همبستگى نياز هميشگى

اشاره‏
در آغاز سال جارى مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه العظمى خامنه‏اى طى بياناتى فرمودند:
«همبستگى و اتحاد ملت، مشاركت عمومى و اعتصام به ايمان الهى مهم‏ترين سلاح‏هاى ملت ايران براى خنثى سازى توطئه‏ها و تمهيدات دشمن هستند.»(1)آن رهبر فرزانه سال 1384 را در پيام نوروزى خويش به نام «سال همبستگى ملى و مشاركت عمومى» ناميدند. در واقع اين ويژگى از ضرورت‏هاى اساسى مى‏باشد و بدون شك حضور معنادار و توأم با بصيرت و معرفت مردم در صحنه‏هاى تأثيرگذار سياسى، فرهنگى و اجتماعى مى‏تواند تحولاتى اميد بخش، نويد دهنده و پربار براى سرزمين ايران رقم بزند. برخى تهديدهاى خارجى، فشارهاى استكبارى، تحريكات دشمنان اسلام و قرآن چالش‏هاى حساسى هستند كه همبستگى ملى را به منزله ضرورتى اجتناب‏ناپذير و غير قابل اغماض در سطح كشور مطرح مى‏نمايد و اين همان نكته ارزشمندى است كه رهبرى انقلاب در آغازين روزهاى سال جارى بدان اشاره نمودند. واقعيت اين است
كه مجموعه‏هاى فشارهاى متزايد خارجى و برخى نگرانى‏هاى داخلى تنها در برابر دژ استوار و سدّ آهنين همبستگى ملى برطرف مى‏گردند و زايل مى‏شوند. در صورت تحقق اين رويداد سياسى – اجتماعى بسيارى از مشكلات و موانع رفع گشته و از عقبه‏هاى متعددى كه پيش روى امت مسلمان است، بدون هيچ گونه عارضه‏اى عبور خواهيم كرد واينجاست كه نگرش حكيمانه و دقت نظر و همه جانبه نگرى مقام معظم رهبرى نقش پويا و روشنگرانه خود را مشخص مى‏سازد. همبستگى ترجمان ديگرى از همدلى، همراهى و وفاق ملى است و البته اتحاد ميان مردم و مسؤولان در ميان خود و با يكديگر هنگامى بدست مى‏آيد كه اهداف مشتركى در ميان باشد ميزان اهميت و نقش تعيين كننده اين اهداف واحد بايد در درجه‏اى باشد كه همگان براى عملى ساختن آن با رغبت درونى و انگيزه‏هاى عالى و با فداكارى و عبور كردن از منافع فردى، انحصارى و شخصى بكوشند. گستره اين هدف والا در نخستين گام براى مردم ايران امنيت، سلامتى مادى و معنوى و اميدوارى و چشم اندازى آرام بخش به
ارمغان مى‏آورد و در مراحل بعدى مى‏تواند به جهان اسلام و مظلومان عالم سرايت كند و از اين جهت همگان اعم از مردم، مسؤولان نهادهاى عمومى و خودجوش، مراكز علمى و فرهنگى، نشريات و جرايد وظيفه دارند براى تحقق اين هماهنگى ملى شرايط لازم و مقدمات مورد نياز را فراهم آورند و در جهت رفع دشوارى‏ها و موانع آن ساعى باشند و حركت به اين سمت و كاربردى نمودن پيام حكيمانه رهبر معظم انقلاب مى‏تواند خود حماسه‏اى عالى،درخشان و مترقى را بيافريند كه دشمنان را در هاله‏اى از يأس فرو ببرد و توطئه‏هاى استكبارى و نقشه‏هاى بيگانگان را خنثى سازد. بديهى است همستگى ملى نياز مستمر جامعه ماست و به مقطع خاصى اختصاص ندارد. وفاق ملى از واقعيت تا حقيقت‏
همبستگى يا وفاق ملّى نوعى انسجام هدف‏دار اجتماعى است كه تمايلات درونى افراد و گرايش‏هاى ذهنى جهتدار مى‏تواند در بوجود آوردن آن مؤثر باشد.(2)
برخى منابع پژوهشى در فلسفه
اجتماعى، همگونى را استقرار همبستگى نزديك‏تر ميان اعضاى جامعه مى‏دانند. در واقع اين فرايند به سوى متحد نمودن اقشار مردم گام برمى‏دارد و مى‏كوشد بر اساس نظمى كه اكثريت مى‏پذيرند آن را استوار سازد.(3) متحد نمودن جامعه بيش از هر چيز بايد به تضادهايى كه در آن تجزيه و تفرقه ايجاد مى‏كنند، پايان دهد و تحرّكات نفاق برانگيز را خنثى نمايد. البته افراد سازنده همبستگى كه در كنار يكديگر قرار گرفته‏اند نبايد از همسايگان و هم‏نوعان خويش جدا بمانند و از رابطه با آنان محروم باشند بلكه بايد مناسبات خويش را با هم گسترش دهند و اين همدردى و هم زيستى متقابل خود قادر است به تضادهاى اجتماعى كه فرساينده است و خشونت، توحّش و خونبارى ببار مى‏آورد پايان دهد. ناگفته نماند كه جامعه بدون تلاش، مبارزه، مقاومت و پايدارى نمى‏تواند آفات و علف هرزها را محو كند، هر يك از آحاد اجتماعى بايد بطور جدّى ارزش‏هاى مقدس، فضيلت‏هاى اخلاقى، انسانيّت و وجدان را جاى انگيزه‏هاى فردى بنشانند و در اين جهت استقامت و بردبارى از خود نشان دهند.
اميدوارى به هماهنگى و شكوفا شدن در يك جمعى كه مبانى اعتقادى اصالت دارند به اقتدار جامعه و استقلال واقعى آن كمك مى‏كند، بديهى است در اين راستا بايد واقعيت‏ها را در نظر گرفت، برخى تصور مى‏كنند رفاه، وفور ثروت و در دسترس بودن امكانات عمومى، آسايش و فراغت، در ايجاد همبستگى مؤثرند و اين امور، ناملايمات جامعه را مى‏زدايند و زندگى آرام و هموارى پديد مى‏آورند امّا واقعيت‏ها اين نظر را تكذيب مى‏كنند چه بسا كه توسعه و ترقّى مادى و وفور نعمت‏ها سطح توقعات را بالا ببرند و همين وضع در اتحاد جامعه انشقاق ايجاد كند، از ديدگاه اسلام چه بسا كه لطف الهى در لباس سختى‏ها آشكار گردد ولى امكان دارد چنين عطوفت آسمانى اثر بخش نباشد و دل‏ها را براى تسليم به حق نرم ننمايد و در اين حال دشوارى‏ها جاى خود را به آسايش دهند و محروميت‏ها به نعمت‏ها مبدّل شوند امّا در اين شرايط فراوانى نعمت نه از باب رحمت الهى بلكه از باب قهر و خشم خداوندى است. غوطه ورشدن در رفاه و لذات دنيوى، دل‏ها را به خواب غفلت مى‏كشاند و مقدّمات عصيان و گناه را فراهم مى‏سازد و بدين ترتيب جامعه گام به گام به سوى سرنوشت زيان بار و تيره خويش نزديك مى‏شود و هنگامى كه ظلمت، فساد و خلاف بر جامعه استيلا يافت عذاب الهى نازل مى‏گردد و مردم به مكافات سرپيچى و ناسپاسى خود دچار مى‏شوند قرآن مى‏فرمايد:
«ثمّ بدّلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا وقالوا قد مسّ آباءنا الضّراء و السّراء فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون؛(4) سپس آن سختى‏ها را به آسايش و خوشى مبدّل نموديم تا به كلّى حال خويش را فراموش كرده و گفتند آن رنج و سختى و هم خوشى بعد از آن به پدران ماهم رسيد، ماهم بناگاه آنان را به كيفر اعمالشان عقاب كرديم در حالى كه غافل بودند.»
پس اين كه عده‏اى عقيده دارند فراوانى به خودى خود همگونى اجتماعى كاملى ايجاد مى‏كند و برخى مكاتب مادى آن را شرط هم بستگى مى‏دانند، درست نمى‏باشد به علاوه اگر اين وفور امكانات طبق قاعده عدالت اجتماعى كه قرآن بر آن تأكيد دارد توزيع نشده باشد بر شكاف‏هاى اجتماعى مى‏افزايد و زمينه‏هاى نفاق، خلاف و زندگى طبقاتى را كه ضد همبستگى است فراهم مى‏سازد.
همچنين در جوامع اروپايى ما شاهد توسعه، ترقى مادى و گسترش امكانات و فراوانى ابزارهاى رفاه طلبانه هستيم ولى واقعيت اين است كه در اين كشورها وفاق اجتماعى فوق العاده ضعيف است و امنيت واقعى و آرامش راستين براى مردم فراهم نشده و آنان در موجى از نگرانى و ناراحتى بسر مى‏برند و اين عوارض آنان را از همگونى و اتّحاد واقعى دور مى‏كند. اختلاف اساسى ميان ثروتمندان و طبقات متوسط فقير بيش از پيش در اروپا هويدا شده و تضادها را تشديد كرده است، همچنين وقتى احتياجاتى را ارضاء كرده‏اند بدليل غوطه‏ور گرديدن در فراوانى‏هاى مادى و رفاهى مردم طالب امورى هستند كه نه تنها واقعيت ندارند بلكه تضادهاى اجتماعى را گسترش مى‏دهند، در واقع با اين وضع به جاى زنده نمودن انگيزه‏هاى مثبت و حس نوع دوستى در ميان مردم، اميال شخصى آنها را كه با الزام‏هاى اجتماعى در تعارض است احياء نموده‏اند(5) و چون قادر نمى‏باشند اين وضع را فروبنشانند محروميت‏ها را توسعه مى‏دهند و امتيازاتى را بوجود مى‏آورند كه با نظام ارزشى، اخلاقى و حقوقى مغايرت دارد.
روان شناسان عقيده دارند پيشرفت‏هاى مادى بدون در نظر گرفتن توانايى‏هاى روحى و رفتارى كاملاً مخالف عميق‏ترين نيازهاى انسان است، از اين رو فراوانى امكانات كه افراد را از كاركردن و كوشش فكرى و علمى آزاد مى‏نمايد به ايشان اجازه مى‏دهد از اين تناقض بهتر آگاه شوند و به طرز ژرف‏ترى رنج ببرند بنابراين رشد ناخوشى‏هاى رفتارى، پيدايش برخى كج روى‏هاى اجتماعى، توسعه بيمارى‏هاى عصبى، لذّت نبردن واقعى از زندگى، كاستى‏هاى غير قابل اغماض جوامع پيشرفته‏اند كه در مسير ترقّى، عدالت ، فضيلت و عطوفت را فراموش كرده‏اند.(6) اهتمامى آسمانى‏
يكى از حقايق مسلّم كه نه تنها مسلمانان بلكه ديگران در موردش اتفاق نظر دارند اين است كه اسلام دين همبستگى، فراگيرى و هم‏گونى همه جانبه است، متون دينى يعنى قرآن و حديث و نيز سيره رسول اكرم(ص) و ائمه هدى(ع) گوياى اين حقيقت‏اند. زمانى كه در شبه جزيره عربستان نور الهى در دل‏ها و جان‏ها پرتو افكند و رسول خدا(ص) همچون آذرخشى با بعثت خويش كوير منحط و خفقان گرفته انسانيت را پرتو افشانى نمود، آن حضرت از افرادى با دل‏هاى پراكنده چنان امّتى بنانهاد كه هيچ قدرتى توان ضربه زدن به آن را نداشت، روح عدالت، مساوات و مؤاسات در آنان زنده شد. فداكارى و جانبازى مشى اين جامعه گرديد. عوامل خودبينى، خودمحورى و علائق شخصى از ميانشان رخت بربست و همه به رشته استوار الهى آويخته شدند.روى آوردن به يكتاپرستى و پيروى از رهبرى پيامبر و روى‏كرد نشان دادن به آيينى كه بين فطرت انسانى و خداى جهانيان پيوند برقرار مى‏كند و پياده نمودن تعاليم آسمانى اسلام در زندگى فردى و اجتماعى، تمامى آدميان را كه داراى نژادها، قيافه‏ها و گرايش‏هاى ملى و قبيله‏اى بودند و در آتش جهل و خرافات و ستم و گژانديشى مى‏سوختند، گردهم آورد و از آنان امّتى واحد بوجود آورده البته رسول خدا(ص) براى رسيدن به چنين هدف والايى تمامى توان خويش را بكار گرفت و ناگوارى‏ها و رنج‏هاى فراوانى را تحمل كرد تا از اين همه گوناگونى و تفرّق، جامعه‏اى واحد ساخت و انسان هايى با خاستگاههاى متنوع را با يكديگر همبسته نمود، زيرا باورآن حضرت بر اين اصل استوار بود كه اين پيوستگى اجتماعى، مسلمين را براى رسيدن به راه سعادت و خنثى كردن نقشه‏هاى دشمنان و حيله‏هاى ابرقدرت‏هاى آن زمان بيمه مى‏نمايد. در واقع بزرگترين نعمتى كه به مسلمانان ارزانى داشته شد همين الفت قلب‏ها و نزديك شدن دل‏هاى آنان به يكديگر بود، قرآن در اين‏باره مى‏فرمايد: «واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً؛(7) نعمتى را به ياد آوريد كه خدا به شما عطا كرد. آن هنگام كه با يكديگر در عناد بوديد و خدا ميان شما پيوند برقرار كرد و با موهبت او با هم برادر شديد. كلام وحى در جاى ديگر يادآور مى‏شود: و الّف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعاً مّا الّفت بين قلوبهم ولكن اللّه الّف بينهم انّه عزيز حكيم؛(8) اوست كه بين دلهاى آنان تأليف برقرار كرد، اگر هر آنچه را كه در زمين است خرج مى‏كردى، قادر نبودى دل‏هاى آنها را با هم پيوند دهى ولى خداوند ميان ايشان الفت ايجاد نمود كه عزيز حكيم است.
آنان كه به اوضاع اجتماعى و روحيه افراد لجوج و كينه توز عصر جاهليت آشنايند به خوبى آگاهى دارند كه چنين عداوت هايى به وسيله مال و ثروت و جاه و مقام از بين نمى‏رفت و تنها عاملى كه مى‏تواند آن آداب زشت و كينه‏هاى كهنه و ريشه دار را محو كند ايجاد يك دگرگونى در انديشه‏ها و جان هاست، آن چنان تحولى كه نگرش اشخاص را عوض نمايد و در سطحى بسيار بالاتر از آنچه بودند قرار گيرند به گونه‏اى كه اعمال گذشته در نظرشان پست و ابلهانه جلوه كند و به دنبال اين معرفت دست به يك خانه تكانى در اعماق وجود خود زده و زباله‏هاى قساوت و انتقام جويى‏هاى خونين و تعصب‏هاى قبيله‏اى را بيرون بريزند و اين كارى است كه از ايمان و خداپرستى واقعى برمى‏آيد. اين قانون، اختصاص به مسلمانان صدراسلام ندارد و روى آوردن به رفاه مادى، تشويش‏هاى دنيايى، كنگره‏ها و كنفرانس‏ها قادر نخواهند بود قلوب مسلمين را به هم نزديك كنند بلكه بايد شعله‏اى در دل‏ها افروخته شود تا همبستگى ملى بدست آيد. تربيت دينى و پرورش‏هاى پرمايه اخلاقى كه با تزكيه درونى و رها ساختن انسان از چنگ نفس پرستى توأم است و نيز اعراض از رذايل و رويكرد نشان دادن به فضيلت‏هاى معنوى چنان روحيه‏اى ايجاد مى‏كند كه آدمى را از حصار خوديت بيرون مى‏آورد و زمينه را براى پيوستن او به اقيانوس خروشان جامعه ارزشى مهيّا مى‏كند به نحوى كه او تمامى تلاش‏هاى خويش را در اين جهت بكار مى‏گيرد كه اولاً چنين همبستگى مخدوش نگردد ثانياً دلش براى كوچك‏ترين ناگوارى كه براى برادر مسلمانش اتفاق مى‏افتد، به درد مى‏آيد و براى رفع اين نگرانى لحظه‏اى آرام نمى‏گيرد.
انقلاب اسلامى ايران كه در امتداد خيزش‏هاى مذهبى، از صدر اسلام تاكنون، مى‏باشد به بركت همين همبستگى و الفت دينى به پيروزى رسيد، اتكا به ايمان و توجه به تعاليم عالى اسلام مردم را با دست خالى بر قواى شيطانى، غلبه داد. امام خمينى(ره) در اين باره فرموده‏اند: «براى اين كه ملّت، اسلام را مى‏خواست و مردم يك صدا مى‏گفتند…ما سلسله پهلوى نمى‏خواهيم، از اين جهت نهضت پيش برد و مطلبى را كه تمام متفكرين و سياسيون محال مى‏دانستند با اراده الهى تحقق پيدا كرد.»(9) امام در پيامى از مردم مى‏خواهند: «همين طور كه حس انسانيت و اسلاميت آنها بيدار شد، آن را بيدارتر نگه دارند و نگذارند اين شعله الهى خاموش شود، تمسّك به اسلام، حبل المتين اسلام در قرآن كريم و امام عصر بكنند و با هم و با همّت والاى خود تمام مشكلات را حل كنند.» و در جمع علماء و روحانيان مشهد تأكيد كرده‏اند: «همانطورى كه با هم بوديد دل‏ها با هم يكصدا بودند، از حالا به بعد هم اين معنا را حفظ كنيد وقتى كه شما دل‏هايتان با هم صاف باشد دست‏ها، دست واحد باشد، دست خدا هم با شماست.»(10) و در جمع كاركنان بهدارى و بهزيستى آذربايجان شرقى امام رمز پيروزى را اين همبستگى مى‏دانند: «اگر اين انسجامى كه ملت پيدا كرد و گروهها باهم جمع شدند همه با هم شدند، آنهايى كه دور از هم بودند بهم نزديك شدند… اگر اين را نگه‏اش داريم يك ملت پيروزى هستيم كه ديگر نمى‏توانند اين ريشه‏هاى فاسد كارى انجام دهند.»(11) اهل بيت و همبستگى عمومى‏
حضرت على(ع) به پيروى از روش رسول اكرم(ص) براى دست‏يابى به يكپارچگى جامعه به مدت 25 سال آن چنان صبر و پايدارى را پيشه خود نمود كه گويى خار در چشم و استخوان در گلو داشت. آن حضرت حاضر گرديد رنج‏ها و تألمات فراوانى را پذيرا گردد كه مبادا زخمى بر پيكر واحد مسلمين وارد گردد و الفت مؤمنين مخدوش شود. ايشان تأكيد مى‏فرمايند كه همواره همراه جمعيت اسلام باشيد كه دست خدا با آنان است و از پراكندگى اجتناب كنيد كه انسان تكرو خوراك شيطان است همچون گوسفندى تنها كه طعمه گرگ مى‏شود.(12)
و در نامه‏اى خطاب به مالك اشتر مى‏فرمايند: من اول دست خود را پس كشيدم تا ديدم گروهى از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى آيين محمّدى فرا مى‏خوانند پس نگران آن شدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شكاف يا انهدام در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه افزون‏تر است.(13)
امام مظلومان در جايى مى‏فرمايند: شما نيك مى‏دانيد كه براى امر خلافت من از همه شايسته‏ترم و حال سوگند به خداوند تا زمانى كه كار مسلمين در سلامت باشد و رقيبان تنها به كنار زدن من قانع باشند و تنها شخص من مورد ستم قرار گيرم مخالفت ننموده و تسليم هستم.(14)
آن حضرت بزرگترين عامل عزت و سرافرازى امّت‏هاى گذشته را اتحاد و اتفاق آنان مى‏داند و اضافه مى‏نمايند: چه حالى داشتند آنان هنگامى كه با هم مجتمع بودند، هدف و آرمانشان يك چيز بود، دلهايشان همآهنگ و موافق، بصيرت كافى داشتند و تصميم‏ها در يك جهت بود.(15)
حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرانقدر نبىّ اكرم(ص) نيز در بخشى از خطبه مشهور خود اعلام مى‏نمايد: امامت براى حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمين به همبستگى است، حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسين(ع) نيز براى حفظ انسجام جامعه در مسير تعالى معنوى و گام برداشتن به سوى يكپارچگى توحيدى به شهادت رسيدند ولى بنى اميّه با تبليغات زهرآگين و نشر اكاذيب آن چنان انشقاقى در بين مسلمين پديد آوردند كه پيروان راستين اهل بيت تحت شديدترين شكنجه‏ها، به شهادت رسيدند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ضمن تلاش‏هاى فرهنگى براى حفظ امنيت و همگونى جامعه اسلامى از هيچ‏گونه كوششى فروگذار نكردند و همواره به سوى اهدافى گام برمى‏داشتند كه انسجام جامعه حفظ گردد و موقعى كه انحرافات سياسى در قالب مقاصد فكرى و فرقه‏اى خودنمايى كرد آن ستارگان فروزان آسمان امامت ادعاهاى مغاير با ارزش‏هاى الهى را كه مرداب‏هايى در جامعه پديد مى‏آوردند افشا كردند و با جبهه‏گيرى در برابر گروههاى منحرف ضمن تبيين معارف خاندان عترت، جامعه را از هرج و مرج و تشتت فكرى كه اين گمراهان به آن دامن مى‏زدند، رهانيدند. عناصر همگونى جامعه‏
جامعه مجموعه‏اى سازمان يافته از بخش‏هاى متقابلاً وابسته است كه به وسيله ارزش‏ها و فرايندهايى كه موجب خلق وفاق در جامعه مى‏شوند انسجام مى‏يابند. در مكتب اسلام اجتماع به مثابه يك نظام سامان يافته، با ثبات و مستحكم در نظر گرفته مى‏شود كه قاطبه مردمانش درباره باورها، خوبى‏ها و خصال و افعال پسنديده با يكديگر نه تنها توافق دارند بلكه همكارى مى‏نمايند همه عناصر، واحدها، سازمان‏ها و مراكز تعليم و تربيت در اين مجموعه نقشى در جهت ثبات كل و همبستگى عمومى ايفا مى‏كنند و هرگونه حركتى بر خلاف اين رود خروشان، حالتى ويرانگر در نظر گرفته مى‏شود، تغييراتى كه صورت مى‏پذيرد بايد در جهت تقويت، ترقى و رشد مجموعه نظام اجتماعى بكار رود. عوامل و كاركردهايى كه مى‏توانند همگونى و وفاق عمومى را استوار نگاهدارند و در تداوم همبستگى بكوشند عبارتند از: 1- عدالت‏
عدل در واقع به معناى توازن و ميزان جامعه به حساب مى‏آيد. در كالبد و روح آدمى اين اعتدال مشاهده مى‏گردد و اگر هرگونه نقصان و اختلالى در آن پديد آيد ناراحتى‏هاى روانى و كسالت‏هاى گوناگون، حيات آدمى را تهديد مى‏نمايد. در اجتماع هم بايد چنين تعادلى برقرار گردد و همه از لحاظ تمامى حقوق مادى و معنوى، وظايف، استعدادها، توانايى‏ها و مانند آن در حالتى از توازن بسر برند، در اين جامعه حق ثابت است و تغيير نمى‏كند امّا عدل در واقع رسانيدن اين حق به صاحبش مى‏باشد نظير كارى كه دستگاه گردش خون در بدن انسان مى‏نمايد و غذا و اكسيژن به تمامى اعضاء و جوارح بدن مى‏رساند و به هر عضوى مطابق شايستگى، لياقت و نوع فعاليت رسيدگى مى‏شود. اگر قائل به اين واقعيت هستيم كه عدل موازنه برقرار مى‏كند پس بايد تفاوت و اختلاف‏هاى متداول را بپذيريم تا ميان آنها تعادلى برپا شود. عدالت اقتضا مى‏كند كه اختلاف‏هاى طبيعى، جغرافيايى و… را به رسميت بشناسد، امتياز راستين در چنين جامعه‏اى تقوا، فضيلت‏هاى معنوى و مكارم اخلاقى است و نه چيز ديگر، مرحوم مولامهدى نراقى عقيده دارد عدالت عبارت است از ائتلاف همه قوا و اتفاق آنها بر فرمانبرى از عقل بطورى كه كشمكش‏ها از ميان برود و فضيلت مخصوص هر يك حاصل شود.(16)
از قرآن برمى‏آيد كه فرستادگان الهى براى اين كه مردم خود از درون بجوشند و بر عليه باطل قيام كنند و در اين راه با هم متحد گردند و اقدام به قسط نمايند، مبعوث شده‏اند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس.(17)
بيّنه در اين آيه برهانى است كه مردم را روشن مى‏كند و از آن پس وقتى افراد از قيود و حدود نفسانى و مواريث حيوانى و تحميل‏هاى محيطى رها شدند و همه چيز برايشان تبيين گرديد اصول عملى، ثابت و مدوّنى را بدست مى‏آورند. آن وقت سهم هر كس را بر حسب لياقتش مى‏دهند، استعداد هر كس را شكوفا مى‏سازند، موقعيت اجتماعى افراد را مشخص مى‏كنند و تثبيت مى‏نمايند. حضرت على(ع) مى‏فرمايند: العدل حياة الاحكام؛(18) اجراى عدالت موجب زنده شدن احكام و عمل نمودن به آنها مى‏شود و رسول اكرم(ص) ساعتى عدالت را بهتر از هفتاد سال عبادت مى‏داند.(19) آرى ستون خيمه جامعه عدالت است و روح و جان و پيكر اجتماع را عدل تشكيل مى‏دهد و به فرمايش امام صادق(ع) در صورت اجراى عدالت مردم بى‏نياز خواهند گشت.(20) و فقر و پريشانى، تجمع ثروت و اختلاف طبقاتى از جامعه رخت برمى‏بندد.
حضرت امام حسن عسگرى(ع) تأكيد مى‏نمايند: اين توانگران هستند كه توشه تهيدستان را به سرقت مى‏برند و از دسترس بينوايان خارج مى‏كنند: «اغنياؤهم يسرقون زاد الفقرا»(21).
در جامعه‏اى كه عدالت پياده شده است انسان درست تربيت مى‏شود، با فراغت و آرامش به تكاليف تن مى‏دهد و به مقررات، اصول اجتماعى و حقوق همگان احترام مى‏گذارد و در پرتو اين تعهدشناسى و مسؤوليت پذيرى است كه جامعه به همبستگى واقعى دست مى‏يابد و راه عروج آحاد آن به معنويت و سعادت راستين هموار مى‏گردد. سازندگى منهاى اجراى عدالت صرفاً در جهت زندگى سرمايه‏داران مدرن و مرفهان بى‏درد تأثير مثبت دارد و اغنيا را به اميال و آمال خود مى‏رساند و تنها سازندگى عادلانه است كه همگان را از بركات خويش برخوردار مى‏نمايد. عدالت موجب پيوند ناگسستنى بين توده‏هاى انسانى با يكديگر و از سوى ديگر با نظام حكومتى مى‏شود و اين ارتباط مقدس فضايل را ترويج و شكوفا مى‏سازد و بدين‏گونه شهرها آباد شده، روستاها رونق مى‏يابند و ديوارهاى بيداد و تبعيض و حق كشى فرو مى‏ريزد.(22) از اين روى مفهوم عدالت در فرآيند همگونى اجتماع نقش عمده‏اى بازى مى‏كند. 2- عزمى راسخ‏
انسان به دليل طبيعت اختيار بر سر دوراهى حق و باطل ايستاده است و حصول مراتب قرب الهى منوط به آن است كه انسان در سايه مجاهدت‏هاى فراوان در مسير حق، ظرفيت لازم را در خود پديد آورد و اين همه محتاج همتى والا و عزمى راسخ است. ملتى كه با اراده‏اى خلل‏ناپذير و استقامت و ثبات قدم به تكاپو و تلاش مى‏پردازد، شاهد پيروزى و هماى سعادت را در آغوش مى‏كشد و ميزان موفقيت افراد يك جامعه براى رسيدن به كمال نهايى متناسب با اراده و ميزان سعى و تلاش آنهاست كه قرآن مى‏فرمايد: و ان ليس للانسان الّا ما سعى؛(23) و طبيعى است كه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى‏كند: انّ اللّه لايضيع اجر المحسنين؛(24) جامعه‏اى كه در كسالت، سستى و جمود بسر مى‏برد نمى‏تواند به همبستگى پايدار دست يابد و رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم؛(25) كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نمى‏باشد. قرآن تأكيد مى‏نمايد:انّ اللّه لايغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم؛(26) خداوند(هيچ نعمت يا نقمت، هيچ عزت يا ذلت را) در قومى دگرگون نمى‏كند مگر آن كه آنان در خويشتن تغييرى پديد آورند. اقبال لاهورى چنين سروده است:
خداى آن ملت را سرورى داد
كه تقديرش بدست خويش بنوشت‏
به آن ملت سروكارى ندارد
كه دهقانش براى ديگرى كشت‏ 3- امر به معروف و نهى از منكر
عنصر سازنده و با بركتى كه وفاق جمعى را تقويت مى‏نمايد امر به معروف و نهى از منكر است. اين مفهوم بدان معناست كه هر عمل و برنامه‏اى كه براى سعادت دنيا و آخرت و ابعاد مادى و معنوى زندگى انسان‏ها سودمند و پسنديده باشد بايد به انجام آن امر گردد و هر كارى و رفتارى كه به نحوى براى زندگى فردى و جمعى و حيات دنيوى و اُخروى مفسده‏انگيز باشد بايد نهى و ريشه كن گردد، اين اصل هم رشد دهنده است و هم نقش ترمز را عهده‏دار مى‏باشد.مردم با مشاركت خود جامعه‏اى را مى‏سازند كه دائماً در حال حركت به سوى معارف معروف است، هرچه خوب مى‏باشد از قوه به فعل مى‏آورد و با يك وضع نقّادانه و ناصحانه جلو منكرات و موانع تكامل را مى‏گيرد. اين كار در سطح كلان جامعه انجام مى‏پذيرد ولى حوزه‏هاى امر به معروف و نهى از منكر بر اساس موازين اعتقادى و شرعى تعيين مى‏شود تا روشن گردد مردم نسبت به هم در چه مواردى حق دخالت و بازدارندگى دارند. قرآن جامعه‏اى را رستگار مى‏داند كه گروه ويژه‏اى براى امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد.(27) به فرمايش امام باقر(ع) اين اصل اگر در جامعه اجرا شود كسب‏ها حلال و زمين‏ها آباد مى‏گردد و در صورت ترك آن بركات زمين كاهش يافته، قحطى رواج مى‏يابد، دشمن‏ها غالب مى‏گردند، اشرار بر مردم تسلط مى‏يابند(28)و بديهى است كه جوامعى كه گرفتار اين بلايا هستند به هيچ عنوان به وفاق ملى و اتحاد و يكپارچگى دست نمى‏يابند. 4- وضع قوانين و اجراى مقررات‏
دولت براى متشكل نمودن افراد جامعه و همگونه سازى اجتماع بيش از هر چيز به وضع قوانين و اجراى قواعد اقدام مى‏كند. هدف اين قواعد و مقررات رسيدن افراد به حق راستين خود، كاهش يافتن تضادها، به تحليل رفتن كشمكش‏ها و خشونت‏هاست، تعارض‏هاى طبقاتى، تجاوز به اموال و عرض و ناموس مردم نيز با اجراى قوانين كه دولت وضع كرده كاسته شده و يا كنترل مى‏گردد. حمايت از افراد ضعيف، جلوگيرى از قدرت‏طلبى‏ها، محروميت زدايى و رونق بخشيدن به زندگى فقيران و بينوايان نيز با برنامه‏ريزى‏هاى دولت عملى مى‏شود، بعلاوه نهادهايى كه از ميان مردم برخاسته‏اند اگر ارزش رسمى بيابند و قوت اجرايى پيدا كنند به مدد نفوذ و اعتبارى كه دارند مى‏توانند دولت را در وفاق جمعى يارى دهند، همگونگى اجتماع به آگاهى و بصيرت اعضاى جامعه هم بستگى دارد و با ارتقاى سطح اطلاعات مردم مى‏توان تضادهايى را كه افراد را در برابر هم قرار مى‏دهند كم كرد و احساسات جمعى و همبستگى‏هاى عمومى را در جامعه تقويت كرد. سازمان‏هاى تبليغى نهادهاى فرهنگى و رسانه‏ها نيز مى‏توانند با توليد آثار آموزنده علمى، فرهنگى و هنرى براى رسيدن جامعه به همگونى گام بردارند. آخرين وسيله دولت براى هماهنگى جامعه توسل به نيروى انتظامى، زندان و مجازات مجرمان است، اين راه شهروندان و گروهها را مانع از آن مى‏نمايد كه بتوانند خشونت‏هاى خونين خود را به جامعه سرايت دهند و امنيت جمعى را مختل كنند و تعارض‏هاى سياسى را تشديد نمايند. سرتعظيم فرو آوردن در برابر اقتدار دولت توطئه‏هايى را كه عده‏اى موريانه وار در زيرزمين‏ها و مخفى گاه‏ها سامان مى‏دهند، تا حدودى خنثى مى‏كند. بديهى است اگر براى جانيان، مجرمان و خلافكاران شرايط مناسبى فراهم باشد و آن‏ها احساس نمايند حكومت مركزى در حل تعارض‏ها و آشفتگى‏ها توانايى لازم را ندارد گرفتارى‏هاى اجتماعى عميق‏تر و شديدتر و خطرناك‏تر مى‏شود و همبستگى در معرض تهديد جدّى قرار مى‏گيرد، آرى وفاق اجتماعى موقعى به طور كامل بدست مى‏آيد كه علاوه بر اجراى عدالت و عملى شدن امر به معروف و نهى از منكر و عزم عمومى براى ترقى مادى و معنوى، دشمنان داخلى و خارجى در هراس بسر برند و رعب و وحشت آن چنان بر قلوبشان سايه افكند. كه قادر به اجراى نقشه‏هاى شوم خود نباشند البته اين اصل دوطرفه است زيرا هم با عملى شدن آن همبستگى تأمين مى‏شود و هم با يكپارچگى مردم راه براى
تحركات آنان مسدود مى‏گردد.
امام خمينى (ره) مى‏فرمايد: «تشكيل حكومت براى حفظ نظام و وحدت مسلمين است.»(29) مشاركت‏هاى مردمى‏
اراده جمعى انسان‏ها همان مشاركت جمعى است. هنگامى كه عزم‏هاى همسو و همگون در يك مسير قرار گيرند يك اراده قدرتمند عمومى شكل مى‏گيرد. يكى از مصاديق مشاركت جمعى در اسلام مسأله اطاعت از خداوند، رسول اكرم(ص)، اهل‏بيت(ع) و ولى فقيه است. چون نفس اين طاعت مشاركت جمعى را مى‏طلبد در حالى كه منبعث از اراده آزاد انسانهاست بنابراين هر كدام وقتى دستورى دهند بايد به صورت جمعى از آن پيروى نمائيم، چنين ويژگى از آيه: اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم؛(30) بر مى‏آيد و با گستره‏اى كه دارد تمام عصرهاى زندگى را در بر مى‏گيرد، البته اين اطاعت نافى اختيار نمى‏باشد و بر مبناى معرفت و شناخت است، زيرا انسان‏ها در حوزه مسايل فلسفى و اعتقادى خود آن را برگزيده‏اند. مفهوم ديگر مشاركت جمعى واجب كفايى است و مردم براى انجام اين گونه واجبات چاره‏اى جز مشاركت جمعى براى تعيين سرنوشت عمومى و اجتماعى خود ندارند.
شركت در عبادات دسته جمعى از جمله نماز جمعه و نماز جماعت نمونه‏اى از مشاركت مردم است كه در حفظ اقتدار اجتماعى و جلوگيرى از تفرقه و بسيج گرديدن براى امور عمومى بسيار مؤثر است، مجالسى كه با اسم سوگوارى براى خاندان عصمت و طهارت و بخصوص خامس آل عبا برگزار مى‏شود به روشنى مى‏تواند در ايجاد اتحاد و يكپارچگى مردم مؤثر باشد، شعائر اسلامى كه در اين محافل اقامه مى‏گردد رمز حفظ وحدت ملى است و مى‏توان بزرگترين رمز حيات شيعيان را در جهان اسلام ماجراى عاشورا و فداكارى حضرت سيدالشهدا(ع) و يارانش دانست، امام خمينى (ره) مى‏فرمايد: «شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اين طور همآهنگ بشود، اين دستجات(عزادارى) با آن محتوا را در كجا سراغ داريد. اين هماهنگى را از دست ندهيد.»(31) نصيحت به كارگزاران نظام و تذكر دادن به آنان در امور اجرايى و ادارى و چگونگى مصرف بودجه و بيت المال خود مى‏تواند نمودى از مشاركت مردم محسوب گردد و مصداق النصيحة لائمة المسلمين است. ملت بايد به جلوه‏هايى كه همبستگى ملى را در ميان آنها مستحكم نموده توجّه‏اى ويژه داشته باشند. سال‏هاى دفاع مقدس و مبارزه با دشمن متجاوز بعثى بى‏ترديد بزرگترين نماد همبستگى ملى در ايران بود. براى آن كه همگونى جامعه تقويت شود بايد خاطرات آن سال‏ها را جان بخشيد و استقامت و پايدارى در 8 سال جنگ تحميلى و شهادت جوانان برومند و ارزشمند اين آب و خاك جزو هويت اصيل و افتخارات ملى ماست و بايد از روش منش، رشادت‏ها و فداكارى‏هاى رزمندگان اسلام در اين دفاع بزرگ درس بگيريم. امام خمينى خاطرنشان نموده‏اند: «شما ببينيد در اين جنگى كه به ايران تحميل كردند، ايران چه جور باز زنده شد، يك پارچه ايران دوباره انقلاب كرد و توجه كرد به يك مقصد، كدام كار ممكن بود كه اين طور مردم را بسيج كند.»(32)
مشاركت مردم ايران در چندين انتخابات خود جلوه‏اى مهم از همبستگى ملى مى‏باشد، رخداد انتخابات رياست جمهورى كه در دو مرحله روى داد و در مجموع حدود 60 ميليون نفر را به پاى صندوق‏هاى رأى كشانيد حركت برجسته و سرنوشت سازى بود كه ميزان همآهنگى و هم سويى جامعه را براى دست يافتن به اقتدار سياسى و عبور از دشوارى‏هايى كه دشمنان داخلى و خارجى بر سر راه ملت ايجاد كرده‏اند، به نمايش گذاشت كه از افقى روشن و آينده‏اى اميدوار كننده خبر مى‏دهد. البته اين واقعيت‏ها بايد تا رسيدن به مقصود اصلى پيگيرى شود و محتاج همت در عمل است و اگر شعارهايى كه در برنامه‏هاى تبليغاتى انتخابات داده شده كاربردى شوند، مردم گمشده چند سال گذشته خويش را يافته‏اند و با چشيدن طعم شيرين حضور افراد ارزشى در رأس امور حكومتى ادارى و اجرايى با نشاط ويژه‏اى در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعى و سياسى حضور خواهند يافت و دولت را براى رفع ناهنجارى هايى چون فساد، فقر و بى‏عدالتى يارى خواهند داد.
