دكتر رنتيسى شخصيتى موقر، وزين و منطقى داشت و هميشه با اقداماتش كينه و نفرت صهيونيستهاى جنايت پيشه را نسبت به خود بر مىانگيخت. او با سخنان صادقانه و حكيمانه خود قدرت ويژهاى در برانگيختن و بسيج كردن ملّت قهرمان فلسطين در مبارزه بر ضد رژيم جنايتكار صهيونيستى داشت. دكتر در سخنان خود مىگفت كه صهيونيستها در هر زمان و مكانى كه باشند بايد از بين بروند.
رنتيسى كارنامهاى سرتاسر مبارزه و جهاد را با خود به همراه دارد؛ كارنامهاى كه موارد زيادى از بازداشتها، شكنجهها و تبعيدها آن را پر فروغتر ساخته است. زندگى اين رهبر فرزانه فلسطينى كه پس از ترور بزدلانه شيخ احمد ياسين رهبرى جنبش حماس در نوار غزه را بر عهده گرفت، در چارچوب جنايتهاى اشغالگران صهيونيست عليه ملّت بىدفاع فلسطين صورت گرفت و سياستهاى جنايتكارانه و ظالمانه رژيم منحوس صهيونيستى در قبال ملّت فلسطين را به نمايش گذاشت. مرحله نخست زندگى دكتر رنتيسى
عبدالعزيز رنتيسى در تاريخ 23/10/1947 در روستاى بينا ديده به جهان گشود. اين روستا كه در حال حاضر خالى از سكنه است و اهالى آن به ديگر مناطق تبعيد شدهاند، در ميان عسقلان و يافا قرار دارد. شهيد رنتيسى در خانوادهاى متعهد و پايبند به اصول اسلامى تربيت يافت و در حالى كه بيش از شش ماه نداشت به همراه خانوادهاش از اين روستا كوچانده شدند و در اردوگاه آوارگان خانيونس سكنى گزيدند. كودكى و سن كم از توجّه ويژه عبدالعزيز براى كمك به خانوادهاش چيزى نكاست. او از سن شش سالگى كار و تلاش را براى بهبود وضعيت معيشتى خانواده يازده نفره خود آغاز كرد و به جاى بازى با همسالان خود، دنياى كوچك كودكىاش را به مسائلى با اهمّيت و بزرگ معطوف كرده بود.
رنتيسى مرحله دبيرستان را در سال 1965 به پايان برد و براى ادامه تحصيلات در دانشگاه راهى شهر اسكندريه مصر شد و در آنجا تحصيلات دانشگاهى خود را در رشته پزشكى آغاز نمود و در سال 1972 با موفقيّت توانست تحصيلات خود را به پايان برساند و در همان سال به غزه بازگشت. رؤياهاى دكتر على رغم شرايط سخت زندگى و خانواده يازده نفرهاش در اين حد پايان نيافت.
دكتر در عرصههاى مختلف علمى، عملى و مبارزاتى در آسمان تاريك فلسطين درخشيد و توانست دانشنامه دكتراى خود را در رشته تخصص پزشكى اطفال از دانشگاه اسكندريه دريافت كند. رنتيسى پس از آن در سال 1976 در بيمارستان ناصر شهرخان يونس فعاليت خود را آغاز كرد.
ايشان در گروهها و نهادهاى مختلفى عضويت داشتند كه از آن جمله مىتوان به عضويت در هيأت مديره مجمع اسلامى، انجمن پزشكان عرب نوار غزه و هلال احمر فلسطين اشاره كرد.
دكتر رنتيسى از سال 1978 يعنى از زمان تأسيس و بنيانگذارى دانشگاه اسلامى شهر غزه در اين دانشگاه و ديگر دانشگاهها به تدريس مشغول شد. ايشان در دانشگاه درسهاى مربوط به علم ژنتيك و بيمارىهاى اطفال را تدريس مىكردند. آغاز زندگى مبارزاتى
دكتر رنتيسى كه يكى از هفت عضو برجسته جماعت اخوان المسلمين در نوار غزه بود، پس از حادثه المقطوره كه در آن يك كاميون (تريلى) متعلق به يك صهيونيست با برخوردى عمدى به خودروى حامل كارگران فلسطينى باعث كشته شدن تمامى آنها شد، اعلام كرد كه اين حادثه عمدى و هدف از آن كشتار مردم فلسطين است. سخنان وى ملّت را برانگيخت به ويژه اين كه اظهارات دكتر رنتيسى درباره حادثه المقطوره با يك سرى اقدامات تحريكآميز رژيم صهيونيستى در ميان جوانان فلسطينى به خصوص دانشجويان دانشگاه كه هميشه در حالت آماده باش كامل و درگيرى با دشمن صهيونيستى به سر مىبردند، همراه بود.
به دنبال حادثه المقطوره و راهپيمايى گستردهاى كه در جباليا به نشانه اعتراض به حادثه مذكور برگزار شد و به كشته شدن يك فلسطينى و زخمى شدن چند تن ديگر انجاميد، رهبران اخوان المسلمين در نوار غزه با تشكيل جلسهاى به رياست دكتر رنتيسى به بررسى مسأله پرداختند و تصميمى را مبنى بر آغاز انتفاضه در نوار غزه اتخاذ كردند و در نهمين شب از ماه دسامبر سال 1978 با صدور اعلاميهاى از تشكيل جنبش مقاومت اسلامى – عنوان مبارزاتى جنبش اسلامى فلسطين – خبر دادند. نخستين بيانيهاى كه به نام جنبش مقاومت اسلامى صادر شد آغاز انتفاضه را اعلام كرد. با صدور اين بيانيه فعاليتهاى مبارزاتى از مسجد آغاز شد و با شركت تمامى مردم ادامه يافت و به دنبال آن، ملّت فلسطين مرحله جديدى از مبارزات خود را آغاز كرد.
در نيمه شب جمعه 15 ژانويه سال 1988 يعنى تنها بعد از گذشت 37 روز از آغاز انتفاضه، نظاميان اشغالگر با محاصره منزل اين پزشك مجاهد و بالا رفتن از ديوارهاى آن، درب اصلى خانه را منهدم كردند و سپس با استفاده از بلندگوهاى خود باعث رعب و وحشت كودكان دكتر شدند. اين عمليات دژخيمان صهيونيست با بازداشت دكتر رنتيسى به پايان رسيد و از اين زمان روند بازداشتها، مبارزات و تبعيدها در زندگى ايشان آغاز شد. زندانها به خوبى صداى پاهايش را مىشناسند
دكتر رنتيسى نخستين عضو جنبش مقاومت اسلامى بود كه در تاريخ 15/1/1988 به اسارت نظاميان صهيونيستى درآمد. وى در جريان اين بازداشت كه با درگيرى با نظاميان اشغالگر كه قصد ورود به اتاق خوابش را داشتند همراه بود، مدت 21 روز از عمر شريف خود را در زندان گذراند.
هنوز يك ماه از بازداشت وى نگذشته بود كه در تاريخ 4/3/1988 مجدداً راهى زندان شد و اين بار مدّت دو سال ونيم از عمر خود را به اتهام مشاركت و همكارى در تأسيس و رهبرى جنبش حماس و هم چنين تنظيم و نشر اولين اعلاميه انتفاضه «سنگ» در زندانهاى صهيونيستى به سر برد و در اين مدت بازپرسان نتوانستند در جريان بازپرسى از ايشان به هيچگونه اطلاعاتى دست پيدا كنند. دكتر بر اساس قانونى موسوم به تامير در تاريخ 4/9/1990 آزاد شد. هنوز صد روزى از آزادى وى نگذشته بود كه مجدداً در تاريخ 14/12/1990 وارد زندان شد و مدت يك سال در بازداشت موقت به سر مىبرد. طعم تلخ تبعيد
رنجهاى اين مرد بزرگ تنها به اسارت در زندانهاى صهيونيستى محدود نمىشد، چهار بار هم توسط تشكيلات خودگردان اسير شد كه در آخرين مرتبه در سال 1988 مدت 21 ماه از عمر شريف خود را به اين علت كه از تشكيلات خودگردان درباره شهادت محى الدين الشريف توضيح خواسته بود، در اسارت به سر برد.
در تاريخ 17/12/1992 وى به همراه 416 تن از فعالان سياسى عضو جنبش مقاومت اسلامى حماس و جهاد اسلامى به جنوب لبنان تبعيد شد. وى در هنگام تبعيد به عنوان سخنگوى رسمى تبعيد شدگان ساكن اردوگاه العوده واقع در منطقه مرج الزهور فعاليّت مىكرد. تبعيد شدگان با تشكيل انجمنى در صدد فشار وارد آوردن به رژيم اشغالگر قدس براى بازگشت به وطن خود بودند. دكتر عبدالعزيز رنتيسى يك سال را به همراه همرزمانش در اين منطقه سپرى كرد.
بلافاصله پس از رهايى از تبعيد و بازگشت به فلسطين دستگير شد و يك دادگاه نظامى رژيم صهيونيستى وى را به زندان محكوم كرد. ايشان تا اواسط سال 1997م. در زندان به سر مىبردند و در اين سال از زندان رهايى يافتند. اين بزرگ مرد تاريخ فلسطين در انتفاضه الاقصى حضور فعّال و مؤثرى داشت و پشتيبان اصلى مجاهدان و مبارزان فلسطينى بود. دكتر رنتيسى حدود يك سال قبل نيز هدف ترور نافرجام دشمن صهيونيستى قرار گرفت، اما از اين جنايت نجات يافت و دوباره با عزمى راسختر از گذشته فعّاليت مبارزاتى خود را ادامه داد تا اين كه در نهايت به آرزوى خود رسيد و به محبوب و معشوقش پيوست.
از همين رو خداوند ما را موظف كرده تا آنان را از بين ببريم و جهان را از لوث آنان پاك كنيم بارى تعالى خود در قرآن مىفرمايد:«و اذ تأذن ربك ليبعثن عليهم الى يوم القيامه من يسومهم سوء العذاب» ولى يكى از شروطى كه در اين جا بايد وجود داشته باشد رضايت تمامى مظلومان ستمديدهاى است كه مورد ظلم واقع شدهاند، ضمن اين كه ستمديدگان نبايد در هنگام نابود كردن دشمن صهيونيستى هيچگونه شك و ترديدى را در وجود خود راه دهند و وظيفه خود را در مقابل اين امر به انجام برسانند. در اين جا بايد گفت كه صهيونيستها به پاى خود وارد دام مكر خداوند مىشوند، زيرا با تشديد جنايتهاى خود، خشم تمامى مردم كره خاكى را بر مىانگيزند، «فأتاهم اللّه من حيث لم يحتسبوا».
از سوى ديگر، چنين مىنمايد كه مصداق آيه «و اذ تأذن». مسلمانان باشند و اين مؤمنان به دين محمد هستند كه طعم تلخ عذاب را به صهيونيستها خواهند چشاند، چرا كه جهت پيكان جنايتهاى رژيم صهيونيستى به سمت مسلمانان است و اين صهيونيستها هستند كه مسلمانان را به اين كار تحريك مىكنند.
ترور شيخ، بستر مناسبى را براى افزايش مقاومتها و مبارزات فراهم خواهد كرد، البته اين مبارزات در كنار حفظ وحدت و انسجام داخلى كه شرط اصلى پيروزى ملت فلسطين در نبرد سر«موجوديت» است صورت خواهد پذيرفت.
در پايان مىتوان گفت كه خون شهيد شيخ احمد ياسين درخت وحدت ملت فلسطين را تناورتر كرد و همه گروهها را در زير پرچم مقاومت و مبارزه براى آزادى گرد هم آورد.
خداوند شهيد شيخ احمد ياسين را قرين رحمت واسعه خود گرداند و همانگونه كه در هنگام حيات و زندگى خير و بركتش شامل تمامى مسلمين مىشد شهادتش را مايه خير و بركتى ديگر براى جهان اسلام قرار دهد. پاورقي ها: