مسكن، مكان آرامش و آسايش‏

قسمت دوّم‏ نشانه سعادت‏
از مسايلى كه آيين اسلام در خصوص مسكن بر آن تأكيد دارد فراخى و وسعت خانه است. رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: سه چيز در اين جهان مايه سعادت مرد مسلمان است. همسايه خوب، خانه وسيع و مركب خوش رفتار.(1)
امير مؤمنان (ع) نيز بشارت داده‏اند: براى خانه شرافت و بركتى است، شرافت آن در وسيع بودن جلو حيات و منزل و صالح بودن خانواده است اما بركت آن در برترى نشيمن گاه، وسعت، صحن و حيات و نيكوبودن همسايه‏هايش نهفته است.(2) امام صادق(ع) مى‏فرمايد: وسيع بودن منزل از سعادت مرد است و راحتى مؤمن در فراخى خانه‏اش مى‏باشد.(3) وسيع بودن خانه با روى آوردن به تجمل و رفاه فرق مى‏كند و اسلام خانه‏اى را مورد توجّه و تشويق قرار داده كه صبقاى عاطفه و شور زندگى در آن حاكم باشد و نبض حيات سالم در آن بطپد و زلال محبت در آن جارى باشد از ديدگاه اهل بيت عصمت و طهارت يكى از چيزهايى كه آسايش مسلمان را تأمين مى‏كند خانه وسيعى است كه ناموس صاحبش و وضع او را از چشم مردم بپوشاند. همانگونه كه در اسلام افراد به زيستن در خانه‏هاى وسيع تشويق گرديده‏اند، زندگى در مساكن تنگ و تاريك در اين آيين نكوهش شده است. رسول اكرم (ص) يكى از سه چيزى را كه سبب بدبختى آدمى مى‏شود خانه محقرى كه جاى كمى دارد دانسته‏اند.(4) امام باقر و امام صادق(ع) نيز خانه‏هاى تنگ و كوچك را مذمت نموده‏اند.(5) معمربن خالد مى‏گويد: امام كاظم خانه‏اى خريد و به يكى از دوستانش كه در خانه‏اى تنگ زندگى مى‏كرد، فرمود: برو در آن خانه بنشين. وى عرض كرد: آخر اين خانه پدرم را كفايت مى‏كرد و با وجود كوچكى با آن مى‏ساخت: امام در جوابش فرمود: شايد پدرت نادان بوده است آيا تو هم مى‏خواهى مثل او باشى.(6) با تأمل در اين روايات و مشاهده زندگى آنان كه در خانه‏هاى كوچك، تاريك و پرسر و صدا زندگى مى‏كنند، ملاحظه مى‏گردد كه ساكنين اين مساكن به لحاظ بهداشتى و سلامتى بدنى و روانى چقدر مشكل دارند و از هواى پاك، نور مناسب و آفتاب كه تابش آن ضامت سلامتى است محرومند همين كاستى‏ها موجب شده كه آنان از نظر وضع عمومى، دچار برخى بيمارى‏ها و ناگوارى‏ها باشند. يكى از پژوهشگران اروپايى به دنبال تحقيقاتى به اين نتيجه رسيده است كه زيستن در اتاق‏هاى كوچك و بدون پنجره كه كمتر با فضاى بيرون و هواى سالم ارتباط دارد، در پيدايش كسالت روحى و افسردگى ساكنين تأثير مى‏گذارد.(7)
محيط محدود و فضاى بسته زمينه را براى تنگنا انديش فراهم مى‏كند. بر اساس پژوهش‏هاى به عمل آمده در يكى از سرزمين‏هاى اروپايى، رشد فكرى و بدنى اطفال با نوع مسكن ارتباط دارد. اين بررسى‏ها نشان داده است كه مالك يا مستأجر بودن، منطقه محل سكونت و تراكم جمعيت بر جنبه‏هاى عاطفى و فكرى كودكان اثر مى‏گذارد. اغلب اطفالى كه در خانه‏هاى محقر و فضاهاى كوچك زندگى مى‏كنند از بيمارى‏هاى تنفسى رنج مى‏برند، زندگى در خانه‏هاى آپارتمانى در تماس كودكان با افراد هم سال مشكل ايجاد مى‏نمايد.(8)
