به استقبال مجلس هفتم
حجة الاسلام و المسلمين محمد تقى رهبر
«از هم اكنون همه بايد مطمئن باشيم كه رسانههاى استكبارى از عدم حضور مردم در صحنه انتخابات سخن خواهند گفت و باتحليلهاى موذيانه و القائات توأم با تهديد و ارعاب تلاش خواهند نمود ذهنها را به مسائل ديگر معطوف نمايند. غافل از آنكه امت اسلامى ايران سالهاست نشان دادهاند كه از اين هياهوها نمىترسند و مقاوم و استوار در مقابل تمام ابرقدرتها مىايستند و با يارى خداوند متعال ملت شريف ايران با حضور گسترده خود انتخابات را در موعد مقرر و با قدرت و قاطعيت برگزار مىكنند…»
(پيام امام خمينى – سلام اللّه عليه – به مناسبت انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى سال 1367).انتخابات مجلس هفتم پيش روى قرار دارد. انتخاباتى كه بسيار با اهمّيت از جهات عديده و سرنوشت ساز و براى آينده اسلام و انقلاب و كشور تعيين كننده است. اهمّيت مجلس هفتم آنگاه روشنتر مىشود كه تجربههاى تلخ سالهاى اخير مجلس را بخاطر داشته باشيم كه برخى از نمايندگان متأسفانه در مجموع عملكرد خوبى نداشتند. تنشها، تضادها و موضعگيرىهاى آنها در مسائل مختلف چندان رضايت بخش نبود و اين ماجراى تلخ در آينده نيز به عنوان يك مقطع تاريخى بحران ساز بايد مورد ارزيابى و سنجش قرار گيرد و عملكرد برخى نمايندگان در ديد افكار عمومى به داورى نهاده شود و در تاريخ انقلاب ثبت گردد تا راه و روشهاى نسلهاى بعدى بهتر و بيشتر اصلاح شود و از تجارب تلخ و شيرين گذشته بهره گيرند. به فرموده اميرالمؤمنين: «شما را در سرگذشت نسلهاى پيشين عبرت هاست ؛ و انّ لكم فى القرون السالفة لعبرة».(1)
با توجه به اين شرايط و اوضاع و احوال جارى و موقعيّت حساس جهانى و حساسيت مسائل داخلى و خارجى در تعامل با دنياى استكبارى بر هر فرد مسؤول و مسئوليت شناس تكليف است كه مسئله انتخابات را دستكم نگيرد و نقش خود را در اين مسئله حياتى ايفا كند.
مسائلى كه در اين راستا شايان توجه است عبارتست از:
1- حضور در صحنه سياسى و مشاركت در انتخابات به هر نحو ممكن به عنوان يك وظيفه ملى و دينى بويژه از سوى نخبگان و راهنمايان فكرى مردم.
2- كانديدا شدن افرادى كه خود را واجد شرائط مىدانند و از سر اخلاص قصد خدمت دارند.
3- شركت در انتخابات و رأى دادن به افراد صالح و واجد شرائط با توجه به معيارهاى دينى و قانونى.
4- شرائط انتخاب شوندگان و كانديداها آنگونه كه شرع و قانون اقتضا دارد. مسائل چهارگانه فوق را به ترتيب اهميت طى چند مقال مشروحتر مىنگريم .1- در آغاز مسئله حضور و جدى گرفتن مسئله را به بررسى مىنهيم. حضور در انتخابات به مفهوم كلى اين است كه هر كس در هر جايگاهى قرار دارد آن راجدى بگيرد، به نقش مجلس بينديشد و از هر امكانى كه در دست دارد جهت حسن انجام آن و تشكيل قوّه مقننه استفاده كند. بىتفاوت بودن و كنار كشيدن در اين امر حياتى قابل قبول نيست. زيرا ثمره بىتفاوتى به ثمر نشستن فعاليتهاى تخريبى دشمن و سوء استفاده افراد ناباب و فرصت طلب و عناصر مشكوك يا وابسته يا نالايقى است كه مىخواهند بازيگر اين ميدان باشند و مأمورين خود را كه خدمت به بيگانه يا تصفيه حسابهاى مادى و نفسانى است به اجرا در آورند و اين خطر بزرگى است كه بىتفاوتى در برابر آن به معناى مشاركت غير مستقيم با دشمن و پايمال شدن ارزشها و كمك به نابودى انقلاب و ناديده گرفتن خون شهيدان و فداكاريهاى اين امت بزرگ است و گناه آن براى كسى كه اندكى به اين مسئله حساس بينديشد قابل انكار نيست. قرآن كريم گروهى از مسلمانان را مورد عتاب قرار داده كه چرا پس از رسول خدا(ص) راه ارتجاع پيمودند و نظارهگر بر باد رفتن دست آوردهاى رسالت بزرگ اسلام شدند. «و ما محمد الاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرّ اللّه شيئاً و سيجزى اللّه الشاكرين»(2) محمد(ص) جز پيام آورى نبود كه پيامبران ديگر پيش از وى آمدند رفتند آيا اگر او مرد يا كشته شد به پاشنههاى خود عقب گرد كرديد (به جاهليت بازگشتيد) و آنكس كه راه ارتجاع بپيمايد به خدا زيانى نمىرساند (بلكه به خود ستم مىكند) و خداوند سپاس گويان را پاداش خواهد داد. اين آيه در واقعه احد نازل شد آنگاه كه آهنگ شيطانى، خبر كذب مرگ رسول خدا(ص) را فرياد كرد و بدنبال اين خبر هراسانگيز فرصت طلبان صحنه جنگ را ترك كرده و پابه فرار گذاشتند و پيامبر ماند و على (ع) و تنى چند از خواص ياران كه از جان پيامبر دفاع مىكردند بالاخره و بالاخره آن سرنوشت اسفبار در احد رقم خورد. آيه كريمه در چنين موقعيت دشوار و حساس نازل شد و مسلمانان را هشدار داد كه بفرض آن كه رسول خدا (ص) جان تسليم حق كند، اسلام باقى است و مسئوليت مسلمانان جائى نمىرود. اين پرچم نبايد بيفتد تا به جاى آن پرچم كفر بر افراشته شود. ترك گفتن صحنه جهاد و دفاع، ناسپاسى نعمت اسلام است كه عقوبت الهى را در پى دارد. آيه كريمه مىتواند براى هر عصر و زمان راه گشاى عمل و تكليف باشد، همانگونه كه سرگذشت دين و مسلمين پس از رحلت پيامبر و مسئله غصب خلافت و سكوت و بىتفاوتى اكثريت آن روز را شامل است كه در برابر آن ستم تاريخى كه اهلبيت را از رهبرى خلق به انزوا كشانيد و نالايقان را بر سركار آورد و دود آن براى قرنها به چشم امت اسلام رفته و مىرود و تا امروز آثار شوم آن باقى است، سكوت كردند. تمام اين ماجرا ريشه در همان بىتفاوتى و كنارهگيرى از عرصه سياست و اجتماع و شانه خالى كردن از مسئوليت دارد كه پس از پيامبر رخ داد. اگر امت از امام بحق خود كه منتخب خدا و برگزيده او بود حمايت مىكردند آن توطئه شوم شكل نمىگرفت و سرنوشت اسلام و مسلمين به گونهاى ديگر بود و به آنجا نمىكشيد كه بالاخره امويان و عباسيان و شرابخواران سفاك و جنايتكار بر سر كار آيند.
اين ماجرا در سالهاى اخير و پس از رحلت حضرت امام مطمح نظر دشمنان انقلاب قرار گرفت. طراحى اين توطئه را امپرياليسم و صهيونيسم به سردمدارى شيطان بزرگ در دستور كار خود قرار دادند و عوامل وابسته داخلى را به خدمت گرفتند شرح اين توطئهها تاريخى مفصّل دارد كه اينك مجال آن نيست. امّا دشمن دست از توطئه برنداشته و سياست براندازى را بطور جدى دنبال مىكند و با سياست نفوذ از داخل و عوامل مرئى و نامرئى خود طرح كودتاى خزنده را پيگير است. در سالهاى اخير با نفوذ در فرهنگ و مطبوعات و خريدن برخى مسئولان و روزنامهنگاران و مزدورى برخى افراد سياسى و سوء استفاده از سادگى و سادهانگارىها و عقدههاى واپس زده، گروهكهاى ملى و مذهبى و حتى پارهاى نمايندگان و اغتنام فرصت از مشكلات و ندانم كارىها و بزرگ نمائىهاى افراد ناراضى يا اجير شده و رشوهگير و از جمله زمينه چينى براى انتخابات آينده به اميد نفوذ در مجلس فكرهائى در سر دارد، پولهائى خرج مىكند و وعدههائى مىدهد كه شرح هر يك مجالى ديگر مىطلبد. در چنين شرائطى كنار نشستن و بىتفاوت گذشتن و ميدان به دشمن دادن به معنى سپر انداختن در برابر حمله دشمن است كه يك انسان مسلمان و وفادار به نظام و راه امام و خط شهيدان آن را بزرگترين گناه بايد بداند. خلاصه آنكه موقعيت بسيار حساس است و آزمايش سنگين. مراجع دينى، نخبهگان فرهنگى، حوزههاى علمى و دانشگاهى، صاحبان بيان و قلم، ژرف نگران سياسى، مىبايست مردم را آگاهى دهند تكليف را براى آنان روشن كنند و حساسيت انتخابات مجلس هفتم را يادآورى نمايند كه كلاه ديگرى بر سر مردم نرود و آنها كه از محك آزمايش دوره نمايندگىشان سيه روى در آمدند، بار ديگر مردم را فريب ندهند و با وعدههائى تو خالى جوانان را نفريبند كه اگر اتفاقى چنين رخ دهد ديگر فاتحه همه چيز خوانده شده است و انشاء اللّه چنين نخواهد شد. هوشيارى و درد آشنائى ملت چنين مجالى را براى فرصت طلبان و زيادهخواهان فراهم نخواهد ساخت و همانگونه كه در كلام امام راحل (قدس سره) آمده است «بزرگترين فرائض سياسى و اجتماعى»(3) خود را ترك نخواهند كرد، قوه مقننه و مجلس يكى از اركان بنيادين نظام و سرنوشت سازترين آنهاست و انتخابات سالم و گزينههاى شايسته مىتواند اين ركن بنيادين را تحكيم بخشد و در ساير اركان نظام (اجرائى و قضائى) تأثير به سزا داشته باشد. قوانين بايد از مجلس بگذرد سياستهاى كلان نظام را مجلس بايد ترسيم كند. روابط راهبردى خارجى و مسائل فرهنگى و سياسى و اقتصادى را مجلس بايد تأييد يا رد كند و بهترينها را كه بر خلاف شرع و قانون اساسى نباشد به تصويب رساند. چنين نهادى افراد شايسته، دانا، سياست شناس، پخته، مستقل، دردمند و مؤمن و متعهد و آگاه مىطلبد. مجلس جاى بازىهاى سياسى و اشتلم دادن و رجزخوانى و جبههگيرىهاى بىحاصل و مخرّب نيست، وضعى كه چند سال شاهد آن بوديم و برخى عناصر ماجراجو فرصت سوزى كردند و به نمايندگان دلسوز و مؤمن ديگر – كه شمارشان كم نبود – مجال ندادند كارى در جهت مصالح دين و ملت و ميهن آنگونه كه انتظار است صورت پذيرد.2- شرائط انتخاب شوندگان
اين وضع نبايد تكرار شود به هر قيمتى كه مىخواهد تمام شود با درك چنين شرائطى چشم انداز آينده را مىتوان از هم اكنون پيشبينى كرد. احراز صلاحيت داوطلبان و اطمينان به شايستگى آنان چيزى است كه در قانون پيشبينى شده و شوراى محترم نگهبان با قاطعيت و توجه كامل بر آن نظارت خواهد داشت. همانگونه كه ديده تيزبين مردم نيز هر مسئله بزرگ و كوچكى را در اين رابطه زير نظر خواهد داشت و بر اساس آن رأى خواهد داد.
امام خمينى معمار اين انقلاب بزرگ سخنى با مردم دارد كه همواره بايد سرمشق عمل باشد. در اين باره مىفرمايد:
«مردم با بصيرت و درايت و تحقيق كانديداهائى را شناسائى كرده و به سوابق و روحيات و خصوصيات دينى،سياسى نامزدهاى انتخاباتى توجه نمايند. مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانى رأى مىدهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت كنند و طعم تلخ فقر را چشيده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنج ديدگاه تاريخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاك طينتان عارف و در يك كلمه مدافع اسلام ناب محمدى – صلى اللّه عليه و آله – باشند و افرادى كه طرفدار اسلام سرمايهدارى، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بى درد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در يك كلمه اسلام آمريكائى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمايند و از آنجا كه مجلس، خانه همه مردم و اميد مستضعفين است در شرائط كنونى نبايد كسى انتظار داشته باشد كه حتماً نمايندگان بايد از گروه و صنف خاصى باشند. بايد توجه داشت كه هنوز خيلى از مسائل وجود دارد كه به نفع محرومين بايد حل شود و تميز بين كسانى كه در تفكر خود خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرار دادهاند با ديگران كار مشكلى نيست»(4) يك بار ديگر عبارت تابناك امام را بخوانيد…
تمام گفتنىها را حضرت امام – سلام اللّه عليه – در مورد شرائط انتخاب شوندگان فرمودهاند براى هميشه و تا نام مجلس شوراى اسلامى برقرار است. بنابراين ليبرالها، لائيكها، فرصت طلبان و پارهاى احزاب سياسى ورشكسته يا رياكار كه كوس رسوائيشان بر سر هر كوچه و بازار كوبيده شده واز منحرفان حمايت مىكنند و احكام دين را به استهزا مىگيرند و از جاسوسان حمايت مىنمايند و آب به آسياب دشمن مىريزند و براى رابطه با شيطان بزرگ سينه چاك مىزنند و هرج و مرج اخلاقى و سياسى و فرهنگى را در كشور دامن مىزنند، در مجلس جائى ندارند. رأى دادن به آنها گناه كبيره است و حمايت از آنان جبههگيرى در برابر اسلام و همصدائى با دشمنان سوگند خورده.
و بايد بدانيم كه آمريكا و اسرائيل و عوامل مرئى و نامرئى آنها براى نفوذ دادن اين عناصر به مجلس هفتم تمام تلاش و توان خود را بكار گرفتهاند تا مجلس را در تصرف بگيرد و چيزى كه اين توطئه را خنثى مىكند و نقشههاى براندازى را از اين طريق نقش بر آب مىسازد انديشه به نتيجه انتخابات به گونهاى صحيح، قاطعيت در شناسائى كانديداها و پرهيز از تساهل و تسامح است و حضور پر شور وجدى همه اقشار در اين سنگر كه به اعتقاد ما يك جنگ تمام عيار است و سربازان اسلام به پياده نظام دشمن مجال نبايد بدهند كه مجلس هفتم را در تصرف گيرند كه اين مقدمه نابودى ارزشهاى اسلام و انقلاب خواهد بود. و خداوند يار اهل حق است. «ان تنصروا اللّه ينصركم و يثبت اقدامكم».پىنوشتها: –
1. نهج البلاغه، خ 193.
2. سوره آل عمران، آيه 144.
3. جملهاى از امام و پيام بسيار مهم خود به مجلس شوراى اسلامى در سال 1367، صحيفه نور، ج 20، ص 214.
4. صحيفه نور، ج 20، ص 194.