جارى با جرعه‏هاى عاشورا

 
اين مصيبت چون ندارد انتها

هرچه گويم، گفته‏ام از ابتدا فروغ فضيلت‏
رسولان و امامان، تربيت شدگان هستند و افراد جامعه با پرورش‏هاى اخلاقى اين ستارگان فروزان به سوى رشد و هدايت گام برمى‏دارند و فضيلت و معرفت را در وجود خويش شكوفا مى‏سازند. حضرت رسول اكرم (ص) و خاندان اطهرش نيز رحمت، حيات معنوى و ملكوتى را از سوى خداوند به مردم مى‏رسانند، در واقع هر كس مى‏خواهد خداوند را بندگى كند بايد بداند بصيرت توحيدى را از اين طريق فراگيرد از اين جهت است كه در منابع روايى تأكيد كرده‏اند امام معصوم ولىّ خداو حجت پروردگار بر روى زمين است و در صورتى كه جهان هستى از چنين فروغ‏هاى درخشانى محروم باشد نه توان ماندن دارد و نه ارزش لازم را. ابوحمزه به امام صادق(ع) عرض نمود: آيا زمين بدون امام باقى مى‏ماند، حضرت فرمودند: «لَو بَقيتِ الاَرضُ بِغير امامٍ ساعَة لَساخَت»(1) بدين سان پذيرش ولايت اهل بيت عصمت شرط قبول اعمال و طاعت در پيشگاه حضرت ربوبيت است و نخستين اصل در تمسّك به چنين مقامى كسب معرفت در خصوص مقام، درجه و شئونات ولايت و امامت است، خاتم رسولان مى‏فرمايند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتةً جاهلية»(2) هر كس بميرد و امام خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.
گام بعدى پس از شناخت راستين، همراهى با ائمه مى‏باشد كه اين ويژگى نيز ريشه در باطن و قلب افراد دارد و نوعى موّدت را پديد مى‏آورد كه پاى‏بندى به ارزشها و فضايل ارمغان آن است و اين همان محبتى است كه اجر رسالت مى‏باشد.«قل لا اسألكم عليه أجراً الّا المودّة فى القربى»(3)، اگر كسى مى‏خواهد به تمامى دستاوردهاى مصطفاى پيامبر حضرت محمّد (ص) برسد نياز مبرم دارد كه چنين رابطه توأم با ارادت و علاقه قلبى را با جانشينان راستين آن نبى‏مكرّم برقرار نمايد. در قرآن كريم به اين ارتباط مستمر، دائمى و استوار امر گرديده است.«يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا(4)، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد صبر كنيد و شكيبايى پيشه كنيد و با پيوستگى خود را محكم نماييد. در توضيح و تفسير اين آيه امام صادق(ع) فرموده‏اند: بر انجام واجبات الهى پايدارى نمائيد، سختى‏ها را تحمّل كنيد و با ائمه هدى ارتباط برقرار نمائيد.(5)
انحراف و بدعت‏ با وجود اين همه بيّنات قرآنى و روايى مبنى بر رعايت حقوق خاندان عصمت و طهارت با رحلت رسول اكرم(ص) جز گروهى اندك، عده‏اى پيمان‏ها را شكستند و حاملان قرآن و خزينه‏هاى علم الهى را فراموش كردند و بر آنان پشت نمودند. بتدريج جبهه باطل كه در باتلاق گمراهى فرو رفته بودند كوشيدند مشعل الهى را خاموش سازند با وجود آن كه حضرت على(ع) در راه احياى حق و برافراشتن پرچم فضيلت و تقوا رنج‏هاى فراوانى ديد و سختى‏هاى طاقت‏فرسايى تحمل كرد امّا معاويه به فتنه‏گرى پرداخت و مبارزه با خاندان رسالت را شيوه خويش قرار داد، با شهادت حضرت على(ع) به دست خوارج، معاويه اين بار نيز با روى كار آمدن امام حسن مجتبى(ع) به مخالفت و كارشكنى با آن امام همام پرداخت و چون همواره از موقعيت معنوى و اجتماعى امام هراس داشت و هيبت و مهابت حضرت، مانع مهمى براى عملى ساختن توطئه‏هاى وى بود چندين بار نقشه شهادت فروغ دوّم را ريخت كه همه آن‏ها خنثى مى‏گرديد و سرانجام آن سبط نبى اكرم(ص) را به وسيله زهر هلاهل به شهادت رسانيد، با فرا رسيدن ايّام امامت حضرت سيدالشهداء (ع) معاويه بر فشارهاى خود افزود و به كارگزاران تحت حكومت غاصبانه خويش دستور داد نام شيعيان على(ع) را از دفتر بيت‏المال حذف كنند و هر كسى را كه به دوستى خاندان عترت متهم گردد حتى اگر ثابت هم نشود، از دم تيغ بگذرانند، بدين‏گونه افراد قابل توجهى كه حامى و عاشق اهل بيت پيامبر بودند در خون پاك خويش غلطيدند، خانه‏هاى بسيارى ويران گشت، گروهى را دست و پا بريدند و در چشم عده‏اى ميل كشيدند و آنان را نابينا ساختند، از سوى ديگر آن جرثومه خباثت افرادى را وادار نمود تا به نفع وى حديث بسازند، اين امور جعلى و ساختگى را در شهرها و روستاها به معلّمان مكتب خانه‏ها مى‏دادند تا آنان به اطفال بياموزند. بدين گونه فضاى جهان اسلام را آلوده نمودند و مقدمات انحراف، بدعت، بدبينى و نفاق را فراهم آوردند و فرهنگ والاى قرآن و سنت را تباه ساختند، چراغ عدالت را خاموش كردند و آتش ستم و جهالت را دامن زدند، امويان جامعه را به سوى جاهليت قبل از اسلام سوق داده و آداب و رسوم قومى، قبيله‏اى و حكومت نژادى و طايفه‏اى را زنده كردند. حضرت امام حسين (ع) بنابر ملاحظاتى كه در دوران امامت برادرش – حسن بن على – وجود داشت همان نقش برادر بزرگوارش را ايفا كرد و دست زدن به قيام را به صلاح جامعه مسلمانان ندانست. مدت ده سال از امامت سالار شهيدان نينوا بدين گونه سپرى گشت، از سال 41 تا 60 هجرى حق‏طلبان زجرى بزرگ ديدند و خونها و شهيدانى تقديم نمودند و در هيچ لحظه‏اى تكليف اجتماعى و مسؤوليت دينى را فراموش نكردند تا اين كه در رجب سال شصتم هجرى معاويه به هلاكت رسيد و بر خلاف مواد صلح نامه‏اى كه با امام مجتبى(ع) منعقد نمود و متعهد به اجراى مفاد آن گشت، از مردم براى فرزندش يزيد بيعت گرفت و از اين رهگذر با زمينه‏سازى‏هاى خوفناكى كه معاويه طرح ريزى كرده بود فردى زمام امور مسلمين را به دست گرفت كه سابقه‏اى در ديانت نداشت و شناخته شده به فساد، عياشى، بى‏بندوبارى و شهوترانى بود. با شروع به گسترش نفوذ سياسى اجتماعى يزيد، وى از امام حسين (ع) خواست با او بيعت كند، حضرت از اين برنامه امتناع نمود و براى مبارزه با اختناق و انحراف و اعوجاجى كه يزيد آن را شدت بخشيده بود به حركت بنيادى عاشورا دست زد و بعد از آن همه تباهى و فساد موضع آل محمد(ص) و پيروان آن وجودهاى مبارك در برابر دشمنان قرآن و عترت، مبارزه‏اى سخت و استوار و حماسه‏اى شكوهمند قلمداد گشت، سومين فروغ امامت مشعل عاشورا را روشن كرد تا بوسيله آن در اعماق تاريكى‏هاى ايجاد شده توسط زمامداران خودسر روشنى آفريده و حركتى جاويد و ماندگار را بينان نهد. امام با تقديم همه هستى خود، خاندان و يارانش در راه حق مثال و اسوه‏اى شايسته گرديد براى تمامى رهروان حق و حقيقت. اقدام به موقع و شجاعانه حضرت سيدالشهداء(ع) پرده از دستگاه فاسد بنى اميه برافكند و پايه‏هاى آن را لرزان ساخت و از اين رو اگرچه امام و ياران باوفايش ظاهراً به پيروزى نظامى نائل نيامدند ولى شهادت اين منظومه منوّر جامعه را از انحراف، بدعت، ضلالت و تخريب معنوى بازداشت .
البته حادثه عاشورا از بزرگترين مصائب مى‏باشد، فاجعه‏اى عميق و دردناك، زيرا نور چشمان رسول خدا(ص)، پاره تن او و عدّه‏اى از فداكاران فرزانه با لب‏هاى تشنه به ضرب شمشير قطعه قطعه شدند، اسير گشتند، به زنجيرها بسته شدند و در ميان توفانى از تهمت، دروغ و ناسزا و تازيانه در بيابان‏ها و شهرها گردانيده شدند و در خرابه‏ها جاى گرفتند!. نخستين نوحه خوانان نينوا
اقامه ماتم گريستن براين واقعه و همراهى عاطفى با حماسه نينوا در حقيقت دل را به حبّ حبيبان حق و بغض مناديان باطل معطر نمودن است و چرا انسان با ايمان بر امامى كه تعزيت او را قبل از اتفاق مصيبتش برپاداشتند و اوّلين سوگوارش حضرت آدم است و مرثيه خوان او فرشتگان و در رأس آنان جبرئيل و نيز حضرت زكريا و ديگر فرستادگان الهى، رسول اكرم (ص)، اميرمؤمنان و فاطمه زهرا(س) بر آن ندبه مى‏نمايند نگريد. آرى براين حادثه جانگداز و رويداد المناك آسمان و زمين خون گريستند، جن و انس اشك ريختند، ملائك نوحه نمودند.(6)
با نگاهى به تاريخ خونبار تشيع، مشخص مى‏گردد، نخستين مرثيه ساز و مرثيه خوان سيد شهيدان، داغدارترين فرد يعنى مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا(س) مى‏باشد كه در دوران كودكى امام حسين (ع) در هنگام حركت دادن گهواره ايشان، اين شعر را زمزمه نموده‏اند:
كربلاء يا كربلا يا كربلا

كربلا لازالت كرباً و لابلاء(7)

با كشته شدن امام و يارانش نخستين كسى كه به سوگوارى و ماتم دارى پرداخت حضرت زينب(س) بود، قروة بن قيس حنظلى نقل مى‏كند: به خدا سوگند يادم نمى‏رود كه زينب(س) براى امام حسين (ع) ندبه مى‏كرد و با صوتى حزين و قلب داغدار مى‏گفت:«وا محمداه صلّى عليك مليك السماء هذا حسين مرّمل بالدماء، مقطع الاعضاء و بناتك سبايا، الى اللّه المشتكى»(8) حضرت زينب واقعاً در كربلا نوحه خواند، حضرت امام سجاد(ع) نيز در هنگام دفن بدن مطهر پدر، ايشان را خطاب قرار دادند و فرمودند: «طوبى لارض تضمنت جسدك الشريف اما الدنيا فبعدك مظلمه و الآخرة فبنورك مشرّقه و اما الحزن فسرمد»(9) خطبه‏اى كه امام سجاد(ع) در شام بيان فرمودند غالباً حالت مرثيه و سوگوارى دارد در فرازهايى از آن آمده است: «انا ابن المقتول ظلماً، انا ابن المجزور الرأس من القفا، انا ابن العطشان حتى قضى، انا ابن طريح كربلا، انا ابن مسلوب العمامة و الرداء، انا ابن من بكت عليه ملائكة السماء»(10) امثال اين تعابير در فرمايشات آن امام باز هم قابل مشاهده است، از اين جهت هنگام صحبت آن حضرت حاضران مى‏گريستند و از برخى نقل‏ها برمى‏آيد حضرت عمامه خويش را بر زمين نهادند و گريبان گشودند.(11)
سخنرانى زينب كبرى در قصر يزيد آن‏چنان سوزناك، تأثيرگذار و افشا كننده بود كه به قول آية اللّه العظمى اراكى: بنيان حكومت امويان را متزلزل ساخت. ام لقمان دختر عقيل وقتى خبر شهادت افرادى از خاندان خود را دريافت كرد همراه با خواهران خويش امّ هانى، اسما، رمله و زينب در مدينه كنار مرقد مطهر رسول اكرم (ص) آمد و در حين گريستن بر شهدا با خواندن اشعارى مرثيه‏سرايى مى‏كرد.(12) ابوالحسن الاخفش در شرح كامل نوحه فاطمه امّ البنين آورده است او هر روز به قبرستان بقيع مى‏رفت و با خواندن اشعارى، سوزناك عزادارى برپا مى‏كرد. عده كثيرى از مردم مدينه جمع مى‏شدند تا در اين ماتم‏دارى باوى همراهى كنند، آنان با شنيدن مرثيه‏هاى مادر حضرت ابوالفضل (ع) متأثر مى‏شدند و مى‏گريستند.(13) ماتم دارى خنثى كننده خباثت‏
با مرورى بر تاريخ اسلام اين واقعيت به خوبى روشن مى‏گردد كه بنى‏اميه و مروانيان سخت مى‏كوشيدند نام امام حسين و شهادت آن حضرت را به طور كلى انكار نمايند و عاشورا را به دست نسيان و فراموشى بسپارند و حتى شايعه نمودند امام حسين (ع) كشته نشد، بلكه از نظرها ناپديد گرديده و همچون حضرت عيسى بن مريم در آسمانهاست و مقتول واقعى كربلا حنظله فرزند اسعد شبامى(14) است. امّا سوگوراى‏هاى جهت دار و افشاء كننده چهره باطل كه توسط بازماندگان كربلا صورت گرفت اين حركت منفى و رذيلانه امويان را خنثى ساخت. گريه‏هاى مداوم، متوالى و پيگير و طولانى امام سجاد(ع) كه حدود چهل سال به درازا كشيد به حدى كه امام چهارم را از بكّاء خمسه در احاديث معرفى كرده‏اند(15) براى بى‏اثر ساختن همين اكاذيب و اخبار بى‏اساس صورت گرفت.(16)
ائمه هدى به مجالس ماتم دارى براى حسين (ع) و يارانش عنايت ويژه‏اى داشتند و براى احياى آن اهتمام مى‏نمودند و اين در حالى بود كه اختناق فرمانروايان خودسر با تيرگى و تباهى شديد مانعى بزرگ بر سر راه آن بزرگواران بوده است. از امام صادق(ع) نقل گرديده است امام سجاد(ع) بر پدرش حدود چهل سال گريست، روزها روزه مى‏گرفت و شب‏ها به عبادت مى‏پرداخت، چون به افطار مى‏رسيد خادم غذا و آبى مى‏آورد و مقابل حضرت مى‏نهاد و مى‏گفت: اى مولاى من تناول كنيد. امام مى‏فرمود: فرزند رسولخدا(ص) را گرسنه شهيد كردند، پسر پيامبر را تشنه كشتند و اين موضوع مدام تكرار مى‏فرمود و مى‏گريست تا آن كه غذا از قطرات اشك امام خيس مى‏گرديد و آب نيز با اشك چشمش ممزوج مى‏گشت و اين گونه بود تا به لقاء حق شتافت، در روايت ديگرى آمده است يكى از خادمان وقتى وضع حضرت زين العابدين (ع) را به اين صورت مشاهده كرد، عرض نمود: اى فرزند رسول خدا(ص)، فدايتان گردم، بيم آن دارم با اين همه گريه جانتان به مخاطره بيافتد، حضرت پاسخ داد: من از درد و اندوهم تنها به خداوند شكوه مى‏كنم و از پروردگارم چيزى دانم كه شما نمى‏دانيد. من هرگز كشته شدن فرزندان فاطمه را ياد نكنم مگر اين كه گريه راه نفسم را مى‏گيرد.(17) از امام باقر(ع) روايت نموده‏اند
وقتى يكى از اطرافيان امام سجاد(ع) خطاب به آن امام گفت: آيا وقت آن نرسيده است كه اندوه شما خاتمه يابد. حضرت به وى فرمود: واى برتو، يعقوب پيامبر دوازده پسر داشت كه خداوند يكى از آنها را غايب ساخت، در اثر دور شدن فرزند از نزد پدر، يعقوب چنان گريست كه موى سرش از شدت اندوه سفيد شد، پشتش از غم خميد و اين در حالى بود كه پسرش در اين جهان زنده بود امّا من با چشم خود ديدم كه پدرم، عمويم و هفده كس از خانواده‏ام پيرامونم كشته شدند با اين حال چگونه اندوهم پايان پذيرد.(18)
دوران امام چهارم پراضطراب‏ترين و خفقانى‏ترين عصر بود و آن حضرت در كشاكش اين وضع خشن و خوفناك وظيفه‏اى بس دشوار و طاقت‏فرسا بر عهده داشت، آن زينت عابدان وارث حماسه‏اى شكوهمند بود كه دشمن مترصد بود با شهادت امام چهارم به عنوان پاسدار نهضت پايانش را اعلام كرده و خود را آسوده نمايد، در چنين موقعيتى كه به هيچ‏وجه نمى‏شد يادى از حادثه كربلا نمود امام سجّاد با استراتژى گريه، تاكتيك نوحه و ماتم، مبارزه‏اى منفى را آغاز نمود و با شيون، گريه وزارى افراد جامعه را از اعمال فجيع و خودكامگى دستگاه ستمگر اموى مطلع مى‏ساخت و خاطره فداكارى‏هاى امام حسين(ع) و يارانش را در آن، وضع آشفته و تيره، احياء كرد. يكى از بارزترين مسايلى كه در سيره ائمه به چشم مى‏خورد تبيين هدف امام حسين (ع) از انقلاب سرخ كربلاست، دشمنان مى‏كوشيدند تحت عنوان خروج بر حاكم زمان و انشقاق در امت اسلامى به اين حركت مقدس لطمه وارد سازند و نگذارند مردم در جريان حقايق امور قرار گيرند. امويان براى توجيه كردار زشت و جنايات بى‏شمار خويش تلاش مى‏نمودند قيام سيدالشهداء را برخلاف اسلام و قرآن جلوه دهند. گاهى بين افراد در شهرها شايع مى‏نمودند:« خرج الحسين من جده قتل بسيف جدّه»(19)، يعنى حسين بن على(ع) از محدوده خويش بيرون آمده و(به همين دليل) با شمشير جدش كشته شده است. در مواقعى اشاعه مى‏دادند امام سوم به دليل خروج بر حاكم وقت، محكوم مى‏باشد چنانچه وقتى اسيران را به شام انتقال مى‏دادند. در بين راه مردم از اسراء و سرهاى بالاى نيزه‏ها مى‏پرسيدند، به آنان گفته مى‏شد: اينها بازماندگان كسى هستند كه بر يزيد خروج كرده بود و خودشان نيز خارجى‏اند، ستارگان درخشان آسمان امامت براى جلوگيرى از چنين تبليغات مسمومى با استفاده از شيوه‏هاى گوناگون، حقايق را براى مسلمانان بيان مى‏كردند. در زيارت اربعين كه صفوان جمّال از امام صادق (ع) نقل كرده است اين مضامين را مى‏خوانيم: «و بذل مهجته فيك لينقذ عبادك من الجهالة و حيرة »، در اين عبارت كاملاً مشهود مى‏باشد كه اين قيام مقدس براى جلوگيرى از انحراف و ضلالت و هم در جهت رهايى جامعه از جهالت بوده است. البته خود امام حسين(ع) به مناسبت‏هاى گوناگون و در شرايط مقتضى طى خطبه‏ها، نامه‏ها و تذكرات خويش، هدف والا و مقدّس خود را تشريح مى‏نمود، در فراز خطبه‏اى كه امام هنگام حركت از مكّه معظمه ايراد فرمود آمده است:«من كان فينا باذلاً مهجته موطناً على لقاء اللّه نفسه فليرحل معنا؛(20) هركس بذل خون خود را براى ملاقات با پروردگار مهيا كرده است با ما كوچ كند. طبرى و سيدبن طاووس نيز نقل كرده‏اند امام در منزل ذى‏حسم خطبه‏اى خواند كه در آن آمده بود: آيا مشاهده نمى‏كنيد كه به حقّ عمل نمى‏شود و از باطل اجتناب نمى‏گردد. پس مؤمن در چنين حالى بايد به لقاء حق راغب باشد و من موت را جز شهادت و زندگى با متجاوزان و ستمگران را جز زجر و ناراحتى نمى‏دانم.(21)
اين مسايل هدف امام را از قيام كربلا مشخص مى‏كند ولى براى روشن كردن افكار عمومى لازم بود تبليغات بيشترى صورت گيرد زيرا مردم بسيارى از شهرهاى اسلامى از حقايق دور بودند به علاوه امويان آنقدر تحريفات ايجاد كرده بودند كه ضرورت داشت آنچه از اذهان افراد پوشيده مانده يا به آنان وارونه جلوه گشته روشن شود. در سيره اهل بيت(ع)
در سيره اهل بيت عصمت و طهارت هرچه بيشتر تفحّص گردد، مشاهده مى‏شود آن بزرگواران براى ترويج فرهنگ عاشورا و تطبيق آن بر مصاديقش بر اساس مقتضيات هر عصر اهتمامى وافر و تأكيدى مصرّانه داشته‏اند. امام باقر(ع) در تعقيب اين هدف و توجه دادن مردم به ستمى كه بر اهل بيت روا شده وصيّت مى‏كند تا ده سال در موسم حج در منى براى امام حسين و همراهانش عزادارى كنند، آن حضرت بودجه‏اى را نيز براى چنين امرى اختصاص داد. موقعيت حساس منى در ايام حج كه همه مسلمانان از سراسر جهان در آنجا اجتماع مى‏كنند تا مراسم عيد قربان را برگزار نمايند و در كنار آن عزادارى گروهى، سؤالات معنادارى را در اذهان ترسيم مى‏كند و اين خود بهترين نوع مبارزه غير مستقيم ائمه براى توجه دادن افكار عمومى بر ضد جنايات اموى بود. در يكى از مجالس عزا، كميت اسدى با حضور امام باقر(ع) شعر مى‏خواند وقتى رسيد به اينجا كه «وقتيل بالطف» امام به شدت گريست و فرمود اگر سرمايه‏اى داشتم در پاداش اين شعرت به تو اى كميت مى‏بخشيدم امّا عطاى تو همان دعايى است كه رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت فرمودند كه همواره به دليل دفاع از ما اهل بيت مورد تأييد روح القدس خواهى بود.(22) گريه امام صادق(ع) در حدى بود كه هرگاه اولاد امام حسين(ع) را مشاهده مى‏نمود به شدت متأثر مى‏گرديد و زارى مى‏كرد.
داود رقّى گفته است، در محضر امام صادق (ع) بسر مى‏بردم، حضرت آب خواستند و چون ميل فرمودند ديدم چشمان مباركش آغشته به اشك گرديد و در اين حال چنين گفتند: اى داود خدا، قاتل حسين بن على را لعنت كند.(23) عبداللّه سنان مى‏گويد: در يكى از سال‏ها، روز عاشورا، خدمت امام صادق(ع) شرفياب گرديدم، چهره آن حضرت را گرفته ديدم، در حالى كه آثار حزن در سيمايش نمايان و دانه‏هاى اشك بر گونه‏هاى مباركش جارى بود. عرض كردم: علت گريه چيست. فرمود: آيا در غفلتى و نمى‏دانى در چنين روزى امام حسين (ع) به شهادت رسيد. به آن حضرت گفتم: درباره روزه‏دارى در اين روز چه مى‏فرمائيد، فرمودند: روزه مگير امّا از خوردن غذا امساك نما و بعد از نماز عصر با شربت آبى افطار كن، زيرا در آن هنگام بود كه حسين و يارانش شهيد شدند.(24)
در مراسمى كه زن و مرد حضور داشتند و بانوان پشت پرده‏اى بودند، برخى شاعران در مرثيه سرايى مادر امام صادق(ع) را مخاطب قرار مى‏دادند، گاهى صداى زنها از شدت تأثر بلند مى‏گرديد.(25) در برخى نقل‏هاست كه شخصى به نام ابوهروف مكفوف خدمت امام صادق(ع) آمد، حضرت به وى فرمود شعرى بخوان، او چنين كرد. حضرت فرمود: نه همانگونه كه در تقه مى‏خوانى برايم بخوان.(26)
گريه حضرت امام رضا(ع) در حدى بود كه فرمودند: همانا روز مصيبت امام حسين(ع) پلك چشمان ما را مجروح كرده و اشك ما را جارى ساخته است.(27) دعبل خزاعى نقل كرده است در ايام محرم الحرام بر حضرت على بن موسى الرضا(ع) وارد شدم ديدم آن حضرت همانند شخص محزون و غصه‏دار نشسته و اصحاب امام هم در گرد اويند، چون حضرت مرا ديد، فرمود: «مرحبا بك يادعبل، مرحبا بنا صرنا بيده و لسانه» سپس جايى را برايم مهيا كرد و در كنار امام قرار گرفتم. فرمود تمايل دارم شعرى بخوانى. اين ايام روزهاى حزن است، و روزهاى شادمانى دشمنانمان خصوصاً بنى‏اميّه. اى دعبل كسى كه گريه كند و بگرياند بر مصائب ما اگرچه يك نفر باشد اجرش باخداست و كسى كه اشكش جارى شود بر مصائب ما كه از مخالفانمان بما رسيده خداوند وى را با ما محشور گرداند و كسى كه بر مصيبت جدم (امام حسين(ع)) بگريد خدا گناهانش را مى‏بخشد. سپس حضرت از جاى خويش برخاست، پرده‏اى نصب كرد و افراد خانواده را در وراى آن قرار داد تا در پشت پرده، در مصائب جدّشان سوگوارى كنند. در اين حال حضرت روى به سوى من نمود و فرمود: براى حسين مرثيه بخوان و از نصرت ما تا زنده‏اى كوتاهى مكن. دعبل مى‏گويد: اشك جارى شد و اشعارى خواندم صداى گريه امام رضا(ع) و اهل بيت او بلند شد.(28)شخصى از شيعيان از زيارت سيدالشهداء(ع) باز گشته و خدمت امام رضا(ع) رسيده بود و مقدارى تربت جدش حسين(ع) را براى آن حضرت آورده بود، هنگامى كه حضرت آن تربت را مشاهده فرمود، بسيار گريست.(29)
ريان بن شبيب مى‏گويد روز اول ماه محرم بر امام هشتم وارد شدم، حضرت به من فرمود: روزه‏اى گفتم: نه. فرمود امروز همان روزى است كه حضرت زكريا دعا كرد و از خداوند درخواست ذرّيه طيبه نمود و دعايش اجابت گرديدو ملائكه را خداوند امر نمود در حالى كه در محراب عبادت ايستاده بود وى را به يحيى بشارت دهند. هركس اين روز را صائم باشد و دعا كند خدا دعاى او را اجابت نمايد. سپس افزود اى فرزند شبيب محرم ماهى بوده است كه اهل جاهليت در گذشته به پاس حرمت آن، ظلم و ستم را حرام مى‏دانسته‏اند ولى اين امت نه حرمت محرم را شناختند و نه حرمت رسول اكرم(ص) را حفظ كردند. زيرا در اين ماه حرام عترت او را كشتند، زنانش را اسير و اموالش را به غارت بردند و خداى هرگز آنان را نيامرزد، اى پسر شبيب اگر براى چيزى خواستى بگريى براى حسين اشك بريز كه همانند گوسفندى كه آن را ذبح مى‏كنند او و هيجده نفر از اهل بيتش را كه همانند آنان روى زمين نبود كشتند. آسمان‏ها و زمين در شهادت امام حسين(ع) گريستند.(30)
در تحف العقول آمده است شخصى مى‏خواست به كربلا برود، حضرت هادى(ع) به وى فرمود: من را در آنجا دعا كن چون يكى از مواردى كه خداى متعال اراده‏اش بر استجابت دعا قرار داده، دعا در كنار مرقد امام حسين(ع) است، اين توصيه در ظاهر تقاضاى دعاست اما در اصل امام مى‏خواهد مردم را به عاشورا و كربلا توجه دهد و تأكيد نمايد يادآورى حماسه كربلا و روى كرد به فرهنگ امام حسين(ع) با بركات و محاسنى توأم است.
سوگوارى حضرت مهدى (عج) درعصر غيبت، زمان ظهور و رجعت ادامه دارد، آن خاتم اوصياء خطاب به سيدالشهداء فرموده‏اند: يا جداه اگر روزگار باعث شد كه از يارى تو دوربمانم و نبودم تا با دشمنان تو بجنگم و با بدخواهانت پيكار كنم، هم اكنون هر صبح و شام بر شما اشك مى‏ريزم و به جاى اشك در مصيبت شما از ديده خون مى‏بارم و آه حسرت از دلى پر درد بر اين ماجرا مى‏كشم.(31)
در هنگام رجعت، وقتى كه امام حسين(ع) با پيكرى خونين (همراه كسانى كه با آن حضرت شهيد شده‏اند) تشريف مى‏آورند. همين كه رسول اكرم(ص) آن ريحانه خويش را با اين وضع مشاهده مى‏كنند مى‏گريند، گريه‏اى كه آسمان‏ها و زمين با آن همراهى مى‏شود و حضرت فاطمه زهرا(س) چنان ناله جان سوزى از سينه برمى‏آورند كه زمين را زلزله فرا مى‏گيرد و آنچه روى آن است به لرزه در مى‏آيد.(32) مژده به عزاداران‏
ائمه هدى غير از آن كه قولاً و عملاً و در سيره و رفتار در جهت برپايى مجالس سوگوارى براى اباعبداللّه تأكيد و اصرار داشته‏اند، از مردم خواسته‏اند در اين امر مهم كوتاهى نكنند و به آنان نويد داده‏اند براى عزاداران حسينى پاداش بسيار ويژه‏اى در سراى جاويد از سوى خداوند در نظر گرفته شده است از منابع روايى چنين برمى‏آيد هر كس بر مصايب ائمه و خصوص امام حسين بگريد و از اين بابت محزون گردد:
1- در روز جزا با ائمه هدى محشور خواهد بود.
2- روزى كه چشم‏ها گريان است او نالان نمى‏باشد.
3- جاى گريه كننده بر اين خاندان و خصوصاً خامس آل‏عبا در غرفه‏هايى از بهشت است.
4- متذكر مصائب اهل بيت، گريه كننده و گرياننده مورد مغفرت و رحمت الهى قرار مى‏گيرد.
5 – حضرت سيدالشهداء براى سوگوار خويش از خداوند طلب آمرزش مى‏كند.
6- كسى كه روز عاشورا را روز گريه، مصيبت و حزن خود قرار دهد خداوند در روز رستاخيز نوعى سرور و شادمانى را متوجه‏اش مى‏كند و ديدگانش را به وجود اهل بيت در بهشت روشن مى‏كند.
7- ثواب گريه بر امام حسين(ع) قابل احصاء نمى‏باشد.
8 – گريه كننده بر سيدالشهداء جزو افرادى است كه نسبت به اهل بيت دلسوزى نموده‏اند.
9- عزادار اباعبداللّه مصداق كسى است كه در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناك و محزون است.
10- گريه كننده بر امام حسين در زمره افرادى است كه به خاطر اهل بيت خوفناك به نظر مى‏رسند و در زمانى كه آنها در امنيت بسر مى‏برند او نيز ايمن است.
11- در هنگام احتضار سوگوار اباعبداللّه، ائمه هدى حاضر مى‏گردند و عزرائيل را به مراعات حال وى توصيه مى‏كنند به حدى كه ملك‏الموت از مادر نسبت به وى رئوف‏تر مى‏شود.
12- قطرات اشك سوگوار اباعبداللّه مى‏تواند شعله‏هاى آتش جهنم را خاموش كند.
13- گريه كننده در هنگام كوچ نمودن به سراى جاويد با مشاهده ائمه از نگرانى رهايى يافته و مسرور مى‏گردد.
14- سوگوار حماسه ساز عاشورا از آب گواراى كوثر جرعه‏هايى مى‏نوشد و به ميوه‏هاى جنت متنعم مى‏شود.
15- سيد شهيدان به سوگواران خويش عنايت ويژه‏اى داشته و گريه كننده به درجات معنوى امام نزديك است.
16- شفاعت رسول خدا شامل عزاداران امام حسين مى‏گردد.
17- رسول اكرم(ص) بر گريه كننده بر اباعبداللّه درود فرستاده است(الا و صلى اللّه على الباكين على الحسين).
18- ثواب گريه وزارى بر امام حسين (ع) از قربانى كردن فرزند در راه خدا كمتر نمى‏باشد.
19- گريستن بر مصائب عاشورا همچون حالتى است كه مؤمنى شاد مى‏گردد و سرور در دلش راه مى‏يابد.
20- قبر ماتم دار كربلا نورانى است و آرميده در آن از هول و هراس عذاب برزخى مصون مى‏باشد.
21- چشمى كه بر مصيبت امام سوم بگريد در نزد خدا قرب ويژه‏اى دارد.
22- فرشتگان اشك چشمهايى كه بر حسين بن على(ع) گريانند جمع كرده و ذخيره مى‏نمايند.
23- ساكنان آسمان براى گريه كننده دعا مى‏كنند.
24- ثوابى برابر چندين حج، عمره و غزوه براى گريه كننده بر شهيد كربلا منظور مى‏گردد.
25- خداوند از اين كه عزادار امام حسين(ع) را عذاب كند پروا مى‏نمايد.
26- براى گريه كننده بر سالار شهيدان طف ثواب چندين شهيد نوشته مى‏شود.
27- سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبداللّه هستند.
28- گريستن بر مصائب عاشورا از طاعات و عبادات به شمار مى‏آيد.(33) آنچه بايد دانست‏
عزادار حسينى بايد بداند كه:
1- امام حسين(ع) در راه هدفى عالى قيام كرد و حامى حق بود و آن حماسه را آفريد كه دين زنده بماند، افرادى كه عمرى را در گناه و عصيان از اوامر الهى بسر مى‏برند، از مال حرام ثروت مى‏اندوزند و در زندگى راستى و درستى را كنار نهاده‏اند. در عمل و رفتار راه خويش را از امام حسين جدا كرده‏اند.
2- دستگاه امام حسين (ع) از فرهنگ اسلام، ارزشهاى دينى و معيارهاى الهى جدا نمى‏باشد هيچ‏گاه كسى كه با خلاف كردن و معصيت، روزگار مى‏گذراند نمى‏تواند ادعاى مريدى امام حسين(ع) را داشته باشد. امام حسين(ع) در بحبوبه جنگ و تهديدهاى دشمن شب عاشورا را مهلت گرفت تا بيشتر با نماز، دعا و عبادت و تلاوت قرآن مأنوس گردد اما با اين وصف تأسف‏انگيز است اگر عزادار امام حسين بخواهد به امور ناپسند و ناروا روى آورد.
3- عزادارى براى امام حسين(ع) بايد مردم را دين‏شناس كند، به خدا نزديك سازد، از گناه برحذر دارد، فضيلت و بصيرت را در بين افراد جامعه ترويج نمايد.
4- هرگونه مراسمى كه به نام امام حسين(ع) برپا مى‏گردد بايد در آن حدود الهى، سيره حسينى، فرهنگ عاشورا و ارزشهاى اهل بيت مراعات گردد، عزاداران بايد مايه زينت امام خويش باشند و از امور وهن‏انگيز، خرافات، انجماد روحى، مطالب غير واقع، اسطوره سازى و افسانه سرايى پرهيز كنند.
5 – زنده نگه داشتن عاشورا يك مسئله بسيار مهم سياسى و عبادى است و سوگواران خامس آل‏عبا بايد در مشى فردى و اجتماعى زيربار زور و سلطه نروند، مواظب تهاجم به فرهنگ دينى باشند و به مهاجمان مجال رخنه ندهند. در مقابل اهل باطل و شقاوت كوتاه نيايند، بر مواضع ارزشى خود استوار باشند. اين نوشتار را با بياناتى از امام خمينى(قدس سره) به پايان مى‏بريم:
«بايد فكر كنيد كه اينها(عزادارى) يك مسئله سطحى نبوده است كه مى‏خواستند جمع بشوند و گريه كنند خير ما ملت گريه سياسى هستيم ما ملتى هستيم كه باهمين اشك سيل جريان مى‏دهيم و خرد مى‏كنيم سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است.»(34)
«مجلس عزا را با همان شكوهى كه پيشتر انجام مى‏گرفت و بيشتر از او(آن) حفظ كنيد… خوب بعضى از امور هست كه بايد به وسيله آقايان، آقايانى كه خطبا هستند و اهل منبر هستند در سرتاسر كشور تذكر داده شود به مردم…»(35) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. امالى شيخ صدوق، ص 155 و 154. 2. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 78. 3. سوره شورى، آيه 23. 4. سوره آل عمران، آيه 200. 5. اصول كافى، كلينى، ج دوم، ص 81. 6. خصائص الحسينيه، شيخ جعفر شوشترى، ص 103 – 101. 7. سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته، علامه عبدالحسين امينى، ص 67. 8. بحارالانوار، ج 45، ص 59 – 58. 9. ذرية النجاة، گرمرودى، ص 169. 10. بحارالانوار، ج‏45، ص 138. 11. نفس المهموم، محدث قمى، ص 451. 12. كشف الغمه، على بن عيسى اربلى. 13. ابصارالحسين فى انصار الحسين، متن ترجمه، ص 97. 14. بحارالانوار، ج 44، ص 271. 15. خصال، شيخ صدوق، ص 248. 16. بحارالانوار، ج‏46، ص 220. 17. خصال، ص 519 – 517 با اندكى تلخيص. 18. مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق، تحقيق و ترجمه محمد صحتى سردرودى، ص 232. 19. مروج الذهب، مسعودى، ج‏2، ص 195. 20. كشف الغمه، ج 2، ص 239. 21. تاريخ طبرى، ج 5، ص 403. 22. بحارالانوار، ج 45، ص 208، مصباح المتهجد، ص 713. 23. همان، ج 44، ص 303؛ امالى، شيخ صدوق، ص 205. 24. سفينةالبحار، ج 2، ص 296. 25. الغدير، علامه امينى، ج 2، ص 192. 26. بحارالانوار، ج‏44، ص 288. 27. امالى صدوق، ص 78، بحارالانوار، ج‏44، ص 284؛ نفس المهموم، ص 44. 28. بحارالانوار، ج 45، ص 275. 29. همان، ج‏101، ص 131. 30. امالى صدوق، مجلس 27. 31. بحارالانوار، ج 101، ص 320. 32. همان، ج 53،ص 23. 33. برگرفته و مأخوذ از ثواب الاعمال، ص 108 تا 110؛ بحارالانوار، ج 44، ص 293، 274 ؛ خصال، ص 58؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 187 ؛ كامل الزيارات، ص 122 – 120 ؛ الخصائص الحسينيه، ص 77 و 292؛ مستدرك الوسايل، ج 10، ص 318؛ امالى، صدوق، ص 205 و 410. 34. صحيفه نور، ج 13،ص 156. 35. همان مأخذ.