روش تربيت در نهج البلاغه‏

قسمت دوم‏ و: توبه يا مكتب تربيت‏
يكى از مهمترين روشهاى تربيت، كه در منابع دينى مخصوصاً قرآن و نهج البلاغه روى آن سخت تكيه و پافشارى شده است «توبه» و بازگشت به سوى خداوند متعال است و تاريخ نيز در صفحات بى شمار خود آثار گرانبها و گرانسنگ تربيتى و سازندگى توبه را در خود ثبت كرده است، از زمان حضرت آدم(ع) گرفته تا دوران خاتم، توبه آدم بركات بى شمارى را براى او در پى داشت و تائبان دوران پيامبر(ص) همچون ابولبابه، و مراد، هلال، و كعب و…هنوز منشأ تربيت است، چرا كه هنوز ستون توبه «استوانة التوبه و يا ابولبابه» در مسجد النبى (ص) مركز گريه‏ها و ناله و توبه‏هاست، تاريخ هنوز توبه حربن يزيد رياحى را فراموش نكرده و هنوز ناله‏هاى «انى تائبٌ الى اللّه» او را در گوش دارد كه چگونه با يك گام بلند به نام «توبه» عظمتى به بلنداى تاريخ پيدا نمود، و از حضيض ذلّت و خوارى به اوج سعادت و عزّت راهيافت، و يك شبه راه صد ساله را طى نمود و همين طور به پيشرفت زهير بن قين عثمانى را كه به زهير حسينى تبديل گشت فراموش ننمود كه چگونه چند روزه آن چنان تربيت يافت كه تمام پرده‏ها و حجاب‏ها از جلو ديد او كنار رفت و على گونه فرياد كشيد: «لو كشف الغطا ما ازددت يقينا؛ اگر همه حجاب‏ها كنار رود بر علم من افزوده نمى‏شود.» و همين طور تاريخ چهره فضيل بن عياذها را به خود ديده كه راهزن ماهر، عارف آگاه مى‏شود بر اثر توبه و بازگشت و صدها و هزاران انسان ديگر كه هر سال و هر روز از مجالس وعظها و عزادارى‏ها درس توبه مى‏آموزند و تربيتى آنچنانى مى‏يابند كه هزاران استدلال و برنامه و تعليم و…نمى‏توانند چنان اثر تربيتى را در پى داشته باشند، اين است كه بايد گفت توبه تنها يك روش نيست، بلكه توبه يك مكتب تربيتى وسيعى است كه همه را زيربال خود مى‏گيرد، نه جنس مى‏شناسد، و نه مال و ثروت و نه سن مى‏شناسد و نه سواد و علم مرز بى منتهاى دارد، هرگاه هر زمان، هر كس با هر حالت سابقه، در هرجا بخواهد براى تربيت خويش به دامن توبه پناهنده شود درب آن به وسعت همه بشريت باز است، على(ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «ما كان اللّه… ليفتح لعبد باب التّوبة و يغلق عنه باب المغفرة؛ خداوند در توبه و بازگشت را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد (بلكه در توبه و آمرزش هميشه باز است).»(1)
و اين نداى الهى هر لحظه بلند است:
هرچه كه هستى بيا گرچه كه پستى بيا

توبه شكستى بيا دوست نظر مى‏كند
نيمه شب خلوت است مظهر هر رأفت است‏

عاشق شوريده را دوست نظر مى‏كند
اى شده غرق گناه خواب گران تا به كى

چاره درد تو را ديده‏تر مى‏كند

راستى اين اشك ندامت و توبه چه اكسيرى دارد كه مس وجود تائب و نادم را طلاى ناب مى‏كند، راستى اين قطره اشك چه معجزه‏اى مى‏كند كه اين گونه انسان‏ها را متحول و زير و رونموده 180 درجه مسيرش را عوض مى‏كند، راستى اگر اين اشك نبود چه مى‏كرديم:
و براى نجات نسل انقلاب از چنگال خطرناك تهاجم فرهنگى بايد مسؤولان و دلسوزان كشور مجالس وعظ واعظانى كه داراى نفس پاك، چون حسينقلى همدانى‏ها و على آقا شيرازى هستند توسعه و فراگير نمايند تا از طريق ايجاد توبه در دلهاى سياه شده و گناه آلوده آنها را زنده نمايند و در مكتب بلند توبه راهيابند. معنى و مفهوم توبه‏
«توبه» از ريشه «ت و ب» به معنى رجوع و بازگشت از گناه است(2) و در علم اخلاق براى آن تعريف‏هاى فراوانى شده است از جمله «رجوع از طبيعت (حيوانى) به سوى روحانيت نفس بعد از آنكه به واسطه معاصى و كدورت نافرمانى، نور فطرت و روحانيّت محجوب به ظلمت طبيعت شده است.»(3) نفس و روح انسان در آغاز همچون صفحه‏اى سفيد پاك پاك، و خالى از هر نقش و نگارى است و نور فطرت، استعداد رسيدن به كمالات روحانى را در او مهيّا و آماده مى‏كند، ولى بر اثر انجام گناه و ارتكاب معاصى در روح و دل انسان كدورت و سياهى پيدا مى‏شود، توبه باعث زدودن اين كدورتهاو ظلمتها مى‏شود تا روح و دل به حالت اصلى و فطرى خود بازگردد و راه كمال و سعادت را در پيش گيرد.
يوسف روحم گرفتار است در چاه معاصى‏

خود برون آور زچاهم يا غياث المستغيثين‏
و اگر انسان پس از ارتكاب معاصى توبه ننمايد آرام آرام صفحه دل تيره و تار مى‏شود و ممكن است سرانجام به آنجا برسد كه خداوند مى‏فرمايد: «ختم اللّه على قلوبهم، خداوند مهر مى‏زند بر دلهاى آنها»و راهى براى فلاح و رستگارى باقى نماند. امام صادق(ع) در اين زمينه مى‏فرمايد: «اذا اذنب الرّجل خرج فى قلبه نكتةٌ سوداءٌ فان تاب انمحت و ان زادت حتى تغلب على قلبه فلا يفلح بعدها ابداً؛ هنگامى كه شخصى مرتكب گناه مى‏شود، در قلب او نقطه سياهى به وجود مى‏آيد، پس اگر توبه كند، از بين مى‏رود و اگر گناهان او زياد شود، تا آنجا كه سياهى قلب او را فراگيرد، پس از آن ديگر رستگار نخواهد شد.»(4) توبه از نظر روانى‏
توبه از مشخصات ويژه انسان است نسبت به حيوانات، يعنى انسان داراى استعدادهايى است مخصوص به خود يكى از آنها توبه است، كه انسان از درون خويش عليه خود قيام مى‏كند و عليه خويش شعار مى‏دهد، و مسير رفته خويش را خطرناك تشخيص مى‏دهد، و تصميم مى‏گيرد كه آن مسير را عوض كند، به اين جهت توبه يك انقلاب درونى است نه يك لفظ خشك و بى‏جان. توضيح مطلب اين است كه جمادات با گياهان اين تفاوت را دارند، كه جمادات هنگام خطر نه متوجه آن مى‏شود و نه قدرتى از درون دارد كه آن مسير را تغيير دهد، ولى در نباتات اين استعداد وجود دارد كه هرگاه با مانعى برخورد كرد مسير خويش را تغيير مى‏دهد، و همين طور در حيوانات، هم درك احساس خطر وجود دارد و هم قدرت تغيير مسير، توبه در انسان تغيير مسير است منتهى نه چون گياه و حيوان كه بر اثر غريزه است نه از سر آگاهى، توبه در انسان احساس خطر نمودن و تغيير مسير دادن آگاهانه است، چون احساس مى‏كند عقل و فرشته درونش اسير شهوت و نفس شيطانى شده است، لذا دست به قيام مى‏زند، و عقل و فرشته از دست نفس رها مى‏شود. به اين جهت اين نوع از انقلاب اختصاص به اديان الهى دارد، مكتب‏هاى ديگر فقط مى‏توانند علّتى را عليه علّت ديگر، و قشر و صنفى را عليه قشر و صنف ديگر وادار به قيام نمايند، امّا هرگز نمى‏تواند خود انسان را عليه خودش وادار به قيام نمايند، اين دين، مخصوصاً دين اسلام است كه مى‏تواند انسان را عليه خودش بشوراند و دست به قيام عليه خويش بزند.(5) عكس العمل توبه‏
اين انقلاب درونى شدّت و قدرت آن بستگى به دو چيز دارد: 1- بزرگى گناه و جنايت. 2- آمادگى درونى، و زمينه روحى، ممكن است انسانى از گناه كوچكى به خود به لرزد، و گاه ممكن است جان دهد، همچون همام كه مرد عابدى بود ولى وعظ و پندهاى اميرمؤمنان(ع) چنان انقلاب و آتشى در درون او برپا كرد كه سرانجام جان خويش را فدا كرد و على(ع) فرمود: «سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى‏ترسيدم» و آنگاه فرمود: «اهكذا تصنع المواعظ البالغة باهلها؛ آرى مواعظ رسا به اهلش (و آنهايى كه آمادگى روحى دارند) چنين مى‏كند.»(6) و گاه بزرگى گناه انسان را مى‏لرزاند مانند آنچه درباره يكى از سرداران معاويه نقل شده است كه بعد از اين كه بچّه‏هاى خردسال عبداللّه بن عباس را كشت دچار عذاب وجدان شده بود و خود را به شدّت سرزنش مى‏كرد، و يا آن خلبان آمريكائى كه بعد از بمباران شهر «هيروشيما» و «ناكازاكى» دچار عذاب وجدان و انقلاب شديد درونى شده بود. حال تائب‏
مهمترين ركن توبه و اصلى‏ترين نقطه آن كه سخت تحوّل ساز و تربيت كننده و اثر ساز و اعجازگر است، حال تائب است. كه بر دوپايه اساسى استوار است:1- ندامت شديد از گذشته تاريك. 2-اميدوارى شديد به رحمت الهى و باور اين مطلب كه قطعاً خداوند انسان را مى‏بخشد، در اين باب اميرمؤمنان(ع) با اين كه معصوم است، و گناه نمى‏كند غوغا كرده، آنچنان مى‏نالد كه گويا تمام عمر خويش را به گناه به سر برده به نمونه‏هايى از كلام آن مولا در اين زمينه اشاره مى‏كنيم: 1 – نماز اميرمؤمنان(ع):
بعد از نماز اميرمؤمنان(ع) دعايى وارد شده است كه در بخشى از آن مى‏خوانيم «يا من عفى عن السّيّئات و لم يجاز بها ارحم عبدك يا اللّه…فكيف انت صانعٌ بى وليت شعرى كيف تقول لدعائى اتقول نعم ام تقول لا فان قلت «فياويلى يا ويلى يا ويلى يا عولى…؛اى بخشنده گناهان كه در مقابل گناهان مجازات نمى‏كنى، بر بنده‏ات رحم كن اى خدا و… پس چگونه تو بامن رفتار مى‏كنى؟ و كاش مى‏دانستم درباره دعايم چه مى‏گويى؟ آيا جواب مثبت مى‏دهى يا جواب منفى؟ اگر در جوابم نه بگويى (و مرا نپذيرى) اى واى بر من، اى واى بر من، اى واى بر بى نوايى من، واى بر ندارى من، واى بر شقاوت و بدبختى من، واى بر بدبختى من، واى بر ذلّت من، واى بر ذلّت من، واى بر خوارى من؛..»(7) 2- دعاى كميل على(ع)
با دعاى كميل على(ع) همه كم و بيش آشناييم، اگر كسى سابقه على(ع) را نداند و نگاهى به دعاى كميل او داشته باشد، مى‏بيند سراسر گريه و ناله و توبه و پشيمانى از گناه، و عذرخواهى از خداوند است: «الهى قد اتيتك بعد تقصيرى و اسرافى على نفسى معتذراً نادماً…؛ خدايا بعد از تقصيرم و اسراف بر نفسم به پيشگاهت آمده‏ام در حالى كه عذرخواه، پشيمان، دل شكسته، آمرزش طلب بازگشت كننده، اقرار كننده(به گناه) و اعتراف(به تقصير و گناه خويش) دارم.»(8) 3- دعاى صباح‏
در بخشى از اين دعا مى‏خوانيم: «الهى كيف تطرد مسكيناً التجأ اليك من الذّنوب هارباً ام كيف تخيّب مستر شداً قصد الى جنابك ساعيّاً؛ خدايا چگونه طرد مى‏كنى از درگاهت بيچاره‏اى را كه از گناه گريزان به تو پناه آورده است و چگونه نااميد مى‏كنى راه جويى را كه قصد تو كرده است با سعى و تلاش…؛(9) 4- مناجات منظومه على(ع):
اين مناجات سراسر سوز و ناله و گريه و توبه است، كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود:
الهى لئن جلّت و جمّت خطيئتى‏

فعفوك عن ذنبى اجلّ و اوسع‏
اى خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسيار است‏
پس عفو تو از گناه من بزرگتر و وسيع‏تر است‏
الهى لئن اعطيت نفسى سؤلها

فها انا فى ارض النّدامة ارتع…
اى خدا اگر من خواهش‏هاى نفس خود را پيروى كردم،
اكنون من در باغ پشيمانى قدم مى‏زنم‏
الهى ذنوبى بذّت الطّود و اعتلت‏

وصفحك عن ذنبى اجلّ وارفع…
اى خدا گناهان من از كوهها افزون‏تر و بالاتر است‏
(ولى) بخشش تو از گناه من بسى بزرگتر و بلندتر است‏
الهى فان تعفو فعفوك منقذى‏

والّا فبا لذّنب المدمّر اصرع…
اى خدا اگر مرا ببخشى عفو تو نجات بخش من است‏
وگرنه من به گناه مهلك هلاك خواهم شد…(10) 5 – مناجات شعبانيّه:
اين دعاى اميرمؤمنان(ع) نيز سراسر سوز و گداز حالت مناجات و توبه است و شيخ عباس مى‏گويد اين مناجات هرچند از زبان على(ع) است ولى تمامى امامان آن را مى‏خواندند و هرگاه انسان حال و حضور قلبى داشته باشد آن را بخواند، كه ما فقط به برخى از جملات مختصر آن اكتفا مى‏كنيم كه بيانگر حال تائب است:
«الهى ان قدجرت على نفسى فى النّظر لها فلها الويل ان لم تغفرلها؛ خدايا در توجّه به نفسم(بر اثر گناه) بر خود ستم كرده‏ام، پس واى بر آن نفس اگر تو آن را نبخشى.»(11) و در بخش ديگر فرمود: «الهى اخذتنى بجرمى اخذتك بعفوك و ان اخذتنى بذنوبى اخذتك بمغفرتك و ان ادخلتنى النّار اعلمت اهلها انّى احبّك الهى ان كان صغر فى جنب طاعتك عملى فقد كبر فى جنب رجائك املى؛ خدايا اگر مرا به جرمم مؤاخذه كنى تو را به عفوت مى‏گيرم، و اگر به گناهم مؤاخذه كنى به آمرزشت بازخواست مى‏كنم و اگر مرا داخل جهنّم كنى(دست به افشاگرى مى‏زنم و) اعلام مى‏كنم كه تو را( اى خدا) دوست دارم.»(12)
الهى ان كانت الخطايا قد استقطتنى لديك فاصفح عنّى بحسن توكّلى عليك؛ خدايا اگر خطاها مرا از نظرت انداخته(و از چشمت ساقط كرده) پس از من چشم بپوشان بخاطر خوبى توكّلى كه به تو دارم. 6 – مناجات مسجد كوفه:
از ديگر دعاهاى سراسر حال و توبه و سوز اميرمؤمنان كه حقيقةً تربيت كننده و انسان ساز است مناجات مسجد كوفه اميرمؤمنان(ع) است كه ساعت‏ها وقت مى‏خواهد كه با حال و توجه در كنار محراب آن حضرت خوانده شود، كه متأسفانه امروزه اكثر زائران مسجد كوفه و محراب از آن‏ها غافلند حداكثر به بوسيدن محراب و دو ركعت نماز و يك عكس يادگارى بسنده مى‏كنند، اگر انسان با ديده دل در اين مناجات بنگرد گويا از درون آن ناله‏هاى جانسوز على را از نختلستانهاى كوفه مى‏شنود كه: «و اسئلك الامان يوم يعرف المجرمون بسيماهم فيؤخذ بالنّواصى والاقدام…؛ از تو امان مى‏خواهم در روزى كه مجرمان از چهره‏شان شناخته مى‏شوند و با موى پيشانى و قدمهاشان گرفته مى‏شوند…»(13)
و از تو امان مى‏خواهم براى روزى كه گنهكاران دوست دارند. بجاى عذاب فرزندان و همسر و برادر و خويشان او را و تمام آنچه در زمين است فديه و عوض بگيرند( ولى او) نجات يابد.» و عرضه دارد «مولاى يا مولاى انت الغفور و انا المذنب و هل يرحم المذنب الّا الغفور ؛ مولاى من، اى آقاى من، تو آمرزنده‏اى و من گنهكار و آيا گناه كار را جز آمرزنده (و بخشنده) چه كسى ترحم مى‏كند.»(14)
آنچه بيان شد قطره‏اى از درياى حال على (ع) است كه هميشه مخصوصاً، شب‏ها از آن برخوردار بوده است. راستى اگر كسى با آن مناجات‏ها خو بگيرد، و بر خواندن آنها مداومت به ورزد از نظر معنوى چگونه تربيت خواهد شد؟ ژرفاى آن را جز كسانى كه در اين وادى هستند نمى‏دانند على(ع) اين مناجات‏ها و دعاها را و همين طور دعاى ديگرى كه از ديگر امامان رسيده، همچون مناجات توّابين امام سجاد(ع) و…براى اين به يادگار گذارده كه شيعيان او با حال توبه و مناجات تربيت شوند، و در مسير صحيح معنويت و عرفان قرار مى‏گيرند. ضرورت توبه‏
اميرمؤمنان در نهج البلاغه به بخشهاى مهمى كه برد تربيتى دارد پرداخته يكى از آنها ضرورت و لزوم توبه است و اين كه هر كسى نياز به توبه دارد، انبياء از اضطراب سرّ، اولياء از تلوّث خاطر و كدورت قلبى، و اصفيا و… و خواص از اشتغال ذهن به غير خدا و عوام نيز از دست گناهان خويش بايد توبه نمايند.(15) قرآن با صراحت مى‏گويد كه همه نياز به توبه دارند آنجا كه فرمود: «توبوا الى اللّه جميعاً ايّها المؤمنون لعلكم تفلحون ؛ اى مؤمنين! همگى به سوى خدا توبه كنيد، اميد است كه رستگار شويد.»(16) اين آيه خطاب به كفّار نيست بلكه به مؤمنين است آنهم نه فقط به مؤمن گنهكار بلكه عموميت دارد. منتهى مرتكبان معصيت بيشتر نيازمند به توبه هستند و هرچه زودتر بايد اين كار را انجام دهند، على(ع) مى‏فرمايد: «ان قارنت سيّئةً فعجّل محوها بالتّوبة؛(17) اگر مرتكب گناهى شدى، به سرعت آن را با توبه محو كن( و آثار آن را از بين ببر) و در جاى ديگر فرمود: «مردم! عمل كنيد كه عمل نيكو به سوى خدا بالا مى‏رود، و توبه سودمند است، و دعا به اجابت مى‏رسد، و قلم‏هاى فرشتگان در جريان است. به سوى اعمال نيكو بشتابيد پيش از آنكه عمرتان پايان پذيرد، يا بيمارى مانع و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد.»(18)

و فرمود: «فرحم اللّه امرأً استقبل توبته، و استقال خطيئته و بادر منيّته ؛ پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرا رسد. اصلاح گردد.»(19) آيا توبه كارى پيدا مى‏شود؟
«همانا دنيا روى گردانده و وداع خويش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روى آورده و پيشروان لشكرش نمايان شده. آگاه باشيد امروز روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان بهشت، و كيفر عقب ماندگان آتش است: «افلا تائبٌ من خطيئته قبل منيّته؛ آيا كسى هست كه قبل از فرا رسيدن مرگ از اشتباهات خود توبه كند.»(20) ارزش توبه:
گاه حضرت اميرمؤمنان(ع) براى بهره بردارى از توبه در مسير تربيت خويش به بيان ارزش و جايگاه توبه پرداخته و در موارد متعدد به آن اشاره نموده است از جمله:
1- بالاترين شفيع: فرمود: «لاشرف اعلى من الاسلام…و لا شفيع انجح من التّوبة؛ هيچ شرافتى برتر از اسلام…و هيچ شفاعت كننده‏اى كارسازتر از توبه نيست.»(21)
2- برترين خير: على (ع) مى‏فرمايد: «ولاخير فى الدّنيا الّا لرجلين رجلٌ اذنب ذنوباً فهو يتداركها بالتّوبة و رجلٌ يسارع فى الخيرات؛ در دنيا جز براى دو كس خير نيست، يكى گناهكارى كه با توبه جبران گناه خود نمايد، و ديگرى مردى كه به كارهاى نيك شتاب كند.»(22)
3- امان انسان: در اين‏باره اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: «دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود. يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد به آن چنگ بزنيد، امّا الامان الّذى رفع فهو رسول اللّه (ص) و اما الامان الباقى فالاستغفار؛(23) امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا(ص) بود و امّا امان باقيمانده استغفار و توبه است كه خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمى‏كند در حالى كه تو در ميان آنانى، و عذابشان نمى‏كند تا آن هنگام كه استغفار مى‏كنند.»(24)
توبه آنچنان ارزش دارد كه خداوند نيز از انجام آن خشنود مى‏گردد و گويا مشتاق آن است امام باقر(ع) فرمود: «به درستى كه خداوند به واسطه توبه بنده‏اش بيشتر از كسى كه در يك شب ظلمانى مركب و زاد و توشه‏اش را گم كرده و سپس آن را پيدا كرده خوشحال و خشنود مى‏شود.»(25)
4- تائب هدايت يافته است‏
نكته ديگر درباره ارزش توبه اين است كه يكى از بارزترين نشانه‏هاى انسانهاى هدايت شده و باريافته به درگاه الهى توبه و ندامت از گناهان است، على(ع) در اين باره مى‏فرمايد: «خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مى‏كند. از شيطان گمراه كننده دورى مى‏گزيند، با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده…و راه رستگارى پيش از آن كه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، و استفتح التوبة و اماط الحوبة…فقد اقيم على الطِّريق، و هدى نهج السّبيل، در توبه را بگشايد و گناهان را از بين ببرد، پس (چنين فردى) به راه راست ايستاده، و به راه حق هدايت شده است.(26)
5 – درجه والا مقامان: عرفا و سالكان كوى دوست براى رسيدن به لقاء حق مراحل و مراتبى را تعيين كرده‏اند، كه مرتبه اول و گام اول بيدارى وجدان انسان، همانكارى كه ابراهيم تلاش كرد با شكستن بت‏ها در درون قومش ايجاد كند.(27) و گام دوم توبه و برگشت به سوى خداوند متعال است. على(ع) دراين باره مى‏فرمايد: «الاستغفار درجةٌ العلّييّن ؛ استغفار (و توبه) درجه والا مقامان است.»(28) آثار و پى آمدهاى توبه‏
«توبه» از مهمترين آموزه‏هاى تربيتى و اخلاقى است كه آثار بى شمار و ره آورد گرانبها و پى‏آمدهاى مثبت فراوانى دارد كه به اهم آنها اشاره مى‏شود. 1- اميدوارى به آينده‏
يكى از مهم‏ترين آثار روانى و تربيتى و اجتماعى توبه اين است كه شخص گنهكار را نسبت به ترك گناه و اصلاح نفس و در پيش گرفتن راه خير و سعادت و آينده بهتر و برتر اميدوار مى‏نمايد، چه اين كه اگر چنين اميدى در او زنده نگردد، ممكن است براى اصلاح خود قدم برندارد و بيشتر به سوى شقاوت و فساد سوق داده شود، نااميدى از آينده گذشته برآثار سوء فردى، اثرات مخرّب و ويرانگر غير تربيتى و اجتماعى نيز به دنبال دارد، لذا در منابع دينى ما كه براى تربيت انسان آمده اين نگرانى را بر طرف نموده و با تلاش زياد انسان را به آينده اميدوارم مى‏كند. قرآن كريم دراين باره مى‏فرمايد: «قل يا عبادى الّذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه يغفر الذّنوب جميعاً؛ بگو اى بندگان من كه بر نفسهاى خود (براثر گناه) اسراف و ستم كرده‏ايد از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مى‏آمرزد.»(29)
و على (ع) كه نه تنها اميرمؤمنان(ع)، بلكه امير مربيان نيز هست، لذا درنامه سراسر تربيتى خود به فرزند ارشد و دلبندش حسن مجتبى(ع) او را با توبه سخت به آينده خوب و روشن اميدوار مى‏كند و مى‏فرمايد: «انّ الّذى بيده خزائن السّماوات و الارض قد اذن لك فى الدّعاء… ولم يمنعك ان اسأت من التّوبة، و لم يعاجلك بالنّعمة، ولم يعيّرك بالانابة، و لم يفضحك حيث الفضيحة بك اولى، و لم يشدّد عليك فى قبول الانابة، و لم يناقشك بالجريمة و لم يؤيسك من الرّحمة بل جعل نزوعك عن الذّنب حسنةً، وحسب سيّئتك واحدةً، و حسب حسنتك عشراً و فتح لك باب المتاب و باب الاستعتاب…؛(30) بدان خدايى كه گنج‏هاى آسمان و زمين در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده… و در صورت ارتكاب گناه در توبه را مسدود نكرده است، در كيفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت (به سوى خدا) بر تو عيب نگرفته است در آنجا كه رسوايى سزاوار توست، رسوا نساخته، و براى بازگشت به خويش شرائط سنگينى مطرح نكرده است در گناهان تو را به محاكمه نكشيده، و از رحمت خويش نااميدت نكرده بلكه بازگشت تو را از گناهان، حسنه و نيكى شمرده است، هرگناه تو را يكى و هر نيكى تو را ده برابر به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است، هرگاه او را بخوانى ندايت را مى‏شنود،و چون با او راز دل گويى راز تو را مى‏داند…» اين جملات سراسر اميد و خوشبينى است يك بار ديگر برخى جملات را بازخوانى كنيم: 1- با گناه در توبه باز است 2- در كيفر گناه كار شتاب نمى‏شود 3- در صورت برگشتن به پيشگاه الهى مورد هيچ گونه ملامت و عتابى قرار نمى‏گيرد همانچيزى كه خيلى از مجرمان از آن ترس دارند 4- حتى اگر مستحق رسوايى باشد، او را رسوا نمى‏كند 5 – و براى برگشتن جر توبه شرائط سنگين ديگرى قرار نداده است 6- و در اين دنيا در مقابل گناهان محاكمه نمى‏كند 7- با اين همه اميدوارى، باز صريحاً اعلام نموده كه از رحمت من نااميد نباشيد 8 – و از همه بالاتر خود برگشتن را حسنه و كار نيك شمرده و بر آن ثواب مترتب نموده است 9- و آنچه گفته شد را اگر با آن‏چه كه قرآن مى‏گويد كه حتّى گناهان گذشته نيز تبديل به حسنات مى‏شود(31) همراه كنيم اميدوارى صد چندان شده و آثار مهمّ تربيتى بر روح و روان گناهكار خواهد داشت، راستى كدام مجرم و زندانى است اگر در صورت پشيمانى سابقه زندان او را سابقه كار به حساب آورند،
دست از جرم نكشد؟ و كدام سرباز فرارى است اگر مدّت غيبت و فرار او را سابقه خدمت بحساب آورند، به سربازى و خدمت حاضر نشود؟ ولى اين اتفاق در مكتب تربيتى توبه رخ مى‏دهد، كه خلافهاى او نيز تبديل به نيكى مى‏شود و مردوديهاى او تبديل به قبولى، و صفر او بلكه زير صفر او بيست بحساب مى‏آيد.
و در جمله ديگر درباره نقش اميد دهى توبه فرمود: «عجبت لمن يقنط ومعه الاستغفار؛ در شگفتم از كسى كه مى‏تواند استغفار (و توبه) كند و (با اين حال) نااميد است.»(32) 2- سلامت و بزرگى و شادى‏
از آثار ديگر توبه اين است كه در روح و جسم انسان ايجاد سلامتى نموده بزرگوارى و شادابى را در پى دارد، على(ع) در وصف توبه كاران مى‏فرمايد: «غرسوا اشجار ذنوبهم نصب عيونهم و قلوبهم وسقوها بمياه النّدم فاثمرت لهم السّلامة و اعقبتهم الرضا و الكرامة؛ درخت گناهان را در معرض چشم و دلشان كاشته‏اند و آن را با آب ندامت و پشيمانى (مرتّب) سيراب مى‏كنند، سپس نتيجه و ميوه آن درختان براى آنها سلامتى است، و به دنبال آن خشنودى و بزرگى خواهد بود.»(33) 3- پاكى قلب و روح‏
تربيت صحيح و كامل در سلامتى و پاكى روان انسان ريشه دارد، و هيچ سلامتى و پاكى به سلامتى و پاكى قلب و روح نمى‏رسد، چرا كه على(ع) فرمود: در قلبهاى پاك بندگان محل‏هاى نگاه (رحمت‏آميز) الهى است پس هر كس قلب خود را پاك نمود خداوند به او نظر مى‏كند.»(34) و توبه يكى از مهم‏ترين اثرش اين است كه قلب و روح انسان را پاك و پاكيزه مى‏كند، چنان كه على (ع) فرمود: «التّوبة تطهّر القلوب و تغسل الذّنوب ؛ توبه دلها را پاك و (و پاكيزه) و گناهان را از بين مى‏برد و مى‏شويد.»(35)
و قرآن هم به همين مطلب اشاره دارد آنجا كه مى‏فرمايد: «خدا توبه كاران و پاكيزگان را دوست مى‏دارد.»(36) 4- افزايش روزى‏
در مسائل تربيتى تشويق‏هاى مالى و مادّى نيز بى تأثير نيست، على(ع) براى تأثير بيشتر توبه در تربيت انسان اين مسأله را نيز تذكر مى‏دهد كه توبه در ازدياد رزق و روزى نيز نقش دارد، لذا فرمود: «و قد جعل اللّه سبحانه الاستغفار سبباً لدرور الرّزق و رحمة الخلق؛ و خداوند استغفار( و توبه) را وسيله دائمى فرو ريختن روزى، و موجب رحمت آفريدگان خود قرار داده است. پس (در قرآن) فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهيد كه آمرزنده است، بركات را از آسمان بر شما فرو مى‏ريزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مى‏دهد، و باغستان‏ها و نهرهاى پر آب در اختيار شما مى‏گذارد.»(37)
5 – بازيابى شخصيّت: انسانى كه مرتكب جرمى شده است و گناهى انجام داده است، چه بخواهد و يا نخواهد احساس سرشكستگى و كوچكى مى‏كند. اگر متولّيان تربيت او را ملامت و تحقير كنند اين احساس بيشتر مى‏شود، و اگر ملامت‏ها ادامه يابد، ممكن است به آنجا برسد كه كاملاً احساس كند كه شخصيّت خود را از دست داده است و در اين صورت است كه به شدّت وجود او براى خانواده و جامعه خطرناك خواهد شد، و ممكن است دست به هر جنايت و فسادى بزند، چون او احساس مى‏كند همه چيز را از دست داده است، منابع دينى مخصوصاً قرآن و نهج البلاغه در روش تربيتى خود تلاش مى‏كند كه با توبه و اظهار ندامت (آنهم ندامتى كه در قلب اوست و هيچ لزومى ندارد كه در نزدديگران اظهار شود، بلكه حق اظهار ندارد) شخصيّت گناهكار را بازيابد و او را به حالت اوّل بلكه بالاتر از آن حالت برگرداند لذا قرآن از يك طرف مى‏فرمايد: «انّ اللّه يحبّ التّوابين؛ خداوند توبه كاران را دوست مى‏دارد.»(38) و از طرف ديگر به مردم گوشزد مى‏كند كه خلاف كاران اگر برگردند، برادران دينى شما هستند و هيچ تنزّل شخصيتى پيدا نكرده‏اند: «فان تابوا و اقاموا الصّلوة…فاخوانكم فى الدّين…؛ (ولى) اگر توبه كنند، نماز را برپا دارند… برادر دينى شما هستند. و ما آيات خود را براى گروهى كه مى‏دانند (و مى‏انديشند) شرح مى‏دهيم.»(39)
و على (ع) نيز در جملاتى كه از نامه 31 نقل شد، فرمود: كه خداوند توبه كار را نه تنها ملامت نمى‏كند بلكه براى بازيابى شخصيت او «جعل نزوعك عن الذّنب حسنةٌ؛ بازگشت تو را از گناهان حسنه و نيكى شمرده است.»(40) و در حديث قدسى آمده كه «انب المذنبين احبّ الىّ من تسبيح المسبحين؛ ناله گنهكاران در نزد من محبوبتر از سبحان اللّه گفتن تسبيح كنندگان است.»(41)
در قرآن كريم نيز به آثار توبه اشاره شده كه به نمونه‏هايى به صورت فهرست وار اشاره مى‏شود.
1- رستگارى «و توبوا الى اللّه…لعلّكم تفلحون، توبه كنيد به سوى خدا شايد رستگار شويد.»(42)
2- بخشيده شدن گناهان «توبوا الى اللّه…عسى ان يكفّر عنكم سيئاتكم؛ اى مؤمنان به سوى خدا برگرديد با توبه… شايد خداوند گناهان شما را بپوشاند.»(43)
3- محبوب خدا شدن «انّ اللّه يحبّ التوابين و يحبّ المتطهرين؛(44) براستى خداوند توبه كنندگان و پاكان را دوست مى‏دارد.» خود اظهار دوستى خداوند به توبه كاران برد تربيتى مهمّى دارد، اين همان است كه در تربيت فرزندان توصيه شده كه نسبت به آنها اظهار و بيان محبّت شود، و همين طور در پاك و با عفّت ماندن همسر، اظهار محبّت و اين كه شوهر بگويد «دوستت دارم» سخت مؤثر است. خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه كاران اظهار محبت مى‏كند و با اعلا صوتش مى‏فرمايد: «توبه كار دوستت دارم»…چه توبه كردى مراد مايى.
4- آسايش ابدى: «الّا من تاب و آمن و عمل صالحاً فاولئك يدخلون الجنّة؛(45) مگر كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پس آنان داخل بهشت مى‏شوند.»
ادامه دارد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. نهج البلاغه، محمد دشتى، ص 734، حكمت 434. 2. ابى فارس، لسان العرب، مادّت تَوَبَ و ر.ك راغب اصفهانى، المفردات دفتر نشر الكتاب چاپ دوم، 1404، ص 76. 3. امام خمينى قده، چهل حديث، نشر فرهنگى رجاء، ص 231 – 232. 4. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 271. 5. نگاهى به مرتضى مطهرى، گفتارهاى معنوى، ص 132 – 139. 6. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 193، ص 406. 7. شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، قم انتشارات مطبوعات دينى، ص 64 – 65. 8. همان، ص 104. 9. همان، ص 99. 10. همان، ص 216 – 218. 11. همان، 260. 12. همان، مناجات شعبانيه، ص 261. 13. همان، مناجات مسجد كوفه، ص 656. 14. همان، ص 658. 15. ر ك لقاء اللّه، ترجمه آقاى فهرى، ص 56. 16. سوره نور، آيه 31. 17. محمدى رى شهرى، منتخب ميزان الحكمه، سيد حميد حسينى، قم دارالحديث، چاپ دوم، 1382. 18. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 230. 19. همان، خطبه 143. 20. همان، خطبه 28. 21. همان، حكمت 371. 22. همان، حكمت 94. 23. همان، حكمت 88. 24. سوره انفال، آيه 33. 25. اصول كافى، همان، ج 2، ص 435. 26. همان، خطبه 214. 27. سوره انبياء، آيه 59 – 60. 28. نهج البلاغه، همان، حكمت 417. 29. سوره زمر، آيه 54. 30. همان، نامه 31. 31. قرآن كريم مى‏فرمايد:«الّا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسناتٍ و كان اللّه غفوراً رحيماً ؛ مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏كند، و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است، سوره فرقان، آيه 70. 32. همان،حكمت 87. 33. منتخب ميزان الحكمه، همان، ص 89، روايت 980. 34. همان، ص 430، روايت 5327. 35. همان، ص 89، روايت 975. 36. سوره شورى، آيه 25. 37. نهج البلاغه، خطبه 143. 38. سوره نوح، آيه 10 – 11. 39. سوره بقره، آيه 223. 40. نهج البلاغه، نامه 31، ص 528. 41. گفتارهاى معنوى، ص 122. 42. سوره نور، آيه 31. 43. سوره تحريم، آيه 66. 44. سوره بقره، آيه 223. 45. سوره مريم، آيه 69.