حزب صهيونيستى ليكود در روز 6/1/2005 ميلادى با افتتاح شعبه خود در منزل خانواده “محمود عباس” در شهر “صفد” (واقع در مناطق اشغالى سال 1948) كه سالها قبل توسط صهيونستها اشغال شده بود، در واقع به وى پيام داد گرچه انتشار اين خبر و دست زدن صهيونيستها به چنين اقدامى كسى را شگفت زده نكرد.
اين در حالى است كه محمود عباس پيش از انتخابات رياست تشكيلات خودگردان فلسطين با محكوم كردن انتفاضه و مقاومت و پافشارى بر ضرورت حذف به اصطلاح انتفاضه مسلحانه و هرج و مرج در امر سلاح و از سرگيرى گفت و گوها با دشمن صهيونيستى امتيازات سياسى و تبليغاتى زيادى به دشمن اعطا كرد.
اين همان شهر صفد است كه محمود عباس در گفت و گو با نشريه “يديعوت آحارانوت” آن را به عنوان مادرى هميشه دلسوز و مهربان توصيف كرد. اما ملت فلسطين هنگامى كه عكس خانوادگى محمود عباس، همسر، فرزندان و نوههايش را با اين حجم گسترده در رسانههاى گروهى ديد شوكه شد گويى او دولت مستقل فلسطين را تشكيل داده، سرزمين و مقدسات فلسطين را آزاد كرده، آزادى و استقلال را به ملت فلسطين بازگردانده و يا بازگشت آوارگان و پناهندگان، ملت واحد فلسطين را در اين سرزمين جمع كرده است از اين رو مستحق اينهمه تكريم و تقدير است!!!
گويا ابومازن در فضاى هرج و مرج در نقشها و اولويتها درتشكيلات خودگردان فراموش كرده كه امروز منصب و مسؤوليت در فلسطين در واقع تكليفى براى تلاش تا دستيابى به استقلال واقعى و باز پسگيرى سرزمينهاى غصب شده است و هرگز موضوعى تشريفاتى به شمار نمىرود. به نظر مىرسد محمود عباس با اين چنين جشنهاى كارناوال گونه مىكوشد بر واقعيت اين پيروزى و اشكالات آن و همچنين شركت اندك مردم در انتخابات و تأثير قدرتمند نيروهاى اسلامى (جنبش جهاد اسلامى و جنبش حماس) بر افكار عمومى فلسطين سرپوش گذارد. محمود عباس 62 درصد از آراء رأى دهندگان را به دست آورد.
اما با بررسى شمار افرادى كه حق رأى داشتند نسبت واقعى فقط 8/26 درصد است. شمار فلسطينىهاى ثبت شده بالغ بر 8/1 ميليون نفر بود. اين درصد بسيار اندك براى پيروزى در انتخابات رياست تشكيلات خودگردان فلسطين اين احتمال را كه رأىگيرى بر اساس برنامه سياسى عباس يا محبوبيت وى بوده است، منتفى مىسازد. ابومازن امروز به عنوان رييس تشكيلات خودگردان فلسطين اختيار كامل براى انجام هر كارى را در زمينه مذاكره با دشمن صهيونيستى و همچنين مسأله فلسطين و مقاومت ندارد.
در اينجا يك نكته حقوقى و تشكيلاتى وجود دارد و آن اينكه انتخاب محمود عباس از سوى برخى اعضاى كميته به عنوان رييس دائم كميته اجرايى سازمان آزادى بخش فلسطين در واقع گذر از مجلس ملى فلسطين است چرا كه مىشد ابومازن مانند “روحى فتوح” كه به عنوان رييس موقت تشكيلات خودگردان فلسطين برگزيده شد تا زمان برگزارى نشست فوق العاده اعضاى مجلس ملى فلسطين و تمام نمايندگان ملت و نيروهاى سياسى فلسطين در داخل و خارج به عنوان رييس كميته برگزيده شود.
محمود عباس به عنوان رييس تشكيلات خودگردان فلسطين بايد از تجربيات گذشته در پيمانهاى اسلو در زمينه درك نيات دشمن صهيونيستى و صداقت آن در روند صلح و ساير موارد مشابه درس عبرت بگيرد. به رغم تجربه محمود عباس در زمان تصدى پست نخست وزيرى در دوران عرفات كه پر از نكات و عبرتهاست اما متأسفانه ابومازن در آن زمان قادر به مقابله با فشارهاى آمريكا و رژيم صهيونيستى، دفاع شجاعانه از حقوق و خواستههاى فلسطين يا مذاكره جدى در فلسطين با تمام نيروهاى سياسى ملى و اسلامى فعال نبود. او حتى نتوانست از ابوعمار به عنوان دوست مبارزاتى خود دفاع كند. محمود عباس، رهبرى تاريخى را ترك كرد تا در محاصره بميرد و به دست دشمن صهيونستى در رام اللّه تصفيه شود.
“حسن الكاشف” از رهبران جنبش فتح و تحليلگر مسائل سياسى در اين باره گفت: ياسر عرفات در آن واحد يك مذاكره كننده و يك مبارز بود اما مرجعيت محمود عباس فقط سياسى است. اگر اين توصيف براى عباس و شيوهاش در حل مسأله فلسطين را بپذيريم بايد بدانيم كه در الفباى علم سياست، فعاليت سياسى و گفت و گو همان امتداد جنگ و همراه و همسو با آن است و جايگزين آن قلمداد نمىشود.
ويتنامىها با جنگ، موفق به بيرون راندن اشغالگران آمريكايى از سرزمين خود شدند و حتى وقتى پشت ميز مذاكره مىنشستند باز هم مىجنگيدند. واقعيت هايى كه نبردها را مىسازد همان مؤلفهها و برگهاى برندهاى است كه به گفت و گو كننده قدرت مىبخشد و فشارهاى اشغالگران بر او را كاهش مىدهد. پس چرا امروز به رغم دستاوردها و موفقيتهاى ملموس مقاومت و اقدام مسلحانه در برابر دشمن صهيونيستى و شكست سنگين روند سازش از زمان امضاى پيمان اسلو تا كنون از ملت فلسطين خواسته مىشود كه از تمام عناصر قدرت و مقاومت خود دست بردارد و پرچم تسليم را در برابر دشمن صهيونيستى به اهتزاز درآورد و آنگاه مذاكرات را آغاز كند؟
محمود عباس امروز فرصتى تاريخى دارد تا خلأ پس از عرفات را پر كند اما براى موفقيت در اين زمينه با چالشها و مسؤوليتهاى داخلى و خارجى و شخصى روبروست لذا:
1- عباس بايد در شخصيت و ايده خود ميان يك مبارز و سياستمدار تعادل برقرار كند و به صورت يك روشنفكر كه سكوت اختيار كرده و فقط نظارهگر تحوّلات باشد با مسأله فلسطين برخورد نكند ودر روند ايجاد تحولات با ملتش مشاركت داشته باشد. اين امر او را بيش از پيش به آرمانها و آرزوهاى مردم و گرايشهاى سياسى و ملى آنها در زمينه فوائد مقاومت نزديك خواهد ساخت و سهم بسزايى در ايجاد يك پايگاه مشترك براى همسويى با سنگر مقاومت و نيروهاى اسلامى و ملى آن خواهد داشت.
2- او بايد از امتياز دهى رايگان در رسانههاى گروهى، جشنها، مراسمها و روابط عمومى سياسى با صهيونيستها، آمريكايىها و اروپايىها به صورت محكوم كردن انتفاضه ملت فلسطين و مقاومت مسلحانه دست بردارد زيرا تمام اقشار مردم و گروههاى ملى و اسلامى بر انتفاضه و مقاومت مسلحانه به عنوان امتداد تاريخ مبارزه 55 ساله ملت فلسطين در برابر رژيم صهيونستى اتفاق نظر دارند.
3- ابومازن بايد از تكرار طرحهاى شكست خورده سياسى سابق و اشتباهات گذشته كه باعث كاهش محبوبيت وى به ميزان زيادى شد دست برداشته و در دام دشمن صهيونيستى و تلاش اين رژيم براى قرار دادن توپ بحرانهاى خود در زمين فلسطينىها نيفتد. دشمن صهيونيستى زير ضربات مقاومت تصميم به عقب نشينى گرفت. بنابراين اگر عباس پيروزى فلسطينى را به پيروزى اسراييلى تبديل كند ديگر اين امر ملى گرايى به شمار نمىرود. امروز عملياتهاى مقاومت در غزه پاسخى به تجاوزات و تروريسم شارون است و در چارچوب دفاع از ملت فلسطين قرار دارد از اين رو كه بگويد: «اگر مقاومت به تروريسم صهيونيستى پاسخ ندهد رژيم صهيونيستى در غزه به ما امنيت خواهد بخشيد و به فكر عقب نشينى از آن مىافتد» دچار توهم شده است.
4- عباس بايد به اصول و آرمانهاى ملى كه خطوط قرمز محسوب مىشوند و دستكم آن چيزهايى كه عرفات در كمپ ديويد به آن تمسك جست مانند قدس، آوارگان، دولت فلسطين و مرزها، مسؤوليتها و اختيارات اين دولت، انحلال شهركها و ساير مسائل راه حل نهايى پايبند بوده و از سخنرانى هايى كه احساسات ملت فلسطين را جريحه دار مىسازد و همچنين از معامله پنهانى با دشمن صهيونيستى خوددارى ورزد.
5 – محمود عباس و نزديكان وى تا ديروز رژيم صهيونيستى را عامل شكست وى به عنوان نخست وزير در دوره عرفات مىدانستند پس چه عاملى باعث شد دشمن صهيونيستى امروز خود عوامل موفقيت را در اختيار ابومازن قرار دهد. آيا اين امر مىتواند علتى جز موافقت ابومازن با قرار گرفتن در سنگر دشمن صهيونيستى و گردن نهادن به شروط و تمايلات تل آويو داشته باشد. امرى كه به مثابه مرگ سياسى و ملى ابومازن است.
6 – مسؤوليت دشوار اساسى عباس ايجاد توافق ميان فلسطينىها در داخل به منظور حل مشكلات است. اگر عباس در اين امر موفق شود رژيم صهيونيستى با ملتى متفق القول بر سر يك استراتژى واحد روبرو خواهد شد. به طور حتم تحقق اين امر نيازمند يك مرجعيت ملى و رهبريتى است كه تمام جناحهاى سياسى ملى و مذهبى در آن شركت داشته باشند. نبايد فراموش كنيم كه ما همچنان در مرحله آزادى، تحقق استقلال ملت فلسطين و تعيين سرنوشت قرار داريم و وارد مرحله تشكيل دولت مستقل فلسطين كه آرزويش را در سر مىپرورانيم، نشدهايم.
7- همه، ميزان استقبال آمريكا و رژيم صهيونيستى از پيروزى محمود عباس در انتخابات رياست تشكيلات خودگردان فلسطين را ديدند. شارون وعده داد كه به سرعت با وى ديدار كند و دولت آمريكا مقرر كرد كه 100ميليون دلار به منظور حمايت از دستگاههاى امنيتى فلسطين اختصاص دهد اما ديرى نپاييد كه پيش از اداى سوگند اعمال فشار و باج خواهى بر وى آغاز شد. روشن است كه هدف آمريكا و رژيم صهيونيستى از اين فشارها سوق دادن ابومازن به سوى برخورد شديد با نيروهاى مقاومت تحت عناوينى چون مقابله با تروريسم فلسطينى و نابود سازى زيربناى آن، جمع آورى سلاح، جلوگيرى از اقدامات تحريكآميز و ساير خواستههاى امنيتى جديد و قديم رژيم صهيونيستى مىباشد در غير اين صورت هيچ گفت و گويى با عباس صورت نمىگرفت و عباس بايد از ميان دو راه قرار گرفتن در سنگر دشمن صهيونيستى يا ايستادن در سنگر مقاومت، يكى را برگزيند.
8 – مردم فلسطين از فساد سياسى، مالى و ادارى و امنيتى در تشكيلات خودگردان منزجر و خواستار اصلاحات هستند اما اين ملت اصلاحات را به عنوان يك نياز داخلى در فلسطين مىخواهند كه مبتنى بر ضرورتهاى تاريخى و سياسى باشد نه اصلاحاتى هدايت شده و گزينشى به شيوه آمريكايى كه هدف از آن درهم شكستن پايههاى مقاومت و قدرت ملت فلسطين و فروپاشى كيان، هويت و فرهنگ جامعه فلسطين از درون است تا در نهايت مجبور به پذيرش مشروعيت اشغالگر و فرهنگ آن به مانند الگوى آمريكايى در عراق شويم.
در اين ميان برخى معتقدند در نكاتى كه ذكر شد قدرت رژيم صهيونيستى و همچنين امكانات و توانمندىهاى اين رژيم براى ضربه زدن به ملت فلسطين ناديده گرفته شده است. با كمال تأسف صاحبان اين انديشه همان عوامل مصيبت و بدبختى ملت ما هستند زيرا عامل بى اعتمادى در ملت ما بوده و نسبت به قدرت و دستاوردهاى اين ملت در 55 سال گذشته در زمينه زنده نگه داشتن مسأله فلسطين از خود بىتفاوتى نشان مىدهند. اگر بخواهيم نسبت به اين افراد ديدى خوش بينانه داشته باشيم بايد بگوييم كه نمىتوانند درك كنند كه عقب نشينى دشمن صهيونيستى از نوار غزه و ايجاد ديوار امنيتى توسط صهيونيستها (حتى در صورت ناديده گرفتن دستاوردهاى انتفاضه) نشانگر پيروزى دشمن نيست بلكه نمايانگر شكست تل آويو مىباشد. به نظر من نكاتى كه ذكر شد مهمترين مؤلفههاى خلاصى محمود عباس از شرك دشمن صهيونيستى است. محمد ابوجهاد نماينده جنبش جهاد اسلامى فلسطين در ايران
به نقل از نداء القدس، شماره 83.
پاورقي ها: