مباحث تاريخى و فرهنگى عاشورا

آخرين قسمت‏ پاسداشت عاشورا در عصر اختناق
علما در اين دوره ضمن آن كه مبارزات سختى را بر عليه استبداد رضاخان و نيز برنامه‏هاى ضد مذهبى او، ترتيب دادند، كوشيدند به رغم فشارهاى سياسى اين مراسم را احياء نمايند مرحوم آية الله حائرى كه از سنين نوجوانى در عراق و خصوص سامرا نوحه خوان سينه زن‏هاى طلّاب و اهل علم بود در عصر مرجعيت و دراختناق رژيم پهلوى همين شيوه را پى گرفت امّا از شدت احترامى كه به سادات داشت در دسته‏هاى عزادارى پشت سر آنان حركت مى‏كرد، تمام شب‏هاى دهه عاشورا در مدرسه فيضيه مجلس سوگوارى برپا نمود و در روز عاشورا وقتى دسته طلاب از مدرسه رضويه بيرون آمدند، ايشان در پيشاپيش آنان حركت كرده و به حرم حضرت فاطمه معصومه (س) براى عرض تسليت مى‏آمد و اصولاً با جديت آيةالله حائرى، مؤسس حوزه علميه قم، عزادارى رونقى داشت، ايشان هر شب جمعه مراسم روضه منعقد مى‏نمود، هر روز قبل از درس به طور مختصر ذكر مصيبت از سوى شاگردان آيةالله حائرى انجام مى‏گرديد، رواج عزادارى در ايام فاطميه نيز توسط اين مرجع عاليقدر صورت مى‏گرفت. البته تضييقات رضاخان اگرچه موجب تعطيل شدن دسته‏هاى عزادارى گشت ولى همچنان احياى مجالس سوگوارى را در نظر داشت.(1)
آية الله ميرزا محمد على شاه آبادى با تيزبينى خاصى آن زمانى كه رضاخان در جلوى دسته‏هاى سينه زنى حركت مى‏كرد و خاك و گل بر سر و صورت خود مى‏ريخت و به دست بوسى علماء مى‏رفت و با رياكارى برخى را تحت تأثير رفتار خود قرار داده بود، گفت اين مردك الآن كه قدرتى ندارد تظاهر به ديندارى و محبت نسبت به اهل بيت مى‏كند ولى وقتى قدرت را بدست گرفت به مسايل مذهبى و علما پشت مى‏نمايد و به اولين كسى كه ضربه مى‏زند شهيد آية الله مدرّس است.(2) آية الله شاه آبادى در هيأت‏هاى عزادارى تهران سخنرانى‏هاى تندى عليه رضاخان نمود و به منظور اعتراض به جنايات رضاخان، مدت يازده ماه در حرم حضرت عبدالعظيم تحصّن اختيار نمود كه تنى چند از علما ايشان را همراهى كردند، ضمن اين مبارزه منفى آية الله شاه آبادى با خرافات در عزادارى مخالفت كرد از جمله در موقع تحصن وقتى مشاهده كرد در صحن امامزاده حمزه (مجاور مرقد عبدالعظيم حسنى) تعزيه خوانى برگزار مى‏شود، مانع انجام اين شبيه خوانى‏ها گرديد و مجلس را به وعظ و سخنرانى تبديل كرد و در ضمن مبارزات خود عليه رضاخان را پى گرفت.(3) بنابراين علما ضمن مخالفت با رضاخان خصوص حركت وى عليه مسايل مذهبى و شعائر دينى، با خرافات و مطالب موهن در عزادارى‏ها موافق نبودند، يك سال مردم طبق رسم سنوات قبل دسته جات را با طبق‏ها و چراغ‏ها از مسجد راه انداختند كه همراه آن موزيك مى‏زدند، آية الله شاه آبادى وقتى مشاهده نمود دسته‏اى به اين وضع راه افتاد، همراه آن گرديد و گفت من هم مى‏خواهم عزادارى كنم، با حضور ايشان در مراسم مزبور، آنها در محذور قرار گرفتند و نتوانستند موزيك بنوازند، وى از اين كه جوانان در دسته‏هاى عزادارى خودنمايى مى‏كنند و زنان با چنين وضعى همراه آنان باشند، نگران بود و مى‏گفت ما عزادارى را بايد از امام سجاد (ع) ياد بگيريم.(4)
البته بين مخالفت‏هاى رضاخان با انتقاد علما از عزادارى تفاوت بارزى وجود دارد، علما تاكيد داشتند در مراسم مذكور جهات شرعى رعايت گردد و مردم خود را به هدف امام حسين (ع) نزديك كنند و در هيچ زمانى جبهه حق و باطل را از ياد نبرند و بدانند يزيد عصر همان رضاخان است و لازم است عزادارى‏ها يك نوع حركت سياسى مقدس بوجود آورد و موضع‏گيرى‏هاى عزاداران به نفع اسلام اثر بگذارد اما رضاخان اولاً نگران آن بود كه اين سوگوارى‏ها به ضررش تمام شود و از درون دسته‏هاى عزادارى، حركت‏هاى سياسى بر عليه وى شكل بگيرد ضمناً قولى را كه به استعمارگران داده است نتواند اجرا كند چرا كه رسوخ غرب زدگى و گرايش به نوعى تجدّد كور و خام با چنين سنت‏هايى سازگارى ندارد. واقعيت اين بود كه علاقه مردم به خاندان عترت و نيز علايق مذهبى آنان كه در چنين سنت هايى تبلور مى‏يافت مانع پذيرش مقام شاهنشاهى مى‏گرديد كه از سنن رايج در مذهب زردشت بود از اين رو يا با انعقاد مجالس سوگوارى مبارزه مى‏كرد و يا آن كه محدوديت‏هايى را براى اين سنن مذهبى فراهم مى‏ساخت، ناگفته نماند كه عزادارى‏ها جلو برنامه كشف حجاب رضاخان را هم مى‏گرفت.(5)
امام خمينى در خصوص مخالفت علما با آفت‏هاى عزادارى فرموده‏اند: «ما و هيچ يك از دينداران نمى‏گوييم كه با اين اسم (عزادارى براى سالار شهيدان) هر كسى هر كارى كه مى‏كند خوب است چه بسا علماء بزرگ و دانشمندان، بسيارى از اين كارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگيرى كردند چنانكه همه مى‏دانيم كه عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شيخ عبدالكريم (حائرى) كه از بزرگترين روحانيون شيعه بود، در قم شبيه خوانى را منع كرد و يكى از مجالس بسيار بزرگ (تعزيه خوانى) را مبدّل به روضه خوانى كرد و روحانيون و دانشمندان ديگر هم چيزهايى را كه بر خلاف دستور دين بوده، منع كرده و مى‏كنند.»(6) روشنفكران و عزادارى
امّا امام خمينى در مقابل خود باختگان و روشنفكران بيمار ايستاد و از عزادارى سنتى دفاع كرد زيرا اين‏ها مى‏گفتند عزادارى‏ها مانع توسعه و ترقى جامعه ايران هستند و البته اين رونق و توسعه را در تقليد از فرهنگ غرب و دست برداشتن از سنت‏ها و هويت اصيل جستجو مى‏كردند، ميرزا فتحعلى آخوندزاده كه نمونه‏اى از اين متجددين شيفته غرب است مى‏گويد: مگر مصيبت و درد خود آدم كم است كه با نقل گزارش هزار ساله اوقات خود را دائماً تلخ بكند و به جهت عمل بى فايده از كسب و كار باز بماند از اين تعزيه دارى نه براى تو فايده است و نه به جهت امام حسين (ع).(7)
احمد كسروى با انتشار كتابى تحت عنوان «پيرامون شيعه گرى» اساس حركت و قيام امام حسين (ع) را زير سوال برد و تمامى مراسمى را كه به ياوران امام توسط مردم برپا مى‏شود نابخردانه توصيف كرد و نقش انقلاب عاشورا در حركت‏هاى انقلابى و خيزش‏هاى مردمى را نفى كرد و افزود ايرانيان بايد ياد امام حسين(ع) را فراموش كنند و هيچ آيين و مجلسى براى او برپا نكنند، او در اين نوشتار از رضاخان براى جلوگيرى از مراسم سوگوارى تشكر كرده و چاپ تصوير اين ستمگر و نقش وى را مهم تلقى مى‏كند كه معلوم مى‏شود نه روح شيعه را درك كرده و نه با فرهنگ اسلام و ايران آشناست.(8) امام خمينى درباره اين طرز تفكر باطل و پوسيده و دور از منطق و واقعيت، فرياد زد: «هر مكتبى هياهو مى‏خواهد، بايد پايش سينه بزنند، هر مكتبى تا پايش سينه‏زن نباشد تا پايش گريه كن نباشد تا پايش توى سرو سينه زدن نباشد حفظ نمى‏شود، اين‏ها اشتباه مى‏كنند، بچه‏اند، نمى‏دانند، اين نقش، نقشى است كه اسلام را هميشه زنده نگه داشته است. آن گُلى است كه هى آب به آن مى‏دهند. اين گريه‏ها و اين مصيبت‏ها، مكتب سيدالشهداء را زنده نگه داشته است ما بايد براى يك شهيدى كه از دستمان مى‏رود عَلَم بپا كنيم، نوحه خوانى كنيم، گريه كنيم، فرياد كنيم، اين يك ميتينگ و فريادى است براى احياى مكتب سيدالشهداء و انبيا(منتقدان و مخالفان عزادارى) ملتفت نيستند و توجه ندارند به اين مسايل، همين گريه‏ها نگه داشته است اين مكتب را تا اينجا و همين نوحه سرايى‏ها، همين‏هاست كه ما را زنده نگه داشته، همين‏هاست كه نهضت را پيش بُرده…»(9)
بسيار تأسف‏انگيز است كه روشنفكر ايرانى كه با آداب و رسوم اين مرزوبوم مأنوس است از سوگوارى‏هاى مردم درك درستى ندارد و تحليلى نابجا و غير اصولى در اين باره ارائه مى‏كند امّا خانم كنتس مارفون رُوزِن از سوئد، كه در اروپاى شمالى واقع است، به ايران مى‏آيد و اين گونه نظر خويش را اعلام مى‏دارد: «محرم ماه سوگوارى شروع شده بود، بازار را در سراسر كشور بسته و همه جامه سياه برتن داشتند روز دهم محرم كه امام حسين (ع) به شهادت رسيد عاشورا نام دارد و مراسم عزادارى در اين روز به اوج شدت و حدت مى‏رسد. آهنگ محزون طبل، ريتم زنجيرزنى را همراهى مى‏كرد، به همراه طبّال‏ها عده‏اى با هم سينه مى‏زدند فرياد يا حسين سر مى‏دادند، چيزى در آهنگ طبل بود كه همه را تحت تأثير قرار مى‏داد، زن‏ها هم حضور داشتند كه با شدت هر چه تمام‏تر به گريه و زارى پرداختند، چنين به نظر مى‏رسيد كه آنها هم به دليل شدت غم و ناله و هيجان ناشى از آن، خود را فراموش كرده‏اند، او از باغى در دهكده‏اى سخن مى‏گويد كه براى اجراى مراسم عزادارى و شبيه خوانى آماده شده بود، پشت بام‏هاى اطراف باغ از جمعيت پر بود، ديوارهاى باغ با شال و ترمه و پارچه‏هاى مليله دوزى شده تزيين يافته بود، ديوار باغ تقريباً سياه پوش گرديد، همه اهالى بهترين پارچه‏هاى خود را براى بزرگداشت امام حسين(ع) تقديم كرده بودند.»(10) آيا مى‏توان چنين عشق و علاقه وارداتى را از مردم گرفت و تازه اگر چنين كنيم به جاى آن چه مى‏خواهيم به آنان بدهيم تا احساسات پاك خويش را توسط آن تسكين دهند. هيجان مقدّس
با سقوط رضاخان انرژى مهار شده مذهبى مردم به صورت ناگهانى آزاد گرديد و شيعيان با شور و هيجانى فوق العاده آداب و رسوم عزادارى را بار ديگر احيا كردند، خانم سينتيا هلمز، خاطرات خود را از اين سوگوارى‏ها چنين قلم بند مى‏نمايد: اين فرصت كمتر نصيب خارجى‏ها مى‏شود تا تعزيه يا نمايش آلام و محن شهداى كربلا را مشاهده كنند كه يگانه نمايش در جهان اسلام به شمار مى‏رود، در ماه محرم كه ماه سوگوارى شيعيان مى‏باشد به تماشاى تعزيه رفتيم، اجراى آن بسيار قوى بود، حاضران بلند بلند گريه مى‏كردند در هر شهر و روستا روز دهم محرم مراسمى به پا مى‏شود و طى آن مردان دسته دسته در بازارها و خيابان‏ها به حركت در آمده و با زنجيرهايى ضربه هايى به خود مى‏زنند. وقتى به اقامتگاهمان در سفارت آمريكا برگشتيم در تمام مدت سر شب صداى عبور آنان را مى‏شنيديم و سرانجام به سوى درب خروجى رفتيم و به تماشا ايستاديم.(11)
در محرم سال 1364 ه ق مطابق 1323 ه ش مردم عزادارى با شكوهى برگزار كردند، عين السطنه مى‏نويسد: دهه محرم ابر بود، گاهى باران مى‏باريده، روضه زياد برگزار مى‏شد، اگر چه در شمال شهر خبرى نبود(12)اما در جنوب شهر شور عزاداران بيشتر بود، در سال بعد حتى در آذربايجان كه مردم درگير غائله فرقه دموكرات بودند، احساس امنيت نمى‏كردند مراسم روضه و عزادارى رواج داشت در هفتم محرم سال 1365 ه ق مطابق 22 آذر 1324 ه. ش دموكرات‏ها با موزيك وارد تبريز شدند و آذربايجان دچار ناامنى و آشفتگى گشت و صداى شليك تير در غالب مناطق به گوش مى‏رسيد با اين وصف در تاسوعا و عاشوراى آن سال مردم عزادارى قابل توجهى برپا داشتند، آية الله مجتهدى در خاطرات خود نوشته است روزهاى عزادارى را مردم اهميت زياد مى‏دهند و با آن مقدمات كسى گمان نمى‏كرد به اين آسانى مراسم مقدّره انجام پذيرد.(13) عاشورا و قيام پانزده خرداد
پس از رحلت حضرت آية الله بروجردى، رژيم محمد رضا پهلوى در صدد گرديد كه با اجراى طرح‏هاى به اصطلاح فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى، وابستگى خود را به عوامل بيگانه اعلام كند، اجراى طرح‏هايى چون لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى در شانزده مهر 1341 ه ش و نيز توطئه انقلاب سفيد در ديماه همين سال از جمله حركت‏هاى مزبور مى‏باشد كه امام خمينى و علماى شيعه به مخالفت با آنها پرداختند، با فرا رسيدن عيد نوروز، مراجع عاليقدر نظر به چنين حوادثى و نيز به مناسبت سالروز شهادت امام صادق (ع) جلوس نداشته و به جاى ديد و بازديدهاى عيد، مجلس سوگوارى تشكيل دادند، عصر روزى كه مجلس عزادارى براى پيشواى ششم تشكيل داده شده بود، مدرسه فيضيه توسط نيروهاى وابسته به رژيم پهلوى مورد يورشى خونين قرار گرفت كه طى آن عده‏اى شهيد، برخى مجروح و تعداد زيادى قرآن و كتب ادعيه و حديث پاره پاره گرديد، امام خمينى از اين حادثه برآشفت و طى سخنانى ضمن افشاى ماهيت رژيم مستبد شاه، به مردم اعتماد به نفس دادند و به مناسبت فرارسيدن اربعين اين فاجعه طى اعلاميه‏اى خطاب به مردم ايران، مراتب تأثر و اندوه خود را از هتك حرمت علماى اسلام و روحانيان اعلام كرد.(14) فرا رسيدن ماه محرم 1383 ه ق، فرصت ديگرى بود كه رهبر انقلاب با تأثيرپذيرى از نهضت مقدس عاشورا، قيام خويش را بيش از پيش اوج و نضج بخشد، شور حسينى برپا كند، عاشوراى ديگر بسازد و مراسم عزادارى براى سالار شهيدان را از شكل سنتى و ظاهرى به سوى مسير انقلاب حسينى رهنمون سازد و همزمان با فرارسيدن محرم سال 1383 ه ق رهنمودهاى امام خطاب به گويندگان اسلامى و هيأت‏هاى عزادارى، در سراسر كشور منتشر و توزيع گرديد اين برنامه در حالى به اجرا گذاشته شد كه رژيم شاه، دست به سانسور شديدى زده و مى‏كوشيد از سران هيأت‏هاى سوگوارى التزام بگيرد در ايام عاشورا از مبارزه امام حسين (ع) با يزيد و سفاكى‏هاى او دم نزنند، شورشى برپا نكنند، آنان نوعى از عزادارى را مى‏خواستند كه فاقد هر گونه شوروحماسه بوده و در آن سوگواران به جاى تنفر از يزيد و امويان دعاگوى يزيد تاجدار عصر باشند و انقلاب سفيد او را مورد ستايش و حمايت قرار دهند، يعنى عزادارى باشد ولى منافع استبداد و استكبار را مورد مخاطره قرار ندهد، امام خمينى در رهنمودهايى حيات بخش، در صدد آن گرديد در سالگرد عاشوراى سال 61 هجرى، عاشوراى سال 1383 ه ق را بوجود آور

د و به خطبا و سردسته عزاداران گوشزد نمود به جاى انزجار نسبت به امويان عليه يزيد زمان يعنى دودمان پهلوى قيام كنيد و با بازگو كردن جنايات شاه، عاشوراى ديگرى بوجود آوريد، به دنبال صدور اعلاميه امام خمينى، مجالس عزادارى به مسير اصلى خود بازگشت و جلوه‏هاى انقلابى بخود گرفت، گويندگان جنايات شاه و مأمورانش را براى مردم بازگو مى‏كردند و در نوحه‏هاى عزادارى مسايل سياسى روز مطرح شد و مصائب حوزه علميه قم گوشزد گرديدو از امام خمينى حمايت به عمل آوردند، نمونه‏اى از اين نوحه‏ها:
قم شده كربلا

هر روزش عاشورا
فيضيه قتلگاه‏

خون جگر، علما
شد موسم يارى مولانا الخمينى‏

اى شيعيان بر پا كنيد شور حسينى
خمينى، خمينى تو زاده حسينى‏

جان رابه كف نهاده‏اى در راه قرآن

هر چه عاشوراى سال 83 ه ق نزديك‏تر مى‏گرديد، خروش مردم فزونى مى‏يافت و آتش قيام اسلامى عليه رژيم ستم شاهى شعله‏ور مى‏گشت و نقطه اوج آن روز عاشورا بود كه هزاران نفر از عزاداران مشتاق در تهران در حالى كه هر كدام عكسى از امام در دست داشتند با علم و كتل و سر دادن شعار خمينى خمينى، خدا نگه دار تو، ملت طرفدار تو، به خيابان‏هاى تهران ريختند و تظاهراتى پرشور برپا ساختند. دسته‏هاى عزادار با شعارها و نوحه‏هاى شورآفرين طبق قرار قبلى در مدرسه حاج ابوالفتح اجتماع كردند و چنان اين مكان از عزاداران آكنده گشت كه جايى براى دسته هايى كه از راه مى‏رسيدند نبود، رژيم شاه كه از چنين سيل بنيان كن و توفان آساى عزاداران در هراسى عميق فرورفته بود، طبق برنامه‏اى خواست كه با دخالت دادن عده‏اى از اراذل و اوباش، عزاداران را در مدرسه حاج ابوالفتح مورد ضرب وشتم قرار دهند امّا اين نقشه توسط عده‏اى از افراد ورزيده خنثى گشت، راهپيمايان به خيابان آمدند و بازاريان و دانشگاهيان به آنان پيوستند، شور حسينى در روح‏ها دميده شد و سخنرانى، چنين خواند:
نخست فلسفه شاه دين حسين اين است‏

كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است‏

رهنمودهاى امام در شهر مقدس مشهد نيز با شور و هيجان تازه‏اى همراه بود و دگرگونى عميقى در مراسم عزادارى عاشورا بوجود آورد. در قم امام با فرا رسيدن ماه محرم و بر پا گرديدن مراسم سوگوارى در محله‏هاى مختلف قم، هر شبى به يكى از محله‏ها رفته، در مجلس ماتم دارى مردم شركت مى‏نمود سخنگوئى كه همراه امام بود به عزاداران آگاهى مى‏داد و بينش و نگرش و رشد فكرى آنان را تقويت مى‏كرد مردم نيز متقابلاً با شعف و شوق فوق العاده‏اى مقدم رهبر خويش را گرامى مى‏داشتند در دهه اول محرم كه مجلس عزادارى در خانه امام خمينى برپا بود، ازدحام جمعيت شركت كننده در حدّى بود كه كوچه‏هاى اطراف قسمتى از باغ انارى كه در پشت خانه قرار داشت از مردم پر مى‏گشت و راهها بند مى‏آمد. امام خمينى كه در آن شرايط از هر فرصتى براى فروزان ساختن مشعل انقلاب اسلامى بهره مى‏گرفت، روز عاشورا را جهت اوج نهضت و بوجود آوردن هر چه بيشتر شور حماسى، روز مناسبى ديد، از اين رو مقدر گرديد پس از مشورت با علما در چنين روزى در حوزه علميه (مدرسه فيضيه) براى مردم سخنرانى كرده و حقايق را به گوش مردم برسانند، از آنجا كه گويندگان مذهبى اين خبر را به علاقه‏مندان رسانيده بودند از نقاط دور و نزديك و بسيارى از شهرستان‏ها مردم به قم آمدند و ازدحامى زايدالوصف بوجود آوردند، با وجود موجب وحشت و برخى شايعات كه عوامل ساواك در ميان مردم منتشر مى‏نمودند امام از تصميم خود برنگشت. صبح روز عاشورا در حالى‏كه هزاران نفر در منزل امام مشغول عزادارى براى سالار شهيدان بودند و امام خمينى هم به سخنان گوينده كه ذكر مصيبت مى‏كرد گوش فرا مى‏داد كه يكى از مقامات ساواك خود را به امام رسانيد و گفت شاه مى‏خواهد كماندوهاى خود را به مدرسه فيضيه بريزد و آنجارا به خاك و خون بكشد پس از سخنرانى در فيضيه دست برداريد امام در پاسخ وى گفت ما هم نيروهايى در اختيار داريم كه آن مهاجمان را تأديب نمايند. ساعت چهار بعداز ظهر شهر قم از انبوه مبارزين و انقلابيون و حامى امام خمينى موج مى‏زد، امام خمينى در حالى كه با ابراز احساسات شديد مردم و اقشار گوناگون مواجه شده و از درب خانه خويش تا مقابل مدرسه فيضيه با فرياد مردم و صداى صلوات آنان استقبال مى‏گرديد، به مدرسه مزبور آمد و سخنرانى تاريخى خود را بيان كرد و در نطقى آتشين و حماسه آفرين رسالت تاريخى خود را در مصاف با رژيم استبدادى در عصر عاشوراى سال 1383 ه ق به انجام رساند. شب 12 محرم 1383 مطابق 15 خرداد 1342 يورش وحشيانه رژيم پهلوى به سنگر روحانيت آغاز شد و ساعت سه بعداز نيمه شب مى‏گذشت كه امام خمينى را دستگير و به تهران بردند اهالى و علما و طلاب قم، تهران و ورامين و برخى شهرهاى ديگر در اعتراض به اين حركت مذموم قيام خونين 15 خرداد سال 1342 را ترتيب دادند كه طليعه‏اى براى پيروزى انقلاب اسلامى در شب سياه ستم گرديد.(15)در تهران هم‏زمان با كشتار مردم در ميدان ارك، راديو، براى عوام فريبى نوحه‏هاى مذهبى پخش مى‏كرد امّا در اعتراض به دستگيرى رهبرشان با اشاره به كاخ شاه، مرگ را براى دشمن امام آرزو مى‏كردند.(16)محرم خونين سال 1383 با كشتار مردم مسلمان سپرى گرديد در 16 خرداد 1342، رژيم پهلوى كه مى‏كوشيد شعائر حسينى را از بين ببرد با هماهنگى ساواك از طريق مجله روشنفكر مصاحبه‏اى با شريعت سنكلجى كه گرايش‏هاى وهابى گرى داشت، انجام داد. وى در اين گفتگو شعائر حسينى را خرافات قلمداد كرد. انقلاب اسلامى و عاشورا
در محرم سال بعد و همزمان با سالروز كشتار 15 خرداد در تهران روز عاشورا مردم دست به تظاهرات زدند كه منجر به درگيرى با مأمورين و دستگيرى عده‏اى شد، در سال‏هاى بعد با وجود تنگناهايى كه استبداد پهلوى براى عزاداران حسينى ايجاد مى‏نمود، مردم مراسم سوگوارى حسينى را با شكوه هر چه افزون‏تر برگزار مى‏كردند، شهادت آية الله سيد مصطفى خمينى در آستانه محرم سال 1398 ه.ق موجب گرديد تا در سوگوارى‏هاى محرم اين سال نام امام خمينى بر زبان‏ها جارى گردد، رژيم در اقدامى عجولانه در 27 محرم 1398 (17 دى 1356) با درج مقاله‏اى توهين‏آميز امام خمينى و تظاهر كنندگان پانزده خرداد را مورد اهانت قرار داد كه با عكس العمل طلاب، روحانيون و اقشار مردم قم مواجه گرديد و قيام 19 دى 1356 محصول اين اعتراض بود كه رژيم پهلوى طى آن مردم را به خاك و خون كشانيد اما به دنبال اين حركت مقدس و اربعين‏هاى متعدد در شهرهاى ديگر كه خود بخشى از شعائر عاشورايى است، قيام اسلامى به سراسر كشور گسترش يافت و زمينه‏هاى سقوط دستگاه ستم و پيروزى انقلاب اسلامى فراهم گشت.(17)
از 17 شهريور 1357 تا 10 آذر 1357 كه مصادف با اول محرم 1399 ه.ق بود حوادث گوناگونى چون اعلان حكومت نظامى، شدت بخشيدن براى سركوبى تظاهرات مردم، هجرت امام از نجف به پاريس، اعتصاب كارمندان و كارگران دولت، كشتار دانش‏آموزان و دانشجويان در سيزده آبان، به آتش كشيدن مسجد جامع كرمان و… روى داد، 25 روز پس از روى كار آمدن دولت نظامى ازهارى، محرم 1399 ه.ق فرا رسيد كه در شب‏هاى ايام محرم و نيز روزها مردم ضمن عزادارى‏هاى محرم به مبارزه با ستمگران وقت مى‏پرداختند، حكومت نظامى عده‏اى از سوگواران حسينى را به خاك وخون كشانيد، امام خمينى طى پيامى ضمن محكوم نمودن اين كشتار، خاطر نشان ساخت اين ملت پيرو امامى است كه با چند نفر ديگر نهضت عاشورا را برپا نمود و سلسله اموى را در گورستان تاريخ دفن كرد و به خواست خدا سلسله پهلوى هم به چنين سرنوشتى دچار مى‏شود.(18)امام در مصاحبه با يكى از روزنامه‏هاى خارجى تأكيد نمود به دوستانم دستور داده‏ام مجالس حسينى را هر چه بيشتر برگزار كنند و مراسم محرم را بدون اجازه از دولت نظامى انجام دهند و اگر جلوگيرى كردند در خيابان‏ها و كوچه‏ها و خارج تكايا مسايل روز را گفته و بدين گونه نهضت را استمرار دهند(19)و در تاريخ 14 آذر 1357 در مصاحبه با راديو لوگزامبورگ امام متذكر گرديد: محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده كه در طول تاريخ هميشه حق بر باطل پيروز است. امسال در ماه محرم نهضت حق در مقابل باطل تقويت مى‏شود و اميدوارم كه نهضت اسلامى در اين ماه محرم، مراحل آخر خود را طى كند.(20)كه چنين شد و پيش بينى امام تحقق يافت.
يادآور مى‏شود اگر چه مراسم عاشورا در دوران طاغوت بطور گسترده در سراسر ايران برگزار مى‏گرديد امّا همه مصيبت و عزا و خالى از هر گونه حماسى و پيامى پويا بود، در حالى كه در تمام مراحل انقلاب عاشورا، سخن از ديانت، عدالت، آشتى ناپذيرى با ستم و يورش به دشمن ضد ارزش هاست اما با شروع نهضت خمينى كه خود تأثير پذيرفته از عاشوراى حسينى بود حماسه كربلا شكل ديگرى به خود گرفت، كانون اصلى خيانت و فساد معرفى شد و نيروى محرّكه انقلاب عاشورا معرفى گرديد و بدين سان همه جا كربلا شد و در نوحه‏ها و مرثيه‏ها، مبارزه با ستم مطرح گشت. از رژيم شاه به عنوان يزيد زمان و از امام خمينى به عنوان حسين عصر سخن گفته شد اما محرم سال 1399 ه.ق حيات ديگرى را به جامعه انقلابى تزريق كرد و در عاشوراى سال 1357 به جاى سوگوارى مذهبى، يك رفراندوم پرجوش و خروش برگزار شد. آشكارترين اثر اين حركت، محكوميت رژيم شاه و انكار ناپذيرى نقش رهبرى انقلاب بود. در اين ايام مسلمانان ايرانى همه فريادهايى را كه طى قرون و اعصار در گلوى خويش فرو خورده بودند و تمام نيروهايى را كه پادشاهان و عوامل جوروستم در هم كوبيده بودند در يك مبارزه‏اى سترگ و مقاومتى جانانه متراكم ساختند و يكى از سفاك‏ترين ستمگران تاريخ را از تخت طاغوتى خويش به زير آوردند. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. خورشيد حوزه‏هاى علميه آية الله حائرى، محمدى اشتهاردى، ص 133 مجله حوزه شماره 126، ص 32، آية الله مؤسس، ص 95 و 96، مجله حوزه، شماره 58، مصاحبه با سيد اسماعيل هاشمى. 2. درباره اين شخصيت بنگريد به كتاب شهيد مدرس ماه مجلس، از مجموعه كتابهاى ديدار با ابرار. 3. در طواف خورشيد، محمد رضا رمزى اوحدى، 44. 4. عارف كامل، معاونت پژوهش بنياد فرهنگى شهيد شاه آبادى، ص 86 و 87. 5. علما و رژيم رضا شاه حميد بصيرت منش، ص 141. 6. مجموعه مقالات كنگره بين المللى امام خمينى و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص 191. 7. انديشه‏هاى ميرزا فتحعلى آخوندزاده، ص 191، مقدمه فكرى نهضت مشروطيت، على اكبر ولايتى، ص 42. 8. نك: شيعه گرى، احمد كسروى. 9. صحيفه امام، ج 8، ص 527. 10. سفرى به دور ايران كنتس مارفون روزن، ترجمه على عبادى، ص 344 – 340. 11. خاطرات همسر سفير، سيستا هلمز، ترجمه اسماعيل زند، ص 160 – 159. 12. روزنامه خاطرات عين السلطنه، 8035. 13. بحران آذربايجان (خاطرات آية الله ميرزا عبدالله مجتهدى) به كوشش رسول جعفريان، تهران مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1381، ص 31 و 32. 14. فرازهاى فروزان، از نگارنده. 15. بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، سيد حميد روحانى، ج اول، ص 450 – 400. 16. جام جم، شماره 823، ص 13. 17. تاريخ معاصر ايران، شماره 21، 22، ص 540 و541. 18. صحيفه نور، ج 4، ص 9. 19. همان، ج سوم، ص 258. 20. همان، ج 4، ص 80.