اشاره
در آغاز سال جارى مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه العظمى خامنهاى طى بياناتى فرمودند:
«همبستگى و اتحاد ملت، مشاركت عمومى و اعتصام به ايمان الهى مهمترين سلاحهاى ملت ايران براى خنثى سازى توطئهها و تمهيدات دشمن هستند.»(1)آن رهبر فرزانه سال 1384 را در پيام نوروزى خويش به نام «سال همبستگى ملى و مشاركت عمومى» ناميدند. در واقع اين ويژگى از ضرورتهاى اساسى مىباشد و بدون شك حضور معنادار و توأم با بصيرت و معرفت مردم در صحنههاى تأثيرگذار سياسى، فرهنگى و اجتماعى مىتواند تحولاتى اميد بخش، نويد دهنده و پربار براى سرزمين ايران رقم بزند. برخى تهديدهاى خارجى، فشارهاى استكبارى، تحريكات دشمنان اسلام و قرآن چالشهاى حساسى هستند كه همبستگى ملى را به منزله ضرورتى اجتنابناپذير و غير قابل اغماض در سطح كشور مطرح مىنمايد و اين همان نكته ارزشمندى است كه رهبرى انقلاب در آغازين روزهاى سال جارى بدان اشاره نمودند. واقعيت اين است
كه مجموعههاى فشارهاى متزايد خارجى و برخى نگرانىهاى داخلى تنها در برابر دژ استوار و سدّ آهنين همبستگى ملى برطرف مىگردند و زايل مىشوند. در صورت تحقق اين رويداد سياسى – اجتماعى بسيارى از مشكلات و موانع رفع گشته و از عقبههاى متعددى كه پيش روى امت مسلمان است، بدون هيچ گونه عارضهاى عبور خواهيم كرد واينجاست كه نگرش حكيمانه و دقت نظر و همه جانبه نگرى مقام معظم رهبرى نقش پويا و روشنگرانه خود را مشخص مىسازد. همبستگى ترجمان ديگرى از همدلى، همراهى و وفاق ملى است و البته اتحاد ميان مردم و مسؤولان در ميان خود و با يكديگر هنگامى بدست مىآيد كه اهداف مشتركى در ميان باشد ميزان اهميت و نقش تعيين كننده اين اهداف واحد بايد در درجهاى باشد كه همگان براى عملى ساختن آن با رغبت درونى و انگيزههاى عالى و با فداكارى و عبور كردن از منافع فردى، انحصارى و شخصى بكوشند. گستره اين هدف والا در نخستين گام براى مردم ايران امنيت، سلامتى مادى و معنوى و اميدوارى و چشم اندازى آرام بخش به
ارمغان مىآورد و در مراحل بعدى مىتواند به جهان اسلام و مظلومان عالم سرايت كند و از اين جهت همگان اعم از مردم، مسؤولان نهادهاى عمومى و خودجوش، مراكز علمى و فرهنگى، نشريات و جرايد وظيفه دارند براى تحقق اين هماهنگى ملى شرايط لازم و مقدمات مورد نياز را فراهم آورند و در جهت رفع دشوارىها و موانع آن ساعى باشند و حركت به اين سمت و كاربردى نمودن پيام حكيمانه رهبر معظم انقلاب مىتواند خود حماسهاى عالى،درخشان و مترقى را بيافريند كه دشمنان را در هالهاى از يأس فرو ببرد و توطئههاى استكبارى و نقشههاى بيگانگان را خنثى سازد. بديهى است همستگى ملى نياز مستمر جامعه ماست و به مقطع خاصى اختصاص ندارد. وفاق ملى از واقعيت تا حقيقت
همبستگى يا وفاق ملّى نوعى انسجام هدفدار اجتماعى است كه تمايلات درونى افراد و گرايشهاى ذهنى جهتدار مىتواند در بوجود آوردن آن مؤثر باشد.(2)
برخى منابع پژوهشى در فلسفه
اجتماعى، همگونى را استقرار همبستگى نزديكتر ميان اعضاى جامعه مىدانند. در واقع اين فرايند به سوى متحد نمودن اقشار مردم گام برمىدارد و مىكوشد بر اساس نظمى كه اكثريت مىپذيرند آن را استوار سازد.(3) متحد نمودن جامعه بيش از هر چيز بايد به تضادهايى كه در آن تجزيه و تفرقه ايجاد مىكنند، پايان دهد و تحرّكات نفاق برانگيز را خنثى نمايد. البته افراد سازنده همبستگى كه در كنار يكديگر قرار گرفتهاند نبايد از همسايگان و همنوعان خويش جدا بمانند و از رابطه با آنان محروم باشند بلكه بايد مناسبات خويش را با هم گسترش دهند و اين همدردى و هم زيستى متقابل خود قادر است به تضادهاى اجتماعى كه فرساينده است و خشونت، توحّش و خونبارى ببار مىآورد پايان دهد. ناگفته نماند كه جامعه بدون تلاش، مبارزه، مقاومت و پايدارى نمىتواند آفات و علف هرزها را محو كند، هر يك از آحاد اجتماعى بايد بطور جدّى ارزشهاى مقدس، فضيلتهاى اخلاقى، انسانيّت و وجدان را جاى انگيزههاى فردى بنشانند و در اين جهت استقامت و بردبارى از خود نشان دهند.
اميدوارى به هماهنگى و شكوفا شدن در يك جمعى كه مبانى اعتقادى اصالت دارند به اقتدار جامعه و استقلال واقعى آن كمك مىكند، بديهى است در اين راستا بايد واقعيتها را در نظر گرفت، برخى تصور مىكنند رفاه، وفور ثروت و در دسترس بودن امكانات عمومى، آسايش و فراغت، در ايجاد همبستگى مؤثرند و اين امور، ناملايمات جامعه را مىزدايند و زندگى آرام و هموارى پديد مىآورند امّا واقعيتها اين نظر را تكذيب مىكنند چه بسا كه توسعه و ترقّى مادى و وفور نعمتها سطح توقعات را بالا ببرند و همين وضع در اتحاد جامعه انشقاق ايجاد كند، از ديدگاه اسلام چه بسا كه لطف الهى در لباس سختىها آشكار گردد ولى امكان دارد چنين عطوفت آسمانى اثر بخش نباشد و دلها را براى تسليم به حق نرم ننمايد و در اين حال دشوارىها جاى خود را به آسايش دهند و محروميتها به نعمتها مبدّل شوند امّا در اين شرايط فراوانى نعمت نه از باب رحمت الهى بلكه از باب قهر و خشم خداوندى است. غوطه ورشدن در رفاه و لذات دنيوى، دلها را به خواب غفلت مىكشاند و مقدّمات عصيان و گناه را فراهم مىسازد و بدين ترتيب جامعه گام به گام به سوى سرنوشت زيان بار و تيره خويش نزديك مىشود و هنگامى كه ظلمت، فساد و خلاف بر جامعه استيلا يافت عذاب الهى نازل مىگردد و مردم به مكافات سرپيچى و ناسپاسى خود دچار مىشوند قرآن مىفرمايد:
«ثمّ بدّلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا وقالوا قد مسّ آباءنا الضّراء و السّراء فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون؛(4) سپس آن سختىها را به آسايش و خوشى مبدّل نموديم تا به كلّى حال خويش را فراموش كرده و گفتند آن رنج و سختى و هم خوشى بعد از آن به پدران ماهم رسيد، ماهم بناگاه آنان را به كيفر اعمالشان عقاب كرديم در حالى كه غافل بودند.»
پس اين كه عدهاى عقيده دارند فراوانى به خودى خود همگونى اجتماعى كاملى ايجاد مىكند و برخى مكاتب مادى آن را شرط هم بستگى مىدانند، درست نمىباشد به علاوه اگر اين وفور امكانات طبق قاعده عدالت اجتماعى كه قرآن بر آن تأكيد دارد توزيع نشده باشد بر شكافهاى اجتماعى مىافزايد و زمينههاى نفاق، خلاف و زندگى طبقاتى را كه ضد همبستگى است فراهم مىسازد.
همچنين در جوامع اروپايى ما شاهد توسعه، ترقى مادى و گسترش امكانات و فراوانى ابزارهاى رفاه طلبانه هستيم ولى واقعيت اين است كه در اين كشورها وفاق اجتماعى فوق العاده ضعيف است و امنيت واقعى و آرامش راستين براى مردم فراهم نشده و آنان در موجى از نگرانى و ناراحتى بسر مىبرند و اين عوارض آنان را از همگونى و اتّحاد واقعى دور مىكند. اختلاف اساسى ميان ثروتمندان و طبقات متوسط فقير بيش از پيش در اروپا هويدا شده و تضادها را تشديد كرده است، همچنين وقتى احتياجاتى را ارضاء كردهاند بدليل غوطهور گرديدن در فراوانىهاى مادى و رفاهى مردم طالب امورى هستند كه نه تنها واقعيت ندارند بلكه تضادهاى اجتماعى را گسترش مىدهند، در واقع با اين وضع به جاى زنده نمودن انگيزههاى مثبت و حس نوع دوستى در ميان مردم، اميال شخصى آنها را كه با الزامهاى اجتماعى در تعارض است احياء نمودهاند(5) و چون قادر نمىباشند اين وضع را فروبنشانند محروميتها را توسعه مىدهند و امتيازاتى را بوجود مىآورند كه با نظام ارزشى، اخلاقى و حقوقى مغايرت دارد.
روان شناسان عقيده دارند پيشرفتهاى مادى بدون در نظر گرفتن توانايىهاى روحى و رفتارى كاملاً مخالف عميقترين نيازهاى انسان است، از اين رو فراوانى امكانات كه افراد را از كاركردن و كوشش فكرى و علمى آزاد مىنمايد به ايشان اجازه مىدهد از اين تناقض بهتر آگاه شوند و به طرز ژرفترى رنج ببرند بنابراين رشد ناخوشىهاى رفتارى، پيدايش برخى كج روىهاى اجتماعى، توسعه بيمارىهاى عصبى، لذّت نبردن واقعى از زندگى، كاستىهاى غير قابل اغماض جوامع پيشرفتهاند كه در مسير ترقّى، عدالت ، فضيلت و عطوفت را فراموش كردهاند.(6) اهتمامى آسمانى
يكى از حقايق مسلّم كه نه تنها مسلمانان بلكه ديگران در موردش اتفاق نظر دارند اين است كه اسلام دين همبستگى، فراگيرى و همگونى همه جانبه است، متون دينى يعنى قرآن و حديث و نيز سيره رسول اكرم(ص) و ائمه هدى(ع) گوياى اين حقيقتاند. زمانى كه در شبه جزيره عربستان نور الهى در دلها و جانها پرتو افكند و رسول خدا(ص) همچون آذرخشى با بعثت خويش كوير منحط و خفقان گرفته انسانيت را پرتو افشانى نمود، آن حضرت از افرادى با دلهاى پراكنده چنان امّتى بنانهاد كه هيچ قدرتى توان ضربه زدن به آن را نداشت، روح عدالت، مساوات و مؤاسات در آنان زنده شد. فداكارى و جانبازى مشى اين جامعه گرديد. عوامل خودبينى، خودمحورى و علائق شخصى از ميانشان رخت بربست و همه به رشته استوار الهى آويخته شدند.روى آوردن به يكتاپرستى و پيروى از رهبرى پيامبر و روىكرد نشان دادن به آيينى كه بين فطرت انسانى و خداى جهانيان پيوند برقرار مىكند و پياده نمودن تعاليم آسمانى اسلام در زندگى فردى و اجتماعى، تمامى آدميان را كه داراى نژادها، قيافهها و گرايشهاى ملى و قبيلهاى بودند و در آتش جهل و خرافات و ستم و گژانديشى مىسوختند، گردهم آورد و از آنان امّتى واحد بوجود آورده البته رسول خدا(ص) براى رسيدن به چنين هدف والايى تمامى توان خويش را بكار گرفت و ناگوارىها و رنجهاى فراوانى را تحمل كرد تا از اين همه گوناگونى و تفرّق، جامعهاى واحد ساخت و انسان هايى با خاستگاههاى متنوع را با يكديگر همبسته نمود، زيرا باورآن حضرت بر اين اصل استوار بود كه اين پيوستگى اجتماعى، مسلمين را براى رسيدن به راه سعادت و خنثى كردن نقشههاى دشمنان و حيلههاى ابرقدرتهاى آن زمان بيمه مىنمايد. در واقع بزرگترين نعمتى كه به مسلمانان ارزانى داشته شد همين الفت قلبها و نزديك شدن دلهاى آنان به يكديگر بود، قرآن در اينباره مىفرمايد: «واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً؛(7) نعمتى را به ياد آوريد كه خدا به شما عطا كرد. آن هنگام كه با يكديگر در عناد بوديد و خدا ميان شما پيوند برقرار كرد و با موهبت او با هم برادر شديد. كلام وحى در جاى ديگر يادآور مىشود: و الّف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعاً مّا الّفت بين قلوبهم ولكن اللّه الّف بينهم انّه عزيز حكيم؛(8) اوست كه بين دلهاى آنان تأليف برقرار كرد، اگر هر آنچه را كه در زمين است خرج مىكردى، قادر نبودى دلهاى آنها را با هم پيوند دهى ولى خداوند ميان ايشان الفت ايجاد نمود كه عزيز حكيم است.
آنان كه به اوضاع اجتماعى و روحيه افراد لجوج و كينه توز عصر جاهليت آشنايند به خوبى آگاهى دارند كه چنين عداوت هايى به وسيله مال و ثروت و جاه و مقام از بين نمىرفت و تنها عاملى كه مىتواند آن آداب زشت و كينههاى كهنه و ريشه دار را محو كند ايجاد يك دگرگونى در انديشهها و جان هاست، آن چنان تحولى كه نگرش اشخاص را عوض نمايد و در سطحى بسيار بالاتر از آنچه بودند قرار گيرند به گونهاى كه اعمال گذشته در نظرشان پست و ابلهانه جلوه كند و به دنبال اين معرفت دست به يك خانه تكانى در اعماق وجود خود زده و زبالههاى قساوت و انتقام جويىهاى خونين و تعصبهاى قبيلهاى را بيرون بريزند و اين كارى است كه از ايمان و خداپرستى واقعى برمىآيد. اين قانون، اختصاص به مسلمانان صدراسلام ندارد و روى آوردن به رفاه مادى، تشويشهاى دنيايى، كنگرهها و كنفرانسها قادر نخواهند بود قلوب مسلمين را به هم نزديك كنند بلكه بايد شعلهاى در دلها افروخته شود تا همبستگى ملى بدست آيد. تربيت دينى و پرورشهاى پرمايه اخلاقى كه با تزكيه درونى و رها ساختن انسان از چنگ نفس پرستى توأم است و نيز اعراض از رذايل و رويكرد نشان دادن به فضيلتهاى معنوى چنان روحيهاى ايجاد مىكند كه آدمى را از حصار خوديت بيرون مىآورد و زمينه را براى پيوستن او به اقيانوس خروشان جامعه ارزشى مهيّا مىكند به نحوى كه او تمامى تلاشهاى خويش را در اين جهت بكار مىگيرد كه اولاً چنين همبستگى مخدوش نگردد ثانياً دلش براى كوچكترين ناگوارى كه براى برادر مسلمانش اتفاق مىافتد، به درد مىآيد و براى رفع اين نگرانى لحظهاى آرام نمىگيرد.
انقلاب اسلامى ايران كه در امتداد خيزشهاى مذهبى، از صدر اسلام تاكنون، مىباشد به بركت همين همبستگى و الفت دينى به پيروزى رسيد، اتكا به ايمان و توجه به تعاليم عالى اسلام مردم را با دست خالى بر قواى شيطانى، غلبه داد. امام خمينى(ره) در اين باره فرمودهاند: «براى اين كه ملّت، اسلام را مىخواست و مردم يك صدا مىگفتند…ما سلسله پهلوى نمىخواهيم، از اين جهت نهضت پيش برد و مطلبى را كه تمام متفكرين و سياسيون محال مىدانستند با اراده الهى تحقق پيدا كرد.»(9) امام در پيامى از مردم مىخواهند: «همين طور كه حس انسانيت و اسلاميت آنها بيدار شد، آن را بيدارتر نگه دارند و نگذارند اين شعله الهى خاموش شود، تمسّك به اسلام، حبل المتين اسلام در قرآن كريم و امام عصر بكنند و با هم و با همّت والاى خود تمام مشكلات را حل كنند.» و در جمع علماء و روحانيان مشهد تأكيد كردهاند: «همانطورى كه با هم بوديد دلها با هم يكصدا بودند، از حالا به بعد هم اين معنا را حفظ كنيد وقتى كه شما دلهايتان با هم صاف باشد دستها، دست واحد باشد، دست خدا هم با شماست.»(10) و در جمع كاركنان بهدارى و بهزيستى آذربايجان شرقى امام رمز پيروزى را اين همبستگى مىدانند: «اگر اين انسجامى كه ملت پيدا كرد و گروهها باهم جمع شدند همه با هم شدند، آنهايى كه دور از هم بودند بهم نزديك شدند… اگر اين را نگهاش داريم يك ملت پيروزى هستيم كه ديگر نمىتوانند اين ريشههاى فاسد كارى انجام دهند.»(11) اهل بيت و همبستگى عمومى
حضرت على(ع) به پيروى از روش رسول اكرم(ص) براى دستيابى به يكپارچگى جامعه به مدت 25 سال آن چنان صبر و پايدارى را پيشه خود نمود كه گويى خار در چشم و استخوان در گلو داشت. آن حضرت حاضر گرديد رنجها و تألمات فراوانى را پذيرا گردد كه مبادا زخمى بر پيكر واحد مسلمين وارد گردد و الفت مؤمنين مخدوش شود. ايشان تأكيد مىفرمايند كه همواره همراه جمعيت اسلام باشيد كه دست خدا با آنان است و از پراكندگى اجتناب كنيد كه انسان تكرو خوراك شيطان است همچون گوسفندى تنها كه طعمه گرگ مىشود.(12)
و در نامهاى خطاب به مالك اشتر مىفرمايند: من اول دست خود را پس كشيدم تا ديدم گروهى از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى آيين محمّدى فرا مىخوانند پس نگران آن شدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شكاف يا انهدام در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه افزونتر است.(13)
امام مظلومان در جايى مىفرمايند: شما نيك مىدانيد كه براى امر خلافت من از همه شايستهترم و حال سوگند به خداوند تا زمانى كه كار مسلمين در سلامت باشد و رقيبان تنها به كنار زدن من قانع باشند و تنها شخص من مورد ستم قرار گيرم مخالفت ننموده و تسليم هستم.(14)
آن حضرت بزرگترين عامل عزت و سرافرازى امّتهاى گذشته را اتحاد و اتفاق آنان مىداند و اضافه مىنمايند: چه حالى داشتند آنان هنگامى كه با هم مجتمع بودند، هدف و آرمانشان يك چيز بود، دلهايشان همآهنگ و موافق، بصيرت كافى داشتند و تصميمها در يك جهت بود.(15)
حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرانقدر نبىّ اكرم(ص) نيز در بخشى از خطبه مشهور خود اعلام مىنمايد: امامت براى حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمين به همبستگى است، حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسين(ع) نيز براى حفظ انسجام جامعه در مسير تعالى معنوى و گام برداشتن به سوى يكپارچگى توحيدى به شهادت رسيدند ولى بنى اميّه با تبليغات زهرآگين و نشر اكاذيب آن چنان انشقاقى در بين مسلمين پديد آوردند كه پيروان راستين اهل بيت تحت شديدترين شكنجهها، به شهادت رسيدند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ضمن تلاشهاى فرهنگى براى حفظ امنيت و همگونى جامعه اسلامى از هيچگونه كوششى فروگذار نكردند و همواره به سوى اهدافى گام برمىداشتند كه انسجام جامعه حفظ گردد و موقعى كه انحرافات سياسى در قالب مقاصد فكرى و فرقهاى خودنمايى كرد آن ستارگان فروزان آسمان امامت ادعاهاى مغاير با ارزشهاى الهى را كه مردابهايى در جامعه پديد مىآوردند افشا كردند و با جبههگيرى در برابر گروههاى منحرف ضمن تبيين معارف خاندان عترت، جامعه را از هرج و مرج و تشتت فكرى كه اين گمراهان به آن دامن مىزدند، رهانيدند. عناصر همگونى جامعه
