منافقان در قرآن

آخرين قسمت‏
شك نيست كه منافقان از نظر دينى و اخلاقى اهميتى براى خشنودى مسلمانان قائل نبودند، بلكه مى‏خواستند از اين راه كدورتهاى قلبى آنان را بشويند تا در آينده از عكس العملهاى آنان در امان بمانند.
يكى از منافقان به دروغ سخنى گفت و سپس آنرا تكذيب كرد. زمانى كه آيات سوره منافقون نازل گشت و دروغ او ظاهر شد. بعضى به او گفتند خدمت پيامبر برو تا براى تو استغفار كند. او سرش را تكان داده و سخنان ناروايى گفت. آيه 5 سوره منافقون به اين مطلب اشاره دارد. «هنگامى كه به آنها گفته شود، بيائيد تا رسول خدا براى شما استغفار كند. سرهاى خود را (از روى استهزاء و تكبّر و غرور) تكان مى‏دهند و آنها را مى‏بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبّر مى‏ورزند.» در آيه بعد خداوند براى رفع هرگونه ابهام در اين زمينه مى‏افزايد، به فرض كه آنها نزد تو بيايند و براى آنها استغفار كنى، اصلاً زمينه آمرزش در آنها وجود ندارد. بنابراين «براى آنها تفاوت نمى‏كند، خواه استغفار كنى يا نكنى، هرگز خداوند آنها را نمى‏بخشد، خداوند قوم فاسق را هدايت نمى‏كند».(1)
استغفار پيامبر تنها در صورتى اثر مى‏گذارد كه زمينه مساعد و قابليت لازم، فراهم شود. اگر به راستى آنها توبه كنند و سر تسليم در مقابل حق فرود آورند، استغفار پيامبر و شفاعت او مسلّماً مؤثر است در غير اين صورت كمترين اثرى نخواهد بخشيد. در آيه 80 سوره توبه خداوند تأكيد بيشترى روى مجازات منافقان نموده و خطاب به پيامبر مى‏فرمايد: «چه براى آنها (منافقان) استغفار كنى و چه نكنى، حتى اگر هفتار بار براى آنها از خداوند طلب آمرزش نمايى، هرگز خداوند آنها را نخواهد بخشيد چرا كه آنها خدا و پيامبرش را انكار كردند و راه كفر پيش گرفتند. خداوند افراد فاسق و منافق را هدايت نمى‏كند.»
پس از آن‏كه منافقان با تخلف صريح، از شركت در ميدان جهاد، پرده‏ها را دريدند و كارشان برملا شد، خداوند به پيامبرش دستور مى‏دهد روش صريحتر و محكمترى در برابر آنها اتخاذ كند تا براى هميشه فكر نفاق و منافق‏گرى از مغزهاى ديگران برچيده شود لذا مى‏فرمايد: «بر هيچ يك از آنها (منافقان) كه از دنيا مى‏روند نماز مگذار!» «وَلا تُصَلِّ عَلى اَحدٍ منهُم ماتَ اَبَدا(2)؛ و هيچ‏گاه در كنار قبر او براى طلب آمرزش و استغفار نايست». (و لاتقم على قبره) در حقيقت اين يك نوع مبارزه منفى و در عين حال مؤثر در برابر گروه منافقان است و مسلمانان امروز هم بايد از روشهاى مشابه با آن استفاده كنند. در پايان آيه خداوند بار ديگر دليل اين دستور را روشن مى‏سازد و مى‏فرمايد: «اين حكم بخاطر آنست كه آنها به خدا و پيامبرش كافر شدند و در حالى كه فاسق و مخالف فرمان خدا بودند، از دنيا رفتند.»
سرانجام خداوند در آيه 73 سوره توبه دستور به شدّت عمل در برابر كفار و منافقين داده و خطاب به پيامبر مى‏فرمايد: «يا ايّها النّبى جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم و مأويهم جهنّم و بئس المصير؛ اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و در برابر آنها روش سخت و خشنى در پيش گير. (اين مجازات آنها در دنياست و در آخرت)، جايگاهشان دوزخ است كه بدترين سرنوشت و جايگاه است». البته اين خطاب در آيه 9 سوره تحريم نيز آمده است.
بايد توجه داشت كه طرز جهاد در برابر كفار، جهاد همه جانبه و مخصوصاً جهاد مسلحانه است ولى در مورد منافقان جهاد مسلحانه منظور نيست و اشكال ديگر مبارزه مانند مذمت، توبيخ، تهديد، رسوا ساختن و منزوى كردن آنها است و شايد جمله: «و اغلظ عليهم» اشاره به همين معنى باشد. البته بعد از پيامبر، حضرت على (ع) با
منافقان مسلّح، به نبرد پرداخت.
خداوند در آيات متعددى از قرآن كريم به توصيف عاقبت كار منافقين و نتايج اعمال آنها پرداخته است و اين در خور تأمل است كه نتيجه اين گروه و سرنوشت آنها در اين دنيا و آن دنيا چگونه است. در آيه 16 سوره بقره، خداوند سرنوشت نهايى منافقان كه بسيار غم‏انگيز، شوم و تاريك است را چنين ترسيم مى‏كند. آنها كسانى هستند كه در تجارتخانه اين جهان ، هدايت را با گمراهى معاوضه كرده‏اند، پس تجارت آنها سودى نداشته است (بلكه سرمايه وجود را نيز از كف داده‏اند) و آنها هرگز روى هدايت را نديده‏اند. «اولئك الّذينَ اشَتَروا الضَّلالَةَ بِالهُدى‏ فَما ربحت تِجارتُهُم و ما كانوا مُهتَدين» و در جاى ديگر مى‏فرمايد: آنها كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، باز ايمان آوردند و بار ديگر راه كفر در پيش گرفتند و سپس بر كفر خود افزودند، (منافقان) هرگز خداوند آنها را نمى‏آمرزد و به راه راست هدايت نمى‏كند. «إنّ الّذينَ امَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ امَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادُوا كُفراً لَم يَكُنِ اللّهِ لِيَغفِرَ لَهُم وَلا لِيَهديهِم سَبيلا».
خداوند در جاى ديگر درباره منافقان مى‏فرمايد «حَبِطَت اَعمالُهُم فَأصبَحوا خاسِرين(3)؛ همه اعمال نيك آنها بر باد رفت و زيانكار شدند».
و در آيه 23 سوره محمد سرنوشت نهايى منافقان بهانه‏جو اينطور وصف شده است. آنها كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته پس گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور نموده است. «اولئك الّذين لعنهم اللّه فأصمّهم و اعمى ابصارهم» و نيز «كسانى كه بعد از روشن شدن حق، بازگشتند و پشت كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فريفته است».
(اِنّ الَّذينَ ارتَدّوا عَلى أدبارِهِم مِن بَعد ماتَبَيَّنَ لَهُم الهُدى الشّيطانُ سَوَّل لَهُم و أملى لَهُم)(4)
آيه 19 سوره مجادله سرنوشت نهايى منافقان تيره دل را چنين بيان مى‏كند: شيطان بر آن‏ها مسلّط شده است و ياد خدا را از خاطر آنها برده است. آن‏ها حزب شيطانند و بدانيد حزب شيطان زيان كارانند. «اِستَحوَذَ عَلَيهم الشيطان فَأنساهُم ذِكرَ اللّهِ، اولئك حِزبُ الشّيطانِ، اَلا اِنَّ حِزب الشيطانِ هُمُ الخاسِرون». آيه بعد، سرنوشت حتمى منافقان را شكست و نابودى بيان مى‏كند. نخست مى‏فرمايد: كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى‏كنند آنها در زمره ذليل‏ترين افرادند؛ «اِنّ الّذين يُحادّونَ اللّهَ وَ رسُولَهُ اولئكَ فِى الأذَلّين»(5).منافقان امروز بايد از سرنوشت تاريخى منافقان ديروز پند گيرند و دست از اعمال خود بردارند. خداوند اين هشدار را به منافقان ديروز مى‏دهد، آينه تاريخ را پيش روى آنها مى‏گذارد و با مقايسه زندگى آنان با منافقان و گردنكشان پيشين، عبرت انگيزترين درسها را به آن‏ها مى‏دهد و مى‏فرمايد: شما همانند منافقان پيشين هستيد. همانها كه از نظر نيرو از شما قوى‏تر و از نظر اموال و فرزندان از شما افزونتر بودند. آنها از نصيب و بهره خود در دنيا، در طريق شهوات و آلودگى و گناه و فساد و تبهكارى، بهره گرفتند. شما منافقان اين امت نيز از نصيب و بهره خود، همان گونه كه منافقان پيشين بهره گرفته بودند، بهره بردارى كرديد. شما در كفر و نفاق و استهزاء مؤمنان فرو رفتيد، همان‏گونه كه آنها در اين امور فرو رفتند. آنها كسانى هستند كه همه اعمالشان در دنيا و آخرت برباد رفته و مى‏رود و هيچ نتيجه مثبتى از آن عائدشان نمى‏گردد. آنها زيانكاران حقيقى و خسران يافتگان واقعى هستند.(6)
در اينجا ممكن است، سؤالى براى ما مسلمانان مطرح شود كه اگر منافقان به راستى اين همه از رحمت خدا دورند، پس چرا خداوند به آن‏ها، اين همه محبت كرده و اين همه مال و فرزند (نيروى اقتصادى و انسانى) در اختيار آنها گذارده است. آيه 85 سوره توبه روى سخن رابه پيامبر كرده و پاسخ اين سؤال را چنين مى‏دهد. اموال و فرزندانشان هيچ‏گاه نبايد مايه اعجاب تو شود، خداوند مى‏خواهد آنان را بوسيله اينها در دنيا مجازات كند و با حال كفر جان دهند. اين آيه اشاره به اين واقعيت مى‏كند كه امكانات اقتصادى و نيروهاى انسانى در دست افراد ناصالح نه تنها سعادت آفرين نيست بلكه غالباً مايه دردسر و بلا و بدبختى است. اين مفهوم در آيه 73 سوره احزاب نيز مورد توجّه قرار گرفته است. خداوند در بيان علّت عرضه امانت بزرگ الهى مى‏فرمايد: هدف اين بوده كه خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و كيفر دهد (لِيُعَذِّبَ اللّهُ المنافقينَ وَ المنافِقات و المُشرِكينَ و المُشرِكات). خداوند در اين آيه منافقان را بر مشركان مقدم داشته است و زنان منافق را در كنار مردان منافق قرار داده است.
از آن جا كه غالباً منافقان به اموال و فرزندان خود براى حل مشكلات تكيه مى‏كنند. قرآن مى‏فرمايد: هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمى‏كند. آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مى‏مانند(7).
خداوند در آيات متعددى و با شديدترين لحنها وضع منافقان در قيامت را توصيف مى‏كند: در آيه 138 سوره نساء مى‏فرمايد: به منافقان بشارت ده كه عذاب دردناكى براى آن‏ها است. «بَشِّرِ المُنافِقين بِأنَّ لَهُم عَذاباً أليماً» و نيز خداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى‏كند، «انّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقينَ و الكافِرينَ فى جَهَنَّمَ جميعاً»(8).
سوره بقره، آيه 10، سرنوشت منافقان را بيان كرده و مى‏فرمايد: براى آنها عذاب دردناكى است بخاطر دروغهايى كه مى‏گفتند. «و لهم عذابٌ اليمٌ بما كانوا يكذبون» و در آيه 4 سوره منافقون خداوند مى‏فرمايد: خدا آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مى‏شوند «قاتلهم اللّه فأنّى يؤفكون» از آنجا كه نفاق بدترين نوع كفر است، در نتيجه منافقان بدتر از كفار هستند و عذاب آنها نيز بدترين عذاب است. منافقان در پائين‏ترين و نازل‏ترين مراحل دوزخ قرار دارند و هيچ ياورى براى آنها نخواهى يافت. «انّ المنافقين فى الدّرك الأسفل من النّار و لن تجد لهم نصيرا»(9)
خداوند در بيان عذاب منافقان مى‏فرمايد: مگر نمى‏دانند كسى كه با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت كند، براى او آتش است جاودانه در آن خواهد ماند؛ اَلَم يَعلَموا اَنَّهُ مَن يُحادِدِ اللّهَ و رسوله فَانَّ لَهُ نار جَهنَّمَ خالداً فيها»(10) و نيز آنها كه به رسول خدا آزار مى‏رسانند (منافقان) عذاب دردناكى دارند ؛ «والّذين يؤذون رسول اللّه لهم عذابٌ اليم»(11).
همچنين خداوند عذاب شديدى براى آن‏ها فراهم ساخته است: «اَعَدَّ اللّهُ لَهُم عذاباً شديداً»(12) و «لهم عذابٌ مهين» و براى آن‏ها (منافقان) عذاب خوار كننده‏اى است.(13) در آيه 68 سوره توبه نيز مجازات شديدى براى منافقان بيان شده است: خداوند، مردان و زنان منافق و همه كفار و افراد بى‏ايمان را وعده آتش جهنم داده است، جاودانه در آن خواهند ماند. همين مجازات براى آنها كافى است. خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب هميشگى نصيبشان نموده است. «وَعَدَ اللّهُ المُنافقينَ و المُنافِقاتِ وَ الكُفّارَ نارَ جَهَنَّم خالِدينَ فيها هِىَ حَسبُهُم وَ لَعَنهُم اللّهُ وَ لَهُم عذابٌ مُقيم».
در آيه 6 سوره فتح نيز سرنوشت منافقان اين گونه ترسيم شده است:و خداوند، مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى‏برند مجازات مى‏كند، حوادث ناگوارى بر آنها نازل مى‏شود، خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته است، جهنم را براى آنها (از اكنون) آماده كرده و چه بد سرانجامى است. «وَ يُعَذِّب المُنافِقينَ وَ المُنافقاتِ و المُشرِكينَ وَ المُشرِكاتِ‏الظّانّين بِاللّهِ ظَنَّ السَّوء عَلَيهم دائِرَةُ السّوءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَليهِم وَ لَعَنَهم واَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ و ساءَت مَصيرا».
خداوند در آيه 27 سوره محمد ضمن تهديد سر بسته به منافقان، مى‏فرمايد: پس حال آنها (منافقان) چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان مرگ روحشان را قبض مى‏كنند، در حالى‏كه بر صورت و پشت آنها مى‏زنند ؛ «فَكَيفَ اذا تَوَفّتهُم المَلائِكةُ يَضرِبُون وُجُوهَهُم وَ اَدبارَهُم» به صورت آنها مى‏كوبند، براى اين‏كه رو بسوى دشمنان خدا رفته‏اند و بر پشت آنها مى‏زنند به خاطر اين‏كه به آيات الهى و پيامبرش پشت كردند.
عجيب است كه اين منافقان در قيامت هم دست از منافق‏گرى خود برنمى‏دارند. چنانكه خداوند در آيه 18 سوره مجادله مى‏فرمايد: روزى را كه خداوند همه آنها را برمى‏انگيزد و (اعمالشان را بر آنها عرضه مى‏دارد و در دادگاه عدلش از آن‏ها سؤال مى‏كند) ولى آنان براى خدا نيز سوگند (دروغ) ياد مى‏كنند. همانگونه كه بر شما ياد مى‏كنند و گمان مى‏كنند مى‏توانند كارى انجام دهند.
يكى از توصيفات زيبايى كه خداوند درباره وضع منافقان در قيامت و برخورد آنان با مؤمنان دارد. آيات 13 الى 15 سوره حديد است. در قيامت منافقانى كه در تاريكى وحشتناك كفر و نفاق و گناه فرو رفته‏اند. فريادشان بلند مى‏شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى‏كنند، اما چيزى جز جواب منفى نمى‏شنوند. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏گويند نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى بگيريم(در پاسخ به آنها) گفته مى‏شود به پشت سرخود برگرديد و كسب نور كنيد. پس (در اين هنگام) ديوارى ميان آنها زده مى‏شود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب.(14)
منافقان آن‏ها (مؤمنان) را صدا مى‏زنند كه مگر ما با شما نبوديم. (مؤمنان در پاسخ) مى‏گويند: آرى ولى شما (بواسطه پيمودن طريق كفر) خود را به هلاكت افكنديد، شما انتظار (مرگ پيامبر) را كشيديد و پيوسته (در امر معاد و حقانيت دعوت پيامبر و قرآن) شك و ترديد داشتيد و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خداوند (و مرگتان) فرا رسيد و شيطان شما را در برابر خداوند فريب داد.(15)
سرانجام مؤمنان در يك نتيجه‏گيرى، منافقان را مخاطب ساخته و مى‏گويند: پس امروز نه از شما فديه‏اى پذيرفته مى‏شود و نه از كافران، جايگاهتان آتش است و همان آتش سرپرستتان مى‏باشد و چه بد جايگاهى است.(16)
و اين است سرانجام نفاق و درويى.
