آفتاب بى غروب

كجائى اى عرب اى ساربان پير صحرائى؟

كجائى اى بيابانگرد روشن راى بطحائى؟
كه اينك بر فراز چرخ بينى نام احمد را

و در هر موج بينى اوج گلبانگ محمد را
محمد زنده و جاويد خواهد ماند

محمد تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند
جهانى نيك مى‏داند كه نامى در جهان تابنده چون نام محمد نيست‏

و مردى زير اين هفت آسمان همتاى احمد نيست‏
جهان ويرانه با دو واژگون باد آسمان پير

اگر بينيم روزى در جهان نام محمد نيست‏

اين سال از سوى رهبر فرزانه و گرانقدرمان به عنوان سال پيامبر اعظم(ص) نامگذارى شده است. هر چند همه سالها و ماه‏ها و روزها و ساعت‏ها و لحظه‏ها زمان براى امت به پيامبر اعظم تعلق دارد و بشريت با همه نژادها و در همه اقليم‏ها وامدار وجود مبارك «رحمة للعالمين» و بركات بى پايان حضرت اوست. نام مبارك آسمانى و زيباى محمد(ص) بر تارك اعصار و قرون مى‏درخشد و گردش اختران بر محور وجود ملكوتى اوست و افلاكيان رشحات فيض نخست آفرينش را بر دوش دارند…گلبانگ اذان مؤمنان بامدادان و شامگاهان به زمين و زمان روح و حيات مى‏بخشد و فرشتگان در مدرسه عشق طفل نوآموز اويند و بگفته لسان الغيب: «ملك در سجده آدم زمين بوس او نيت كرده چرا كه در حسن وى لطفى بيش از حد انسانى ديده است.»
ميلياردها انسان در طول تاريخ در پرتو نور هدايتگر و كتاب آسمانى او طى مدارج كمال نموده و ميليون‏ها كتابخانه در شرق و غرب عالم شمه‏اى از اقيانوس بى‏كران علوم و معارف اوست.
در روزگارى كه جاهليت سايه سياه و سنگين خود را بر پهنه گيتى گسترده بود و در شرق و غرب عالم مستبدان خودكامه حكم مى‏راندند رايت آگاهى و آزادى انسان و پرچم علم و حكمت و عدالت و حريت و كرامت انسانيت را بزرگمردى از وارثان ابراهيم خليل(ع) به اهتزاز درآورد و با درهم كوبيدن بت‏ها و بتكده‏ها و شكستن هيمنه اهريمنى سردمداران كفر و استبداد و شاهان و شاهزادگان كه دعوى خدائى داشتند! راه رشد و پويائى انسانها را هموار ساخت و دست مستضعفان و تحقير شدگان از پا افتاده را گرفت و به سوى مبدأ هستى هدايت كرد و در سايه ايمان و تقوا، كرامت و عزت براى مؤمنان به ارمغان آورد… و اين در حالى بود كه سردمداران كفر و استبداد و شرك و فساد و فتنه نفاق از تلألؤ اين نور الهى رنج مى‏بردند و به خود مى‏پيچيدند و خاموشى نور خدا را مى‏خواستند و نمى‏دانستند با دم شيطانى خود نور خدا را خاموش نتوانند ساخت و خدا بر سر پيمان خود در نصرت، پرچمدار توحيد و پناه‏جويان ستم كشيده و روشن نگاهداشتن مشعل فروزانش تا قيامت ايستاده هر چند كافران و مشركان نخواهند.
بارى در اين نهضت توحيدى مشركان و مستبدان و مفسدان و منافقان به خاك نكبت و ذلت و گمنامى و ناكامى درافتادند و ديگر سر بر نياوردند و اين درس بزرگ تاريخ رسالت انبياء و اولياى خدا است براى رهروان راه هدايت كه بدانند خداوندى كه براى او قيام كرده‏اند آنها را نيمه راه رها نخواهد ساخت و به مصاف دشمنان حق خواهد پرداخت.
در عصر نبى اعظم(ص) كم نبودند كسانيكه كمر به خصومت و نيرنگ با رسول خدا بسته بودند و هرچه در توان داشتند به خدمت گرفته، از تمسخر و استهزاء و تهمت و افترا و تحقير و توهين گرفته تا شكنجه ياران و تبعيد و تحريم و توطئه قتل و نابودى فرستاده خدا و خاموش كردن مشعل‏دار حق و چون خدا نخواست همه نقش بر آب شد و تيرهائى كه به سوى حضرتش نشانه گرفتند كمانه كرد و به سويشان بازگشت و كتاب جاودانه‏اش كه آنرا افسون و افسانه خواندند هر روز فروزان‏تر از پيش درخشيد و انديشه‏هاى آدميان را به خود معطوف ساخت و از كلمه‏اش علم و حكمت به بار نشست و اين معجزه جاودانه تا ابد ماندگار شد و ملحدان و منكران را با خسران و بى‏آبروئى روبرو ساخت و اين تا قيامت ادامه دارد.

تا قيامت مى‏زند قرآن ندا

كاى گروهى جهل را گشته فدا
خود بديديد اى خسان طعنه زن‏

كه شما بوديد افسانه نه من‏
مر مرا افسانه مى‏پنداشتيد

تخم طعن و كافرى مى‏كاشتيد
تابديديد اى كه طعنه مى‏زديد

كه شما فانى و افسانى بديد
من كلام حقم و قائم به ذات‏

قوت جان جان و ياقوت زكات‏
نور خورشيدم فتادم بر شما

ليك از خورشيد ناگشته جدا
نك منم ينبوع آن آب حيات‏

تا رهانم عاشقان را از ممات‏
«مثنوى مولوى» جاهليت نوين اروپا و آمريكا
و امروز كه جهان در جاهليت نوين با اقطاب كفر و استكبارى رودررو است و حراميان بر سر راه كاروان انسانيت كمين كرده و با حبائل جادوئى قرن بيستم كه از حلقوم رسانه‏ها و ماهواره‏هايشان شرارت و شيطنت مى‏بارد و آوازه آئين‏هاى منسوخ در سينه‏ها مرده و صنعت و دانش از پاسخگوئى به نيازهاى معنوى انسان درمانده شده و علم و فن به استخدام شهوت و شرارت درآمده و نوميدى و يأس خاكستر افسردگى بر مغزها و چهره‏ها پاشيده و جهان در انتظار نجات بخشى نشسته است، تنها راه نجات و نقطه اميد همان مكتب والاى محمدّ(ص) و پيك آسمانى اوست، نورى كه در افق تيره و قيرگون جهان در بستر انقلاب اسلامى تابيدن گرفته و خواب از چشم جهانخواران شرور ربوده و نقطه تجلى آن ايران اسلامى است و صداى رعد آسائى بر امواج نور نشسته و مرزها را درنورديده و نور اميدى در دلهاى افسرده افروخته و لرزه بر اندام اقطاب استكبارى قاره‏ها افكنده است و نشانه‏هاى آن را در فلسطين و لبنان و عراق و افغانستان و حتى خود اروپا و آمريكا در نهضت‏هاى مردمى و پايگاه‏هاى مقاومت اسلامى در جاى جاى جهان مى‏بينيم هرچند خناسان و بت گران و اشرار زمان در آمريكا و اروپا با توطئه‏هاى رذيلانه صهيونيستى به مقابله آن برخاسته و با ترفندهاى گوناگون از دروغ و نيرنگ تبليغاتى و فرهنگى و چاپ قرآن تحريف شده و اشاعه فساد و فحشاء و صادر كردن آن از خانه‏هاى خود به كشورهاى اسلامى و استخدام رسانه‏ها و ماهواره‏ها در هجمه فرهنگى گرفته تا اهانت به ارزشهاى دينى و نواميس الهى كه در برخى ورق پاره‏هاى غربى نمونه‏هاى آن را ديديم، و واكنش جهان اسلام و آزادگان جهان و خروش امت در برابر اين جسارتها را مشاهده نموديم.
اين هجوم ننگ بار بر مقدّسات آسمانى واكنش ضرباتى است كه از اسلام انقلابى بر پيكره فاسد و پوسيده آنها وارد آمده و نويد بخش افول اقتدار مستكبران و فروپاشى و نابودى و زوال قدرتهاى پوشالى آنها است. شكست مفتضحانه غربى‏ها
و در همين حال كه پيشرفت ايران اسلامى را در عرصه‏هاى مختلف علم و فن و نوآورى بويژه دانش هسته‏اى مى‏نگرند زوزه‏هاى جگر خراش آنها را كه از اعماق جانشان و زخم درونى‏شان برخاسته مى‏بينيم و شادمانى فرزندان اسلام در همه كشورهاى اسلامى بر زخم اين مارهاى زخم خورده نمك مى‏پاشد، جا دارد كه دشمن را در خشم و غيظ بنگريم. اين همان چيزى است كه قرآن كريم بدان اشاره فرموده كه: «چون درخت تن آور اسلام ريشه كند و روى پاى خود بايستد و به بار نشيند برزيگران از شادمانى در پوست نگنجند و كافران از خشم و غيظ به خود پيچند» و اين خشم و غيظ ره‏آوردى براى دشمن ندارد چرا كه انقلاب اسلامى به جهان صادر شده و معجزه جاودانه اسلام بار ديگر قدرتهاى جادوئى را به ذلت كشانده و به فرموده امام راحل بالأخره به خاك مذلت خواهد نشاند. و سپاس خداوندى را كه اسلام اعجازگر را بار ديگر جلال و شكوه بخشيده و شيفتگان رسول اعظم(ص) را به ميدان آورده تا توانمندى اسلام را در اداره جهان نشان دهند و زمينه صلح و عدل جهانى را با ظهور منجى بشريت فراهم سازند، و اين به بركت استقامت و صلابت و شجاعت ملت و دولت و رهبرى حاكميت ما است، و هم هشدارى است به بزدلان كه از هياهوى جادوگران عصر نهراسند، خداوند پيمان بسته كه يارى كننده كسانى باشد كه به يارى دين او برخيزند، حاكمان جنگ طلب و زبون كه در كاخهاى شيشه‏اى نشسته و بر سر نيزه تكيه كرده و از يارى خداوند محروم و از پشتيبانى ملتها مأيوس‏اند. و نيز درسى و هشدارى است به عناصر داخلى كه مرعوب اين ببرهاى كاغذى و عربده‏هاى نشأت گرفته از ترس آنها نهراسند به ملت به پيوندند و از قدرت لايزال الهى غافل نباشند و اين تجربه ايست كه طى بيست و هفت سال ملت بزرگ ما آموخته و براى ديگر مبارزان راه آزادى و عدالت خواهى در جهان درس‏آموز است. مسئوليت ما در سال پيامبر اعظم(ص)
در اين سال ما چه مى‏خواهيم؟ و چه بايد بكنيم؟ بديهى است كه تنها شعار و بيانيه و سخنرانى كافى نيست. سال پيامبر اعظم(ص) مى‏بايست سال بيدارى جهان اسلام و رجعت به چشمه زلال نبوت و قرآن و سنت و سيره نبوى است. بسيارى از فرزندان اسلام و بسيارى از جوامع اسلامى نام اسلام را يدك مى‏كشند اما در عمل و فرهنگ و عمل و سيره و سياست با تعاليم دين و سيره خاتم النبيّين فاصله زيادى دارند. از آن دانائى و حكمت و اخلاص و عمل و ايمان و جهاد و درس و بحث معارف اسلامى در محيطهاى فرهنگى و آموزشى و دانشگاهى و مديريتى نمونه‏هاى آن در حد انتظار نيست.
استحاله تدريجى در فرهنگ و عمل و اخلاق و سيره و سياست و فرهنگ و بينش‏ها و تفسيرها چيزى است كه به راحتى اتفاق مى‏افتد همانگونه كه در جوامع اسلامى ديده‏ايم و مى‏بينيم. بيائيم اين روزها را با روزهاى اول انقلاب اسلامى مقايسه كنيم، فضاهاى آموزشى، ادارى، مديريتى و بازدهى عملى و چهره اجتماعى و مفاسد اخلاقى و لباس‏هاى مبتذل و انحراف‏ها در انديشه و فرهنگ و هنر و سينما و فاصله‏هاى طبقاتى و شكاف فقر و غنا و مسئوليت ناشناسى پاره‏اى دست اندركاران و گفتار بدون عمل كم نيست.
سال پيامبر اعظم(ص) نه تنها به جهان اسلام بلكه در درجه نخست به ملت و نظام‏ها تكليف مى‏كند انحراف‏ها، كاستى‏ها، تحريف‏ها، كج فهمى‏ها را جبران نمائيم همانگونه كه بحمداللّه در مقطع جديد و حاكميت كشورمان آثار آن را مشاهده مى‏كنيم.
حاكميت و نهادهاى دست اندركار مديريت، قانونگذارى، قضائى و اجرائى مى‏بايست به احياء و اجراى احكام اسلام و قرآن و سيره مباركه نبوى و علوى كه حقيقت اسلام است بيشتر بينديشند بويژه در شرائطى كه جهانيان چشم به ايران اسلامى و عملكرد حاكميت ما دوخته و مى‏خواهند الگوى يك نظام اسلامى را در اينجا مشاهده كنند، جبران خطاها و اصلاح انحراف‏ها و سهل‏انگاريهاى گذشته در فضاى فرهنگى جامعه و سياست و مديريت و مبارزه با مفاسد در همه چهره‏هايش از وظائف اوليه حاكميت است و اين تنها چيزى است كه امت خداجوى ما را راضى مى‏كند و محاسبه خدائى را آسان مى‏گرداند. – از خداوند در اين راه مدد مى‏طلبيم -.


پاورقي ها: