قسمت دوّم نشانه سعادت
از مسايلى كه آيين اسلام در خصوص مسكن بر آن تأكيد دارد فراخى و وسعت خانه است. رسول اكرم(ص) فرمودهاند: سه چيز در اين جهان مايه سعادت مرد مسلمان است. همسايه خوب، خانه وسيع و مركب خوش رفتار.(1)
امير مؤمنان (ع) نيز بشارت دادهاند: براى خانه شرافت و بركتى است، شرافت آن در وسيع بودن جلو حيات و منزل و صالح بودن خانواده است اما بركت آن در برترى نشيمن گاه، وسعت، صحن و حيات و نيكوبودن همسايههايش نهفته است.(2) امام صادق(ع) مىفرمايد: وسيع بودن منزل از سعادت مرد است و راحتى مؤمن در فراخى خانهاش مىباشد.(3) وسيع بودن خانه با روى آوردن به تجمل و رفاه فرق مىكند و اسلام خانهاى را مورد توجّه و تشويق قرار داده كه صبقاى عاطفه و شور زندگى در آن حاكم باشد و نبض حيات سالم در آن بطپد و زلال محبت در آن جارى باشد از ديدگاه اهل بيت عصمت و طهارت يكى از چيزهايى كه آسايش مسلمان را تأمين مىكند خانه وسيعى است كه ناموس صاحبش و وضع او را از چشم مردم بپوشاند. همانگونه كه در اسلام افراد به زيستن در خانههاى وسيع تشويق گرديدهاند، زندگى در مساكن تنگ و تاريك در اين آيين نكوهش شده است. رسول اكرم (ص) يكى از سه چيزى را كه سبب بدبختى آدمى مىشود خانه محقرى كه جاى كمى دارد دانستهاند.(4) امام باقر و امام صادق(ع) نيز خانههاى تنگ و كوچك را مذمت نمودهاند.(5) معمربن خالد مىگويد: امام كاظم خانهاى خريد و به يكى از دوستانش كه در خانهاى تنگ زندگى مىكرد، فرمود: برو در آن خانه بنشين. وى عرض كرد: آخر اين خانه پدرم را كفايت مىكرد و با وجود كوچكى با آن مىساخت: امام در جوابش فرمود: شايد پدرت نادان بوده است آيا تو هم مىخواهى مثل او باشى.(6) با تأمل در اين روايات و مشاهده زندگى آنان كه در خانههاى كوچك، تاريك و پرسر و صدا زندگى مىكنند، ملاحظه مىگردد كه ساكنين اين مساكن به لحاظ بهداشتى و سلامتى بدنى و روانى چقدر مشكل دارند و از هواى پاك، نور مناسب و آفتاب كه تابش آن ضامت سلامتى است محرومند همين كاستىها موجب شده كه آنان از نظر وضع عمومى، دچار برخى بيمارىها و ناگوارىها باشند. يكى از پژوهشگران اروپايى به دنبال تحقيقاتى به اين نتيجه رسيده است كه زيستن در اتاقهاى كوچك و بدون پنجره كه كمتر با فضاى بيرون و هواى سالم ارتباط دارد، در پيدايش كسالت روحى و افسردگى ساكنين تأثير مىگذارد.(7)
محيط محدود و فضاى بسته زمينه را براى تنگنا انديش فراهم مىكند. بر اساس پژوهشهاى به عمل آمده در يكى از سرزمينهاى اروپايى، رشد فكرى و بدنى اطفال با نوع مسكن ارتباط دارد. اين بررسىها نشان داده است كه مالك يا مستأجر بودن، منطقه محل سكونت و تراكم جمعيت بر جنبههاى عاطفى و فكرى كودكان اثر مىگذارد. اغلب اطفالى كه در خانههاى محقر و فضاهاى كوچك زندگى مىكنند از بيمارىهاى تنفسى رنج مىبرند، زندگى در خانههاى آپارتمانى در تماس كودكان با افراد هم سال مشكل ايجاد مىنمايد.(8)
بسيارى از اختلافات ساكنين مجتمعهاى مسكونى فشرده و لاله زنبورى ناشى از كمى فضا و ايجاد مزاحمت براى يكديگر است زيرا آنان تصوّر مىنمايند چون صاحب خانه هستند هرگونه بخواهند مىتوانند زندگى كنند. بروز هر نوع دشوارى و ناگوارى را براى همسايگان خود، ناشى از فضاهاى مسكونى و نوع بنا مىدانند، اين روند هرگونه تفاهمى را از بين برده و آسايش ديگران را مختل مىكند. سرو صداى بچهها، عدم احساس مسؤوليت نسبت به خرابىها، نم زدگىها، تركيدگى لولهها، چكه نمودن آب، عدم رعايت موازين شرعى در خصوص وضع حجاب، نوع پوشش و مانند آن، مشكلاتى است كه براى ساكنين اين خانههاى محقر پديد مىآيد، چنين زندگى، عاطفه، الفت و صميميت را به تحليل مىبرد. اصولاً افراد در چنين مساكنى با هم تجانس ندارند و منافعشان در تضاد است، ارزشهاى معنوى و فضايل اخلاقى معمولاً در مقابل ملاكهايى چون نوع لباس، ميزان حقوق، دارايى، بهاى خانه، چگونگى امكانات و تجملات، وسيله نقليه و موقعيت شغلى رنگ مىبازد و چون پايگاه اجتماعى افراد به چنين امورى بستگى دارد و برخى افراد نمىتوانند از مسير متعارف، قانونى و مشروع به چنين موقيعيتى دست يابند به خلاف، جرم و تجاوز به حريم ديگران روى مىآورند، از اين روى كجروىهاى اجتماعى در محلات غير بومى و مناطقى كه مساكن جديد و فشرده دارند نسبت به مناطق سنتى افزونتر است.
خودخواهى، خودبرتر بينى، خشم و خشونت غير منطقى، ترجيح منافع شخصى بر منافع اجتماعى، رقابت غير اصولى و ستيزه جويى، عدم پيروى از نگرشهاى خردمندانه، جدال ناگوار و حتى خونين معمولاً عوارضى منفى است كه در اين گونه نواحى مسكونى قابل مشاهده است.
معمولاً وقتى افراد از نظارت اشخاص آشنا رها شوند بيشتر مستعد انحراف و گژى مىشوند. در محلات بومى كه هويّت مذهبى و فرهنگى حاكميت دارد معمولاً همسايهها به نوعى اخلاق و رفتار يكديگر را اصلاح مىكنند، به يكديگر تذكر مىدهند، هشدارهايى سازنده دارند و خلافكاران را ملامت مىكنند امّا در بلوكهاى ساختمانى به دليل فقدان روابط عاطفى و صميمانه افراد قادر نخواهند بود ارزشهاى اخلاقى را نسبت به هم بيازمايند و به محك گذارند و يا آنها را متعادل كرده، خويشتن را با ديگران هماهنگ سازند. نكوهش ارتفاع زياد
از مجموعه روايات منقول از ائمه هدى(ع) بر مىآيد كه در احداث ساختمان، ارتفاع دادن به بنا روا نمىباشد و اين مساكن براى اهل آن عوارضى به بار مىآورند. در برخى احاديث تصريح گرديده است هرگاه ارتفاع ساختمان ازهشت ذراع فراتر رفت بايد بر فراز آن آية الكرسى نوشت.(9) ابو خديجه گفت: من مشاهده كردم آية الكرسى بر اطراف خانه امام صادق (ع) نوشته شده بود.(10) رسول اكرم(ص) فرمودهاند حق همسايه آن است كه بناى خود را از بناى او بالاتر نبرند و جريان هوا را بروى مسدود نكنند.(11) در منابع روايى تصريح گريده است خانههاى با ارتفاع زياد محل سكونت جنيان و شياطين خواهند بود.(12)
اين كه شهرى را به تورم ساختمانى مبتلا كردهاند، بخشى از آن را با آسمان خراشها اشباع نمودهاند و بخش ديگر را مخروبه و محروم نگه داشتهاند امر درستى نمىباشد، خانههاى با ارتفاع زياد در ميان مساكن معمولى براى صاحبان آنها نوعى غرور كاذب ايجاد مىكند، اين بناها بر خانههاى مجاور اشراف پيدا مىنمايند و زمينههاى نگاه حرام را بوجود مىآورند، اين روند هوسهاى آدمى را تحريك نموده و موجب مىشود افراد خلافهاى خطرناكى مرتكب شوند كه شرف انسانى را خدشه دار مىسازند. بر افراشتن خانهاى مرتفع درميان بناهاى عادى غير از آن كه نمادى از تفرقه و خودبرتر بينى است همسايگان را از حقوق طبيعى چون نور مناسب، تهويه، نسيم خنك و فضاى باز محروم مىكند و امنيت داخل منازل نيز دچار نقصان مىگردد. ساكنين خانههاى يك اشكوبه در نتيجه وجود ساختمان بلند هم جوار از بسيارى از حقوق مسلّم خويش محروم گرديده و زندگى خصوصى آنان در معرض ديد بالانشينان قرار مىگيرد.(13)
نقل كردهاند روزى رسول اكرم(ص) همراه صحابه از جايى عبور مىنمودند كه ساختمان بزرگ، مرتفع و قبّه مانندى را مشاهده كردند، پرسيدند: اين بنا به چه كسى تعلّق دارد. گفتند: از آن مرد انصارى است. بعد از چند روز صاحب خانه مزبور به محضر آن بزرگوار شرفياب گرديد. حضرت از وى روى برتافت و او متوجّه شد پيامبر به دليل احداث بناى مرتفع از دست وى ناراحت شده است. حضرت عقيده داشتند چنين بناهايى براى اهل محل، زحمت و دردسر ايجاد مىكند.(14)
مستحب است لب بام هم سطح آن نباشد و حداقل يك ذراع حائلى بلندتر داشته باشد. در روايتى رسول اكرم(ص) مسلمانان را از خوابيدن بر بامى كه فاقد ديوار است، نهى فرمودهاند و افزودهاند هر كس بر بام بدون ديوار بخوابد از امان الهى خارج مىشود. همچنين امام صادق(ع) فرمودهاند: تنها خوابيدن بر بام مكروه بوده و خوابيدن بر روى بام بدون ديوار جايز نخواهد بود و اين حكم براى زن و مرد مساوى است، پرسيدند اگر سه جانب آن ديوار باشد چگونه است؟ فرمودند كفايت نمىكند،(15) دليل اين توصيهها و تأكيدها، جلوگيرى از حوادث ناگوار چون سقوط از پشت بام و اصلاح و كنترل روابط همسايگان و رعايت شئونات اخلاقى، حفظ حياء و عفت است. منع از نگاه به خانهها
اشراف بر زندگى ديگران و گشودن روزنه و پنجره به مساكن اهل محل در نظام معمارى اسلامى روا نبوده و تجاوز به حقوق ديگران به حساب مىآيد امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن در سه چيز آسوده است كه يكى از آنها خانه گستردهاى است كه از ناديدنىهاى او پرده پوشى كند و حالات ناروا را از ديد مردم مصون بدارد.(16) از امام پنجم روايت گرديده است كسى كه خانه مسلمانى سرك كشد در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(17)(مىتواند آن را آماج تير و مانند آن سازد). قرآن مسلمانان را از تجسّس در امر يكديگر منع نموده(18) و اين موضوع درباره خانهها نيز صادق است. نقل كردهاند يكى از خلفاء شبى در مدينه صداى مردى را شنيد كه در منزل خود مشغول خواندن آواز بود. پس از ديوار خانهاش بالا رفت و خطاب به وى گفت:اى دشمن خدا گمان كردى معصيت پروردگار را مرتكب شدى و خداوند از تو مىگذرد. آن مرد در پاسخ گفت: در عقوبت من تعجيل مكن چون اگر مرتكب خالفى شدهام تو در طريق معصيت بر من سبقت گرفتهاى زيرا سه تخلف نمودهاى، چرا كه خداوند انسا نها را از جستجو در امور هم نهى نموده است ولى تو اين تجسس را انجام دادى، همچنين بدون اجازه وارد منزل من شدى و قرآن چنين مجوّزى را صادر ننموده است جز به استيناس و نيز ار ديوار بالا آمدى نه از درب كه اين عمل نيز خلاف مىباشد. از رسول اكرم(ص) روايت شده است: لغزشهاى مسلمين را دنبال نكنيد. اگر چه نهى از منكر و جلوگيرى از خلافهاى ديگران از ضرورتهاى مهم و دستورات مؤكّد آيين اسلام است ولى پافشارى در افشاى گناه مسلمان كار درستى نمىباشد و نبايد همت مسلمانان اين باشد كه عيبجوئى از ديگران را مشى خود قرار دهد مصطفاى پيامبران رسول خدا(ص) فرمودهاند: خانه هر كس حرم اوست،(19) پس نبايد كسى بدون اجازه و جلب رضايت صاحبش وارد آن شود. بعد از فتح مكّه آن حضرت به مخالفان امان داد و فرمود: خانه هركس وقتى صاحبش در آن بماند ودرب را ببنددو نيز مسجدالحرام امان گاه مىباشد.(20) دختر ابوطالب (امّ هانى) دوتن از بستگان شوهر خويش را در منزل پناه داد، حضرت على(ع) كه قصد به هلاكت رسانيدن آن دو را داشت به دستور رسول اكرم(ص) نكشت.(21)
ارزش چشم در قوانين قضايى و حقوقى با جان آدمى برابر است تا آنجا كه اگر فردى دو چشم ديگرى را نابينا نمايد ديه كامل يك انسان بر عهدهاش مىباشد و بايد آن را بپردازد.(22) اما همين چشم اگر نگاه خائنانه و خلاف بنمايد و بخواهد به مساكن، اسرار و نواميس مردم بنگرد، اگر از سوى اهل منزلى كه وى بدان دزدانه ديد مىزند آسيب ببيند و حتى منجر به كورى شود، ديه ندارد، اين حكم شدّت مذمّت چشم ناپاكى را مىرساند كه بى اذن و به ناروا و حرام وارد حريم ديگران مىشود و مرتكب گناه مىگردد.(23) امام خمينى (قدس سره) در اينباره چنين فتوا دادهاند: ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ يا چيزى به سوى نگاه كننده پرتاب كند و ضمانى هم بر او نيست حتى اگر به درون خانههايى دور با ابزارى (مثل دوربين قوى) بنگرد مثل آن است كه از نزديك نگاه مىنمايد. نگاه به درون خانه كسى از طريق نصب آيينه نيز همين حكم را دارد.(24)اين مجازات شديد براى ديدگان ناپاك حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست و برگرفته از روايات معصومين مىباشد. چنانچه رسول اكرم(ص) در حديثى تصريح فرمودهاند: هر كس به خانه همسايهاش سرك كشد تا به عورت مردى يا موى زنى يا بدن بانويى بنگرد بر خداوند رواست كه او را همراه منافقان به آتش دوزخ بيافكند.(25) نقل نمودهاند رسول خدا(ص) در خانه خويش مشغول شانه زدن به موهاى مبارك بود و در آن حال يكى از همسران آن وجود مقدس در كنارش نشسته بود، كسى از شكاف در به اندرون خانه حضرت مىنگريست، پيامبر فرمود: اگر به تو نزديك بودم، چشمانت را با همين شانه در مىآوردم و در برخى روايات آمده است حضرت آن مرد خاطى را تعقيب نمود و او گريخت.(26)امام صادق(ع) هم فرمودهاند هر كسى بدون اجازه به خانهاى نگاه كند در چنين حال اگر چشمش را معيوب سازند ديهاى بر آنان نيست.(27)
در تفسير ابوالفتوح رازى آمده است. جوانى در اوقات نماز، بر فراز مأذنه مسجدى اذان مىگفت: يك روز در حال اذان گفتن به خانههاى اطراف نظر انداخت، نظرى كه اسلام از باب مصلحت انسان و حفظ وى از فتنهها حرام كرده است. ناگهان چشمانش در خانهاى به دخترى نيكو منظر و صاحب جمال افتاد. پس دل به او داد بعد از اذان به سوى آن خانه رفت و دربش را كوبيد، صاحب منزل درب را گشود. جوان خطاب به وى گفت: اگر دخترتان را شوهر مىدهيد من مايلم او را به همسرى خويش برگزينم، صاحبخانه گفت ما آسورى مذهبيم اگر آيين ما را مىپذيرى از اين كه وى را به عقد تو در آورم پرهيزى ندارم. جوان كه دل به جمال و زيبايى آن دختر دوخته بود از پذيرش اين شرط استقبال كرد و از اسلام دست بر داشت امّا هنگامى كه مىخواست آن دختر را بر طبق رسم آسوريان عقد كند از بالاى پلههاى خانه با سر بر زمين آمد و به هلاكت رسيد.
از حضرت امام حسن عسكرى(ع) روايت شده است: به خاتم رسولان حضرت محمد(ص) وحى گرديد فردى به خانه همسايه خويش مىنگرد و از ديدن زن نامحرم مضايقه ندارد آن حضرت بر آشفت و فرمود: او را به نزد من آوريد. كسى عرض كرد از پيروان شماست و به رسالت آن جناب و امامت حضرت على(ع) اعتقاد دارد و از دشمنان اهل بيت بيزارى مىجويد، رسول اكرم(ص) فرمود: مگوئيد از متابعان ماست دروغ مىگويد، آگاه باشيد مطيع ما كسى است كه در اعمال و رفتار پيرومان باشد و اين گونه عمل نكرده است.(28) لقمان به فرزندش مىگويد: فرزندم خدمت چهار هزار پيامبر رفته و از هر كدام كلمهاى آموختم و از ميان آنها هشت كلمه برگزيدم كه يكى از آنها اين است: چون در خانه ديگرى بودى چشم خود را حفظ كن.(29) ايجاد انس براى اهل خانه
از ديدگاه شريعت اسلامى هيچ كس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلى به خانه ديگرى وارد شود. در عصر جاهليت در حجاز رسم نبود كسى براى دخول به بيت ديگران اذن بگيرد و در خانهها باز بود و حتى اجازه گرفتن را نوعى اهانت به خود تلقّى مىكردند و سرزده به خانههاى هم مىرفتند، آيين اسلام اين رسم غلط را باطل اعلام كرد و دستور داد مردم بايد با اطلاع قبلى به منازل هم بروند و حكمت چنين حكمى دو چيز است: آماده شدن زنان ساكن در خانه براى پوشيدن خود و نيز هر كسى در خانه اسرارى و مسايلى دارد كه مايل نباشد ديگران از آنها آگاه گردند خويشاوند، دوستى و الفت نيز موجب نمىشود كه اين حكم ناديده گرفته شود همچنين توصيه مذكور به منازلى كه زنان در آنها اقامت دارند نمىباشد و براى ورود به هر خانهاى اذن از اهلش لازم است.
قرآن كريم مىفرمايد: «يا ايها الّذين آمنوا لا تدخلوا بيوتاً غير بيوتكم حتى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها ذلكم خيرٌ لعلّكم تذكّرون؛(30) اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خانهاى غير از محل سكونت خود، بدون آن كه اجازه گرفته و بر ساكنانش سلام كرده باشيد داخل مشويد. اين برايتان بهتر است باشد كه پند گيريد». اين انس كه قرآن بدان تصريح دارد ضد وحشت است يعنى جلب آرامش اهل خانه زيرا اگر مردى ناگهانى به منزل ديگرى برود نوعى نزع و نگرانى به اهل خانه غالب مىگردد، قرآن هشدار مىدهد اجازه ندهيد اين تشويش و آشفتگى بر ذهنها حاكم شود. در واقع از ديدگاه كلام وحى خانه محل آسايش است و بايد آرامش اهل آن حفظ گردد. چه بسا وضع خانهاى به نحوى است كه صاحبش دوست ندارد كسى آن اوضاع را مشاهده كند و يا آن كه خسته و بيمار بوده و آمادگى پذيرش كسى را ندارد. چه بسا سرزده وارد اتاق يا خانهاى شدن سبب شود كه نگاه فورى به چهرهاى يا اندامى يا صحنهاى افكنده شود كه بر اثر آن هوس و شهوات بيدار شوند و دام فتنه و گناه را شيطان بگستراند. قرآن در دنباله تأكيد در آيه فوق اضافه مىكند:«فان لم تجدوا فيها احداً فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو ازكى لكم و اللّه بما تعملون عليم؛(31)اگر در خانه كسى را نيافتيد داخل مشويد تا شما را رخصت دهند و اگر گويند باز گرديد، مراجعت كنيد اين برايتان پاكيزهتر است و خداوند به هر كارى كه مىكنيد آگاه است. اگر خانهاى مصون از ديد ديگران و چشم و نگاههاى آلوده نباشد ديگر محل آسايش، آرامش و امنيّت نخواهد بود. اين كه بايد بر در خانه يا اتاق پردهاى باشد و با اين وجود باز هم اهل آن را خبردار نمود تا وارد شويد براى جلوگيرى از برخى خلافها و معاصى است. البته صاحب خانه هم بايد در تجهيز امكانات خويش و تأمين وسايلى كه به اين ايمنى و احساس آرامش كمك مىكند بكوشد. رهگذران، همسايگان و ساكنين طبقات بالاتر و خانههاى مشرف نيز بايد نگاه خويش را تحت كنترل درآورند.
رسول اكرم(ص) فرمودهاند: براى خبردادن به اهل خانه ذكر خدا بر زبان جارى گردد همچون سبحان اللّه، اللّه اكبر و اين كه ايرانيان به هنگام ورود به منازل افراد يا اللّه مىگويند: الهام گرفته از اين توصيه است. همچنين طبق آيه قرآن بايد بر اهل خانه سلام كرد. امام باقر(ع) فرمودهاند: به هنگام ورود به منازل افراد بايد بر اهل آن سلام نمود و چنانچه كسى نباشد بگوئيد السلام علينا من عند ربّنا (درود بر ما از جانب پروردگار ما) چرا كه خداوند فرموده است: تحيّت با بركت و پاكيزه نزد خداست.(32) رسول اكرم(ص) وقتى به در خانه كسى مىآمدند با صداى بلند اجازه ورود مىگرفتند زيرا آن روزها متداول نبود بر در خانهها پردهاى نصب كنند(33)، اگر اهل خانه اجازه ورود مىدادند داخل مىشدند و اگر جوابى نمىشنيدند در نوبت دوم و سوم سلام را تكرار مىفرمودند و اگر پاسخى نمىشنيدند برمىگشتند. آن حضرت اين روش را حتى در مورد خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) به اجرا در مىآوردند.(34)
امام صادق(ع) فرمودهاند: اجازه خواستن براى ورود به خانه ديگران سه بار است، بار اول مىشنوند، بار دوم خود را حفظ مىكنند و در سومين بار اگر خواستند اجازه ورود مىدهند در غير اين صورت مستأذن باز مىگردد.(35) يك بار ابوسعيد خدرى روبروى خانه حضرت محمّد(ص) ايستاده اذن ورود طلبيد، پيامبر فرمود: روبروى در اجازه نگير.(36) سرزده به خانه خويش نيز وارد شدن روا نمىباشد. در آداب سفر آمده است پيامبر اكرم(ص) نهى نمود اگر كسى شبانه از مسافرت برگشته سرزده وارد خانه شود مگر آن كه قبلاً اعلام كند و خبر دهد.(37)
از امام صادق(ع) رسيده است مرد هنگام ورود به خانهاش، به اهل خانه سلام كند و در حال ورود به درگاه پاپوش خويش را به صدا در آورد و سرفه كند تا اهل خانه خبردار شوند، مبادا چيزى به چشم ببيند كه وى را ناخوشايند باشد و نيز توصيه شده است هنگام بيرون آمدن از خانه آيات آخر سوره آل عمران، آية الكرسى، انّا انزلنا و فاتحه الكتاب خوانده شود. در حديث مستندى آمده است هنگام بيرون آمدن از خانه اين عبارت بايد زمزمه گردد: آمنت باللّه، توكلت على اللّه، لاحول ولا قوة الّا باللّه. ابوحمزه ثمالى روايت مىكند امام سجاد(ع) هنگام بيرون رفتن از خانه اين ذكر را بر زبان مبارك خويش جارى مىفرمود:« بسم اللّه حسبى اللّه توكلت على اللّه اللهم انّى اسئلك خير امور كلّها و اعوذبك من خزى الدنيا و عذاب الاخرة»(38)، از حضرت على (ع) روايت شده است وقتى كسى بخواهد پى كارى رود پگاه پنج شنبه از خانه بيرون آيد.(39)
مردى خدمت حضرت محمّد (ص) آمد و عرض كرد: آيا براى وارد شدن به محل سكونت مادرم بايد اجازه بخواهم، پيامبر اكرم(ص) فرمود: آرى، آن مرد پرسيد: چون مادرم خدمتكارى جز من ندارد باز هم لازم است هر بار كه نزدش مىروم اجازه بگيرم؟ حضرت فرمود: آيا دوست دارى مادرت را عريان مشاهده كنى؟ مرد گفت: نه!، حضرت فرمود: پس اجازه بگير و وارد شو.
ادب ديگرى كه اسلام به پيروان خود مىآموزد و به سلامتى خانوادگى و اخلاقى نوجوانان و افراد نابالغ مربوط مى شود اجازه گرفتن براى ورود به اتاق والدين است و اين دستور را بايد والدين و فرزندان مراعات كنند به نحوى كه زمينههاى بد آموزى، تحريك و انحراف در كودكان و نوجوانان پديد نيايد. توصيه قرآن اين است: «يا ايها الّذين آمنوا ليستأذنكم الّذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مراتٍ من قبل صلوة الفجر و حين تضعون نيابكم من الظهيره و من بعد صلوة العشاء ثلاث عوراتٍ لكم ليس عليكم ولا عليهم جناح بعد هنّ طوافون عليكم بعضكم على بعض كذلك يبيّن اللّه لكم الآيات و اللّه عليم حكيم.»(40)
اى آنان كه ايمان آوردهايد خدمتكاران شما و كودكانى كه به سن بلوغ نرسيدهاند (بايد براى ورود به اتاق) سه بار اذن بگيرند قبل از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر، شب بعد از عشاء. قرآن در اذن گرفتن براى رفتن نزد والدين بين كودكان نابالغ و اطفالى كه به سن بلوغ رسيدهاند تفاوت قائل مىشود زيرا افرادى كه ايام بلوغ را درك نكردهاند تنها در سه وقت مشخص موظف به اجازه گرفتن هستند چون زندگى آنان با زندگى پدر و مادر آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اذن بگيرند مشكل خواهد بود، از اين گذشته غريزه جنسى آنان بطور كامل بيدار نشده است امّا قرآن در مورد نوجوانان بالغ چنين حكم صادر نموده است:
«و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستأذنوكما استأذن الّذين من قبلهم كذلك يتّبين اللّه لكم آياته و اللّه عليم حكيم».(41) و هنگامى كه كودكان به بلوغ (آشكار شدن علايم مردى) برسند موظفند (در همه حال) اذن بگيرند چنانكه پيش از ايشان اجازه مىگرفتند تا وارد شوند بدين گونه خداوند نشانههاى خويش را براى شما بيان مىكند اين حكم مخصوص موقعى است كه والدين در جايى مشخص استراحت مىنمايند ولى وارد شدن به اتاق عمومى، بويژه موقعى كه ديگر اعضاى خانواده يا ميهمانان حاضرند بدون اذن گرفتن جايز است و اشكالى ندارد.(42)
به نظر علامه طباطبايى اجازه گرفتن براى آمدن به داخل خانه اين زمينه را فراهم مىسازد كه ساكنين منزل خود را بپوشانند و از ناحيه خويشتن ايمن و خاطر جمع باشند و اين شيوه شايسته كمك مىكند روح اخوت، تفاهم و تعاون عمومى در مسير گسترش فضايل و مكارم و پوشانيده شدن امور ناروا استمرار يابد.(43)
متأسّفانه ما مسلمانان نسبت به اين گونه ظرافت و دقتهاى اخلاقى، شرعى و دينى حساسيت خود را از دست دادهايم. شخصى به خانه يكى از بستگان خود مىرود و برايش تفاوت نمىكند كه چه لحظهاى از شب است آنقدر زنگ درب يا آيفون را مىزند تا درب باز شود، با وجود آن كه تلفن هم دارد، تماس نمىگيرد و هماهنگى نمىكند من قصد آمدن به خانه شما را دارم تا صاحب خانه موقعيت خود را در نظر گيرد و براى پذيرايى آمادگى لازم را به دست آورد، با نهايت تأسف عرف هم نمىپذيرد كه اين آقايى كه بىخبر آمده و بدون قول و قرار قبلى اصرار دارد پا به خانه خويشاوند خويش بگذارد، باز گردد، آرى سرزده به منزل آشنايان و دوستان مىرويم و توقع داريم با بهترين برخوردها و گشادهرويى از ما پذيرايى بنمايند و اگر غذاى مناسب، ميوه مرغوب و شيرينى عالى نياورند و با عواطف و احساسات احوالپرسى نكنند رنجيده خاطر مىشويم، اين گونه رفت و آمدهها علاوه بر آن كه نشان مىدهد ما با ادب قرآنى و سيره رسول اكرم(ص) و اهل بيت، تربيت نشدهايم، موجب زوال روابط عاطفى و علاقه و به تحليل رفتن محبتهاى خويشاوندى مىگردد و روح نفرت و انزجار، بدبينى و كدورت را جايگزين آن مىسازد. قرآن تأكيد مىكند اگر صاحب خانه به شما گفت برگرديد فعلاً آمادگى نشستن و پذيرايى را ندارم بدون آنكه ناراحت شويد بايد بازگرديد و از اين برخورد صادقانه دچار ملال نشويد امّا سوگمندانه چنين فرهنگى در جامعه ما حاكميت ندارد و صراحت لهجه صاحب خانه را در مورد عدم آمادگى در آن وقت معين براى پذيرايى را نوعى اهانت و تحقير تلقى نموده، قهر كرده و در هر محفل و مجلسى زبان به مذمت و انتقاد و غيبت گشوده و مىگوئيم فلانى ما را به منزل خويش راه نداد، چه بسا خداى ناكرده نسبت ناروا هم مىدهيم كه چرا ما را نپذيرفته است. اين رفتار علاوه بر آن كه ناشى از جهالت و عدم رشد فكرى و اجتماعى است از ضعف ايمان، سستى در اخلاق و رفتار نيز حكايت دارد.(44)
بنابراين آيين اسلام به ما هشدار مىدهد بايد به حقوق ساكنين در منازل احترام گذاشت و البته اين موضوع صرفاً مسئله فقهى نمىباشد كه به عنوان مثال تصرف در ملك غير بدون رضايتش و اجازهاش حرام است يا نه بلكه مسئلهاى اخلاقى، انسانى و اجتماعى مطرح است كه در فضايى فراتر از محدوده حقوق مدنى سير مىكند و باحيثيت، آبرو و آزادى افراد ارتباط دارد. كه بايد مصون از تعرض باقى بماند و عدم رعايت اين دستور، خلافى آشكار و رفتارى ضد قرآن به شمار مىآيد.(45)
قرآن در مورد چگونگى ورود به خانه پيامبر اكرم و نحوه برخورد با آن حضرت طى آيهاى رهنمودى بسيار عالى، آموزنده و رشد دهنده دارد كه يك فرد مسلمان مىتواند آن را در مورد مشاهير و رهبران دينى و مراجع عظام، برنامهاى براى رفتار خويش قرار دهد: «يا ايها الّذين آمنوا لاتدخلوا بيوت النّبى الّا ان يؤذن لكم الى طعام غير ناظرين انيه ولكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسين لحديث انّ ذلكم يؤذى النّبى فيستحيى منكم و اللّه لا يستحيى من الحق…(46)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد در بيوت پيامبر داخل مشويد مگر آن كه به شما براى صرف غذا اجازه داده شود(مشروط بر آن كه قبل از موعد معين نياييد) و در انتظار وقت غذا ننشينيد امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشينيد. اين رفتار، رسول اكرم(ص) را ناراحت مىكند ولى او از شما شرم مىنمايد، امّا خداوند از بيان حق شرم ندارد.