جامعه مجموعهاى سازمان يافته از بخشهاى متقابلاً وابسته است كه به وسيله ارزشها و فرايندهايى كه موجب خلق وفاق در جامعه مىشوند انسجام مىيابند. در مكتب اسلام اجتماع به مثابه يك نظام سامان يافته، با ثبات و مستحكم در نظر گرفته مىشود كه قاطبه مردمانش درباره باورها، خوبىها و خصال و افعال پسنديده با يكديگر نه تنها توافق دارند بلكه همكارى مىنمايند همه عناصر، واحدها، سازمانها و مراكز تعليم و تربيت در اين مجموعه نقشى در جهت ثبات كل و همبستگى عمومى ايفا مىكنند و هرگونه حركتى بر خلاف اين رود خروشان، حالتى ويرانگر در نظر گرفته مىشود، تغييراتى كه صورت مىپذيرد بايد در جهت تقويت، ترقى و رشد مجموعه نظام اجتماعى بكار رود. عوامل و كاركردهايى كه مىتوانند همگونى و وفاق عمومى را استوار نگاهدارند و در تداوم همبستگى بكوشند عبارتند از: 1- عدالت
عدل در واقع به معناى توازن و ميزان جامعه به حساب مىآيد. در كالبد و روح آدمى اين اعتدال مشاهده مىگردد و اگر هرگونه نقصان و اختلالى در آن پديد آيد ناراحتىهاى روانى و كسالتهاى گوناگون، حيات آدمى را تهديد مىنمايد. در اجتماع هم بايد چنين تعادلى برقرار گردد و همه از لحاظ تمامى حقوق مادى و معنوى، وظايف، استعدادها، توانايىها و مانند آن در حالتى از توازن بسر برند، در اين جامعه حق ثابت است و تغيير نمىكند امّا عدل در واقع رسانيدن اين حق به صاحبش مىباشد نظير كارى كه دستگاه گردش خون در بدن انسان مىنمايد و غذا و اكسيژن به تمامى اعضاء و جوارح بدن مىرساند و به هر عضوى مطابق شايستگى، لياقت و نوع فعاليت رسيدگى مىشود. اگر قائل به اين واقعيت هستيم كه عدل موازنه برقرار مىكند پس بايد تفاوت و اختلافهاى متداول را بپذيريم تا ميان آنها تعادلى برپا شود. عدالت اقتضا مىكند كه اختلافهاى طبيعى، جغرافيايى و… را به رسميت بشناسد، امتياز راستين در چنين جامعهاى تقوا، فضيلتهاى معنوى و مكارم اخلاقى است و نه چيز ديگر، مرحوم مولامهدى نراقى عقيده دارد عدالت عبارت است از ائتلاف همه قوا و اتفاق آنها بر فرمانبرى از عقل بطورى كه كشمكشها از ميان برود و فضيلت مخصوص هر يك حاصل شود.(16)
از قرآن برمىآيد كه فرستادگان الهى براى اين كه مردم خود از درون بجوشند و بر عليه باطل قيام كنند و در اين راه با هم متحد گردند و اقدام به قسط نمايند، مبعوث شدهاند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس.(17)
بيّنه در اين آيه برهانى است كه مردم را روشن مىكند و از آن پس وقتى افراد از قيود و حدود نفسانى و مواريث حيوانى و تحميلهاى محيطى رها شدند و همه چيز برايشان تبيين گرديد اصول عملى، ثابت و مدوّنى را بدست مىآورند. آن وقت سهم هر كس را بر حسب لياقتش مىدهند، استعداد هر كس را شكوفا مىسازند، موقعيت اجتماعى افراد را مشخص مىكنند و تثبيت مىنمايند. حضرت على(ع) مىفرمايند: العدل حياة الاحكام؛(18) اجراى عدالت موجب زنده شدن احكام و عمل نمودن به آنها مىشود و رسول اكرم(ص) ساعتى عدالت را بهتر از هفتاد سال عبادت مىداند.(19) آرى ستون خيمه جامعه عدالت است و روح و جان و پيكر اجتماع را عدل تشكيل مىدهد و به فرمايش امام صادق(ع) در صورت اجراى عدالت مردم بىنياز خواهند گشت.(20) و فقر و پريشانى، تجمع ثروت و اختلاف طبقاتى از جامعه رخت برمىبندد.
حضرت امام حسن عسگرى(ع) تأكيد مىنمايند: اين توانگران هستند كه توشه تهيدستان را به سرقت مىبرند و از دسترس بينوايان خارج مىكنند: «اغنياؤهم يسرقون زاد الفقرا»(21).
در جامعهاى كه عدالت پياده شده است انسان درست تربيت مىشود، با فراغت و آرامش به تكاليف تن مىدهد و به مقررات، اصول اجتماعى و حقوق همگان احترام مىگذارد و در پرتو اين تعهدشناسى و مسؤوليت پذيرى است كه جامعه به همبستگى واقعى دست مىيابد و راه عروج آحاد آن به معنويت و سعادت راستين هموار مىگردد. سازندگى منهاى اجراى عدالت صرفاً در جهت زندگى سرمايهداران مدرن و مرفهان بىدرد تأثير مثبت دارد و اغنيا را به اميال و آمال خود مىرساند و تنها سازندگى عادلانه است كه همگان را از بركات خويش برخوردار مىنمايد. عدالت موجب پيوند ناگسستنى بين تودههاى انسانى با يكديگر و از سوى ديگر با نظام حكومتى مىشود و اين ارتباط مقدس فضايل را ترويج و شكوفا مىسازد و بدينگونه شهرها آباد شده، روستاها رونق مىيابند و ديوارهاى بيداد و تبعيض و حق كشى فرو مىريزد.(22) از اين روى مفهوم عدالت در فرآيند همگونى اجتماع نقش عمدهاى بازى مىكند. 2- عزمى راسخ
انسان به دليل طبيعت اختيار بر سر دوراهى حق و باطل ايستاده است و حصول مراتب قرب الهى منوط به آن است كه انسان در سايه مجاهدتهاى فراوان در مسير حق، ظرفيت لازم را در خود پديد آورد و اين همه محتاج همتى والا و عزمى راسخ است. ملتى كه با ارادهاى خللناپذير و استقامت و ثبات قدم به تكاپو و تلاش مىپردازد، شاهد پيروزى و هماى سعادت را در آغوش مىكشد و ميزان موفقيت افراد يك جامعه براى رسيدن به كمال نهايى متناسب با اراده و ميزان سعى و تلاش آنهاست كه قرآن مىفرمايد: و ان ليس للانسان الّا ما سعى؛(23) و طبيعى است كه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمىكند: انّ اللّه لايضيع اجر المحسنين؛(24) جامعهاى كه در كسالت، سستى و جمود بسر مىبرد نمىتواند به همبستگى پايدار دست يابد و رسول اكرم(ص) فرمودهاند: من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم؛(25) كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نمىباشد. قرآن تأكيد مىنمايد:انّ اللّه لايغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم؛(26) خداوند(هيچ نعمت يا نقمت، هيچ عزت يا ذلت را) در قومى دگرگون نمىكند مگر آن كه آنان در خويشتن تغييرى پديد آورند. اقبال لاهورى چنين سروده است:
خداى آن ملت را سرورى داد
كه تقديرش بدست خويش بنوشت
به آن ملت سروكارى ندارد
كه دهقانش براى ديگرى كشت 3- امر به معروف و نهى از منكر
عنصر سازنده و با بركتى كه وفاق جمعى را تقويت مىنمايد امر به معروف و نهى از منكر است. اين مفهوم بدان معناست كه هر عمل و برنامهاى كه براى سعادت دنيا و آخرت و ابعاد مادى و معنوى زندگى انسانها سودمند و پسنديده باشد بايد به انجام آن امر گردد و هر كارى و رفتارى كه به نحوى براى زندگى فردى و جمعى و حيات دنيوى و اُخروى مفسدهانگيز باشد بايد نهى و ريشه كن گردد، اين اصل هم رشد دهنده است و هم نقش ترمز را عهدهدار مىباشد.مردم با مشاركت خود جامعهاى را مىسازند كه دائماً در حال حركت به سوى معارف معروف است، هرچه خوب مىباشد از قوه به فعل مىآورد و با يك وضع نقّادانه و ناصحانه جلو منكرات و موانع تكامل را مىگيرد. اين كار در سطح كلان جامعه انجام مىپذيرد ولى حوزههاى امر به معروف و نهى از منكر بر اساس موازين اعتقادى و شرعى تعيين مىشود تا روشن گردد مردم نسبت به هم در چه مواردى حق دخالت و بازدارندگى دارند. قرآن جامعهاى را رستگار مىداند كه گروه ويژهاى براى امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد.(27) به فرمايش امام باقر(ع) اين اصل اگر در جامعه اجرا شود كسبها حلال و زمينها آباد مىگردد و در صورت ترك آن بركات زمين كاهش يافته، قحطى رواج مىيابد، دشمنها غالب مىگردند، اشرار بر مردم تسلط مىيابند(28)و بديهى است كه جوامعى كه گرفتار اين بلايا هستند به هيچ عنوان به وفاق ملى و اتحاد و يكپارچگى دست نمىيابند. 4- وضع قوانين و اجراى مقررات
دولت براى متشكل نمودن افراد جامعه و همگونه سازى اجتماع بيش از هر چيز به وضع قوانين و اجراى قواعد اقدام مىكند. هدف اين قواعد و مقررات رسيدن افراد به حق راستين خود، كاهش يافتن تضادها، به تحليل رفتن كشمكشها و خشونتهاست، تعارضهاى طبقاتى، تجاوز به اموال و عرض و ناموس مردم نيز با اجراى قوانين كه دولت وضع كرده كاسته شده و يا كنترل مىگردد. حمايت از افراد ضعيف، جلوگيرى از قدرتطلبىها، محروميت زدايى و رونق بخشيدن به زندگى فقيران و بينوايان نيز با برنامهريزىهاى دولت عملى مىشود، بعلاوه نهادهايى كه از ميان مردم برخاستهاند اگر ارزش رسمى بيابند و قوت اجرايى پيدا كنند به مدد نفوذ و اعتبارى كه دارند مىتوانند دولت را در وفاق جمعى يارى دهند، همگونگى اجتماع به آگاهى و بصيرت اعضاى جامعه هم بستگى دارد و با ارتقاى سطح اطلاعات مردم مىتوان تضادهايى را كه افراد را در برابر هم قرار مىدهند كم كرد و احساسات جمعى و همبستگىهاى عمومى را در جامعه تقويت كرد. سازمانهاى تبليغى نهادهاى فرهنگى و رسانهها نيز مىتوانند با توليد آثار آموزنده علمى، فرهنگى و هنرى براى رسيدن جامعه به همگونى گام بردارند. آخرين وسيله دولت براى هماهنگى جامعه توسل به نيروى انتظامى، زندان و مجازات مجرمان است، اين راه شهروندان و گروهها را مانع از آن مىنمايد كه بتوانند خشونتهاى خونين خود را به جامعه سرايت دهند و امنيت جمعى را مختل كنند و تعارضهاى سياسى را تشديد نمايند. سرتعظيم فرو آوردن در برابر اقتدار دولت توطئههايى را كه عدهاى موريانه وار در زيرزمينها و مخفى گاهها سامان مىدهند، تا حدودى خنثى مىكند. بديهى است اگر براى جانيان، مجرمان و خلافكاران شرايط مناسبى فراهم باشد و آنها احساس نمايند حكومت مركزى در حل تعارضها و آشفتگىها توانايى لازم را ندارد گرفتارىهاى اجتماعى عميقتر و شديدتر و خطرناكتر مىشود و همبستگى در معرض تهديد جدّى قرار مىگيرد، آرى وفاق اجتماعى موقعى به طور كامل بدست مىآيد كه علاوه بر اجراى عدالت و عملى شدن امر به معروف و نهى از منكر و عزم عمومى براى ترقى مادى و معنوى، دشمنان داخلى و خارجى در هراس بسر برند و رعب و وحشت آن چنان بر قلوبشان سايه افكند. كه قادر به اجراى نقشههاى شوم خود نباشند البته اين اصل دوطرفه است زيرا هم با عملى شدن آن همبستگى تأمين مىشود و هم با يكپارچگى مردم راه براى
تحركات آنان مسدود مىگردد.