نيكوكارى مردم جلوه‏اى جالب از همبستگى است. بديهى است جامعه‏اى كه مردمش به فكر هم باشند و تنها به منافع شخص خود فكر نكنند همبستگى ملى و احساس سرنوشت مشترك را از خود بروز مى‏دهند. اين خصلت را سعدى شاعر ايرانى اين گونه وصف مى‏كند:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

جشن‏هايى چون جشن نيكوكارى و جشن عاطفه‏ها كه در سال‏هاى اخير در كشور ما برگزار مى‏شود فرصتى مناسب براى تجلّى اين مفهوم عالى در جامعه ايرانى است. مردم ايثارگر و فداكار ما در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى، تعالى روح و بزرگوارى خود را اثبات كرده‏اند. دست يكديگر را مى‏گيرند، بخشى از نياز فقرا را تأمين مى‏كنند و سعى مى‏نمايند قسمتى از رفاه و خوشبختى خود را با مستمندان تقسيم كنند به همين ترتيب، رضايت مندى عمومى بهترى حاصل مى‏شود. ميوه‏هاى همبستگى ملى‏
اگر همبستگى در جامعه عملى شود آثار ذيل را به همراه مى‏آورد:
1- تقويت و تثبيت نظام سياسى و افزايش اعتماد مردم به دولت و تصميم‏گيرى‏هاى داخلى و بين‏المللى.
2- افزايش روحيه همكارى جمعى و آمادگى براى مشاركت براى امور اجتماعى و رفع نابسامانى و گرفتارى‏ها.
3- رسيدن به عزت و عظمت اسلامى و نايل شدن به استقلال واقعى و قطع نمودن دست بيگانگان و سلطه گران.
4- عمران و آبادانى و امنيت سياسى و اجتماعى و افزايش اطمينان متقابل بين آحاد جامعه.
5 – استقامت در برابر دشمنان و خنثى كردن نقشه‏هاى مخالفان و كاهش خشونت‏ها و تعارض‏ها.
6- توجه به معنويت و فضايل و احساس مسؤوليت در برابر تكاليف الهى و در نتيجه جذب لطف و تأييد خداوند.
7- احياء و اعتلاى انقلابى در جهان و صدور انقلاب اسلامى.
8 – برنامه ريزى در برخورد با حوادثى كه جامعه را تهديد مى‏نمايد.
9- گام برداشتن به سوى توسعه، فنآورى و خودكفايى و شكوفايى استعدادها و افزايش خلاقيت‏هاى علمى و فكرى و اختراعات و اكتشافات. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. فرازى از پيام نوروزى مقام معظم رهبرى.2. مجموعه مقالات وفاق اجتماعى و فرهنگ عمومى، ص 22- 21.3. اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه ابوالفضل قاضى، ص 265.4. سوره اعراف، آيه 95.5. اصول علم سياست، ص 313.6. همان، ص 316.7. سوره آل عمران، آيه 103.8. سوره انفال، آيه 63.9. در جستجوى راه از كلام امام (دفتر دهم: انقلاب اسلامى)، ص 204.10. همان (دفتر نهم، ملّت امّت، ص 498 – 497.11. كتاب روح هدا (بيانات و پيام‏هاى امام خمينى)، سخنرانى امام در تاريخ 31 خرداد 1358.12. همان، سخنرانى در تاريخ 13 تير 1358.13. نهج البلاغه، فرازى از خطبه 127.14. همان، نامه 62.15. همان، خطبه 72.16. نك: خطبه 192.17. جامع السعادات، مرحوم نراقى، ج اول، ص 89 – 88.18. سوره حديد، آيه 26.19. الحياة، ج 6، ص 404 ؛ غررالحكم، ص 30.20. بحارالانوار، ج 75، ص 352.21. كافى، ج سوم، ص 561.22. مستدرك الوسايل، ج 2، ص 322.23. جامعه سازى قرآنى، محمد رضا حكيمى، ص 118.24. سوره نجم، آيه 29.25. سوره توبه، آيه 120.26. اصول كافى، ج 3، ص 238.27. سوره رعد، آيه 11.28. نك: سوره آل عمران، آيه 104.29. نك: بحارالانوار، ج 97، ص 72.30. ولايت فقيه، امام خمينى، ص 26.31. سوره نساء، آيه 59.32. گزيده مقالات دوازدهمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى، ص 83 – 82.33. در جستجوى راه از كلام امام، دفتر دهم، ص 213.