انتظارات امام صادق (ع) از شيعيان
حجة الاسلام سيد جواد حسينى
امام صادق (ع) پيشواى ششم شيعيان كه كنيهاش «ابوعبداللّه» و اسم آن حضرت «جعفر» و لقب معروفش «صادق» است در هفدهم ربيع الاوّل سال 83 هجرى قمرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) و مادر گرامىاش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
امامت آن حضرت كه همزمان با شهادت پدر بزرگوارش از سال 114 شروع شد، با حكومت چند تن از خلفاى اموى و عباسى به ترتيب: 1- هشام بن عبدالملك (105 – 125 ه. ق نهمين خليفه اموى) 2- وليدبن يزيدبن عبدالملك (125 – 126) 3- يزيدبن وليد بن عبدالملك (126) 4- ابراهيم بن وليد بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى 70 روز از سال 126) 5 – مروان بن محمد مشهور به مروان حمار آخرين خليفه اموى (126 – 132) 6- عبداللّه سفاح اوّلين خليفه عباسى (132 – 137) 7 – ابوجعفر منصور دوانيقى دوّمين خليفه عباسى (137 – 158) مصادف بود. آن حضرت در 25 شوال سال 148 ه. ق در سن 65 سالگى توسط منصور دوانيقى مسموم، و در مدينه منوّره به شهادت رسيد، و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.(1) به همين مناسبت آنچه در پيش رو داريد گوشههاى از انتظاراتى است كه رئيس مكتب جعفرى امام بحق ناطق، جعفر صادق (ع) از شيعيان و پيروان خويش مخصوصاً از جوانان دارد، به اميد آن روز كه انتظارات تمامى امامان معصوم (ع) از شيعيان در رفتار و گفتار برآورده شود.1- خدمت رسانى به مردم
خدمت رسانى و هميارى در بين پيروان اهل بيت باعث نزديكى دلها و تحكيم ارتباطها مىشود، ائمه ما از جمله امام صادق (ع) نه تنها در گفتار، شيعيان را به همكارى و هميارى و خدمت رسانى دعوت مىكردند بلكه با عمل نيز اين مسأله را به اثبات رساندند امام صادق (ع) در زمينه خدمت رسانى به مردم به شيعيان خود چنين سفارش فرمود: «يابنَ جُندَب اَلماشى فى حاجَةٍ اَخِيهِ كَالسّاعِى بَينَ الصّفا وَ المَروَةِ وَ قاضى حاجَتِهِ كَالمُشَحِطِّ فى سبيل اللّه يَومَ بَدرٍ وَ اُحُدٍ وَ ما عَذّبَ اللّهُ اُمّةً اِلاّ عِندَ اِستهانِتهم بحُقُوقِ فُقَراءِ اِخوانِهِم(2)؛ اى پسر جندب! هر كه در راستاى برآوردن حاجت برادر (دينى)اش گام بردارد، چون كسى باشد كه ميان صفا و مروه (براى انجام حج) گام برداشته است. و بر آوردنده حاجت برادر (دينى) همچون كسى است كه در جنگ بدر و احد (در صدر اسلام) در راه خدا، به خون خويش آغشته است (و به شهادت رسيده است) خدا هيچ امّتى را دچار عذاب نساخته مگر هنگامى كه به حق و حقوق برادران مستمندشان سستى (و بى اعتنايى) نمودهاند». در ادامه مىفرمايد: «يا ابنَ جُندَب بَلِّغ مَعاشِر شيعَتِناوَ قُل لَهُم لا تَذهَبنَّ بكُم اَلمَذاهِبُ فَوَاللّهِ لاتُنالُ وِلايَتُنا اِلاّ بِالوَرعِ… وَ مُواساةِ الاِخوانِ فِى اللّهِ وَ لَيسَ مِن شيعتِنا مَن يَظلِمُ النّاسَ(3)؛اى پسر جندب! به شيعيان ما برسان و به آنها بگو: مبادا گروهها (و طرز فكرهاى منحرف) شما را اغفال كنند، به خدا سوگند! به ولايت ما (اهل بيت) نتوان دست يافت مگر با تقوا… و يارى كردن برادران دينى (با مال و جان) در راه خدا و هر كس بر مردم ستم نمايد، شيعه ما به شمار نيايد».
راستى چرا اين سفارشات و انتظارات در جامعه تشيّع كم رنگ شده است؟ با اين كه از علامت بارز شيعه همدردى و هميارى و خدمت رسانى بوده است چنان كه آن حضرت مىفرمايد: «اِنّما شيعَتُنا يُعرَفُونَ بِخصالٍ شَئتى بالسخاءِ، وَ البَذلِ لِلاخوانِ؛ به راستى شيعيان ما به چند ويژگى شناخته شوند: (از جمله) بذل و بخشش به برادران دينى.»(4)
انتظار فوق را تمام امامان معصوم (ع) از شيعيان خويش دارند، امام باقر (ع) پدر بزرگوار امام صادق (ع) نيز چنين انتظارى را از پيروان خود دارد. شخصى به امام باقر (ع) عرض كرد الحمدللّه شيعيان شما خيلى زياد هستند، امام نگاه پر معنايى به او كرد و فرمود: اينها كه مىگويى شيعيان، هستند، آيا اين كارها را انجام مىدهند؟ هَل يَعطِفُ الغَنِى عَلَى الفقيرِ؟ وَ يَتَجاوَزُ المُحسِنُ عَنِ المسىءِ وَ يَتَواسَوُنَ؟ قُلتُ: لا، قال: لَيسَ هؤلاء الشِيعَةٌ، اَلشيعَةُ مَن يَفعَلُ هكذا(5)؛ آيا ثروتمندان اين افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجهى دارند و به آنها رسيدگى مىكنند؟ آيا بزرگان و نيكوكاران اين افرادى كه شما آنها را شيعه مىخوانيد خطاها و اشتباهات خطاكاران را مىبخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مىدهند (يا آنها را چندين برابر مجازات مىكنند و زجر مىدهند!؟) آيا اينها مواسات و همدردى دارند؟ خوشبختىهاى خويش را بين همديگر تقسيم مىكنند، (شاديهاى شان را با هم قسمت مىنمايند؟) آن مرد (وقتى اين ويژگيها را شنيد شرمنده شد) و گفت: نه (اين صفات را دارا نيستند) حضرت فرمود: چنين افرادى شيعه ما نيستند، شيعه كسى است كه آن چه را گفتم عمل كند.2- ولايت مدارى و ولايت پذيرى
يكى ديگر از انتظارات امام صادق (ع) از شيعيان اين است كه نسبت به امامان خويش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت، بادل و جان ولايت آنها را بپذيرند و سراپا تسليم فرامين آن بزرگواران باشند، و آن چنان به ولايت اهل بيت دلبسته باشند كه شادى و حزن خود را، خوشى و ناخوشى و تمام لذائذ و شدائد زندگى را با ولايت و محبّت ائمه اطهار(ع) پيوند زنند، محبت اهل بيت آن چنان در دل و جانشان رسوخ كرده كه تمام گفتار و كردار، و عكس العملها را با ولايت و محبت آنها مىسنجند، امام صادق (ع) در اين زمينه مىفرمايد: «رَحِمَ اللّه شيعتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طِينَتِنا و عُجنوا بماء وِلايتنا يَحزَنُونُ لِحُزننا و يفرَحُون لِفَرحِنا(6)؛ خداوند شيعيان ما را رحمت كند كه از زيادى سرشت ما آفريده شدهاند و با آب ولايت ما عجين گشتهاند، آنان به خاطر اندوه (و غصههاى) ما غمناك مىشوند و شاد مىشوند بخاطر شادى ما».
البته هميشه اين گونه بوده و هست كه مدعيان ولايت مدارى فراوانند ولى ولايت پذيران واقعى كم، و اندك مىباشند، امام صادق (ع) با تبيين علائم هر يك صفوف ولايت مداران اصلى را از غيرش جدا فرموده است، آن جا كه مىفرمايد: «اَلشيعَةُ ثَلاثَة اَصنافٍ، صِنفٌ يَتَزَيِّنون بِنا وصِنفٌ يَستأكلون بنا وَ صِنفٌ مِنّا وَ اِلَينا يأمَنُون بامننا وَلَيسُوا بِالبَذرِ المذيعين ولابالجناةِ المرأتين، اِن غابُوا لم يفقدُوا و اِنَ شَهِدُوا لَم يؤبه بِهِم اولئِكَ مصابيح الهدى؛ شيعه سه دستهاند، گروهى بوسيله ما زينت مىيابند(و ما را وسيله عزّت و آبروى خويش قرار مىدهند) و گروهى بوسيله ما مىخورند (و ما را وسيله درآمد زندگى دنيايى خويش قرار داده از اين طريق زندگى مىكنند) و گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنيت ما آرامش مىيابند و با ترس ما ترسانند، بذر، (هاى كاشته نشده اسرار را) پخش نمىكنند و در برابر جفاكاران خودنمايى ندارند، اگر پنهان باشند كسى سراغ آنها را نمىگيرد و اگر آشكار باشند به آنها اعتنا نمىشود (يعنى شهرت گريز و بىنام و نشانند) آنها (بحقيقت) چراغهاى هدايتند (و راهنمايان خلق).
«عاشقان روى جانان جمله بى نام و نشانند
نامداران را هواى او دمى بر سر نيامد»
امام صادق (ع) علاوه بر سفارشهاى مكرر بر ولايت پذيرى و ولايت مدارى شيعيان خويش، در مكتب تربيتى خويش شيعيان ولايى تربيت نموده و آنان را ولايت مدار بار مىآورد، در اين زمينه داستان عبداللّه بن يعفور يكى از شيعيان با اخلاص و فداكار كه در پذيرش ولايت ائمه اطهار (ع) اسوهاى كامل و نمونهاى بارز براى تمامى شيعيان مىباشد، شنيدنى است او با همه عظمت علمى و موقعيّت اجتماعى در برابر فرمان امام خويش تسليم محض بود.
وى روزى در حضور پيشواى ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره مىبرد، در اين بين عبداللّه ضمن سخنانى، كلامى را به امام (ع) اظهار نمود كه مورد عنايت حضرت قرار گرفت، اين سخن از ژرفاى جان او و عمق ايمان وى ريشه مىگرفت، مىتواند درسى فراموش نشدنى و الگويى مناسب براى تمام پيروان و دوستداران اهل بيت باشد.
عبداللّه به امام صادق (ع) عرض كرد: «واللّه فَلقتَ رمّانَةَ بِنصفَين قُلت هذا حَرامٌ و هذا حَلالٌ لشهدت و اَنَ الّذى قُلتَ حَلالٌ، حَلالٌ، و اَن الّذى قلتَ حَرامٌ، حَرامٌ، فَقالَ رَحِمَك اللّه، رَحِمَك اللّه(7)؛ سوگند به خدا! اگر انارى را از وسط دو نصف كنى و بفرمايى كه نصف آن حلال و نصف ديگرش حرام است، مطمئناً گواهى خواهم داد كه: آنچه را گفتى حلال، حلال است و آن نصفى را كه فرمودى حرام، حرام است (و هيچگونه اعتراضى نخواهم كرد) پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند، خدا تو را رحمت كند».
آرى شيعه واقعى سرا پا تسليم فرمان امام خويش مىباشد و هرگز اهلبيت را رها نخواهد كرد، چنان كه آن حضرت در جاى ديگر فرمود: « كَذِبَ مَن زَعَم اَنَّهُ مِن شيعَتِنا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُروة غَيرِنا(8)؛ دروغ پنداشته آن كسى كه خود را شيعه ما مىداند ولى به ريسمان (سرپرستى و ولايت) غير ما (اهل بيت) چنگ مىزند» چرا كه رستگارى و سعادت ابدى جز در سايه پذيرش امامت امامان معصوم (ع) ميسر نيست.
امام صادق (ع) فرمود: «نَحنُ وَاللّهِ نِعمَةُ اللّه التى انعم بِها عَلى عِبادِه، وَ بِنافازَ مَن فاز(9)؛بخدا قسم ما (همان) نعمتى هستيم كه خداوند به بندگانش عنايت فرموده و بوسيله ما رستگار شود آن كسى كه رستگار شده است (و به سعادت ابدى دست يافته است) و شيعه واقعى آن است كه بدنبال امامان خويش باشند و پاجاى پاى آنها گذارند.
«اگر تو شيعهاى ماوراى ما
پاى خود گذار جاى پاى ما»به همين جهت امام صادق (ع) فرمود: «لَيسَ مِن شيعتِنا مَن قالَ بِلسانِهِ و خالفنا فى اَعمالِنا و آثارِنا وَلكِن شيعتنا مَن وافَقَنا بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ وَ اَتَّبع آثارَنا و عَمِل بِاَعمالِنا اولئك شيعتنا(10)؛ شيعه ما نيست كسى كه به زبان بگويد شيعه هستم ولى در عمل با ما مخالفت كند و آثار ما را زير پاگذارد، ولكن شيعه كسى است كه با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پيروى كند و مانند ما رفتار نمايد، چنين كسانى شيعه (واقعى) ما هستند.
اين نه عشقى است برادر كه به پيشانى ماست
اين نه مهرى است كه تأييد مسلمانى ماست
داغ يك عمر گناهى است كه پنهان كرديم
سجده بر دوست، نه سجده بر شيطان كرديم
هر گناهى كرده و گفتيم خدا مىبخشد
عذر آورده و گفتيم خدا مىبخشد
بخشش هست ولى قهر و عذابى هم هست
اى برادر بخدا روز حسابى هم هست
اين كه از شيعه فقط نام بدانيم بد است
ما نمك گير چنين لقمه بمانيم بد است
شيعه يعنى كفن سرخ بلا پوشيدن
شيعه يعنى مىعشقى زخدا نوشيدن
هر كه در عين بلا شيعه بماند مرد است
هر كه يك مويى به لغزد به خدا نامرد است3 – انجام عمل شايسته و دارا بودن اوصاف بايسته
يكى ديگر از مهمترين انتظارات امام صادق (ع) از شيعيانش اين است كه از نظر رفتارى بدنبال انجام كارهاى نيك و شايسته باشند و از نظر اخلاقى برخوردار از اوصاف نيك و پسنديده، و قرين به اخلاق زيباى اسلامى باشند، حضرتش بر اين انتظار سخت پاى فشرده است و با بيانهاى مختلفى آن را ابراز فرموده است، در يك جا مىفرمايد: «شيعتنا اهل الهدى و اهل التقى واهل الخير و اهل الايمان و اهل الفتح و الظفر(11)؛ شيعيان ما اهل هدايت و پرواپيشگى، اهل خير و نيكى و اهل ايمان و پيروزى و موفقيّت مىباشند. در جاى ديگر فرمود: «وَاللّهِ ما شِيعةُ عَلىِّ اِلاّ مَن عَفّ بَطنُهُ وَ عمل لِخالقِه و رَجاثوابه و خاف عقابه(12)؛ بخدا قسم شيعه ما نيست مگر كسى كه عفت شكم را داشته باشد (و از خوردن حرام دورى نمايد) و براى خدا عمل كند و اميد ثواب از او داشته باشد و (تنها) از عقاب او ترس داشته باشد» و گاه با بررسى بازتاب اعمال نيك شيعيان و اخلاق برجسته آنها در جامعه انتظار خويش را با تأكيد بيشترى از پيروان خود اعلام مىدارد، از جمله مىفرمايد: «…اُوصِيكم بتقوى اللّه عزّ و جَلَّ و الوَرَعِ فى دينِكم، والاِجتهادِ لِلّهِ وَصِدقِ الحديث و اداء الاَمانةِ و طول السجود و حسن الجوار… فاِنَ الرَّجل مِنكم اِذاوَرَعَ فى دينهِ، و صَدَقَ الحَديثَ، وَ اَدّى الاَمانةَ وَ حَسُنَ خُلقَهُ معالناس قِيلَ هذا جعفرىّ، فيسّرنى ذلك و يدخل علىّ منه السّرور و قيل هذا ادب جعفرٍ(ع) و اذا كان على غير ذلك دخل علىّ بلائه و قيل: هذا ادب جعفرٍ(13)؛به هر كس كه پيرو ما است و به گفتههاى ما گوش فرا مىدهند سلام مرا ابلاغ كن، و (بگو) من همه شما (شيعيان) را به تقوى، پرهيزكارى در دين، و تلاش و كوشش در راه خدا، و راستگويى و امانت دارى، و سجده طولانى، و نيكو همسايه دارى…، سفارش مىكنم، زيرا هرگاه كسى از شما به اين سفارشات من عمل كند مردم مىگويند: اين «جعفرى مذهب» (و شيعه) است. و من از اين (اثر اجتماعى) و از اعمال شما شادمان مىشوم و ساير مردم نيز مىگويند: اين است روش ادب و تربيت امام صادق (ع): ولى اگر بر خلاف اين (روش صادقانه و مورد انتظار) بوديد، من از عملكرد شما غمگين و شرمنده مىگردم!! و مردم نيز (با ناراحتى) خواهند گفت: اين هم اثر تربيتى امام صادق (ع)!! (و اين هم شيعه امام صادق (ع)» بياييم با رفتارمان امامان خويش را شرمنده و سرشكسته نسازيم و آبرو و عظمت آنها را حفظ كنيم، امام صادق (ع) عاجزانه درخواست مىكند كه: «كونوا لنازيناً ولا تكونوا علينا شيناً، قولوا للناس حسناً و احفظوا السنتكم و كفوا عن الفضول و قبح القول (14)؛ (شيعيان) زينت (و آبرومندى) ما باشيد نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نيكو سخن بگوييد، و زبانتان را حفظ كنيد و از زياده روى و زشت گويى بازداريد.
يكى از شيعيان حضرت به نام «شقرانى» از تقسيم خليفه وقت «منصور دوانيقى» محروم ماند، در كنار خانه خليفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت كسى حق خود را بگيرد، حضرت صادق (ع) سهم او را گرفت و به وى داد آن گاه فرمود: «يا شَقرانِى اَنَّ الحسن مِن كُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ وَ اِنّه مِنكَ اَحسَن لِمكانِك مِنّا، وَ اَنَّ القبيح مِن كُلٍّ اَحَدٍ قبيحٌ وَ اِنّه مِنكَ اقبح (15)؛ اى شقرانى اعمال نيك از همه نيكو است، ولى از تو نيكوتر است چون به ما نسبت دارى (و شيعه ما هستى) و كارهاى زشت از همه زشت است ولى از تو زشتر است (چون كه به ما نسبت دارى)» لازم به يادآورى است كه شقرانى از خدمت گزاران پيامبر اكرم (ص) بود و عمر طولانى كرده بود، تا زمان امام صادق (ع) زنده بود، ولى گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق (ع) به او تذكر داد كه تو با ديگران تفاوت دارى، تو به ما اهل بيت نسبت دارى لذا احترام اين مقام و موقعيّت را حفظ كن، چرا كه شيعه بايد اهل عمل نيك، ورع و پرهيزكارى باشد، چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «اَحَقّ الناس بِالوَرَعِ آل محمّد و شيعَتُهم، كَى تقتدى الرعية بِهِم(16)؛ سزاوارترين مردم به تقوا و دورى از حرام آل محمد(ص) و شيعيان آنها هستند، تا ساير مردم نيز به آنان تأسى نمايند. مخصوصاً در اين دوران حساس كه مكتب شيعه به عنوان يك مكتبى كامل و جهانى مطرح شده است و حكومتى بنام شيعه تشكيل شده است و با تمام قدرت در مقابل قدرتهاى جهانى قد علم نموده است و مستضعفان جهان را به سوى خود مىخواند، جا دارد كه مسئولان، مردم، و تك تك شيعيان به گونهاى رفتار نمايند كه جهانيان را با اعمال و رفتار خويش به حقيقت درخشان تشيّع دعوت نمايند، در اين زمينه امام صادق (ع) فرمود: «كونُوا دعاة النّاسِ بغير السنتكم لِيَروا مِنكُم الوَرَعَ وَ الاِجتهادَ و الصَّلاةَ وَ الخَير فَاِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ(17)؛مردم را با غير زبان خود به كارهاى نيك دعوت كنيد، تا آنان از شما تقوى و ورع و تلاش و كوشش در نماز و كارهاى خير ببينند، و اين راه (عمل) جاذبه بيشترى دارد (و بهتر مردم را به سوى نيكىها جذب مىكند)».4 – حسابرسى اعمال
انتظار ديگرى كه امام صادق (ع) از شيعيانش دارد، رسيدگى به اعمال و داشتن محاسبه در شبانه روز است، لازم است انسان در ابتداى هر روز نسبت به اعمال نيك و دورى از گناه با خود «مشارطه» و قرار دادى داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه» داشته باشد و در پايان روز «محاسبه» و حسابرسى، در اين زمينه امام صادق (ع) سخنان ارزشمندى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود، در ادامه حديث تحفة العقول مىفرمايد: «يَابنَ جُندَب حَقّ على كُلِّ مُسلِمٍ يَعرِفُنا اَن يَعرِض عَمَلَهُ فى كُلّ يَومٍ وَلَيلَةٍ عَلى نَفسِهِ فَيكُونَ مُحاسِب نَفسِهِ فَاِن رَاى حَسَنَةً استَزادَ مِنها، وَ اِن رَاى سَيِّئةً اِستَغفَرَمِنها لِئَلاّ يخزى القوم القيامة طوبى لعبدٍ لم يغبط الخاطئين على ما اوتوا من نعيم الدّنيا و زهرتها طوبى لعبدٍ طلب الآخرة و سعى لها…(18)؛ اى پسر جندب لازم است هر مسلمانى كه ما را مىشناسد (شيعه ما هستند) در هر شب و روز به ارزيابى اعمال خود بپردازد و محاسبه نفس نمايد، اگر (بعد از محاسبه) در كارنامه خود كردار نيكى ديد بر آن بيفزايد و اگر گناهى مشاهده كرد از آن آمرزش بخواهد تا روز قيامت رسوا نگردد. خوشا به حال بندهاى كه بر خطا كارانى كه از نعمتها و خوشىهاى دنيا برخوردار شدهاند غبطه نبرد. خوشابه حال بندهاى كه دنبال آخرت باشد و براى به دست آوردن آن بكوشد». در جاى ديگر فرمود: «اَلا فَحاسبوا انفُسَكُم قَبلَ اَن تُحاسِبوا فاِنَّ فى القيامَةِ خمسين موقفاً كل موقف مقام الف سنةٍ ثم تَلا هذِهِ الآية فِى يَومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسين اَلفَ سَنة (19)؛بيدار باشيد سپس محاسبه كنيد نفستان را قبل از آنكه مورد محاسبه قرار گيرند. براستى در قيامت پنجاه موقف (براى حسابرسى) وجود دارد كه در هر موقفى هزار سال توقف لازم است، سپس اين آيه را تلاوت كرد كه «در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال» حسابرسى براى آن است كه انسان گذشته را جبران، و در مقابل عمر اين سرمايه گرانبها كه از دست داده چيزى بدست آورده باشد، واى بحال آن كسى كه سرمايه را از دست بدهد و سودى نبرد و بدا بحال آن كس كه سرمايه را بدون هيچ نتيجهاى از دست بدهد، امام صادق (ع) در اين زمينه مىفرمايد: «من استوى يوماه فهو مغبونٌ و من كان آخر يوميه شرّ هما فهو ملعون و من لم يعرف الزّيادة فى نفسه كان الى النقصان اقرب و من كان الى النقصان اقرب فالموت خيرٌ له منالحيوة(20)؛ كسى كه دو روزش مساوى باشد ضرر كرده (چرا كه سرمايه را از دست داده و سودى نبرده) و كسى كه آخرين روزش بدتر از روز قبل باشد، پس ملعون (و از رحمت خدا بدور) مىباشد و كسى كه (از نظر روحى و معنوى) فزونى در جان خود نمىيابد رو به كاستى است، و هر كسى كه رو به كاستى باشد مرگ براى او بهتر است (چرا كه جلو ضرر و زيان بيشتر او گرفته مىشود)».
5 – دورى از گناه و محرّمات
از انتظارات مهم تمام امامان مخصوصاً امام صادق (ع) اين است كه شيعيان از گناه به شدّت دورى نمايند و هرگز به طمع شفاعت و محبّت اهل بيت، دور گناه نروند، چرا كه گناه راه رسيدن به محبّت و ولايت اهل بيت را نيز سد مىكند، متأسفانه امروزه در جامعه بر اين باورند كه مىتوانند هر گناهى انجام دهند، و هر عمل زشتى را مرتكب شوند، آن گاه با گريه و عزادارى در محرّم و صفر و اظهار محبّت به اهل بيت(ع) همه را جبران كنند. از طريق ربا و كلاهبردارى پول در مىآورند ولى مقدار آن را نذر امام حسين (ع) مىكنند و بخيالش كه حساب پاك شده است. خمس و زكات مال خود را نمىپردازند ولى به زيارت ثامن الحجج يا عتبات عاليات (كربلا و نجف) مشرف مىشوند، نماز نمىخوانند امّا در شب عاشورا تا نصف شب سينه مىزنند و… اينان بدانند كه هرگز ائمه ما از آنها راضى نمىشوند، مگر دست از گناه بردارند امام باقر(ع) در اين باره مىفرمايد: «وَ اللّه ما يتقرب الى اللّه تبارك و تعالى اِلاّ بالطاعَة وَ ما مَعَنا براءَةٌ مِنَ النّارِ و لا عَلى اللّهِ لاحَدٍ مِن حُجَّةٍ، مَن كانَ لِلّه مُطيعاً فهُوَ لَنا وَلىٌّ و مَن كانَ لِلّه عاصّياً فَهُوَ لَنا عَدُوٌّ وَ ما تَنالُ وَلايَتُنا اِلاّ بِالعَمَلِ و الوَرَع(21) ؛به خدا قسم كسى به خدا تقرّب نمىيابد مگر بوسيله طاعت و بندگى، ما مدركى براى دورى از آتش در دست نداريم و نه كسى به نفع خود از خدا حجّتى گرفته است، (بنابراين) هر كس مطيع و فرمانبر خدا باشد او براى دوست و نزديك است و هر كس خدا را معصيّت كند دشمن ما شمرده مىشود، و (بدانيد كه) رسيدن به ولايت و دوستى ما جز از راه عمل و دورى از حرام ميسّر نيست». على(ع) فرمود: «دوست و نزديك پيامبر اسلام حضرت محمّد (ص) كسى است كه خدا را فرمان برد، اگر چه خويشاوندىاش با آن حضرت دور باشد، و دشمن رسول خدا (ص) كسى است كه خدا را فرمان نبرد، هر چند از نزديكان نسبى آن سرور باشد.»(22)
آرى در پيشگاه خداوند و معصومان سلمان فارسى مطيع خدا و بلال حبشى پيرو حق، از ابالهب كه عموى پيامبر است ولى كافر به خداوند است و متمرد نسبت به فرامين الهى، برتر و بالاتر است.
امام صادق (ع) نه تنها انتظار دارد كه شيعيان گناه و معصيّت نكنند بلكه از شركت در مجالس گناه نيز نهى فرموده است چرا كه يكى از عوامل تأثير گذار بر روح آدمى محيط اطراف، از جمله محفلهاى آلوده است، لذا امام صادق (ع) مؤمنين را از شركت در چنين محافلى نهى نموده است . آن جا كه فرمود: «لا ينبغى لِلمُؤمِنِ اَن يَجلِس مَجلِساً يَعصىَ اللّه فيه وَ لايقدر عَلى تغييره (23)؛ براى مؤمن شايسته نيست كه در مجلسى بنشيند كه در آن معصيّت خداوند انجام مىشود و او توانايى تغيير آن را ندارد.6 – رسيدگى به اهل و عيال
انتظارات ائمه (ع) و امام صادق (ع) منحصر به معنويات و مسائل عبادى نيست، بلكه در مسائل خانوادگى و زندگى روزمره نيز امام صادق (ع) سفارشات و انتظاراتى دارد، يكى از آنها توسعه دادن به زندگى خانوادگى و خوشرفتارى، و برخورد نيك با همسر و فرزندان است، شيعه راستين امام صادق (ع) هيچگاه نسبت به اهل و عيال خويش، تنگ نظر، سختگير و بد رفتار نيست. بلكه تلاش مىكند به نحو شايستهاى با خانواده معاشرت نمايد و در حدامكان و توان به امور معيشتى و رفاهى خانواده توسعه دهد، حضرت صادق (ع) در اين باره مىفرمايد: «اِنَ عِيالَ المَرءِ اُسراءُهُ فَمن اَنعَمَ اللّه عَلَيهِ نِعمَةً فَليُوسِّع عَلى اسَرائِه فاِن لم يَفعَل اَوشَكَ اَن تزول تِلكَ النِعمةُ (24)به راستى عيال يك مرد (زن و فرزند همانند) اسير اويند سپس هر كسى كه خداوند نعمتى به او عنايت كند پس بايد به خانواده (زيردستان) خود گشايشى در زندگى ايجاد كند كه اگر چنين نكند قريب است كه اين نعمت از دست او خارج مىشود.
در روايت ديگرى آن حضرت پيروانش را به خوش اخلاقى و نيكى به خانواده سفارش نموده آن را موجب طولانى شدن عمر انسان مىداند، آن جا كه فرمود: «من حسن برّه فى اهل بيته زيد فى عمره ؛ هر كس با خانواده خود نيكو رفتار نمايد عمرش طولانى خواهد شد».7 – توجه به قرآن و تلاوت آن
قرآن به عنوان كتاب هدايت الهى براى انسان، همه ساحتهاى مادّى و معنوى او را در بر مىگيرد. تمام قلمروهاى زندگى ظاهرى و باطنى فردى و اجتماعى اخلاقى و حقوقى دنيايى و آخرتى و جز آن از آغاز آفرينش و مبدأشناسى تا مسير و برنامه زندگى و سر منزل نهايى، همه مورد توجه تشريع و تبيين الهى است بدين جهت يكى از انتظارات مهم امام صادق (ع) از شيعيان اين است كه به اين كتاب الهى و گنجينه بى پايان معارف الهى و عهدنامه ميان خدا و انسان بيشتر توجه كند، لذا فرمود: «اَلقُرآن عَهُد اللّهِ اِلى خَلقِهِ، فَقد يَنبَغى لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن يَنظُرَ فِى عَهدِهِ وَ اَن يَقرَءَ مِنهُ فى كُلِّ يَومٍ خمسين آية (25)؛قرآن عهدنامهاى است بين خدا و خلقش، براى مسلمان شايسته است كه به عهدنامه خود بنگرد و در هر روز پنجاه آيه از آن را تلاوت كند» قطعاً مراد خواندن تنها نيست، بايد خواندن توأم با انديشه و تفكر، و عمل همراه باشد، چنان كه امام بحق ناطق حضرت صادق(ع) فرمود: «عليكم بالقُرآنِ فما وَجَدتُم آيَةً نَجابِها مَن كانَ قَبلُكم فاعمَلُوا بِهِ وَ ما وَجَد تُمُوهُ هَلَكَ مَن كانَ قبلكم فاجتنبوه (26)؛ بر شما باد به (تلاوت و مراجعه) قرآن. پس هر آيهاى يافتيد كه كسانى قبل از شما (با عمل نمودن به آن) نجات يافتهاند، شما نيز به آن عمل كنيد (تا نجات يابيد) و هر آيهاى را مشاهده كرديد كه بيانگر هلاكت پيشينيان است شما هم از آن پرهيز كنيد.»
و درباره آثار و بركات قران خواندن فرمود: «البيت الّذى يقرأ فيه القرآن و يذكر اللّه عزوجل فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضىء لاهل السماء كما تضىء الكواكب لاهل الارض و انّ البيت الّذى لايقرأ فيه القرآن و لايذكر اللّه عز و جلّ فيه تقلّ بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين؛ خانهاى كه در آن قرآن تلاوت شود و ياد خداى عز و جل شود بركتش فراوان، و ملائكه در آن حضور مىيابد و شياطين از آن دور مىشوند، و براى اهل آسمان روشن ديده مىشود چنان كه كواكب براى زمينيان نورانى ديده مىشود و براستى خانهاى كه در آن قرآن تلاوت نشود و خداى بزرگ ياد نشود بركتش كم و ملائكه از آن فاصله مىگيرد و شياطين در آن حضور مىيابند.
آن چه گفته شد و ناگفتههاى زياد، انتظاراتى است كه امام صادق (ع) از شيعيان خويش دارند.پىنوشتها: –
1. ر. ك مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان (قم، مؤسسه امام صادق(ع))، ص 349 – 350 و اربلى، كشف الغمّه فى معرفة الائمة، ج 2، ص 154.
2. ابومحمد حرانى، تحف العقول (انتشارات آل على، چاپ اوّل، 1382)، ص 540.
3. همان
4. همان
5. محمد باقر مجلسى، ج 71، ص 313.
6. شيخ محمد مهدى حائرى، شجره طوبى(نجف، مكتبة الحيدريّه)، ج 1، ص 3.
7. كشى، رجال كشى، ص 249.
8. ابى جعفر محمد بن بابويه الصدوق، فضائل الشيعه و صفات الشيعه، ص 45.
9. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 24، ص 51.
10. وسائل الشيعه (همان)، ج 11، ص 196 و بحارالانوار (همان)، ج 68، ص 164.
11. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 233 و فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 4، ص 353.
12. صفات الشيعه (همان)، ص 49.
13. محمد بن الحسن الحرّ العاملى، وسائل الشيعه، دار احياء التراث العربى، ج 8، ص 389، حديث 2.
14. ابوالفضل طبرى، مشكوة الانوار، نجف، المكتبة الحيدريّه، ص173.
15. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ص 708 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 236.
16. سفينة البحار، ج 2، ص 643.
17. اصول كافى، ج 2، ص 78، حديث 14 و سفينة البحار، ج 2، ص643.
18. تحف العقول، ص 536.
19. عبد على عروس حويزى، تفسير نورالثقلين( قم، مطبعة علميه) ج 5، ص 413.
20. شيخ صدوق، امالى (لبنان، مؤسسه الاعلمى) ص 531.
21. اصول كافى، ج 2، ص 74، حديث 3، و تحف العقول، ص 540.
22. نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 92،ص 1129.
23. وسائل الشيعه، ج 11، ص 503.
24. اربلى، كشف الغمّه (بيروت، دارالاضواء بىتا، ج 2، ص 207
25. كافى ج 2، ص 609.
26. بحار ج 92، ص 94 و وسائل الشيعه، ج 4،