امام خمينى (ره) مىفرمايد: «تشكيل حكومت براى حفظ نظام و وحدت مسلمين است.»(29) مشاركتهاى مردمى
اراده جمعى انسانها همان مشاركت جمعى است. هنگامى كه عزمهاى همسو و همگون در يك مسير قرار گيرند يك اراده قدرتمند عمومى شكل مىگيرد. يكى از مصاديق مشاركت جمعى در اسلام مسأله اطاعت از خداوند، رسول اكرم(ص)، اهلبيت(ع) و ولى فقيه است. چون نفس اين طاعت مشاركت جمعى را مىطلبد در حالى كه منبعث از اراده آزاد انسانهاست بنابراين هر كدام وقتى دستورى دهند بايد به صورت جمعى از آن پيروى نمائيم، چنين ويژگى از آيه: اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم؛(30) بر مىآيد و با گسترهاى كه دارد تمام عصرهاى زندگى را در بر مىگيرد، البته اين اطاعت نافى اختيار نمىباشد و بر مبناى معرفت و شناخت است، زيرا انسانها در حوزه مسايل فلسفى و اعتقادى خود آن را برگزيدهاند. مفهوم ديگر مشاركت جمعى واجب كفايى است و مردم براى انجام اين گونه واجبات چارهاى جز مشاركت جمعى براى تعيين سرنوشت عمومى و اجتماعى خود ندارند.
شركت در عبادات دسته جمعى از جمله نماز جمعه و نماز جماعت نمونهاى از مشاركت مردم است كه در حفظ اقتدار اجتماعى و جلوگيرى از تفرقه و بسيج گرديدن براى امور عمومى بسيار مؤثر است، مجالسى كه با اسم سوگوارى براى خاندان عصمت و طهارت و بخصوص خامس آل عبا برگزار مىشود به روشنى مىتواند در ايجاد اتحاد و يكپارچگى مردم مؤثر باشد، شعائر اسلامى كه در اين محافل اقامه مىگردد رمز حفظ وحدت ملى است و مىتوان بزرگترين رمز حيات شيعيان را در جهان اسلام ماجراى عاشورا و فداكارى حضرت سيدالشهدا(ع) و يارانش دانست، امام خمينى (ره) مىفرمايد: «شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اين طور همآهنگ بشود، اين دستجات(عزادارى) با آن محتوا را در كجا سراغ داريد. اين هماهنگى را از دست ندهيد.»(31) نصيحت به كارگزاران نظام و تذكر دادن به آنان در امور اجرايى و ادارى و چگونگى مصرف بودجه و بيت المال خود مىتواند نمودى از مشاركت مردم محسوب گردد و مصداق النصيحة لائمة المسلمين است. ملت بايد به جلوههايى كه همبستگى ملى را در ميان آنها مستحكم نموده توجّهاى ويژه داشته باشند. سالهاى دفاع مقدس و مبارزه با دشمن متجاوز بعثى بىترديد بزرگترين نماد همبستگى ملى در ايران بود. براى آن كه همگونى جامعه تقويت شود بايد خاطرات آن سالها را جان بخشيد و استقامت و پايدارى در 8 سال جنگ تحميلى و شهادت جوانان برومند و ارزشمند اين آب و خاك جزو هويت اصيل و افتخارات ملى ماست و بايد از روش منش، رشادتها و فداكارىهاى رزمندگان اسلام در اين دفاع بزرگ درس بگيريم. امام خمينى خاطرنشان نمودهاند: «شما ببينيد در اين جنگى كه به ايران تحميل كردند، ايران چه جور باز زنده شد، يك پارچه ايران دوباره انقلاب كرد و توجه كرد به يك مقصد، كدام كار ممكن بود كه اين طور مردم را بسيج كند.»(32)
مشاركت مردم ايران در چندين انتخابات خود جلوهاى مهم از همبستگى ملى مىباشد، رخداد انتخابات رياست جمهورى كه در دو مرحله روى داد و در مجموع حدود 60 ميليون نفر را به پاى صندوقهاى رأى كشانيد حركت برجسته و سرنوشت سازى بود كه ميزان همآهنگى و هم سويى جامعه را براى دست يافتن به اقتدار سياسى و عبور از دشوارىهايى كه دشمنان داخلى و خارجى بر سر راه ملت ايجاد كردهاند، به نمايش گذاشت كه از افقى روشن و آيندهاى اميدوار كننده خبر مىدهد. البته اين واقعيتها بايد تا رسيدن به مقصود اصلى پيگيرى شود و محتاج همت در عمل است و اگر شعارهايى كه در برنامههاى تبليغاتى انتخابات داده شده كاربردى شوند، مردم گمشده چند سال گذشته خويش را يافتهاند و با چشيدن طعم شيرين حضور افراد ارزشى در رأس امور حكومتى ادارى و اجرايى با نشاط ويژهاى در صحنههاى گوناگون اجتماعى و سياسى حضور خواهند يافت و دولت را براى رفع ناهنجارى هايى چون فساد، فقر و بىعدالتى يارى خواهند داد.
نيكوكارى مردم جلوهاى جالب از همبستگى است. بديهى است جامعهاى كه مردمش به فكر هم باشند و تنها به منافع شخص خود فكر نكنند همبستگى ملى و احساس سرنوشت مشترك را از خود بروز مىدهند. اين خصلت را سعدى شاعر ايرانى اين گونه وصف مىكند:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
جشنهايى چون جشن نيكوكارى و جشن عاطفهها كه در سالهاى اخير در كشور ما برگزار مىشود فرصتى مناسب براى تجلّى اين مفهوم عالى در جامعه ايرانى است. مردم ايثارگر و فداكار ما در عرصههاى مختلف اجتماعى، تعالى روح و بزرگوارى خود را اثبات كردهاند. دست يكديگر را مىگيرند، بخشى از نياز فقرا را تأمين مىكنند و سعى مىنمايند قسمتى از رفاه و خوشبختى خود را با مستمندان تقسيم كنند به همين ترتيب، رضايت مندى عمومى بهترى حاصل مىشود. ميوههاى همبستگى ملى
اگر همبستگى در جامعه عملى شود آثار ذيل را به همراه مىآورد:
1- تقويت و تثبيت نظام سياسى و افزايش اعتماد مردم به دولت و تصميمگيرىهاى داخلى و بينالمللى.
2- افزايش روحيه همكارى جمعى و آمادگى براى مشاركت براى امور اجتماعى و رفع نابسامانى و گرفتارىها.
3- رسيدن به عزت و عظمت اسلامى و نايل شدن به استقلال واقعى و قطع نمودن دست بيگانگان و سلطه گران.
4- عمران و آبادانى و امنيت سياسى و اجتماعى و افزايش اطمينان متقابل بين آحاد جامعه.
5 – استقامت در برابر دشمنان و خنثى كردن نقشههاى مخالفان و كاهش خشونتها و تعارضها.
6- توجه به معنويت و فضايل و احساس مسؤوليت در برابر تكاليف الهى و در نتيجه جذب لطف و تأييد خداوند.
7- احياء و اعتلاى انقلابى در جهان و صدور انقلاب اسلامى.
8 – برنامه ريزى در برخورد با حوادثى كه جامعه را تهديد مىنمايد.
9- گام برداشتن به سوى توسعه، فنآورى و خودكفايى و شكوفايى استعدادها و افزايش خلاقيتهاى علمى و فكرى و اختراعات و اكتشافات. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. فرازى از پيام نوروزى مقام معظم رهبرى.2. مجموعه مقالات وفاق اجتماعى و فرهنگ عمومى، ص 22- 21.3. اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه ابوالفضل قاضى، ص 265.4. سوره اعراف، آيه 95.5. اصول علم سياست، ص 313.6. همان، ص 316.7. سوره آل عمران، آيه 103.8. سوره انفال، آيه 63.9. در جستجوى راه از كلام امام (دفتر دهم: انقلاب اسلامى)، ص 204.10. همان (دفتر نهم، ملّت امّت، ص 498 – 497.11. كتاب روح هدا (بيانات و پيامهاى امام خمينى)، سخنرانى امام در تاريخ 31 خرداد 1358.12. همان، سخنرانى در تاريخ 13 تير 1358.13. نهج البلاغه، فرازى از خطبه 127.14. همان، نامه 62.15. همان، خطبه 72.16. نك: خطبه 192.17. جامع السعادات، مرحوم نراقى، ج اول، ص 89 – 88.18. سوره حديد، آيه 26.19. الحياة، ج 6، ص 404 ؛ غررالحكم، ص 30.20. بحارالانوار، ج 75، ص 352.21. كافى، ج سوم، ص 561.22. مستدرك الوسايل، ج 2، ص 322.23. جامعه سازى قرآنى، محمد رضا حكيمى، ص 118.24. سوره نجم، آيه 29.25. سوره توبه، آيه 120.26. اصول كافى، ج 3، ص 238.27. سوره رعد، آيه 11.28. نك: سوره آل عمران، آيه 104.29. نك: بحارالانوار، ج 97، ص 72.30. ولايت فقيه، امام خمينى، ص 26.31. سوره نساء، آيه 59.32. گزيده مقالات دوازدهمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى، ص 83 – 82.33. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر دهم، ص 213.