم ولى قلبم مشغول كسى ديگر باشد.
شرط ديگر اين است كه امكان اجابت داشته باشد. به عنوان نمونه اگر مريضى در حال احتضار و مشرف بر مرگ باشد، معنى ندارد كه برا ى او طلب شفا و عافيت كنيم. البته اشكال ندارد كه شفاى او را از خدا بخواهيم و قطعا خداوند بر همه چيز قادر و توانا است ولى نبايد توقع شفا داشت. و مانند اين درخواست ها بسيار زياد است كه لزومى ندارد از آنها ياد شود زيرا قطعا برادران و خواهران خود بر درخواستهاى غير ممكن درونيشان آگاهند.
پس بايد خواسته هايمان منطقى و معقول باشد و واقعا با قلبمان پيش از زبانمان درخواست كنيم. وانگهى فقط از خدا بخواهيم، نه اينكه در زبان از خدا درخواست كنيم و در عمل ديگران را مؤثر در جهان بدانيم و به سراغ بندگان خدا برويم كه همانا جز خدا، كسى در جهان تأثير واقعى ندارد ولى متأسفانه ما خواه ناخواه براى خدا شريك قرار مىدهيم و تنها او را مؤثر در عالم وجود نمىدانيم «قل من ينجيكم في ظلمات البر و البحر تدعونه تضرّعاً و خفية لئن أنجانا من هذه لنكوننّ من الشاكرين قل الله ينجيكم منها و من كلّ كرب ثم أنتم تشركون»(2) بگو (اى پيامبر) كيست كه شما را از تاريكيهاى بيابان و دريا نجات دهد و برهاند. او را ( با زبان) از روى تضرع و زارى و ( در دل ) از روى پنهانى مىخوانيد و مىگوئيد اگر خدا ما را از شدت و سختى برهاند قطعا از شاكران و سپاسگزاران خواهيم بود، بگو به آنها خدا است كه شما را از آن تاريكيها و از هر اندوه و سختى نجات مىدهد ولى شما براى او شريك قرار مىدهيد.
در پايان سخن روايتى بسيار ارجمند و زيبا از امام صادق سلام الله عليه نقل مىكنيم كه فرمود:
«خداوند به موسى بن عمران وحى كرد: هب لي من قلبك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع و ادعني في ظلم الليل فإنك تجدني قريبا مجيبا» در تاريكى شب با قلبى خاشع و جسمى متواضع و ديده اى اشكبار مرا بخوان كه مرا نزديك خواهى يافت و دعاى تو را اجابت خواهم كرد.پىنوشتها: –
1. ( سوره بقره – آيه 186).
2. ( سوره انعام – آيه 63).