معنى توسّل و حقيقت آن
توسّل از خانواده وسيله است، و به معنى واسطه قرار دادن چيزى براى تقرّب به خداوند متعال است، مانند اين كه نردبان وسيله رفتن به پشت بام و آسانسور وسيله رفتن به طبقات بالاى ساختمان است، و يا هواپيما وسيله رفتن از اينجا به مكه است و… به اين منظور لغت شناس معروف مىنويسد:«توسّل اليه بكذا؛ تقرّب اليه بحرمةٍ آصرةٍ تعطفه عليه؛به فلان موجود متوسّل شد، يعنى به وسيله احترام و مقام آنچه نظر وى را جلب مىكند به او نزديك گرديد.»(1)
يكى از مصاديق توسّل، واسطه قرار دادن پيامبران و امامان و اولياء خدا در درگاه الهى است. يعنى ما خود را در پيشگاه الهى، حقير و گنهكار مىدانيم از اين رو خود را لايق نمىدانيم كه به طور مستقيم، با ذات پاك الهى تماس بگيريم، بلكه يكى از آبرومندان درگاهش را كه يكتاپرست كامل و حقيقى است و در درياى توحيد غرق است واسطه قرار مىدهيم، تا خداوند به آبروى او به ما لطف كند، جاى بسى تعجب است كه بعضى (مانند وهّابيان) اين گونه توسل را شرك مىدانند، در صورتى كه اگر با توجّه عميق بينديشيم مىتوانيم دريابيم كه اين گونه توسل، عين توحيد است، زيرا اولاً ما از اولياء خدا به طور مستقل چيزى نمىخواهيم، بلكه آنها را واسطه قرار مىدهيم، و ثانياً آنها از اين رو كه عبد خالص وفانى در ذات پاك خدا هستند، و داراى توحيد كامل در ابعاد مختلف مىباشند واسطه قرار مىدهيم، چرا كه خود را داراى توحيد ناقص مىدانيم، بنابراين واسطه قرار دادن انسانهاى والا كه در اوج توحيد هستند، موجب تقويت توحيد، و بيزارى بيشتر از هرگونه شرك است، نه اين كه موجب شرك باشد. توسل از ديدگاه قرآن
در قرآن در آيات متعدد به مسأله صحيح بودن توسل، تصريح يا اشاره شده است، و از آنها به خوبى استفاده مىشود كه وسيله و واسطه قراردادن شخصيتهاى آبرومند نه تنها ممنوع نيست، بلكه شايسته و محبوب خواهد بود. به عنوان نمونه نظر شما را به چند آيه جلب مىكنيم:
1- «يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا اللّه و ابتغوا اليه الوسيلة ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و وسيلهاى براى تقرّب به او بجوييد».(2)
منظور از وسيله در اين آيه همان وسيله قرار دادن و وساطت چيزى است كه موجب تقرّب به درگاه خدا است. كه مهمترين آنها عبارت است از: ايمان به خدا و رسول خدا(ص)، جهاد، اخلاص، نماز، زكات، روزه،حج و عمره، صله رحم، صدقه پنهانى و آشكار و هرگونه كار نيك كه انسان را از سقوط نجات دهد، چنان كه اين مطلب در فرازى از گفتار حضرت على(ع) آمده است.(3)
به طور كلى از روايات استفاده مىشود كه توسل بر چهار گونه است: 1- توسل به ايمان 2- توسل به كارهاى نيك 3- توسل به دعاى بندگان صالح(4)4- توسل به اولياى خدا، چنان كه در صدر اسلام تا كنون بين مسلمانان، معمولى و متعارف بوده و هست.
2- «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه تواباً رحيماً؛ (5) و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مىكردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاشتند) به نزد تو (اى پيامبر) مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىكردند، و پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد، خدا را توبهپذير و مهربان مىيافتند.»
اين آيه بيانگر آن است كه واسطه قرار دادن پيامبر(ص) براى شفاعت و دعا كردن براى انسانهاى گنهكار، مطلوب و مفيد بوده و موجب نتيجه خوب خواهد شد.
و از آيه 114 سوره توبه كه بيانگر استغفار ابراهيم خليل(ع) براى پدرش است نيز اين مطلب را تأييد مىكند.
3- قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين – قال سأستغفر لكم ربّى انّه هو الغفور الرّحيم؛(6) (فرزندان يعقوب به پدر خود) گفتند: اى پدر ما از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطا كار بوديم – يعقوب گفت: به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.»
بنابراين مطابق اين آيات، توسل به دعاى بندگان شايسته، و واسطه قرار دادن آنها در درگاه الهى روا و جايز است.
نمونه هايى از مطلوبيت توسل در روش پيامبر(ص) و امامان(ع)
از سيره درخشان زندگى پيامبران و پيامبر اسلام و امامان (ع) فهميده مىشود كه آن حضرات توسل ديگران را تأييد نموده و يا خود به اولياء خدا توسل جستهاند، با توجه به اينكه آنها فانى در توحيد و آموزگار آن بوده و از هرگونه شرك دورى مىجستند، تأييد آنها دليل بر اين است كه مسأله توسل هيچ گونه ناسازگارى با اصل توحيد ندارد، بلكه وسيلهاى سالم و كارساز براى تقرب به درگاه ذات پاك خدا است، در اين راستا نظر شما را به نمونههاى زير جلب مىكنيم:
1- در روايات متعدد آمده پيامبرانى مانند حضرت آدم، نوح ، ابراهيم، موسى و… پنج تن آل عبا(ع) را در درگاه الهى واسطه قرار دادهاند، در قرآن مىخوانيم: «فتلقّى آدم من ربّه كلماتٍ فتاب عليه؛(7)سپس آدم (ع) از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت.» مطابق روايات متعددى كه از طرق ائمه اهل بيت(ع) رسيده، مقصود از اين كلمات، بهترين مخلوقات خدا محمّد(ص)، على،فاطمه، حسن و حسين(ع) بودهاند. از جمله از امام صادق(ع) روايت شده كه پيامبر(ص) فرمود: آدم(ع) هنگام توبه به درگاه الهى گفت: «اللّهمّ انّى اسئلك بحقّ محمّدٍ و آل محمّدٍ لمّا غفرت لى؛ خدايا از درگاه تو به حق محمّد (ص) و آل او مسئلت مىجويم كه مرا بيامرزى.»(8)
نيز روايت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: منظور از كلمات در آيه «و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلماتٍ فاتمّهنّ؛(9)به خاطر بياوريد هنگامى كه خداوند ابراهيم را به وسايل مختلف آزمود.» چيست؟ امام صادق (ع) فرمود: همان كلماتى است كه آدم (ع) آنها را از خدا دريافت نمود و به وسيله آنها توبه كرده و توبهاش پذيرفته شد، و آن اين بود كه به خدا عرض كرد: «يا ربّ اسئلك بحق محمّدٍ و علىٍّ و فاطمة و الحسن و الحسين الّا تبت علىّ ؛پروردگارا! به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (ع) از درگاهت مسئلت دارم كه توبهام را بپذير.»(10)
2- ترمذى دانشمند معروف اهل تسنن به عنوان شاهد بر جواز توسل روايت مىكند: مردى نابينا به محضر پيامبر(ص) آمد و گفت از خدابخواه تا به من سلامتى چشم بدهد. پيامبر(ص) فرمود: اگر بخواهى دعا مىكنم و اگر بخواهى تأخير مىاندازم و اين بهتر است. او عرض كرد اكنون دعا كن، آن حضرت به او فرمود: وضوى كامل بگير و دو ركعت نماز بخوان و اين گونه دعا كن: «پروردگارا! من از تو درخواست مىكنم به وسيله محمّد (ص) پيامبر رحمت، اى محمّد! من به وسيله تو به درگاه خدا متوجّه مىشوم، خداوندا او را شفيع من ساز.» نابينا به اين دستور عمل كرد، و بينا شد.(11)
از اين روايت به خوبى استفاده مىشود كه پيامبر(ص) توسل را به آن شخص نابينا دستور داد، و توسل مطلوب اسلام و موجب نتيجه سودمند است.
3- ابن ابى الحديد دانشمند معروف اهل تسنن از على (ع) چنين روايت مىكند: «…روزى از رسول خدا(ص) درخواست دعا براى آمرزش كردم، آن حضرت برخاست و دو ركعت نماز خواند و سپس دست به سوى آسمان بلند كرد و عرض نمود: «اللّهم بحقّ علىٍّ عندك اغفر لعلىٍّ ؛خداوندا! به حق آن مقامى كه على(ع) در پيشگاه تو دارد على(ع) را ببخش.»(12)
4- روايت شده حضرت زهرا(س) هنگام رحلت جان سوز رسول خدا(ص) در بالين او نشسته بود و اين شعر ابوطالب را مىخواند:
و ابيض يستسقى الغمام بوجهه
ثمال اليتامى عصمةٌ للارامل
سفيد رويى كه مردم به بركت چهره او از درگاه خدا طلب باران مىكنند، او كه فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنان است.»(13)
در صحيح دارمى از ابن جوزا روايت شده يك سال در مدينه قحطى سختى رخ داد، بعضى شكايت به عايشه بردند، او سفارش كرد كه بر فراز قبر رسول خدا(ص) برويد و روزنهاى در سقف ايجاد كنيد، تا به بركت قبر پيامبر(ص) از طرف خدا باران نازل شود. آنها به اين دستور عمل كردند و باران فراوانى باريد.»(14)
اين روايت بيانگر آن است كه عايشه يكى از همسران رسول خدا(ص) قبلاً مسأله مطلوب بودن توسّل و نتيجه بخشى آن را در عصر رسول خدا(ص) تجربه كرده بود، كه چنين سفارشى نمود.
5 – ابن شهرآشوب در مناقب به سند خود از امام باقر (ع) نقل مىكند: در عصر رسول خدا(ص) مردى گناهى كرد، و سپس خود را مخفى نمود( تا او را دستگير نكنند) تا اينكه روزى در خفا در يك راه خلوت حسن و حسين(ع) را ديد، آنها را بر دوش خود گرفت و به محضر رسول خدا(ص) آمد و ملتمسانه عرض كرد: «اى رسول خدا! من پناه آوردهام به خدا، و به وسيله اين دو كودك.»
پيامبر (ص) آن چنان خنديد، به گونهاى كه دستش را بر دهانش گرفت، آنگاه به آن مرد گفت: «اذهب فانت طليقٌ؛ برو كه تو آزاد شده هستى.»
سپس به حسن و حسين(ع) فرمود: اين مرد شما را در مورد نجات خود، شفيع خود قرار داد تا او را شفاعت كنيد. در اين هنگام اين آيه نازل شد:«ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً؛اگر آنها كه به خود ظلم كردند نزد تو مىآمدند، و از خدا طلب آمرزش مىكردند، و پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد، خدا را توبهپذير مىيافتند.»(15)
6 – شيخ صدوق(ره) نقل مىكند: مردى از اهالى بلخ برده (غلام)اى داشت، به همراه او به مشهد براى زيارت مرقد حضرت امام رضا(ع) آمدند، در آنجا آن غلام به امام متوسل شد كه خداوند وسيله آزادى او را از بردگى فراهم كند، و نيز داراى همسر و باغى شود، او و اربابش پس از سجده طولانى در حرم حضرت رضا(ع) برخاستند، ارباب هماندم بى آنكه به خواسته غلامش آگاه باشد به او رو كرد و گفت: تو را در راه خدا آزاد كردم، و نيز فلان كنيزم را آزاد نمودم و او را همسر تو گرداندم و مهريه او را بر عهده گرفتم. و فلان باغ را نيز به شما دونفر وقف نمودم، و شما نيز آن را بعد از خود وقف نسل خود كنيد. غلام با شنيدن اين گفتار، منقلب شد و گريه كرد و گفت: «سوگند به خدا و سوگند به اين امام همام من در سجده همين تقاضا را از حضرت رضا(ع) نمودم، و به آن حضرت متوسل شدم، اينك مىبينم به نتيجه رسيدم.»(16)
در قسمت آخر اين گفتار نظر شما را به مناظره جالب دكتر تيجانى با آيت اللّه العظمى شهيد سيد محمد باقر صدر جلب مىكنم:
دكتر سيد محمد تيجانى از اهالى تونس كه از اهل تسنن و مالكى بود و شيعه شده و چندين كتاب پيرامون حقانيت تشيع نوشته در يكى از كتابهايش به نام «ثمّ اهتديت» مىنويسد: به نجف اشرف سفر كردم، و توسط يكى از دوستانم به محضر آيت اللّه العظمى سيد محمد باقر صدر(17) رسيدم نخست از ايشان پرسيدم: علماى سعودى مىگويند دست بر قبر كشيدن و توسل به صالحين و تبرّك جويى از آنان، شرك به خدا است، نظر شما چيست؟ آيت اللّه صدر فرمود: «هرگاه دست كشيدن بر قبر و توسّل جستن به اين نيت باشد كه آنها(بدون اذن خدا) نفع و ضرر مىرسانند چنين كارى شرك است، ولى مسلمانان يكتاپرست مىدانند كه تنها خدا نفع و ضرر مىرساند، و اولياء خدا وسيله و واسطه هستند، بنابراين با اين نيت كه آنها واسطه هستند هرگز شرك نيست. همه مسلمين از سنّى و شيعه از عصر رسول خدا(ص) تا كنون در اين امر اتفاق نظر دارند. به استثناى وهّابيان كه در قرون جديد پيدا شدهاند(18) و بر خلاف اجماع مسلمين رفتار مىنمايند. و دست بر قبر كشيدن و توسل به اولياء خدا را شرك مىدانند.» آنگاه فرمود: مرحوم سيد شرف الدّين (محقق بزرگ اسلامى، صاحب كتاب ارزشمند المراجعات) در عصر سلطنت عبدالعزيز سعودى، توسط او به مناسبت عيد قربان دعوت شد، آقاى شرف الدين اين دعوت را پذيرفت و نزد عبدالعزيز سعودى رفت، و يك جلد قرآن كه داراى جلدى پوستين بود به شاه عربستان(عبدالعزيز) هديه كرد، شاه آن را گرفت و بوسيد و به عنوان احترام بر پيشانى خود گذاشت. سيد شرف الدين از اين فرصت استفاده نمود و ناگهان گفت: «اى شاه! چرا اين جلد را مىبوسى و اين گونه از آن احترام مىنمايى، با اين كه اين جلد چيزى جز پوست بز نيست؟» شاه گفت: غرض من از بوسيدن جلد، قرآنى است كه در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد. آقاى شرف الدين بىدرنگ فرمود: احسنت اى پادشاه! ما شيعيان نيز وقتى پنجره يا اطاق قبر پيامبر(ص) را مىبوسيم،مىدانيم كه آهن نمىتواند كارى كند، غرض ما آن كسى است كه ماوراى اين آهنها و چوبها است. ما مىخواهيم به رسول خدا(ص) احترام كنيم همان گونه كه شما با بوسيدن پوست بز، به قرآن كريم احترام كردى. شاه سخن شرف الدين را پذيرفت، و حاضران تكبير گفتند، در آن سال او اجازه داد كه از تبركجويى به قبر رسول خدا(ص) جلوگيرى نكنند.(19) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. لسان العرب، واژه وسل، ج 11، ص 724. 2. سوره مائده، آيه 35. 3. «انّ افضل ماتوسّل به المتوسّلون…»(نهج البلاغه، خطبه 110) ماجراى اصحاب رقيم كه در روايات آمده حاكى است كه توسّل به اعمال نيك موجب نجات خواهد شد(نورالثقلين، ج 3، ص 249) 4. چنان كه در آيه 7 و 8 سوره يوسف استفاده مىشود. 5. سوره نساء، آيه 64. 6. سوره يوسف، آيه 97 و 98. 7. سوره بقره، آيه 37. 8. احتجاج طبرسى، به نقل نورالثقلين، ج1، ص 67. نظير اين مطلب در كتاب وفاء الوفاء، ج 3، ص 1371، و كتاب التوصل الى حقيقة التوسّل، ص 215 نقل شده است. 9. سوره بقره، آيه 124. 10. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 68. 11. وفاء الوفاء، ص 372، التوصّل الى حقيقة التوسّل، چاپ بيروت، ص 158. 12. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 315 و 316. 13. محدّث قمى، انوار البهيه، ص 35. 14. تفسير روح المعانى، ج 4، ص 114 و 115. 15. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 400؛ بحار، ج 43، ص 318. 16. عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 282. 17. شهيد صدر در 47 سالگى در شب 19 فروردين سال 1359 ه.ش به دست دژخيمان بعث عراق به شهادت رسيد. 18. مسلك وهابيت به شيخ محمد فرزند عبدالوهّاب منسوب است. وى در سال 1153 هجرى قمرى، عقيده وهّابىگرى را تأسيس و منتشر نمود. 19. اقتباس از كتاب آنگاه…هدايت شدم، ص 92 و 93.