مقدمه
موضوع حكومت حضرت مهدى(عج) و كارگزاران او از مهمترين و بحثانگيزترين موضوعاتى است كه از گذشتههاى دور در ميان اديان مختلف آسمانى مطرح بوده است، كه پيروان اديان آسمانى حداقل سه دين اسلام، مسيحيّت و يهود در اين عقيده مشترك است كه آيندهى جهان بهدست صالحان و خداپرستان است. از اينرو هركدام از اديان، حكومت آخرالزمان را از آن خود مىدانند بهطور مثال مسيحيان، منجى آخرالزّمان را حضرت مسيح مىدانند در حالىكه مسلمانان معتقدند او از نسل پيامبر اسلام(ص) است و دين او اسلام و براساس شريعت محمّدى قيام و حكم مىراند.
از اينرو در اين نوشته برآنيم كه ويژگيهاى حكومت و كارگزاران حضرت مهدى(عج) را بهطور مختصر از منظر قرآن و حديث مورد تحقيق و بررسى قرار دهيم. ماهيّت حكومت جهانى مهدويت
حكومت جهان اسلام به رهبرى امام زمان(عج) داراى روح و ماهيت ويژهاى است كه ديگر حكومتها از آن بىبهرهاند. ماهيت حكومت اسلام، آموزههاى وحيانى است كه به او تعليم مىدهد كه خداى او يكى است و فقط بايد در برابر او عبادت و كرنش كند و در رفتار و كردارش از دايره بندگى خدا بيرون نرود زيرا فرمود: «يعبدوننى لا تشركون بى شيئاً»(1) اين حكومت پيامى دارد كه در بستر عمل به ارزشهاى وحيانى، دنياى بهترى را به وى ارزانى بدارد و متأسفانه آنچه در حكومت امروز بشرى كمتر يا اصلاً به چشم نمىخورد خداست و عدم پاىبندى به وحى و اخلاق و ارزشهاى معنوى است .
اساساً تاروپود حكومت مادى بر سرمايهاندوزى، مالپرستى و سود بيشتر از هر طريق و ترفندى بناگذارى شده است. و اين تاروپود جاى عشق به خوبىها، ارزشها، ايثار و مجاهدتها و بالأخره زيبائيهاى زندگى را اشغال كرده بهطورى كه جامعهى انسانى را از گردونهى خوبىها حذف نموده .
بنابراين حكومت مادى بر اين پندار است كه دين و امور معنوى در پيوندهاى اجتماعى ناكارآمد است و اين پندار تا جايى در افكار و انديشه جامعه بشرى ريشه كرده كه معتقد است تمدّن و حكومت را بايد بدون در نظر گرفتن ارزشها پايهريزى كرد.
استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مىنويسد: «فكر خدا و زندگى اخروى را بايد كنار گذاشت … بايد رأفت و رقت قلب را دور انداخت، رأفت از عجز است. فروتنى و فرمانبردارى از فرومايگى است . حلم و حوصله، عفو و اغماض، از بىهمّتى و مستى است . مردانگى بايد اختيار كرد . بشر بايد به مرحله مرد برتر برسد، عزم و اراده داشته باشد اين است روح حكومت مادى غرب كه از باب نمونه به آن اشاره كرديم .»(2)
ولى حكومت جهانى مهدويت كه به همّت تواناى امام عصر(عج) توسعه و گسترش مىيابد براساس وحى و ماهيت دينى جلوهگرى مىكند داراى چند ويژگى خواهد بود. 1 – عدل و احسان
در حكومت جهانى اسلام عدل و احسان سنگ زيرين است.
اجراى عدالت اجتماعى و گسترش آن از بنيادىترين حكومت مهدويّت است كه پيامبر اكرم(ص) نيز و امام بعد از آن بر اين حقيقت انگشت نهادهاند كه امام زمان(عج) خواهد آمد و جهان پر از ظلم و جور را پر از عدل و داد خواهد كرد .(3) بنابراين مىتوان گفت سرآغاز انقلاب اجتماعى و حكومت جهانى آن حضرت اجراى عدالت براساس دين است. و اين اجراى عدالت نيازمند كارگزاران و كاركنانى عادل و نيكوكار است .
او، ادامهدهندهى راه پيامبران و اولياء است .
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط(4)؛ ما فرستادگان خود را با نشانههاى روشن و پيغامهاى راست فرستاديم و با ايشان كتاب و ترازو فرستاديم تا مردمان را به دادگرى به پا دارند». از اينرو همانطور كه پيامبران وظيفه داشتند كه برابر كتاب و ميزان، مردمان را به دادگرى به پا دارند حضرت مهدى(عج) نيز وظيفه دارد بر سيره پيامبران، جامعه انسانى را به دادگرى به پا دارد و از نارواها و ستم بازدارد .
«انّ الله يأمر بالعدل والاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكر والبغى …(5)؛ خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد از فحشا و زشتكارى و ستم نهى مىكند».
اين آيه اصول ارزشهاى فردى و اجتماعى را ترسيم كرده و نيز از ضد ارزشها و پليدىها بازداشته است و اين آيه به معناى واقعى و كامل در عصر ظهور پياده خواهد شد، عدل يعنى نگهداشت دقيق حقوق مردمان و مبارزه فراگير، و همهسويه با نابرابريها و احسان، جايگاه برترى در ميان ارزشهاى اجتماعى اسلام دارد كه به يك معنا بالاتر از عدالت است. زيرا اگر در هر حكومتى پايههاى حقوقى انسانى، براساس عدالت اجتماعى استوار گردد، در اين صورت جلوههاى احسان و نيكوكارى، فضاى جامعه را مىآكند.
به فرموده امام على(ع) عدل قانونى است فراگير و قابل گسترش «سائس عام»(6) و احسان نيز ارزشى است ويژه: «عارض خاص».(7) وظيفه اوليه در هر حكومت و جامعهاى بهخصوص در جامعهى دينى نهادينه كردن بنيادهاى اجتماعى براساس عدل است اگر مردم در حكومتى كه همهى نهادها و اركان آن بر هِرم عدل استوار گشته باشند. در آنوقت است كه ريشههاى نوعدوستى، برادرى، مهرورزى، توانا مىگردند. همانطور كه در ابتداى اين فصل اشاره شد ماهيت اصلى حكومت جهانى مهدويت دائرمدار بندگى و عبوديت است، همان كه خداى متعال به آن فرمان داده .
«امر الّا تعبدوا الّا ايّاه».(8)
عبوديت و بندگى وقتى به اوج مىرسد كه بنده آنچه را كه معبودش از همه چيز بيشتر دوست دارد. در راه پياده كردن آن تلاش ورزد. اسماعيل بن مسلم مىگويد: در محضر امام صادق(ع) بودم كه شخصى از آن حضرت پرسيد بين اين دو آيه: «انّ الله يأمر بالعدل والاحسان» و «امر ربى الّا تعبدوا الّا ايّاه» چگونه مىتوان جمع كرد. حضرت فرمود: «نعم، ليس فى عباده امر الّا العدل والاحسان»(9) بلى، خداوند براى بندگان خود دستورى ندارد جز اجراى عدالت و عمل به احسان .
بهعبارت ديگر «عدل» نماد فرهنگ اجتماعى اسلام است و «احسان» نماد فرهنگ اخلاقى آن . اگر اين دو ركن ركين در جامعه و حكومتى رواج يابد و ساختار اجتماعى آن حكومت بر اين دو استوار و پايهريزى گردد دو واقعيت ديگر كه از ويژگيهاى فرهنگ و حكومت جهانى مهدويت است روشن مىگردد.
تراز حكومت حضرت مهدى(عج) عدل است كه در پرتوى آن، ديگر ارزشها جايگاه واقعى خود را مىيابند.
مرحوم شيخ صدوق در اين باره مىگويد: «يظهر الله به الأرض من كلّ جور و يقدسها من كل ظلم … فاذا خرج وضع ميزان العدل بين النّاس، فلا يظلم احدٌ احداً.»(10)
در حكومت جهانى حضرت مهدى جهان از هرگونه ستم پاك مىشود. آنگاه كه ظهور كند، ميزان عدل را در ميان جامعه بشرى بنا خواهد كرد، هيچكس به ديگرى ستم روا نخواهد داشت . 2 – استحكام پيوندهاى اجتماعى
بهطور كلى تاروپود و ساختار هر تمدّنى و حكومتى را افراد آن مىسازند. جامعه بشرى با برخوردارى از روح جمعى، پايههاى حكومت را بنا مىكنند و بر پويايى و شكوفايى آن مىافزايند. انسانها پارههاى پيكر هر حكومت مىمانند كه به هر نسبت پيوند و زندگى جمعى آنان بيشتر باشد آثار پيشرفت و توسعه در آن حكومت نمايانتر است .
در آموزههاى اسلامى مفاهيم و واژههايى وجود دارد كه پيام آنها بنيانگذارى و شكوفاسازى و استحكام روحيه جمعى و اجتماعى است. مانند اين كلمات «توادّ»(11) «تراحم» «تعاضد»(12) «تواصى»(13) و از همه گوياتر واژه «تعاون» كه خداوند در قرآن بعنوان يك دستور اجتماعى به انسانها مىفرمايد.
«تعاونوا على البرّ والتّقوى ولا تعاونوا على الأثم والعدوان»(14) در نيكوكارى و خويشتندارى يكديگر را همكارى كنيد، در گناه و تجاوز همكارى نكنيد ».
بنابراين از آيات و روايات بخوبى استفاده مىشود كه تعاون بر نيكى و نيكويى، به مفهوم گسترده آن فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى در يكى از ابزارهاى تمدّن اسلامى است و روشن است كه پيدايش روح جمعى و تعاون ساخته و پرداخته حكومت اسلامى است .
پيدايش اين روحيه در جامعه اسلامى، پيشرفتهاى مادى و معنوى و توسعه مادى و تكامل معنوى گستردهاى بهدنبال دارد و در زمينههاى عاطفى و اخلاقى نيز از سازندگى چشمگيرى برخوردار است .
