آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى 7

كنترل زبان و درست سخن گفتن‏
در هفتمين فراز از دعاى امام عصر(عج) چنين مى‏خوانيم: «و سدّد و السنتنا بالصّواب و الحكمة؛ خدايا! زبان‏هاى ما را به درست گويى و حكمت استوار فرما.»
در اين فراز از يكى از مهم‏ترين ارزش‏ها، و عالى‏ترين خلاقيت‏هاى سرنوشت ساز كه مربوط به زبان است سخن به ميان آمده، كه به راستى اگر اين دعا در زندگى انسان تحقق يابد، او به بزرگترين عامل رشد و ترقى و نورانيّت دست يافته، و سازنده‏ترين وسيله را براى پيمودن مدارج تكامل در اختيار گرفته است. از اين فراز، دست كم سه مطلب استفاده مى‏شود:
1- كنترل و نگهدارى زبان از هرگونه انحراف و باطل گويى.
2- عادت دادن زبان به درست‏گويى و سخن حق و مفيد و آموزنده؛
3- وسيله قرار دادن زبان براى آموزش دانش و حكمت‏ها و آگاهى‏هاى سودمند و تكامل بخش. هركدام از اين سه موضوع موجب استوارى زبان شده، و آن را وسيله مفيد و افتخارآميز و زاينده براى رشد و تعالى خود و ديگران مى‏سازد. و عدم وجود هر كدام از اين ويژگى‏ها براى زبان، خسارت بزرگى در مسير روند تكاملى انسان بوده و باعث شكست او در عرصه‏هاى معنوى، اخلاقى، اقتصادى و فرهنگى خواهد شد. با توجه به اينكه زبان در حقيقت نماينده روح و روان و نشان دهنده چگونگى حالات روحى انسان است، و كليد در گنج انسانيت مى‏باشد، تا آنجا كه علماى اخلاق و عارفان سير و سلوك، مسأله كنترل زبان و استفاده بهينه از زبان را نخستين منزلگاه دانسته، كه بدون آن نه سيرى هست و نه سلوكى. براى توضيح هر يك از سه ويژگى مذكور نظر شما را به مطالب زير جلب مى‏كنيم: 1- كنترل زبان
كنترل زبان پايه نخست اصلاح زبان است، و آن به معنى مراقبت جدى و شديد براى نگهدارى زبان از هرگونه انحراف، و خطاگويى است. هرگاه زبان، رها و لق و هرز باشد، بزرگترين بلا براى انسان خواهد شد، و محصول آن جز فتنه، گناهان بزرگ و انحرافات ويرانگر و خانمان برانداز نخواهد بود، و اين كه در روايات اسلامى از سكوت تمجيد بسيار شده، اين سكوت همان عاملى است كه موجب كنترل زبان مى‏شود، و به اصطلاح ترمزى در زبان ايجاد مى‏كند، و چنين سكوتى غير از تسليم در برابر ظلم است كه مردود مى‏باشد و به راستى كه زبان بى ترمز، همچون اتومبيل بدون ترمز است كه در پيچ و خم‏هاى خطير باعث خطرهاى سنگين و غيرقابل جبران خواهد شد.
و از آنجا كه زبان مهم‏ترين وسيله ارتباط انسان‏ها با يكديگر و اطلاع رسانى و مبادله افكار و انديشه‏ها است، مى‏توان آن را از فعال‏ترين عضو بدن ياد كرد، زبان بيش از هر چيز ديگر بر انسان حاكميت دارد، و هميشه در اختيار انسان است از اين رو اگر افسار گسيخته باشد، خطرات آن با خطرات هيچ يك از اعضاء ديگر قابل قياس نيست، آفات و گناهان كبيره‏اى كه از زبان برمى‏خيزد، بسيار است كه مى‏توان آن را به گفته بعضى به صدها رسانيد مانند: تهمت، دروغ، غيبت، سخن چينى، گواهى به باطل، خودستايى،اشاعه فحشاء و نشر اكاذيب، بيهوده گفتن، ناسزا گويى، خشونت با زبان، اصرار بى‏جا، تكدى گرى و چاپلوسى با زبان، مسخره كردن، و آزار رسانى به ديگران با زبان، نكوهش ديگران، كفران نعمت با زبان، تبليغ باطل و تشويق به گناه، وعده دروغ، بدزبانى، نهى از معروف و امر به منكر با زبان و…
محقق و فقيه بزرگ فيض كاشانى در كتاب ارزشمند المحجّة البيضاء، تحت عنوان آفات اللسان (خطرهاى زبان) بحث مشروحى نموده، و به نقل از غزالى در احياء العلوم، بيست نوع از گناهان و آفت‏هاى زبان را بر شمرده ، ولى حق اين است كه آفات زبان بيش از اين موارد است و بعضى سى نوع از گناهان زبان را برشمرده‏اند، ولى بايد گفت اين موارد سى گانه قسمت عمده آن است، و گرنه گناهان زبان از ريز و درشت شايد به بيش از صد نوع برسد. و بعضى از گناهان نيز به طور غيرمستقيم از زبان سرچشمه مى‏گيرد و مى‏تواند رابطه‏اى با زبان داشته باشد، مانند: ريا، حسادت، تكبّر، قتل نفس، زنا و روابط نامشروع و…بر همين اساس از رسول خدا(ص) روايت شده فرمود: «انّ اكثر خطايا ابن آدم فى لسانه؛(1) قطعاً بسيارى از گناهان انسان از ناحيه زبان او است.» و نيز فرمود: «در روز قيامت بيشترين گرفتارها آنان هستند كه بيهوده‏گو بوده و زبان لق و بى‏كنترل داشته‏اند.»(2)
و نيز فرمود: «خداوند هيچ يك از اعضاء انسان را مانند زبان عذاب نمى‏كند»، زبان عرض مى‏كند: «خدايا چرا مرا بيش از ساير اعضاء عذاب مى‏كنى؟ خداوند مى‏فرمايد: از ناحيه تو سخنى خارج شد و به مشرق‏ها و مغرب‏ها رسيد، و باعث ريختن خون بى‏گناه و غارت اموال، تجاوز ناموسى گرديد. به عزّت و جلالم سوگند تو را به گونه‏اى عذاب كنم كه هيچ يك از اعضاء ديگر را آن گونه عذاب نكرده باشم.»(3) و نيز فرمود: «نجاة المؤمن فى حفظ اللّسان؛(4) نجات و رستگارى انسان با ايمان در كنترل زبان است.» و از امام صادق(ع) نقل شده فرمود: «از حكمت‏هاى داود(ع) اين بود كه، خردمند كسى است كه به زمان خود آشنا باشد، و به كار خويش سرگرم بوده، و زبانش را كنترل نمايد. و امام باقر(ع) در تعريف شيعه فرمود: «شيعيان ما لال(مراقب شديد زبان) هستند.»(5)
در اين راستا سخن بسيار است، از جمله سخن معروف لقمان حكيم است كه بسيار سخنى حكيمانه و كامل مى‏باشد، او مى‏گويد: «من در عمر طولانى خودم با چهارصد پيامبر ملاقات و خدمت كردم، و از همه گفتار و نصايح آنها چهار سخن را برگزيدم: 1- هنگامى كه در نماز هستى، حضور قلبت را حفظ كن 2- هنگامى كه بر سر سفره هستى، گلويت را (از مال حرام) حفظ كن 3- هنگامى كه به خانه ديگرى رفتى چشم خود را (از نگاه به نامحرم) حفظ كن 4- هنگامى كه در بين انسان‏ها رفتى زبانت را حفظ كن.»(6) با توجه دقيق به گزينش لقمان، به اوج اهميت كنترل زبان پى‏مى‏بريم، كه به راستى سخن بسيار حكيمانه و عميقى است، و از اركان كليدى چهارگانه براى سير و سلوك عرفانى و اخلاقى خواهد بود.
در اينجا براى تكميل اين بخش نظر شما را به دو نكته جلب مى‏كنم:
1- دوستى داشتم در نزاعى با همسرش، همسرش سخن ركيكى به او گفت او جواب ركيك‏تر داد، همسر ادامه داد او نيز با عدم كنترل زبان ادامه داد سرانجام دوستم عصبانى شد و پايه قليانى را كه در كنارش بود برداشت و به سوى همسرش پرت كرد، آن پايه به سر همسر خورد، ضربه مغزى شد و در نتيجه به قتل رسيد. ضارب را دستگير نموده پس از مدتى محكوم به اعدام شده و اعدام گرديد، و چند كودك بى‏سرپرست به جاى گذاشت. به راستى اگر آنها زبانشان را كنترل مى‏كردند، به چنين خطر جبران ناپذيرى گرفتار مى‏شدند؟! آرى زبان سرخ سر سبز مى‏دهد بر باد.
2- مرحوم آيت اللّه شيخ محمد تقى ستوده (متوفى 1420 ه.ق) استاد عاليقدر حوزه علميه قم مى‏فرمود: «من وقتى كه افراد اصرار مى‏كنند و موعظه‏اى مى‏خواهند، مى‏گويم: زبان! زبان! بايد مواظب زبانتان باشيد، خيلى انسان بايد سنجيده حرف بزند مرحوم خوانسارى (آيت اللّه العظمى سيد احمد خوانسارى، متوفى 1405 ه.ق) طورى بود كه اگر پنجاه سال با ايشان مى‏نشستى، درباره كسى يك كلمه نمى‏گفت، يا خود را بر كسى ترجيح نمى‏داد… ايشان خيلى بر زبانش مسلّط بود. زبان حفظش لازم است، چون جرم زبان سنگين است اميرمؤمنان(ع) درباره زبان مى‏فرمايد: «جرمه صغيرٌ و جرمه ثقيلٌ؛(7) حجم و جسم زبان، كوچك است، ولى جرم و گناه آن بزرگ است.»
هشدارها و تعبيرهاى معنى دار امامان(ع) پيرامون آفت و خطر زبان نيز طريق ديگرى است كه ما را براى كنترل آن تأكيد مى‏كند. مانند اين كه امام على(ع) فرمود: «زبان كلب عقور(سگ گزنده) است، اگر آن را رها كنى مى‏گزد.»(8) و در سخن ديگر فرمود: «زبان حيوان درّنده است كه اگر كنترل نشود مى‏درد.»(9) و نيز فرمود: «زبان تيرى است كه به خطا مى‏رود(در هدف‏گيرى خطا مى‏كند) بنابراين مراقب آن باشيد كه شما را صيد نكند.»(10) و امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه خداوند خواست بنده (ناشايسته‏اش) را رسوا كند، رسوايى او را در هرزگى زبانش قرار مى‏دهد.»(11)
و امام على(ع) فرمود: «انسان بايد به زبانش افسار بزند، زيرا زبان عضو سركش و چموشى است، خداوند تقواى هيچ بندهاى را مفيد نمى‏داند، مگر اين كه زبانش را كنترل كرده و افسار بزند.»(12)
از اهميت كنترل زبان همين بس كه مطابق روايات بسيار، از پيامبر(ص) و امامان(ع)، هنگامى كه هر روز صبح فرا مى‏رسد زبان به تمام اعضاء بدن نظر مى‏افكند، و مى‏گويد: صبح شما چگونه است؟ آنها در پاسخ مى‏گويند: «اگر تو ما را به حال خود بگذارى حال ما خوب است.» سپس زبان را سوگند داده چنين مى‏گويند: «خدا را خدا را! رعايت حال ما را بكن. چرا كه ما به وسيله تو داراى پاداش و عذاب مى‏شويم.»(13) از جمله امام صادق(ع) فرمود: «ما من يومٍ الّا و كلّ عضوٍ من اعضاء الجسد يكفّر اللّسان يقول نشدتك اللّه ان تعذّب فيك؛(14) روزى نيست جز آن كه هر عضوى از اعضاء تن در برابر زبان فروتنى كنند، و بگويند: تو را سوگند به خدا مبادا به سبب تو مشمول عذاب شويم.» مجازات سخت عدم كنترل زبان‏
قبلاً در مورد كيفر شديد آنان كه زبانشان را كنترل نمى‏كنند به مطالبى اشاره شد، براى آگاهى بيشتر در اين راستا نظر شما را به چند روايت زير جلب مى‏كنم:
1- رسول خدا(ص) فرمود: «كسى كه پرچانگى كند، خطا و لغزش او فراوان مى‏شود، و كسى كه خطاء و لغزشش فراوان گردد حياء او كم مى‏شود و كسى كه حيائش كم گردد، پرهيزكاريش كم مى‏شود، و كسى كه پرهيزكاريش كم گردد قلبش مى‏ميرد و داخل دوزخ مى‏شود.»(15)
2- روزى پيامبر(ص) در موعظه خود به مردم فرمود: خدا بيامرزد بنده‏اى را كه از گفتارش سود ببرد، و يا سكوت كند تا سالم بماند، زبان بيش از هر چيز ديگر بر انسان حاكميت دارد. آگاه باشيد تمام سخنانى كه از انسان صادر مى‏شود، به زيانش است، مگر ياد و ذكر خدا،امر به معروف و نهى از منكر، و اصلاح بين مؤمنان. يكى از اصحاب به نام معاذ بن جبل گفت: «اى رسول خدا! آيا سخن گفتن هم چنان چيزى است كه انسان بر اثر آن عذاب شود؟» پيامبر (ص) در پاسخ فرمود: «و هل يكبّ النّاس على مناخرهم فى النّار الّا حصائد السنتهم…؛(16) آيا چيزى جز درو شده‏ها (و محصول) زبان انسان را از ناحيه صورت به دوزخ مى‏افكند؟ پس هر كس مى‏خواهد از عذاب در امان باشد و سالم بماند مراقب زبان و گفته‏هايش باشد.»
استاد آيت اللّه مكارم شيرازى در شرح اين جمله مى‏نويسد: «معلوم مى‏شود گناهانى كه به سبب آنها انسان با صورت به جهنّم مى‏رود، سينه يا پا و يا دست نيست، بلكه دست آوردهاى زبان است. شايد چنين عذابى براى اين باشد كه وقتى كسى را به سبب گناهى به آتش دوزخ مى‏افكنند، با آن عضوى كه گناه كرده مى‏اندازند، و لذا چون با زبان گناه كرده، با صورت او را به دوزخ مى‏افكنند تا اول زبانش بسوزد زيرا همين زبان آتش‏ها را برافروخته و به انسانها توهين و اذيت‏ها كرده است. بايد هر روز صبح كه از خواب بيدار مى‏شويم از خدا بخواهيم تا ما را از شرّ زبان حفظ كند، و شب هم وقتى به بستر مى‏رويم، از گناهانى كه به خصوص با زبان انجام شده استغفار كنيم، زيرا واقعاً انسان به سبب زبان در خطر عظيمى است.»(17)
3- اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «زلّة اللّسان اشدّ من جرح السّنان؛(18) كيفر لغزش زبان سخت‏تر از زخم و جراحت نيزه است.»
4- نيز فرمود: «پاى انسان بر اثر ضربه‏اى كه خورده خوب مى‏شود، ولى ضربه زبان سرها را بر باد مى‏دهد.»(19)
5 – نيز فرمود: «ربّ كلمةٍ سلبت نعمة؛(20)چه بسا يك كلمه (از زبان بى‏كنترل) موجب محروميت از نعمتى خواهد شد.»
6- يكى از گناهان بزرگ زبان غيبت كردن است. از عذاب غيبت كننده همين بس كه پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه مؤمنى را غيبت كند خداوند نماز و روزه او را تا چهل شبانه روز قبول نمى‏كند، مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.»(21)
نيز فرمود: در شب معراج گروهى را ديد كه با ناخن‏هاى خود صورت هايشان را مى‏خراشند و مجروح مى‏كنند. به جبرئيل گفتم اين‏ها كيستند؟ گفت: اين‏ها كسانى هستند كه بر اثر عدم كنترل زبان، به غيبت و ريختن آبروى مردم پرداختند.»(22)
ولى كنترل زبان از غيبت به قدرى ارزش دارد كه پيامبر(ص) فرمود: «ترك الغيبة احبّ الى اللّه عزّ و جلّ من عشرة آلاف ركعةٍ تطوّعاً؛(23) ترك غيبت در پيشگاه خداوند متعال از انجام ده هزار ركعت نماز مستحبى محبوب‏تر و بهتر است.» آرى آنچه كه موجب ترك غيبت مى‏شود، كنترل زبان است، و به راستى كنترل زبان چه نعمت بزرگى است كه موجب آن همه الطاف و پاداش‏هاى ويژه الهى مى‏گردد.
بر همين اساس وقتى كه از اميرمؤمنان على(ع) سؤال شد: «زيباترين آفريده‏هاى خداوند چيست؟ فرمود: سخن گفتن، و سپس سؤال شد زشت‏ترين مخلوفات خدا چيست؟ فرمود: سخن گفتن. سپس فرمود: با زبان و سخن گفتن، چهره‏ها سفيد و نورانى مى‏شود، و با همين سخن گفتن چهره‏ها سياه مى‏گردد.»(24) اين مطلب ما را به ياد لقمان حكيم مى‏اندازد، كه مولايش روزى به او گفت: امروز برترين غذا را برايم فراهم كن، لقمان زبان گوسفندى را تهيه نموده و پخت و نزد مولايش گذاشت. مولا در روز ديگر به او گفت: امروز بدترين غذا را برايم فراهم كن. لقمان باز زبانى تهيه نموده و پخت و نزد او نهاد. او پرسيد: يك غذا چگونه هم بهترين و هم بدترين خواهد شد؟ لقمان گفت: زبان اگر به حق حركت كند برترين عضو است و گرنه بدترين عضو خواهد بود.
7- حضرت على(ع) فرمود: «من خاف النّاس لسانه فهو من اهل النّار؛(25) شخصى كه مردم از گزند زبان او بترسند، آن شخص اهل جهنّم است.» 2- عادت دادن زبان به درست‏گويى‏
در فراز مذكور از دعاى امام عصر(عج) چنين آمده: «خدايا زبان‏هاى ما را به صواب (درست گويى) استوار ساز.» واژه صواب در موردى گفته مى‏شود كه چيزى با حق اصابت كند، و هيچ‏گونه باطلى به آن راه نيابد. بنابراين مسأله استوارى زبان به صواب به اين است كه آن را به درست گويى و حرف حق زدن عادت دهيم، به گونه‏اى كه هرگز به ناصواب و به باطل‏گويى حركت نكند، چنين كارى نخست بستگى به كنترل زبان از انحراف دارد، كه بحث آن گذشت، دوم اين كه زبان را به راستى و درستى و حق‏گويى عادت دهيم به گونه‏اى كه جز درستى به چيزى حركت نكند. ما وقتى كه به قرآن واژه قَول مراجعه كرده و دقت مى‏كنيم مى‏بينيم به ما مى‏آموزد كه سخن گفتن آدابى دارد، و بايد حساب شده و سنجيده باشد، گاه مى‏فرمايد: «وليقولوا قولاً سديداً؛(26) و سخنى استوار و درست بگويند.» «و قولوا قولاً سديداً؛(27) و سخن استوار و درست بگوييد.» اين دستور همان است كه در دعاى امام عصر(عج) آمده «و سدّد السنتنا؛زبان‏هاى ما را استوار گردان.» و گاه مى‏فرمايد: «قولاً معروفاً؛(28)سخن نيك و زيبا بگوييد.»
و گاه مى‏فرمايد: «قولاً كريماً؛(29) بزرگوارانه و مهرانگيز سخن بگوييد.» و گاه مى‏فرمايد: «قولاً ليّناً؛(30) نرم و با ملاطفت سخن بگوييد.» و گاه مى‏فرمايد: «قولاً ميسوراً؛(31) با نرمش و مهربانى با آنها سخن بگو.» و گاه مى‏فرمايد: «قولاً بليغاً؛(32) با سخن شيوا و زيبا با آنها حرف بزن.» از اين تعبيرات فهميده مى‏شود كه بايد زبان در سخن گفتن در موارد و جاهاى گوناگون، به طور كامل مراقب باشد، و آداب را بشناسد و رعايت كند تا به آفات گرفتار نگردد.
و حتماً بايد زبان را به آداب خوش كلامى و زيبا سخن گفتن، كه يك نوع هنر است عادت داد، چنان كه در روايت آمده: پيامبر(ص) سوار بر مركبى بود، شخصى افسار آن را به دست گرفته بود و مى‏كشانيد، در اين هنگام آن شخص از پيامبر(ص) پرسيد: «بهترين كارها چيست؟» پيامبر فرمود: «اطعام الطّعام و اطياب الكلام؛(33) بهترين كارها غذارسانى به مردم، و خوش گويى و زيبا سخن گفتن است.»
امام سجاد(ع) در بيان حقوق اعضاء، در مورد حق زبان مى‏فرمايد: و اما حق زبان آن است كه او را از دشنام و زشت‏گويى برحذر دارى، و به نيك گفتارى عادت دهى، و او را آميخته با ادب به حركت درآورى، و افسار آن را جز در موارد منافع دين و دنيا نگهدارى، و از پرچانگى بازدارى، و از بيهوده‏گويى دور نمايى… زيبايى عقل و خرد به نيك زبانى و درست سخن گفتن بستگى دارد.»(34)
بايد توجّه داشت كه اصلاح زبانى و عادت دادن آن به نيك گويى بستگى به تفكّر و تدبّر دارد، يعنى انسان قبل از سخن گفتن، اندكى فكر كند تا سنجيده و آگاهانه و خردمندانه سخن بگويد. براى تحقق اين موضوع بايد به خطرات زبان و پيامدهاى آن توجه جدى كند، و مسأله سكوت را براى مهار زبان رعايت نمايد، و كم گويى را از صفات خود قرار دهد، و نتيجه سخن را با ترازوى عقل و خرد ارزيابى نموده آنگاه تصميم به سخن بگيرد. بر همين اساس پيامبر(ص) فرمود: «انّ لسان المؤمن وراء قلبه… و انّ لسان المنافق امام قلبه…؛(35) زبان مؤمن در پشت قلب او قرار دارد، هنگام سخن گفتن نخست مى‏انديشد، سپس آن را با زبانش امضاء مى‏كند، ولى زبان منافق در جلو قلب او است، يعنى هنگام سخن گفتن، بدون انديشه آن را با زبانش امضا مى‏كند.»
علامه مجلسى(ره) مى‏گويد: «بعضى از اصحاب رسول خدا(ص) سنگى را به دهانش مى‏گذاشت، هرگاه مى‏خواست سخن بگويد به اندازه بيرون آوردن سنگ از دهانش فكر مى‏كرد كه آيا سخنش براى خدا و در راه خدا و مورد خشنودى خدا است، و بسيارى از اصحاب و تربيت شدگان پيامبر(ص) هنگام سخن گفتن همچون شخص غرق شده نفس مى‏كشيدند(يعنى در فشار بودند كه درست سخن بگويند) و همچون افراد بيمار سخن (را با آرامش) مى‏گفتند، چرا كه سخن درست سبب نجات انسان از هلاكت است. خوشا به سعادت كسى كه به شناسايى عيوب و درستى گفتار توفيق يافته، و به ارزش سكوت(كنترل زبان) و نتايج درخشان آن آگاهى يافته است.» علامه مجلسى در ادامه سخن درباره ربيع بن خثيم (خواجه ربيع كه در مشهد مقدس مدفون است) مى‏نويسد: وى هر روز صبح كاغذى را نزد خود مى‏نهاد، و تا شب هر سخنى مى‏گفت در آن كاغذ مى‏نوشت. وقتى كه شب فرا مى‏رسيد آن سخنان را محاسبه مى‏كرد تا ببيند چقدر نيك وچقدر بد بوده است، سپس مى‏گفت: «آه و واى! آنان كه سكوت كردند و زبانشان را نگهداشتند نجات يافتند، ولى ديگران زيان كردند.»(36) 3- زبان يا برترين وسيله براى آگاهى بخشى‏
سومين ويژگى زبان كه از دعاى امام عصر (عج) استفاده مى‏شود، استوارى زبان به آموختن و حكمت آموزى است. يعنى زبان استوار و الهى زبانى است كه علاوه بر كنترل از گناه و علاوه بر درست گويى، وسيله‏اى براى تبيين حقايق و آموزش و پرورش و آگاهى بخشى و اطلاع رسانى صحيح گردد. واژه حكمت در اصل از ماده حَكَم (بر وزن حرف) به معنى منع است، و از آنجا كه علم و دانش و تدبير كه از معانى حكمت است، انسان را از كارهاى خلاف باز مى‏دارد، به آن حكمت مى‏گويند. حكمت داراى معانى بسيار و مفهوم گسترده است، از جمله: معرفت،شناخت اسرار، آگاهى از حقايق و وصول به حق از نظر گفتار و عمل و تلاش، و نيز به معنى نور الهى آمده كه انسان در پرتو آن از تاريكى گمراهى‏ها، و از وساوس شيطان نجات مى‏يابد، و به طور كلى حكمت بر دو گونه است: 1- حكمت نظرى 2- حكمت علمى. حكمت به قدرى ارزشمند است كه خداوند مى‏فرمايد: «ومن يؤتى الحكمة فقد اوتى خيراً كثيراً؛ به كسى كه دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است.»(37)
اميرمؤمنان على(ع) مى‏فرمايد: «قلب خود را با موعظه زنده بدار، و به وسيله نور حكمت نورانى كن»(38) و نيز مى‏فرمايد: «حكمت گمشده مؤمن است، آن را اگر چه از ناحيه منافقان باشد دريافت كن.»(39)
كوتاه سخن آن كه به فرموده حضرت عيسى(ع): «به حق به شما مى‏گويم كه خورشيد وسيله روشنى هرچيز است، و حكمت مايه روشنى هر روح و روان است، و پرهيزكارى سرلوحه هر حكمت است.»(40)
نتيجه اين كه طبق دعاى امام عصر(عج) بايد زبان را علاوه بر درستى، به حكمت استوار ساخت.
توضيح آن كه: زبان از بزرگترين نعمت‏هاى الهى است، واز شگفت‏انگيزترين اعضاى بدن مى‏باشد كه نقش به سزايى در سلامتى و امكانات كاربردى انسان را دارد، و در ميان فوايد زبان، از همه مهم‏تر سخن گفتن آن است كه با حركات سريع و پياپى و منظّم و جست و خيز زبان در جهات ششگانه انجام مى‏گيرد، و استعداد انسان به تكلّم به وسيله زبان از عنايت‏هاى خاص الهى است، و اين مطلب با مقايسه با آدم لال به خوبى روشن مى‏شود. بنابراين طبق قانون لزوم شكر نعمت‏ها، بايد شكر نعمت زبان را به جا آورد، و شكر كامل آن به اين است كه آن را كنترل نموده و به درست گويى و تعليم و آموزش ارزش‏ها عادت داد. قابل توجه اين كه نقش زبان به قدرى در اصلاح ايمان و استوارى قلب بسيار است كه پيامبر(ص) فرمود: «لايستقيم ايمان عبدٍ حتّى يستقيم قلبه، و لايستقيم قلبه حتّى يستقيم لسانه؛(41) ايمان كسى استوار نمى‏شود مگر اين كه قلب او استوار و استقامت يابد، و قلب او استوار نيابد مگر اين كه زبانش استوار گردد.»
براى تكميل اين مطلب، نظر شما را به اين سخن جالب پيامبر(ص) جلب مى‏كنم: آن حضرت فرمود: «خداوند و فرشتگان و همه مخلوقات حتى مورچه در لانه‏اش، و ماهى در دريا بر معلّم و گوينده درس‏هاى نيك صلوات و درود مى‏فرستند.»(42)
نيز فرمود: «معلم و آموزگار نيكى‏ها مشمول استغفار همه موجودات زمين، و ماهيان دريا و زندگان فضا و همه اهل آسمان‏ها و زمين است.»(43) روشن است كه ابزار مهم آموزش كارهاى نيك، زبان است. نتيجه اين كه بايد از زبان براى تعليم حكمت و آگاهى بخشى اكثر استفاده را نموده تا به پاداش‏هاى عظيم رسيد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. المحجة البيضاء، ج 5، ص 194. 2. همان، ص 207. 3. اصول كافى، ج 2، ص 115. 4. همان، ص 114. 5. همان، ص 116 و 113. 6. المواعظ العدديه شيخ حرّ عاملى، ص 142. 7. ستارگان حرم، ج 12، ص 62. 8. بحارالانوار، ج 71، ص 287. 9. همان، ص 29. 10. غررالحكم؛ميزان الحكمة، ج 8، ص 498. 11. بحارالانوار، ج 78، ص 228. 12. نهج البلاغه، خطبه 176. 13. اصول كافى، ج 2، ص 115. 14. همان. 15. همان. 16. نهج البلاغه، حكمت 349. 17. بحارالانوار، ج 77، ص 178. 18. انوار هدايت، ص 73. 19. غررالحكم. 20. بحارالانوار، ج 71، ص 287. 21. همان، ج 75،ص 259. 22. تنبيه الخواطر، مجموعه ورّام، ص 93. 23. بحارالانوار، ج 75،ص 261. 24. تحف العقول، ص 154. 25. سفينة البحار، ج 2، ص 510(واژه لسن). 26. سوره نساء، آيه 9. 27. سوره احزاب، آيه 70. 28. سوره بقره، آيه 235. 29. سوره اسراء، آيه 23. 30. سوره طه، آيه 44. 31. سوره اسراء، آيه 28. 32. سوره نساء، آيه 63. 33. بحارالانوار، ج 71، ص 312. 34.تحف العقول، چاپ جديد، ص 448. 35. المحجة البيضاء، ج 5، ص 195. 36. بحارالانوار، ج 71، ص 284. 37. سوره بقره، آيه 269. 38. نهج البلاغه، نامه 31. 39. همان، حكمت 80. 40. تحف العقول، ص 618. 41. بحارالانوار، ج 68، ص 287. 42. كنزالعمّال، حديث 28736. 43. بحارالانوار، ج 2، ص 17.