فاطمه س به روايت معصوم ع

مقدمه‏
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دخت پاك و مطهر عالى‏ترين عنصر خلقت، محمد مصطفى(ص) و يگانه كفو و همتاى اميرالمؤمنين(ع) مورد احترام خاك تا افلاك و ملك تا ملكوت اعلى است.
گاهى شكوه بانوى بزرگ جهان كه خلقت جهان، در گرو آن حوريه منزه است، چنان دل و جان بشر خاكى را لبريز مى‏سازد كه توان سخن گفتن را از آدمى مى‏گيرد. جايگاه رفيع فاطمه اطهر خيره كننده ديدگان هربيناست. شخصيتى كه تنها پيشوايان معصوم(ع) او را شناختند و ديگران تنها زوايايى از شخصيت آن بانوى بزرگ اسلام را خواهند شناخت. از اين‏رو، در اين نوشتار مختصر، برآنيم ابعاد شخصيتى آن حضرت را در كلمات گوهربار پيشوايان معصوم(ع) كه همتاى آن حضرتند، مورد بررسى قرار دهيم. فاطمه(س) از نگاه پيامبر(ص)
پيامبر اكرم(ص) در موارد گوناگون و به مناسبتهاى مختلف و با تعابير متفاوت مقام و عظمت فاطمه(س) را ستوده است. آن حضرت كه خود مربى فاطمه(س) بوده و در پرورش جنبه‏هاى وجودى او بزرگترين نقش را داشته است، بهتر از هر كس مى‏تواند درباره وى و ويژگى‏هاى والايش سخن بگويد. بنابراين، شايسته است برخى سخنان گوهربار پيامبر(ص) را كه در شأن و عظمت آن بانوى بزرگ بيان شده، مرور نماييم.
فاطمه، برترين زنان عالم است؛ پيامبر اكرم(ص) در مناسبتهاى بسيار فرمود: فاطمه(س) بهترينِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسن و حسين(ع) در محضر پيامبر(ص) بودند، كه آن حضرت فرمود: پروردگارا! تو خود مى‏دانى اينان اهل‏بيت و گرامى‏ترين انسانها نزد من هستند؛ پس دوست بدار كسانى كه اينها را دوست مى‏دارند و دشمن بدار كسانى كه اينان را دشمن مى‏دارند .. . و كمك كن كسانى را كه به اينها كمك مى‏كنند و آنان را از هر ناپاكى، پاك گردان و آنان را از هر گناهى در امان بدار؛ آن‏گاه، فرمود: يا على! تو امام امت و جانشين من هستى، كه مومنان را به سوى بهشت هدايت مى‏كنى و گويا مى‏بينم دخترم «فاطمه» در حالى كه بر اسبى از نور سوار است و فرشتگان زيادى اطراف اويند، وارد صحنه قيامت مى‏شود، و زنان مؤمن امتم را به بهشت سوق مى‏دهد. پس هر زنى كه در شبانه‏روز نماز بخواند و روزه به جا آورد و حج كند و زكات مالش را بپردازد و از شوهرش اطاعت كند و بعد از من، ولايت «على» را بپذيرد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى‏شود؛ او سرور زنان جهان است. سؤال شد، آيا فاطمه(س) سرور زنان اين جهان است؟ فرمود: مريم دختر عمران، بانوى زنان زمان خود بود؛ ولى، فاطمه(س) سرور همه زنان جهان از اولين و آخرين است. او هنگامى كه در محراب عبادت مى‏ايستد، هفتادهزار فرشته از فرشتگان مقرّب الهى بر او سلام گفته و همان ندايى را كه به مريم مى‏گفتند، او را نيز مورد خطاب قرار داده و مى‏گويند: «ان الله اصطفاكِ و طهرّكِ و اصطفاكِ على نساء العالمين؛ همانا خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و در ميان زنان جهان تو را برترى داد.»
عايشه مى‏گويد: روزى صديقه طاهره نزد پيامبر(ص) آمد در حالى كه حركت او شباهت زيادى به راه رفتن پيامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود: آفرين بر تو دخترم. آن‏گاه او را كنارش، نشاند. بعد از مدتى، سخنى آرام در گوش او گفت: زهرا(س) از شنيدن اين سخن گريان شد.
از فاطمه سؤال كردم: چرا گريه مى‏كنى؟ قبل از جواب فاطمه(س)، بار ديگر پيامبر سخنى آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از اين خبر خوشحال شد و خنديد.
من گفتم: تا امروز چنين خوشحالى همراه با غم نديدم. سبب اين دو را از ايشان جويا شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمى‏كنم.
اين راز همچنان پوشيده ماند تا زمانى كه پيامبر خدا(ص) رحلت فرمود؛ آن‏گاه بار ديگر سؤال را با ايشان مطرح كردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پيامبر به من فرمود: جبرئيل در هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مى‏كرد، ولى امسال دو بار. من از اين امر متوجه شدم كه زمان رحلتم فرا رسيده است و تو از خاندان من، نخستين كسى هستى كه به من ملحق مى‏شوى. از اين سخن پيامبر(ص) ناراحت شدم. سپس فرمود: آيا خوشحال نمى‏شوى كه به تو خبر دهم: «برترين زنان بهشت يا زنان با ايمان هستى؟! از شنيدن اين خبر خوشحال شدم و خنديدم.»
«سيده» زنى است كه برتر از ديگران باشد. ملاكهاى فضيلت معيارهاى مادى و زودگذر نيست كه اين مرام كم‏خردان است، بلكه معيار برترى در نظام ارزشى اسلام فضايل خاص معنوى است، از اين رو فاطمه(س) سيدة نساء معرفى شده است.
فاطمه(س) برترين زنهاى جهان است و مطرح شدن او به عنوان يكى از بهترين چهار زن جهان (خديجه همسر پيامبر(ص)، مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم) منافاتى با اين احاديث كه فاطمه(س) را بهترين زنان مى‏داند، ندارد؛ زيرا جمع اين احاديث به اين است كه، زهرا(س) برترين آن چهار زن است. چنان كه رسول خدا(ص) خطاب به حذيفه فرمود:
فرشته‏اى كه تاكنون به زمين نيامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمين آمد تا به من سلام كند و مژده دهد: كه فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند.
آيه تطهير درباره فاطمه است؛ «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً؛ خداوند اراده كرد كه هرگونه رجس و پليدى را از شما اهل‏بيت پيامبر بزدايد و شما را از هر عيبى پاك و منزه نمايد.»
ابن عربى در شرح اين آيه شريفه مى‏گويد: «رجس، عبارت است از هرچيزى كه موجب پستى انسان بوده و بر اهل‏بيت(ع) ناروا باشد؛ زيرا در زبان عرب به هر آلودگى «رجس» اطلاق مى‏گردد…».
نكته بسيار حائز اهميت در خصوص اين آيه شريفه اين است كه پيامبر اكرم(ص) پس از نزول آن در طى شش ماه، همه‏روزه كه از مقابل خانه فاطمه(س) عبور مى‏كرد و راهى مسجد مى‏شد، در مقابل خانه دخترش مى‏ايستاد و مى‏فرمود: «الصلوة اهل‏البيت؛ اى اهل‏بيت پيامبر! نماز» و آن‏گاه، اين آيه (تطهير) را قرائت مى‏كرد.
شأن نزول اين آيه شريفه از زبان «ام‏سلمه» كه در منابع اهل‏سنت و شيعه نقل شده، چنين است، او مى‏گويد: اين آيه در خانه من نازل شد، در حالى كه على و فاطمه و حسن و حسين حاضر بودند؛ سپس پيامبر آنان را جمع كرد و عبايى بر سر آنان كشيد و عرضه داشت: «اللهم ان لكل نبى اهلاً و ثقلاً و هؤلاء اهل‏بيتى و ثقلى؛ خدايا! هر پيامبرى را اهلى و ثقلى است؛ اينها اهل‏بيت و سرمايه و ثقل من هستند.»
عرض كردم: اى رسول خدا! آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو خوبى؛ ولى، اينان خاندان (و ثقل) منند.
اختصاص «اهل‏بيت» به اين پنج تن بزرگوار در اين آيه شريفه، به قدرى واضح است كه امام على(ع) در احتجاج با خلفا، به آن استناد مى‏جويد و آنان نيز بدون درنگ استشهاد حضرت را تصديق مى‏كنند.
فاطمه محور حق و باطل است؛ در روايات مختلف و به مناسبتهاى گوناگون از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: «انّ الله ليغضب لغضب فاطمه و يرضى لرضاها؛ خداوند به هنگام خشمگين شدن فاطمه خشمگين مى‏شود؛ و هنگام خشنودى او خشنود مى‏گردد.» و در برخى روايات چنين نقل شده است: «انها بضعة منى يؤذينى ما آذاها؛ او پاره تن من است، هر كه او را آزرده نمايد، مرا آزرده كرده است.» و در بعضى نقلها اضافه شده است: «… و يسرّنى ما سرّها؛ آنچه او را شاد نمايد، مرا شاد مى‏گرداند.»
ابن قتيبه دينورى مى‏نويسد: «… فاطمه(س) به «ابوبكر و عمر» فرمود: شما را به خدا آيا نشنيديد كه پيامبر(ص) فرمود: خشنودى فاطمه، خشنودى من و خشم او خشم من است. پس هر كس دخترم «فاطمه» را دوست بدارد، مرا دوست داشته و كسى كه او را خشنود كند، مرا خشنود كرده است و هر آن شخص كه او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است؟ آنان گفتند: بلى؛ ما اين سخن را از آن حضرت شنيديم؛ آن‏گاه، به آنان فرمود: من شهادت مى‏دهم كه شما مرا به خشم آورديد…».
از روايات درمى‏يابيم كه اگر كسى فاطمه(س) را خشمگين كند، رسول خدا(ص) را به خشم آورده است و از آنجا كه رسول خدا(ص) جز براى خدا و مطابق رضاى او خشمگين نمى‏شود، پس خشم فاطمه(س) نيز فقط براى خداست. بنابراين روشن مى‏شود كه در فاطمه(س) چيزى جز خدا، سهم و شريك نيست و اين همان تطهير و توحيد خالص و عصمت است. براين اساس، غضب و رضاى آن بانوى بزرگ اسلام، مساوى غضب و رضاى حق‏تعالى است. يعنى، او محور حق و باطل است.

فاطمه(س) در نگاه على(ع)

فاطمه مددكار على(ع)
در اطاعت خداوند، مددكار نيكويى بود؛ امام على(ع) در پاسخ پيامبر(ص) كه پرسيد: همسرت را چگونه يافتى؟ عرضه داشت: بهترين ياور در اطاعت از خداوند. آن‏گاه، پيامبر(ص) از فاطمه(س) درباره على(ع) پرسيد: آن حضرت در پاسخ عرضه داشت: او را بهترين شوهر يافتم؛ سپس پيامبر(ص) در حق آن دو گوهر پاك، دعا كرد و در ضمن دعا عرض كرد: پروردگارا! به فرزندان اين دو بركت ده و آنان را از پيشوايان جامعه قرار ده، تا به فرمان تو، امت را به اطاعت از تو رهنمون شوند. فاطمه(س) اولين مدافع ولايت على(ع)
حضرت فاطمه(س) با تمام توان در مقابل دسيسه‏هاى منافقان ايستادگى نمود و با شيوه‏هاى مختلف از حريم دين و ولايت على(ع) دفاع كرد؛ تا جايى كه با بذل جان و پيگيرى سياست بى‏نظير، دلهاى مستعد را متوجه حقانيت مولى على(ع) ساخت. پس از رحلت رسول اكرم(ص) كه خلافت غصب شد و «فدك» را از او گرفتند، همراه زنان بنى‏هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبه‏اى غرّا كه پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق‏كشى‏ها، فراموش كردن وصيّت پيامبر و احياى سنتهاى جاهلى انتقاد كرد. او در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى، از هيچ كوششى فروگذار نكرد و اين امر را تكليف خود مى‏دانست. گاهى شبها همراه على(ع) به در خانه مهاجرين و انصار مى‏رفت و حمايت از ولايت و وصيّت رسول خدا را در يادها زنده مى‏كرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرامى‏خواند، اگرچه جز كلامى سرد و بى‏مهر نمى‏شنيد! آن بانوى بزرگوار، عنايت ويژه‏اى به مسئله دفاع از امامت و ولايت امام على (ع) داشت و به عنوان يك وظيفه اجتماعى در قالبهاى مختلف، بدان اهتمام و جدّيت مى‏ورزيد. در مسئله «فدك» آن چيزى كه جوهر اصلى كارها و پيگيرى‏هاى حضرت فاطمه(س) بود، همان دفاع از «حقّ ولايت حضرت اميرمؤمنان(ع)» بود. در آن هنگامه غم‏آلود مدينه كه على(ع) را به زور براى بيعت با ستمگران به مسجد مى‏بردند، فاطمه(س) به ميان جمعيت آمد و بين امام و آنان قرار گرفت و فرمود: سوگند به خدا، نمى‏گذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد ببريد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد، با اين‏كه رسول خدا(ص) پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش كرده است…؛ آن‏گاه كه امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد و فرمود: رها كنيد پسر عموى مرا. قسم به آن خدايى كه محمد را به حق برانگيخت، اگر از على دست برنداريد، گيسوان خويش را پريشان كرده و پيراهن رسول خدا را بر سر افكنده در برابر خدا فرياد خواهم زد.
در مسجد وقتى كه «عمر» با شمشير برهنه، على(ع) را تهديد كرد كه اگر بيعت نكنى، گردنت را مى‏زنم، در اين هنگام حضرت زهرا(س) خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر! آيا مى‏خواهى شوهرم را از دستم بگيرى؟ سوگند به خدا اگر دست از او برندارى، موى سرم را پريشان مى‏كنم و گريبان چاك زده كنار قبر پدرم، رسول خدا(ص)، مى‏روم. سپس دست امام حسن و حسين(ع) را گرفت و به سوى قبر پيامبر به راه افتاد. حضرت على(ع) به سلمان فرمود: سلمان! فاطمه(س) را درياب، گويى دو طرف مدينه را مى‏نگرم كه به لرزه درآمده، سوگند به خدا، اگر او گريبان چاك نمايد و كنار قبر پيامبر نفرين و ناله سر دهد، ديگر مهلتى براى مردم مدينه باقى نمى‏ماند و زمين همه آنها را در كام مرگبار خود فرو مى‏برد. سلمان شتابان خدمت حضرت زهرا(س) رسيد و گفت: اى دختر محمّد(ص)! خداوند پدرت را مايه رحمت جهانيان قرار داده است، خواهش مى‏كنم به خانه برگرد و نفرين در حق مردم نادان مكن. حضرت پاسخ داد: اى سلمان! آنها قصد جان على (ع) را دارند، من در شهادت على(ع) نمى‏توانم صبر كنم، صبرم تمام شده. .. سلمان گفت: امام على(ع) مرا فرستاد و فرمود كه به شما بگويم: به خانه بازگرديد و نفرين نكنيد. وقتى كه حضرت زهرا(س) پيام امام را شنيد، فرمود: حال كه شوهر و امام من فرمان داده كه به خانه بازگردم، مى‏روم و صبر مى‏كنم و از او اطاعت مى‏كنم. بعد از اين كه دست از امام برداشتند، امام على(ع) تنها و مظلوم از مسجد مدينه بيرون آمده و راه خانه را در پيش گرفت. حضرت زهرا(س) به شوهر معصوم خود نگريسته و فرمود: على جان! جانم فداى جان تو، جان و روح من سپر بلاهاى جان تو. يا ابالحسن (ع)! همواره با تو خواهم بود. اگر تو در خير و نيكى به سر برى، با تو خواهم زيست و با تو خواهم بود.
آرى، تا زهرا(س) زنده بود، على(ع) حامى نيرومندى داشت. به تعبير بعضى از بزرگان: «به خاطر فاطمه(س)، حُرمت حضرت اميرمؤمنان(ع) را تا حدّى پاس مى‏داشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، على(ع) تنها و بى‏پناه و مظلومتر شد.» در يك جمله، فاطمه، فدايى امامت و رهبريت شد. مباهات على(ع) به همسرى فاطمه(س)
على(ع) پيوسته به همسرى با حضرت فاطمه(س) افتخار مى‏نمود؛ چنان كه در ديوان منسوب به آن حضرت، در ضمن اشعارى به وجود همسرى با فاطمه(س) و قرابت با رسول خدا(ص) مباهات نموده است كه ترجمه چند بيت از آن اشعار چنين است: «من به نعمتى كه فرازنده هفت‏آسمان براى من فرستاد و مرا به آن اختصاص داد، افتخار مى‏كنم.
در اطراف ميدان جنگ كسى را همانند من نمى‏يابى. من در اسلام آوردن از ديگران سبقت گرفتم؛ آن‏گاه كه طفلى زيبا بودم، به اسلام گرويدم. من به محمد(ص) نزديكتر از ديگران هستم. اگر كسى هست بيايد و بررسى كند. مرا از علم آن قدر سرشار ساخت تا فقيه گرديدم.
افتخار من نسبت به تمام مردم به واسطه خويشاوندى با رسول خدا(ص) بيشتر است؛ زيرا آن حضرت پدر زن من و پدر فرزندانش مى‏باشد. پس افتخار مى‏كنم كه رسول خدا(ص) مرا داماد كرد و فاطمه(س) را به ازدواج من درآورد.»
و نيز فرمود: «زهرا(س) محبوبى است كه حبيب ديگرى نمى‏تواند جاى او را بگيرد و براى غير او در قلب من جايى نيست.»
حضرت على(ع) در موارد گوناگونى براى اثبات حقانيت خود به داشتن همسرى چون فاطمه(س) استناد مى‏كرد؛ از جمله:
1. در جريان سقيفه على(ع) ضمن برشمردن فضايل و كمالات خويش و اين كه او بايد بعد از پيامبر(ص) رهبرى و هدايت جامعه اسلامى را عهده‏دار شود، به ابوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند مى‏دهم! آيا آن كسى كه رسول خدا او را براى همسرى دخترش «فاطمه» برگزيد و فرمود: «خداوند او را به همسرى تو (على) درآورد، من هستم يا تو؟! ابوبكر پاسخ داد: تو هستى.»
2. در جريان شوراى شش‏نفره كه به توصيه خليفه دوم براى انتخاب جانشين وى تشكيل شده بود و حضرت على(ع) يكى از آنان محسوب مى‏شد، حضرت خطاب به ساير اعضا فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم! آيا در بين شما به جز من كسى هست كه همسرش بانوى زنان جهان باشد؟ همگى پاسخ دادند: نه.
3. معاويه در دوران حكومت غاصبانه‏اش به على(ع) نامه‏اى مى‏نويسد و براى خود افتخارها و امتيازهاى على(ع) را مدعى مى‏شود. على(ع) در پاسخ، ضمن رد امتيازهاى بى اساس معاويه، به فضيلتها و امتيازهاى خود اشاره كرده، مى‏فرمايد: نمى‏بينى مردمى از مهاجران را در راه خدا شهيد نمودند كه همگان از فضيلتى برخوردار بودند، تا آن كه شهيد ما حمزه شربت شهادت نوشيد و به «سيدالشهداء» ملقب گرديد، و چون رسول خدا(ص) بر او نماز خواند، به گفتن هفتاد تكبير او را مخصوص گرداند؟! نمى‏بينى مردمانى در راه خدا دست خود را دادند و ذخيره‏اى از فضيلت براى خود نهادند، و چون يكى از ما را ضربتى رسيد و دست وى جدا گرديد (جعفر بن ابى طالب)، «طيارش» خواندند كه در بهشت به سر برد و «ذوالجناحين» كه با دو بال پرد؟! و اگر نبود كه خدا خود ستودن را نهى كرد، گوينده (على) فضيلتهاى فراوانى برمى‏شمرد كه دلهاى مؤمنان با آن آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست…آن‏گاه فرمود: پيامبر(ص) از ميان برخاست و دروغگو ابوجهل از شماست. اسدالله از ماست و «اسدالاحلاف» از شماست. دو سيد جوانان اهل بهشت از ماست و «صبية النار» از شماست، كودكانى كه نصيب آنان آتش گرديد.
«…منا خير نساء العالمين، و منكم حمالة الحطب، و فى كثير مما لنا و عليكم؛ بهترين زنان جهان افتخار ما و آن هيزم‏كش ننگ شماست. و بسيارى از اين قبيل افتخارها و ننگها كه مرز ميان هاشميان و امويان است. اين فضيلتها از ماست و آن فضيلتها از شماست…».
در اين فراز از سخنان علوى دو شخص از دو حزب رودر روى هم معرفى شده است، كه هردو از نظر جنسيت در شمار بانوان هستند. از حزب‏الله، حضرت «فاطمه(س)» و از حزب شيطان، «ام جميل» عمه معاويه و همسر ابولهب.
اگر از نظر خصوصيت‏هاى فردى به موضوع بنگريم، كفر ام جميل و ايمان حضرت فاطمه(س) بر ما بسى روشن مى‏شود. اگر در جنبه‏هاى اجتماعى آن تعمق كنيم، آنها در در دو جبهه مخالف، يكى براى نابودى اسلام و رسول اكرم(ص) مى‏كوشد و ديگرى براى سرافرازى اسلام آيين احمدى تلاش مى‏كند. از اين‏رو، درباره يكى سوره «تبت» فرود مى‏آيد و در شأن و عظمت ديگرى سوره «كوثر» نازل مى‏شود. فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)
امام حسن(ع) در موارد متعددى درباره مادر گراميش، سخن گفته است، از جمله نقل شده است: مادرم را در شب جمعه‏اى ديدم كه پيوسته در حال ركوع و سجود بود تا اين كه صبح دميد و شنيدم كه مردان و زنان با ايمان را نام مى‏برد و بسيار براى آنان دعا مى‏كرد؛ اما نديدم حتّى يك بار براى خود دعا كند. از روى تعجّب گفتم: مادر! چرا براى خودت دعا نمى‏كنى و از خدا چيزى نمى‏خواهى؛ همان‏گونه كه براى ديگران دعا مى‏كنى؟ مادرم در پاسخ فرمود: «يا بُنىَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسايه، سپس اهل خانه.» فاطمه(س) از نگاه امام حسين(ع)
امام حسين(ع) در موارد متعددى از مادرش فاطمه(س) به عظمت ياد كرده و از اين كه مادرى، چون فاطمه دارد، مباهات مى‏كند و آن را از امتيازات و برترى خود بر ديگران مى‏شمارد. چنان كه در جريان عاشورا اين موضوع به روشنى مشاهده مى‏شود. فاطمه(س) از نگاه امام سجاد(ع)
چهارمين پيشواى شيعيان، امام سجاد (ع)، نيز در مواردى در شأن و عظمت و مرتبت فاطمه(س) سخن گفته است؛ از جمله: فراگيرى دعاى فاطمه(س)
امام سجاد(ع) مى‏فرمايد: در روز عاشورا، پدرم مرا در حالى كه خون از بدنش مى‏جوشيد، به سينه چسبانيد و فرمود: پسرم! دعايى را كه مادرم فاطمه زهرا(س) به من آموخته است و او خود از رسول خدا فرا گرفته و پيامبر آن را از جبرييل فرا گرفته كه به هنگام گرفتارى و نياز شديد و مشكلى كه براى وى پيش مى‏آمد بخواند، از من فرا گير و بخوان:
«بحق يس و القرآن الحكيم و بحق طه و القرآن العظيم يا من يقدر على حوائج السائلين، يا من يعلم ما فى الضمير، يا منفس عن المكروبين يا مفرج عن المغمومين، يا راحم الشيخ الكبير، يا رازق الطفل الصغير، يا من لا يحتاج الى التفسير صلى على محمد و آل محمد.» فاطمه(س) از نگاه امام باقر(ع)
از امام باقر(ع) درباره مقام و عظمت حضرت فاطمه(س) روايات بسيارى نقل شده است. چنان كه نقل شده «جابر» به امام باقر(ع) عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! من به فدايت گردم! درباره فضيلت جده‏ات، «فاطمه(س)» حديثى برايم نقل كن كه هر گاه آن را براى شيعيان نقل كنم، خوشحال شوند. حضرت فرمود: پدرم از جدم و او از رسول خدا نقل مى‏كند: چون روز قيامت فرا مى‏رسد… ، براى پيامبران و انبياى الهى، منبرهايى از نور نصب مى‏كنند كه منبر من از همه بالاتر است. آن‏گاه، خداوند فرمان مى‏دهد: اى محمد! سخنرانى كن. من هم چنان سخنانى مى‏گويم كه هيچ كدام از پيامبران همانند آن را نشنيده باشند.
آن‏گاه براى اوصياء منبرهايى از نور نصب مى‏كنند و براى وصى من على در وسط آن منبرها، منبرى نصب مى‏شود كه از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى‏دهد: اى على! خطبه بخوان و على سخنانى بيان مى‏كند كه هيچ كس از اوصياء، همانند آن را نشنيده باشند. آن‏گاه، براى فرزندان پيامبران منبرهايى نصب مى‏شود و براى دو فرزندم، (حسن و حسين) منبرى از نور نصب مى‏شود و به آنها گفته مى‏شود: سخن بگوييد. آنان چنان سخنانى بر زبان جارى كنند كه هيچ كدام از فرزندان پيامبران، همانند آن را نشنيده باشند. آن‏گاه جبرئيل ندا مى‏دهد: فاطمه دختر محمد كجاست؟ خديجه دختر خويلد كجاست؟ مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، ام‏كلثوم مادر يحيى كجايند؟ آنان از جاى برمى‏خيزند…
سپس خداوند از اهل محشر مى‏پرسد: امروز عظمت از آن كيست؟
محمد و على و حسن و حسين مى‏گويند: از خداى يكتاى قهار. آن گاه خداوند مى‏فرمايد: اى اهل محشر! امروز من كرامت را براى محمد و على و حسن و حسين و فاطمه قرار دادم. سرها را پايين بيندازيد و چشمها را فرو بنديد، چون فاطمه مى‏خواهد به بهشت برود. سپس جبرئيل ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى مى‏آورد و حضرت فاطمه بر آن سوار مى‏شود و در حالى كه فرشتگان زيادى او را احاطه كرده‏اند، وى را به بهشت مى‏آورند. فاطمه هنگامى كه به نزديك بهشت مى‏رسد، درنگ مى‏نمايد. خداوند مى‏فرمايد: درنگ شما براى چيست؟ فاطمه عرضه مى‏دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنين روزى مقامم شناخته شود. خداوند مى‏فرمايد: اى دختر حبيبم! برگرد و نظر افكن و هر كس را كه دوستى تو يا دوستى يكى از فرزندان تو در دلش باشد، او را گرفته و وارد بهشت كن.
سپس امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شيعيان و دوستانش را همانند پرنده‏اى كه دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏كند، از بين جمعيت جدا مى‏كند، هنگامى كه شيعيان آن حضرت همراهش به نزديك بهشت رسيدند، آنان نيز درنگ مى‏كنند. خداوند مى‏فرمايد: اى دوستان من! درنگ شما براى چيست، در حالى كه فاطمه درباره شما شفاعت كرده است؟
آنان پاسخ مى‏دهند: دوست داريم در چنين روزى منزلت ما روشن شود. خداوند مى‏فرمايد: دوستان من! نظر افكنيد و هر كس كه به جهت محبت فاطمه، شما را دوست مى‏دارد يا شما را مهمانى كرده يا به شما لباس داده يا شربت آبى به شما داده يا در غياب شما از شما دفاع كرده، برگيريد و همراه خود به بهشت ببريد.
سپس امام باقر(ع) فرمود: اى جابر! در آن روز باقى نمى‏مانند، مگر افراد شك كننده يا كافر يا منافق (و بقيه از بركت وجود فاطمه به بهشت مى روند!)
همچنين آن حضرت در روايتى ديگر مى‏فرمايد: در روز قيامت بر پيشانى هر فردى، مؤمن يا كافر نوشته شده است. پس به يكى از محبان اهل‏بيت(ع) كه گناهانش زياد است، دستور داده مى‏شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) ميان دو چشمش را مى‏خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل‏بيت. پس به خدا عرضه مى‏دارد:
الهى و سيدى! تو مرا فاطمه ناميدى و دوستان و فرزندانم را به وسيله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز خلف وعده نمى‏كنى. ندا مى‏رسد: فاطمه! راست گفتى؛ من تو را فاطمه ناميدم و به وسيله تو، دوستان و پيروانت و دوستان فرزندانت و پيروانشان را از آتش دور گردانيدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمى‏كنم.
اين‏كه مى‏بينى دستور دادم بنده‏ام را به دوزخ برند، بدين جهت بود كه درباره‏اش شفاعت كنى و شفاعتت را بپذيرم تا فرشتگان، پيامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى يابند. حال بنگر، دست هركه بر پيشانى‏اش «مؤمن» نوشته شده، بگير و به بهشت ببر. فاطمه(س) از نگاه امام صادق(ع)
علامه مجلسى (ره) در ضمن روايتى از امام صادق(ع) نقل مى‏كند: «فاطمه، صديقه كبرا است. محور حركت انسانهاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بوده است.»
امام صادق(ع) در ذيل آيه شريفه «انا انزلناه فى ليلة القدر» مى‏فرمايد: منظور از «ليله» فاطمه و منظور از «قدر»؟ خداوند است. هر كس فاطمه را آن‏گونه كه سزاوار است بشناسد، «ليلة القدر» را درك كرده است. فاطمه(س) از نگاه امام كاظم(ع)
از امام(ع) نقل شده است: همانا فاطمه، صديقه و شهيده است.
سليمان بن جعفر مى‏گويد: از حضرت موسى بن جعفر(ع) شنيدم: در خانه‏اى كه اسم محمد، على، حسن، حسين، جعفر، عبدالله و از زنان، اسم «فاطمه» باشد، فقر و تنگدستى وارد نخواهد شد. فاطمه(س) از نگاه امام رضا(ع)
از امام رضا(ع) روايات متعددى درباره مقام و جايگاه رفيع حضرت فاطمه(س) نقل شده است.
آن حضرت از پدران بزرگوار خود از على(ع) نقل مى‏كند كه پيامبر خدا به من فرمود: اى على! عده‏اى از بزرگان قريش، مرا درباره ازدواج فاطمه، سرزنش كرده و گفتند: فاطمه را از تو خواستگارى كرديم، او را از ما دريغ داشتى به همسرى على درآوردى. به آنها گفتم: به خدا سوگند! من از پيش خود در اين‏باره مخالفت نكردم و به نظر شخصى او را به ازدواج على در نياوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمود. جبرئيل بر من نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مى‏فرمايد: اگر على(ع) را نمى‏آفريدم، روى زمين كفو و هم‏شأنى براى دخترت فاطمه يافت نمى‏شد. نه فقط امروز، كه از زمان آدم تا انقراض عالم، فاطمه كفوى نداشته است و نخواهد داشت.
برترى فاطمه(س) بر همگان؛ همسرى با فاطمه زهرا(س) آن‏چنان سبب كمال و برترى و مباهات است، كه امام رضا(ع) از پدر و اجداد گراميش نقل مى‏كند كه پيامبر به على(ع) فرمود: سه فضيلت به تو داده شد كه به من داده نشده است. على(ع) عرض كرد: چه چيزهايى به من داده شده است؟
فرمود: تو پدرزنى همچون من دارى، كه من چنين پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، كه به من داده نشده است، حسن و حسين به تو داده شده، كه به من داده نشده است. فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)
از آن حضرت درباره حضرت زهرا(س) رواياتى نقل شده كه به دو مورد بسنده مى‏كنيم.
موسى بن قاسم گويد به حضرت جواد عرض كردم: «در ايام حج از طرف مادرت نيز زيارت كردم و گاهى هم نكردم؛ فرمود: آن را زياد كن؛ زيرا اين برترين چيزى است كه بدان عمل مى‏كنى.»
زكريا بن آدم نقل مى‏كند: «در محضر امام رضا(ع) بودم كه امام جواد(ع) در حالى كه چهار سال از عمر مباركش نگذشته بود، وارد شد. وقتى نشست، دستش را روى زمين قرار داد و سر به آسمان بلند نمود و مدتى طولانى به فكر فرو رفت. امام رضا(ع) فرمود: جانم فدايت! چرا اين‏چنين در فكر و انديشه‏اى؟ پاسخ داد: به جهت ستم‏هايى كه نسبت به مادرم «فاطمه» انجام دادند.» فاطمه(س) به روايت امام هادى(ع)
آن حضرت درباره علت نامگذارى حضرت صديقه طاهره به «فاطمه» از رسول خدا نقل مى‏كند: دخترم فاطمه را بدان جهت «فاطمه» ناميدند كه خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم دور نگه مى‏دارد. فاطمه(س) در نگاه امام عسكرى(ع)
از امام حسن عسكرى(ع) نيز رواياتى درباره حضرت فاطمه(س) رسيده است.
بهشت درخشان از نور زهرا است؛ امام حسن عسكرى(ع) از پدران بزرگوارش از على(ع) نقل مى‏كند كه پيامبر(ص) فرمود: آن هنگام كه خداوند آدم و حوا را آفريد، آنان در بهشت به خود مباهات مى‏كردند. آدم به حوا گفت: خداوند هيچ مخلوقى بهتر از ما نيافريده است. خداوند به جبرئيل فرمود: اين دو بنده‏ام را به فردوس برين ببر! زمانى كه وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانويى افتاد كه جامه‏اى زيبا از جامه‏هاى بهشتى در برداشت و تاجى نورانى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آويخته بود و بهشت از پرتو نور چهره‏اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئيل گفت: حبيبم جبرئيل! اين بانو كه از زيبايى چهره‏اش بهشت نورانى گشته، كيست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پيامبرى است كه از نسل تو مى‏باشد كه در آخر الزمان خواهد آمد. گفت: اين تاجى كه بر سر دارد، چيست؟ پاسخ داد: شوهرش على بن ابى‏طالب است. گفت: اين دو گوشواره كه بر دو گوش او است، چيست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسين مى‏باشند. آدم گفت: حبيبم! آيا اينان پيش از من آفريده شده‏اند؟
گفت: بلى؛ اينان در علم مكنون خداوند چهار هزار سال پيش از آن‏كه تو آفريده شوى، وجود داشتند.
پاداش عالمان:
از آن حضرت نقل شده است: زنى خدمت حضرت زهرا(س) شرفياب شده، عرض مى‏كند: مادر ناتوانى دارم كه نسبت به مسائل نماز شبهاتى دارد. مرا فرستاده است كه از شما بپرسم.
حضرت پاسخ او را داد: مجدداً سوال ديگرى مطرح كرد كه پاسخ شنيد. باز هم سؤالى ديگر تا به ده سؤال رسيد و پاسخ گرفت. زن از سؤال‏هاى بسيار، شرمنده شده، گفت: بيش از اين شما را به زحمت نمى‏اندازم! حضرت فرمود: هرچه مى‏خواهى، سؤال كن.
سپس براى تقويت روحيه وى فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، مثلاً بار سنگينى را به او بدهند كه به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر، صد هزار دينار مزد بدهند، آيا احساس خستگى مى‏كند؟
زن پاسخ داد: خير؛ حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى‏گويم، پاداشى به مراتب بيشتر از اين از خداوند دريافت مى‏كنم. پس سزاوارتر است از جواب پرسش‏ها خسته نشوم. آن‏گاه فرمود: از پدرم (ص) شنيدم كه فرمود: در روز قيامت عالمان شيعه، در پيشگاه خداوند حاضر مى‏شوند و به اندازه دانششان و كوششى كه در راه ارشاد بندگان خدا نموده‏اند، به آنان مقام و مرتبه داده مى‏شود؛ به‏طورى كه به برخى از آنان «يك ميليون نور» مى‏دهند. فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)
عده‏اي از شيعيان درباره جانشينى حضرت امام حسن عسكرى(ع) با يكديگر اختلاف داشتند. در اين‏باره خدمت حضرت مهدى(عج) نامه‏اى نوشتند و جريان اختلاف را ذكر كردند.
حضرت ضمن پاسخ به نامه آنها فرمود: «و فى ابنة رسول الله(ص) لى اسوة حسنه؛ دختر رسول خدا (فاطمه) براى من سرمشق و الگوى نيكويى است.»
حضرت مهدى (عج) كه جهان را با ظهور و احكام نورانى خود متحول مى‏كند و آن‏چنان حكومتى در روى زمين تشكيل مى‏دهد كه تا به حال ايجاد نشده است و عدالت را در تمام كره زمين حاكم مى‏گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حكومتى خود مى‏داند.
آنچه گذشت، قطره و جلوه‏اى از سخنان گوهربار حضرات معصومان(ع) درباره شأن و جلالت و جايگاه رفيع فاطمه زهرا(س) سرور زنان اولين و آخرين بود. به اميد آن‏كه مورد عنايت آن بانوى با عظمت واقع شود و در جهان واپسين، ما را مشمول شفاعت خويش قرار دهد.



پاورقي ها: