اعتدال، و نكوهش اسراف در سيره پيشوايان
حجةالاسلام و المسلمين محمد محمدى اشتهاردى
اعتدال در كارها
يكى از ارزشهاى بسيار مفيد و ممتاز در همه امور و شؤون زندگى رعايت اعتدال است، اعتدال صفت و حالتى بين افراط و تفريط است، در اسلام از افراط و تفريط، يعنى زيادهروى، و يا كاستى در امور، به طور مكرر و مؤكّد نكوهش شده، و آن را از صفات جاهلان دانسته، چنان كه امام على (ع) در سخنى مىفرمايد: «لاتَرَى الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرَّطاً؛هميشه انسان نادان، يا افراطگر و يا تفريط كننده است.»(1) و نيز فرمود: «وسَيَهلِكُ فِىَّ صِنفانٍ، محبٌّ مفرطٌ يذهب به الحبّ الى غير الحقّ و مبغضٌ مفرطٌ يذهب به البُغضُ اِلى غَيرِ الحَقِّ وَ خَيرُ النّاسِ فِىَّ حالاً اَلنَّمَطُ الاَوسَطُ فَالزَموه؛ به زودى دو گروه درباره من به هلاكت مىرسند، دوستدار افراط كننده، كه محبت افراطى نسبت به من او را به غير حق بكشاند، و دشمن كينه توز كه زياده رويش او را در غير راه حق بيفكند، بهترين مردم نسبت به من گروه ميانهرو هستند، از آنها جدا نشويد»(2). و يا فرمود « هَلَكَ فِىَّ رَجُلانِ، مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبغِضٌ قالٍ ؛دو كس در مورد من هلاك شدند، 1- دوست غلو كننده و افراطى 2- دشمن بدخواه و دشنام دهنده.»(3)اعتدال يعنى ميانه روى صحيح، و حد وسط در امور كه نه در آن زياده روى باشد و نه كاستى، به تعبير امروز استاندارد هر چيزى همان حد اعتدال آن چيز است، مثلاً يك انسان بر اساس موازين پزشكى بايد شبانه روزى يك كيلو غذا بخورد، حال اگر بيشتر بخورد به راه افراط و اسراف رفته، و اگر كمتر بخورد، راه تفريط و كمبود را پيموده است، حد اعتدال و استاندارد او همان يك كيلو است. از اين رو اعتدال، خصلتى هماهنگ با مزاج و ساختار وجودى انسان سالم است، و در مقابل آن راه افراط و تفريط، راهى انحرافى از صراط مستقيم و ناهماهنگ با شاكله و ساختار انسان است. در قرآن مىخوانيم: «و كَذلِكَ جَعَلناكُم اُمَّةً وَسَطاً؛ همان گونه (كه قبله شما يك قبله ميانه بين شرق و غرب است) شما را نيز امّت ميانهاى قرار داديم.»(4)
مفسّران در ذيل اين آيه ضمن توضيحاتى گفتهاند: آيين اسلام در همه ابعاد، معتدل بين افراط و تفريط است، يهوديان در افزونطلبى و ثروت اندوزى افراط نمودند، و مسيحيان ترك دنيا كرده و در غارها خزيدند، ولى مسلمانان بايد راه اعتدال را كه راه ميانه است بپيمايند، از جمله در مصرف اموال و نعمتهاى الهى، صرفه جويى كرده، و از هرگونه اسراف كه يك نوع زياده روى است بپرهيزند و از تفريط و كاهش نسبت به استانداردها پرهيزنمايند و طبق شعر سعدى كه ضرب المثلى معروف شده:
نه چندان بخور كز دهانت برآيد
نه چندان كه از ضعف جانت بر آيدبر همين اساس امير مؤمنان على (ع) در وصيّتى به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «واقتصد يا بنىّ فى معيشتك واقتصد فى عبادتك؛ پسر جان! در تأمين هزينه زندگى، و در عبادت نمودن، راه ميانه را بپيما.»(5) و حضرت رضا (ع) فرمود: «لاخير فى الرّجل لا يقتصد فى معيشته ما يصلح، لالدنياه، و لا لآخرته؛ انسانى كه در اندازهگيرى و سامان دهى هزينه زندگى خود، ميانه روى را رعايت نكند، خيرى در او نيست. نه در دنيا و نه در آخرت.»(6)
بيهودهگرايى
يكى از شاخههاى خروج از حد اعتدال، اسراف است، اسراف داراى معنى عام است و به هرگونه افراط، حتى افراط در كشتن و انفاق را شامل مىشود، ولى منظور ما در اينجا بيشتر اسراف اقتصادى است در طرح سامان دهى اقتصادى بايد مبارزه با اسراف را در سرلوحه آن قرار داد، راغب لغت شناس معروف در معنى اسراف چنين مىنويسد: «السّرف تجاوز الحدّ فى كلّ فعلٍ يفعله الانسان؛ اسراف هرگونه زياده روى و تجاوز از حد اعتدال در هر چيزى است كه انسان آن را انجام مىدهد.»(7) امام صادق (ع) فرمود:«انّما الاسراف فى ما اتلف المال، و اضرّ بالبدن؛ اسراف چيزى است كه موجب نابودى ثروت و زيان به بدن شود.»
شخصى در مورد پايينترين موارد اسراف از امام صادق (ع) سؤال كرد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «ابذالك ثوب صونك، و اهراقك فضل انائك، و اكلك التمر و رميك بالنّوى ههنا و ههنا؛ بخشش لباسى كه براى حفظ آبروى تو مورد نياز است، و دور ريختن ته مانده آب ظرف، و خوردن خرما و بيرون انداختن هسته آن به اينجا و آنجا.»(8)
اميرمؤمنان على (ع) در يكى از گفتارش نشانههاى اسراف را در سه چيز معرفى نمود، «1- خوردن زياده از حدّ اعتدال 2- خريدارى وسايل غير لازم 3- پوشيدن لباسهاى فاخر كه خارج از حد و شأن است.»(9)
بنابراين مصاديق اسراف در جامعه بسيار است مانند: پرخورى، تجمّل گرايى، افزايش تشريفات بر زندگى، استعمال مواد مخدّر، حتى سيگار، مهريههاى سنگين، به دور ريختن اضافههاى آب و نان و كاغذ و هرگونه غذا، تهيه دسته گلهاى گران قيمت براى روى قبرها، و يا به عنوان عيادت بيماران، آرايشهاى افراطى، و استفادههاى بى محتوا از اشياء لوكس،و به طور كلى ريخت و پاشها، و غذا درست كردن چند برابر براى يك وعده مهمانى، و نخوردن كامل ميوهها، زيادهروى در مصرف بيت المال و حتى مصرف آن در موارد غير لازم، و عدم توجه به اولويتها، و انفاق بيش از حد اعتدال نيز يك نوع اسراف است، چنان كه در قرآن (آيه 7، سوره فرقان) بهاين مطلب تصريح شده، كوتاه سخن آن كه روايت شده پيامبر (ص) فرمود: «فى الوضوء اسرافٌ، و فى كلّ شىءٍ اسرافٌ؛ در وضو و در هرچيزى اسراف است.»(10) حتى در نيكى كردن بايد رعايت اعتدال را نمود به قول سعدى:
شبانى با پدر گفت اى خردمند
مرا تعليم ده پيرانه يك پند
بگفتا: نيك مردى كن نه چندان
كه گردد خيره، گرگ تيز دندانآخرين سخن در معنى اسراف اين كه: اسراف يك نوع بيهودگرايى، و مصرف و تباه سازى انرژىها در راههاى باطل است، خواه در گفتار باشد يا در اموال يا در اعمال، بر همين اساس روايت شده حضرت رضا(ع) فرمود: «انّ اللّه يبغض القيل و القال، و اضاعة المال ،و كثرة السّؤال؛ خداوند اكراه دارد و ناپسند مىداند گفتگوى بيهوده، و تباه سازى مال، و سؤال كردن بسيار را.»(11)
مطابق اين سخن، حتى سؤال كردن بسيار، كه خارج از حد اعتدال بوده و يك نوع اسراف است، مورد خشم الهى است، و صاحبش در پيشگاه خدا مبغوض مىباشد.نكوهش اسراف از ديدگاه قرآن
در قرآن، اسراف و نكوهش آن به طور وسيع و با تعبيرات گوناگون مطرح شده است مانند: اسراف در خوردن و آشاميدن، اسراف در انفاق، اسراف در قصاص، اسراف در امور جنسى، اسراف در اموال يتيمان، اسراف در قدرتطلبى، اسراف در سرپيچى از فرمان الهى و اسراف در تكذيب پيامبران، قرآن با شديدترين تأكيدها از اسراف نهى نموده است، چنان كه آيات زير بيانگر اين مطلب است.