استاد مطهرى مىنويسد: «زنده بودن اجتماع به اين است كه در افراد آن اجتماع روح اجتماعى و حسن اجتماعى و عاطفه اجتماعى وجود داشته باشد … يعنى خودت را همواره بهجاى ديگران بگذار و براى آنها همان را بپسند كه براى خود مىپسندى و همان را كراهت داشته باش كه براى خويشتن كراهت دارى».(15)
همانطور كه گفته شد مسئله تعاون نقش حياتى در تمدّن و جوامع بشرى دارد از اينرو در سيره و روش زندگى پيامبر(ص) و امامان معصوم(عليهمالسلام) به نمونههايى برمىخوريم كه بر اين اصل بلند و بنيادى به روشنى تأكيد شده است . در تاريخ آمده كه روزى پيامبر(ص) در سفرى كه همراه ياران بودند در منزلگاهى براى پخت غذا نياز به هيزم بود پيامبر نيز در اين كار همكارى مىكند.(16) و يا آن حضرت در كندن خندق در اطراف مدينه براى خود سهمى قرار داد و شروع به كندن مىكند .(17)
در سيره امام على(ع) نيز نمونههايى فراوان ديده مىشود كه آن حضرت در كارها و حركتهاى جمعى شركت مىجويد. امام صادق(ع) در هنگامهها با مردم همراه مىشود كه از جمله در زمان خشكسالى مدينه آنچه براى خود ذخيره كرده بود كه تا پايان سال به مصرف برساند، به بازار عرضه كرد، كه مبادا ذخيرهسازى او به مردم آسيب برساند .
در مدينه، داستان ايثار و تعاون انصار نسبت به مهاجران، آنچنان گويا و روشن است كه هركس اندك آشنايى با آيات قرآن داشته باشد به اين حقيقت پى مىبرد. قرآن از اين روحيه و سيرهى مسلمانان به نيكى و زيبايى ياد مىكند و با اين شيوه، ساختار حكومت اسلامى را كه به دست تواناى پيامبر اكرم(ص) و مسلمانان با ايمان و خالص پايهريزى شده، ترسيم مىكند .
«والذين تبوء الدار والايمان من قبلهم يحبّون من هاجر اليهم ولا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون(18)؛ كسانى كه قبل از ايشان در مدينه و در ايمان جاى گرفتند در حالى كه هركس را كه بهسوى آنان هجرت كرد دوست مىداشتند و در دل خويش نسبت به آنچه داشتند نيازى احساس نمىكردند و ديگران را بر خويش مقدم مىداشتند، گرچه آن چيز ويژه ايشان مىبود و كسانى كه بخل از درون مهار كند، همانا رستگارانند».
خلاصه سخن اينكه اين ويژگى در ساختار حكومت اسلامى و شكوفايى آن نقش بنيادى و اساسى داشته است و همين ويژگى در حكومت جهانى حضرت مهدى نيز بهگونهى گسترده پديدار خواهد شد .
در حكومت جهانى مهدويت ارزشهاى انسانى مانند:
ايثار، انساندوستى، تعاون و نوعدوستى، برادرى، امدادرسانى آنچنان ريشهدار و از استحكامى برخوردار است كه گويى همگى در يك خانواده زندگى مىكنند و نيازهاى خويش را از جيب و كيسهى يكديگر بدون مانع برطرف مىسازند «من» و «تو» در آن جامعه مفهومى ندارد بلكه آنچه معنا و حقيقت دارد «ما» است كه خود را مىنماياند .
«قال اسحاق بن عمار: كنت عند ابى عبدالله(ع) فذكر مواساة الرجل لأخوانه و ما يجب عليهم فدخلنى من ذلك امر عظيم. فقال انما ذلك اذا قام قائمنا وجب عليهم ان يجهزوا اخوانهم و يقووّهم».(19) اسحاق بن عمار مىگويد نزد امام صادق(ع) بودم و از يارى و غمخوارى هركس با برادرانش و آنچه بر آنان واجب است سخن به ميان آمد .
من از اين موضوع در شگفت شدم امام(ع) فرمود: اين هنگامى است كه قائم ما قيام كند، كه در آن روزگار بر همگان واجب است يكديگر را يارى رسانند و يكديگر را نيرو بخشند. در آخرالزمان، اين مكارم اخلاقى و بزرگوارىهاى انسانى است كه پايههاى حكومت جهانى اسلام را استحكام مىسازند .
اما باقر(ع) مىفرمايد: «… حتى اذا قائم القائم جاءت المزامله و يأتى الرجل الى كيس اخيه فيأخذ حاجته لا يمنعه».(20)
به هنگام قيام قائم «آل محمد» آنچه ديده مىشود دوستى و يگانگى و تعاون و الفت است تا آنجا كه هركس آنچه نياز دارد، از جيب ديگرى برمىدارد، بدون هيچ دشوارى و بازدارندهاى .