بسيارى از اختلافات ساكنين مجتمع‏هاى مسكونى فشرده و لاله زنبورى ناشى از كمى فضا و ايجاد مزاحمت براى يكديگر است زيرا آنان تصوّر مى‏نمايند چون صاحب خانه هستند هرگونه بخواهند مى‏توانند زندگى كنند. بروز هر نوع دشوارى و ناگوارى را براى همسايگان خود، ناشى از فضاهاى مسكونى و نوع بنا مى‏دانند، اين روند هرگونه تفاهمى را از بين برده و آسايش ديگران را مختل مى‏كند. سرو صداى بچه‏ها، عدم احساس مسؤوليت نسبت به خرابى‏ها، نم زدگى‏ها، تركيدگى لوله‏ها، چكه نمودن آب، عدم رعايت موازين شرعى در خصوص وضع حجاب، نوع پوشش و مانند آن، مشكلاتى است كه براى ساكنين اين خانه‏هاى محقر پديد مى‏آيد، چنين زندگى، عاطفه، الفت و صميميت را به تحليل مى‏برد. اصولاً افراد در چنين مساكنى با هم تجانس ندارند و منافعشان در تضاد است، ارزشهاى معنوى و فضايل اخلاقى معمولاً در مقابل ملاك‏هايى چون نوع لباس، ميزان حقوق، دارايى، بهاى خانه، چگونگى امكانات و تجملات، وسيله نقليه و موقعيت شغلى رنگ مى‏بازد و چون پايگاه اجتماعى افراد به چنين امورى بستگى دارد و برخى افراد نمى‏توانند از مسير متعارف، قانونى و مشروع به چنين موقيعيتى دست يابند به خلاف، جرم و تجاوز به حريم ديگران روى مى‏آورند، از اين روى كج‏روى‏هاى اجتماعى در محلات غير بومى و مناطقى كه مساكن جديد و فشرده دارند نسبت به مناطق سنتى افزون‏تر است.
خودخواهى، خودبرتر بينى، خشم و خشونت غير منطقى، ترجيح منافع شخصى بر منافع اجتماعى، رقابت غير اصولى و ستيزه جويى، عدم پيروى از نگرش‏هاى خردمندانه، جدال ناگوار و حتى خونين معمولاً عوارضى منفى است كه در اين گونه نواحى مسكونى قابل مشاهده است.
معمولاً وقتى افراد از نظارت اشخاص آشنا رها شوند بيشتر مستعد انحراف و گژى مى‏شوند. در محلات بومى كه هويّت مذهبى و فرهنگى حاكميت دارد معمولاً همسايه‏ها به نوعى اخلاق و رفتار يكديگر را اصلاح مى‏كنند، به يكديگر تذكر مى‏دهند، هشدارهايى سازنده دارند و خلافكاران را ملامت مى‏كنند امّا در بلوك‏هاى ساختمانى به دليل فقدان روابط عاطفى و صميمانه افراد قادر نخواهند بود ارزشهاى اخلاقى را نسبت به هم بيازمايند و به محك گذارند و يا آنها را متعادل كرده، خويشتن را با ديگران هماهنگ سازند. نكوهش ارتفاع زياد
از مجموعه روايات منقول از ائمه هدى(ع) بر مى‏آيد كه در احداث ساختمان، ارتفاع دادن به بنا روا نمى‏باشد و اين مساكن براى اهل آن عوارضى به بار مى‏آورند. در برخى احاديث تصريح گرديده است هرگاه ارتفاع ساختمان ازهشت ذراع فراتر رفت بايد بر فراز آن آية الكرسى نوشت.(9) ابو خديجه گفت: من مشاهده كردم آية الكرسى بر اطراف خانه امام صادق (ع) نوشته شده بود.(10) رسول اكرم(ص) فرموده‏اند حق همسايه آن است كه بناى خود را از بناى او بالاتر نبرند و جريان هوا را بروى مسدود نكنند.(11) در منابع روايى تصريح گريده است خانه‏هاى با ارتفاع زياد محل سكونت جنيان و شياطين خواهند بود.(12)
اين كه شهرى را به تورم ساختمانى مبتلا كرده‏اند، بخشى از آن را با آسمان خراش‏ها اشباع نموده‏اند و بخش ديگر را مخروبه و محروم نگه داشته‏اند امر درستى نمى‏باشد، خانه‏هاى با ارتفاع زياد در ميان مساكن معمولى براى صاحبان آنها نوعى غرور كاذب ايجاد مى‏كند، اين بناها بر خانه‏هاى مجاور اشراف پيدا مى‏نمايند و زمينه‏هاى نگاه حرام را بوجود مى‏آورند، اين روند هوس‏هاى آدمى را تحريك نموده و موجب مى‏شود افراد خلاف‏هاى خطرناكى مرتكب شوند كه شرف انسانى را خدشه دار مى‏سازند. بر افراشتن خانه‏اى مرتفع درميان بناهاى عادى غير از آن كه نمادى از تفرقه و خودبرتر بينى است همسايگان را از حقوق طبيعى چون نور مناسب، تهويه، نسيم خنك و فضاى باز محروم مى‏كند و امنيت داخل منازل نيز دچار نقصان مى‏گردد. ساكنين خانه‏هاى يك اشكوبه در نتيجه وجود ساختمان بلند هم جوار از بسيارى از حقوق مسلّم خويش محروم گرديده و زندگى خصوصى آنان در معرض ديد بالانشينان قرار مى‏گيرد.(13)
نقل كرده‏اند روزى رسول اكرم(ص) همراه صحابه از جايى عبور مى‏نمودند كه ساختمان بزرگ، مرتفع و قبّه مانندى را مشاهده كردند، پرسيدند: اين بنا به چه كسى تعلّق دارد. گفتند: از آن مرد انصارى است. بعد از چند روز صاحب خانه مزبور به محضر آن بزرگوار شرفياب گرديد. حضرت از وى روى برتافت و او متوجّه شد پيامبر به دليل احداث بناى مرتفع از دست وى ناراحت شده است. حضرت عقيده داشتند چنين بناهايى براى اهل محل، زحمت و دردسر ايجاد مى‏كند.(14)
مستحب است لب بام هم سطح آن نباشد و حداقل يك ذراع حائلى بلندتر داشته باشد. در روايتى رسول اكرم(ص) مسلمانان را از خوابيدن بر بامى كه فاقد ديوار است، نهى فرموده‏اند و افزوده‏اند هر كس بر بام بدون ديوار بخوابد از امان الهى خارج مى‏شود. همچنين امام صادق(ع) فرموده‏اند: تنها خوابيدن بر بام مكروه بوده و خوابيدن بر روى بام بدون ديوار جايز نخواهد بود و اين حكم براى زن و مرد مساوى است، پرسيدند اگر سه جانب آن ديوار باشد چگونه است؟ فرمودند كفايت نمى‏كند،(15) دليل اين توصيه‏ها و تأكيدها، جلوگيرى از حوادث ناگوار چون سقوط از پشت بام و اصلاح و كنترل روابط همسايگان و رعايت شئونات اخلاقى، حفظ حياء و عفت است. منع از نگاه به خانه‏ها
اشراف بر زندگى ديگران و گشودن روزنه و پنجره به مساكن اهل محل در نظام معمارى اسلامى روا نبوده و تجاوز به حقوق ديگران به حساب مى‏آيد امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن در سه چيز آسوده است كه يكى از آنها خانه گسترده‏اى است كه از ناديدنى‏هاى او پرده پوشى كند و حالات ناروا را از ديد مردم مصون بدارد.(16) از امام پنجم روايت گرديده است كسى كه خانه مسلمانى سرك كشد در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(17)(مى‏تواند آن را آماج تير و مانند آن سازد). قرآن مسلمانان را از تجسّس در امر يكديگر منع نموده(18) و اين موضوع درباره خانه‏ها نيز صادق است. نقل كرده‏اند يكى از خلفاء شبى در مدينه صداى مردى را شنيد كه در منزل خود مشغول خواندن آواز بود. پس از ديوار خانه‏اش بالا رفت و خطاب به وى گفت:اى دشمن خدا گمان كردى معصيت پروردگار را مرتكب شدى و خداوند از تو مى‏گذرد. آن مرد در پاسخ گفت: در عقوبت من تعجيل مكن چون اگر مرتكب خالفى شده‏ام تو در طريق معصيت بر من سبقت گرفته‏اى زيرا سه تخلف نموده‏اى، چرا كه خداوند انسا نها را از جستجو در امور هم نهى نموده است ولى تو اين تجسس را انجام دادى، همچنين بدون اجازه وارد منزل من شدى و قرآن چنين مجوّزى را صادر ننموده است جز به استيناس و نيز ار ديوار بالا آمدى نه از درب كه اين عمل نيز خلاف مى‏باشد. از رسول اكرم(ص) روايت شده است: لغزش‏هاى مسلمين را دنبال نكنيد. اگر چه نهى از منكر و جلوگيرى از خلاف‏هاى ديگران از ضرورت‏هاى مهم و دستورات مؤكّد آيين اسلام است ولى پافشارى در افشاى گناه مسلمان كار درستى نمى‏باشد و نبايد همت مسلمانان اين باشد كه عيب‏جوئى از ديگران را مشى خود قرار دهد مصطفاى پيامبران رسول خدا(ص) فرموده‏اند: خانه هر كس حرم اوست،(19) پس نبايد كسى بدون اجازه و جلب رضايت صاحبش وارد آن شود. بعد از فتح مكّه آن حضرت به مخالفان امان داد و فرمود: خانه هركس وقتى صاحبش در آن بماند ودرب را ببنددو نيز مسجدالحرام امان گاه مى‏باشد.(20) دختر ابوطالب (امّ هانى) دوتن از بستگان شوهر خويش را در منزل پناه داد، حضرت على(ع) كه قصد به هلاكت رسانيدن آن دو را داشت به دستور رسول اكرم(ص) نكشت.(21)
ارزش چشم در قوانين قضايى و حقوقى با جان آدمى برابر است تا آنجا كه اگر فردى دو چشم ديگرى را نابينا نمايد ديه كامل يك انسان بر عهده‏اش مى‏باشد و بايد آن را بپردازد.(22) اما همين چشم اگر نگاه خائنانه و خلاف بنمايد و بخواهد به مساكن، اسرار و نواميس مردم بنگرد، اگر از سوى اهل منزلى كه وى بدان دزدانه ديد مى‏زند آسيب ببيند و حتى منجر به كورى شود، ديه ندارد، اين حكم شدّت مذمّت چشم ناپاكى را مى‏رساند كه بى اذن و به ناروا و حرام وارد حريم ديگران مى‏شود و مرتكب گناه مى‏گردد.(23) امام خمينى (قدس سره) در اين‏باره چنين فتوا داده‏اند: ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ يا چيزى به سوى نگاه كننده پرتاب كند و ضمانى هم بر او نيست حتى اگر به درون خانه‏هايى دور با ابزارى (مثل دوربين قوى) بنگرد مثل آن است كه از نزديك نگاه مى‏نمايد. نگاه به درون خانه كسى از طريق نصب آيينه نيز همين حكم را دارد.(24)اين مجازات شديد براى ديدگان ناپاك حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسان‏هاست و برگرفته از روايات معصومين مى‏باشد. چنانچه رسول اكرم(ص) در حديثى تصريح فرموده‏اند: هر كس به خانه همسايه‏اش سرك كشد تا به عورت مردى يا موى زنى يا بدن بانويى بنگرد بر خداوند رواست كه او را همراه منافقان به آتش دوزخ بيافكند.(25) نقل نموده‏اند رسول خدا(ص) در خانه خويش مشغول شانه زدن به موهاى مبارك بود و در آن حال يكى از همسران آن وجود مقدس در كنارش نشسته بود، كسى از شكاف در به اندرون خانه حضرت مى‏نگريست، پيامبر فرمود: اگر به تو نزديك بودم، چشمانت را با همين شانه در مى‏آوردم و در برخى روايات آمده است حضرت آن مرد خاطى را تعقيب نمود و او گريخت.(26)امام صادق(ع) هم فرموده‏اند هر كسى بدون اجازه به خانه‏اى نگاه كند در چنين حال اگر چشمش را معيوب سازند ديه‏اى بر آنان نيست.(27)
در تفسير ابوالفتوح رازى آمده است. جوانى در اوقات نماز، بر فراز مأذنه مسجدى اذان مى‏گفت: يك روز در حال اذان گفتن به خانه‏هاى اطراف نظر انداخت، نظرى كه اسلام از باب مصلحت انسان و حفظ وى از فتنه‏ها حرام كرده است. ناگهان چشمانش در خانه‏اى به دخترى نيكو منظر و صاحب جمال افتاد. پس دل به او داد بعد از اذان به سوى آن خانه رفت و دربش را كوبيد، صاحب منزل درب را گشود. جوان خطاب به وى گفت: اگر دخترتان را شوهر مى‏دهيد من مايلم او را به همسرى خويش برگزينم، صاحبخانه گفت ما آسورى مذهبيم اگر آيين ما را مى‏پذيرى از اين كه وى را به عقد تو در آورم پرهيزى ندارم. جوان كه دل به جمال و زيبايى آن دختر دوخته بود از پذيرش اين شرط استقبال كرد و از اسلام دست بر داشت امّا هنگامى كه مى‏خواست آن دختر را بر طبق رسم آسوريان عقد كند از بالاى پله‏هاى خانه با سر بر زمين آمد و به هلاكت رسيد.
از حضرت امام حسن عسكرى(ع) روايت شده است: به خاتم رسولان حضرت محمد(ص) وحى گرديد فردى به خانه همسايه خويش مى‏نگرد و از ديدن زن نامحرم مضايقه ندارد آن حضرت بر آشفت و فرمود: او را به نزد من آوريد. كسى عرض كرد از پيروان شماست و به رسالت آن جناب و امامت حضرت على(ع) اعتقاد دارد و از دشمنان اهل بيت بيزارى مى‏جويد، رسول اكرم(ص) فرمود: مگوئيد از متابعان ماست دروغ مى‏گويد، آگاه باشيد مطيع ما كسى است كه در اعمال و رفتار پيرومان باشد و اين گونه عمل نكرده است.(28) لقمان به فرزندش مى‏گويد: فرزندم خدمت چهار هزار پيامبر رفته و از هر كدام كلمه‏اى آموختم و از ميان آنها هشت كلمه برگزيدم كه يكى از آنها اين است: چون در خانه ديگرى بودى چشم خود را حفظ كن.(29) ايجاد انس براى اهل خانه‏
از ديدگاه شريعت اسلامى هيچ كس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلى به خانه ديگرى وارد شود. در عصر جاهليت در حجاز رسم نبود كسى براى دخول به بيت ديگران اذن بگيرد و در خانه‏ها باز بود و حتى اجازه گرفتن را نوعى اهانت به خود تلقّى مى‏كردند و سرزده به خانه‏هاى هم مى‏رفتند، آيين اسلام اين رسم غلط را باطل اعلام كرد و دستور داد مردم بايد با اطلاع قبلى به منازل هم بروند و حكمت چنين حكمى دو چيز است: آماده شدن زنان ساكن در خانه براى پوشيدن خود و نيز هر كسى در خانه اسرارى و مسايلى دارد كه مايل نباشد ديگران از آن‏ها آگاه گردند خويشاوند، دوستى و الفت نيز موجب نمى‏شود كه اين حكم ناديده گرفته شود همچنين توصيه مذكور به منازلى كه زنان در آن‏ها اقامت دارند نمى‏باشد و براى ورود به هر خانه‏اى اذن از اهلش لازم است.
قرآن كريم مى‏فرمايد: «يا ايها الّذين آمنوا لا تدخلوا بيوتاً غير بيوتكم حتى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها ذلكم خيرٌ لعلّكم تذكّرون؛(30) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خانه‏اى غير از محل سكونت خود، بدون آن كه اجازه گرفته و بر ساكنانش سلام كرده باشيد داخل مشويد. اين برايتان بهتر است باشد كه پند گيريد». اين انس كه قرآن بدان تصريح دارد ضد وحشت است يعنى جلب آرامش اهل خانه زيرا اگر مردى ناگهانى به منزل ديگرى برود نوعى نزع و نگرانى به اهل خانه غالب مى‏گردد، قرآن هشدار مى‏دهد اجازه ندهيد اين تشويش و آشفتگى بر ذهن‏ها حاكم شود. در واقع از ديدگاه كلام وحى خانه محل آسايش است و بايد آرامش اهل آن حفظ گردد. چه بسا وضع خانه‏اى به نحوى است كه صاحبش دوست ندارد كسى آن اوضاع را مشاهده كند و يا آن كه خسته و بيمار بوده و آمادگى پذيرش كسى را ندارد. چه بسا سرزده وارد اتاق يا خانه‏اى شدن سبب شود كه نگاه فورى به چهره‏اى يا اندامى يا صحنه‏اى افكنده شود كه بر اثر آن هوس و شهوات بيدار شوند و دام فتنه و گناه را شيطان بگستراند. قرآن در دنباله تأكيد در آيه فوق اضافه مى‏كند:«فان لم تجدوا فيها احداً فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو ازكى لكم و اللّه بما تعملون عليم؛(31)اگر در خانه كسى را نيافتيد داخل مشويد تا شما را رخصت دهند و اگر گويند باز گرديد، مراجعت كنيد اين برايتان پاكيزه‏تر است و خداوند به هر كارى كه مى‏كنيد آگاه است. اگر خانه‏اى مصون از ديد ديگران و چشم و نگاههاى آلوده نباشد ديگر محل آسايش، آرامش و امنيّت نخواهد بود. اين كه بايد بر در خانه يا اتاق پرده‏اى باشد و با اين وجود باز هم اهل آن را خبردار نمود تا وارد شويد براى جلوگيرى از برخى خلاف‏ها و معاصى است. البته صاحب خانه هم بايد در تجهيز امكانات خويش و تأمين وسايلى كه به اين ايمنى و احساس آرامش كمك مى‏كند بكوشد. رهگذران، همسايگان و ساكنين طبقات بالاتر و خانه‏هاى مشرف نيز بايد نگاه خويش را تحت كنترل درآورند.
رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: براى خبردادن به اهل خانه ذكر خدا بر زبان جارى گردد همچون سبحان اللّه، اللّه اكبر و اين كه ايرانيان به هنگام ورود به منازل افراد يا اللّه مى‏گويند: الهام گرفته از اين توصيه است. همچنين طبق آيه قرآن بايد بر اهل خانه سلام كرد. امام باقر(ع) فرموده‏اند: به هنگام ورود به منازل افراد بايد بر اهل آن سلام نمود و چنانچه كسى نباشد بگوئيد السلام علينا من عند ربّنا (درود بر ما از جانب پروردگار ما) چرا كه خداوند فرموده است: تحيّت با بركت و پاكيزه نزد خداست.(32) رسول اكرم(ص) وقتى به در خانه كسى مى‏آمدند با صداى بلند اجازه ورود مى‏گرفتند زيرا آن روزها متداول نبود بر در خانه‏ها پرده‏اى نصب كنند(33)، اگر اهل خانه اجازه ورود مى‏دادند داخل مى‏شدند و اگر جوابى نمى‏شنيدند در نوبت دوم و سوم سلام را تكرار مى‏فرمودند و اگر پاسخى نمى‏شنيدند برمى‏گشتند. آن حضرت اين روش را حتى در مورد خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) به اجرا در مى‏آوردند.(34)
امام صادق(ع) فرموده‏اند: اجازه خواستن براى ورود به خانه ديگران سه بار است، بار اول مى‏شنوند، بار دوم خود را حفظ مى‏كنند و در سومين بار اگر خواستند اجازه ورود مى‏دهند در غير اين صورت مستأذن باز مى‏گردد.(35) يك بار ابوسعيد خدرى روبروى خانه حضرت محمّد(ص) ايستاده اذن ورود طلبيد، پيامبر فرمود: روبروى در اجازه نگير.(36) سرزده به خانه خويش نيز وارد شدن روا نمى‏باشد. در آداب سفر آمده است پيامبر اكرم(ص) نهى نمود اگر كسى شبانه از مسافرت برگشته سرزده وارد خانه شود مگر آن كه قبلاً اعلام كند و خبر دهد.(37)
از امام صادق(ع) رسيده است مرد هنگام ورود به خانه‏اش، به اهل خانه سلام كند و در حال ورود به درگاه پاپوش خويش را به صدا در آورد و سرفه كند تا اهل خانه خبردار شوند، مبادا چيزى به چشم ببيند كه وى را ناخوشايند باشد و نيز توصيه شده است هنگام بيرون آمدن از خانه آيات آخر سوره آل عمران، آية الكرسى، انّا انزلنا و فاتحه الكتاب خوانده شود. در حديث مستندى آمده است هنگام بيرون آمدن از خانه اين عبارت بايد زمزمه گردد: آمنت باللّه، توكلت على اللّه، لاحول ولا قوة الّا باللّه. ابوحمزه ثمالى روايت مى‏كند امام سجاد(ع) هنگام بيرون رفتن از خانه اين ذكر را بر زبان مبارك خويش جارى مى‏فرمود:« بسم اللّه حسبى اللّه توكلت على اللّه اللهم انّى اسئلك خير امور كلّها و اعوذبك من خزى الدنيا و عذاب الاخرة»(38)، از حضرت على (ع) روايت شده است وقتى كسى بخواهد پى كارى رود پگاه پنج شنبه از خانه بيرون آيد.(39)
مردى خدمت حضرت محمّد (ص) آمد و عرض كرد: آيا براى وارد شدن به محل سكونت مادرم بايد اجازه بخواهم، پيامبر اكرم(ص) فرمود: آرى، آن مرد پرسيد: چون مادرم خدمتكارى جز من ندارد باز هم لازم است هر بار كه نزدش مى‏روم اجازه بگيرم؟ حضرت فرمود: آيا دوست دارى مادرت را عريان مشاهده كنى؟ مرد گفت: نه!، حضرت فرمود: پس اجازه بگير و وارد شو.
ادب ديگرى كه اسلام به پيروان خود مى‏آموزد و به سلامتى خانوادگى و اخلاقى نوجوانان و افراد نابالغ مربوط مى شود اجازه گرفتن براى ورود به اتاق والدين است و اين دستور را بايد والدين و فرزندان مراعات كنند به نحوى كه زمينه‏هاى بد آموزى، تحريك و انحراف در كودكان و نوجوانان پديد نيايد. توصيه قرآن اين است: «يا ايها الّذين آمنوا ليستأذنكم الّذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مراتٍ من قبل صلوة الفجر و حين تضعون نيابكم من الظهيره و من بعد صلوة العشاء ثلاث عوراتٍ لكم ليس عليكم ولا عليهم جناح بعد هنّ طوافون عليكم بعضكم على بعض كذلك يبيّن اللّه لكم الآيات و اللّه عليم حكيم.»(40)
اى آنان كه ايمان آورده‏ايد خدمتكاران شما و كودكانى كه به سن بلوغ نرسيده‏اند (بايد براى ورود به اتاق) سه بار اذن بگيرند قبل از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر، شب بعد از عشاء. قرآن در اذن گرفتن براى رفتن نزد والدين بين كودكان نابالغ و اطفالى كه به سن بلوغ رسيده‏اند تفاوت قائل مى‏شود زيرا افرادى كه ايام بلوغ را درك نكرده‏اند تنها در سه وقت مشخص موظف به اجازه گرفتن هستند چون زندگى آنان با زندگى پدر و مادر آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اذن بگيرند مشكل خواهد بود، از اين گذشته غريزه جنسى آنان بطور كامل بيدار نشده است امّا قرآن در مورد نوجوانان بالغ چنين حكم صادر نموده است:
«و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستأذنوكما استأذن الّذين من قبلهم كذلك يتّبين اللّه لكم آياته و اللّه عليم حكيم».(41) و هنگامى كه كودكان به بلوغ (آشكار شدن علايم مردى) برسند موظفند (در همه حال) اذن بگيرند چنانكه پيش از ايشان اجازه مى‏گرفتند تا وارد شوند بدين گونه خداوند نشانه‏هاى خويش را براى شما بيان مى‏كند اين حكم مخصوص موقعى است كه والدين در جايى مشخص استراحت مى‏نمايند ولى وارد شدن به اتاق عمومى، بويژه موقعى كه ديگر اعضاى خانواده يا ميهمانان حاضرند بدون اذن گرفتن جايز است و اشكالى ندارد.(42)
به نظر علامه طباطبايى اجازه گرفتن براى آمدن به داخل خانه اين زمينه را فراهم مى‏سازد كه ساكنين منزل خود را بپوشانند و از ناحيه خويشتن ايمن و خاطر جمع باشند و اين شيوه شايسته كمك مى‏كند روح اخوت، تفاهم و تعاون عمومى در مسير گسترش فضايل و مكارم و پوشانيده شدن امور ناروا استمرار يابد.(43)
متأسّفانه ما مسلمانان نسبت به اين گونه ظرافت و دقت‏هاى اخلاقى، شرعى و دينى حساسيت خود را از دست داده‏ايم. شخصى به خانه يكى از بستگان خود مى‏رود و برايش تفاوت نمى‏كند كه چه لحظه‏اى از شب است آنقدر زنگ درب يا آيفون را مى‏زند تا درب باز شود، با وجود آن كه تلفن هم دارد، تماس نمى‏گيرد و هماهنگى نمى‏كند من قصد آمدن به خانه شما را دارم تا صاحب خانه موقعيت خود را در نظر گيرد و براى پذيرايى آمادگى لازم را به دست آورد، با نهايت تأسف عرف هم نمى‏پذيرد كه اين آقايى كه بى‏خبر آمده و بدون قول و قرار قبلى اصرار دارد پا به خانه خويشاوند خويش بگذارد، باز گردد، آرى سرزده به منزل آشنايان و دوستان مى‏رويم و توقع داريم با بهترين برخوردها و گشاده‏رويى از ما پذيرايى بنمايند و اگر غذاى مناسب، ميوه مرغوب و شيرينى عالى نياورند و با عواطف و احساسات احوالپرسى نكنند رنجيده خاطر مى‏شويم، اين گونه رفت و آمده‏ها علاوه بر آن كه نشان مى‏دهد ما با ادب قرآنى و سيره رسول اكرم(ص) و اهل بيت، تربيت نشده‏ايم، موجب زوال روابط عاطفى و علاقه و به تحليل رفتن محبت‏هاى خويشاوندى مى‏گردد و روح نفرت و انزجار، بدبينى و كدورت را جايگزين آن مى‏سازد. قرآن تأكيد مى‏كند اگر صاحب خانه به شما گفت برگرديد فعلاً آمادگى نشستن و پذيرايى را ندارم بدون آن‏كه ناراحت شويد بايد بازگرديد و از اين برخورد صادقانه دچار ملال نشويد امّا سوگمندانه چنين فرهنگى در جامعه ما حاكميت ندارد و صراحت لهجه صاحب خانه را در مورد عدم آمادگى در آن وقت معين براى پذيرايى را نوعى اهانت و تحقير تلقى نموده، قهر كرده و در هر محفل و مجلسى زبان به مذمت و انتقاد و غيبت گشوده و مى‏گوئيم فلانى ما را به منزل خويش راه نداد، چه بسا خداى ناكرده نسبت ناروا هم مى‏دهيم كه چرا ما را نپذيرفته است. اين رفتار علاوه بر آن كه ناشى از جهالت و عدم رشد فكرى و اجتماعى است از ضعف ايمان، سستى در اخلاق و رفتار نيز حكايت دارد.(44)
بنابراين آيين اسلام به ما هشدار مى‏دهد بايد به حقوق ساكنين در منازل احترام گذاشت و البته اين موضوع صرفاً مسئله فقهى نمى‏باشد كه به عنوان مثال تصرف در ملك غير بدون رضايتش و اجازه‏اش حرام است يا نه بلكه مسئله‏اى اخلاقى، انسانى و اجتماعى مطرح است كه در فضايى فراتر از محدوده حقوق مدنى سير مى‏كند و باحيثيت، آبرو و آزادى افراد ارتباط دارد. كه بايد مصون از تعرض باقى بماند و عدم رعايت اين دستور، خلافى آشكار و رفتارى ضد قرآن به شمار مى‏آيد.(45)
قرآن در مورد چگونگى ورود به خانه پيامبر اكرم و نحوه برخورد با آن حضرت طى آيه‏اى رهنمودى بسيار عالى، آموزنده و رشد دهنده دارد كه يك فرد مسلمان مى‏تواند آن را در مورد مشاهير و رهبران دينى و مراجع عظام، برنامه‏اى براى رفتار خويش قرار دهد: «يا ايها الّذين آمنوا لاتدخلوا بيوت النّبى الّا ان يؤذن لكم الى طعام غير ناظرين انيه ولكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسين لحديث انّ ذلكم يؤذى النّبى فيستحيى منكم و اللّه لا يستحيى من الحق…(46)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در بيوت پيامبر داخل مشويد مگر آن كه به شما براى صرف غذا اجازه داده شود(مشروط بر آن كه قبل از موعد معين نياييد) و در انتظار وقت غذا ننشينيد امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشينيد. اين رفتار، رسول اكرم(ص) را ناراحت مى‏كند ولى او از شما شرم مى‏نمايد، امّا خداوند از بيان حق شرم ندارد.
بنابه حكم قرآنى نبايد بى‏موقع به خانه‏اى كه دعوت شده‏اند وارد گرديد و نه اجابت دعوت را ناديده انگاشت و نه بايد پس از صرف غذا براى مدت طولانى درنگ كرد.(47) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. نهج الفصاحه، ص 261 – 260 ؛خصائل صدوق، ج 1، ص 179. 2. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 76، ص 148. 3. مكارم الآثار، ص 24. 4. نهج الفصاحه، ص 254، حديث 1254. 5. خصال صدوق، ج 1، ص 122 ؛ كافى، ج 6، ص 526، حديث ششم. 6. كافى، ج 6، ص 525، روايت دوم. 7. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 2، ص 182. 8. مجله فولاد، آبان 1374، مقاله آقاى حسين قاسمى جامى، ص 27 – 26. 9. بحارالانوار، ج 76، ص 151. 10. همان. 11. نهج الفصاحه، ص 291. 12. نك: حلية المتقين، علامه مجلسى، ص 447 – 446. 13. نك: جامعه‏شناسى انحرافات، دكتر داور شيخاوندى. 14. فصلنامه فرهنگ كوثر، شماره 50، ص 56. 15. حلية المتقين، ص 232. 16. كافى، ج 5، ص 327، روايت 6. 17. معارف و معاريف، سيد مصطفى حسينى دشتى، ج 5، ص 37. 18. سوره حجرات، آيه 13. 19. نهج الفصاحه، ص 331، حديث 1582. 20. تاريخ پيامبر اسلام، دكتر آيتى، ص 561. 21. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 419. 22. رساله نوين منطبق با فتاوى حضرت امام خمينى، ج 4، ص 285. 23. اخلاق معاشرت، مقاله جواد محدثى، مجله پيام زن، شماره 74، ص 10. 24. تحريرالوسيله، ج 1، ص 493. 25. وسايل الشيعه، ج 14، ص 141. 26. همان، ج 19، ص 49 – 48. 27. همان، ص 50. 28. تنبيه الخواطر(مجموعه ورّام)، ج 2، ص 204. 29. چهل حديث، محمد اسماعيل ملّايى، ص 50 به نقل از سفينة البحار. 30. سوره نور، آيه 27. 31. همان، آيه 28. 32. آداب معاشرت از ديدگاه معصومين، ص 69. 33. تفسير فخر رازى، ج 23، ص 198. 34. تفسير نمونه، ج 14، ص 431. 35. خصال صدوق، ج 1، ص 431. 36. تفسير فخر رازى، همان جلد، ص 199. 37. مكارم الاخلاق، ص 266. 38. معارف و معاريف ، ج 5، ص 40. 39. تفسير مجمع البيان، ج 14، ص 135. 40. سوره نور، آيه 58. 41. همان، آيه 59. 42. تفسير نمونه، ج 14، ص 541. 43. الميزان فى التفسير القرآن، ج 15، ص 118. 44. نك: مسئله حجاب، شهيد مطهرى، بحث استيناس، ص 119 – 113 ؛ آشنايى با قرآن، همان مؤلف، ج 4، ص 84 – 73. 45. نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، آية اللّه مهدوى كنى، ص 579. 46. سوره احزاب، آيه 53. 47. تفسير نمونه، ج 17، ص 400.