مركز فرهنگ و معارف قرآن
در ميان مخلوقات عالم هستى، انسان تنها موجود معجون و مركب از دو بُعد مادى و معنوى است و اين دو بُعد نهادينه شده در وجود انسان، مدام با همديگر در تضاد و درگيرى به سر مىبرند. جنگ و نزاع هميشگى بين ماده و معنى، بسترى شده است تا انسان، خود و همنوعانش را بهتر و بيشتر شناسايى نموده، نقايص، كاستىها و عيوب را بر طرف ساخته و جبران كند در نتيجه راه سعادت، كمال و تعالى را پيدا كرده و بپيمايد.
از سوى ديگر، ميزان خطاى انسان در ميدان سعى و تلاش زندگى، رقم قابل توجهى را تشكيل مىدهد تا جايى كه باعث شده است گفته شود «انسان ذاتاً خطاكار است» رواياتى از معصومان و نيز آياتى از قرآن كريم به نوعى آن را بيان مىدارد.
قرآنكريم، طبق يك نظر از زبان حضرت يوسف و طبق رأى ديگر از زبان همسر عزيز مصر(1) اين گونه مىفرمايد: «من خويشتن را تبرئه نمىكنم زيرا نفس آدمى، انسان را به بدى فرمان مىدهد مگر پروردگار من ببخشايد.»(2) محتواى آيه اين اصل مسلم را روشن مىسازد كه: همه انسانها در فعاليتهاى شبانهروزىشان، مصون از خطا نيستند جز عده خاصى كه مورد توجه و عنايت خاص پروردگار جهان قرار مىگيرند.(3)
در سوره عصر، باز هم اصل خاطى بودن انسان، با تأكيد بيشترى مورد توجه قرار گرفته است آنجا كه مىفرمايد: «قسم به عصر كه همه انسانها زيانكار هستند مگر كسانى كه ايمان به خدا آورده و عمل صالح دارند و همديگر را به راه راست و صواب دعوت مىكنند.»(4)
بنابراين، اصل مسلم اين است كه همه انسانها «به جز انبياء و معصومين، در فعاليتهاى فردى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و… دچار خطا و گرفتار اشتباه مىشوند و همين امر، باعث طرح اصل ديگر به نام «نقد و انتقاد» در زندگى انسان به خصوص فعاليتهاى جمعى او شده است. تعريف انتقاد
انتقاد از ماده «نقد» به معانى: عيبيابى، و جدا ساختن خوب و بد، و زشت و زيبا، ذكر شده است اين معانى از سوى واژهشناسان در زبانهاى فارسى، عربى و انگليسى، مورد توجه قرار گرفته و در كتب لغت بيان شده است.
لغتنامه دهخدا، با استناد به كتب لغت و ذكر تعاريف مختلف، نتيجه مىگيرد «انتقاد عبارت است از سره كردن، سره گرفتن، بيرون كردن درهمهاى ناسره از ميان درهمها، آشكار كردن، عيب شعر بر قايل آن، كاه از دانه جدا كردن.»(5)
لسان العرب، مىگويد: «تمييز الدراهم و اخراج الزيف منها»(6) كه به معناى جدا كردن و سره كردن درهم و شناخت اصلى و قلابى آن است، بايد توجه داشت كه در گذشته پول رايج در بين مردم، سكههاى فلزى گرانقيمت بوده و در ضرب آن، معيار و ملاك مورد اطمينان وجود نداشت لذا امكان تقلب در وزن و عيار آن وجود داشت، براى رفع اين معضل و تشخيص صحت و سقم سكههاى ضرب شده به تدريج، كارشناسانى پيدا شدند كه با نگاه دقيق و كارشناسانه، سكهها را از حيث وزن و عيار و شكل، بررسى و اصل و تقلبى آن را شناسايى و براى مردم معرفى مىكردند. و به مرور زمان، اين اصل و قاعده در حوزههاى ديگرى مثل نظم و نثر و… تسرى و گسترش پيدا كرد.