بهراستى تصوير و ترسيم چنين جامعهاى چقدر دلپذير و دلنشين است. زيرا در حكومت و جوامع امروزى بخصوص غيرالهى رقابت و تفوق تنگاتنگ مادى در ساخته و زندگىهاى آنان موج مىزند و اساس ارزشهاى معنوى و كمالات انسانى را دگرگون ساخته و روح جمعى و تعاون و همكارى و برادرى را رخت بربسته و جوامع به دو دسته تقسيم شده: جامعههايى كه فقير و گرسنه هستند و هرچه تلاش مىكنند به حقوق خويش نمىرسند و مداوم بهطور مستقيم يا غيرمستقيم تحت سلطهى زورمداران و سلطهگران و بالاخره صاحبان قدرت مىباشند و هرگز توان خروج از اين وضعيت اَسفبار را ندارند. پس هميشه بايد تحت سلطه و فرمان آنان باشند .
دستهى ديگر از جوامع صاحبان ثروت و مكنت و قدرتند كه چيزى را بنام ارزش و كرامت انسانى نمىشناسند و اصولاً ارزشهاى كمالات انسانى را همان ثروت و قدرت و سلطه تعريف مىكنند. و اين چنين است كه در روزگار ما در عصر حكومت جديد متأسفانه سرنوشت بنىآدم را در عصر حاضر همينها بهدست گرفتهاند و براى آنان خط و نشان مىكشند.
درست برخلاف آن در حكومت جهانى مهدويت، شيرازه نظام اجتماعى جهان بر تعادل و تعاون دور مىزند آنچنان روحيهها پرورش مىيابد، غل و غشها و ناخالصىها و خودخواهىها از ميان مىرود كه «مزامله» يعنى دوستىها خالص مىگردد، پيوندهاى اجتماعى و انسانى براساس تعادل و تعاون، راستى، درستى، يكدلى و يكرنگى استحكام پيدا مىكند و خلاصه فرهنگ مهدويت جانها را با تزكيه و افكار و انديشهها را با تعليم به پاكى و پاكيزگى سوق مىدهد. 3 – برقرارى امنيت
در هر فرهنگ و حكومتى، امنيت اجتماعى اصل است. از مهمترين نيازهاى اساسى بشر، برقرارى امنيّت است، امنيّت سياسى، قضايى، قانونى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، فرهنگى، اخلاقى، خانوادگى .
بستر زندگى سالم و جامعه صالح و با امنيّت و آرامش را فراهم مىسازد.
قهراً جامعهى اين چنينى آثار و بركاتى دارد كه پيوندهاى انسانى و اجتماعى با آرامش و بىتنش شكل مىگيرد. تلاشهاى اقتصادى با رونق و شادابى انجام مىگيرد، رفتارهاى ناهنجار اخلاقى و خشونتها و خشمها فروكش مىكند، قانونگرايى رواج مىيابد. صاحبان ثروت و قدرت خون فرودستان را نمىمكند. فاصله بين دولتمردان و رعيت از بين مىرود، ميدان براى نقد و نظر فراهم مىگردد و كاستىها از روى خيرخواهى گفته مىشود. نقطههاى قوت دولت مردان بهدور از چاپلوسى و گزافهگويى مطرح مىگردد.
همهى افراد جامعه براساس احترام متقابل به يكديگر نگاه مىكنند و به يكديگر اعتماد مىكنند و در نتيجه همگان با احساس مسئوليت همديگر را نصيحت مىكنند.
از مهمترين محصولات امنيّت، پديدار شدن نشانههاى عدالت است و مردم وحدت و همبستگى بيشترى پيدا مىكنند و در اين صورت است كه راههاى نفوذ هجومها و شبيخونهاى دشمنان داخلى و خارجى را با تمام توان مىبندند و آقايى و سربلندى خويش را پاس مىدارند.
و يكى از خصائص و ويژگىهاى حكومت جهانى مهدويت برقرارى امنيت به معناى اعم آن است، همهجا و در همهى موارد ذكر شده، امنيت و آرامش در حد اعلاى آن توسعه و گسترش پيدا مىكند و در آن حكومت جان و مال و ناموس و آبروى مردمان از هر گزند و آسيبى در امان مىماند.
شايد آيهى شريفهى سوره نور بر همين مورد يعنى حكومت جهانى آن حضرت تطبيق پيدا كند.
