انفجار نور اسلامى در فراسوى مرزها

گفتگو با حجت الاسلام سيد نصرالدين الحسنى‏ اشاره:
«گاهى اوقات آنقدر در روزمرگى زندگى غرق مى‏شويم و گرد و غبار غفلت وجودمان را پرمى‏كند كه نمى‏دانيم واقعاً در كجا ايستاده‏ايم و چه مسيرى را طى كرده‏ايم. همين كه پاى صحبت بزرگى مى‏نشينيم احساس مى‏كنيم كه تلنگرى بر ذهن غبار گرفته‏مان زده مى‏شود و ما را از خواب غفلت بيدار مى‏كند. هنگامى كه عظمت و دستارودهاى انقلاب اسلامى و تأثير شخصيت معنوى حضرت امام بر روى مسلمانان را از زبان مسلمانى در آن سوى دنيا مى‏شنويم به ما هشدار مى‏دهد كه بدان در چه نعمتى غرق هستى.
حجت السلام سيد نصرالدين الحسنى از مبلغين فعال، در سال 1967 در شهر «بومرداس» در پنجاه كيلومترى شهر الجزيره بدنيا آمد. بعد از اتمام تحصيلات دبيرستان، تحصيل در رشته رياضى را رها مى‏كند و به عشق امام خمينى (س) و بهره‏مندى از فضاى معنوى ايران و تحصيل در حوزه علميه قم به كشورمان مهاجرت و پس از آن سالهاست كه در آلمان براى ترويج معارف اسلام و قرآن تلاش مى‏كند. هنگامى كه شنيديم دگربار به ايران سفر كرده‏اند، فرصت را مغتنم شمرديم و براى مصاحبه از او دعوت كرديم. ايشان با كمال تواضع دعوت ما را پذيرفتند. آنچه مى‏خوانيد ماحصل گفتگويى است كه با اين روحانى وارسته و مخلص انجام داده‏ايم.» پاسدار اسلام‏ اگر موافق باشيد اولين سؤالمان را اينگونه آغاز مى‏كنيم:«چگونه شيعه شديد؟»
به نام خدا، با درود بر ارواح مطهر شهدا، من 15 سال داشتم كه با انقلاب اسلامى آشنا شدم و بدين ترتيب توانستم افكار و انديشه‏هاى حضرت امام خمينى را بهتر بشناسم و بعدها از طريق بعضى از برادران شيعه كه در همسايگى ما زندگى مى‏كردند و همچنين با مسافرت كردن به ساير شهرها در مورد مذهب شيعه تحقيق كردم وقتى حقايق را فهميدم به مذهب تشيع روى آوردم. با اينكه اصالتاً از خانواده اهل سنت بوديد آيا آنها مخالفتى با شما نكردند؟
نه، من در اين مورد كاملاً آزادانه مذهب شيعه را پذيرفتم، ضمن اينكه برادر بزرگترم نيز قبل از من به مذهب شيعه پيوسته بود. چگونه شد كه به ايران مهاجرت كرديد؟
وقتى از طريق مطالعه كتابها و نقل قول بعضى از شخصيت‏هاى مذهبى سياسى با افكار و اهداف والاى حضرت امام خمينى آشنا شدم، شوق ديدار ايشان روز به روز در من بيشتر مى‏شد. وقتى تصوير امام را مى‏ديدم، با خود مى‏گفتم كى مى‏شود ايشان را از نزديك ببينم. در اين زمان بود كه تصميم گرفتيد به ايران بياييد؟
بله قصد داشتم براى تحصيل در حوزه علميه به ايران بيايم. اين بود كه تحصيل در رشته رياضى را رها كردم و آماده سفر به ايران شدم. در همين زمان احساس كردم كه شايد كمى عجولانه تصميم گرفته‏ام اين بود كه با برادر بزرگم مشورت كردم. آيا مشورت با برادر بزرگتان نتيجه بخش بود؟
شايد خواست خدا بود كه من با ايشان مشورت كردم چرا كه ايشان مرا با يكى ديگر از شخصيت‏هاى بزرگ جهان اسلام يعنى شهيد سيد عباس موسوى آشنا كرد. ايشان سيد عباس موسوى را از كجا مى‏شناخت؟
يكى از نزديكان شهيد پزشك بود و در الجزاير طبابت مى‏كرد. ايشان با برادر بزرگم دوست صميمى بودند، از اين طريق بود كه من توانستم راهى لبنان شوم. براى چه منظورى به لبنان رفتيد؟
براى ادامه تحصيل در علوم دينى، شهيد سيد عباس موسوى پيشنهاد كرد بيا لبنان درس بخوان، بعداً براى ادامه تحصيل به ايران برو. و شما هم قبول كرديد؟
بله، به اين اميد كه بعد از تحصيل در لبنان به ايران بروم. در كدام مدرسه لبنان تحصيل مى‏كرديد؟