و در اصطلاح نيز گفتهاند: نقد عبارت از: «تجزيه و تحليل آثار و ارزيابى آن از نظر فنى» است(7) ماتيوار نولد، نقاد و شاعر انگليسى، نقد را «سعى و مجاهدهاى مىداند عارى از شائبه اغراض و منافع تا بهترين چيزى كه در دنيا دانسته شده است و يا از انديشه انسان تراوش كرده است، شناخته گردد و شناسانده شود.»(8) و كارلونى، نقد را عبارت از «بررسى آثار گذشته و معاصر به منظور رفع ابهام و توضيح و ارزيابى آنها»(9) معرفى مىكند و مىگويد: «نقد كردن قبل از هر چيز درك كردن است»(10) از مجموعه مطالب ياد شده، مىتوان استفاده كرد كه: نقد در اصطلاح عبارت از تحليل و ارزيابى آثار علمى، هنرى و… گذشته و حال و تشخيص صحت و سقم آن به منظور دفع ابهام و كجفهمىها است.
بنابراين، انتقاد به معناى بيان نقايص و كاستىها مىباشد و اين اصل و قاعده در كليه حوزهها و قلمرو فعاليت انسانها، جريان داشته و دارد. در حقيقت، بيان نقايص و كاستىها باعث رشد انسان و جامعه انسانى در تمام ساحات شده است و همين ويژگى مسير انسان را از ساير موجودات كه به نحوى زندگى اجتماعى دارند، جدا مىسازد.
آثار و پيامدهاى انتقاد
1- نجات از غفلت و فراموشى
از جمله صفات كه اكثراً حسرت و اندوه را براى انسان ايجاد مىكند نسيان و فراموشى است به قول سقراط: آدميان جاهل نيستند بلكه غافلاند و از اين رو نياز به تذكر دارند.(11) افراد و اشخاص كه وظيفه مسئوليت خود را فراموش مىكنند، نقد و انتقاد «تذكر و توصيه» مىتواند به يارى و كمك آنان شتافته و از زيانهاى فراوانى كه ممكن است دامنگيرشان شود جلوگيرى نمايد، حوزه نسيان و فراموشى به عمل خلاصه نمىشود در حوزههاى علمى و عملى نيز دامنگير انسانها شده و مىشود، غفلت از يك نكته اساسى ممكن است يك نظريه پرداز را دچار خطا و اشتباه كرده و يا متزلزل سازد، نقد، انتقاد و تذكر مىتواند اين نقيصه را رفع نمايد.
كم نيستند آيات قرآنى كه با صراحت انسان را به تفكر، تدبر و تعقل دعوت مىنمايد و در طرف مقابل با جملات افلا يتدبرون، افلا يتفكرون، افلا ينظرون، نارضايتى خود را از افراد سُست و سطحىنگر ابراز مىدارد چرا كه در سايه تفكر و تعقل است كه خيلى از مشكلات حل و فصل مىشود، نقايص و كاستىها شناسايى و مرتفع مىشود. 2- اصلاح خطاها در حوزه عملى و نظرى
انسانهاى غير معصوم در هر حوزه و حيطهاى «علمى و عملى» كه وارد شوند احتمال خطا و لغزش وجود دارد چرا كه علم و آگاهى انسان محدود و ناقص است از طرف ديگر شهوات، غرايز و منيتها بر عملكرد او، تأثير فراوان داشته و دارد، نقد و نقدپذيرى، حتى خود را در معرض نقد قرار دادن، بهترين راه و روش است كه مىتواند درصد خطا و اشتباه انسان را كاهش داده و ضريب اطمينان را بالا ببرد، كم نبودهاند بزرگان و معلمان اخلاق كه براى شناخت و رفع عيوب نفس، پيشنهاد كرده و مىكنند كه درصدد يافتن دوستى باشيد كه راستين، بصير و متدين باشد. 3- رشد علوم و فنون
انتقاد، اشكال و عيبجويى، گرچه در ظاهر و ابتداى امر، براى هر انسانى، تلخ و ناخوشايند است ولى نقش بسيار مؤثر و تعيين كننده در جهت رشد و بالندگى انسان در فعاليتهاى فردى و عرصههاى كلان اجتماعى، ايفا مىنمايد. اگر انتقاد و عيبيابى نباشد، بدون شك قطار حركت رشد و تكامل انسان در تمام حوزهها و عرصهها، متوقف خواهد شد و يا سرعت آن، به شدت كاهش پيدا خواهد كرد و اين يك واقعيت انكارناپذيرى است كه همه انسانها در زندگى فردى و اجتماعى خود، شب و روز با آن سر و كار دارند.
از باب نمونه، طفل خردسال در ابتداى يادگيرى در اداء و تلفظ حروف، كلمات و جملات، اكثراً دچار اشتباه شده و با خنده، اعتراض و انتقاد والدين و اطرافيان مواجه مىشود ولى اعتراض و انتقاد همراه با هدايت و راهنمايى والدين و افراد خانواده، به مرور زمان مؤثر واقع شده و باعث مىشود اطفال خردسال، اداء و تلفظ حروف و كلمات و جملات را آهسته آهسته ياد بگيرند، اشكالات و نقايص را بر طرف ساخته و وارد مدرسه و اجتماع شده و به سخنوران و سخنسرايان معروف و مشهور تبديل مىشوند، در راه رفتن، غذا خوردن، لباس پوشيدن و آداب و معاشرت با ديگران و… قاعده و قانون همان است كه گفته شد.
در فعاليتهاى اجتماعى نيز قاعده و قانون فوق حاكم است، پيشرفتهاى اعجازانگيزى كه در عرصههاى مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مديريتى، صنعت و تكنولوژى و… به دست انسان پديده آمده است ثمره و نتيجه طرح و برنامه، تلاش و فعاليت، و انتقادهاى تلخ و شيرين است كه انسانها از ابتدا تا حال از همديگر داشته و آن را تجربه كرده و به فعليت رساندهاند و به وضعيت كه امروز مشاهده مىشود رسيدهاند.
براى درك مطلب، كافى است به سرگذشت تلفن كه امروزه در هر خانهاى و حتى همراه هر انسانى ممكن است وجود داشته باشد، قدرى درنگ كرده و به آن دقت كنيم، دستگاه ابتدايى تلفن كه در سال 1876 توسط «گراهام بل» آمريكايى طراحى، ابداع و اختراع شد در مراحل اوليه به زحمت مىتوانست رابطه بين دو انسان را از فاصله چند مترى برقرار كند، ولى با انتقاد، عيبجويى و عيبيابى و دفع نقايص آن، دستگاه ابتدايى آن روز، به سيستم پيچيده امروز تبديل شده است و اين تفاوت و پيشرفت، ثمره و محصول تلاش و فعاليت انسان ، همراه با اعتراض، انتقاد و عيبجويى بوده است نه چيز ديگر.
اگر جامعه بشرى راه انتقاد و عيبيابى را مسدود مىكرد از سيستم پيشرفته و پيچيده فعلى خبرى نبود. در عرصههاى ديگر مثل ماشينهاى پيشرفته، كشتىهاى غولپيكر، هواپيماهاى قارهپيما و ماهوارههايى كه كرات ديگر را فتح و تسخير كرده و مىكنند نيز قصه همان است كه گفته شد و اين ثمره شيرين نقد و كاركرد انتقاد است و اختصاص به صنعت و تكنولوژى هم ندارد بلكه در عرصههاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى، مديريتى و… جريان دارد. جايگاه انتقاد در مفاهيم دينى
از آنجا كه انتقاد و عيبيابى، باعث مىشود انسان، نقايص و كاستىهاى رفتارى خود را در عرصههاى فردى و اجتماعى، شناسايى كرده و در صدد اصلاح آن برآيد، آموزههاى دينى نيز انتقاد مثبت، سازنده و انگيزشى را مورد توجه قرار داده و نسبت به آن تأكيد و توصيه فراوان نموده است.
در آيات قرآن كريم، گرچه واژه نقد و انتقاد ذكر نشده است ولى جملات و كلمات كه بار معنايى نقد و انتقاد را داشته باشند، فراوان ديده مىشود از جمله در سوره زمر، اين گونه مىخوانيم: «[اى رسول] تو نيز بندگان را به لطف و رحمت من، بشارت ده، بندگان كه سخن حق را مىشنوند و به نيكوتر آن عمل مىكنند. خداوند آنان را به لطف خود هدايت نموده و آنان خردمندان هستند.»(12) برگزيدن سخنِ بهتر از ميان سخنهاى فراوان، نياز به دقت، تأمل و ارزيابى دارد تا صحت و سقم و قوت و ضعف آن، روشن و مشخص گردد. دقت و تفكيك قوت و ضعف و تمييز سره از ناسره، همان نقد و انتقاد سازنده است.
امام على(ع) افرادى و اشخاصى را كه عيوب انسان را با خود او در ميان گذاشته و بيان مىنمايد به عنوان افراد دلسوز و رفيق واقعى معرفى مىنمايد، در طرف مقابل، افراد آشنايى كه نقايص، كاستىها و عيوب انسان را بيان نكرده و از آن چشمپوشى مىنمايند، به عنوان دشمن معرفى كرده و دورى از آنان را ضرورى و لازم مىدانند: «افرادى كه عيوبت را با تو آشكارا بيان كرده و نشان مىدهد، دوستدار تو است و كسانى كه عيوب تو را پنهان مىنمايد، دشمن تو خواهد بود.»(13)
در آموزههاى دينى از برادران دينى، به عنوان آيينه همديگر ياد شده است.(14) آيينهاى كه بدون غرض و چشمداشتى جهات مثبت و منفى شخصيت برادران دينى را بايد نشان دهد و زمينه رشد، تكامل و ترقى آنان را در عرصههاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى فراهم سازد.
حضرت على(ع) علت و فلسفه نامگذارى دوستان نزديك را به عنوان «صديق» اين گونه بيان مىدارد: «دوست را از آن جهت دوست و صديق ناميدهاند كه در مورد تو و عيبهايت، صداقت داشته و راستش را با تو مىگويد.»(15) امام صادق(ع) نيز بيان عيب و كاستىها را از سوى دوستان به عنوان بهترين هديه معرفى مىنمايد و مىگويد: «محبوبترين برادرانم نزد من كسى است كه عيبهايم را به من هديه كند.»(16) جمله زيباى امام خمينى رهبر كبير انقلاب، شايد برگرفته از كلام امام صادق(ع) باشد، آنجايى كه اعتراض و انتقاد را به عنوان هديه الهى براى رشد و تعالى انسانها و اجتماعات، معرفى نموده و مىفرمايد: «اشكال بلكه تختئه يك هديه الهى است براى رشد انسانها»(17)
اصولاً جرح و تعديل و بررسى افكار و نظريات و مشورت در امور زندگى فردى و اجتماعى كه به عنوان يك راهكار در آيات شريفه و احاديث نورانى ذكر شده است و نيز دو اصل مهم امر به معروف و نهى از منكر كه به عنوان تكليف الهى و همگانى در آموزههاى دينى مطرح است به نوعى انتقاد همراه با هدايت، راهنمايى و ارائه طرح است. از نظر آيات الهى همه اهل ايمان، بدون استثناء، بدون در نظر داشت مقام و موقعيت سياسى، اجتماعى و فرهنگى، حق نقد و انتقاد دارند لذا مىخوانيم: «مردان و زنان مؤمن، بعضىهاىشان نسبت به همديگر ولايت دارند همديگر را امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.»(18) اين ولايت و قدرت قانونى انتقاد سازنده است كه خداى متعال به همه اهل ايمان داده است تا رسماً و قانوناً بتوانند با انواع منكرات سياسى، اقتصادى، فرهنگى، اخلاقى و… مبارزه جدى و پيگيرى را انجام دهند.
نكتهاى كه بايد دقت كرد اين است كه در آموزههاى دينى، همانگونه كه نقد و انتقاد از اعمال و رفتار همديگر، آن هم بازگو كردن آن براى خود افراد، مورد توجه قرار گرفته است در عين حال از غيبت، تهمت دروغگويى، تمسخر و استهزاء و تجسس در امور شخصى به شدت منع شده است، آموزههاى دينى، نقد و عيبيابى را به عنوان وسيلهاى كه هدف آن، هدايت انسان است ذكر مىنمايد، لذا منتقد بايد جهات مثبت و سازندگى انتقاد را در نظر داشته و در بيان نقايص و كاستىها، عدالت و انصاف را رعايت كند.
پيامبر گرامى اسلام معيار و ملاك امر به معروف و نهى از منكر را در جمله زيبا اين گونه مىفرمايد: «هيچ كس حق امر به معروف و نهى از منكر ندارد مگر اين كه سه تا ويژگى بايد داشته باشد اولاً در امر و نهى «= نقد و انتقاد» ديگران رفق و مدارا داشته باشد، ثانياً در امر و نهى، عدل و انصاف را رعايت كند، ثالثاً شناخت و آگاهى كافى در مورد آنچه كه بدان امر و نهى مىكند داشته باشد.»(19) در جاى ديگر مىفرمايد: «علامت و نشانه ناصح و منتقد چهار چيز است، به حق داورى مىكند، خودش نيز حق و عدالت را رعايت مىكند. آنچه از مردم توقع و انتظار دارد خودش نيز پاىبند است و بر هيچ كس تعدّى نمىكند.»(20) معيار انتقاد در نظام اسلامى
گفتهاند همه انسانها «به جز معصومين» در زندگى و فعاليتهاى فردى و اجتماعىشان، دچار خطا و اشتباه شده و مىشوند و هر قدر دايره قلمرو فعاليت انسان، وسيع و گسترده شود، ضريب خطا و اشتباهات او بيشتر شده، خطر، ويرانگرى و آسيبرسانى آن، جدىتر مىشود.
اداره يك كشور و مملكت، امر سهل و سادهاى نيست بلكه ظرافتكارىها و پيچيدگىهاى خاص خود را دارا مىباشد، اشخاصى كه در رأس اين هرم قرار گرفتهاند از رئيس دولت تا معاونين، وزرا، رؤسا، مديران و… امكان دارد دچار اشتباهات فراوانى شوند و طرح و سياستى كه در پيش مىگيرند، ممكن است كارايى لازم، شايسته و مطلوبى را نداشته باشد، لذا آحاد جامعه به عنوان يك تكليف الهى و اجتماعى، مسئوليت دارند با چشمان باز، عملكرد آنان را زير ذرهبين قرار داده خطا و اشتباهات را مورد ارزيابى و نقد منصفانه قرار دهند و به مسئولين گوشزد كنند و با انتقادهاى سازنده و مؤثر خود به دور از اغراض و آلودگىهاى سياسى و جناحى، زمينه و بستر رشد، تعالى و توسعه كشور را در عرصهها فراهم سازند. لذا اصول و معيارهايى كه از سوى منتقد بايد رعايت شود را اجمالاً يادآور مىشويم.
1- هدف از انتقاد، نبايد انتقام و ويرانگرى بلكه اصلاح و سازندگى باشد. محور اصلى و اساسى هر انتقادى، گذر از وضعيت موجود و رسيدن به وضعيت مطلوب و تغيير عملكرد فردى و سازمانى و سوق دادن آن در جهت مثبت مىباشد، در نتيجه تكامل و اصلاح در افكار و رفتار را باعث مىشود.
افراد و اشخاصى كه راه و روش ديگران را جرح و تعديل كرده و زير شلاق و تازيانه نقد قرار مىدهند، قبل از هر چيزى، بايد به درون و وجدان خود، مراجعه كرده هدف و نيت خود را زير ذرهبين قرار داده و ارزيابى كنند كه چه عامل باعث شده است فلان رفتار و گفتار را جرح و تعديل نموده و مورد انتقاد قرار دهند؟ آيا حب و بغضهاى شخصى و جناحى در قضاوت و داورى او، نقش و تأثير داشته است يا نه؟ چرا كه براى تشخيص سازنده بودن انتقاد، هيچ ملاك و معيارى، جز وجدان افراد منتقد، وجود ندارد، تنها انسانهاى منتقد منصف، با مراجعه به درون خويش، متوجه مىشوند كه هدفشان چيست؟ انتقام است و يا انتقاد؟
امام راحل، معمار بزرگ عصر حاضر، ضمن اينكه اشكال و انتقاد را به عنوان يك هديه الهى معرفى كرده و آن را عامل اصلاح امور و رشد انسان و اجتماع، معرفى مىكند(21) مىفرمايد: «ما اميدواريم كه ايران اولين كشورى باشد كه به چنين حكومتى دست مىيابد حكومتى كه كوچكترين فرد ايرانى بتواند آزادانه و بدون كمترين خطر، به بالاترين مقام حكومتى، انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد.»(22) ولى تأكيد مىكند كه «انتقاد صحيح از دولت مانع ندارد ولى انتقام و تضعيف نبايد باشد»(23) و براى تشخيص انتقاد از انتقام، مراجعه به درون و وجدان خود افراد منتقد را بهترين مرجع مىداند و مىفرمايد: «انسان مىفهمد كه اگر انتقاد بكند آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است خودش مىفهمد يعنى غالباً مىفهمد.»(24)
يكى از نويسندگان در مقام بيان تفاوت انتقاد از انتقام و يا انتقاد سازنده از انتقاد ويرانگر مىگويد: «انتقاد مشفقانه و سازنده با انتقام خصمانه تفاوت بسيار دارد نقد زدن غير از نق زدن است منتقد اشكالشناس است منتقم اشكال تراش، منتقد در پى تقويت است، منتقم در پى تضعيف، منتقد راه حل نشان مىدهد، منتقم يأس و بنبست، و در مقام ارائه راه حل نيست منتقد در صدد كشف بيمارى و علاج است و منتقم در صدد ايجاد آن، منتقد طبيب است منتقم رقيب است انتقاد از شفقت است انتقام از خصومت.»(25) بنابراين اولين اصلى كه بايد از سوى انتقاد كننده رعايت شود اين است كه در جرح و تعديلها، در صدد تشخيص درد و اصلاح گرفتارىها و درمان بيمارىها باشد، كينه، خصومت و انتقامگيرى، رقابتهاى سياسى و جناحى را كنار بگذارد و مرجع تشخيص انتقام از انتقاد هم وجدان خود افراد است.
2- ارائه راهكار براى رسيدن به وضعيت مطلوب: دومين اصلى كه بايد منتقد، ملاحظه كرده و آن را رعايت كند اين است كه در كنار اعتراض و انتقاد، حتىالمقدور، سعى كند با ارائه طرح و راهكار، راههاى نيل به وضعيت مطلوب را جستجو كرده و آن را بيان نمايد و از اين طريق، دانش و مهارتهاى لازم را به آحاد جامعه آموزش داده و منتقل كند «اگر منتقد خواستار منافع دنيايى باشد بدين سان، قدر مىبيند و بر صدر مىنشيند و به تدريج ديگران او را نه به عنوان منتقدى منفى باف و نق زن، بلكه به عنوان ناصحى راهگشا خواهند شناخت و احترام او را پاس خواهند داشت. اگر هم منتقد در پى كسب ثواب اخروى است، باز برايش بهتر است به جاى آن كه تنها عيبهاى برادر مسلمانش را به رويش بياورد، بكوشد تا دستش را بگيرد و او را گامى به پيش ببرد.»(26)
3- ملايمت و بكارگيرى جملههاى مثبت: در تاريخ انسانها، شايد افراد مثل فرعون از لحاظ جرم و جنايت، و گناه و معصيت، انگشتشمار باشد، فرعون كه ادعاى خدايى داشت، مردان بنىاسرائيل را قتل عام كرده و زنانشان را به اسارت و بردگى مىبرد.(27) ولى خداى متعال هنگامى پيامبرش را به سوى او مىفرستد به موسى و هارون دستور مىدهد تا با فرعون جنايتكار با نرمى و ملايمت صحبت كرده تا شايد او بر سر عقل آيد دست از ظلم و فساد بر دارد و هدايت شود.(28)
دستور خداوند به حضرت موسى، مبنى بر ملايمت با فرعون جنايتكار، اگر چشمبينا، گوش شنوا و عقل سالم وجود داشته باشد، وظيفه و تكليف مسلمانان را در برخورد با يكديگر به زيبايى روشن مىنمايد. مسلمانان كه به فرموده قرآن، برادران همديگر هستند،(29) لذا سومين اصل و معيارى كه منتقد بايد مدنظر قرار دهد اين است كه در مقام جرح و تعديل ديگران، ملايمت نموده و از كلمات و جملات مثبت، سازنده، مأدبانه و انگيزشى استفاده كرده و بهره ببرد بلكه بهتر است در ابتداء، جهات مثبت مورد نقد را يادآور شود، از كلمات و جملات زشت، زننده و توهينآميز جداً پرهيز بنمايد، اين امر باعث خواهد شد بين او و كسى كه مورد نقد قرار گرفته است ارتباط سالم برقرار شده و زمينه تعامل و پذيرش نظريات همديگر فراهم شود.
ولى در صورتى كه منتقد با به كارگيرى الفاظ زشت، زننده و ركيك، به طرف مقابل توهين و تحقير روا دارد، علاوه بر اينكه از نظر مبانى دينى مرتكب گناه و معصيت شده است در بين جامعه و مردم نيز به عنوان شخص هتاك، منفور و منزوى خواهد شد ديدگاه و نظرياتش نيز ارزش و اعتبار خودش را از دست خواهد داد. و ممكن است خودش نيز مورد توهين و تحقير قرار گيرد. به قول شاعر:
كسى كو با كسى بد ساز گردد
بدو روزى همان بد باز گردد
از امام صادق(ع) نيز نقل شده كه مىفرمايد: «اگر مىخواهى تو را عزيز و گرامى بدارند، نرمى و ملايمت پيشه كن و اگر مىخواهى خوار و ذليلت كنند درشتى كن.»(30) حضرت امام خمينى نيز مىفرمايد: «لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است»(31) بنابراين منتقد كه در صدد اصلاح جامعه و مردم است، مانند طبيب و پرستار مهربان، با مراجعين و بيماران خود، با نرمى و ملايمت برخورد نمايد و اگر چنين نكند نه تنها اصلاحات صورت نمىگيرد بلكه مشكلات و درگيرىها بيشتر شده و بخش اعظمى از نيروها، امكانات و فرصتها در جهت تأييد و تكذيب اين و آن صرف خواهد شد.
4- استفاده از سؤال: اگر اشكال و انتقاد در قالب طرح يك سؤال يا مجموعهاى از سؤالات، مطرح و عنوان شود، در انتقال اطلاعات و هدايت طرف مقابل، بهتر و بيشتر مىتواند تأثير داشته باشد، چرا كه انسان در هر مقام و موقعيت كه قرار داشته باشد، در برخورد با اعتراض و انتقاد، براى دفاع از موقعيت خود جبههگيرى نموده و سنگر مقاومت تشكيل مىدهد، ولى در صورتى كه با طرح پرسش، طرف مقابل شخصاً به خطا و اشتباهات خود، پى برده و اطلاع و آگاهى پيدا كند، بدون جبههگيرى و مقاومت تسليم شده و در صدد رفع نقايص، كاستىها و اشكالات مورد نظر، بر آمده و اقدامات لازم را انجام خواهد داد.
5- نقد همراه با عمل: در برخى موارد ممكن است گفتار و نوشتار، سودى نداشته باشد ولى از طريق مداخلات رفتارى، مىتوان از عملكرد ناشايست و نامطلوب، انتقاد كرد و تفكر مورد نظر و اصلاحى را از طريق عمل و رفتار به طرف مقابل منتقل نمود چرا كه انتقاد عملى اثربخشى بسيار عميقى بر روح و روان مخاطب دارد و به آسانى از ذهن و ضمير او پاك نمىشود، لذا امام صادق(ع) مىفرمايد: «مردم را با اعمالتان به سوى خوبىها و فضايل، دعوت كنيد.»(32) در دوره جاهليت قبل از اسلام، خرافات فراوانى در بين مردم رواج داشت از جمله ازدواج با مطلقه پسرخوانده را جايز نمىدانستند. زينب بنت جحش، زن مؤمنه است كه با پيشنهاد پيامبر(ص)، با زيد، غلام آزاد شده و پسرخوانده پيامبر، ازدواج مىكند ولى بعد از مدتى بنابر دلايلى از هم جدا مىشوند خداوند براى اين كه يكى ديگر از سنتهاى غلط را از بين ببرد به پيامبرش دستور مىدهد تا با زينب بن جحش ازدواج كند لذا مىفرمايد: «هنگامى كه زيد، همسرش را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آورديم، تا براى افراد باايمان درباره همسران پسرخوانده خود، هنگامى كه آنها را طلاق مىدهند محدوديتى نباشد.»(33)
6- بيان شفاف: آنچه را كه مىخواهد مورد انتقاد قرار دهد به طور دقيق و شفاف بيان كند چرا كه صراحت كلام، انتقاد را مؤثر مىنمايد، لذا از اجمال، كلىگويى و كلام مبهم خوددارى كند.(34) پاورقي ها:پىنوشتها: – 1) تفسير نمونه، ج 9، ص 433.
2) وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى»(يوسف/ 53)
3) قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (سوره ص/ 83)
4) سوره عصر: «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ»
5) لغتنامه دهخدا، ج 2، ص 2965.
6) لسان العرب، ج 14، ص 254.
7) ضيف شوقى، نقد ادبى، ترجمه لميعه ضميرى، تهران، اميركبير، 1362، ص 13.
8) زرين كوب، عبدالحسين، نقد ادبى، ج 1، ص 5، تهران، اميركبير، 1354.
9) ژرس – كارلونى، س – فيلو، ترجمه نوشين پزشك، 1368، ص 1.
10) ژرس – كارلونى، س – فيلو، ترجمه نوشين پزشك، 1368، ص 129.
11) ر.ك: ژان بردن، «سقراط»، ترجمه ابوالقاسم پورحسينى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، ج دوم، 1374، ص 67 – 71.
12) فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَلهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ»(زمر/ 17 – 18)
13) ميزان الحكمة، ج 3، ص 2207: «مَن اَيانَ لكَ عيبك فَهُوَ ودودكَ و مَن سائر عيبك فهو عدوك»
14) الكافى، ج 2، ص 166: «المسلم اَخوُا المسلم هو عينه و مرأته و دليلُه لايَخُونُهُ و لايَخدعه و لايَظلِمُهُ…»
15) غرر الحكم، كلام 134: «اِنّما سُمِى الصَّديقُ صَديقاً لِاَنَّهُ يصدقكِ فى نفسك و معايبك».
16) الحياة، ج 1، ص 196: «اَحَبَّ اخوانى اِلىَّ مَن اَهْدى اِلَىّ عيوبى»
17) صحيفه امام، ج 20، ص 451.
18) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»(توبه/ 71).
19) بحار، ج 100، ص 93: «لا يأمر بالمعروف و لاينهى عن المنكر الّامَن كان فيه ثلاث خصال: رفيق بما يأمر به رفيق فيما ينهى عنه عدل فيما يأمر به عدل فيما ينهى عنه عالم بما يأمر به عالم بما ينهى عنه»
20) تحف العقول، ص 12: «اما علامة الناصح فاربعة يقضى بالحق و يعطى الحق من نفسه و يرضى للناس ما يرضاه لنفسه ولا يعتدى على احد»
21) صحيفه امام، ج 20، ص 451.
22) همان، ج 5، ص 449.
23) همان، ج 19، ص 363.
24) صحيفه امام، ج 19، ص 365.
25) معرفتشناسى دينى، ص 39، محمد فنايى اشكورى، تهران، برگ، 1374.
26) انتقاد و انتقادپذيرى، ص 108، سيد حسن اسلامى، چاپ سوم، 1383، مؤسسه نشر آثار امام خمينى.
27) يُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ…»(بقره/ 49)
28) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»(طه/ 44)
29) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»(حجرات/ 10)
30) ميزان الحكمة، ج 2، ص 1104: «اِن شئتَ اَنْ تُكرَم فَلِن و اِن شئتَ اَن تهان فاخشن»
31) صحيفه امام، ج 20، ص 127.
32) قرب الاسناد، ص 77، حديث 251: «كونوا دعاة الناس باعمالكم و لاتكونوا دعاة بالسنتكم».
33) احزاب/ 37 و 38.
34) سايت: www.hooshmand-mag.com