«وليبدلّنهم من بعد خوفهم اَمنا».(21)
امام صادق(ع) مىفرمايد: آيهى شريفه دربارهى حكومت امام زمان است و سپس ادامه مىدهند «در آن زمان چندان امنيت بر سراسر جهان گسترده مىشود كه از هيچ چيز به چيز ديگر، زيان نمىرسد، ترس و وحشتى به چشم نمىخورد. حتى جانوران و حيوانات در بين مردم رفت و آمد مىكنند و نسبت به يكديگر آزارى ندارند.(22)
ايمان نيز كه آرامبخشى دلهاست سايه خود را بر جامعهى مهدوى مىافكند. فضاى آن روز جامعه، سرشار از اعتماد و اطمينان به يكديگر است. در پرتو كلمه توحيد دلها به هم نزديك و ضريب ناامنيها به صفر مىرسد.»(23)
متأسفانه در جامعههاى عصر حاضر رقابتهاى بىهدف و ناسالمى كه بر اثر ترس و عدم اعتماد از يكديگر بهوجود آمده و درد بىدرمانى است كه حكومت امروز آنرا به ارمغان آورده و ملتها را فرا گرفته، ناامنيهاى خانوادگى و ناهنجاريهاى اجتماعى در اينگونه جامعهها بهخوبى نشان مىدهد كه دنياى به اصطلاح متمدّن امروز صنعتى و داراى تكنولوژى در برآوردن آرامش روحى و روانى ناتوان بوده است. گرچه توانسته است تا اندازهاى زمينه آسايش مادى و جسمى شهروندان را فراهم سازد. اين واقعيت ثابت مىكند كه دنياى انسانها را نمىتوان هميشه و همهجا با قراردادهاى اجتماعى بىروح و خشك و بدون پشتوانه معنوى و ايمانى تربيت كرد، تا در آشكار و پنهان حريم حرمت و حقوق ديگران را نگاهدار باشند و همين حقيقت نياز به آمدن شخص مصلح و رهايىبخش و نجاتدهندهاى را كه زمينهساز امنيت همهجانبه باشد ثابت مىكند.
در عقايد مسلمانان و پيروان حقه محمدى(ص) آن اصلاحگر و نجاتدهنده و امنيتگستر، امام زمان حضرت حجة بن الحسن(ع) است كه با قيام و ظهور خود امنيت را توسعه و مىگستراند و اين نياز مهم انسانى را به جامعه انسانى ارزانى مىدارد و زندگى آرامبخش را براى جهان بشريت فراهم مىسازد و با تدبير چهرهى حكومت هولناك و ترسآلود را به حكومت انسانى و اميدبخش بدل مىكند . 4 – ساماندهى اقتصادى
در تعاليم دينى و آموزههاى آن بين مسائل اقتصادى و مسائل معنوى پيوندى استوار ديده مىشود. در اين باب روايات فراوان است از جمله اين روايت:
پيامبر(ص) فرمود: «لولا الخبز ما صلّينا ولا صمنا ولا ادّينا فرائض ربّنا»(24)، بدون نان، نه عبادت مىتوان كرد و نه روزه مىتوان گرفت و نه واجبات ديگر را مىتوان انجام داد .
«ثلاثة تحتاج الناس طراً اليها: الامن والعدل والخصب»(25) سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند: امنيت، عدالت و فراوانى ارزاق .
در روايات اسلامى آمده است كه در فرهنگ و عدل جهانى و حكومت جهانى مهدويت(ع) اين واقعيت نويد داده مىشده كه آن حضرت رفاه اقتصادى را همراه با عدالت اجتماعى بهگونهاى گسترده و فراگير، فراهم خواهد آورد .(26)
و نيز در حديث ديگر نقل شده كه آن حضرت در پرتو مديريت شايسته و سالم و برنامههاى جامع و سياستهاى واقعنگر، زمينه شكوفايى استعدادها فراهم مىآيد، تلاش و كوشش مردم با انگيزههاى معنوى در مىآميزد و بهرهگيرى از منابع طبيعى و خدادادى دوچندان مىشود.(27)
در حديث ديگر فرموده: «كار وجههى عبادت و تكليف به خود مىگيرد نيروهاى بالقوه و پنهان ميدان بروز و ظهور مىيابند، خلقوخوى مردم دوستى و خدمتگزارى در بين مردم، رشد مىكند.(28)
در چنين جامعهاى زندگى اقتصادى، چهره نوينى پيدا مىكند و همگان از زندگى سالم و به دور از تشويش خاطر و نگرانى و اضطراب بهرهمند مىشوند.(29)
بواسطهى پيشرفت علم و صنعت تكنولوژى در زمان آن حضرت منابع جديد و ناپيدا كشف مىشوند، و زمين آنچه در درون خود دارد بيرون مىافكند و بهرهبردارى از آن آغاز مىشود.»(30)
براساس روايات در حكومت جهانى مهدويت(ع) فرآوردههايى به جامعه عرضه مىشود كه تا آن روز بر بشر ناشناخته بوده است. راههاى توليد سالم و توزيع عادلانه بهعنوان ارزش وظيفه ايمانى و دينى نمودار مىشود و در نتيجه، اقتصاد جامعه، در پرتو مديريت صحيح آن حضرت شكوفا مىشود و بركت و فراوانى نعمت، سرتاسر جهان را فرا مىگيرد و همه از نعمت الهى به آسانى استفاده مىبرند .
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ينعم امّتى فى زمن المهدى(عج) نعمةً لم يتنعّموا قبلها قطّ، يرسل السماء عليهم مدراراً ولا تدع الارض شيئاً من نباتها الّا اَخرجته».(31) فرمود: پيروان من در زمان حكومت جهانى مهدى(عج) به آسايش و به نعمتهايى دست مىيابند كه بيش از آن در هيچ دورهاى از حكومتهاى گذشته به آن دست نيافتهاند. در آن دوره آسمان باران فراوان مىبارد و زمين نيز تمام روييدنيهايش را بيرون مىاندازد.
قرآن در اينباره مىفرمايد:
«ولو ان اهل القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض(32)؛ اگر مردم قريهها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كنند، بركات آسمانها و زمين را به رويشان مىگشائيم ».
براساس اين آيه و آيات ديگر معيارهاى قرآنى، تقوا و خويشتندارى، نيكوكارى و عدالتگسترى …(33) و زمينههاى نزول و ريزش رحمتها و بركات از سوى پروردگار مىشود اگر فضاى جامعه، فضايى معنوى و الهى باشد و زبانهاى دعاگو، آلوده به گناه نگردد و لقمهها حلال و قصد نيّتها خدايى، بىشك رزق و روزىها فراوانتر مىگردد.(34)
روشن است هنگامى كه پيوند انسانها بر پايه عدالت و نيكى شكل مىگيرد، بينوايان و مستمندان از ياد نمىروند و هر كسى مرز خود را مىشناسد و به حقوق ديگران، دست دراز نمىكند.
در چنين جامعهاى نعمتها و بخششهاى پروردگار بر مردمان فرو مىريزد و بسيارى از گرفتاريهاى اجتماعى، برطرف و بنبستهاى اقتصادى گشوده مىشود و راه براى پيشرفت هموار مىگردد.
زيرا در قرآن وعده داده شده: «من عمل صالحاً من ذكرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحيينَّه حيوة طيبةً و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون»(35) حكومت حضرت مهدى(عج)، حيات طيّبه، بر پايه ايمان و عمل صالح رخ مىنمايد. از يكسو طمعهاى زايد مهار مىگردد. مساوات و عدالت دامن مىگستراند. بخل و تنگچشمى، دامن بر مىچيند و از سوى ديگر، انگيزهها براى تلاش بيشتر و خالصتر مىشود. و استفادهى بهتر و سالمتر از طبيعت آماده مىگردد. طبيعى است كه زمينهى فراوانى نعمتها و رونق مسائل اقتصادى نيز پديد آيد و گسترش يابد.
امام على(ع) در اين باب مىفرمايد: «و تخرج له الارض اَفاليد كبدهها و تلقى اليه سلماً مقاليدها فيريكم كيف عدل السّيرة و يحيى ميّتَ الكتاب والسنَّة».(36) زمين گنجينههاى خود را برون اندازد و كليدهاى خويش را از دَر آشتى، تسليم او سازد، پس روش عادلانه را به شما بنمايد و آنچه از كتاب و سنت مرده است زنده كند. 5 – رشد عقل و گسترش دانش
در نظام و حكومت اسلامى، عقل جايگاه ويژهاى دارد و ركن حركت و تلاش بهشمار مىرود عقل ستون نيمهى دين است و بدون عقل دين جايگاه حقيقى خود را پيدا نمىكند. اساساً دين بدون عقل شناخته نمىشود و مجهول مىماند. عقل است كه گوهر و جوهر دين را مىشناسد و به انسان مىفهماند و دستور مىدهد در برابر آن سر فرود آورد، و به فرمانهايش گردن نهد. خلاصه، عقل، راهنماى انسان است بهسوى زيبائيها، خوبيها، ارزشها، راستىها و پرهيزدهنده از خطرها . از اينرو در قرآن از عقل به خِردورزى،(37) انديشيدن(38) به علم و دين آگاه شدن(39) و فرزانگى(40) سفارش بسيار شده است، و در فقه اسلامى نيز عقل يكى از منابع چهارگانه اجتهاد بهشمار مىرود كه اجتهاد بدون در نظر گرفتن اين ركن مهم و پايه استوار، ناتمام است. امام صادق(ع) دربارهى پرسش شد جايگاه عقل در زندگى بشر چگونه است؟ حضرت در پاسخ مىفرمايد: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان». يعنى عقل چيزى است كه به آن خداوند عبادت مىشود و بهشت بهدست مىآيد. سپس سؤالكننده پرسيد: آنچه معاويه در زندگى خود به كار بست چه بود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «تلك النكراء، تلك الشيطنة و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل»(41) يعنى آنچه معاويه داشت، نيرنگ، فريب و شيطنت بود و آن مانند عقل بود نه خود عقل .
در حكومت اسلامى مهدويت(ع) عقل و بندگى، عقل و اخلاق، عقل و ارزش و عقل و تقوا پيوند ناگسستنى دارند. هرگاه عقل با يكى از اينها كه برشمرديم و صدها ارزش والاى ديگر، همراه نبود از مدار خارج مىشود و جامعه به نيرنگ مىآلايد و هرگونه سودجويى، استثمار، استعمار و به بردگى واداشتن ديگران، خردورزى نام مىگيرد. علم و تكنولوژى كه دستاورد عقل و خرد است، اگر با عقل سالم، عقل به دور از هوى و هوس و اگر عقل به دور از آلودگىها بهكار گرفته نشود، فاجعه به بار مىآورد، همان فاجعهاى كه امروز شاهد آن هستيم .
عقل سالم، محور جامعه انسانى و حكومت اسلامى است كه راهنما به سوى نيكىها، زيبائيها و ارزشهاست . عقل است كه با اخلاق همراه و همخانه و همزاد است و جدايى بين آنها در پندار نگنجد.
در آموزههاى دينى، بويژه شيعى، به پيوند عقل و اخلاق توجه ويژه شده است.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «انّا لحبّ من كان عاقلاً، عاملاً، فهماً، فقيهاً، حليماً، مدارياً، صبوراً، صدوقاً و وفيا».(42) ما دوستار كسانى هستيم كه عقل، دانش، فهم، فقاهت، بردبارى، نرمش و صبر دارند و اهل وفا و راستىاند.
امام صادق(ع) فرمود: «العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم يعرف الناس اليوم غير حرفين، فاذا قام قائمنا اخرج خمسة والعشرين حرفا فبثها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفا».(43) علم و دانش بيست و هفت بخش دارد، كه بشر تاكنون دو بخش از آن را آموخته است. بههنگام حكومت جهانى مهدويت(عج) بيستوپنج باب ديگر بر آن افزوده خواهد شد و در ميان جامعه گسترش مىيابد.
روشن است كه با پيشرفت علم به رهبرى پيشواى عالم و عادل، زمينه توسعه همهسويه و بهبود زندگى مردمان فراهم خواهد آمد و تغيير عميق پيدا خواهد شد.
از آنجا كه علم، تيغ دو دم است، اگر به دست نااهل سپرده شود، ويرانگرى به بار مىآورد در برنامهى آن حضرت «حضرت مهدى(عج)» تكامل اخلاقى، در كنار تكامل علوم نيز پيشبينى شده است.
امام باقر(ع) فرمودند: «اذا قائم قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم».(44) در حكومت جهانى مهدويت دست محبت و امامت بر سر بندگان مىنهد.
رشد عقلانى همراه با رشد اخلاقى، جامعهاى رشيد بهوجود مىآورد كه شايستگى اداره تمام جهان را پيدا مىكند.
امام على(ع) در اين باب مىفرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذ عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى»(45) خواهش نفسانى را به هدايت آسمانى بازگرداند، و آن هنگامى است كه – مردم – رستگارى را تابع هوى ساختهاند و رأى آنان را پيرو قرآن كند، و آن هنگامى است كه قرآن را تابع رأى خود كردهاند.
بنابراين از متون و روايات چند چيز حاصل شد:
1 – معلوم شد كه روح حكومت جهانى اصلاحى امام زمان(عج) كه دورنمايى از حكومت والا و متعالى الهى قرآن است كه تربيت و انسانسازى را با عقلانيت و سياست سازش داده است و نتيجهى آن رهايى انسانهاى گرفتار در بند هوا و هوس و راهنمايى و ارشاد آن بهسوى فضايى روشن و سعادت همهجانبه است.
2 – و نيز معلوم شد، كه در فرهنگ و حكومت مزبور عقل و اخلاق طورى بههم پيچيده شده كه جداسازى آندو از يكديگر كارى است ناشدنى . خردورزى و تكامل مادى و معنوى، كاملكننده و يارىرسان يكديگرند.
3 – و نيز معلوم گشت كه بدون دين و ارزشهاى دينى و اخلاقى، بنيانهاى مدينه و حكومت هم سست و ناپايدار است .
4 – و نيز روشن شد: مدينه فاضلهى حكومت جهانى مهدويت(عج)، سرشار از شكوفايى و بالندگى عقلها و انديشهها است، علوم و فنون تكامل مىيابد و بشر هر روز به شناختهاى تازه و نويى دست مىيابد، دانايى و دانش بر جهل و غفلت، غلبه مىيابد. تكنيك و صنعت در مسير انسانيت قرار مىگيرد آن حضرت با نفس قدسى و پاك خويش بستر گسترش دانشها و ارزشها را فراهم مىسازد و بازدارندهها و موانع را از سر راه بشر دور مىسازد. ويژگىهاى كارگزاران حكومت جهانى مهدويت(عج)
در حديثى از امام على(ع) صفات كسانى كه با حضرت بيعت مىكنند و بعد جزء كارگزاران حضرت قرار مىگيرند، نقل شده، حديث عبارتست از:
«يبايعون على اَن لا يسرقوا ولا يزنوا ولا يسبّوا مسلماً ولا يَقتلوا محرّماً ولا يهتكوا حريماً محرما ولايهجموا منزلاً، ولا يضربوا احداً الّا بالحق، ولا يكنزوا ذهباً ولا فضّة ولا برّاً ولا شعيرا، ولا يأكلوا مال اليتيم، ولا يشهدوا بما لا يعلمون ولا يخربوا مسجداً، ولا يشربوا مسكراً، ولا يلبسوا الخزّ ولا الحرير، ولا يتمنطقوا بالذّهب، ولا يقطعوا طريقاً، ولا يخيفوا سبيلاً، ولا يفسقوا بغلامٍ ولا يحبسوا طعاماً من بُرِّ، ولا شعيرٍ، و يرضونَ بالقليل، و يشتمونَ على الطيب، و يكرهونَ النّجاسة، و يأمرون بالمعروف، و ينهونَ عن المنكر و يلبسون الخشنَ من الثياب و يتوسَدون التّراب على الخدودِ، و يجاهدون فى الله حقّ جهاده، و يشترط على نفسهِ لهم: آن يمشىَ حيث يمشونَ، و يلبسَ كما يلبسونَ، و يركب كما يركبون، و يكونَ مِن حيث يريدون و يرضى بالقليل، و يملاَ الارض بعونِ اللهِ عدلاً كما ملئت جوراً يعبُد اللّه حقّ عبادتِه، ولا يأخذ حاجباً ولا بوّاباً .(46)
1 – دزدى نكنند.
2 – زنا نكنند.
3 – به هيچ مسلمانى دشنام ندهند.
4 – خون حرامى نريزند.
5 – آبروى كسى را كه احترامش لازم است لگدمال نكنند.
6 – به خانهى كسى حمله نكنند.
7 – كسى را به ناحق كتك نزنند.
8 – طلا و نقره و گندم و جو ذخيره نكنند.
9 – مال يتيم نخورند.
10 – به چيزى كه نمىدانند، گواهى ندهند.
11 – مسجدى را ويران نكنند.
12 – مشروبات الكلى نخورند.
13 – جامهى حرير و ابريشم نپوشند.
14 – كمربند زرّين نبندند.
15 – راهزنى نكنند.
16 – راهها را ناامن نكنند.
17 – همجنس بازى نكنند.
18 – مواد خوراكى چون گندم و جو را احتكار نكنند.
19 – به مقدار اندك خشنود باشند.
20 – عطر بزنند.
21 – از پليديها دورى كنند.
22 – مردم را به نيكيها فرمان دهند.
23 – ديگران را از زشتيها باز دارند.
24 – لباس خشن بپوشند.
25 – خاك را بالش خود قرار دهند.
26 – در راه خدا آنگونه كه شايسته است جهاد كنند.
همانطور كه در حديث فوق آمده در نظام و حكومت مهدوى كارها و پستها، به شايستگان واگذار مىشود، ثروتهاى غصب شده به صاحبان ثروت برگردانده مىشود.
بيتالمال از چنگ غارتگران و حرامخواران و خيانتپيشهگان خارج مىشود، درهاى رفاه و بهرهمندى سالم از طبيعت و رزق و روزى حلال به روى مردم گشوده مىشود، ديو فقر و تنگدستى زوزهكشان سرزمين حكومت جهانى مهدويت را ترك مىكند.
همگان در اوج عزّت و به دور از هرگونه منّت و ذلّت، روزگار را مىگذرانند.(47)
به اميد ظهورش، انشاءاللّه پاورقي ها:پىنوشتها: – 1) سوره مائده، آيه 55 .
2) مرتضى مطهرى، انسان كامل، ص 160 .
3) منتخب الأثر، ص 247 .
4) سورهى حديد، آيه 25 .
5) سوره نحل، آيه 90 .
6) نهجالبلاغه، حكمت 437 .
7) همان، حكمت 231 .
8) سوره يوسف، آيه 40 .
9) تفسير نورالثقلين، ص 87 .
10) شيخ صدوق كمالالدين، ج 2، ص 372 .
11) ميزان الحكمه، ج 1، ص 205، حديث 1403 .
12) سوره قصص، آيه 35 .
13) سوره عصر، آيه 4 و 5 .
14) سوره مائده، آيه 2 .
15) مرتضى مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص 230 .
16) شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 3، ص 218 .
17) جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 2، ص 126 .
18) سوره حشر، آيه 9 .
19) شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 8، ص 414 .
20) بحارالانوار، ج 52، ص 372 .
21) سوره نور، آيه 55 .
22) ابراهيم بن محمد نعمانى، كتاب الغيبة، ص 240 .
23) كمالالدين شيخ صدوق، ج 2، ص 646 .
24) كافى، ج 5، ص 73، حديث 13 .
25) تحفالعقول، بيروت، ص 236 .
26) بحارالانوار، ج 2، ص 362، حديث 131 .
27) بحارالانوار، ج 52، ص 317 .
28) همان، ج 51، ص 84 .
29) همان، ص 78 .
30) همان،ص 82 .
31) همان، ص 83 .
32) سوره اعراف، آيه 96 .
33) سوره نحل، آيه 90 .
34) سوره نوح، آيات 10 و 11 .
35) سوره نحل، آيه 97 .
36) نهجالبلاغه، ترجمه شهيدى، خطبه 138 .
37) سوره يوسف، آيه 2 .
38) سوره آلعمران، آيه 193 .
39) سوره توبه، آيه 123 .
40) سوره نساء، آيه 82 .
41) اصول كافى، ج 1، ص 11، حديث 3 .
42) تحفالعقول، ص 266 .
43) بحارالانوار، ج 52، ص 336 .
44) همان .
45) نهج البلاغه، خطبه 138 .
46) عبدالرحمن انصارى، در انتظار خورشيد ولايت، ص 284 به نقل از: آيةالله صافى «منتخب الاثر، ص 469 .
47) همان، ص 286 .