سيماى حضرت مهدى در آيينه نهج البلاغه‏

بشريت سال‏ها است كه در انتظار بس بزرگى بى‏قرار است، توده‏هاى عظيم انسانى هر كدام به فراخور حال و مجال دين و فرهنگ خويش در انتظار آمدن اصلاح‏گر توانمند و بزرگ جهانى بسر مى‏برند، در اين ميان انبياء و امامان معصوم بيش از ديگران از انتظار و شرائط آن، ظهور و علائم آن، دوران ظهور و ره‏آورد آن…سخن گفته‏اند:
از جمله اميرمؤمنان(ع) در نهج‏البلاغه به صورت‏هاى مختلفى از عزيز دلها و آن يار سفر كرده ياد نموده، گاه از ياد شيرين و سيماى ديدنى مهدى سخن گفته و گاه از آينده روشن بشرى در زمان ظهور امام زمان، و آخرالزمان و علائم آن سخن به ميان آورده است، و در برخى جملات از ويژگيهاى حكومت جهانى آن حضرت و ره‏آورد آن، مى‏گويد و بيان مى‏كند كه چگونه عدالت در آن دوران فراگير و جهانى خواهد شد، و اسلام و قرآن و سنّت زنده خواهد گشت و فاسدان و ستمگران به مجازات خويش خواهند رسيد.
آنچه در پيش رو داريد نگاهى است به سيماى مهدى موعود(عج) در نهج البلاغه امير بيان على عليه السلام * ياد شيرين مهدى *
يوسف كنعان عشق، بنده رخسار اوست‏

خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست‏
موسى عمران عشق، طالب ديدار اوست‏

كيست سليمان عشق؟ بر در او يك فقير(1)

راستى او كيست كه از تمام دلربايان دل ربوده، و همه مشتاق ديدار جمال دلاراى او هستند و تشنه يك نگاه چشمان مست جادوئى او، على(ع) كه همه انبياء مشتاق ديدار او بودند، و تمام اولياء در حسرت ديدار روى او در لحظه جان يك عمر انتظار كشيدند، چه فهميده از جمال يوسف زهرا(س) كه با آه و ناله بزرگترين آرزوى خويش را ديدن چهره نورانى مهدى موعود مى‏داند؟
جمال از نور يزدان دارى اى دوست‏

صفاى باغ رضوان دارى اى دوست‏
توئى يوسف كه در هر كوى و برزن‏

هزاران پير كنعان دارى اى دوست‏

آرى على عمرانى هنوز جمالت را نديده، مشتاق و خريدار تو گشته و آنجا كه سخن از تو به ميان مى‏آيد اينگونه حسرت ديدار را به صحنه بيان و كلام مى‏آورد، و با حالت سرشار از عشق و شيدايى به سينه خود اشاره كرده و آهى كشيده مى‏فرمايد: «شوقاً الى رؤيته(2)؛چقدر به ديدار او مشتاقم» و در نهج البلاغه مى‏خوانيم:«الا بابى و امّى هم من عدّةٍ اسمائهم فى السّماء معروفةٌ و فى الارض مجهولةٌ(3)؛ آگاه باشيد! آنان كه پدر و مادر فدايشان باد، از كسانى هستند كه نام آنها در آسمان معروف و در زمين ناشناخته و گمنامند».
به اميرمؤمنان بايد حق داد كه اينگونه عاشق ديدار جمال زيباى مهدى باشد، چرا كه خود مولا، آن‏چنان او را وصف كند كه هركس بشنود نديده شيدا و خريدار او مى‏شود:
ديده در هجر تو شرمنده هجرانم كرد

بسكه شب‏ها گهر اشك بدامانم كرد
شمه‏اى از گل روى تو به بلبل گفتم‏

آن تنك حوصله رسواى گلستانم كرد
گوشه‏اى از غم هجران تو گفتم با شمع‏

آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كرد

آنجا كه فرمود:«هو شابّ مربوع حسن الوجه حسن الشّعر يسيل شعره على منكبيه و نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه بابى ابن خيرة الاماء(4)؛او جوانى چهارشانه، نيكو صورت و نيكو موى مى‏باشد كه موهايش بر شانه فرو ريخته و نور صورتش سياهى موى سر و ريش او را تحت الشعاع قرار مى‏دهد. پدرم فداى او باد كه فرزند بهترين كنيزان است».
هر دم كه جلوه با گل رخسار مى‏كنى‏

آفاق را معاينه گلزار مى‏كنى‏
با جلوه و جلالت آن قامت رسا

هر سرو را خجل تو زرفتار مى‏كنى‏
گه مهر را به نور رخت تاب ميدهى‏

گه ماه را بزلف سيه تار مى‏كنى‏
با يك نگاه شيشه و سنگ حصارا

ياقوت و لعل و گوهر شهوار مى‏كنى‏
مستانه‏گر بكوى خرابات بگذرى‏

مستان عشق را همه هوشيار مى‏كنى‏
ساقى و جام خم همه در انتظار توست‏

وقتى گذر به خانه خمّار مى‏كنى‏
اى شهريار ملك نجاتم، به پاس عشق‏

آيا مرا روانه دربار مى‏كنى؟
يوسف به خانه روى ز بازار مى‏كند

هرگه ز خانه روى به بازار مى‏كنى‏
هر كس فتد بدام غمت تا به پاى عمر

او را بدرد عشق گرفتار مى‏كنى…

ياد شيرين مهدى و عشق سركش مولا، به فرزندان معصومش مخصوصاً امام زمان(عج) امان نمى‏دهد كه از آن‏ها و اوصاف و كمالاتشان در جاى جاى نهج البلاغه يادى نكند و مردم زمان خود و آيندگان را به اين صورت آگاه نكند: «آرى خداوندا! زمين هيچ‏گاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن قيام كند، (آن حجت و امام) ظاهر و آشكار است و يا بيمناك و پنهان تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هايش از ميان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در كجا هستند؟ به خدا سوگند كه تعدادشان اندك ولى نزد خداوند بزرگ مقدارند(چرا) كه خدا به وسيله آنان حجّت‏ها و نشانه‏هاى خود را نگاه مى‏دارد تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد، و در دل‏هاى آنان بكارد، آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده و روح يقين را دريافته‏اند. كه آن‏چه را خوشگذران‏ها دشوار مى‏شمارند.و يا آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند انس گرفتند، در دنيا با بدن‏هايى زندگى مى‏كنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند» آنگاه فرمود:«آه آه شوقاً الى رؤيتهم؛آه آه، چقدر مشتاق ديدارشان هستم»(5).
من مات قد و قامت موزون توام‏

مفتون جمال روى بى‏چون توأم‏
حاشا كه بگويمت تو ليلاى منى‏

امّا من دلباخته مجنون توأم‏

مخصوصاً دوران ظهور آن حضرت و استقرار حكومت عادله او، كه جمال و كمال و دولت و صولت گردهم آمده، سخت مورد اشتياق اميرمؤمنان بوده است، لذا فرمود: «يا شوقاً الى رؤيتهم فى حال ظهور دولتهم(6)؛ چقدر مشتاق ديدار آنها هستم در آن زمان كه در ظهور دولتشان به سر مى‏برند.» تداوم امامت تا ظهور مهدى‏
از مسائلى كه اميرمؤمنان به آن توجه نموده ادامه و استمرار امامت است در طول زمان تا دوران ظهور مهدى موعود(عج) و اين كه هيچ زمانى خالى از حجّت و امامى نيست. اين همان سخن و مطلب است كه در منابع شيعه و سنى آمده است كه خلفا و جانشينان پيامبر اكرم(ص) دوازده نفرند و همه از بنى‏هاشم(7) مى‏باشند و به قول شيخ سليمان قندوزى مقصود از دوازده خليفه همان امامان دوازده گانه شيعه است، زيرا نمى‏توان احاديث را بر خلفاى راشدين تطبيق كرد، چون تعداد آنان كمتر از دوازده است و نمى‏توان بر حاكمان اموى منطبق نمود چون بيش از دوازده نفر بودند، و غالب آنها عناصرى ظالم و ستمگر بوده‏اند گذشته از اين آنها از دودمان هاشم نبودند بلكه از تيره اميّه بوده‏اند، و همين طور به خلفاى عباسى نمى‏توان تفسير كرد چون تعداد آنها نيز بيش از دوازده نفر است و افزون بر آن پيوسته با نزديكان پيامبر در جنگ و ستيز بوده‏اند، لذا راهى جز اين نيست كه بگوييم كه همان امامان دوازده‏گانه شيعه مقصود است و لاغير.(8)
كلام امير مؤمنان در اين زمينه چنين است:«اَلا اِنَّ مَثَل َآل مُحَمَدٍ(ص) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّماءِ اِذاخَوى نَجمٌ طَلَع نَجمٌ فَكَاَنَّكم قَد تَكامَلَت مِنَ اللّهِ فيكُمُ الصنائِع وَ اَراكم ماكُنتُم تَامَلُون ؛بيدار باشيد مثل آل محمد(ص) چونان ستارگان آسمان است اگر ستاره‏اى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد(اين امر تا ظهور امام زمان ادامه دارد و در دوران اوست كه) گويا مى‏بينم(در پرتو خاندان پيامبر) نعمت‏هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيده‏ايد.»(9)
در جاى ديگر صريحاً فرمود: «انّ الائمّة من قريشٍ غرسوا فى هذا البطن من هاشمٍ؛ لاتصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم ؛ همانا امامان (دوازده گانه) همه از قريش مى‏باشند كه (درخت) آنها را در خاندان بنى‏هاشم كاشته‏اند مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست و ديگر مدعيان (زمامدارى) شايستگى آن را ندارند.»(10) خبر از غيبت امام زمان(عج)
سالها قبل از تولد آن حضرت، امير بيان خبر از غيبت يوسف زهرا مى‏دهد و اين خبر تلخ را براى همراهان و آيندگان بيان مى‏كند كه «اَلا وَ اِنَّ مَن اَدرَكَها مِنّا يَسرى فِيها بسِرِاجٍ مُنيرٍ و يَحذُو فيها عَلى مِثالِ الصّالِحين ليَحلَّ فيها رِبقاً وَ يُعتِقَ فيها رقّا وَ يَصدَعُ شَعباً، وَ يَشعَبَ صَدعاً، فى سُترَةٍ عَنِ النّاسِ لايُبصِرُ القائِفُ اَثَرَهُ وَلَو تابَعَ نَظَرهُ(11)؛بيدار باشيد و براستى آن كس از ما(يعنى حضرت مهدى(ع)) كه فتنه‏هاى آينده را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مى‏نهد، و برهمان روش صالحان (پيامبر اكرم(ص) و امامان گذشته) رفتار مى‏كند تا گره‏ها را بگشايد، بردگان (و ملّت‏هاى اسير) را آزاد سازد، و جمعيّت گمراه (و ستمگر را) پراكنده، و حق جريان پراكنده را جمع آورى كند (حضرت مهدى(ع) سالهاى طولانى) در پنهانى از مردم به سر مى‏برد آن چنان كه اثر شناس اثر قدمش را نمى‏يابد گرچه در يافتن اثر (و نشانه‏ها) تلاش فراوان نمايد.»
دلا ديدى كه دلدارم سفر كرد

سفر كرد و مرا خونين چگر كرد
دلا ديدى كه مهدى رفت و امت‏

غريبانه عجب خاكى به سر كرد
دلا ديدى پدر رفت و يتيمان‏

به هر كوهى نداى وا پدر كرد

و در بخش ديگر فرمود: «فَهُوَ مُغتَرِبٌ اِذا اغتَرَبَ الاِسلامُ، وَ ضَرَبَ بِعسببِ ذَنبِهِ وَ الصَقَ الاَرضَ بِجِرانِهِ، بَقيّةٌ مِن بَقايا حُجّتِهِ، خَليفَةٌ من خَلائِفِ اَنبِيائِهِ(12)؛ در آن هنگام اسلام غروب مى‏كند و چونان شترى(در راه مانده) دم خود را به حركت در آورده گردن به زمين مى‏چسباند(13) او (حضرت مهدى) پنهان خواهد شد (و غيبت صغرى و كبرى آغاز خواهد شد) او باقيمانده حجّت‏هاى الهى و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.
نگاهم باز بر در ماند برگرد

خيالت باز در برماند بر گرد
تمام عمر چشم خسته ما

به يادت همچنان‏تر ماند برگرد(14)

راستى غيبت و هجران مهدى(عج) روزى است كه ياد آن دل هر شيعه را رنجور مى‏كند و بى اختيار اشك و آه فرياد مى‏زند:
دلم آگاهى از جايت ندارد

نشان از رد پاهايت ندارد
در اين دنياى ما، مى‏دانم اى دوست‏

كسى تاب تماشايت ندارد ظهور نزديك است‏
از نكاتى كه بسيار قابل دقت است اين است كه اميرمؤمنان(ع) ظهور و قيام آن حضرت را نزديك مى‏داند، اين بشارت روح تازه در كالبد خسته دلان دوران غيبت مى‏دهد، و باعث مى‏شود رنج دورى از حضرت را و فتنه‏ها و فسادهاى آخرالزّمان را با شهد شيرين ياد ظهور و نزديك بودن آن تحمّل نمايند.
بازآ كه اين دل خستگان ديوانه روى توأند

مست از مى عشق تو و خاك سر كوى توأند
چشم انتظار ديدن چشمان جادوى توأند

دل بسته مهر تو و آن دسته موى توأند
جان بر كف راه تو و تيغ دو ابروى توأند

محو تماشاى تو و آن قد دلجوى توأند

على (ع) مى‏فرمايد: «وَ ما اَقرَبَ اليَوم مِن تَباشير غَدٍ! يا قَوم هذا اِبّان وُرودِ كُلِّ مَوعُودٍ، و دُنُوّ مِن طَلعَةِ مالاتَعرِفون؛ و چه نزديك است امروز ما به فردايى كه سپيده آن آشكار شد، اى مردم! اينك ما در آستانه تحقق وعده‏هاى داده شده(براى دوران ظهور) و نزديكى طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهام‏آميز است، قرار داريم.»(15)
وعده ديدار نزديك است ياران مژده باد

روز وصلش مى‏رسد ايّام هجران مى‏رود(16) آينده روشن در حكومت مهدى(عج)
از امتيازات بزرگ تشيّع در انتظار مصلح جهانى اين است كه آينده روشن و اميد بخشى را چشم براه است كه توسط عدل‏گستر جهان ايجاد خواهد شد بشارت به چنين آينده‏اى را تك تك امامان معصومان داده‏اند و در رأس آنها امير بيان على(ع) مى‏فرمايد: «اَلا وَ مَن اَدرَكَها مِنّا يسرى فيها بِسراجٍ مُنيرٍ و يَحذُوا فيها عَلى مِثالٍ الصّالِحينَ ليَحُلَّ فيها ربقاً ورقيق فيها رِقاً… ثمَّ ليشحذنَّ فيها قَومٌ شَحذَ القَين النَّصل تُجلى بِالتَّنزيلِ اَبصارُهُم وَ يُرمى بِالتَّفسير فى مَسامِعِهِم وَ يغبقونَ كَأسَ الحِكمَةِ بَعدَ الصَّبُوح(17)؛بيدار باشيد آن كس از ما (يعنى مهدى(ع)) كه فتنه‏هاى آينده را دريابد با چراغى روشنگرى در آن گام مى‏نهد، و بر همان سيره و روش پاكان(و پيامبر و امامان(ع)) رفتار مى‏كند تا گره‏ها را بگشايدو بردگان(و ملّت‏هاى اسير) را آزاد سازد…(و بعد از غيبت طولانى او) سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنه‏ها آماده مى‏گردند و چونان شمشيرها صيقل مى‏خورند، ديده‏هاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوش‏هاشان تفسير قرآن طنين افكند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مى‏كشند.»
و در جاى ديگر فرمود: «لنعتفنّ الدّنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها(18) و تلا عقيب ذلك و نريد ان نمنّ على الّذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمةً و نجعلهم الوارثين»(19) دنيا پس از سركشى (در زمان ظهور مهدى(ع)) به ما روى مى‏كند، چونان شتر مادّه بدخو كه به بچه خود مهربان گردد. پس اين آيه را تلاوت كرد و اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين منّت گذارده آنان را امامان و وارثان (حكومت‏ها) گردانيم» جملات فوق مانند اشاره به فوتوريسم )Futurism( = (آينده نگرى) است نظر اميرمؤمنان يك آينده نگرى مثبت است كه آينده جهان را روشن و متكامل مى‏شناساند، بر خلاف برخى نظريه پردازان امروزى كه آينده دنيا را تاريك، وحشت‏زا معرّفى مى‏كنند. ره آورد حكومت امام زمان(ع)
آنچه تمام بشريت به آن چشم دوخته و در آرزوى تحقق آن بسر مى‏برند، ره آورد دوران ظهور و حكومت مصلح جهانى است، و امتياز مهمّ تشيع از ديگران اين است كه اين ره آورد را به صورت مشخص و دقيق بيان نموده تا بشريت براى تحقق و فرارسيدن چنين دورانى بيشتر تلاش كند، اين دستاوردها به صورت گسترده و دقيق در كلمات ائمه(ع) بيان شده است، آنچه در اين جا مطرح مى‏شود بيان اميرمؤمنان در نهج البلاغه در اين زمينه است: 1- اصول گرائى:
از مهمترين ره‏آورد نظام دوران ظهور اين است كه به پايه و رشته‏ها و ساختن انسان بيشتر توجه مى‏شود و آثار بعدى نيز بر همين پايه‏ها استوار است.
على (ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى، و يعطف الرّأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرّأى(20)؛ او (حضرت مهدى) خواسته‏ها را تابع هدايت مى‏كند، هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس‏هاى خويش قرار مى‏دهند، و در حالى كه (به نام تفسير) نظريه‏هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى‏كنند، او نظريه‏ها و انديشه را تابع قرآن مى‏سازد.» 2- امام زمان و زنده كردن اسلام(قرآن و سنّت):
از مهمترين دستاوردها و آثار حكومت امام زمان، زنده شدن اسلام، قرآن و سنّت است، چنانكه على(ع) فرمود: «و يحيى ميّت الكتاب و السّنّة(21)؛(مهدى) كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) را (كه تا آنروز متروك مانده) زنده مى‏كند.» و در قسمتى از خطبه 138 كه قبلاً نقل شد اين جمله آمده: «و يعطف الرّأى على القرآن؛ او نظريه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن مى‏سازد.» 3- استقرار عدالت فراگير:
از ديگر مهمترين ره‏آورد حكومت حضرت مهدى(ع) كه آرزوى تمامى انسانها است، استقرار عدالت جهانى و گسترده است، كه در روايات متواتره نيز به عنوان مهمترين دستاورد قيام آن حضرت «الّذى يملأ الارض عدلاً و قسطاً» ذكر شده است.
و على (ع) هم مى‏فرمايد: «فيريكم عدل السّيرة(22)؛او روش عادلانه(در حكومت حق) را به شما مى‏نماياند. 4- مجازات فاسدان:
قطعاً براى برپائى حكومت عدل، جلوگيرى از فساد و مفسدان و تخلّف متخلفان لازم و ضرورى مى‏نمايد، لذا مولا مى‏فرمايد: «و سياتى غدٌ بما لاتعرفون يأخذ الوالى من غيرها عمّا لها على قساوى اعمالها؛و فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست (و زمامدارى حكومت مى‏كند كه غير از حاكمان امروزى است او حضرت مهدى است) كه عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد. 5 – آزادگى و آزادى:
از ديگر ره‏آورد دوران ظهور و حكومت عادلانه مهدى(ع) آزادى انسان‏ها از بردگى و ستمگرى است، بشرى كه در طول تاريخ ستم‏ها و ظلم‏ها آزادى واقعى او را سلب كرده و او را به بردگى و بندگى كشيده است در آن دوران به آزادى واقعى و مشروع و دلخواه خود خواهد رسيد.
على(ع) در اين‏باره فرمود: «…ليحل فيها ربقاً و يعتق رقّاً(23)؛مهدى بر سيره صالحان رفتار مى‏كند، تا گره‏ها را بگشايد، و بردگان (و ملّت‏هاى اسير و رنج ديده و ستم كشيده) را آزاد سازد. 6- وحدت واقعى:
با توسعه عدالت اجتماعى در زير سايه قرآن و سنّت محمّدى، و فراهم شدن زمينه آزادى واقعى و برچيده شدن تبعيض‏ها، خودبخود جامعه به سوى وحدت و اتحاد قدم برخواهد داشت.
اميرمؤمنان كه خود براى وحدت و اتحاد جامعه اسلامى فداكاريها نمود، از خلافت و حق خود گذشت، اهانت‏هاى به همسرش را ناديده گرفت، و سكوت تلخ چند ساله را تحمّل نمود، مى‏فرمايد: «و يصرع شعباً و يشعب صدعاً(24)؛ جمعيت گمراه و ستمگر را پراكنده و حق‏جويان پراكنده را جمع آورى مى‏كند(و وحدت واقعى بين آنها ايجاد مى‏نمايد). 7- وفور نعمت:
قطعاً هر زمامدارى به اسلام و قرآن عمل نمايد، و عدالت را در جامعه فراگير سازد، و جلو مفسدان را بگيرد، رحمت الهى نيز دست آنها را خواهد گرفت، به هر اندازه مسائل فوق مراعات شوند، امدادها و رحمت الهى نيز فراگيرتر خواهد بود، اين امر در زمان عدالت گستر هستى به اوج خود مى‏رسد، لذا زمين تمام نعمت‏هاى خويش را در اختيار او قرار مى‏دهد، در نهج البلاغه دراين‏باره مى‏خوانيم: «و تُخرَج لَهُ الاَرضُ اَفاليذَ كَبِدِها وَ تُلقى اِلَيهِ سِلماً مَقاليدَها(25)؛ زمين جگر گوشه (و ميوه‏ها و گنج‏ها) خود را براى او بيرون مى‏ريزد، و كليدهاى (معادن) خود را به او مى‏سپارد.
و در جاى ديگر فرمود: «فَكَانَكم قَد تكامَلَت مِنَ اللّهِ فيكُم الصّنائع(26)؛ (در پرتو خاندان پيامبر و مهدى آل محمد(ص)) نعمت‏هاى خدا بر شما تمام خواهد شد. 8 – برآورده شدن آرزوها:
سالها است كه بشر در آرزوى تحقق عدالت جهانى، امنيّت فراگير، آزادى واقعى و…به سر مى‏برد، و هنوز كه هنوز است آرزوى‏هاى بشر به صورت كامل و تمام بحقيقت نپيوسته و جامه عمل به خود نپوشيده است، تنها دورانى كه اصلى‏ترين و اصولى‏ترين آرزوهاى بشر تحقق عينى خواهد يافت دوران ظهور مهدى موعود(عج) است، چنانكه مولا على(ع) فرمود: «و اراكم ما كنتم تأملون(27)؛(در دوران مهدى(عج)) كه نشان مى‏دهد آنچه را آرزو داشتيد(و به آرزوهاى خود خواهيد رسيد).
اى دل مخور اندوه و غم سرها به سامان مى‏رسد

با يك جهان شور و شعف آن جان جانان مى‏رسد
ويرانگر كاخ ستم باجيش ايمان مى‏رسد

احياگر دين خدا حامى قرآن مى‏رسد
چشم انتظاران را بگو يوسف ز كنعان مى‏رسد

اى دل شب هجران ما آخر به پايان مى‏رسد پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. مرحوم شيخ حسين اصفهانى(كمپانى). 2. بحارالانوار، ج 51، ص 115. 3. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 187، ص 368. 4. شيخ طوسى،كتاب الغيبة(مؤسسه معارف اسلامى) ص 47 و ر – ك ابن ابى الحديد شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 58. 5. نهج البلاغه، همان حكمت 147 ، ص 660 شماره 11 – 14. 6. محمد بن يعقوب كلينى، الكافى،دارالتعارف، ج 1، ص 235، ح‏3. 7. ر – ك صحيح مسلم، ج 6، ص 3 سبحانى، بحوث فى‏الملل و النحل، ج 6، ص 58 – 61. 8. شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، چاپ استانبول سال 1301، ص 446، باتلخيص. 9. نهج البلاغه، همان، خطبه 100، ص 186، شماره 7. 10. همان، خطبه 144، ص 264، شماره 4. 11. همان، خطبه 150، ص 274. 12. همان خطبه 182 ص 348، شماره 24. 13. ضرب المثلى است براى شتر خسته، كه دم خود را بحركت مى‏آورد، و گردن به زير مى‏چسباند كه اين حالت نشانه ضعف و درماندگى اوست. 14. غلامرضا كرمى گناوه. 15. نهج البلاغه (همان) خطبه 150، ص 274، شماره 3. 16. امام خمينى ره. 17. خطبه 150، ص 274، شماره 3 – 5. 18. همان حكمت 209، ص 672. 19. سوره قصص، آيه 5. 20. همان خطبه 138 ، ص 256، شماره 3 . 21. همان. 22. همان خطبه 150، ص 274، شماره 3. 23. همان، ص 274، خطبه 150. 24. همان، خطبه 138، ص 256 شماره 3. 25. همان خطبه 100، ص 186. 26. همان، ص 186.