مرواريد سرزمين نيل‏

 

مرواريد سرزمين نيل‏

حجة الاسلام و المسلمين اصغر هادوى كاشانى‏

مقدمه:

در جلسه‏اى كه به اتفاق تعدادى از دانشجويان در محضر مدير مسئول فرزانه مجله پاسدار اسلام جناب آقاى رحيميان بوديم، ايشان درباره مقام و منزلت حضرت نفيسه خاتون اشاره‏اى داشتند. صداقت و وثاقت ايشان از يك سو و گم نامى آن بانو از سوى ديگر سبب شده بود تا هاله‏اى از سؤال بر جلسه سايه افكند كه چگونه تا كنون اسمى از خانمى با اين كرامت و بزرگوارى نشنيده‏ايم؟
بعد از مدتى توفيقى حاصل گشت در كنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم حسنى شركت كنم. اين كنگره به همت موسسه دارالحديث برگزار شده بود. علاوه بر بهره وافرى كه از آن جلسه بردم مقاله مفصلى ازجناب آقاى جباريان در وصف نفيسه خاتون عمّه حضرت عبدالعظيم به كنگره ارائه شده بود كه سؤالات ما را در مورد شخصيت اين خانم پاسخ داد و به حق اين آيه را خواندم: «هذا من فضل ربّى».
آنچه در اين نوشتار مى‏آيد گزيده‏اى از آن مقاله طولانى است كه اصل آن در مؤسسه دارالحديث موجود است.

شرح زندگى نفيسه خاتون‏

نفيسه، بنت حسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب(ع) است. وى در سال (145 ه) در مكه معظمه متولد شد و در مدينه منوره بازهد و عبادت به سر برد. او با اسحاق مؤتمن، پسر امام صادق (ع) ازدواج كرد و ثمره ازدواج آنها يك پسر و يك دختر بود كه قاسم و ام كلثوم نام داشتند. سپس با شوهر و فرزندان خود به مصر رفت و پس از هفت سال در رمضان (208 ه) به سراى باقى شتافت و در همان جا مدفون گرديد. ايشان به “طاهره” و “كريمةالدارين ” مشهور بوده و مزارش زيارتگاه خاص و عام است.
نفيسه خاتون نزد عرب‏ها “سيده” و “ست نفيسه” كه به معناى “خانم ” است خوانده مى‏شود. پس از ارتحال اين بانوى بزرگوار شوهرش در پى آن بود كه جسد شريف او را به مدينه منوره منتقل و در قبرستان بقيع دفن كند، امّا مصرى‏ها با اصرار فراوان درخواست كردند تا براى تبرك يافتن از روح پاكش، وى را در مصر به خاك بسپارد. اسحاق مؤتمن با پيشنهاد آنها موافقت كرد.
پس از آن، اسحاق با دو فرزند خود به مدينه طيبه، كه وطن آنها بود، مراجعت كردند.

نفيسه خاتون در گفتار علما

مرحوم شيخ عباس قمى به نقل از تاريخ طبرى مى‏نويسد:
هنگامى كه نفيسه خاتون رحلت نمود، اسحاق مؤتمن خواست بدن همسرش را از مصر به مدينه آورد و در بقيع به خاك سپارد. مردم نزد امير شهر رفتند تاوى را از اين امر بازدارند، امّا اسحاق نپذيرفت، مصريان اموال بسيارى براى او جمع كردند تا از آن انديشه برگردد، اسحاق هم چنان قبول ننمود. مردم مصر شب را با اندوه و با سختى به روز آوردند و چون بامداد رسيد خدمت اسحاق جمع شدند و حال او را دگرگون ديدند سبب
را سؤال كردند گفت: ديشب رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه فرمود: اموال ايشان را رد كن و سيده نفيسه را نزد ايشان دفن نما، «لانّ الرحمة تنزل عليهم ببركاتها؛ رحمت خدا به بركت وجود اين خانم بر اهل مصر نازل مى‏شود». سرانجام سيده را در مزار “درب السباع” دفن كردند و اسحاق و مؤتمن با دو فرزند خود عازم مدينه شد.(1)
نفيسه خاتون صاحب مال زياد بود، لذا به درماندگان، مريضان و عموم مردم احسان مى‏كرد. وى سى مرتبه به حج مشرف شد كه بيشتر آنها پياده بود. در مسجد الحرام در حالى كه پرده‏هاى خانه‏هاى خدا (كعبه) را مى‏گرفت، اشك مى‏ريخت و ناله و فرياد مى‏كرد. زينب دختر يحيى متّوج، درباره عبادت او چنين مى‏گويد:
«چهل سال در نزد عمه‏ام نفيسه خاتون خدمت مى‏كردم و هرگز نديدم وى شب‏ها بخوابد و روزها افطار كند به او گفتم: آيا مراعات حال خود را نمى‏كنى؟ در جواب گفت: چگونه مراعات كنم در حالى كه پيش روى من عقباتى
است كه جز فائزون و رستگاران نمى‏توانند آن را بپيمايند.»(2)
نوشته‏اند كه نفيسه خاتون به دست خود قبرش را حفر كرد و همه روزه در ميان آن مى‏رفت و نماز مى‏گزارد و قرائت قرآن مى‏نمود و شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند. در وقت احتضار روزه دار بود و قرآن مى‏خواند و هنگامى كه به اين آيه شريفه رسيد: «لهم دارالسلام عندربهم»(3) دار دنيا را وداع گفت و سرتاسر مصر را به ماتم كده‏اى تبديل ساخت. آن روز از ايام مشهور روزگار شد، از اطراف مصر مردان و زنان براى تشييع جنازه آن مخدره به مصر مى‏آمدند و دسته دسته بر وى نماز مى‏گذاشتند. در آن شب به احترام اين سيده جليله، شمع‏ها برافروخته شد و از هر خانه‏اى صداى گريه و شيون به گوش مى‏آمد و تأسفى عظيم بر مردم هويدا گرديد.
مقريزى در خطط مصر مى‏نويسد:
چند موضع است در مصر كه به اجابت دعا معروف است كه يكى از آنها قبر سيده نفيسه است.

كرامات نفيسه خاتون‏

استقبال فراوان مردم براى زيارت نفيسه خاتون حكايت از آن دارد كه از ايشان كراماتى ديده‏اند كه سينه به سينه نقل شده است و حكايت كرده‏اند كه در زمان سيده نفيسه رود نيل كم آب شد، مردم از او خواستند دعا كند. سيده نفيسه روسرى خود را به ايشان داد كه آن را به نيل افكنند چون به فرموده او عمل كردند هنوز بازنگشته بودند كه رود پر آب شد و روان گرديد.
نيز حكايت كرده‏اند كه پسرى از اهل ذمه به دست كسى گرفتار شده بود، پدرش نزد نفيسه خاتون رفت تا براى رهايى فرزندش دعا كند، وقتى او دعا كرد اين پسر آزاد شد. اين كرامت همه جا شايع شد و بيش از هفتاد يهودى، مسلمان شدند. مادر اين پسرنيز اسلام آورد و از خدام سيده نفيسه گرديد.(4)

ارادت اهل سنّت به وى

اهل سنت ارادت شديدى به نفيسه خاتون دارند. كنار قبر مطهرش شمع روشن نموده و نذر مى‏كنند و به روح پاكش توسل جسته و حاجات خويش را از او مى‏طلبند. اكنون در قاهره بقعه‏اى بسيار مجلل است كه داراى صحن و حرم و آستان باشكوهى بوده و نور افشانى مى‏نمايد و تمام مصرى‏ها، سنى و شيعه، براى زيارت به حرم ملكوتى او مى‏روند.
مى‏گويند: محمد بن ادريس شافعى (امام فرقه شافعيه يكى از رهبران چهار مذهب اهل سنت)، در زمان حيات اين عليا مخدره خدمتش مى‏رسيد و از او استماع حديث مى‏كرد.(5)
نوشته‏اند:وقتى شافعى در گذشت، بر حسب وصيت او جنازه‏اش را بر گرد خانه حضرت نفيسه خاتون طواف دادند.هم چنين وصيت كرده بود كه نفيسه بر جنازه او نماز بخواند، حضرت نفسيه خاتون هم پشت سر او بر جنازه امام شافعى نماز خواند.(6)
هرگاه محمد بن ادريس شافعى مريض مى‏شد از سيده نفيسه طلب دعا مى‏كرد و بر اثر دعاى او شفا مى‏يافت تا اين كه يك مرتبه وى به مريضى سختى مبتلا گشت و به عادت خود از عليا مخدره نفيسه درخواست دعا نمود. سيده نفيسه خاتون به فرستاده امام شافعى گفت مولاى تو در اين مرض رحلت خواهد كرد و چنان شد كه او گفته بود.
از اين رو اهالى مصر، خصوصاً اهل تسنن به مقامات عاليه اين خانم بزرگوار ارادت زيادى دارند و تاكنون از عقيده خود عدول ننموده و پيوسته به زيارت مرقد منورش مى‏شتابند و از آستانه ملكوتى او برآورده شدن حاجات خود را طلب مى‏كنند.

پى‏نوشت‏ها: –
1. منتهى الآمال، ج 2، ص 300؛ و تاريخ طبرى، ج 5، ص 174.
2. محمد رضا كحّاله، اعلام النساء، ج 5، ص 188 – 190 و منتهى الآمال، ج 2، ص 299.
3. سوره انعام، آيه 6.
4. براى اطلاعات بيشتر از كرامات نفيسه خاتون به اصل مقاله در مؤسسه دارالحديث قم مراجعه كنيد.
5. اعيان الشيعه، ج 7، ص 96 و سفينة البحار، ج 2، ص 604و اعلام النساء، ج 5، ص 195.
6. رياحين الشريعه، ج 5، ص 86.