در مدرسه علميه منتظر تحصيل كردم. يك سال و نيم در آنجا درس خواندم مسئوليت آن مدرسه به عهده شهيد سيد عباس موسوى بود. در چه سالى به ايران آمديد؟
من در زمان جنگ تحميلى به ايران آمدم. درست زمانى بود كه عمليات فاو آغاز شده بود. من اخبار جنگ ايران را روزانه دنبال مى‏كردم به ايران كه آمدم بيشتر به جنگ ايران فكر مى‏كردم تا تحصيل، چرا كه ما طلبه‏هاى خارجى احساس مى‏كرديم كشور ايران خيلى مظلوم است زيرا تك و تنها بود و همه قدرتهاى بزرگ به طور غير مستقيم و مستقيم با او در جنگ بودند. چطور شد عازم جبهه شديد؟
بر اساس وظيفه دفاع از اسلام و مسلمين به همراه چندين نفر از طلبه‏هاى خارجى داوطلبانه و با عشق به جهاد به جبهه اعزام شديم. آيا كسى از همرزمان شما در جبهه به شهادت رسيد؟
بله يكى از دوستان و همرزمان ما بنام«عبدالرحمان بويشه» كه ايشان نيز فرانسوى جزايرى الاصل بود به جبهه اعزام شد و به درجه شهادت نائل آمد. ايشان در وصيتنامه‏اش مرا به عنوان وصى خود انتخاب كرده بود. حقانيت جمهورى اسلامى در دفاع مقدس چه تحولى بر روى ديگران ايجاد كرد؟
دفاع مقدس تحول شگرفى روى مسلمانها گذاشت نمونه‏اش يكى از دوستان من بود بنام «كمال كورسل» ايشان فرانسوى بودند بعدها مسلمان شدند به مذهب اهل سنت پيوستند بعد از آن شيعه شد، و سپس اعتقاد عميق و خاصى به ولايت فقيه در وجود او متبلور شد بطورى كه براى تحصيل به ايران آمد، به جبهه عزيمت كرد و نهايتاً در عمليات مرصاد شهيد و در مزار شهداى قم به خاك سپرده شد. وقتى جنگ تمام شد تصميم نگرفتيد كه به وطن خود بازگرديد؟
چرا اول تصميم داشتم به وطنم برگردم اما وقتى ياد شهدا افتادم ياد طلبه‏هايى كه از كشورهاى مختلف آمده بودند، با هم درس خوانده بوديم در كنار هم جنگيده بوديم.
ياد خاطرات آنها كه مى‏افتادم از رفتن به وطنم منصرف شدم، به مدرسه حجتيه رفتم و درسم را ادامه دادم. چگونه با همسرتان آشنا شديد؟
سال 1990 ميلادى بود با ايشان ازدواج كردم همسرم اهل آلمان بود و او نيز در قم درس مى‏خواند. چند فرزند داريد؟
چهار فرزند، بتول 13 ساله، حسن و حسين دو قلو هستند و آخرين فرزندم نرجس است. از كارتان برايمان بگوييد؟
من در آلمان زندگى مى‏كنم. در آنجا به كار تبليغ، حل و فصل امور خانوادگى مسلمانان مشغول هستم و در كنار اين كارها در ايام ماه محرم، رمضان، ولادت ائمه اطهار(ع) و يا شهادت و وفيات برنامه‏هاى ويژه‏اى را در مساجد برگزار مى‏كنيم. نقش انقلاب اسلامى و انديشه‏هاى حضرت امام تا چه حد بر روى انديشه‏هاى مردم ساير كشورها به ويژه جهان اسلام مؤثر بوده است؟
انقلاب اسلامى و افكار حضرت امام تأثير مهمى روى افكار مردم ساير كشورها داشته است از شاخ آفريقا گرفته تا اروپا، آمريكا و آمريكاى جنوبى تأثير گذاشته است. وقتى مى‏بينيم در حال حاضر طلبه‏ها از 90 كشور خارجى، براى تحصيل به ايران آمده‏اند و اين در حالى است كه اكثر آنها ابتدا مسلمان شدند و شيعه را قبول كردند و بعد براى تحصيل به ايران آمده‏اند. آيا اين نشان از عمق تأثير انقلاب اسلامى بر روى مردم كشورهاى جهان نيست؟ انقلابى كه به فرموده امام انفجار نور بود. و اين يعنى همه جا در تاريكى بود به يكباره انفجار نور همه جا را روشن كرد. و اين را كسانى كه قلبشان پاك است و اين نور را قبول مى‏كنند. مى‏فهمند منظور امام چه بوده است. شخصيت جوانان مسلمان الجزايرى تا چه حد تحت تأثير انقلاب اسلامى بوده است؟
اجاره بدهيد يك نمونه عينى از اين تأثير را خدمتتان عرض كنم. در فرانسه مسجدى بود كه برادران مسلمان الجزايرى به آنجا مى‏آمدند، عبادت مى‏كردند، و در مراسم مختلف مذهبى شركت داشتند. در ميان اين‏ها پزشكى بود كه اهل سوريه بود. بعد از انقلاب اسلامى اين پزشك شيعه مى‏شود و به تأسى از ايشان ساير جوانان اين مسجد شيعه مى‏شوند. در واقع كارهاى اصلى مسجد را جوانان شيعه به عهده مى‏گيرند. من اين نكته رابه آنها يادآور شدم« كه بخاطر اين نعمتى كه خداوند به شما عنايت فرموده است و پيشتاز در كارهاى مسجد هستيد خدا را شكر كنيد.» باز برگرديم به ابعاد شخصيتى كه حضرت امام خمينى داشتند. به نظر شما امام چه ويژگى خاصى داشت كه باعث مى‏شد در اولين برخورد جوانان جذب چهره معنوى ايشان شوند؟
يكى از ويژگيهاى بارز حضرت امام كه تأثير زيادى روى جوانان الجزايرى داشت، شجاعت حضرت امام بود. امام نه از آمريكا مى‏ترسيد نه از شوروى مى‏ترسيد و نه از هيچ ابرقدرتى در جهان. او فقط از خدا مى‏ترسيد. براى حق كار مى‏كرد. و فقط حق را در نظر مى‏گرفت. به خاطر اين اوصاف بود كه جوانان شيفته او مى‏شدند. علاوه بر اوصافى كه جنابعالى مطرح كرديد. آيا ويژگى ديگرى از امام نظر شما را جلب كرده است؟
ويژگى‏هاى اخلاقى و عرفانى حضرت امام را شايد بارها از زبان بزرگان شنيده‏ام و بخش مهمى از آن را در كتاب«در سايه آفتاب» تأليف آقاى رحيميان كه تحت عنوان «فى ظلال الشمس» به عربى ترجمه شده است مطالعه كردم كه مجموعه اين ويژگى‏ها تأثير مهمى روى مردم و جوانان داشت به عنوان نمونه وقتى ايشان در نوفل‏لوشاتو در اتاقى با جمعى نشسته بود. حضرت امام ديد كه لامپ اتاق ديگر روشن است. خودش بلند مى‏شود و لامپ را خاموش مى‏كند و دوباره در ميان جمع حضور پيدا مى‏كند بدون اينكه به كسى دستور بدهد كه «برو لامپ را خاموش كن» خوب اين سيره، اين رفتار مى‏تواند تأثير زيادى روى مردم داشته باشد. ما در كتابها و تاريخ خوانده‏ايم كه على(ع) شخصيت بزرگوارى بودند، اما در تاريخ معاصر به عينه ديديم كه حضرت امام چگونه زندگى مى‏كردند. فرهنگ ايثار و شهادت تا چه حد در حيات و عزت يك جامعه مؤثر است؟
ملت‏ها اگر مى‏خواهند عزت و شرف خودشان را داشته باشند بايد فداكارى كنند، ايثار كنند. اگر بخواهند به اين فكر باشند كه اگر خواستيم ايثار و فداكارى كنيم دنيا را از دست خواهيم داد مال و منال مان از بين خواهد رفت، آنگاه ذليل خواهند شد. شما ملّت الجزاير را ببينيد كه نه مرجع داشت نه ولايت فقيه داشت اما همين مسلمانان الجزاير مى‏گفتند كه الجزاير مال محمد(ص) است و با همين شعار ايثار و فداكارى كردند. از طرفى همين مردم الجزاير بعد از مردم لبنان بيشتر از همه متأثر از انقلاب اسلامى ايران بوده‏اند. اگر ممكن است نمونه هايى از اين تأثير را مثال بزنيد؟
شما ببينيد كه جوانان مسلمان الجزايرى حتى جوانهاى «اخوان المسلمين» چقدر به امام علاقه داشتند كه همواره تصوير ايشان را نزد خود نگهدارى مى‏كردند. فيلم‏هاى انقلابى ايرانى در سالهاى 1980 و 1981 در ميدانهاى شهر الجزاير پخش مى‏شد. اما متأسفانه در اين راستا وهابيت شروع كردند عليه انقلاب اسلامى و ايرانيان تبليغ كردند و اينكه ايرانيان مجوس هستند، در اين زمينه زياد هزينه كردند حتماً كتابهاى رايگان در همه جا پخش مى‏كردند براى اينكه نگذارند نور انقلاب اسلامى به جوانان برسد. تأثير فرهنگ ايثار و شهادت را در ملّت‏هاى معاصر چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟
عزت و عظمت ملّت‏هايى چون ايران و لبنان در سايه فرهنگ ايثار و روحيه شهادت‏طلبى شكل گرفت. شما در جنگ ايران و عراق ديديد كه ابرقدرتها و بعضى از كشورها به عراق كمك كردند، ايران را شكست بدهند اما نتوانستند چون رهبرى مانند امام خمينى با الهام از سيره اهل بيت(ع) و قرآن كريم اسلام را طورى احيا كرد كه به مسلمانان ايران و ساير مسلمانان حيات و عزت بخشيد يا مسلمانان حزب اللّه لبنان را مثال بزنم كه گروه كوچكى هستند. اما چون راه مستقيم ولايت را مى‏پيمايند. بنابراين هميشه پيروزند. خيلى از گروه‏هاى سياسى در لبنان راهشان را ادامه ندادند اما حزب اللّه لبنان راهش را ادامه داد و الآن مى‏بينم كه حزب اللّه لبنان قدرتى است كه حدود جغرافى ندارد و همه دنيا روى آن حساب باز مى‏كند و اين را مديون ايثار و شهادت هستند. سرانجام اشغالگران عراق به ويژه آمريكا را چگونه مى‏بينيد؟
كشور عراق ميدان امتحانى بود براى مسلمانان و براى غربى‏ها. آمريكا در اين قضيه شكست خورده به حساب مى‏آيد و به بن‏بست رسيده است. اين را نه ما مسلمانان مى‏گوييم بلكه اروپايى‏ها، آلمانى‏ها و ملّت‏هايى كه حق را مى‏فهمند به اين قضيه اذعان دارند، به گفته حضرت امام «آمريكا شيطان بزرگ است» و منطق اين شيطان منطق جنگل است، منطق زور است و چنين منطقى سرانجامش به شكست منتهى مى‏شود. مردم عراق بايستى متحد باشند. آنها نبايد فراموش كنند كه همين آمريكا بود كه روزى صدام را سركار آورد و نبايد فراموش كنند كه كشورشان بدست آمريكا و حاميانش اشغال شده است. بايستى به ولايت تمسك كرده و متجاوزين را از كشورشان بيرون كنند. با توجه به اينكه شما در اروپا زندگى مى‏كنيد ديد مردم آنجا نسبت به مسلمانان چگونه است؟
متأسفانه، بعد از حادثه 11 سپتامبر ديد منفى به مسلمانان دارند، با توجه به تبليغات وسيع آمريكا و صهيونيست سعى دارند مردم اروپا را نسبت به مسلمانان و اسلام بدبين كنند. آنها خيلى تلاش مى‏كنند كه بگويند اسلام يعنى بن‏لادن اسلام يعنى طالبان. مگر بن لادن و طالبان دست پروده خود آمريكايى‏ها نبود؟
مسلم است اينطور بوده. گفتم كه آمريكا شيطان اكبر است بن لادن و طالبان را پرورش داد كه در چنين روز از آنها عليه اسلام استفاده كند و يك چهره بدى از اسلام در نزد اروپايى‏ها و ساير كشورها مجسم كند. نمونه‏اش مسئله حجاب كه در فرانسه سعى دارند آن را ممنوع كنند و الآن هم در بلژيك و شايد بعدها در ساير كشورها حجاب زنان را ممنوع كنند. چه راهكارى براى ترويج فرهنگ اسلامى پيشنهاد مى‏كنيد؟
مسلمانان جهان بايد متحد باشند شما يهودى‏ها را نگاه كنيد كه چطور با هم متحد هستند ولى متأسفانه در ميان مسلمانان اينگونه نيست. الجزايرى يك سلطه دارد، لبنانى يك سلطه و فلان كشور سلطه ديگر مگر نه اينكه ما يك قرآن داريم و يك پيامبر، پس چرا متحد نيستيم. فكر مى‏كنيد چه مشكلى فراروى مسلمانان قرار دارد؟
مشكل ما مسلمانان، مشكل فرهنگى است. به آنچه داريم عمل نمى‏كنيم شما در نظر مى‏گيريد كه پيامبر اكرم(ص) چقدر به عهد و پيمان سفارش كرده‏اند. حالا يك اروپايى وقتى قرارى با كسى مى‏گذارد درست سر قرار حاضر مى‏شود. اما ما مسلمانان وقتى قرارى با كسى مى‏گذاريم بموقع سرقرارمان حاضر نمى‏شويم. ما كه در قرار انجام مصاحبه بدقولى نكرديم؟
خير، با تشكر از شما كه به موقع آمديد و به هنگام نيز مصاحبه را تمام كرديد. پاورقي ها: