طلوع فجر

طلوع فجر غلام حسين صميمى حضور امام زادگان متعدد در قم به ويژه وجود مبارك فاطمه معصومه(س) به اين شهر، قدر و منزلتى خاص مى‏بخشد و بسترى مى‏شود از براى ورود و پرورش راويان شيعى و در نتيجه مكتب روايى ويژه در برابر مكتب حديثى بغداد. با اين تفاوت كه مكتب حديثى و عقل گرايى بغداد در برابر حوادث و ناملايمات سلجوقيان، در نيمه قرن پنجم هجرى از گردونه مقاومت فرو مى‏افتد و به افول مى‏گرايد و به تدريج در نجف و يمن پديد مى‏آيد. امّا مكتب حديثى «قم» با نشاط و رونق به رشد و بالندگى خود ادامه مى‏دهد و به قرن 14 هجرى داراى بزرگ‏ترين حوزه علميه جهان تشيّع و مركز نشر دانش اسلام ناب محمدى بر ساير جهان مى‏گردد. هر چند تشيع در قم به قرن نخست مى‏رسد، امّا ورود حضرت معصومه(س) بدين شهر توجه و رونقى تازه مى‏دهد. اين بانوى پاك در ميان همه امام زادگان كه نه تنها در ايران و بلكه در سراسر جهان اسلام مدفونند، وجهه ممتاز دارد. شايد نتوان امام زاده‏اى را جست كه چون اين بانوى گرامى در طول تاريخ پر نشيب و فراز اسلام، مورد توجّه و اهتمام عالمان و مراجع تقليد باشد و هم عالمان و مراجع تقليد فراوان، و حتّى پادشاهان در جوارش آرميده باشند، و به روشنى مى‏توان گفت كه امروز آنچه از بركت حوزه علميه قم در جهان اسلام به چشم مى‏آيد به بركت وجود حضرت معصومه(س) در اين شهر است، با اين همه در خصوص معرفى اين بانوى بزرگ كارى سزاوار و در خور ديده نمى‏شود – چه در زمينه شناساندن حضرت معصومه(س) و چه در خصوص معرفى اين شهر شيعى و مقدساتش و راهى طولانى است بين آنچه هست و آنچه بايد باشد، كه اميد است به فضل الهى و با همّت محققان و دست اندركاران فرهنگى اين مهم نيز حاصل آيد. سفير نور به سال دويست 200 هجرى مأمون حضرت امام رضا عليه السلام را به مرو مى‏خواند(1) و روز شنبه هفتم رمضان 201 ه براى خلافت پس از خود از مردم بيعت مى‏ستاند.(2) در همين سال نيز فاطمه معصومه(س) كه نزد اهل بيت(ع) مقام و منزلتى ويژه دارد. براى ديدن و پيوستن به امام از راه جبل به جانب خراسان مى‏آيد. در شهر ساوه بيمار مى‏شود و مى‏پرسد: «ميان من و شهر قم چقدر مسافت است؟ مى‏گويند ده فرسخ است. به خادم خود مى‏فرمايد: كه راه قم پيش گيرد و بدين گونه به قم مى‏آيد و در منزل موسى بن خزرج، پسر سعد اشعرى فرود مى‏آيد.»(3) البته، حسن بن محمّد قمى اين روايت را نمى‏پذيرد و مى‏گويد: «روايت درست آن است كه چون خبر به آل سعد مى‏رسد، تصميم مى‏گيرند كه حضرت را ديدار كنند و از او درخواست ماندن در قم نمايند، جمعيتى انبوه آماده استقبال مى‏شود، موسى بن خزرج شبانه از آن ميان بيرون مى‏آيد و شرف ملازمت مى‏يابد و مهار شتر ايشان را مى‏گيرد و به سوى قم مى‏آورد و در منزل خود جاى مى‏دهد و حضرت معصومه(س) پس از 16 يا 17 روز در اثر همان بيمارى دعوت حق را لبيك مى‏گويد و روح پاكش به سوى ملكوت اعلى پر مى‏گشايد. موسى پسر خزرج پس از مراسم غسل و كفن بدن پاك آن بانوى بزرگ را كمى بيرون از قم، در زمينى كه از خود اوست و به «بابلان» معروف است به خاك مى‏سپارد و بر خاكش از بوريا سايه بانى مى‏سازد.»(4) خبر ديگر نيز هست كه حسين بن موسى بن بابويه از زبان محمد بن‏حسن الوليد مى‏گويد: كه چون فاطمه(س) دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام از دنيا مى‏رود غسل مى‏دهند و كفن مى‏كنند و نزد سردابى كه در بابلان از پيش آماده كرده‏اند مى‏گذارند، اختلاف مى‏كنند كه چه كسى بدن مطهر را به خاك سپارد و سپس اتفاق مى‏نمايند كه خادم آن حضرت كه پيرى است خداشناس و صالح اين مهم را به عهده گيرد كه ناگهان دو سوار را مى‏بينند كه با شتاب از بيابان به سوى آنان مى‏آيند و با پارچه دهانشان را پيچيده‏اند تا صورتشان ديده نشود. نزد جمعيّت فرود مى‏آيند و بر جنازه «فاطمه معصومه(س)» نماز مى‏خوانند و داخل سرداب مى‏شوند و جنازه آن بانوى كريمه را برداشته و دفن مى‏كنند و از سرداب بيرون مى‏آيند و سوار مى‏شوند و مى‏روند و هيچ كس نمى‏داند، چه كسى هستند و به كجا مى‏روند. علامه مجلسى مى‏نويسد: محراب عبادت كه فاطمه معصومه(س) در آن نماز مى‏گذارده هنوز هست(5) و در زمان ما نيز هست. در محله‏اى كه به دان ميدان مير مى‏گويند و آن خانه را ستّيه به معناى بى بى خانم. آيت جمال‏ فاطمه معصومه(س) از پرهيز كارترين و دانشمندترين بانوان خاندان رسول خدا(ص) است كه در تقوى و فضايل معنوى نمونه‏اى والا به شمار مى‏آيد و پيشوايان پاك شيعه نيز بدين بانوى بزرگ اسلام توجهى ويژه دارند. شمارى از بزرگان شيعه از منطقه رى نزد امام صادق(ع) مى‏رسند و به حضرت مى‏گويند: ما از مردم رى مى‏باشيم كه خدمت شما رسيده‏ايم. حضرت مى‏فرمايد: خوش آمدند برادران قمى ما اين سخنان سه بار ادامه مى‏يابد و هر سه بار هم امام همان را مى‏فرمايند، مى‏پرسند: مگر مردم قم چگونه‏اند: و چه ويژگى دارند؟ امام صادق(ع) مى‏فرمايد: خدا را حرمى است و آن مكّه است و رسول خدا(ص) را هم حرمى و آن مدينه است و براى اميرالمؤمنين نيز حرمى و آن كوفه است و بدانيد كه حرم من و حرم فرزندان من قم است. قم كوفه صغيره است و همانا از براى بهشت هشت در است كه سه در آن به سوى قم است و سپس مى‏فرمايد: «تقبض فيها امرأة من ولدى و اسمها فاطمة و تدخل بشفاعتها فى الجنة شيعتى جميعاً؛(6) وفات مى‏كند در قم زنى كه از فرزندان من است و نام او فاطمه دختر موسى بن جعفر است و داخل بهشت مى‏شوند به سبب شفاعتش همه شيعيان من.» در زيارت نامه آن حضرت هم كلمه شفاعت هست: «يا فاطمة اشفعى لى فى الجنة فانّ لك عند اللّه شأناً من الشأن».(7) تنوين براى تعظيم است و الف و لام براى عهد و شأن مقامى است كه قابل درك نيست، مگر از براى كسانى كه در مقامى چون او يا نزديك به او باشند و مى‏توان گفت واژه شأن براى تفخيم و اشارت به عظمت و بزرگى معنوى آن حضرت است. بزرگى كه جز براى عارفان دانسته نيست. علّامه مجلسى مى‏نويسد:روايت امام صادق(ع) به دورانى است كه هنوز امام هفتم پدر فاطمه معصومه(س) تولّد نيافته است و حدود هفتاد سال بعد آن بانوى كريمه در قم رحلت مى‏نمايد.(8) خبرى است از على بن ابراهيم كه سعد بن سعد اشعرى چندى پس از رحلت فاطمه معصومه(س) در خراسان به حضور امام رضا عليه السلام مى‏رسد، امام مى‏فرمايد: قبرى از ما نزد شماست سعد مى‏گويد: فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) را مى‏فرماييد؟ مى‏فرمايد: بلى. «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة»(9) هر كس او را با شناخت زيارت نمايد بهشت براى او است. پس امام رضا(ع) روش زيارت را به سعد ياد مى‏دهد كه چون به قبر مى‏رسى 34 مرتبه اللّه اكبر و 33 مرتبه الحمد للّه و 33 بار هم سبحان اللّه مى‏گويى و آنگاه سلام مى‏دهى: السلام عليك يا فاطمة و رحمة اللّه و بركاته.(10) همين زيارت كه در مفاتيح براى اين بانوى كريمه است همان است كه حضرت امام رضا(ع) به سعد اشعرى مى‏آموزد. جمله عارفاً بحقها كه در حديث است مفاهيمى گسترده و عميق دارد و بى شك از مفاهيم آن تشيع اعتقادى و شيعى اثنى عشرى است همراه با خلوص نيّت و علم. حديث ديگرى هم از همين سعد است كه امام رضا(ع) مى‏فرمايد: «من زارها فله الجنة»(11) روشن است كه حديث همان است و كلمه عارفاً بحقها افتاده است نه اين كه حضرت در مكان و زمانى متعدد به دو گونه فرموده است و چون غالباً احاديث نقل به معناست واژه‏هاى گوناگون در نقل يك حديث فراوان است. حديث ديگرى هم هست كه نخست علامه مجلسى مى‏آورد و در ديگر كتب معاصران نيز فراوان به چشم مى‏آيد كه امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد: «من زار المعصومة فى قم كمن زارنى»(12) كه پيداست واژه معصومه بعدها به متن روايت آمده و اصل حديث من زار الفاطمة و يا من زارهاست كه دنباله كلام امام پس از همان حديث سعد بن سعد اشعرى است. مصعومه اسمى است كه توسط شيعيان ايران به فاطمه پيوند مى‏يابد و رفته رفته جاى گزين نام مبارك آن حضرت مى‏شود و در فرهنگ عموم به فاطمه معصومه و معصومه قم شهرت مى‏گيرد كه البته به خاطر مقام و عظمت اين بانوى گرامى نزد ايرانيان است. واژه عصمت شايد به خاطر كمى سن ايشان باشد و شايد هم جهت طهارت و پاك دامنى و عصمت به معناى بى گناهى و نيز نفى خطا و اشتباه كه براى امام بايسته است و در همه چهارده معصوم وجود دارد و ديگر عصمتى كه جايز است و از براى بزرگان و اولياء خداوند است كه پاكند و خالى از آلودگى. حضرت امام جواد از ايشان به «عمّتى» ياد مى‏كند: من زار قبر عمّتى بقم فله الجنة(13) در ميان 36 فرزند امام هفتم تنها ايشان مورد توجه ويژه پيشوايان معصوم چون امام صادق(ع) و امام رضا(ع) و امام جواد (ع) است و شناخت حق و بزرگى وى شرط قبولى زيارت است. الهم عرفنا بحقه. پى‏نوشت‏ها: – 1. التبينه و الاشراف، ص 303. 2. يعقوبى، ج 3، ص 128. 3. گنجينه آثار قم، ج 1،ص 382. 4. تاريخ قم، ص 214. 5. بحارالانوار، ج 57، ص 219. انوار المشعشعين، ج 1، ص 488. 6. همان. 7. مجالس المؤمنين، ج 1، ص 83. بحارالانوار، ج 60، ص 316، احقاق الحق، ج 6، ص 282. 8. بحارالانوار، ج 102، ص 266. 9. همان. 10. همان. 11. همان، ج 58، ص 216 ؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 576. 12. وسائل الشيعه، ج 14، ص 576. 13. بحارالانوار، ج 102، ص 265.