تعامل فرهنگ خدمت رسانى به مردم با فرهنگ شهادت
سيد محمد باقر ركنى
مقدمه
اينك كه كمكم به پايان سال 82 موسوم به سال نهضت خدمات رسانى به مردم از ناحيه رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى نزديك مىشويم مناسب آمد به رسم نقادى آن هم به نحو تبيين عملياتىتر آن و پرداخت به موضوع خاص دست زده شود.
اين كه در طليعه سال جديد پيشوا و مقتداى جامعه، شعار محورى همگان را نهضت خدمتگزارى به مردم بنامند، هم شادى آفرين است به لحاظ تشويق و ترغيب آحاد مردم اعم از كارگزاران، مسئولان، نخبگان، كارمندان، و كارگران و توده مردم به تلاش و كوشش بيشتر در جهت آبادانى و سازندگى هرچه بهتر مملكت، و هم قابل تأمل و تا حدودى ناخوشايند. از اين باب كه شايد اگر به پيام رهبر فرزانه انقلاب در آغاز سالهاى قبل مبنى بر رعايت انضباط اجتماعى، وجدان كارى و رفتار علوى توجه لازم شده بود، پيام آغازين امسال مضمون و محتواى ديگرى مىداشت. در مفيد و لازم بودن اينگونه پيامهاى راهبردى ارزشى هيچ شكى وجود ندارد اما از آنجا كه ما در جامعهاى مبتنى بر تعاليم عاليه اسلام زندگى مىكنيم كه شامل تأكيدات فراوانى در زمينه خدمت و كمك به ديگران مىباشد، شايد قبل از آنكه «جنبه تذكرى» اينگونه توصيهها و سفارشات به ذهن ما خطور كند،«جنبه تنبهى» و هشدارى يا بيدار شدن از خواب غفلت براى ما تداعى شود. چون به نظر مىرسد با توجه به سفارشات مؤكد دينى و اخلاقى، هنوز مقوله خدمت و كمك به مردم در جامعه ما خصوصاً نظام ادارى كشور به صورت يك ضرورت و فرهنگ در نيامده است. اينكه ريشه و علت اين معضل چيست و از كجا نشأت مىگيرد و چه راهحلى براى رفع آن مفيد مىباشد بطور اختصار در تبيين اهميت مفاهيمى همچون مسئوليت پذيرى، فرهنگ شهادت، فرهنگ توجه و كمك رسانى به مردم و تعامل اين مقولهها با يكديگر، بدان اشاره شده است.مسئوليت پذيرى
تعهد داشتن و مسئوليتپذيرى انسان در قبال مسايل مختلف تاريچهاى به قدمت خلقت خود انسان دارد. از همان لحظه كه به امر پروردگار، روح الهى در جسم انسان دميده شد و مسجود ملائكه گرديد، انسان در برابر خالق بىهمتاى خود، در برابر نفس خود و جهان اطراف خود، رسالت عظيم خليفةاللّهى و ديگر مسئوليتهاى بزرگ انسان بودن و انسان زيستن را متقبل گرديد. بدون ترديد اگر ما انسانها به اين موضوع با تأمل بيشترى بنگريم و به راستى باور داشته باشيم در مقابل هرچيزى كه به نوعى در اختيارمان قرار گرفته واقعاً مسئول (مورد سؤال و بازخواست) هستيم، قطعاً نگرش ما به زندگى موقت در اين دنيا و شيوه سپرى كردن عمرمان، بطور اساسى و بنيانى دستخوش تغيير و تحولاتى به سمت خوبىها و كمالات انسانى مىشود. چرا كه وقتى انسان متعهدانهتر برنامه زندگى خود را پياده كند، از لحظات و اوقات عمر خويش بهرههاى بيشترى نصيبش شده و نهايتاً از زندگى سعادتمندانهترى برخوردار خواهد بود.
1- 1- احساس مسئوليت در برابر خدا
احساس مسئوليت هر فرد در مقابل ذات لايزال پروردگار جز در سايه بندگى بىقيد و شرط و اطاعت از اوامر الهى ميسّر نيست. كسى كه خود را موظف به پاسخگويى نسبت به خداى متعال بداند، يعنى خدا را در همه حالات و سكنات زندگيش حاضر و ناظر مىبيند.بنابراين چنين فردى چگونه مىتواند خودش را در معرض سخط و غضب پروردگارش قرار دهد؟ لذا مىتوان نتيجه گرفت اين احساس مسئوليت آدمى را در مقابل خداوند، عاملى بسيار قوى و بازدارنده در اجتناب از گناه و معصيت و همچنين انگيزهاى بسيار مهم در مسير جلب رضاى پروردگار و انجام عمل صالح و نيكو و گام نهادن در جهت رستگارى انسان است.
«و لتسئلنّ عمّا كنتم تعملون.»(1) از همه آنچه انجام دادهايد سؤال خواهد شد.
«و لتسئلن يومئذ عن النعيم.»(2) قطعاً از نعمتها در آن روز مورد سؤال قرار مىگيريد.2-1- احساس مسئوليت در برابر خود
اگر انسان در قبال جسم و جان خود متعهد و مسئول باشد و واقعاً معتقد باشد حتى جسم و روحش امانتى است كه چند صباحى به وى سپرده شده و فرداى «يوم الحساب» كه همه اعمال كوچك و بزرگ او را به دقت محاسبه مىكنند، تمام اعضاء و جوارح بدن كه هر كدامشان مسئوليتى به عهده دارند نيز به سهم خود عليه صاحبانشان شهادت مىدهند، چگونه مىتواند نسبت به تأمين سلامت و مراقبت از جسم و جان خويش كوتاهى كند؟
«ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا.»(3) در پيشگاه خدا، گوش، چشم و دل همه مسئولند.3-1- احساس مسئوليت در برابر اجتماع(محيط)
انسان در محل كار و زندگى خود هم نسبت به همكار، همسايه، خانواده، جامعه، حكومت و خلاصه همه كسانى كه به نوعى در طول شبانه روز و به هراندازه كه با آنها ارتباطى دارد داراى حقوق و مسئوليت است.
«فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين.»(4)پس ما هم از اعمال امم و هم از پيامبران آنها سؤال خواهيم كرد.
«اللهم صلّ على محمد و آله، تولنى فى جيرانى و موالى.»(5) بار خدايا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا به بهترين وجه در رعايت حقوق همسايگان و دوستانم اعانت فرما.
گلاسر(6) از روان شناسان غربى در كتاب «مدارس بدون شكست» پس از بررسى انحرافات جوانان و نوجوانان معتقد است: «منشأ انحرافات افراد به علت نپذيرفتن مسئوليت اعمال خودشان است و براى بهبود اين ناهنجارىها لازم است در اين افراد ايجاد مسئوليت بكنند.»
اگر دقيقتر به نتيجه تحقيق گلاسر بينديشيم مىتوان ريشه همه ناملايمات و هرج و مرجهاى بزرگ جوامع بشرى اعم از جنگ و خونريزىها، بىعدالتىها و پايمال شدن حقوق مردم را در مسئول نبودن انسانهاى مختلف و مجرم نسبت به اعمالشان در نظر گرفت.
بنابراين با توجه به مطالب و اشارات فوق مىتوان گفت كه هم به لحاظ اعتقادى و دينى و هم به لحاظ تجربى و علمى موضوع مسئوليت پذيرى و آشنا بودن به حقوق فردى و اجتماعى انسانها، اهميت به سزايى در انتخاب نوع و شيوه صحيح يا غير صحيح زندگى آنها دارد. به عبارت ديگر متعهدانه زندگى كردن و بىتفاوت نبودن به تبعات مختلف كردار و رفتارمان، عامل بسيار مؤثرى در تنظيم صحيح وظايف و اخلاق انسانى در مسير زندگى و سعادتمندى ما در اين دنيا و به تبع آن در سراى آخرت مىباشد.
لذا نبايد دستور صريح قرآن كريم را فراموش كرد كه: «كل نفس بما كسبت رهينه.»(7) هر نفسى در گرو آنچه كسب كرده، مىباشد. چرا كه دير يا زود «بازخورد» و تأثيرات وضعى اعمال خوب و بد ما هم در اين جهان و هم در جهان آخرت به خود ما باز مىگردد. و شايد به همين دليل است خداى متعال مىفرمايد:«و لا تزر وازرة وزر اخرى.»(8) و هيچ كس بار ديگرى (مسئوليت ديگرى) را بر ندارد.
نكته مهم ديگرى كه بطور كلى به واسطه ايجاد مسئوليتها و رعايت حقوق افراد به وجود مىآيد، صرفا انجام دقيق تكاليف و وظايف محوله فردى و اجتماعى توسط انسانهاست. از آنجائى كه در آئين متعالى اسلام هدف اصلى آفرينش انسان، طاعت و بندگى محض خداوند متعال مىباشد «و ما خلقت الجنّ و انس الاّ ليعبدون»(9) و جن و انس را نيافريدم جز اينكه مرا عبادت كنند، و با توجه به اين كه اداى صحيح و كامل امر اطاعت از خدا، جز در سايه انجام كليه وظايف و شئونات بندگى (زندگى) خود، در جهت كسب رضايت پروردگار چيز ديگرى نيست، لذا نفس انجام تكاليف و مسئوليتها كه همان رسالت اصلى انسان بودن يا به عبارتى ظهور انسانيت انسان است مهم مىباشد، نه دستيابى به نتايج مورد دلخواه و مطلوب انسان.فرهنگ خدمت رسانى به مردم
بدون شك وقتى انسان در يك جامعه به عنوان جزئى از كل، زندگى مىكند، به طور طبيعى جهت ادامه زندگى جمعى و برقرارى ارتباطات و تعاملات روزمره، نسبت به همكيشان، همنوعان و اطرافيان خود داراى حقوق، وظايف و تكاليف مشخّصى مىباشد. كه همين مقررات و حقوق فيمابين انسانها در يك جامعه، باعث «همبستگى اجتماعى»(10) مىگردد.
در مكتب اسلام نيز بسيارى از اصول و فروع دينى و اخلاقى ريشه در توجه و اهتمام و بىتفاوت نبودن به مسايل و مشكلات ساير افراد جامعه دارد. از باب نمونه مىتوان به خمس، زكوة مواسات، امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرد.
از طرفى چون دين مبين اسلام از جامع الاطراف بودن و گستردگى خاصى برخوردار است، لذا در دستورات و احكام خود به جنبههاى فردى يا جمعى زندگى انسانها به گونهاى پرداخته كه نمىتوان رعايت حقوق و مسايل فردى را جداو بدون تأثير از مسايل گروهى در نظر گرفت. به عنوان مثال: پرداخت خمس (سهم امام(ع)) گرچه يك امر واجب شرعى و فردى است، اما مصرف آن جنبه عمومى دارد. يا مثلاً امر به معروف و نهى از منكر شايد در حد يك تذكر لسانى به نظر برخى عوام غير مؤثر و كارآمد باشد، لكن ماحصل استمرار اين وظيفه دينى تقويت بعد نظارت اجتماعى افراد بر يكديگر را در پى دارد.1-2- اهتمام به امور ديگران يا خدمت رسانى به مردم
1-2-1- تعريف
ذيل لغت اهتمام در برخى فرهنگ لغات به مفاهيم متعددى مانند: توجه داشتن، سعى كردن اعتناء، كوشش، قصد و عزم، اندوه خوردن، اندوهگين شدن و غمخوارگى كردن اشاره شده است.(11)
1-2-2- تبيين
براى تبيين و شرح بيشتر مفهوم و اهميت لفظ اهتمام كافى است از ميان احاديث متعدد كه مضمونى يكسان دارند، از باب مثال تنها به كلام نورانى امام صادق(ع) توجه كنيم كه مىفرمايند:
«من لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.»(12) هر كه اهتمام به امور مسلمين ندارد، مسلمان نيست.
با توجه به معنى لغوى و مفهوم «اهتمام» در حديث فوق و هچنين احاديث مشابه اينگونه برمىآيد كه دستور و سفارش مؤكد دين اسلام (اهتمام داشتن به امور ديگران) كه در سيره اهلبيت(ع) به آن اشاره شده، در درجه اول توجه داشتن، احساس همدردى كردن و غمخوار يكديگر بودن در مسايل و مشكلات زندگى روزمره انسان هاست. به عبارت ديگر به فكر يكديگر بودن و همديگر را درك كردن، است. اهتمام ورزيدن به امور همنوعان همان داشتن دغدغه خاطر و بىتفاوت نبودن نسبت به وضعيت كلى و عمومى جامعه و مسايل مختلف افراد اجتماع اعم از خانواده، بستگان، همسايه، همكار و… مىباشد. اين موضوع يعنى اهتمام و توجه به امور ديگران(كه در مكتب ما به عنوان «ذوىالحقوق»(13)نيز بيان شده) تقدم دارد بر انواع كمك رسانى و خدمات كه افراد به صورت مادى و فيزيكى نسبت به هم انجام مىدهند. اگر چه مصداق عملى اهتمام داشتن به امور ديگران همان كمكهاى مادى افراد به يكديگر است كه در جامعه خودمان نيز مكرراً اينگونه موارد را شاهد هستيم. از قبيل: كمكهاى مالى و مادى افراد خيّر به افراد بىبضاعت، پرداخت صدقات، تقبل هزينه كودكان بىسرپرست و… .
بنابراين مشخص شد كه طبق تعاليم عاليه اسلام در باب خدمت به ديگران آنچه اهميت و ارجحيت دارد، در وهله اول همان نفس توجه داشتن و درك اوضاع و احوال همنوعان اعم از نزديكان و ساير اقشار مردم و پس از آن، كمك عملى مىباشد. به عنوان مثال: ممكن است شما از مشكل مالى و فقر دوست خود مطلع باشيد و از اين موضوع هم احساس ناراحتى كنيد اما وضعيت مالى خوبى نداشته باشيد كه به دوستتان كمكى كنيد يا به عبارت ديگر در حال حاضر به صورت عملى هيچگونه كمكى از دست شما ساخته نيست. بنابراين مجبور باشيد فقط به ابراز همدردى لفظى و ذهنى بپردازيد. همين ابراز همدردى و احساس ناراحتى، مصداق اهتمام داشتن به امور ديگران است.
لذا با توجه به مطالب گذشته كه راجع به اداى تكليف و عدم توجه به نتيجه اعمال بيان گرديد، نيازى نيست كه كمك كردن شما به دوستتان حتماً جنبه ظاهرى و عملى داشته باشد، همين احساس همدردى صادقانه، تكليف شما در اين موقعيت است. حال اگر وضعيت مالى بهترى پيدا كرديد و توانستيد نياز دوستتان را نيز برآورده كنيد كه چه بهتر. و لابد به خاطر همين قبيل موارد است كه در منابع دينى ما آمده: اگر انسان حتى نيت كار خير بكند ولى نتواند آن را انجام دهد، ثواب انجام آن نيز براى شخص نيت كننده منظور مىشود.
امام باقر (ع): «خداوند بزرگ به موسى(ع) چنين وحى فرستاد: برخى از بندگان من با حسنه به من تقرب مىجويند و من در بهشت به آنان فرمانروايى مىدهم. موسى (ع) گفت: پروردگار من! اين حسنه چيست؟ خدا فرمود: با برادر دينى خود براى برآوردن نياز او به راه مىافتد، خواه اين نياز برآورده شود يا نشود.»(14)
جهت تبيين بهتر مفهوم اهتمام داشتن به امور يكديگر به ذكر حديثى ديگر از امام باقر(ع) مىپردازيم.
«اى جابر، به راستى خداى عزّ و جلّ، مؤمن را از سرشت بهشت آفريده و از وزش روح خود در آنان روان كرده، از اين رو مؤمن برادر پدرى و مادرى مؤمن است. چون به يكى از اين ارواح در يك شهر آزار رسد اين روح هم، غمگين شود چون از همان است.»(15)
حديث فوق به نوعى شرح و تفسير اين آيه شريفه است،«انما المؤمنون اخوه»(16) مؤمنين با يكديگر برادرند.
و چه زيبا سروده است سعدى شيرين سخن:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بىغمى
نشايد كه نامت نهند آدمىدر ابيات فوق نيز، اهتمام ورزيدن به امور ديگران و بىتفاوت نبودن نسبت به افراد جامعه به خوبى نشان داده شده است.
مسلماً در مكتبى كه تنها احساس همدردى و عنايت به يكديگر اين قدر مورد توجه است، بحث خدمت رسانى و كمك كردن بدون واسطه نيز از اهميت فراوانى برخوردار مىباشد.
قال الصادق(ع):«المؤمنون خدم بعضهم لبعض.»(17) مؤمنان خدمتگزاران يكديگرند.
قال رسول اللّه (ص): «ايّما مسلم خدم قوما من المسلمين الاّ أعطاه اللّه مثل عددهم خداما فى الجنة.»(18) هر مسلمانى كه به مسلمين خدمت كند(سزاوار نيست) جز اينكه خدا به شماره آنان (مسلمين) از خدمتكاران بهشتى به او عطا فرمايد.
در حديثى ديگر از امام صادق(ع) چنان حقوق افراد جامعه اسلامى نسبت به يكديگر عظيم و بزرگ شمرده شده كه امام (ع) ابا دارند آنها را به راحتى بيان كنند:
«معلى بن خنيس گويد: به امام صادق(ع) گفتم: حق مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: براى او هفت حق است كه هر كدام در مقام خود واجب است بر او، اگر يكى از آنها را ضايع و بىاجر گذارد، از ولايت و اطاعت خدا بيرون است و براى خداوند هيچ بهرهاى از بندگى در او نيست. به او گفتم: قربانت گردم، آنها چيستند؟ فرمود: اى معلى، به راستى كه من بر تو مهربانم و مىترسم كه آنها را ضايع كنى و نگهدارى نكنى و بدانى و بكار نبندى. گويد به او گفتم: لاحول و لا قوة الا باللّه» فرمود: آسانتر آنها اين حق است كه:
«1- دوست بدارى براى او آنچه را براى خودت دوست دارى و بد دارى براى او آنچه را براى خود بد دارى.
2- از خشم او كناره كنى و خشنودى او را پيروى كنى و فرمان او را ببرى.
3- اگر تو را خدمتكاريست و برادرت را خدمتكارى نيست، خدمتكار خود را بفرستى تا جامه او را بشويد و خوراك او را بسازد و بستر او را پهن كند…»(19)
به راستى آيا ما به عنوان يك مسلمان توانستهايم در مجموعه كوچك زندگى خودمان اعم از محيط خانه، محل زندگى و يا محل كارمان حقوق برادرى و مسلمانى كه بر عهدهامان است را به خوبى اداء كنيم؟فرهنگ شهادت
منظور از فرهنگ شهادت اجمالاً به مجموعه اعتقادات دينى و آموزههايى كه باعث شكلگيرى و رشد روحيه شجاعت، مبارزه و جهاد در راه خداى متعال كه نهايتاً به كشته شدن افراد در راه ايمان و عقيدهاشان منجر مىشود، مىباشد.و محور اصلى اين فرهنگ نيز همان شهيد و انگيزههاى متقن و مقدسى است كه او را به سمت شهادتطلبى سوق مىدهد.
1- 3- تعريف
در لغت به كسى كه چيزى از ديد علمش (آگاهيش) پنهان نيست،گواه و آنكه در شهادتش امين مىباشد، به عنوان الشهيد ياد شده است.(20) شهادت نيز داراى معانى مختلفى از قبيل: خبر قطعى شهادت و گواهى دادن، سوگند، گواهى قبولى، گواهى پزشك و مرگ در راه خدا مىباشد.(21) گرچه معنى تحت اللفظى شهيد و شهادت در مجموع همان شاهد، گواه و ناظر بودن را مىرساند، و به طور دقيق اشارهاى به شخص كشته شده در راه خدا اطلاق نمىگردد، لكن در فرهنگ عمومى جوامع مسلمين لفظ شهيد به معناى متعارف و مصطلح آن (كسى كه به واسطه جهاد در راه خدا كشته شده است) به كار مىرود كه در اين نوشتار نيز مقصود از شهيد و شهادت، مفهوم متداول آن مىباشد.2-3- تبيين
شهيد، شهادتطلبى و شهادت از جمله عبارات مقدس و قابل احترام در كليه جوامع و اديان مختلف است. كه قدمت زيادى (حتى قبل از ظهور دين اسلام) دارد. چرا كه اين عبارات مقدس، تداعى كننده بسيارى از صفات حسنه، پسنديده و مورد احترام انسانها از قبيل: فداكارى،شجاعت،آزادگى، عزت و… مىباشد. و صرفاً از زاويه مذهبى و اعتقادى به آن توجه نشده است.(22)
عزيزترين سرمايه آدمى جان اوست، زيرا تمام تلاش و كوشش انسان در عرصه زندگى بدان جهت است كه اين جان را از حوادث مختلف مصون نگهداشته و چند صباحى در اين عالم خاكى، عمر خويش را سپرى كند. بنابراين اميد به زندگى دنيوى به واسطه در قيد حيات بودن انسان، تحقق پيدا مىكند وگرنه تفاوتى ميان جمادات و انسان زنده وجود نمىداشت.
در طول تاريخ بشريت انسانهايى بوده و هستند كه از گرانقدرترين هديه الهى به وديعت گذاشته شده در كالبد آنها، به راحتى صرف نظر كرده و اين گوهر ارزشمند(جان) خود را در نهايت آگاهى و اخلاص با خالق خويش معامله كردهاند.
«ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنه يقاتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقاً فى التوريه و الإنجيل و القرآن و من اوفى بعهده من اللّه فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم.»(23) همانا خداوند خريدارى كرده از مؤمنين جان و مالشان را به بهاى بهشت، تا آنها در راه خدا جهاد كنند كه دشمنان دين را به قتل رسانند و يا خود كشته شوند، اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در كتب آسمانى تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد كيست؟ اى اهل ايمان بشارت باد بر شما در اين معامله كه با خدا مىكنيد، كه اين حقيقت سعادت و پيروزى بزرگى است.
آيا معاملهاى بهتر و باعظمتتر از اين كه خريدار آن خداى متعال و فروشندگان آن افراد پرهيزكار و صالح و متاع مورد معامله نيز جان آدمى (گران قيمتترين كالاى زندگى) باشد مىتوان سراغ گرفت؟ تجارت بسيار بزرگى كه هر سه وجه آن يعنى خريدار، فروشنده و كالاى مورد معامله در نهايت كمال و پسنديدهترين حالات ممكنه خود قرار دارند. وه! كه چه سعادتى! «خوشا به حال آنانى كه در اين قافله نور جان و سر باختند.»(24)
آرى شهدا همان انسانهاى بزرگ و ارزشمندى هستند كه براى جلب رضاى معبود از همه هستى و حق حيات خود در اين دنياى فانى گذشته و از نثار عزيزترين سرمايه خود در راه جانان، دريغ نكردهاند.
به همين دليل در آيات و روايات متعدد از مقام والا و شامخ شهدا تجليل فراوان و به نيكى ياد شده است، كه جهت يادآورى به ذكر چند مورد اشاره مىشود:
«ولئن قتلتم فى سبيل اللّه او متم لمغفرة من اللّه و رحمة خير ممّا يجمعون.»(25) و اگر در راه خدا كشته شده و يا بميريد در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نايل شويد و آن بهتر از هر چيزى است كه در حيات دنيا فراهم نمودهايد.
«ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بما آتيهم اللّه من فضله.»(26)البته نپنداريد كه كشته شدگان در راه خدا مردهاند بلكه آنان زندهاند و نزد خدا روزى مىخورند. پس آنان به فضل و رحمتى كه از خداوند نصيبشان گرديده شادمانند.
قال رسول اللّه (ص): «فوق كلى ذى برّ برٌّ، حتى يقتل فى سبيل اللّه و اذا قتل فى سبيل اللّه فليس فوقه برّ.»(27) بالا دست هر نيكوكارى، نيكوكار ديگريست تا آن گاه كه در راه خدا شهيد شود و همين كه در راه خدا شهيد شد، ديگر بالادست ندارد.
ذكر مطالب فوق جهت تبيين اهميت و جايگاه شهيد و شهادت در جامعه با توجه به بضاعت اين نوشتار، كافى به نظر مىرسد.تعامل فرهنگ خدمت رسانى به مردم با فرهنگ شهادت
تا اينجا به بررسى مسئله مهم مسئوليت پذيرى انسان و رابطه آن با حقوق مختلفه وى نسبت به خدا، خود انسان و اجتماع (محيط) به عنوان بستر اصلى و زمينه بروز انسانيت انسان يا به عبارتى رسالت واقعى انسان بودن، و همچنين به تبيين فرهنگ اهتمام داشتن به امور ديگران(خدمت رسانى به مردم) و فرهنگ ارزشمند شهادت پرداختيم.
1-4- ضرورت پذيرش مسئوليت پذيرى در تعامل فرهنگ شهادت با فرهنگ خدمت رسانى به مردم
اعتقاد ما بر اين است كه اگر مفهوم دقيق مسئوليتپذيرى و به تبع آن آشنايى كامل به حقوق انسانى – از جميع جهات – براى افراد روشن شود و به درستى، اهميت و ضرورت كاركردى آن در رفتار و اعمال انسانها به منصه ظهور برسد، مفهوم مقولههايى چون خدمت به ديگران و شهادت سهلتر به نظر مىرسد. و وقتى فهم و درك موضوعى آسان باشد، عمل به آن نيز راحتتر است. چرا كه عنصر باور و اعتقاد به اعمال باعث مىشود ويژگىهاى رفتارى انسان به صورت «ملكه اخلاقى» دربيايد.
در فصل نخست با استناد به آيات و روايات متعدد و حتى نتيجه يك تحقيق روان شناسانه، ضرورت مسئوليتپذيرى و رعايت حدود و ثغور حقوق انسانى به اثبات رسيد.
در ادامه با روشن شدن اهميت اهتمام ورزيدن به امور همنوعان و خدمت رسانى به مردم، مسئله رعايت و اداى حقوق اجتماعى و دينى افراد نسبت به يكديگر نيز بيان گرديد. تا جائى كه بىخبرى و بىتفاوتى انسان نسبت به وضعيت افرادى كه در اطراف وى زندگى مىكنند مثل: همسايه،همكار،دوست و…مساوى با كفر و بىدينى تلقى شده است.
همچنين مشخص شد «شهيد» انسان بزرگى است كه از قيمتىترين گوهر وجودش (جان) صرف نظر كرده و آن را فداى عقيده خود مىكند.
با توجه به توضيحات فوق به نظر مىرسد كه شخص شهيد، كاملترين مرتبه اداى حقوق و رسالت بندگى و انسانى خود را به بهترين وجه اداء نموده است.2-4- شهادت، كمال احساس مسئوليت
كاملترين شكل انجام تكاليف و وظيفه اين است كه انسان هم در مقابل خداى خويش، هم نفس خود و هم در برابر اجتماع(محيط)، بدون هيچ كم و كاستى مسئوليت خطير يا به عبارتى حقوق مشخصه خود را اداء نمايد.
شهيد در مقابل حق حياتى كه خالقش به او عطا كرده، با خود خدا وارد معامله مىشود(28) و جانش را به جانان اصلى بر مىگرداند. و آيا در مورد مرگ و قبض روح و جان آدمى، خريدار بهترى جز خداى متعال مىتوان سراغ داشت كه انسان جانش را به جاى خدا، به او تقديم كند؟ قطعاً جواب منفى است.
لذا شهادت و كشته شدن در راه خدا، شريفترين و والاترين نوع جان دادن و مرگى است كه براى انسانها متصور است. پس در مقوله وظيفه ومسئوليت انسان نسبت به خدا شايد يكى از زيباترين مصاديق اداى حق خالق، همين شهادت در راه خدا باشد. در خصوص مسئوليت انسان در قبال خودش نيز، چون شهيد عزيزترين امانت الهى كه همان جسم و جان اوست، به صورت تام و تمام به صاحب اصلى آن يعنى منبع حقيقى روح كه خداوند متعال است(29) تقديم مىكند لذا فرصتى براى شهيد باقى نمىماند كه به جسم و جانش آسيب و ضررى برسد بنابراين ديگر نيازى به مراقبت و تأمين سلامت جسم و جان ندارد. چرا كه نگران صدمه ديدن و يا تلف شدن نعمت سلامتى جسم و جانش نيست. بنابراين شهيد در مقابل رعايت كامل حق انسان نسبت به خودش نيز به نحو احسن و اكمل انجام وظيفه مىنمايد.
همچنين در مقابل اجتماع (محيط) نيز شهيد با تقديم گرانقدرترين سرمايه خود كه همان جسم و جان اوست، آخرين مرتبه كمك و خدمت رسانى به ديگران را به نمايش مىگذارد. او هستى خود را فدا مىكند تا امكان زندگى براى ديگران فراهم بيايد. لذا شهادت شهيد از مرحله اهتمام ورزيدن فراتر رفته و زيباترين تجلى و نماد خدمتگزارى به مردم را به تصوير مىكشاند. به همين دليل است كه حق شهدا بيش از حق ديگران بر افراد جامعه است.
شهيد مطهرى در همين رابطه مىگويد: «همه گروههاى خدمتگزار مديون شهدا هستند ولى شهدا مديون آنها نيستند يا كمتر مديون آنها هستند، عالم در علم خود، فيلسوف در فلسفه خود، مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعليمات اخلاقى خود نيازمند محيطى مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولى شهيد آن كسى است كه با فداكارى و از خود گذشتگى خود و با سوختن و خاكستر شدن خود، محيط را براى ديگران مساعد مىكند. مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فانى شدن و پرتو افكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاى نيستى او تمام شده، بنشينند و آسايش يابند و كار خويش را انجام دهند.»(30) ادامه دارد.پىنوشتها: –
1. سوره نحل، آيه 93.
2. سوره تكاثر، آيه 8.
3. سوره اسراء، آيه 36.
4. سوره اعراف، آيه 6.
5. صحيفه سجاديه، دعاى 26.
6. Glaser
7. سوره مدثر، آيه 38.
8. سوره اسراء، آيه 15.
9. سوره ذاريات، آيه 56.
10. Social cohesion
11. لغتنامه دهخدا، ج 8،ص 174.
12. اصول كافى، ج4، ص 485.
13. صاحبان حق و حقوق، جهت آگاهى بيشتر از انواع حقوق و صاحبان آن، ر.ك. رساله حقوق امام سجاد(ع).
14. الحياه، ج 5، ص147.
15. اصول كافى، ج 4، ص 485.
16. سوره حجرات، آيه 10.
17. الحياه، ج 5، ص 142.
18. اصول كافى، ج 4، ص 617.
19. اصول كافى، ج 4، ص 501.
20. ترجمه المنجد، ج 1، ص 563.
21. همان، ص 563.
22. اميل دوركيم (جامعه شناس فرانسوى) اين نوع فداكارى و بذل جان افراد براى بقاء جامعه را، خودكشى دگرخواهانه يا نوع دوستانه مىداند كه نشانه شديدترين مكانيسم تنظيم روابط فرد با اجتماع است. (بالاترين نماد فناشدن فرد براى جامعه) كوزر، ليوئيس، زندگى و انديشه بزرگان جامعهشناسى، ص 194.
23. سوره توبه، آيه 111.
24. امام خمينى (ره) صحيفه انقلاب، ص 61.
25. سوره آل عمران، آيه 157.
26. سوره آل عمران، آيه 169 و 170 .
27. شهيد مطهرى، قيام و انقلاب مهدى (ع)، ص 76.
28. «انّ اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم…» همانا خداوند خريدارى كرده از مؤمنين جانشان. سوره توبه، آيه 111.
29. «ثم سوّيه و نفخ فيه من روحه» سپس آن را نيكو بياراست و از روح خود در آن دميد. سوره سجده، آيه 9.
30. شهيد مطهرى، قيام و انقلاب مهدى (ع)، ص 76.