بنابه حكم قرآنى نبايد بىموقع به خانهاى كه دعوت شدهاند وارد گرديد و نه اجابت دعوت را ناديده انگاشت و نه بايد پس از صرف غذا براى مدت طولانى درنگ كرد.(47) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. نهج الفصاحه، ص 261 – 260 ؛خصائل صدوق، ج 1، ص 179. 2. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 76، ص 148. 3. مكارم الآثار، ص 24. 4. نهج الفصاحه، ص 254، حديث 1254. 5. خصال صدوق، ج 1، ص 122 ؛ كافى، ج 6، ص 526، حديث ششم. 6. كافى، ج 6، ص 525، روايت دوم. 7. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 2، ص 182. 8. مجله فولاد، آبان 1374، مقاله آقاى حسين قاسمى جامى، ص 27 – 26. 9. بحارالانوار، ج 76، ص 151. 10. همان. 11. نهج الفصاحه، ص 291. 12. نك: حلية المتقين، علامه مجلسى، ص 447 – 446. 13. نك: جامعهشناسى انحرافات، دكتر داور شيخاوندى. 14. فصلنامه فرهنگ كوثر، شماره 50، ص 56. 15. حلية المتقين، ص 232. 16. كافى، ج 5، ص 327، روايت 6. 17. معارف و معاريف، سيد مصطفى حسينى دشتى، ج 5، ص 37. 18. سوره حجرات، آيه 13. 19. نهج الفصاحه، ص 331، حديث 1582. 20. تاريخ پيامبر اسلام، دكتر آيتى، ص 561. 21. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 419. 22. رساله نوين منطبق با فتاوى حضرت امام خمينى، ج 4، ص 285. 23. اخلاق معاشرت، مقاله جواد محدثى، مجله پيام زن، شماره 74، ص 10. 24. تحريرالوسيله، ج 1، ص 493. 25. وسايل الشيعه، ج 14، ص 141. 26. همان، ج 19، ص 49 – 48. 27. همان، ص 50. 28. تنبيه الخواطر(مجموعه ورّام)، ج 2، ص 204. 29. چهل حديث، محمد اسماعيل ملّايى، ص 50 به نقل از سفينة البحار. 30. سوره نور، آيه 27. 31. همان، آيه 28. 32. آداب معاشرت از ديدگاه معصومين، ص 69. 33. تفسير فخر رازى، ج 23، ص 198. 34. تفسير نمونه، ج 14، ص 431. 35. خصال صدوق، ج 1، ص 431. 36. تفسير فخر رازى، همان جلد، ص 199. 37. مكارم الاخلاق، ص 266. 38. معارف و معاريف ، ج 5، ص 40. 39. تفسير مجمع البيان، ج 14، ص 135. 40. سوره نور، آيه 58. 41. همان، آيه 59. 42. تفسير نمونه، ج 14، ص 541. 43. الميزان فى التفسير القرآن، ج 15، ص 118. 44. نك: مسئله حجاب، شهيد مطهرى، بحث استيناس، ص 119 – 113 ؛ آشنايى با قرآن، همان مؤلف، ج 4، ص 84 – 73. 45. نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، آية اللّه مهدوى كنى، ص 579. 46. سوره احزاب، آيه 53. 47. تفسير نمونه، ج 17، ص 400.