اين بحث را با دو تشبيه كه خداوند براى ترسيم حال منافقان بيان فرموده است، به پايان مى‏بريم.
در مثال اول، خداوند منافقان را اينگونه تشبيه مى‏كند: آنها مانند كسى هستند كه آتشى (در شب ظلمانى) افروخته، تا در پرتو آن راه را از بيراه بشناسد و به منزل مقصود برسد. ولى همين كه اين شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند آنها را خاموش مى‏سازد و در ظلمات رهاشان مى‏كند به گونه‏اى كه چيزى نبينند(17). منافقان فكر مى‏كردند با اين آتش مختصر و اين نور كم مى‏توانند با تاريكيها به پيكار برخيزند، امّا ناگهان بر اثر بادى سخت يا باران درشت يا پايان گرفتن مواد آتش افروز، آتش آنها به سردى و خاموشى گراييد و بار ديگر در تاريكى سرگردان مى‏شوند، اين نور مختصر يا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحيدى است، يا اشاره به ايمان نخستين آنها كه بعداً بر اثر تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها در پس پرده ظلمت مخفى شده است. سپس خداوند اضافه مى‏كند: آنها كر هستند و گنگ و نابينا (و چون هيچ يك از وسايل اصلى درك حقايق را ندارند) از راهشان باز نمى‏گردند.(18)
در مثال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شكل ديگرى ترسيم مى‏نمايد: شبى است تاريك و ظلمانى و پرخوف و خطر. باران به شدت مى‏بارد. از كرانه‏هاى افق برقى مى‏جهد، صداى غرش وحشتزا و مهيب رعد، نزديك است پرده‏هاى گوش را پاره كند، انسان بى پناه در دل اين دشت وسيع و ظلمانى، حيران و سرگردان مانده است، باران پر پشت، بدن او را مرطوب ساخته است ، نه پناهگاه مورد اطمينانى وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى‏دهد گامى به مقصد بردارد. قرآن در يك عبارت كوتاه، حال چنين مسافر سرگردانى را بازگو مى‏كند: يا همانند بارانى كه در شب تاريك توأم با رعد و برق و صاعقه ببارد، آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مى‏گذارند تا صداى وحشت‏انگيز صاعقه‏ها را نشنوند و خداوند بر كافران احاطه دارد.(19)
نور برق آنچنان خيره كننده است كه نزديك است چشمهاى آن‏ها را بربايد، هر زمان كه برق مى‏زند و صفحه بيابان تاريك روشن مى‏شود، چندگامى در پرتو آن راه مى‏روند ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلّط مى‏شود و آنها در جاى خود متوقف مى‏گردند. آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مى‏كنند، چرا كه در دل اين بيابان نه كوهى به چشم مى‏خورد و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگيرى كند. هر لحظه ممكن است هدف صاعقه‏اى قرار گيرند و در يك لحظه خاكستر شوند. حتى اين خطر وجود دارد كه غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خيره كننده برق چشمشان را نابينا كند.
آرى اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از ميان مى‏برد چرا كه خدا بر هر كارى و عملى توانا است(20)
ولى افسوس كه منافقان به پناهگاه مطمئن ايمان پناه نبرده‏اند تا از شر صاعقه‏هاى مرگبار مجازات الهى نجات يابند. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. سوره منافقون، آيه 6. 2. سوره توبه، آيه 84. 3. سوره مائده، آيه 53. 4. سوره محمد، آيه 25. 5. سوره مجادله، آيه 20. 6. سوره توبه، آيه 69. 7. سوره مجادله، آيه 17. 8. سوره نساء، آيه 140. 9. همان، آيه 145. 10. سوره توبه، آيه 63. 11. سوره توبه، آيه 61. 12. سوره مجادله، آيه 15. 13. همان، آيه 16. 14. سوره حديد آيه 13. 15. همان، آيه 14. 16. همان، آيه 15. 17. سوره بقره، آيه 17. 18. همان، آيه 18. 19. همان، آيه 19. 20. همان، آيه 20.