انقلاب اسلامى پس از ظلمت جهل و تيرگى فساد، از افق اسلام طلوع نمود و با پرتو افشانى معنوى خويش مردم را به آگاهى، بيدارى، فداكارى، عزت، استقلال واقعى و پاسدارى از حريم اعتقادات رسانيد و در ضمن به همه نشان داد كه با آشكار گرديدن فجر صادق ديگر شبپرستان كوردل و خفّاشان متنفّر از نور و فرورفتگان در ظلمت نمىتوانند جاى پايى و پروازى داشته باشند. انقلاب اسلامى با رهبرى امام خمينى به جهانيان ثابت كرد كه ريشههاى ديانت با طراوت و صلابت بوده و قادرند به شكوفايى برسند و با عطر افشانى و صفاى معنوى، هرگونه بيداد، تهاجم و سلطه گرى را نفى نموده و امن و امان را براى جوامع اسلامى نويد دهند. قرآن كريم مىفرمايد: «ما يفتح اللّه للناس من رحمةٍ فلا ممسك لها؛(1) يعنى درى كه خداوند از رحمت بر روى مردمى گشايد هيچ كس قادر به بستن آن نخواهد بود.
بزرگترين ويژگى اين نهضت بزرگ مكتبى بودن و اسلامى بودن آن است، انقلاب از ارزشهايى سرچشمه مىگرفت كه فرستادگان الهى براى تحقّق آنها قيام نمودند و ائمه هدى (ع) با تمامى توان براى صيانت از آنها و گسترش ارزشها اهتمام ورزيدند. امام خمينى آن را بارقهاى الهى مىداند كه در اعماق قلوب مردمان تحت ستم انفجارى شگرف بوجود آورد.(2) مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه العظمى خامنهاى نيز خصوصيت برجسته انقلاب اسلامى را كه رمز ماندگارى آن است اين مىدانند كه مبناى آن ارزشهاى دينى، اخلاقى و معنوى بود.(3) شهيد مظلوم آية اللّه دكتر بهشتى هم تأكيد مىنمايد: انقلاب اسلامى، انقلاب ارزشها بود، بايد اين معيارها را شناخت و برمحور آنها حركت كرد و مخلصانه در دفاع از چنين بنيانهاى استوارى كوشيد، منزلت افراد و كارنامه آنان با اين محك مشخص مىگردد.(4)
از آنجا كه مردم با اخلاص و ايمان فرياد زدند ما اسلام را مىخواهيم و دنبال ارزشها هستيم عنايت خداوند متوجّه جامعه گرديد و دگرگونى معنوى را چون رودى خروشان جارى ساخت، تحولى كه بشر قادر نبود آن را سامان دهد بلكه الهى بود و تنها مقلّب القلوب مىتوانست دلها را از هراس و وحشت بيرون آورد و شجاعت، پايدارى و عدم نگرانى را جانشين آن نمايد، آن نيروى محرّكهاى كه انقلاب را به پيروزى رسانيد، اين بود كه مردم با هدايت رهبرى فرزانه و عاليقدر و با اعتقادى عميق و باورى قوى وارد ميدان شدند. آن چه را همه محال تصور مىكنند، عملى ساختند. امام خمينى (ره) فرمودهاند: «انقلابى كه در ايران حاصل شد پيروزيش در اثر دو مطلب بود. يك مطلب مهمش كه از همه مطالب بالاتر بود، اين بود كه مردم با اسلام پيش رفتند، يعنى سرتاسر ايران فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم امر دوّمى اين بود كه همه قشرها در اين مسئله متحد بودند، اين دو مطلب اساس پيروزى بود…»(5)
امام طى سخنانى در قم خاطرنشان ساختند: «اين قيام، قيام ملى نيست، قرآنى است، اسلامى است.
يك ملت ضعيفى كه هيچ نداشت در مقابل ابرقدرتها و در مقابل اين قدرت شيطانى كه همه چيز داشتند و تا دندان مسلّح بودند و به قوه ملّيت نمىتوان غلبه كرد…اين اسلام است كه غلبه كرد بر ابرقدرتها. اين قوّه ايمان است كه سرتاسر ايران را بسيج كرد…قدرت ايمان، قوّه اسلام، قدرت معنوى ملّت، اين پيروزى را به ما ارزانى داشت…»(6) عبداللّه قصيد نماينده حزب اللّه در مجلس لبنان، گفت: انقلاب اسلامى اميد به پيروزى الهى را در مردم بوجود آورده اين كه حتى در شرايط دشوار و نداشتن حمايت جهانى خداوند ملّتهاى ايثارگر را پيروز مىكند.(7)
«سايروس برام»، محقّق و نويسنده ايرلندى از اعتصابها و راهپيمايىهاى مردم ايران در جهت مبارزه با استبداد و ابرقدرتها به عنوان برنامهاى شگفت آور سخن مىگويد و مىافزايد: نبايد ترديد كرد كه نيروى اعتقاد و ايمان اسلامى از مايههاى اصلى قوت، توان، استقامت و وحدت اين نهضت انقلابى است همچنين اگر هدايت آن را سياستمداران سست ايمان يابىايمان بر عهده گرفته بودند، بى گمان نه اين انقلاب چنين فراگير و تزلزلناپذير مىشد و نه اميد چندانى به رستگارى و آينده آن بود. به اعتقاد وى از علل عمده تقابل مردم با نظام طاغوتى آن بود كه كارگزاران استبداد انحطاط معنوى را ترويج مىكردند و بر اين اساس فساد و تباهى و بىغيرتى جاى فضيلتها را گرفته و امور مادى و دنيايى معيار ارزشها شده بود، از آثار ديگر اين سقوط روحانى دون پرورى و شريف آزارى و سپردن كارهاى بزرگ به افراد پست و كارهاى دون به مردان سترگ مىباشد و عمّال ساواك رسماً و عملاً ديوان سالار بودند، بى عفتترين زنان از حقوق بانوان و آزادى اين صنف سخن مىگفتند، بى غيرتترين مردان از مردانگى و غيورى دم مىزدند. در چنين شرايط آشفتهاى كه با خفقان و فشار سياسى توأم بود اكثريت مسلمان جز مذهب و ديانت پناهگاه ديگرى بدست نياوردند، اين امّت محروم و مظلوم و رانده شده از همه جا به مسجد و حسينيه پناه آوردند و در هر جايى كه اثرى از معنويت و روحانيت داشت اجتماع مىنمودند اين تحصّن معنوى و خلوت نشين اگرچه بوى عرفانى و اشراقى داشت اما جهتگيرى مبارزه را روشن مىساخت و مىخواستند به استكبار جهانى و اعوان و انصارش ثابت كنند از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست، اين پناهگاه پرتوان معنوى، مردمان با ايمان و داراى شكيبايى و استقامت را از بند استبداد رهانيد البته راهنمايىهاى روحانيان، نويسندگان و سنگرداران فكر و انديشه در اين راستا بسيار مؤثر بود؛ او متذكّر مىشود ايمان رهبرى قيام و اعتقادات مردمان ايران سلاح معنوى را كار ساز ساخت و اين حربه فراموش شده چنان به كار گرفته شد كه بساط استبداد و استكبار را درهم كوبيد و شرق و غرب را بهت زده ساخت. از بركت همين ايمان است كه همه با هم يكدل و يك زبان بپاخاستند و خشم و خروش و فرياد را توأم ساختند و با فرياد اللّه اكبر و طنين ناپيداى آن در وهله اول دلها را بهم پيوند زدند و در مرحله بعد بر توپ و تانك و سلاحهاى مدرن غلبه يافتند.(8) خروش مردم، خواست خدا بود
وقتى امّتى تصميم گرفت بر اساس باورهاى عميق خود تلاشى انجام دهد، خداوند به امداد او رو مىآورد و براى رسيدن به هدفى عالى و مقصدى مقدس هدايتش مىنمايد. امام خمينى مىفرمايند: «چراغ را خود خداى تبارك و تعالى جلو گرفته و تاريكىها را روشن كرد و هيچ وقت نگذاشت كه ملت سست شود. اين براى آن بود كه ملت راهش را پيدا كرد و به صراط مستقيم رسيد.»(9) امام در جاى ديگر يادآور شدهاند: «خداوند خواست كه به داد اين مملكت برسد و اين يك قدرت مافوق طبيعت بود و هيچ قدرتى نمىتواند چنين كارى را كه در ظرف پنجاه و چند سال اين مملكت را طور ديگر درست كرده بودند، در ظرف يك سال يا بيشتر چنين تحولى روى دهد… اين را خدا خواست كه هيچ اعتنايى به آن حكومت نظامى نكنند و اين كار هم الهى بود و هيچ كار بشر نبود…»(10)
اگر بخواهيم براى امور انقلاب و جنبههاى مبارزاتى مردم، موازين مادى و طبيعى را در نظر بگيريم مبارزين با يورش نظاميان و نيروهاى انتظامى رژيم طاغوت، در مراحل اوليه يا از بين مىرفتند و يا عقب نشينى مىكردند امّا چون قدرت ايمان و پشتيبانى خداوند در كار بود، پيروزى بدست آمد. امام چنين تذكر دادهاند: «گمان نكنيد كه قدرت مادّى اين كار را كرد، روى حساب دنيايى نبايد شما غلبه كنيد، آنها بايد با يك يورش شما را از بين ببرند لكن همه حسابهايى كه مىكردند باطل شد. البته (اين كه) يك جمعيت فاقد همه چيز بر ابرقدرت هايى كه همه چيز داشتند، غلبه كرد، حساب معنوى است…»(11) تلاشهاى بشرى قادر است شهر يا منطقهاى را از يوغ استبداد و استكبار آزاد كند امّا نمىتواند اجتماعى را چنان به حركت وادارد كه با دست خالى، حكومت سلطنتى با سابقه 2500 ساله را واژگون نمايد، كار الهى بود كه مردم ريشه جنايت و فساد را از بيخ و بن برانداختند و انقلاب با پشتيبانى خداى بزرگ پيروز شد همچنين اگر اين انقلاب همچون ساير انقلابها به گروه و حزبى مربوط بود و يا عدهاى مىخواستند براى رسيدن به اهداف گروهى كودتا كنند و نظام را به دست گيرند امكان نداشت مردم از آن حمايت نمايند، بنابراين انقلاب مستند به اسلام و لطف الهى است و ما بايد قدر اين نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته است را بدانيم، چون مردم براى خدا و طلب رضايت حق بپاخاسته بودند از اين غم نداشتند كه حالا چه اتفاقى روى خواهد داد، ملّت اسلامى با چنين اتكالى و با پشتوانهاى آسمانى، نظامى را روى كار آورد كه مقصدش اجراى احكام و مقررات اسلامى بود، مردمى كه به خيابانها ريختند و فرياد اللّه اكبر و مرگ بر استبداد سر دادند، همچون قيامهاى ديگر در برخى كشورهاى جهان طالب زندگى مرفه و برآوردن نيازهاى مادى و سامان يافتن زندگى معمولى نبودند بلكه به فرمايش امام خمينى (ره): «نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان اسلام و احكام اسلامى در خيابانها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت جمهورى اسلامى مىخواهيم.»(12) اصولاً رمز پيروزى اين نهضت در آن نهفته است كه به جنبههاى معنوى توجه داشت، نسل جوان با اشتياق درونى همچون مسلمانان صدر اسلام از شهادت استقبال مىنمود و در عين حالى كه با تانكها و مسلسلها روبرو بودند نه تنها بيمى نداشت
ند بلكه مشت بر اين سلاحهاى مجهز غلبه يافت. اصولاً رهبرى قيام با ديدى الهى به آينده مبارزه با شاه مىنگريستند و اوضاعى اميد بخش براى ايشان بخوبى روشن بود.(13) امام تأكيد نمودهاند: «من اين (پيروزى) را مستند به شخص نمىدانم، مستند به ملّت نمىدانم، يك تحوّلى در اين ملت پيدا شد با دست خداى تبارك و تعالى، آن تحوّل روحى بود، ملتى كه از سايه پاسبان مىترسيد در خيابان ريخت و گفت: مرگ بر شاه. اين تحول الهى بود نه انسانى، انسان نمىتوانست يك همچو كارى بكند.هر كس خيال كند كه فلان (شخص) اين كار را انجام داد صحيح نيست. خدا اين كار را انجام داد. اين يد غيبى بود كه بر سر اين ملّت سايه افكند…و بر قدرتهاى بزرگ موفق كرد…»(14) هيچ بشرى چنان قدرتى ندارد كه اين گونه مردم را بيدار كند و تمامى عوامل و شواهد مؤيد آن است كه حركت كاملاً غير عادى است و منبعث از لطف خداوند مىباشد.(15) امام كه رهبرى اين انقلاب را در تمامى ابعاد عهده دار بود تأكيد مىنمايند اگر تصور نمائيد تمامى قواى انسانى جمع شوند و بتوانند در قلبى دگرگونى ايجاد كنند، هرگز نمىتوانند اين خداوند است كه در برههاى از تاريخ دلها را متحوّل ساخت و ملّتى را در مقابل تمامى قدرتهاى شيطانى به مقاوت و پايدارى واداشت و دست همه اجانب را از ايران كوتاه ساخت، امام اصرار دارند كه حتى اين پيروزى را به شخص ايشان ارتباط ندهند بلكه به لطف خداوند متعال اتصال داشت،(16) امام اين پيروزى را هديهاى غيبى مىدانند و مىافزايند از آغاز نهضت تا مراحل بعد چنين نشانههاى غيبى كاملاً قابل مشاهده بود و حتى خاطرنشان مىنمايند همانگونه كه جنود غيبى در آغاز نشر اسلام، حامى لشكريان اسلام بود در ماجراى انقلاب اسلامى چنين نيروهاى ناپيدايى همگام و همراه امّت مسلمان گرديد و پيروزى را براى آنان به ارمغان آورد البته چنين حمايتى وقتى محقق مىگردد كه مردم براى خدا قيام كنند، به پروردگار خويش توكّل نمايند، به عهدى كه با قرآن و اسلام بستهاند عمل كنند. امام انقلاب را اعجازى دانستهاند كه همه را براى فتح و ظفر بسيج ساخت و قدرتهاى بزرگ را تهديد نمود.(17) محورهاى شگفتى قيام
1- اساس انقلاب اسلامى بر اين اصل استوار گرديد كه مردم بر حسب اعتقادات و باورها و نيتهاى خالصانه جلو آمدند و مبارزه را آغاز كردند و چون در همه ايمان و رضايت حق ريشه داشت، با يكديگر متحد شدند قطرههاى جدا از هم، اجتماع نمودند و به صورت سيلى بنيان كن، بنيان بيداد و دستهاى بيگانه را از بن قطع نمودند، آنها بدون توجه به گرفتاريهاى فردى همصدا شدند و در پرتو وحدت كلمه و پناه قدرت اسلام پيروزى پرمايهاى را تحصيل نمودند، انسجام ملت به جايى رسيد كه اجانب احساس نمودند، قادر نخواهند بود چنين بنيان مرصوصى را در هم بشكنند ناگزير تسليم گرديدند. تمامى اختلافهاى قومى، گروهى، جغرافيايى، فردى و اجتماعى كنار نهاده شد و همه فرياد مىزدند اللّه اكبر، اين ويژگى سبب شد كه پيروزى اعجاز آورى كه تصورش از طريق مجارى طبيعى و مادى امكان نداشت حاصل گردد، همه مىگفتند ما رژيمى را كه به ترويج فساد، ابتذال و جفا روى آورده است نمىخواهيم، اخوّت ايمانى قيام آنان را چنان با ابهت ساخت كه چرثومههاى رذالت در مقابل آن مقاومت نكرده و نابود گشت، البته اين تحوّل روحى كه آحاد جامعه را به هم متصل ساخت، از جانب خدا بود، اوست كه قلبها را بهم پيوند داد و دشمنان از چنين قدرت و ارادهاى خبر نداشتند و نمىتوانستند آن را درك و فهم كنند.
جالب اين است كه تمامى اقشار در اين نهضت حضورى فعال داشتند و يك زبان نابودى باطل را خواستار شدند حتى آنهايى كه بعدها به مخالفت برخاستند در هنگام مبارزه با استبداد به اقيانوس خروشان ملّت پيوستند، كودكان همان شعارى را مىدادند كه بزرگسالان تحقق آن را مىخواستند، شهرى و روستايى، بازارى، كارگر، كشاورز، دانشگاهى و حتى برخى نيروهاى نظامى درون تشكيلات رژيم پهلوى هم زبان شدند، شعور دينى همه را به تحرك و تحول و جنبش وادار نمود. و امام خمينى ضمن اشاره به اين نكته مهم فرمودهاند: «هيچ دستى نمىتواند اينطور وحدت كلمه درست كند الّا دست خدا، خدا اين كار را كرد اين وحدت كلمهاى كه بين همه اقشار پيدا شد…نمىتواند يك آدم درست كند از اوّل كه ديدم يك همچو وحدتى پيدا شده است( متوجه گرديدم) بايد يك غيب در كار باشد. من اميدوار شدم لهذا هيچ وقت سستى در كارم نبود براى اين كه اميد داشتم كه خدا اين كار را انجام مىدهد…»(18) امام در جمع گروهى از دانشگاهيان كشور در تاريخ 28 بهمن 1358 فرمودند: «…من نمىتوانم تصور بكنم كه بشر بتواند يك ملت… را در مدت كوتاهى هم زبان بكند، هم قلب بكند كه بچّه دو سه ساله زبان باز مىكند و همين مسايل را مىگويد. آن پيرمرد هشتاد ساله هم همين را مىگويد. زن و مرد و صغير و كبير همه يك روال حركت كردند. جز اراده الهى نمىشود باشد و من هم از اوّل اين معنا را چون احساس كرده بودم اميدوار شده بودم به (پيروزى) اين نهضت، نهضتى كه ملّت به خواست خدا وحدت پيدا كرده است، پيروز خواهد شد…»(19)
2- مردم با دست خالى و بدون خوف و هراس به ستيز با عوامل جور و كارگزاران ستم به مبارزهاى بىامان، مداوم روى آوردند. طبيعى است ملّتى كه با ايمان به خداى خويش و توكل به خالق هستى به سوى هدفى پاك گام برمىدارد خداوند در قلب و اعماق وجودش آرامشى معنوى مىافكند و اين موضوع، حقيقتى قرآنى است: «هو الّذى انزل السكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايماناً و للّه جنود السموات و الارض و كان اللّه عليماً حكيما؛(20) (اوست كه بر دلهاى مؤمنان آرامش فرستاد تا به ايمانشان پيوسته بيفزايد و از آن خداست لشكرهاى آسمانى و زمين و خداست دانا و حكيم) قرآن تأكيد مىفرمايد: «فانزل السكينة عليهم و اثابهم فتحاً قريباً؛(21) پس آرامش بر آنها فرو فرستاد و به فتحى نزديك پاداششان داد. اين بدان جهت بود كه خدا از ايمان آنان آگاه بود و چنين باورى را محبوبشان ساخت و در دلهاى آنان بياراست و كفر و نافرمانى را در نظرشان مكروه گردانيد: «حبّب اليكم الايمان و زيّنه فى قلوبكم و كرّه اليكم الكفرو الفسوق و العصيان؛(22) در آيه بعدى خداوند اين نكته را نيز فضل و نعمت الهى مىداند: «فضلاً من اللّه و نعمةً و اللّه عليم حكيم؛(23) جهان اسلام و تمامى انسانها مشاهده كردند كه ملت غيور ايران به بركت ايمان و پارسايى با دست تهى از ساز و برگ نظامى ابرقدرتها را به زانو درآورد، انقلاب شكوهمند اسلامى را با همه مشكلاتى كه در پيش روى داشت، برق آسا به ثمر رسانيد و نقشههاى جنايتكاران تاريخ و نيز توطئههاى ابرقدرتها و گروهكهاى چپگرا و راست گرا با قلبى مشحون از ايمان يكى پس از ديگرى بى اثر ساخت، امام خمينى (ره) مىفرمايند: «و خدا خواست كه با قدرت الهى، اين تحول پيدا بشود، تحول معجزه آسا، يك تحولى كه زن و مرد و بچه و بزرگ در مقابل توپ و تانك بايستند و بگويند ديگر مسلسل اثر ندارد، مسلسل مىكشت آنها را، لكن قدرت روحى اين طور شده بود كه مشت شان را گره مىكردند و مىگفتند اثر ندارد…خدا بود كه قلبهاى ما را جورى كرد كه ديگر نترسيم از آن هياهو و (ديگر) نتوانند آنها را به ما تحميل كنند».(24)
جوانها از شهادت هراسى نداشتند بلكه كشته شدن در راه خدا را يك زندگى جاويدان تلقى مىكردند و اين شجاعت و شهامت در جامعهاى بوجود آمد كه از پاسبان مىترسيد.
امام خمينى در جمع پزشكان قم در 16 اسفند 1357 فرمودند: «همين جهت كه ديروز از يك ستاره دار (درجه دار نظامى) آن طور خوف و وحشت مىكرد مشتش را گره كرد، مقابل همه ايستاد و همه را بيرون كرد، اين غير از تقدير الهى نيست، ايمان است، ايمان به خدا اين كار را كرد.»(25) قلبهاى ضعيف، قوى شدند و از شهادت، فداكارى و مقاومت در برابر تهاجم نظاميان استقبال كردند، در فرازى از بيانات امام خمينى در 19 ارديبهشت 1358 آمده است: «اراده خدا طورى مىكند كه يك ملت ضعيفى كه هيچ دستش نيست قيام مىكند، اللّه اكبر مىگويد و كمكم قشرها به او متصل مىشوند، رودخانههاى عظيم هى به آن متصل مىشود ارتش (و) ژاندارمرى به آن متصل مىشود، يك اجتماع مركب از اين چيزهايى كه با هم بد بودند، همه با هم خوب شدند و ارتش براى ملت، ملت براى ارتش و همه براى اسلام، اين كارى بود كه خدا كرد.»(26)
حاكميت بى چون و چراى اختناقآميز نقطه امنى باقى نگذاشته بود، همه جا، لبها را مىدوختند و حنجرهها را مىبريدند، دست را مىبستند، پاها را مىشكستند، حتى در كنج خانهها فراغت و امنيتى احساس نمىگرديد شيطان تيرهگى خود را در همه جا گسترانيده بود اما در قلب مؤمنان جايى نداشت، در آن فضاى پر وحشت امّتى مسلمان و مؤمن به رهبرى مردى خدايى از تبار ابراهيم و از نسل رسول اكرم(ص) و اهل بيت او در برابر چنين فضاى رعب آورى قيام كرد و سخن از حق گفت تا آن كه پيروزى را در آغوش كشيد.
3- اين حركت الهى دشمنان را دچار هراس ساخت، نيروهاى مسلّح رژيم قادر بودند با امكانات نظامى پيشرفته از طريق هوا و زمين مردم تظاهر كننده را از بين ببرند و تمامى شهرهاى ايران را بمباران كنند امّا خداوند رعبى در دل آنان افكند كه از چنين جنايتى منصرف شدند و حتى آنان به صف مردمى كه اللّه اكبر مىگفتند پيوستند. امام خمينى (ره) مىفرمايند: «اگر چنانچه تأييدات غيبى نبود، در يك شب مىتوانستند ايران را خراب كنند، شاه مخلوع هم گفته بود اگر بنا باشد بروم يك خرابهاى مىگذارم و مىروم. لكن خداى تبارك و تعالى آن چنان رعبى، آن چنان ترسى دردل اينها انداخت كه ديگر مجال اين كه خرابكارى بزرگى بكنند پيدا نكردند. اذهان آنها را خدا منصرف كرد از اين كه آن طور خيانت بزرگ را بكنند…»(27) تمامى توطئهها و كودتاهايى كه در بحبوحه انقلاب و پس از آن براى درهم شكستن اين قيام، تدارك ديدند خنثى گرديد. دولتهاى سلطهگر پيش خود محاسباتى كرده بودند كه بر اساس آنها انقلاب به پيروزى نمىرسد، تصور نمىكردند امّتى كه چيزى ندارد، به فتح و ظفر دست مىيابد، به نظرشان قطع كردن دست قدرتهاى بزرگ با اين شيوه غير معقول است امّا حسابهايشان باطل گشت. زيرا مسايل مادى را در نظر مىگرفتند و از معنويات غافل بودند همه تحليل گران غربى تصديق كردند و تأييد نمودند كه اين نهضت با حسابهاى مادى و دنيايى پيش نرفت بلكه امورى خارق العاده در روند آن قابل مشاهده بود از اين جهت به انقلاب و مردم ايران با نظرى كوچك نگاه نكردند و خاطرنشان ساختند ايرانيان ملّتى قوى هستند، نهضتى با عظمت را ترتيب دادند و بر دشمنان داخلى و خارجى فائق آمدند. البته آنان نقشههاى گوناگونى به اجرا گذاشتند تا شايد نيروى محرّكه انقلاب را از توان بياندازند، از جمله رهبرى انقلاب را در فشار و سختى قرار دادند و با وجود ادعاى دموكراسى، فشار سياسى و اختناق را توسط رژيم پهلوى افزايش دادند، حتى مانع شدند كه امام به ايران بيايد امام به اين نكته اشاره دارند: «آن وقت هم كه در سختى بودم و هجوم از اطراف و تهديد از آمريكا بود، مىخواستند مانع شوند از اين كه من بيايم به ايران و آن نقشهها را كشيدند و بحمداللّه آن نقشهها نقش بر آب شد من از آن وقت مطمئن (شدم)»(28)
4- مردم به يك نوع بيدارى و آگاهى رسيدند و ناگهان احساس كردند چقدر در غفلت بسر مىبردهاند در واقع انقلاب آن زنجيرهاى اسارت فكرى و فرهنگى را از روح، ذهن و فكرشان برافكند «و يضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتى كانت عليهم»(29). بارقهاى از جانب خداوند تبارك و تعالى همه اقشار را از خواب گرانى كه ابرقدرتها و عوامل استبداد، زمينههاى آن را فراهم ساخته بودند، بيدار نمود اين كه مردم فرياد مىكردند ما اسلام مىخواهيم بايد كفر، نفاق و ستم نابود شوند و براى رسيدن به چنين منظورى جان خود را در طبق اخلاص نهادند و جوانها و ساير طبقات با اشتياق به ميدان نبرد با دشمنان آمدند نمونه هايى از آن باران بيدارى است كه امور محال و نشدنى را ممكن ساخت، اين تحول روحى ناگهانى كه دل و ذهن و گرايشهاى همه را دگرگون ساخت و آنان را به سوى ارزشها، فضايل و خوبىها سوق داد از فساد و تباهى منزجر ساخت، همان برخاستن از خواب غفلت مىباشد.
عوامل رژيم مىكوشيدند مردم را به سوى باتلاق ضلالت سوق دهند امّا بر خلاف حيلههاى آنان مردم متحول شدند و از رشدى ايمانى و اخلاقى برخوردار گرديدند، افرادى كه تمام توجه آنها به عياشى و خوشگذرانى و رفاهطلبى بود ناگهان به اصل خويش بازگشتند، خود را كه فراموش كرده بودند باز يافتند و فهميدند چه توانايىهاى روحى و معنوى دارند ولى از آنها استفاده نمىكنند، اين خود آگاهى انرژى زيادى را آزاد كرد كه تمام تشكيلات وابسته به ابرقدرتها را درهم شكست. قدرت غيبى گوهرهايى را از لابلاى لجنهاى ابتذال بيرون كشيد كه با ايثار و حماسه آفرينى خود، به پرتو افشانى پرداختند، جوان به اين كه در مسير حق گام نهاده و براى امحاى باطل خون خود را تقديم مىكند شادمان مىگشت و والدين به چنين فرزندان رشيد و تزكيه شده افتخار مىكردند. مردم حاضر بودند جان و مال خود را تقديم كنند كه اسلام باقى بماند و ستم و جهالت و منكرات از بين بروند آنان در اين مسير به حماسه آفرينان عاشورا اقتدا كردند و صحنههاى پرشورى از فداكارىهاى صدر اسلام را در اذهان زنده نمودند. امام خمينى مىفرمايند: «پيروزى انقلاب مرهون اسلامى بودن… و توجه مردم به اسلام و تحول روحى عظيمى است كه خداوند در اين ملت، معجزه آسا ايجاد فرمود. از آن جمله اين جوانان بسيار عزيز در سطح كشورند كه ناگهان و با يك جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى كه براى آنان تهيه ديده بودند نجات يافته و يك شبه ره صد ساله را پيمودند و آنچه عارفان در ساليان دراز آرزوى آن را مىكردند، ناگهان بدست آوردند و عشق به لقاء اللّه را از حدّ شعار به عمل رسانيده و آرزوى شهادت را در دفاع از اسلام عزيز به ثبت رسانيدند و اين تحول عظيم معنوى با اين سرعت بى سابقه را جز (با) عنايت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجيه كرد…»(30)
5 – زنان در دوران طاغوت بيش از اقشار ديگر مورد ستم و اجحاف قرار گرفتند و به رغم اين كه برخى حقوق ظاهرى و مصنوعى برايش در نظر گرفته بودند ولى به دليل فضاى فاسد و ناامن موجود، بسيارى از بانوان از مشاركت در فعاليتهاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى محروم بودند اما بين سالهاى 1356 و 1357 با حوادثى كه منجر به پيروزى انقلاب اسلامى گرديد، در نگرش زنان تحولى جدّى پديد آمد و همين دگرگونى موجب گرديد كه زنان در صحنههاى انقلابى حضورى فعال و مشاركتى گسترده داشته باشند، امام خمينى كه به دليل اوضاع آشفته رژيم منحط پهلوى نسبت به حضور زنان در تلاشهاى اجتماعى ابراز ترديد و نگرانى مىنمودند، در اين ايام خود مشوّق ورود زنان به متن جامعه و بدست گرفتن مقدرات خود مىشوند و بر اين باور بودند كه زنان بايد در مقدرات اساسى كشور دخالت نمايند و هر موقع كه اقتضا كند، قيام نمايند، امام اعتقاد داشتند اگر اين انقلاب اسلامى هيچ نداشت به غير از تحولى كه در بانوان مشاهده شد، همين براى ما كافى بود، حتى ايشان تحول ايجاد شده در زنها را در جريان نهضت اسلامى بيش از تحول پيدا شده در مردان دانستهاند.(31) ايشان مىفرمايند: «خواهران (در اين انقلاب) حظّ وافر داشتند چون بانوان كه بيرون مىآمدند مردم مهيّج مىشدند و جمعيت ده مقابل يا صد مقابل مىشد»(32) و در جاى ديگر فرمودهاند: «شما بانوان اثبات كرديد كه در صف جلو(مبارزه) هستيد، شما اثبات كرديد كه مقدّم بر مردها هستيد، مردها از شما الهام گرفتند.»(33)
6- معمولاً انقلاب هايى كه در جهان انجام گرفتهاند، اوضاع سياسى واجتماعى را بهم ريختهاند امنيت روانى و اجتماعى را تهديد مىكنند و از شهروندان آرامش و آسايش را سلب مىنمايند امّا انقلاب اسلامى با همه قيامهاى ديگر كه در اعصار گذشته يا دهههاى اخير رخ داده، تفاوت بارزى دارد زيرا در سالهاى اول پيروزى به رغم برخى حركات منفى گروههاى چپ و منافقين در مجموع نظام اسلام مستقر گرديد و مردم كمتر مواجه با نگرانى و آشفتگى هايى كه معمولاً از عوارض تغيير رژيم است، گرديدند به تعبير امام خمينى همه چيز بهتر از اوّل شد.(34) ايشان مىفرمايند: «بحمداللّه آشفتگى هايى كه در انقلاب ايران شد، وقتى با ديگر انقلابها مقايسه شود، بسيار كم است (با وجود اين كه) رژيم گذشته خرابكارىهاى زيادى كرد و اقتصاد ما را ورشكسته كرد.»(35) و در پيامى تلويزيونى تأكيد مىنمايند: «مردم ايران بايد بدانند كه اين انقلاب با ساير انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، فرق دارد. اين انقلاب از باب اين كه انقلابى اسلامى، انسانى بود ضايعات كمى به بار آورد و ما بحمد اللّه با كمى ضايعات به پيروزى بزرگى نايل شديم.»(36) اگر واقعاً انقلاب، ريشهاى اسلامى و حامى غيبى نداشت به اين سرعت كارهايش انجام نمىگرفت، قدرت معنوى امور آن را پيش مىبرد. امام خمينى متذكر گرديدهاند: «درظرف يك سال و چند ماه تمام چيزهايى كه يك حكومت لازم دارد ملت ما بر آن رأى دادند و محقق كردند شما بدانيد كه در بعضى از ممالك كه انقلاب كردهاند، انقلاب شيطانى، بعد از بيست سال بعد از سى سال باز قانون اساسى ندارند. اين عراق كه حكومت جابر دارد و يك حكومت جابر يك حكومت جابر ديگر را از بين برده است با اين كه با تمام قدرت دارد سركوب مىكند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا يك قانون اساسى براى خودش درست كند.»(37)
7- تأثير شگفت انقلاب اسلامى بر ملل كشورهاى ديگر، اين حركت ضمن اين كه به مردمان جهان كمك كرد، خود را بازيابند و تحت تأثير مثبت قدرت و ارزشهاى انقلابى براى مبارزه با استكبار و سلطه ابر قدرتها مصممتر گرديدند و مبارزات خويش را تشديد نمودند، آنان ضمن احساس نزديكى با اين حركت اسلامى، حمايت خويش را از انقلاب اسلامى به طرق گوناگون نشان دادند. مسلمانانى كه بينش ارزشى عميق نداشتند توانستند مجدداً هويت ارزشى خود را كشف نمايند و با اسلام به عنوان دينى پويا، زنده و انقلابى آشنا شوند، نوعى هم بستگى بين مسلمانان جهان آشكار گرديد و اختلافات جزئى فرقهاى را كنار نهاده و با احساس وحدت، برادرى و هم دلى براى رهايى از يوغ قدرتهاى بزرگ مىكوشند. تأثير انقلاب اسلامى بر ژئوپليتيك جهان سبب شده است كه امپرياليسم جهانى در استراتژى خود تجديد نظر كند و از تأثير وسيع اين خورشيد فروزان بر بخشهاى تحت سيطره خود جلوگيرى نمايد همچنين انقلاب چهرههاى ارتجاعى و دست نشاندگى برخى رژيمهاى حاكم بر كشورهاى اسلامى را افشا نمود و به همين دليل آنان احساس خطر نموده و براى تضعيف انقلاب اسلامى از هيچ كوششى فروگذارى نمىكنند.(38) شكر گزار اين نعمت باشيم
در مقابل اين همه بركت و نعمت كه انقلاب اسلامى برايمان به ارمغان آورده است بايد شكر گذارى و سپاس خويش را نشان دهيم و اين ويژگى را در عمل و رفتار پياده كنيم، همه اعم از اقشار جامعه و كارگزاران و مسؤولين بايد به تكليف شرعى و اسلامى خود عمل كنند، اين صبغه الهى را حفظ كنند، براى رضاى خدا در ميدانهاى علم، فرهنگ و اقتصاد گام نهند تا خدا آنها را هدايت، اعانت و همراهى كند، تمام آحاد جامعه به تربيت، تزكيه و خودسازى درونى نياز دارند و اگر به اين مقصد روى آورند شياطين در قلوب آنان لانه نمىكنند.
به كمال و معنويت نزديك مىشوند، آنهايى كه مقامى دارند بايد بيشتر مراقب باشند و آن گرايشهاى نفسانى را اگر از وجود خود پالايش نكنند به وضع ناگوارى مبتلا مىشوند زيرا سقوط آنهايى كه بر قلهها و ارتفاعات قرار گرفتهاند از آنهايى كه بر زمين هموار فرو مىافتند بسيار بدتر و خطرناكتر است، وقتى نظامى ادعاى اسلامى بودن دارد بايد بكوشد مفاسد و نواهى از جامعه رخت بربندد و با امكانات و تجهيزاتى كه در اختيار مىباشد لازم است اصل استوار امر به معروف و نهى از منكر زنده و جارى و سارى باشد و در ميان مردم چون بوستانى عطر افشانى كند و نه آن كه خداى ناكرده مردم مؤمن، شهيد داده، جانبازان، بسيجيان وارسته و رزمندگان دلاور از باتلاقهاى گناه، ابتذال و برنامهها و حركتهاى ضد ارزشى و نشريات مخرّب و وهنانگيز شكوه و گلايه كنند و برخى كارگزاران را براى زمينه سازى چنين امورى مورد انتقاد قرار دهند و از اين بابت نگران و آشفته باشند.
همه بايد همّت خويش را در اين راستا بكار گيرند كه عدالت و قسط اسلامى در جامعه اقامه گردد، فاصله بين اقشار جامعه به لحاظ امكانات رفاهى و برخى تسهيلات كاهش يابد، محرومين صالح به حقوق واقعى خود برسند و بدانند عدالت و توزيع مناسب در متن اسلام وجود دارد و از اصول مهم انقلاب اسلامى بوده و هست،
پس عملى نمودن آن را با شتاب افزونتر در برنامه كار خود قرار دهند. امام خمينى مىفرمايند: «شكرگزارى در اين نعمت بزرگ اين است كه اولاً تقوا را پيشه خود كنيم و خداى تبارك و تعالى را در تمام امور حاضر و ناظر ببينيم…همه عالم محضر خداست، هرچه واقع مىشود در حضور خداست…»(39)
عمّال اجانب در صدد آن هستند كه در ميان مردم بروند و آنان را به جان هم بيندازند و در صفوف استوار آنان سستى ايجاد كنند و زمينه فراموشى حركتى انقلابى و ارزشى را تدارك ببينند، بايد مراقب اين افراد كه در مواقعى برخى جاهلان هم در بين آنان ديده مىشوند، باشيم. اين قلمهاى مسمومى كه با نوشتههاى خود مىكوشند انقلاب را از خاصيت خود خالى كنند، نبايد در برابر كارشكنى آنان بىتفاوت بود، ارگانهاى ذيربط بايد حساسيت افزونترى نشان دهند، اگر خطبا، مبلغان، مربيان و ساير افراد دلسوز كنار بروند و اينها با قلم و افكار انحرافى پيش بروند، نيروى محرّكه نظام صدمه مىبيند و گرفتارىهاى زيادى براى همه بوجود مىآيد. امام خمينى مىفرمايند: «يك كشور وقتى آسيب مىبيند كه ملتش بى تفاوت باشد راجع به آسيبها»(40) يأس و افكندن بذر نااميدى در بين مردم كار پيروان شيطان است، آنان كه به ملّت اسلامى تزريق مىكنند كه نمىتوانيد و عاجز مىباشيد، بايد تابع اراده ديگران باشيم بايد كنار زده شوند، در عوض بايد به مردم اميد داد، نويسندگان، روزنامه نگاران، گويندگان، رسانههاى گروهى بايد اين واقعيت را در مردم زنده نگه دارند كه توانا هستند، استعدادهاى خلّاقى در بين آنان وجود دارد چنانچه هر روز شاهد شكوفايىهاى علمى و فكرى و اختراعات و اكتشافات هستيم، ايجاد اطمينان و استقلال روحى در جامعه آرامش و امنيت و توسعه علمى و فرهنگى را تقويت مىكند.
اهانت توطئه است و حساب انتقاد كنندگان باافرادى كه همه چيز را تخطئه مىكنند كاملاً جداست اين كه القاء مىنمايند مردم آن شور مذهبى را از دست دادهاند خود نوعى سمپاشى است البته امكان دارد افرادى از افكار و باورهاى انقلابى فاصله گرفته باشند ولى خوشبختانه نشاط مذهبى، حرارت ارزشى همچنان با حضور خود جامعه را عطر آگين مىسازد، برخى كه برخاستهاند و قلم بر دست گرفته و مدام نق مىزنند و به خردهگيرى و اشكال تراشى مى پردازند و مىخواهند اوضاع را آشفته، خراب و نااميد كننده جلوه دهند گويا از حقايق تاريخى، واقعيتهاى اجتماعى و برخى حقايق غافلند يا مىدانند و نمىخواهند بيان نمايند. بديهى است در شكل اجرايى برخى امور فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى نارسايىها و سوء مديريتهايى ديده مىشود ولى ضمن تذكرات براى اصلاح اين امور بايد از موفقيتها و تلاشهاى اميدوار كننده هم سخن گفت.
در سال 1357 حدود 6 ميليون بشكه نفت از مخازن ايران برداشت مىگرديد و عمدهاش صادر مىشد اما در چند سال اخير 5/3 ميليون بشكه نفت برداشت شده كه نيمى از انرژى توليد شده در كشور مصرف و بقيه صادر مىگردد. در آن زمان صرفاً 5 شهر از نعمت گاز برخوردار بودند و در سال جارى 400 شهر گاز دارند، مشترك گاز در سال 1357، 46000 نفر بود ولى حالا 5 ميليون نفرند. خطوط لوله گاز در سال 1357 حدود 2000 كليومتر بود ولى اكنون قريب به هفتاد هزار كيلومتر است، در رژيم گذشته 13 سد ساخته شد اما پس از انقلاب ضمن اين كه دهها سد در حال مطالعه و طراحى است يكصد و پنجاه سد احداث شده است. در سال 1357 صرفاً هفت هزار مگاوات برق داشتيم و امروزه حدود 33000 مگاوات برق نصيب كشور شده است. در سال 1357 3 ميليون مشترك برق داشتيم و اكنون ميزان مشتركين به 18 ميليون نفر رسيده است.در سال 1357، آب بهداشتى و سالم آشاميدنى در روستاها نبود ولى پس از انقلاب تمامى روستاها از آب شُرب برخوردار گرديدند، در سال 1357، كشور سيستم فاضلاب نداشت امّا اكنون در اكثر شهرهاى ايران اين خطوط يا احداث شده و يا در حال انجام است.(41) در حالى كه ميانگين جهانى نرخ اميد به زندگى 63 سال است اين نرخ براى ايران به حدود 75 سال رسيده است. تعداد خانههاى بهداشت در ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى 2536 واحد بود ولى اين ميزان در سال 1381 به 16000 واحد رسيد. تعداد پزشكان عمومى در سال 1357،14725 نفر بود ولى در سال 1381 به حدود 70000 نفر رسيدهاند، در هنگام پيروزى انقلاب، از هر صد هزار تولد زنده 255 مادر جان خود را از دست مىدادند، در حال حاضر اين رقم به كمتر از 35 نفر رسيده است، 93% روستاها و صد در صد شهرها به خدمات اوليه بهداشتى دسترستى دارند كه از متوسط برخى كشورها بالاتر است.(42)
آنان كه در روزنامهها مىكاوند تا خبرى بيابند مبنى بر اين كه فردى از گرسنگى مرده است و اين را در كتاب خود به عنوان كارنامه منفى نظام بياورند، فكر نمىكنند كه اولاً مشخص نشده آن فرد بر اثر چه عاملى جان خويش را از دست داده است. ثانياً موارد جزئى و نادر نمىتواند شاخص كلّى باشد. ثالثاً چرا اين همه موفقيت بدست آمده براى محروم زدايى را درج نمىكنند تلاش هايى كه كميته امداد امام خمينى، سازمان بهزيستى، تأمين اجتماعى و جهاد كشاورزى براى رسيدن به يك زندگى عارى از فقر و نادارى و خودكفايى رسيدن به عدالت اجتماعى انجام دادهاند از نظر اين آقايان دورمانده است اميد آن كه آنان انديشه و خرد خويش را بكار گيرند و واقعيتها را بنگارند و ضمن انتقاد اصولى موفقيتها و پيروزىها را هم از ياد نبرند و براى خوش آمد اين و آن حقايق را كتمان نكنند. خاتمه نوشتار را با فرازهايى از بيانات مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه العظمى خامنهاى معطّر مىسازم: «آيا روشنفكر نمايانى كه در سايه آزادى اسلامى فرصت و امكان آن را يافتهاند كه صفحاتى را به داعيه روشنفكرى از سخنانى خوشايند بيگانگان پر كنند، شهامت آن را دارند كه به صراحت اقرار كنند كه داغ و غصه آنان نه براى علم و آزادى بلكه به خاطر جمع شدن سفره فساد و كوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ غربى است و دشمنى آنان با نظام نه به دليل وجود عيب و نقيصهاى در آن بلكه به انگيزه بازگشت به همان دنياى شرم آورى است كه بيگانگان براى آنان بوجود آورده و از خود آنان در راه آن كمك گرفته بودند و از مسخ شدگان فرهنگ استعمارى غرب هيچ انتظارى نيست. اميد و انتظار از روشنفكران صادق و دلسوزى است كه تعالى و عزت و پيشرفت معنوى و مادى كشور خود را مىجويند. شايسته است كه اينان نظام اسلامى را قدر بدانند.»(43) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. سوره فاطر، آيه دوم. 2. درجستوى راه از كلام امام، دفتر دهم، ص 114. 3. مجله نگهبان، شماره 56، ص 9. 4. پيرامون انقلاب اسلامى، شهيد دكتر بهشتى، ص 54 – 53. 5. در جستجوى راه از كلام امام، همان دفتر، ص 147. 6. همان، ص 167. 7. روزنامه اطلاعات، شماره 22131. 8. انقلاب ايران و مبانى رهبرى امام خمينى، سايروس برآم، ترجمه پ شيرازى، ص 3، 10، 18، 76. 9. صبح اميد(ويژه نامه روزنامه اطلاعات)، شماره 22122 ، ص 3. 10. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر 10، ص 146. 11.همان، ص 125. 12. همان، ص 172. 13. بيانات آية اللّه لنكرانى، سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى، ج 6، ص 115. 14. صبح اميد، ص 3. 15. نك: نداى حق، ص 118. 16. صبح اميد، ص 3. 17. نك در جستجوى راه از كلام امام، دفتر دهم، ص 136، 148، نيز دفتر 22، ص 235. 18. صحيفه نور، ج سوم، ص 352. 19. همان، ص 300. 20. سوره فتح، آيه 4. 21. سوره فتح، آيه 18. 22. سوره حجرات، آيه 7. 23. همان، آيه 19. 24. صحيفه نور، ج 4، ص 131 – 130. 25. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر 10، ص 128. 26. صبح اميد، ص 3. 27. صحيفه نور، ج 7، ص 468. 28. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر 10، ص 126. 29. سوره اسرى، آيه 36. 30. روزنامه اطلاعات 24 بهمن 1361. 31. تأملى بر جايگاه زن، جلد اول، ص 255 – 254. 32. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر ده، ص 143. 33. حديث ولايت، ج 4، ص 367 – 366. 34. سيماى زن، در كلام امام خمينى، ص 96. 35. روزنامه جمهورى اسلامى، 23 خرداد، 1361. 36. صحيفه نور، ج 5، ص 137. 37. همان، ج سوم، ص 279. 38. همان،ج 7، ص 469. 39. اسلام انقلابى و انقلاب اسلامى، دكتر ابوالفضل عزتى، ص436. 40. صبح اميد، ص 3. 41. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر 22، ص 191. 42. روزنامه اطلاعات، شماره 23111، ص 2. 43. مرورى كوتاه بر دستاوردهاى بهداشتى درمانى پس از انقلاب، دكتر على اكبر سيارى، جام جم، شماره 802، سال سوم، ص12.