شهيد آيت اللّه دكتر مفتح از پايگاه مسجد در عرصه فرهنگ و اجتماع

شهد شكوفايى‏
روحانى پرهيزگار و زاهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح در مساجد و حسينيه‏هاى شهر همدان علاوه بر سخنورى و وعظ، براى حاضران اشعارى زياد كه در مدح و رثاى ائمه هدى سروده بود براى حاضران مى‏خواند. او در اواخر خردادماه سال 1307 ه.ش داراى فرزندى گرديد كه محمّد ناميده شد. اين كودك كه دوران صباوت را تحت تربيت پدرى فاضل و مادرى نيكو سرشت سپرى كرد، در مواقعى همراه پدرش به مجالس وعظ و خطابه مى‏رفت و قبل از به پايان رسيدن سخنرانى پدرش. پاى منبر از جاى بر مى‏خاست و با صداى جذّاب و دل نشين به ذكر مصيبت اهل بيت مى‏پرداخت، سنتى كه در محافل شيعه به «پا منبرى» يا پيش واقعه و احياناً نوحه موسوم مى‏باشد.(1) بنابراين بخش مهمى از شخصيت اين عالم عامل در ايّام كودكى و نوجوانى در محافل دينى و مذهبى شكل گرفت.
وى پس از خاتمه تحصيلات مقطع ابتدايى به حوزه علميه شهر دانشور پرور همدان راه يافت و از محضر اساتيدى پر آوازه همچون آية اللّه آخوند ملاعلى همدانى(2)، مقدمات علوم و زبان و ادبيّات عربى، فقه و بخشى از منطق را آموخت و در سال 1322 ه.ش به قم هجرت كرد و در مدرسه دارالشفاء اين ديار: رسايل، مكاسب و كفايه را طى دو سال فرا گرفت. و خود در زمره اساتيد حوزه قلمداد گرديد. مباحث خارج فقه و اصول، عرفان، حكمت و فلسفه را از محضر امام خمينى، علامه طباطبايى، آية اللّه ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى، آية اللّه بروجردى، آية اللّه مجاهد تبريزى و نيز مدتى از محضر آيات عظام گلپايگانى و مرعشى نجفى بهره برد و در فقه چنان تبحر يافت كه عنوان اجتهاد را احراز نمود، هم زمان با تحصيلات حوزوى، فراگيرى علوم دانشگاهى را مجدّانه پى گرفت و در رشته الهيات و معارف اسلامى در دانشگاه تهران به دريافت درجه دكترا نايل آمد. پايان نامه تحصيلى وى در اين مقطع «حكمت در نهج البلاغه» بود كه با درجه عالى مورد قبول واقع شد.(3) فرزند حوزه، شهيد دانشگاه‏
شهيد مفتح از شخصيت‏هاى برجسته علمى محسوب مى‏شود و از او تأليفات با ارزشى در مباحث فلسفى، كلامى و اعتقادى بر جاى مانده است. مهمترين اثرش حاشيه‏اى است كه بر كتاب اسفار ملاصدرا نوشته است. روش انديشه در علم منطق، نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم، ترجمه مجلداتى از تفسير مجمع البيان و مقالات متعددى كه به خصوص در مجله مكتب اسلام درج گرديده است، از آثار مهم او هستند.(4)
اين استاد ژرف انديش كه در حوزه علميه همدان و قم انديشه‏هاى خويش را شكوفا و پربار ساخته بود، عمر پر بركت خود را در راه ترويج معارف اسلامى و ارزش‏هاى دينى در ميان اقشار گوناگون جامعه اسلامى خصوص نسل جوان و دانشجويان سپرى نمود و يك لحظه از اين تلاش مقدس و با بركت آرام نگرفت. يكى از اهداف مهم، رشد دهنده و پر ثمر او ايجاد پيوند ميان حوزه و دانشگاه و برقرارى رابطه‏اى توأم با تفاهم بين طلبه و دانشجو بود.(5) با تدريس در دانشگاه نشاى مكتب را در مزرعه دانشگاه افتتاح كرد و در روزگارى كه فاتحان دروازه غرب و شرق بر روى كشور اسلامى ايران مغرورانه با ارزشهاى دينى و موازين اعتقادى به ستيز برخاسته بودند، شهيد مفتح، مفاتيح ايمان و عقيده را در دست گرفت و با فتوحات معنوى چشمه پر بهره و با صفاى فضيلت را در دانشگاه جارى ساخت و در ايامى كه نغمه شوم جدايى دين از علم از سوى غرب زدگان و افراد خود باخته، سر داده مى‏شد بين محافل علمى و دينى ارتباط برقرار كرد و بر اين عقيده بود كه براى تسخير دل‏ها و ساختن آينده‏اى درخشان و استوار نمودن پايه‏هاى ديانت در تمامى زواياى زندگى بايد معنويت دين را با دانش مرتبط نمود و عملاً در اين راستا اهتمامى با اهميت از خويشتن بروز داد. تلاش‏هاى علمى و فرهنگى در قم‏
آية اللّه دكتر مفتح اعتقاد داشت براى تقويت بنيان‏هاى عقيدتى اقشار جامعه، در مسجد به عنوان كانون عبادت و مكانى با قداست بايد با برنامه ريزى‏هاى دقيق و اصولى كانون‏ها و محافل دينى و فرهنگى را پايه گذارى نمود. آن شهيد با همكارى حضرت آية اللّه خامنه‏اى و شهيد دكتر بهشتى به مناسبت تقويت پيوند دانش‏آموزان، فرهنگيان، دانشجويان و روحانيون اقدام به تأسيس «كانون اسلامى دانش‏آموزان و فرهنگيان» در مسجد رضوى قم نمود. مسؤوليت مستقيم اين حركت پربار را شهيد مفتح به عهده گرفت. اين كانون اولين مجتمع اسلامى زنده و پويا بود كه در آن گروههاى مختلف جمع مى‏شدند، در واقع جلوه و نمادى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه بر محور بينش سازنده اسلامى. در جلسات هفتگى آن افرادى فاضل در خصوص مسايل مهم دينى و ابعاد معارف اسلامى و عرصه‏هاى آن سخنرانى مى‏كردند.(6)
مقام معظم رهبرى در اين مورد فرموده‏اند: سال 1339 يا 1340 ه.ش اقدام كرديم براى ايجاد يك كانون اسلامى دانش‏آموزان و فرهنگيان در قم و اوّلين مجمع هماهنگ كننده و نزديك كننده روحانى و دانشجو – كه پيوندشان مبارك بود – را در آن شهر بوجود آورديم. روحانى، دانشجو دانش‏آموز و فرهنگى در مسجد (رضوى) گردهم مى‏آمدند و بحث‏هاى سازنده اسلامى داشتيم با آهنگ اجتماعى.(7) شهيد آية اللّه دكتر بهشتى در خصوص فعاليت‏هاى اين كانون يادآور شده است: بسيار جلسات جالبى بود. در هر هفته يكى از ما سخنرانى مى‏كرديم و دوستانى از تهران مى‏آمدند و گاهى مرحوم (شهيد) مطهرى و گاهى ديگران (استادان حوزه قم) مى‏آمدند در يك مسجد و در يك جلسه، طلبه، دانش‏آموز و دانشجو و فرهنگى همه دور هم مى‏نشستند و اين حقيقت نمونه ديگرى بود از همان تلاش براى پيوند دانشجو و روحانى و اين‏بار در رابطه با مبارزات و رشد دادن و گسترش دادن فرهنگ اسلام. اين تلاش‏ها و كوشش‏ها بر رژيم (شاه) گران آمد و در زمستان سال 1342 ه.ش مرا ناچار كردند كه از قم خارج بشوم و به تهران بيايم.(8)
در همين مكان (مسجد رضوى) دكتر مفتح با همكارى جمعى از انديشمندان تلاشى پژوهشى را آغاز كردند. دكتر بهشتى در اين مورد مى‏گويد: در يك كار تحقيقى كه آغاز كرديم از طريق دسته جمعى ايشان (دكتر مفتح) بودند و به هر حال همين طور با هم مأنوس بوديم تا سال 1349، ده سال قبل كه من تهران بودم (زمان اظهارات سال 1359 بوده است) و ايشان هم بودند و ما با هم همسايه بوديم و اُنس، آشنايى و همكاريمان بيشتر بود يك فعاليت تحقيقاتى را شروع كرديم. در تهران در سال 1349 ايشان در آن عضويت و همكارى داشتند.(9) در اين جلسات علمى علاوه بر دكتر مفتح و دكتر بهشتى آيات گرام موسوى اردبيلى و مهدوى كنى حضور داشتندو با استفاده از منابع اصيل اسلامى به تحقيقى ارزنده، عميق و گسترده دست زدند. موضوع اين كار تحقيقى مشخص كردن نظام سياسى اسلامى و سامان دادن به انديشه حكومت اسلامى بود و تأثير آن، چنان براى عوامل رژيم رعب آور گشت كه بر آنها شديداً گران آمد و شهيد بهشتى را وادار كردند قم را ترك كند و به تهران برود البته ايشان ازتهران همكارى با اين جمع علمى و پژوهشى را ادامه داد و بعد كه فشار دستگاه ساواك كاهش يافت ارتباط خويش را با جلسات مزبور برقرار نمود، هر چند بعدها ساواك بسيارى از افراد اين تشكّل را دستگير كرد.(10) اين فعاليت‏هاى بنيادين بركات فراوانى داشت و پس از شهادت دكتر مفتح بنابر وصيّت ايشان فيش‏هاى مربوط به اين مطالعات در اختيار شهيد دكتر بهشتى قرار گرفت.(11)
البته بعد از پيروزى انقلاب اسلامى بدين سبب كه هر يك از افراد مورد اشاره در مشاغل حساس و پست‏هاى مهم نظام جمهورى اسلامى مشغول انجام وظيفه گرديدند فرصت استمرار اين كار بدست نيامد و تحقيقات مذكور گرچه به انجام نرسيد ولى از فيش‏هاى موجود به صورت كاربردى برخى دانشوران استفاده‏هاى زيادى نمودند. در شهرهاى استان خوزستان‏
شهيد مفتح از آغاز فعاليت‏هاى اجتماعى – سياسى، مسافرت‏هاى تبليغى خود را به منبرهاى افشاگرانه، روشنگرانه تبديل ساخته بود. او در سالهاى دهه 1340 ه.ش كه با قيام امام امت همراه است اغلب به شهرهاى استان خوزستان مى‏رفت و در اين مناطق مساجد را پايگاه فعاليت‏هاى خود قرار مى‏داد. او كه بارها به دليل خطابه‏هاى بيدار كننده با آزارها و فشارهاى شديد از سوى رژيم پهلوى مواجه شده بود با شروع نهضت امام خمينى همه كوشش‏هاى خويش را در اين راستا متمركز كرد و پيرو تأكيد آن رهبر فرزانه، سخنرانى‏هاى آگاه كننده و حركت آفرينش آن چنان جوش و خروش و تحولى در نقاط گوناگون استان خوزستان خصوصاً آبادان، دزفول، اهواز و خرمشهر ايجاد كرد كه پس از آن ديگر دستگيرى‏هاى پى در پى و جلوگيرى‏هاى پيوسته از رفتن ايشان به مساجد و منابر مؤثر واقع نشد. ساواك از سر درماندگى، دكتر مفتح را از ورود به استان خوزستان منع كرد تا شايد از اين طريق بتواند جلوى جارى شدن اين چشمه جوشان عشق و ايمان را بگيرد و او را از رساندن پيام جذّاب امام به مردمان مشتاق حقايق باز دارد.
در تعقيب اين مقصد شوم تصاوير متعددى از شهيد مفتح توسط ساواك در اختيار مراكز مسافربرى قرار گرفت.مأموران اين تشكيلات مخوف در تمامى ايستگاه‏هاى راه آهن، گاراژهاى مسافربرى و فرودگاهها مراقبت مى‏نمودند كه ايشان وارد استان خوزستان نشود. يكى از روحانيان كه در اين برنامه‏هاى تبليغى همگام با شهيد مفتح مشغول فعاليت بوده است مى‏گويد: براى دهه اول محرم سال 1343 ه.ش تصميم گرفتيم به آبادان برويم، پس از خداحافظى با امام به سوى آبادان حركت كرديم. مرحوم شهيد مفتح در آبادان بيش از همه در اين جريان پيش‏قدم بود. از نظر منبر هم منبر خيلى جالبى داشت و در مسايل سياسى بى پرده براى مردم صحبت مى‏كرد. لذا منبر ايشان در ايام تاسوعا و عاشورا آن قدر پر حرارت مى‏شد كه گاهى به مسجد مى‏آمدند و مى‏خواستند از ادامه آن جلوگيرى كنند.(12)
دكتر مفتح فعاليت‏هاى تبليغى خود را به شهرهاى اين استان منحصر نكرد و در مواقع مقتضى و ايام ماه مبارك رمضان، محرم و صفر در اغلب شهرهاى استانهاى مركزى، شمالى و جنوبى از طريق سخنان پرمحتوا و شيرين و شيواى خود در مساجد و بر فراز منابر به نشر انديشه‏هاى اسلامى مى‏پرداخت و حقايقى را براى مخاطبان بيان مى‏كرد. باتمجيد امام خمينى از فعاليت‏هاى خستگى‏ناپذير دكتر مفتح، وى تلاش خود را بيش از پيش ادامه داد تاجايى كه ديگر رژيم شاه وى را عنصرى فعال و خطرناك مى‏دانست. به همين منظور در سال 1347 ه.ش وى را به نواحى بد آب و هواى جنوب تبعيد كرد و رابطه‏اش را با قم قطع نمود. با پايان يافتن دوران تبعيد وى، ساواك او را ناگزير به اقامت اجبارى در تهران كرد. با سكونت درتهران مبارزه ايشان شكل ديگرى به خود گرفت از آن‏جا كه دور كردن آية اللّه مفتح از قم، درس و حوزه موجى از نارضايتى‏ها را پديد آورد، با اوج‏گيرى اين مخالفت‏ها كارگزاران رژيم پهلوى تصميم گرفتند در ظاهر براى از بين بردن جوّ مخالفت و در باطن مشغول نمودن افكار مفتح به امور فرعى، ايشان را به دانشكده الهيات دانشگاه تهران بياورند. شهيد مفتح به شوق هم كارى، با متفكر شهيد آية اللّه مطهرى كه در آن زمان مديريت گروه فلسفه و حكمت اين دانشكده را عهده دار بود و نيز گشودن باب ديگرى از مبارزه، آن هم در سنگر ارزشمند دانشگاه، اين فراخوانى را پذيرفت و در سمت استاد يار در گروه فلسفه شروع به كار كرد كه در اندك مدتى توانست در جمع دانشگاهيان موقعيت علمى ويژه‏اى بدست آورد. همچنين دو روز از وقت خويش را به تشكيل جلسات مذهبى در مسجد دانشگاه صنعتى شريف به دانشجويان اختصاص داد.(13)
در دانشگاه تهران نيز علاوه بر تدريس و بسط زمينه‏هاى همكارى با شهيد مطهرى بنا به دعوت دانشجويان به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گمارد. سخنرانى‏هاى مستدل و با حلاوت ايشان در مسجد دانشگاه تهران در ترغيب نسل روشنفكر و تحصيل كرده به معارف اسلامى اثر بسزايى داشت.(14) در مسجد الجواد و مسجد صاحب الزمان(عج)
برنامه‏هاى تبليغى مسجد الجواد در سال‏هاى 1349 تا 1350 زير نظر آية اللّه مطهرى بود آية اللّه مفتح بنا به دعوت مؤمنان و اهل محلّه به اين مسجد دعوت شد، تا از اين سنگر به ارشاد و هدايت جامعه خصوصاً نسل جوان بپردازد. اين مكان عبادى از معدود پايگاههاى عرضه اسلام راستين و معارف تشيع ناب در تيرگى‏هاى طاغوت و جهالت استبداد بود شهيد مفتح به ايراد سخنرانى و انجام جلسات تفسير در آن مسجد پرداخت و از اين طريق به روشنگرى و ارتباط افزون‏تر بين نسل تحصيل كرده و روشنفكر و اقشار روحانى متعهد و مسؤول همت گمارد، ارمغان اين برنامه مفيد جذب جوانان به سوى اسلام و انس دانشگاهيان با فرهنگ حوزه بود،(15) آن دانشور سخت كوش در اين مسجد و ديگر مساجد با تشكيل كلاسهاى متعدد براى جوانان در جهت انتقال علوم اسلامى صحيح كوشش فراگير را آغاز نمود كه شهداى بزرگوار آية اللّه مطهرى، دكتر بهشتى، دكتر باهنر و ديگر دوستان فاضل او را همراهى مى‏كردند، تدريس درس فلسفه با زبانى ساده و به شيوه‏اى در خور فهم نسل جوان و متناسب با مقتضيات زمان به عهده شهيد مفتح بود. اين فعاليت عميق فرهنگى كه اصلى‏ترين كانون مبارزه را در برداشت به اهتمام آن عالم متفكر و ديگر ياران امام بطور جدّى استمرار يافت.(16)
مسجد صاحب الزمان از ديگر كانون هايى بود كه شهيد مفتح طى سخنانى در آن به افشاى وقايع و نشر حقايق و تنوير افكار جامعه پرداخت، در سلسله بحث‏هايى تحت عنوان حكومت اسلامى كه در مسجد مزبور صورت گرفت آية اللّه مفتح با استناد به مباحث قرآنى و نكات تفسيرى زمينه‏هاى نهضت اسلامى را تشريح نمود و تأكيد كرد نجات جامعه در پرتو اسلام با تمامى ابعادش بدست مى‏آيد.(17) جويبار معنويت در مسجد جاويد
اين انديشمند آگاه در سال 1352 براى ايجاد انسجام و همسويى بين تشكل‏هاى دينى و نيروهاى مسلمان و گشودن سنگرى ديگر براى ارائه اسلام راستين، امامت مسجد جاويد را پذيرفت و در واقع با فعاليت وى در اين مسجد، خلأيى كه بعد از بسته شدن حسينيّه ارشاد بوجود آمده بود، جبران گرديد.(18) بدين گونه مسجد جاويد كه توسط آقاى عباس جاويد بنيان نهاده شده بود. به يكى از كانون‏هاى فعاليت فرهنگى آن شهيد تبديل گشت. او در اين مكان مبارك يك هسته مقاومت تشكيل داد و اكثر اوقات از سخنرانان متعهد و مبارز كه در راه نهضت اسلامى گام بر مى‏داشتند دعوت به عمل مى‏آورد تا آن كه توانست جوانان و خصوص دانشجويان را به سوى معارف اصيل و مباحث زندگى ساز اسلامى ترغيب نمايد، او براى تعميق بخشيدن به چنين تلاش‏هايى با وجود آن كه خود متفكرى والامقام و مسلط به علوم اسلامى بود مشورت با شخصيت هايى چون آية اللّه مطهرى را زير بناى حركت‏هاى فرهنگى و آموزشى خويش قرار داده بود.(19)
وى در مسجد جاويد كتابخانه‏اى مجهز و پربار تأسيس نمود و كلاس‏هاى گوناگونى در رشته‏هاى تفسير قرآن، نهج البلاغه، اصول عقايد، فلسفه، اقتصاد، تاريخ اديان، عربى، جامعه‏شناسى در سطح خواهران و برادران تشكيل داد كه در ارتقاء ميزان آگاهى دينى و تقويت شعور سياسى قشرهاى مذكور بسيار اثر داشت. در اين كلاس‏ها خود مفتح، آيةاللّه مطهرى، دكتر باهنر و تنى چند از اساتيد برجسته حوزه و دانشگاه مطالب مورد نظر را با سبكى جديد تدريس مى‏نمودند.(20)
آقا سخايى در اين‏باره مى‏گويد: شهيد مفتح از من خواسته بود كه تعدادى از دانشجويان را دعوت كنم تا ايشان بتوانند در مسجد جاويد براى آنها كلاسى ترتيب دهند، من هم چنين كردم و شهيد مفتح هم كلاسى تشكيل داد كه استادان آن خود وى، علامه محمد تقى جعفرى، آية اللّه بهشتى و برخى ديگر بودند. در مسجد جاويد كلاس‏هاى گوناگونى را ايشان به طور ابتكارى ايجاد و دانشجويانى را جذب كرده بودند. از جمله اين كلاس‏ها فلسفه تاريخ بود كه يكى از دوستان در آنجا تدريس مى‏كرد. نهج البلاغه را هم شهيد باهنر درس مى‏دادند، استاد كلاس عربى دكتر دبورى بود. كلاس تفسير قرآن را هم خود شهيد مفتح اداره مى‏كرد چون ايشان ممنوع المنبر بودند و اجازه نداشتند سخنرانى كنند در قالب اين كلاس‏ها مطالبى را بيان مى‏كردند.(21) كلاس‏هايى كه در مسجد جاويد تشكيل مى‏شد بويژه جلسه تفسير قرآن كه توسط دكتر مفتح اداره مى‏گرديد از سوى مقامات امنيتى رژيم پهلوى به شدت كنترل مى‏شد. گزارش هايى كه از اين مسجد توسط ساواك و شهربانى تهيه شده نشان‏گر حساسيت ساواك و ساير نهادهاى امنيتى در قبال فعاليت‏هاى ايشان است. در يكى از گزارش هايى كه پليس تهران به رياست اداره اطلاعات شهربانى كلّ كشور ارسال گرديده، آمده است: اطلاعيه واصله حاكى بود آقاى شيخ محمد مفتح، استاد دانشگاه و پيش نماز مسجد جاويد در جاده قديم شميران كه مدتى است ممنوع المنبر مى‏باشد اخيراً در قسمت شمالى ساختمان مسجد كه نوساز و هنوز نيمه تمام مى‏باشد و داراى درب جداگانه‏اى است جهت عده‏اى از دختران و پسران جوان كه بين آنان دانشجويان دانشگاه ديده شده‏اند كلاس تفسير قرآن تشكيل داده است. در اين گزارش قيد گرديده است: اين كلاس تفسير روزهاى پنج شنبه و جمعه بعد از ظهر در دو كلاس جداگانه تشكيل مى‏شود، در ادامه همين گزارش آمده است: ضمن مراقبت،مشاهده گرديد عده‏اى دختر جوان كه همگى چادر مشكى به سر داشتند و با خود كيف و كتاب حمل مى‏نمودند از ساعت 13 به تدريج به درب شمالى‏مسجد مراجعه و وارد زير زمين كه در آن صندلى و ميز قرار داده شده بود گرديده و تا ساعت 14 حدود 35 نفر دختر در محل فوق اجتماع كرده و آقاى شيخ محمد مفتح نيز مراجعه و مشغول تدريس بوده‏اند و كلاس مزبور تا ساعت 18 ادامه داشت… رئيس اداره اطلاعات شهربانى سرهنگ محمد سجادى در جواب اين گزارش ابلاغ كرد: تا زمانى كه نامبرده بالا(مفتح) ممنوع
المنبر باشد مجاز به تشكيل كلاس درس تفسير قرآن نبوده و از آن پس نيز تشكيل كلاس مورد بحث با كسب اجازه از وزارت آموزش و پرورش امكان‏پذير مى‏باشد. متعاقب اين دستور حاج عباس جاويد مسؤول مسجد به كلانترى احضار و از وى تعهّد گرفته شد كه از تشكيل جلسه تفسير قرآن و هرگونه فعاليت غير عادى(!) در مسجد جلوگيرى شود و مراتب را به اطلاع دكتر مفتح برساند.(22)
با اوج‏گيرى اين فعاليت‏ها و تبديل شدن مسجد جاويد به سنگرى مستحكم براى مبارزه با طاغوت و استقبال فراوان دانشجويان و طبقات تحصيل كرده، دعوت از شخصيت هايى چون آية اللّه مطهرى و آية اللّه خامنه‏اى و محتواى غنى روشنگرانه مسايل مطرح شده در كلاس‏ها و سخنرانى‏ها و انتشار اعلاميه‏هاى گوناگون در سطح وسيع، تلاشهاى شهيد مفتح در اين سنگر مقدس بر ساواك گران آمد و اجازه نداد اين مسجد بيش از هيجده ماه به فعاليت‏هاى چشمگير و تأثير گذار فرهنگى تبليغى خود ادامه دهد.
سرانجام در روز سوم آذرماه سال 1353ه. ش پس از سخنرانى حضرت آية اللّه خامنه‏اى و با هجوم ساواك، مسجد جاويد تعطيل و دكتر مفتح پس از دستگيرى روانه زندان گرديد.(23)
دكتر مفتح به جرم فعاليت‏هاى آموزشى و فرهنگى مدت دو ماه زير سخت‏ترين شكنجه‏هاى رژيم پهلوى قرار گرفت. پس از رهايى از زندان، سازمان امنيت ديگر به ايشان اجازه فعاليت نداد. حضرت آية اللّه خامنه‏اى نيز پس از سخنرانى در اين مسجد دستگير و مدتى زندانى شدند و اين ششمين و سخت‏ترين بازداشت معظم له بود چنانچه خودبدان اشاره دارند: مدت‏ها در سلولى با سخت‏ترين شرايط و همواره بازجويى‏هاى دشوار در وصفى كه فقط براى آنان كه آن شرايط را ديده‏اند قابل فهم است نگه داشته شدم.(24)
اگرچه شهيد مفتح ديگر نتوانست به مسجد جاويد برود اما در كنار آية اللّه شهيد مرتضى مطهرى در برابر توطئه‏هاى خطرناك الحاد ماركسيست‏ها كه از سوى ساواك تقويت و حمايت مى‏شدند، ايستاد. مسجد قبا پايگاه استوار انقلاب اسلامى‏
در سال 1354 ه.ش با كمك اهالى محل و برنامه ريزى‏هاى دكتر مفتح در خيابان دكتر شريعتى كنونى و بالاتر از حسينيه ارشاد در قطعه زمينى وقفى مسجدى بنا شد كه آن را مسجد قبا ناميدند تا يادآور مسجدى باشد كه رسول اكرم(ص) در مسير هجرت به مدينه و هنگام توقف در دهكده قبا آن را بنيان نهادند. آية اللّه مفتح كه پس از تعطيلى مسجد جاويد مدتى را در زندان با شرايط آشفته به سر برده بود، توسط آية اللّه طالقانى، شهيد مطهرى، دكتر شريعتى و تنى چند از روحانيون انقلابى به امامت اين مكان عبادى برگزيده شد. از آن پس شهيد مفتح همچون حركت‏هاى فرهنگى مسجد جاويد ليكن در سطحى وسيع‏تر دست به تشكيل كلاسهاى عقيدتى و سخنرانى‏هاى روشنگرانه زد و در كنار آن كتابخانه قبا را تأسيس كرد و با استفاده از صحن كتابخانه در فصل تابستان اردوهاى تربيتى – تفريحى براى دانش‏آموزان تشكيل داد. اين برنامه‏هاى متنوع و سازنده و رشد دهنده سرآغاز فعاليت‏هايى بود كه سرانجام مسجد قبا را به بزرگترين مركز انقلاب تهران و يكى از مهمترين پايگاههاى ضد رژيم استبدادى مبدّل ساخت و نقش عمده‏اى در اوج‏گيرى و پيروزى نظام جمهورى اسلامى بر عهده داشت.
از جمله اقدامات قابل توجه دكتر مفتح در بعد فرهنگى برگزارى نمايشگاه كتاب بود كه براى اولّين بار صورت مى‏گرفت. او علاوه بر تشويق، از تمام امكانات و توانايى‏هاى خود براى راه‏اندازى نمايشگاه بزرگ كتاب‏هاى اسلامى استفاده كرد. آقاى پيشگاهى كه در تدارك اين برنامه حضور فعّالى داشته است مى‏گويد: ايشان (دكتر مفتح) شديداً از دوستانمان در ايجاد نمايشگاههاى كتاب حمايت مى‏كردند. نمايشگاه كتاب در مسجد قبا در آن فضايى كه فراهم شده بود، كتاب‏هاى مذهبى و اعتقادى مورد استقبال بسيار وسيع دانشجويان، طلّاب و جوانان آن روز بود. يادم هست آن روزها نياز به كمك مالى داشتيم، براى تأسيس اين نمايشگاهها خود اين شهيد بزرگوار زمينه هايى را فراهم مى‏كردند افراد متديّنى را كه آمادگى كمك داشتند معرفى مى‏كردند تا بتوانيم كتاب‏ها را با تخفيف افزون‏ترى در نقاط مختلف كشور در نمايشگاهها ارائه كنيم.(25)
به موازات اين برنامه‏ها شهيد مفتح كه از مشكلات اقتصادى وضع اسف بار افراد مستمند و محروم، غافل نبود اقدام به تأسيس صندوق ذخيره قبا كرد و در سالگرد بنا نهادن آن به مصر رفت و از دو شخصيت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامى دانشگاه الازهر دعوت كرد كه به ايران آمده و در ايامى كه مصادف با سالگرد تأسيس صندوق و سالروز ميلاد با سعادت حضرت زهرا(س) بود، شركت كنند و در خصوص اقتصاد اسلامى مطالبى بيان نمايند ولى وقتى شهيد مفتح به ايران آمد تا مقدمات برگزارى مجلس را فراهم كند عوامل رژيم پهلوى از اجراى آن جلوگيرى كردند. ايشان در يك سخنرانى به اين كار شكنى‏هاى شب افروزان ستم اشاره مى‏كند: مابه ايران آمديم و در صدد مقدمات برگزارى مجلس مى‏شديم، از طرف رژيم آمدند كه موضوع چيست؟ گفتم جريان اين است بشما ليست سياه(!) را نگاه كنيد فكر نمى‏كنيم اسم اين سخنران‏هايى كه ما از آنان دعوت كرده‏ايم در آن باشند. گفتند بعداً به شما خبر مى‏دهيم. ده روز بعد تماس گرفتند كه نه آقا ما با مقامات بالا تماس گرفتيم اين دو نفر نبودند و اضافه كردند امّا من بعد از فلانى خواهش مى‏كنيم ديگر در اين كارها دخالت نكند. اين از وظايف اوقاف است اگر بخواهيد يك شخصيت دينى و مذهبى از كشورى به اينجا بيايد بايد سازمان اوقاف دعوت كند نه مسجد قبا!…(26)
در همين سال‏ها يك كشيش معروف آمريكايى كه از گروه مسيحيان ضد جنگ ويتنام بود براى بررسى وضع ايران و تماس با مخالفان رژيم پهلوى به ايران آمد. اين شخص با بسيارى از مبارزان داخل كشور تماس گرفت و با آنان مذاكراتى انجام داد. از جمله آنها مصاحبه‏اى هم در كتابخانه مسجد قبا با دكتر مفتح انجام داد، كه در آن اوضاع تيره و تار و توأم با اختناقى كه ساواك پديد آورده بود بسيار شجاعانه و با صراحت صورت گرفت و ايشان به دور از هرگونه هراس، موقعيت خفقان بار و تبهكارى رژيم شاه را تشريح كرد و نظرات خويش و ياران خود را در برابر تشكيلات طاغوتى بيان داشت. جلسات شور آفرين‏
مقارن با ماه مبارك رمضان سال 1356 ه.ش كه به دليل تغيير سياست امپرياليسم آمريكا و آغاز شعارهاى پرفريب حقوق بشر. رژيم حاكم در اين محيط پرآشوب از فضاى باز سياسى دم زد. دكتر مفتح به دنبال افشاى ماهيت اين شعار دروغين و بهره‏گيرى از ضعف رژيم اقدام به تشكيل جلساتى در مسجد قبا كرد كه براى اولين بار در تاريخ معاصر ايران با حضور جمعيتى متجاوز از سى‏هزار نفر برگزار مى‏شد و مردمان مشتاق و تشنه حقايق براى گوش فرا دادن به سخنرانى‏هاى گويندگان مذهبى از شهرستان‏ها به مسجد قبا هجوم مى‏آوردند و با هيجان و التهاب خاصى در اين مراسم شكوهمند شركت مى‏كردند.
عوامل ساواك كه از اين شور و شوق و تحول نگران شده بودند دكتر مفتح را در تنگنا و فشار قرار دادند تا او را از استمرار چنين حركت اميد بخشى منصرف نمايند ولى او كه تأثير شگرف و قابل ملاحظه اين سخنرانى‏ها را در افكار و قلب‏هاى مردم بخوبى مشاهده مى‏كرد و نقش وافر آن را در بيدارى مردم لمس مى‏نمود تنها و مقاوم و استوار در مقابل اين فشارها ايستاد و با استقبال از خطرهاى احتمالى، بدون واهمه رسالت سنگين خود را در پى گرفت. اين جلسات با جمعيت فراوانى كه مسجد قبا و خيابان‏هاى اطراف آن را پر كرده بود و رفت و آمد را عملاً تا شعاع زيادى در اطراف مسجد با تراكم و دشوارى مواجه مى‏نمود، در ماه رمضان سال 1398 ه. ق تشكيل شد و نقش بارزى در افزايش تحرك و تقويت بيدارى مردم داشت و براى نظام طاغوتى خطر آفرين بود شهيد مفتح به اين ازدحام پرشور اشاره دارد:
الآن مى‏بينم بعد از نماز عشاء مردم، جوانان عزيز، با چه ازدحامى وارد مسجد مى‏شوند در اين فضاى فشرده و گرم، عرق ريزان به اين شكل كه ملاحظه مى‏كنيد بر بالاى درب و ديوار ايستاده‏اند. خيابان نيز مملو از جمعيت است. كتابخانه مسجد پر است تا جايى كه قدرت داشتيم بلندگو گذاشتيم و جمعيت ايستاده‏اند، چرا؟ با اين كه نه در روزنامه اعلام كرديم نه مى‏توانستيم اعلام كنيم. امّا اين مردم به اين جهت كه به اينجا بيايند و سخنى بشنوند، در اينجا جمع شده‏اند اينها را خوب مطالعه كنيد، جامعه را بشناسيد. خواسته‏هاى مردم، مذهب مردم براى اين مردم مقدّس و پرارزش است. خوشبختانه اين حركت اسلامى منحصر به ايران نيست. در حال حاضر در دنياى اسلام يك جنبش اسلامى بوجود آمده (است)…(27)
در گزارش ساواك در مورد مفتح آمده است: با توجه به جذب جوانان مذهبى و برنامه‏هاى سخنرانى و كلاس‏هايى كه در مسجد قبا بر پا مى‏شود، قطب تازه‏اى براى فعاليت مذهبيون بوجود آمده و جاى مسجد هدايت(پايگاه آية اللّه طالقانى) را گرفته است.
در سندى اظهارات دكتر مفتح در مسجد قبا بدين گونه گزارش شده است: روز ششم شهريور 1357 شيخ محمد مفتح پيش نماز مسجد قبا ضمن يك گفتگوى دوستانه اظهار داشته است:
اين شريف امامى – نخست وزير وقت – كسى است كه جواز مشروب فروشى‏ها را امضاء مى‏كرد؟ چطور شده كه گربه زاهد شده است. در پايان بحثش گفته است: فريب اين برنامه‏ها (ظاهرنمايى‏ها) را نخوريد منتظر امر مرجع خودمان (امام خمينى) از نجف اشرف هستيم. در مدرك ديگرى از اسناد ساواك درباره مسجد قبا مى‏خوانيم: ساعت ده روز سيزده شهريور 1357 سخنرانى دكتر مفتح (در مسجد قبا) خاتمه يافت و جمعيت در ساعت 10:10 دقيقه كه تعداد آنها 13 الى 14 هزار نفر مى‏شد. نامبرده اظهار داشت ما هيچ كس به جز آقاى خمينى را قبول نداريم(به عنوان رهبر) و از مردم دعوت نمود روز پنج شنبه را به عنوان همدردى با شهداء تمام مغازه‏ها و بازارها را تعطيل نمايند و در خاتمه ضمن انتقاد از دولت و حكومت(پهلوى) مردم را به نظم و آرامش دعوت كرد و گفت: اكنون برنامه‏اى نداريم. به خانه‏هاى خود برويد.(28)
شهيد مفتح به موازات برنامه‏هاى تبليغى ارشادى خود به مسايل جهان اسلام هم توجه داشت و ضايعه اسفناك اشغال سرزمين اسلامى فلسطين به دست غاصبان صهيونيست سخت ذهن اين متفكر را آزار مى‏داد به همين دليل در اوج فعاليت‏هاى فرهنگى در مسجد قبا هنگامى كه اشغالگران قدس با نقشه‏هاى شوم خود آتش جنگ داخلى را در لبنان برافروخته و نيروهاى لبنانى و فلسطينى را به جان هم انداخته بودند طبق يك برنامه منظم و اصولى و با مدد ديگر ياران هم فكر خود اقدام به جمع آورى كمك براى آوارگان اين نزاع خونين كرد، كه در اين راه موفق به جمع آورى مقادير زيادى اعانه براى شيعيان لبنان و فلسطينى‏هاى آواره گرديد و خود شخصاً به اين سرزمين مسافرت نمود و با يارى امام موسى صدر كمك‏هاى مردم ايران را بين افراد شيعه لبنانى و آوارگان فلسطينى تقسيم كرد.(29) دعوت از عبدالفتاح عبدالمقصود
عبدالفتاح عبدالمقصود نويسنده سنّى مذهب بزرگ مصرى است كه هشت جلد كتاب درباره حضرت على(ع) نوشته است. مجلّد اوّل از اين مجموعه را آية اللّه طالقانى ترجمه نمود و ساير جلدها را دكتر محمد مهدى جعفرى به زبان فارسى برگردانيده است. شهيد آية اللّه مفتح در سال 1356 ه.ش از وى دعوت نمود تا به ايران بيايد، او هم پذيرفت و مقارن با ايام ولادت حضرت امام رضا(ع) به ايران آمد در پيش نويس اعلاميه‏اى كه توسط دكتر مفتح براى برگزارى جشن و مراسم سخنرانى ايشان انتشار يافت، آمده بود: آقاى عبدالفتاح عبدالمقصود نويسنده توانايى كه در محيط مصر با نوشتن كتاب «الامام على» و كتابهاى ديگر درباره فاطمه زهرا(س) و امام حسين(ع) و نيز نگارش تقريظ بر كتاب الغدير اثر علامه امينى علاقه شديد خود را به اهل بيت رسول اللّه (ص) نشان داده است.
عبدالفتاح عبدالمقصود در اوقات اقامت در ايران علاوه بر آن كه ثمرات تأليفات خود را در كشور ايران مشاهده كرد و حق‏شناسى شيعيان را احساس نمود. طى مصاحبت و مجالست با بزرگان شيعه و دانشمندان حوزه علميه قم و بازديد از شهرهاى مختلف ايران بيش از گذشته با فرهنگ شيعيان آشنا گرديد، اين ديدارها موجب گشت تا او كتابهاى ديگرى درباره شخصيت‏هاى بزرگ شيعه بنويسد.
آقاى حسين مهديان كه در جريان برنامه‏هاى مسجد قبا بوده است مى‏گويد: عبدالمقصود به همراه همسر و دخترش به ايران آمد. قرار شد كه محل استقرار ايشان منزل ما باشد. علما و انديشمندان زيادى از داخل كشور براى گفتگو و مباحثه باوى مى‏آمدند، قرار بر اين شد كه بازديد علماى تهران در منزل استاد محمد تقى فلسفى انجام شود و ديدار علماى قم با او در منزل آية اللّه العظمى وحيد خراسانى – از مراجع كنونى – صورت پذيرد.(30)
مرحوم آية اللّه سيد محمود طالقانى شوق فراوانى براى ديدار با اين نويسنده شهير داشت و خود شخصاً بارها از ايشان جهت ديدار با مردم ايران دعوت كرده بود ولى هنگامى كه عبدالمقصود با دعوت دكتر مفتح به ايران آمد مرحوم آية اللّه طالقانى در زندان به سر مى‏برد و تلاش‏هاى وى براى ملاقات با آن ابوذر زمان به ثمر نرسيد. اين نويسنده مصرى وقتى اوضاع آشفته ايران را مشاهده كرد و موفق نگرديد به دليل اختناق شديد حتى با مترجم كتاب خود ديدارى داشته باشد با توضيحاتى كه از وضع اسفناك ايران برايش دادند، پس از بازگشت به مصر، با استفاده از موقعيت علمى و فرهنگى خود اقدام به افشاگرى عليه رژيم پهلوى نمود.(31)
آية اللّه مفتح در مسجد قبا براى اين محقق مصرى يك سخنرانى را ترتيب داد و او هم در بيانات خويش به حقايقى در خصوص مسايل جهان اسلام اشاره كرد و پيروزى امت مسلمان را در پرتو قدرت ايمان و مذهب ميسّر دانست و افزود: مسايل ملى، قومى و نژادى اگر هم موفقيتى داشته باشند زود گذر و فصلى‏اند و اقتدار دينى پايدارتر و قوى‏تر از آن خواهد بود.(32)
علاوه بر عبدالفتاح عبدالمقصود، توسط دكتر مفتح چند تن از استادان دانشگاه الازهر به ايران دعوت شدند كه با ممانعت ساواك مواجه گرديدند. آقاى فحام شيخ الازهر و عبدالحليم خفاجى نيز جزو مدعوين بودند كه تنها شيخ فحام در سال 1356 موفق گرديد به ايران بيايد و در مسجد قبا سخنرانى كند.(33)
يكى ديگر از اقدامات شهيد مفتح دعوت از قاريان معروف و برجسته مصرى بود كه به ايران مى‏آمدند و در مسجد قبا برنامه قرائت داشتند و اين برنامه بسيار مورد استقبال مردم قرار گرفت.(34) نمازى با شكوه و سرنوشت ساز
پايگاه اصلى شهيد مفتح در سالهاى 1356 و 1357 مسجد قبا بود، آقاى مهديان كه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى عضو هيأت امناى مسجد قبا بوده است. مى‏گويد: بنده و آقايان توكلى، بينا، حاجى طرخانى و بعضى ديگر درهيأت امنا بوديم و دوشنبه‏ها در منزل هر يك از افراد عضو با شهيد مفتح جلسه داشتيم. در ماه رمضانى كه به عيد فطر معروف سال 1357 و آن راهپيمايى ميليونى منجر شد هر شب جلسات سخنرانى پرشورى در مسجد قبا برگزار مى‏شد. جمعيت فوق العاده بود. صحن مسجد آن موقع خيلى كوچكتر بود اما كوچه و خيابان‏هاى اطراف مسجد از مردم پر مى‏شد. حتى افراد از كرج و شميرانات هم به اين جلسات مى‏آمدند. اين مراسم ادامه داشت تا اين كه قرار شد نماز عيد فطر در قيطريه برگزار شود، اگر چه براى سخنرانى برنامه ريزى كرده بودند اما براى اين حركت عظيم پيش بينى نشده بود. روز عيد فطر نماز به طرز با شكوهى برگزار شد. جمعيت به داخل خيابان شميران سرازير شد و هرچه راهپيمايى جلوتر رفت جمعيت بيشتر شد و راهپيمايى به يك رود خروشان تبديل گرديد و تا خيابان سهروردى و بعد از آن تا خيابان آزادى ادامه پيدا كرد.(35)
در واقع برگزارى نماز پرشكوه عيد فطر سال 1357 ه.ش پايان بخش برنامه‏هاى منسجم و مؤثر مسجد قبا با هدايت بزرگ مردى خستگى‏ناپذير يعنى شهيد مفتح بود و به راستى كه اين نماز، نماز عيد فطر حضرت امام رضا(ع) را در اذهان تداعى مى‏كرد. در ساعت هفت صبح روز عيد، بيش از 500000 نفر از مردم مسلمان تهران در زير برق سلاح‏ها و خودروهاى مسلّح ارتش شاهنشاهى در زمين‏هاى قيطريه براى انجام فريضه باشكوه نماز عيد فطر به دعوت آية اللّه مفتح تجمع كرده بودند. در تاريخ چنين اجتماعى براى اقامه نماز كم سابقه بود. پس از نماز، دكتر مفتح با روشنگرى و افشاگرى عليه رژيم پهلوى ضرورت مبارزه‏اى متشكل و همه جانبه برعليه استبداد را يادآور شد و نام امام خمينى را در حضور سيل نمازگزاران بر زبان جارى كرد و به اطاعت از رهبرى آن پيشواى نستوه تأكيد نمود. عوامل رژيم با اشغال نظامى تپه‏هاى قيطريه سعى در پراكنده نمودن آنان و جلوگيرى از راهپيمايى مجدد داشتند اما بر خلاف ممانعت‏هاى نيروى مسلّح، تظاهرات ديگرى شكل گرفت و مردم با شعار «نصر من اللّه و فتح قريب» در خيابان هابه راه افتادند. ارتش طاغوت براى متفرق كردن مردم از گاز اشك آور استفاده كرد و مردم را مورد ضرب و شتم قرار داد و چون در اين راستا نااميد شد به آية اللّه مفتح حمله نموده و او را مجروح كردند او به رغم جراحات وارده، مردم رابه ادامه راهپيمايى تشويق نمود و خود پيشاپيش آنان حركت كرد.
راه پيمايى با وجود كارشكنى‏هاى ساواك، نيروهاى امنيتى و ارتش تا دندان مسلح ادامه يافت و در پايان مراسم وعده حضور در ميدان ژاله(شهداء) براى صبح روز بعد (جمعه 17 شهريور 1357) ساعت هشت صبح گذاشته شد كه رژيم پهلوى در شامگاه روز 16 شهريور حكومت نظامى اعلام كرد و در روز بعد آن فاجعه خونين و سياه را پديد آورد كه به عنوان روز مقابله خون با شمشير و تكرار عاشورا از سوى مردمى مقاوم و حماسه آفرين در تاريخ ضبط گرديد. دكتر مفتح كه به دليل جراحات زياد در بيمارستان بسترى شده و در اين روز از بيمارستان به خانه بر مى‏گشت در اولين ساعات حكومت نظامى دستگير و به زندان كميته انتقال داده شد و بيش از دو ماه در زندان بسر برد تا آن كه با اوج‏گيرى انقلاب اسلامى از حبس رهايى يافت.(36) از مسجد دانشگاه تا حرم حضرت فاطمه معصومه(س)
دكتر مفتح علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و بسط زمينه‏هاى همكارى با شهيد مطهرى بنابه درعوت انجمن اسلامى دانشجويان دانشگاه تهران در مسجد دانشگاه عهده‏دار برگزارى نماز جماعت شد. اقامه نماز جماعت در مسجد آن هم با حضور دانشجويان و نيز تأثير سخنرانى‏هاى ايشان كه پس از نماز ايراد مى‏گرديد در ترغيب و جذب جوانان به سوى اسلام و معارف تشيع و نيز انس روحانى و دانشجو دخالت مهمى داشت. او با حركت‏هاى فكرى و فرهنگى در جهت رشد ارزشهاى دينى در دانشگاه، شكوفايى انديشه‏هاى مذهبى پويا را در بين جامعه تحصيل كرده پديد آورد كه اين تلاش ابتكارى و تحوّل آفرين بر گروههاى منجمد و متصلّب انحرافى گران آمد كه يكى از آن گروه منحط و منحرف فرقان مى‏باشد، از اين جهت خزندگان فرقانى در صبح 27 آذر 1358 ه.ش از كمين گاه خود بيرون آمدند تا نيت پليد خويش را با نيشى زهرآگين عملى سازند و در محوطه دانشكده الهيات دكتر مفتح راهدف گلوله‏هاى آتشين قرار دهند، وى به شدت از ناحيه سر و كتف مجروح شد و به همين دليل با وجود تلاش پزشكان در ساعت 12 ظهر روز 27 آذر 1358 به شهادت رسيد، دو پاسدار همراهش نيز به چنين فيضى نائل آمدند، پس از تشريفات قانونى پيكر مطهر او و دو محافظش در ساعت دو بامداد روز 28 آذر به مسجد دانشگاه تهران انتقال داده شد، در اين روز، در ميان تأثر خيل عظيمى از مردم سوگوار در مسجد دانشگاه مراسمى برگزار گرديد. در مدخل شبستان مسجد شهيد دكتر بهشتى، دكتر محمد جواد باهنر،تنى چند از شخصيت‏هاى معروف حضور داشتند، در اين مراسم برادر دكتر مفتح تلاش‏هاى فكرى و فرهنگى دكتر مفتح را تشريح كرد و در پايان شهادت وى را افتخارى براى فرزندان راستين انقلاب دانست.(37)
جنازه دكتر مفتح و دو پاسدارش با حضور سيل عظيم جمعيت و تشييع باشكوهى از مسجد دانشگاه به مقصد لانه‏جاسوسى آمريكا و از آنجا به شهرستان قم انتقال يافت و پس از مراسم باشكوه تشييع در اين شهر كه امام خمينى نيز در آن حضور داشت، حوالى اذان مغرب روز 27/9/1358 در حجره 23 صحن مطهر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.(38) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. ديدار با ابرار، ج‏78، ص 23 – 22. 2. نك: نجوم امت، شماره 46، مجله حوزه، شماره 27؛ مجله اعتصام شماره 19، آبان 1362، ص 22. 3. فرازهايى از زندگى شهيد دكتر مفتح، واحد فرهنگى بنياد شهيد اسلامى. 4. آيات اصول اعتقادى قرآن، بخش دوم. 5. روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 4508 و شماره 6520. 6. شهيد مفتح تكبير وحدت، ص 38. 7. ديدگاهها، حضرت آية اللّه سيد على خامنه‏اى، ص 224 – 223. 8. رسالت دانشگاه و دانشجو، شهيد دكتر بهشتى، ص 13. 9. ويژه نامه شهيدان، روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1359. 10. رسالت دانشگاه و دانشجو، ص 12 و 15. 11. مرورى بر فعاليت‏هاى دكتر مفتح، جام جم، شماره 757، ص 9. 12. خاطرات آية اللّه طاهرى خرم آبادى، مركز اسناد انقلاب اسلامى، ص 279. 13. آيات اصول اعتقادى قرآن، بخش دوم، ص 55 – 54. 14. گفتگوى حوزه و دانشگاه، روزنامه همشهرى، شماره 2593، ص‏5. 15. دانستنى‏هاى انقلاب اسلامى، ج 21، محمد زرگر، مركز اسناد انقلاب اسلامى، ص 60. 16. مجله شاهد، شماره 50، ص 22. 17. آيات اصول اعتقادى قرآن، شهيد مفتح، ص 97 – 95. 18. همان، ص 56. 19. مطهرى مطهر انديشه‏ها، گرد آورنده، محمد حسين واثقى راد، ج 1، ص 57. 20. شهيد مفتح تكبير وحدت، ص 106. 21. روزنامه جام جم، شماره 757. 22. استاد شهيد به روايت اسناد مركز انقلاب اسلامى، تهران. 23. بزرگ مردى در راستاى تشيع سرخ، مجله اعتصام، ش 8. 24. ديدگاهها، حضرت آية اللّه سيد على خامنه‏اى، قم، تشيع، ص 5. 25.روزنامه جام جم، شماره 757، ص 9. 26. ويژگى‏هاى زعامت و رهبرى، شهيد دكتر مفتح،ص 57 – 56. 27. همان، ص 37 – 36. 28. روزنامه اطلاعات، شماره 19217 29. شهيد دكتر مفتح، تكبير وحدت، ص 119 – 118 ؛ حديث عاشقى، ص 69 – 68. 30. گفتگو با حسين مهديان، دومين بخش، روزنامه كيهان، شماره 17610، ص 12. 31. فرازهايى از زندگى شهيد مفتح، ص 16. 32. ويژگى‏هاى زعامت و رهبرى، ص 37. 33. جام جم، همان، ص 7. 34. كيهان، همان. 35. همان.00/ 36. تحليلى از انقلاب اسلامى ايران، دكتر حاتم قادرى، ص 113 – 110 ؛ فرازهايى از زندگى شهيد مفتح، ص 20 – 21؛ شهيد مفتح، تكبير وحدت، ص 131-128. 37. روزنامه اطلاعات، ش 16030. 38. سه شهيد، مؤلف، قم انتشارات آزاد، ص 15.