1- «انّ المبذّرين كانوا اخوان الشياطين؛ تبذير كنندگان (آنان كه بريز و بپاش مىكنند برادران و قرين شيطانها هستند.»(12)
2- «و انّ المسرفين هم اصحاب النّار؛ اسراف كاران اهل دوزخند.»(13)
3- «مسوّمة عند ربّك للمسرفين؛ سنگهايى از سوى پروردگارت براى اسرافكاران نشانه گذاشته شده است.»(14)
4- «و اهلكنا المسرفين؛ و ما اسراف كنندگان را به هلاكت رسانديم.»(15)
5 – انّ اللّه لا يهدى من هو مسرفٌ كذّابٌ؛ خداوند اسرافگر دروغگو را هدايت نكند.»(16)
6- خداوند خطاب به قوم گنهكار و ناپاك لوط (ع) مىفرمايد: «بل انتم قومٌ مسرفون؛ بلكه شما گروه اسرافكار هستيد.(17)
با دقّت و توجه به اين آيات و امثال آن كه در قرآن آمده چنين نتيجه مىگيريم كه: اسراف موجب سقوط و هلاكت است، اسراف باعث قطع رابطه با خداوند است، اسراف باعث قهر شديد الهى و كيفر سخت است، اسراف عامل گمراهى و دورى از راه هدايت است، اسراف عامل رنج و تلخى و كيفر شديد است، اسراف از صفات متكبّران و مرفهين بى درد است، چنانكه فرعون در قرآن به عنوان اسراف گر (و انّه لمن المسرفين) معرفى شده است.(18) و در يك كلمه اسراف همچون جانور گزنده و زهردارى است كه اگر با پادزهر از آن جلوگيرى نشود، كشنده خواهد بود، پادزهر آن عبارت است از: قناعت، صرفه جويى، آگاهى به مصرف صحيح و انجام آن و برنامه ريزى منظّم براى اندازهگيرى دخل و خرج زندگى، و رعايت اعتدال در همه شؤون.نكوهش اسراف در سيره پيشوايان
پيامبر (ص) فرمود: «ما من نفقةٍ احبّ الى اللّه من نفقة قصدٍ، و يبغض الاسراف؛ انفاقى در پيشگاه خداوند، محبوبتر از انفاق معتدلانه نيست، خداوند اسراف در انفاق را دشمن دارد.»(19)
نيز فرمود: «من اقتصد فى معيشته رزقه اللّه، و من بذّر حرّمه اللّه؛ كسى كه در مصرف هزينه زندگى، اعتدال ورزد، خداوند به او روزى مىدهد. و كسى كه اسراف و بريز و بپاش كند، خداوند او را از نعمتهايش محروم سازد.»(20) امام سجّاد (ع) در ضمن دعا به خدا عرض مىكند: «و نعوذ بك من تناول الاسراف؛ از شرّ اسراف كارى به درگاه تو پناه مىآوريم.» و نيز عرض مىكند: «و امنعنى من السّرف؛خدايا مرا از اسراف كردن بازدار.»(21)
امام حسن عسكرى (ع) مىفرمايد: «و عليك بالاقتصاد، و ايّاك و الاسراف فانّه من فعل الشّيطنة؛بر تو باد به اعتدال و ميانه روى، و از اسراف بپرهيز، زيرا اسراف نمودن از كارهاى شيطانى است.»(22) روايت شده: شخصى در محضر مبارك پيامبر بود، آروغ زد، آن حضرت ناراحت شد و به او فرمود: «خود دارى كن، و بدان كه پرخوران، گرسنهترين افراد در روز قيامت هستند.»(23) نيز روايت شده: بشربن مروان مىگويد: به محضر امام صادق (ع) رفتم، خرماى رطب طلبيد، با هم به خوردن آن مشغول شديم، در اين ميان يكى از ما هسته خرما را به دور افكند، امام صادق (ع) دست از خوردن خرما كشيد و به او فرمود: «لا تفعل انّ هذا من التّبذير، و اللّه لا يحبّ الفساد؛ چنين نكن، اين كار از تبذير و اسراف است، و خداوند تباهى را دوست ندارد.»(24)
ياسر خادم مىگويد: روزى غلامان حضرت امام رضا (ع) ميوه مىخوردند، ولى هنوز آن را به طور كامل نخورده بودند، ته مانده آن را به گوشهاى مىانداختند. امام رضا(ع) وقتى كه اين عمل اسراف گونه آنها را ديد، خشمگينانه به آنها فرمود: «سبحان اللّه! عجبا! اگر شما به اين ميوهها نياز نداريد، انسان هايى هستند كه نياز دارند، چرا ميوهاى كه هنوز آن را به طور كامل نخوردهايد دور مىريزيد؟! آنها را نگهداريد و به نيازمندان بدهيد.»(25)
يكى از نزديكان و خادمين بيت امام خمينى (قدس سرّه) نقل مىكند: روزى پيش از ظهر آقا زنگ زدند خدمت ايشان رفتم، فرمودند چراغ داخل حياط روشن است، آن را خاموش كن؟» گفتم چشم، چند روز بعد كه باز چراغ روشن مانده بود، امام مجدداً زنگ زد، خدمتشان رفتم، فرمودند: اگر براى شما مشكل است، آن چراغ را خاموش كنيد، كليدش را در اطاق من بگذاريد، من خودم شبها روشن مىكنم و روزها خاموش مىنمايم. گفتم: نه آقا، مشكل نيست. تا مدتى حواسم را جمع مىكردم كه مبادا چراغ در روز روشن بماند، يك روز بامداد كه امام روى صندلى نشسته بود، چراغ اطاق آقاى رسولى روشن بود، و يك چراغ هم پشت حياط روشن بود، امام به من فرمود: بيا جلو، نزديك رفتم، با عصبانيت به من فرمود: «در منزل من و فعل حرام؟ در منزل من و اسراف؟» من كه بسيار تحت تأثير قرار گرفته بودم عرض كردم: آقا! چه شده؟ فرمودند: «چند بار بايد بگويم؟ اين چراغها را خاموش كنيد، مگر شما نمىدانيد كه اسراف حرام است.»(26)پىنوشتها:
1. نهج البلاغه، حكمت 70.
2. همان، خطبه 127.
3. نهج البلاغه، حكمت 117.
4. سوره بقره، آيه 143.
5. بحارالانوار، ج 71، ص 214.
6. وسائل الشيعه، ج 12.
7. مفردات راغب، واژه سرف.
8. فروع كافى، ج 4،ص 56 – بعضى اين جمله را چنين معنى كردهاند: «پوشيدن لباس آبرومندانه بيرون خانه در خانه» كه از مصاديق اسراف است. و نظير اين بحث، در فروع كافى، ج 6، ص 460 آمده است.
9. وسائل الشيعه، ج 12، ص 41.
10. كنزالعمّال، حديث 26248.
11. بحارالانوار، ج 78، ص 335.
12. سوره اسراء، آيه 27.
13. سوره مؤمن، آيه 43.
14. سوره ذاريات، آيه 34.
15. سوره انبياء، آيه 9.
16. سوره مؤمن، آيه 28.
17. سوره اعراف، آيه 81.
18. سوره يونس، آيه 83.
19. قصارالجمل، ص 305.
20. اصول كافى، ج 2، ص 133.
21. صحيفه سجّاديه، دعاى 8 و 20.
22. سفينة البحار، ج 1، ص 616.
23. وسائل الشيعه، ج 17، ص14.
24. بحار، ج 75، ص 303.
25. انوار البهيّه، محدث قمى، ص 339.
26. برداشت هايى از سيره امام خمينى، ج 2، ص 82 و83.