مؤلفه‏هاى استمرار مقاومت‏

مقاومت اسلامى لبنان از جمله جريان‏هاى مبارزاتى جوان‏گراست زيرا عمر شهداى آن در سال 1993 عمدتاً بين 19 تا 33 سال و در سال 1994، بين 17 تا 28(1/22 سال بطور ميانگين) در سال 1995 و 1996 بين 18 تا 35سال (4/23 سال بطور ميانگين) و در سال 1997 بين 18 تا 38 سال (25 سال بطور ميانگين) بود.
نكته ديگر آنكه در سالهاى 1989 تا 1991، 292 عمليات توسط جوانان اين جنبش صورت گرفت.
همچنين در سال‏هاى 1992 تا 1994 ميلادى، 465 عمليات و در سالهاى 1995 تا 1997 ميلادى 936 عمليات توسط مقاومت به مرحله اجرا درآمد. اين در حالى است كه در دوره اول 154 نظامى دشمن و در دوره دوم 256 نظامى دشمن كشته شدند. امّا آمار شهداى مقاومت بدين ترتيب مى‏باشد:
سالهاى 1995 تا 1997 ميلادى 71 شهيد، در سالهاى 1989 تا 1991 ميلادى 26 شهيد، در سالهاى 1992 تا 1994 ميلادى 35 شهيد و در سالهاى 1995 تا 1997ميلادى حدود 50 شهيد.
در سالهاى مقاومت، اين جريان از انواع ابزارها، سلاح‏ها و شيوه‏هاى رزمى مانند كمين، بمب، حمله، گلوله باران، عمليات شهادت طلبانه، موشك باران كاتيوشايى، درگيرى و تك تيرانداز عليه دشمن استفاده كرد و بويژه كاتيوشا را به سلاحى راهبردى، در جنگ با صهيونيست‏هاى اشغالگر بدل ساخت و همزمان، بمب‏هاى هوشمند را وارد صحنه نمود كه دشمن آن را جنگ روانى ناميد.
مقاومت توانست با برترى اطلاعاتى خود عمليات‏هاى امنيتى را در عمق نوار اشغالى به مرحله اجرا درآورده و ضمن هدف قرار دادن اسكورت افسران بلندپايه دشمن، عمليات‏هاى آنها را نيز ناكام گذارد كه به هلاكت رسيدن كماندوهاى صهيونيست در انصاريه بهترين گواه بر اين مدعاست.
اين جنبش سپس گلوله باران پايگاههاى دشمن را به شكل امرى روزمره درآورد و ضمن وارد آوردن خسارات و تلفات سنگين به دشمن، كارايى اين پايگاهها را به صفر رساند. اما مهمترين اقدام مقاومت فيلمبردارى از عمليات‏ها بود كه آن را به سلاحى جديد در جنگ تبديل نمود و معادله را به نفع مقاومت اسلامى تغييرداد. كه اين امر در تفاهم نامه‏هاى ژوئيه و آوريل، عمليات‏هاى الدبشه و انصاريه و اعتراف اسراييل به قطعنامه 425 به منصه ظهور رسيد، افسانه ارتش شكست‏ناپذير اسراييل را درهم شكست و مقاومت به الگوى جوانان جهان عرب و ركن اصلى موازنه منطقه‏اى و جنگ اعراب و اسراييل تبديل شد.
قدرت مقاومت با گذشت زمان تحليل نرفت، گويى تازه متولد شده است امّا بر خلاف آن دشمن هدف و انگيزه خود را از دست داد و به نوعى يأس و نااميدى دچار شد كه در نهايت به عقب نشينى اين ارتش از جنوب لبنان انجاميد و اصطلاحاتى مانند شهادت‏طلبى در مقابل مرگ مجانى، آزادى در برابر اشغال، جهاد در برابر جنگ بيهوده، سرزمين پايدارى و قهرمانى در برابر باتلاق و نفرين لبنان و قهرمانان مقاومت در برابر ارتش مأيوس قرار گرفت و قاموس شكست و چالش وارد تفسيرها و تحليل‏هاى مقامات، ناظران و تحليلگران صهيونيست شد.
مانند روزنامه معاريو كه در روز 7/1/1996 نوشت: كمربند امنيتى مدتهاست كه به كمربند ناامنى تبديل شده است.
و يا اويگدور كهلانى در روزنامه هاآرتص مورخ 7/1/1997 نوشت: ما دممان را روى كولمان انداخته‏ايم، ما قربانيان شكست خورده‏ايم. سربازان ما مانند سيبل در ميدان تير هستند.
از ديگر نقاط قوت مقاومت علاوه بر جوانگرايى، جمع شدن دولت و ملّت حول مقاومت به عنوان تنها راهكار ملّى و پايدارى مردمى بود. با اين حال اينكه مقاومت را فقط از جنبه نظامى معنا كرد اشتباهى بزرگ است. زيرا آن، معنايى كاملاً گسترده و در تمام سطوح سياسى، اقتصادى، اجتماعى، مذهبى و آموزشى دارا مى‏باشد و مبتنى بر پايه‏ها و قواعد مادى، ملى و دينى است. لذا شاهديم كه نهادهاى غيرنظامى مقاومت دست به اقداماتى مانند تعمير و بازسازى منازل مسكونى، معالجه مجروحان و حمايت از خانواده‏هاى اسرا و شهدا زدند. چه اينكه پايه اصلى مقاومت ايمان ملّت به آرمان مقاومت در برابر اشغالگر، آزادى وطن و آمادگى براى فداكارى در راه آن است.
ادبيات مقاومت و شعارها و اصطلاحات آن آميزه‏اى از جنبه‏هاى دينى و ملّى است كه در بالاترين سطوح ايثار و فداكارى مردم جنوب و سرانجام آزادى اين منطقه با شعار پيروزى يا شهادت تجلى يافت.
مقاومت از آن دسته جريان‏ها نيست كه تسليم چالش‏ها شده و دچار اختلاف و چند دستگى شود بلكه برعكس، خود عامل وحدت در جامعه است و هرگز به منافع مادى نمى‏انديشد. لذا پيوسته از موقعيتى مثبت در جامعه و صحنه سياسى لبنان برخوردار است.
مقاومت به دنيا اين شعار را فهماند كه من مقاومت مى‏كنم پس هستم و جهانيان نيز اينك در برابر اين شعائر تسليم شده‏اند.

پاورقي ها: