ويژگيهاى حكومت و كارگزاران حضرت مهدى عج در قرآن و حديث‏

مقدمه‏
موضوع حكومت حضرت مهدى(عج) و كارگزاران او از مهمترين و بحث‏انگيزترين موضوعاتى است كه از گذشته‏هاى دور در ميان اديان مختلف آسمانى مطرح بوده است، كه پيروان اديان آسمانى حداقل سه دين اسلام، مسيحيّت و يهود در اين عقيده مشترك است كه آينده‏ى جهان به‏دست صالحان و خداپرستان است. از اين‏رو هركدام از اديان، حكومت آخرالزمان را از آن خود مى‏دانند به‏طور مثال مسيحيان، منجى آخرالزّمان را حضرت مسيح مى‏دانند در حالى‏كه مسلمانان معتقدند او از نسل پيامبر اسلام(ص) است و دين او اسلام و براساس شريعت محمّدى قيام و حكم مى‏راند.
از اين‏رو در اين نوشته برآنيم كه ويژگيهاى حكومت و كارگزاران حضرت مهدى(عج) را به‏طور مختصر از منظر قرآن و حديث مورد تحقيق و بررسى قرار دهيم. ماهيّت حكومت جهانى مهدويت‏
حكومت جهان اسلام به رهبرى امام زمان(عج) داراى روح و ماهيت ويژه‏اى است كه ديگر حكومتها از آن بى‏بهره‏اند. ماهيت حكومت اسلام، آموزه‏هاى وحيانى است كه به او تعليم مى‏دهد كه خداى او يكى است و فقط بايد در برابر او عبادت و كرنش كند و در رفتار و كردارش از دايره بندگى خدا بيرون نرود زيرا فرمود: «يعبدوننى لا تشركون بى شيئاً»(1) اين حكومت پيامى دارد كه در بستر عمل به ارزشهاى وحيانى، دنياى بهترى را به وى ارزانى بدارد و متأسفانه آنچه در حكومت امروز بشرى كمتر يا اصلاً به چشم نمى‏خورد خداست و عدم پاى‏بندى به وحى و اخلاق و ارزشهاى معنوى است .
اساساً تاروپود حكومت مادى بر سرمايه‏اندوزى، مال‏پرستى و سود بيشتر از هر طريق و ترفندى بناگذارى شده است. و اين تاروپود جاى عشق به خوبى‏ها، ارزشها، ايثار و مجاهدت‏ها و بالأخره زيبائيهاى زندگى را اشغال كرده به‏طورى كه جامعه‏ى انسانى را از گردونه‏ى خوبى‏ها حذف نموده .
بنابراين حكومت مادى بر اين پندار است كه دين و امور معنوى در پيوندهاى اجتماعى ناكارآمد است و اين پندار تا جايى در افكار و انديشه جامعه بشرى ريشه كرده كه معتقد است تمدّن و حكومت را بايد بدون در نظر گرفتن ارزشها پايه‏ريزى كرد.
استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مى‏نويسد: «فكر خدا و زندگى اخروى را بايد كنار گذاشت … بايد رأفت و رقت قلب را دور انداخت، رأفت از عجز است. فروتنى و فرمانبردارى از فرومايگى است . حلم و حوصله، عفو و اغماض، از بى‏همّتى و مستى است . مردانگى بايد اختيار كرد . بشر بايد به مرحله مرد برتر برسد، عزم و اراده داشته باشد اين است روح حكومت مادى غرب كه از باب نمونه به آن اشاره كرديم .»(2)
ولى حكومت جهانى مهدويت كه به همّت تواناى امام عصر(عج) توسعه و گسترش مى‏يابد براساس وحى و ماهيت دينى جلوه‏گرى مى‏كند داراى چند ويژگى خواهد بود. 1 – عدل و احسان‏
در حكومت جهانى اسلام عدل و احسان سنگ زيرين است.
اجراى عدالت اجتماعى و گسترش آن از بنيادى‏ترين حكومت مهدويّت است كه پيامبر اكرم(ص) نيز و امام بعد از آن بر اين حقيقت انگشت نهاده‏اند كه امام زمان(عج) خواهد آمد و جهان پر از ظلم و جور را پر از عدل و داد خواهد كرد .(3) بنابراين مى‏توان گفت سرآغاز انقلاب اجتماعى و حكومت جهانى آن حضرت اجراى عدالت براساس دين است. و اين اجراى عدالت نيازمند كارگزاران و كاركنانى عادل و نيكوكار است .
او، ادامه‏دهنده‏ى راه پيامبران و اولياء است .
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط(4)؛ ما فرستادگان خود را با نشانه‏هاى روشن و پيغامهاى راست فرستاديم و با ايشان كتاب و ترازو فرستاديم تا مردمان را به دادگرى به پا دارند». از اين‏رو همانطور كه پيامبران وظيفه داشتند كه برابر كتاب و ميزان، مردمان را به دادگرى به پا دارند حضرت مهدى(عج) نيز وظيفه دارد بر سيره پيامبران، جامعه انسانى را به دادگرى به پا دارد و از نارواها و ستم بازدارد .
«انّ الله يأمر بالعدل والاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكر والبغى …(5)؛ خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‏دهد از فحشا و زشتكارى و ستم نهى مى‏كند».
اين آيه اصول ارزشهاى فردى و اجتماعى را ترسيم كرده و نيز از ضد ارزش‏ها و پليدى‏ها بازداشته است و اين آيه به معناى واقعى و كامل در عصر ظهور پياده خواهد شد، عدل يعنى نگهداشت دقيق حقوق مردمان و مبارزه فراگير، و همه‏سويه با نابرابريها و احسان، جايگاه برترى در ميان ارزشهاى اجتماعى اسلام دارد كه به يك معنا بالاتر از عدالت است. زيرا اگر در هر حكومتى پايه‏هاى حقوقى انسانى، براساس عدالت اجتماعى استوار گردد، در اين صورت جلوه‏هاى احسان و نيكوكارى، فضاى جامعه را مى‏آكند.
به فرموده امام على(ع) عدل قانونى است فراگير و قابل گسترش «سائس عام»(6) و احسان نيز ارزشى است ويژه: «عارض خاص».(7) وظيفه اوليه در هر حكومت و جامعه‏اى به‏خصوص در جامعه‏ى دينى نهادينه كردن بنيادهاى اجتماعى براساس عدل است اگر مردم در حكومتى كه همه‏ى نهادها و اركان آن بر هِرم عدل استوار گشته باشند. در آنوقت است كه ريشه‏هاى نوع‏دوستى، برادرى، مهرورزى، توانا مى‏گردند. همانطور كه در ابتداى اين فصل اشاره شد ماهيت اصلى حكومت جهانى مهدويت دائرمدار بندگى و عبوديت است، همان كه خداى متعال به آن فرمان داده .
«امر الّا تعبدوا الّا ايّاه».(8)
عبوديت و بندگى وقتى به اوج مى‏رسد كه بنده آنچه را كه معبودش از همه چيز بيشتر دوست دارد. در راه پياده كردن آن تلاش ورزد. اسماعيل بن مسلم مى‏گويد: در محضر امام صادق(ع) بودم كه شخصى از آن حضرت پرسيد بين اين دو آيه: «انّ الله يأمر بالعدل والاحسان» و «امر ربى الّا تعبدوا الّا ايّاه» چگونه مى‏توان جمع كرد. حضرت فرمود: «نعم، ليس فى عباده امر الّا العدل والاحسان»(9) بلى، خداوند براى بندگان خود دستورى ندارد جز اجراى عدالت و عمل به احسان .
به‏عبارت ديگر «عدل» نماد فرهنگ اجتماعى اسلام است و «احسان» نماد فرهنگ اخلاقى آن . اگر اين دو ركن ركين در جامعه و حكومتى رواج يابد و ساختار اجتماعى آن حكومت بر اين دو استوار و پايه‏ريزى گردد دو واقعيت ديگر كه از ويژگيهاى فرهنگ و حكومت جهانى مهدويت است روشن مى‏گردد.
تراز حكومت حضرت مهدى(عج) عدل است كه در پرتوى آن، ديگر ارزشها جايگاه واقعى خود را مى‏يابند.
مرحوم شيخ صدوق در اين باره مى‏گويد: «يظهر الله به الأرض من كلّ جور و يقدسها من كل ظلم … فاذا خرج وضع ميزان العدل بين النّاس، فلا يظلم احدٌ احداً.»(10)
در حكومت جهانى حضرت مهدى جهان از هرگونه ستم پاك مى‏شود. آن‏گاه كه ظهور كند، ميزان عدل را در ميان جامعه بشرى بنا خواهد كرد، هيچ‏كس به ديگرى ستم روا نخواهد داشت . 2 – استحكام پيوندهاى اجتماعى‏
به‏طور كلى تاروپود و ساختار هر تمدّنى و حكومتى را افراد آن مى‏سازند. جامعه بشرى با برخوردارى از روح جمعى، پايه‏هاى حكومت را بنا مى‏كنند و بر پويايى و شكوفايى آن مى‏افزايند. انسانها پاره‏هاى پيكر هر حكومت مى‏مانند كه به هر نسبت پيوند و زندگى جمعى آنان بيشتر باشد آثار پيشرفت و توسعه در آن حكومت نمايان‏تر است .
در آموزه‏هاى اسلامى مفاهيم و واژه‏هايى وجود دارد كه پيام آنها بنيان‏گذارى و شكوفاسازى و استحكام روحيه جمعى و اجتماعى است. مانند اين كلمات «توادّ»(11) «تراحم» «تعاضد»(12) «تواصى»(13) و از همه گوياتر واژه «تعاون» كه خداوند در قرآن بعنوان يك دستور اجتماعى به انسانها مى‏فرمايد.
«تعاونوا على البرّ والتّقوى ولا تعاونوا على الأثم والعدوان»(14) در نيكوكارى و خويشتن‏دارى يكديگر را همكارى كنيد، در گناه و تجاوز همكارى نكنيد ».
بنابراين از آيات و روايات بخوبى استفاده مى‏شود كه تعاون بر نيكى و نيكويى، به مفهوم گسترده آن فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى در يكى از ابزارهاى تمدّن اسلامى است و روشن است كه پيدايش روح جمعى و تعاون ساخته و پرداخته حكومت اسلامى است .
پيدايش اين روحيه در جامعه اسلامى، پيشرفتهاى مادى و معنوى و توسعه مادى و تكامل معنوى گسترده‏اى به‏دنبال دارد و در زمينه‏هاى عاطفى و اخلاقى نيز از سازندگى چشم‏گيرى برخوردار است .
استاد مطهرى مى‏نويسد: «زنده بودن اجتماع به اين است كه در افراد آن اجتماع روح اجتماعى و حسن اجتماعى و عاطفه اجتماعى وجود داشته باشد … يعنى خودت را همواره به‏جاى ديگران بگذار و براى آنها همان را بپسند كه براى خود مى‏پسندى و همان را كراهت داشته باش كه براى خويشتن كراهت دارى».(15)
همان‏طور كه گفته شد مسئله تعاون نقش حياتى در تمدّن و جوامع بشرى دارد از اين‏رو در سيره و روش زندگى پيامبر(ص) و امامان معصوم(عليهم‏السلام) به نمونه‏هايى برمى‏خوريم كه بر اين اصل بلند و بنيادى به روشنى تأكيد شده است . در تاريخ آمده كه روزى پيامبر(ص) در سفرى كه همراه ياران بودند در منزل‏گاهى براى پخت غذا نياز به هيزم بود پيامبر نيز در اين كار همكارى مى‏كند.(16) و يا آن حضرت در كندن خندق در اطراف مدينه براى خود سهمى قرار داد و شروع به كندن مى‏كند .(17)
در سيره امام على(ع) نيز نمونه‏هايى فراوان ديده مى‏شود كه آن حضرت در كارها و حركت‏هاى جمعى شركت مى‏جويد. امام صادق(ع) در هنگامه‏ها با مردم همراه مى‏شود كه از جمله در زمان خشكسالى مدينه آنچه براى خود ذخيره كرده بود كه تا پايان سال به مصرف برساند، به بازار عرضه كرد، كه مبادا ذخيره‏سازى او به مردم آسيب برساند .
در مدينه، داستان ايثار و تعاون انصار نسبت به مهاجران، آنچنان گويا و روشن است كه هركس اندك آشنايى با آيات قرآن داشته باشد به اين حقيقت پى مى‏برد. قرآن از اين روحيه و سيره‏ى مسلمانان به نيكى و زيبايى ياد مى‏كند و با اين شيوه، ساختار حكومت اسلامى را كه به دست تواناى پيامبر اكرم(ص) و مسلمانان با ايمان و خالص پايه‏ريزى شده، ترسيم مى‏كند .
«والذين تبوء الدار والايمان من قبلهم يحبّون من هاجر اليهم ولا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون(18)؛ كسانى كه قبل از ايشان در مدينه و در ايمان جاى گرفتند در حالى كه هركس را كه به‏سوى آنان هجرت كرد دوست مى‏داشتند و در دل خويش نسبت به آنچه داشتند نيازى احساس نمى‏كردند و ديگران را بر خويش مقدم مى‏داشتند، گرچه آن چيز ويژه ايشان مى‏بود و كسانى كه بخل از درون مهار كند، همانا رستگارانند».
خلاصه سخن اينكه اين ويژگى در ساختار حكومت اسلامى و شكوفايى آن نقش بنيادى و اساسى داشته است و همين ويژگى در حكومت جهانى حضرت مهدى نيز به‏گونه‏ى گسترده پديدار خواهد شد .
در حكومت جهانى مهدويت ارزشهاى انسانى مانند:
ايثار، انسان‏دوستى، تعاون و نوع‏دوستى، برادرى، امدادرسانى آنچنان ريشه‏دار و از استحكامى برخوردار است كه گويى همگى در يك خانواده زندگى مى‏كنند و نيازهاى خويش را از جيب و كيسه‏ى يكديگر بدون مانع برطرف مى‏سازند «من» و «تو» در آن جامعه مفهومى ندارد بلكه آنچه معنا و حقيقت دارد «ما» است كه خود را مى‏نماياند .
«قال اسحاق بن عمار: كنت عند ابى عبدالله(ع) فذكر مواساة الرجل لأخوانه و ما يجب عليهم فدخلنى من ذلك امر عظيم. فقال انما ذلك اذا قام قائمنا وجب عليهم ان يجهزوا اخوانهم و يقووّهم».(19) اسحاق بن عمار مى‏گويد نزد امام صادق(ع) بودم و از يارى و غمخوارى هركس با برادرانش و آنچه بر آنان واجب است سخن به ميان آمد .
من از اين موضوع در شگفت شدم امام(ع) فرمود: اين هنگامى است كه قائم ما قيام كند، كه در آن روزگار بر همگان واجب است يكديگر را يارى رسانند و يكديگر را نيرو بخشند. در آخرالزمان، اين مكارم اخلاقى و بزرگوارى‏هاى انسانى است كه پايه‏هاى حكومت جهانى اسلام را استحكام مى‏سازند .
اما باقر(ع) مى‏فرمايد: «… حتى اذا قائم القائم جاءت المزامله و يأتى الرجل الى كيس اخيه فيأخذ حاجته لا يمنعه».(20)
به هنگام قيام قائم «آل محمد» آن‏چه ديده مى‏شود دوستى و يگانگى و تعاون و الفت است تا آنجا كه هركس آنچه نياز دارد، از جيب ديگرى برمى‏دارد، بدون هيچ دشوارى و بازدارنده‏اى .
به‏راستى تصوير و ترسيم چنين جامعه‏اى چقدر دلپذير و دلنشين است. زيرا در حكومت و جوامع امروزى بخصوص غيرالهى رقابت و تفوق تنگاتنگ مادى در ساخته و زندگى‏هاى آنان موج مى‏زند و اساس ارزشهاى معنوى و كمالات انسانى را دگرگون ساخته و روح جمعى و تعاون و همكارى و برادرى را رخت بربسته و جوامع به دو دسته تقسيم شده: جامعه‏هايى كه فقير و گرسنه هستند و هرچه تلاش مى‏كنند به حقوق خويش نمى‏رسند و مداوم به‏طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت سلطه‏ى زورمداران و سلطه‏گران و بالاخره صاحبان قدرت مى‏باشند و هرگز توان خروج از اين وضعيت اَسفبار را ندارند. پس هميشه بايد تحت سلطه و فرمان آنان باشند .
دسته‏ى ديگر از جوامع صاحبان ثروت و مكنت و قدرتند كه چيزى را بنام ارزش و كرامت انسانى نمى‏شناسند و اصولاً ارزشهاى كمالات انسانى را همان ثروت و قدرت و سلطه تعريف مى‏كنند. و اين چنين است كه در روزگار ما در عصر حكومت جديد متأسفانه سرنوشت بنى‏آدم را در عصر حاضر همين‏ها به‏دست گرفته‏اند و براى آنان خط و نشان مى‏كشند.
درست برخلاف آن در حكومت جهانى مهدويت، شيرازه نظام اجتماعى جهان بر تعادل و تعاون دور مى‏زند آنچنان روحيه‏ها پرورش مى‏يابد، غل و غش‏ها و ناخالصى‏ها و خودخواهى‏ها از ميان مى‏رود كه «مزامله» يعنى دوستى‏ها خالص مى‏گردد، پيوندهاى اجتماعى و انسانى براساس تعادل و تعاون، راستى، درستى، يكدلى و يكرنگى استحكام پيدا مى‏كند و خلاصه فرهنگ مهدويت جان‏ها را با تزكيه و افكار و انديشه‏ها را با تعليم به پاكى و پاكيزگى سوق مى‏دهد. 3 – برقرارى امنيت‏
در هر فرهنگ و حكومتى، امنيت اجتماعى اصل است. از مهم‏ترين نيازهاى اساسى بشر، برقرارى امنيّت است، امنيّت سياسى، قضايى، قانونى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، فرهنگى، اخلاقى، خانوادگى .
بستر زندگى سالم و جامعه صالح و با امنيّت و آرامش را فراهم مى‏سازد.
قهراً جامعه‏ى اين چنينى آثار و بركاتى دارد كه پيوندهاى انسانى و اجتماعى با آرامش و بى‏تنش شكل مى‏گيرد. تلاش‏هاى اقتصادى با رونق و شادابى انجام مى‏گيرد، رفتارهاى ناهنجار اخلاقى و خشونت‏ها و خشم‏ها فروكش مى‏كند، قانون‏گرايى رواج مى‏يابد. صاحبان ثروت و قدرت خون فرودستان را نمى‏مكند. فاصله بين دولت‏مردان و رعيت از بين مى‏رود، ميدان براى نقد و نظر فراهم مى‏گردد و كاستى‏ها از روى خيرخواهى گفته مى‏شود. نقطه‏هاى قوت دولت مردان به‏دور از چاپلوسى و گزافه‏گويى مطرح مى‏گردد.
همه‏ى افراد جامعه براساس احترام متقابل به يكديگر نگاه مى‏كنند و به يكديگر اعتماد مى‏كنند و در نتيجه همگان با احساس مسئوليت همديگر را نصيحت مى‏كنند.
از مهم‏ترين محصولات امنيّت، پديدار شدن نشانه‏هاى عدالت است و مردم وحدت و همبستگى بيشترى پيدا مى‏كنند و در اين صورت است كه راههاى نفوذ هجومها و شبيخونهاى دشمنان داخلى و خارجى را با تمام توان مى‏بندند و آقايى و سربلندى خويش را پاس مى‏دارند.
و يكى از خصائص و ويژگى‏هاى حكومت جهانى مهدويت برقرارى امنيت به معناى اعم آن است، همه‏جا و در همه‏ى موارد ذكر شده، امنيت و آرامش در حد اعلاى آن توسعه و گسترش پيدا مى‏كند و در آن حكومت جان و مال و ناموس و آبروى مردمان از هر گزند و آسيبى در امان مى‏ماند.
شايد آيه‏ى شريفه‏ى سوره نور بر همين مورد يعنى حكومت جهانى آن حضرت تطبيق پيدا كند.
«وليبدلّنهم من بعد خوفهم اَمنا».(21)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: آيه‏ى شريفه درباره‏ى حكومت امام زمان است و سپس ادامه مى‏دهند «در آن زمان چندان امنيت بر سراسر جهان گسترده مى‏شود كه از هيچ چيز به چيز ديگر، زيان نمى‏رسد، ترس و وحشتى به چشم نمى‏خورد. حتى جانوران و حيوانات در بين مردم رفت و آمد مى‏كنند و نسبت به يكديگر آزارى ندارند.(22)
ايمان نيز كه آرام‏بخشى دلهاست سايه خود را بر جامعه‏ى مهدوى مى‏افكند. فضاى آن روز جامعه، سرشار از اعتماد و اطمينان به يكديگر است. در پرتو كلمه توحيد دلها به هم نزديك و ضريب ناامنيها به صفر مى‏رسد.»(23)
متأسفانه در جامعه‏هاى عصر حاضر رقابت‏هاى بى‏هدف و ناسالمى كه بر اثر ترس و عدم اعتماد از يكديگر به‏وجود آمده و درد بى‏درمانى است كه حكومت امروز آن‏را به ارمغان آورده و ملت‏ها را فرا گرفته، ناامنيهاى خانوادگى و ناهنجاريهاى اجتماعى در اين‏گونه جامعه‏ها به‏خوبى نشان مى‏دهد كه دنياى به اصطلاح متمدّن امروز صنعتى و داراى تكنولوژى در برآوردن آرامش روحى و روانى ناتوان بوده است. گرچه توانسته است تا اندازه‏اى زمينه آسايش مادى و جسمى شهروندان را فراهم سازد. اين واقعيت ثابت مى‏كند كه دنياى انسانها را نمى‏توان هميشه و همه‏جا با قراردادهاى اجتماعى بى‏روح و خشك و بدون پشتوانه معنوى و ايمانى تربيت كرد، تا در آشكار و پنهان حريم حرمت و حقوق ديگران را نگاهدار باشند و همين حقيقت نياز به آمدن شخص مصلح و رهايى‏بخش و نجات‏دهنده‏اى را كه زمينه‏ساز امنيت همه‏جانبه باشد ثابت مى‏كند.
در عقايد مسلمانان و پيروان حقه محمدى(ص) آن اصلاح‏گر و نجات‏دهنده و امنيت‏گستر، امام زمان حضرت حجة بن الحسن(ع) است كه با قيام و ظهور خود امنيت را توسعه و مى‏گستراند و اين نياز مهم انسانى را به جامعه انسانى ارزانى مى‏دارد و زندگى آرام‏بخش را براى جهان بشريت فراهم مى‏سازد و با تدبير چهره‏ى حكومت هولناك و ترس‏آلود را به حكومت انسانى و اميدبخش بدل مى‏كند . 4 – سامان‏دهى اقتصادى‏
در تعاليم دينى و آموزه‏هاى آن بين مسائل اقتصادى و مسائل معنوى پيوندى استوار ديده مى‏شود. در اين باب روايات فراوان است از جمله اين روايت:
پيامبر(ص) فرمود: «لولا الخبز ما صلّينا ولا صمنا ولا ادّينا فرائض ربّنا»(24)، بدون نان، نه عبادت مى‏توان كرد و نه روزه مى‏توان گرفت و نه واجبات ديگر را مى‏توان انجام داد .
«ثلاثة تحتاج الناس طراً اليها: الامن والعدل والخصب»(25) سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند: امنيت، عدالت و فراوانى ارزاق .
در روايات اسلامى آمده است كه در فرهنگ و عدل جهانى و حكومت جهانى مهدويت(ع) اين واقعيت نويد داده مى‏شده كه آن حضرت رفاه اقتصادى را همراه با عدالت اجتماعى به‏گونه‏اى گسترده و فراگير، فراهم خواهد آورد .(26)
و نيز در حديث ديگر نقل شده كه آن حضرت در پرتو مديريت شايسته و سالم و برنامه‏هاى جامع و سياستهاى واقع‏نگر، زمينه شكوفايى استعدادها فراهم مى‏آيد، تلاش و كوشش مردم با انگيزه‏هاى معنوى در مى‏آميزد و بهره‏گيرى از منابع طبيعى و خدادادى دوچندان مى‏شود.(27)
در حديث ديگر فرموده: «كار وجهه‏ى عبادت و تكليف به خود مى‏گيرد نيروهاى بالقوه و پنهان ميدان بروز و ظهور مى‏يابند، خلق‏وخوى مردم دوستى و خدمتگزارى در بين مردم، رشد مى‏كند.(28)
در چنين جامعه‏اى زندگى اقتصادى، چهره نوينى پيدا مى‏كند و همگان از زندگى سالم و به دور از تشويش خاطر و نگرانى و اضطراب بهره‏مند مى‏شوند.(29)
بواسطه‏ى پيشرفت علم و صنعت تكنولوژى در زمان آن حضرت منابع جديد و ناپيدا كشف مى‏شوند، و زمين آنچه در درون خود دارد بيرون مى‏افكند و بهره‏بردارى از آن آغاز مى‏شود.»(30)
براساس روايات در حكومت جهانى مهدويت(ع) فرآورده‏هايى به جامعه عرضه مى‏شود كه تا آن روز بر بشر ناشناخته بوده است. راههاى توليد سالم و توزيع عادلانه به‏عنوان ارزش وظيفه ايمانى و دينى نمودار مى‏شود و در نتيجه، اقتصاد جامعه، در پرتو مديريت صحيح آن حضرت شكوفا مى‏شود و بركت و فراوانى نعمت، سرتاسر جهان را فرا مى‏گيرد و همه از نعمت الهى به آسانى استفاده مى‏برند .
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ينعم امّتى فى زمن المهدى(عج) نعمةً لم يتنعّموا قبلها قطّ، يرسل السماء عليهم مدراراً ولا تدع الارض شيئاً من نباتها الّا اَخرجته».(31) فرمود: پيروان من در زمان حكومت جهانى مهدى(عج) به آسايش و به نعمتهايى دست مى‏يابند كه بيش از آن در هيچ دوره‏اى از حكومتهاى گذشته به آن دست نيافته‏اند. در آن دوره آسمان باران فراوان مى‏بارد و زمين نيز تمام روييدنيهايش را بيرون مى‏اندازد.
قرآن در اين‏باره مى‏فرمايد:
«ولو ان اهل القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض(32)؛ اگر مردم قريه‏ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كنند، بركات آسمان‏ها و زمين را به رويشان مى‏گشائيم ».
براساس اين آيه و آيات ديگر معيارهاى قرآنى، تقوا و خويشتن‏دارى، نيكوكارى و عدالت‏گسترى …(33) و زمينه‏هاى نزول و ريزش رحمت‏ها و بركات از سوى پروردگار مى‏شود اگر فضاى جامعه، فضايى معنوى و الهى باشد و زبان‏هاى دعاگو، آلوده به گناه نگردد و لقمه‏ها حلال و قصد نيّت‏ها خدايى، بى‏شك رزق و روزى‏ها فراوان‏تر مى‏گردد.(34)
روشن است هنگامى كه پيوند انسانها بر پايه عدالت و نيكى شكل مى‏گيرد، بينوايان و مستمندان از ياد نمى‏روند و هر كسى مرز خود را مى‏شناسد و به حقوق ديگران، دست دراز نمى‏كند.
در چنين جامعه‏اى نعمت‏ها و بخشش‏هاى پروردگار بر مردمان فرو مى‏ريزد و بسيارى از گرفتاريهاى اجتماعى، برطرف و بن‏بست‏هاى اقتصادى گشوده مى‏شود و راه براى پيشرفت هموار مى‏گردد.
زيرا در قرآن وعده داده شده: «من عمل صالحاً من ذكرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحيينَّه حيوة طيبةً و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون»(35) حكومت حضرت مهدى(عج)، حيات طيّبه، بر پايه ايمان و عمل صالح رخ مى‏نمايد. از يك‏سو طمع‏هاى زايد مهار مى‏گردد. مساوات و عدالت دامن مى‏گستراند. بخل و تنگ‏چشمى، دامن بر مى‏چيند و از سوى ديگر، انگيزه‏ها براى تلاش بيشتر و خالص‏تر مى‏شود. و استفاده‏ى بهتر و سالم‏تر از طبيعت آماده مى‏گردد. طبيعى است كه زمينه‏ى فراوانى نعمت‏ها و رونق مسائل اقتصادى نيز پديد آيد و گسترش يابد.
امام على(ع) در اين باب مى‏فرمايد: «و تخرج له الارض اَفاليد كبدهها و تلقى اليه سلماً مقاليدها فيريكم كيف عدل السّيرة و يحيى ميّتَ الكتاب والسنَّة».(36) زمين گنجينه‏هاى خود را برون اندازد و كليدهاى خويش را از دَر آشتى، تسليم او سازد، پس روش عادلانه را به شما بنمايد و آنچه از كتاب و سنت مرده است زنده كند. 5 – رشد عقل و گسترش دانش‏
در نظام و حكومت اسلامى، عقل جايگاه ويژه‏اى دارد و ركن حركت و تلاش به‏شمار مى‏رود عقل ستون نيمه‏ى دين است و بدون عقل دين جايگاه حقيقى خود را پيدا نمى‏كند. اساساً دين بدون عقل شناخته نمى‏شود و مجهول مى‏ماند. عقل است كه گوهر و جوهر دين را مى‏شناسد و به انسان مى‏فهماند و دستور مى‏دهد در برابر آن سر فرود آورد، و به فرمانهايش گردن نهد. خلاصه، عقل، راهنماى انسان است به‏سوى زيبائيها، خوبيها، ارزشها، راستى‏ها و پرهيزدهنده از خطرها . از اين‏رو در قرآن از عقل به خِردورزى،(37) انديشيدن(38) به علم و دين آگاه شدن(39) و فرزانگى(40) سفارش بسيار شده است، و در فقه اسلامى نيز عقل يكى از منابع چهارگانه اجتهاد به‏شمار مى‏رود كه اجتهاد بدون در نظر گرفتن اين ركن مهم و پايه استوار، ناتمام است. امام صادق(ع) درباره‏ى پرسش شد جايگاه عقل در زندگى بشر چگونه است؟ حضرت در پاسخ مى‏فرمايد: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان». يعنى عقل چيزى است كه به آن خداوند عبادت مى‏شود و بهشت به‏دست مى‏آيد. سپس سؤال‏كننده پرسيد: آنچه معاويه در زندگى خود به كار بست چه بود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «تلك النكراء، تلك الشيطنة و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل»(41) يعنى آنچه معاويه داشت، نيرنگ، فريب و شيطنت بود و آن مانند عقل بود نه خود عقل .
در حكومت اسلامى مهدويت(ع) عقل و بندگى، عقل و اخلاق، عقل و ارزش و عقل و تقوا پيوند ناگسستنى دارند. هرگاه عقل با يكى از اينها كه برشمرديم و صدها ارزش والاى ديگر، همراه نبود از مدار خارج مى‏شود و جامعه به نيرنگ مى‏آلايد و هرگونه سودجويى، استثمار، استعمار و به بردگى واداشتن ديگران، خردورزى نام مى‏گيرد. علم و تكنولوژى كه دستاورد عقل و خرد است، اگر با عقل سالم، عقل به دور از هوى و هوس و اگر عقل به دور از آلودگى‏ها به‏كار گرفته نشود، فاجعه به بار مى‏آورد، همان فاجعه‏اى كه امروز شاهد آن هستيم .
عقل سالم، محور جامعه انسانى و حكومت اسلامى است كه راهنما به سوى نيكى‏ها، زيبائيها و ارزشهاست . عقل است كه با اخلاق همراه و هم‏خانه و همزاد است و جدايى بين آنها در پندار نگنجد.
در آموزه‏هاى دينى، بويژه شيعى، به پيوند عقل و اخلاق توجه ويژه شده است.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «انّا لحبّ من كان عاقلاً، عاملاً، فهماً، فقيهاً، حليماً، مدارياً، صبوراً، صدوقاً و وفيا».(42) ما دوستار كسانى هستيم كه عقل، دانش، فهم، فقاهت، بردبارى، نرمش و صبر دارند و اهل وفا و راستى‏اند.
امام صادق(ع) فرمود: «العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم يعرف الناس اليوم غير حرفين، فاذا قام قائمنا اخرج خمسة والعشرين حرفا فبثها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفا».(43) علم و دانش بيست و هفت بخش دارد، كه بشر تاكنون دو بخش از آن را آموخته است. به‏هنگام حكومت جهانى مهدويت(عج) بيست‏وپنج باب ديگر بر آن افزوده خواهد شد و در ميان جامعه گسترش مى‏يابد.
روشن است كه با پيشرفت علم به رهبرى پيشواى عالم و عادل، زمينه توسعه همه‏سويه و بهبود زندگى مردمان فراهم خواهد آمد و تغيير عميق پيدا خواهد شد.
از آنجا كه علم، تيغ دو دم است، اگر به دست نااهل سپرده شود، ويران‏گرى به بار مى‏آورد در برنامه‏ى آن حضرت «حضرت مهدى(عج)» تكامل اخلاقى، در كنار تكامل علوم نيز پيش‏بينى شده است.
امام باقر(ع) فرمودند: «اذا قائم قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم».(44) در حكومت جهانى مهدويت دست محبت و امامت بر سر بندگان مى‏نهد.
رشد عقلانى همراه با رشد اخلاقى، جامعه‏اى رشيد به‏وجود مى‏آورد كه شايستگى اداره تمام جهان را پيدا مى‏كند.
امام على(ع) در اين باب مى‏فرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذ عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى»(45) خواهش نفسانى را به هدايت آسمانى بازگرداند، و آن هنگامى است كه – مردم – رستگارى را تابع هوى‏ ساخته‏اند و رأى آنان را پيرو قرآن كند، و آن هنگامى است كه قرآن را تابع رأى خود كرده‏اند.
بنابراين از متون و روايات چند چيز حاصل شد:
1 – معلوم شد كه روح حكومت جهانى اصلاحى امام زمان(عج) كه دورنمايى از حكومت والا و متعالى الهى قرآن است كه تربيت و انسان‏سازى را با عقلانيت و سياست سازش داده است و نتيجه‏ى آن رهايى انسانهاى گرفتار در بند هوا و هوس و راهنمايى و ارشاد آن به‏سوى فضايى روشن و سعادت همه‏جانبه است.
2 – و نيز معلوم شد، كه در فرهنگ و حكومت مزبور عقل و اخلاق طورى به‏هم پيچيده شده كه جداسازى آن‏دو از يكديگر كارى است ناشدنى . خردورزى و تكامل مادى و معنوى، كامل‏كننده و يارى‏رسان يكديگرند.
3 – و نيز معلوم گشت كه بدون دين و ارزشهاى دينى و اخلاقى، بنيان‏هاى مدينه و حكومت هم سست و ناپايدار است .
4 – و نيز روشن شد: مدينه فاضله‏ى حكومت جهانى مهدويت(عج)، سرشار از شكوفايى و بالندگى عقل‏ها و انديشه‏ها است، علوم و فنون تكامل مى‏يابد و بشر هر روز به شناخت‏هاى تازه و نويى دست مى‏يابد، دانايى و دانش بر جهل و غفلت، غلبه مى‏يابد. تكنيك و صنعت در مسير انسانيت قرار مى‏گيرد آن حضرت با نفس قدسى و پاك خويش بستر گسترش دانش‏ها و ارزش‏ها را فراهم مى‏سازد و بازدارنده‏ها و موانع را از سر راه بشر دور مى‏سازد. ويژگى‏هاى كارگزاران حكومت جهانى مهدويت(عج)
در حديثى از امام على(ع) صفات كسانى كه با حضرت بيعت مى‏كنند و بعد جزء كارگزاران حضرت قرار مى‏گيرند، نقل شده، حديث عبارتست از:
«يبايعون على اَن لا يسرقوا ولا يزنوا ولا يسبّوا مسلماً ولا يَقتلوا محرّماً ولا يهتكوا حريماً محرما ولايهجموا منزلاً، ولا يضربوا احداً الّا بالحق، ولا يكنزوا ذهباً ولا فضّة ولا برّاً ولا شعيرا، ولا يأكلوا مال اليتيم، ولا يشهدوا بما لا يعلمون ولا يخربوا مسجداً، ولا يشربوا مسكراً، ولا يلبسوا الخزّ ولا الحرير، ولا يتمنطقوا بالذّهب، ولا يقطعوا طريقاً، ولا يخيفوا سبيلاً، ولا يفسقوا بغلامٍ ولا يحبسوا طعاماً من بُرِّ، ولا شعيرٍ، و يرضونَ بالقليل، و يشتمونَ على الطيب، و يكرهونَ النّجاسة، و يأمرون بالمعروف، و ينهونَ عن المنكر و يلبسون الخشنَ من الثياب و يتوسَدون التّراب على الخدودِ، و يجاهدون فى الله حقّ جهاده، و يشترط على نفسهِ لهم: آن يمشىَ حيث يمشونَ، و يلبسَ كما يلبسونَ، و يركب كما يركبون، و يكونَ مِن حيث يريدون و يرضى بالقليل، و يملاَ الارض بعونِ اللهِ عدلاً كما ملئت جوراً يعبُد اللّه حقّ عبادتِه، ولا يأخذ حاجباً ولا بوّاباً .(46)
1 – دزدى نكنند.
2 – زنا نكنند.
3 – به هيچ مسلمانى دشنام ندهند.
4 – خون حرامى نريزند.
5 – آبروى كسى را كه احترامش لازم است لگدمال نكنند.
6 – به خانه‏ى كسى حمله نكنند.
7 – كسى را به ناحق كتك نزنند.
8 – طلا و نقره و گندم و جو ذخيره نكنند.
9 – مال يتيم نخورند.
10 – به چيزى كه نمى‏دانند، گواهى ندهند.
11 – مسجدى را ويران نكنند.
12 – مشروبات الكلى نخورند.
13 – جامه‏ى حرير و ابريشم نپوشند.
14 – كمربند زرّين نبندند.
15 – راهزنى نكنند.
16 – راهها را ناامن نكنند.
17 – هم‏جنس بازى نكنند.
18 – مواد خوراكى چون گندم و جو را احتكار نكنند.
19 – به مقدار اندك خشنود باشند.
20 – عطر بزنند.
21 – از پليديها دورى كنند.
22 – مردم را به نيكيها فرمان دهند.
23 – ديگران را از زشتيها باز دارند.
24 – لباس خشن بپوشند.
25 – خاك را بالش خود قرار دهند.
26 – در راه خدا آن‏گونه كه شايسته است جهاد كنند.
همان‏طور كه در حديث فوق آمده در نظام و حكومت مهدوى كارها و پست‏ها، به شايستگان واگذار مى‏شود، ثروت‏هاى غصب شده به صاحبان ثروت برگردانده مى‏شود.
بيت‏المال از چنگ غارتگران و حرام‏خواران و خيانت‏پيشه‏گان خارج مى‏شود، درهاى رفاه و بهره‏مندى سالم از طبيعت و رزق و روزى حلال به روى مردم گشوده مى‏شود، ديو فقر و تنگدستى زوزه‏كشان سرزمين حكومت جهانى مهدويت را ترك مى‏كند.
همگان در اوج عزّت و به دور از هرگونه منّت و ذلّت، روزگار را مى‏گذرانند.(47)
به اميد ظهورش، انشاءاللّه‏ پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1) سوره مائده، آيه 55 .
2) مرتضى مطهرى، انسان كامل، ص 160 .
3) منتخب الأثر، ص 247 .
4) سوره‏ى حديد، آيه 25 .
5) سوره نحل، آيه 90 .
6) نهج‏البلاغه، حكمت 437 .
7) همان، حكمت 231 .
8) سوره يوسف، آيه 40 .
9) تفسير نورالثقلين، ص 87 .
10) شيخ صدوق كمال‏الدين، ج 2، ص 372 .
11) ميزان الحكمه، ج 1، ص 205، حديث 1403 .
12) سوره قصص، آيه 35 .
13) سوره عصر، آيه 4 و 5 .
14) سوره مائده، آيه 2 .
15) مرتضى مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص 230 .
16) شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 3، ص 218 .
17) جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 2، ص 126 .
18) سوره حشر، آيه 9 .
19) شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 8، ص 414 .
20) بحارالانوار، ج 52، ص 372 .
21) سوره نور، آيه 55 .
22) ابراهيم بن محمد نعمانى، كتاب الغيبة، ص 240 .
23) كمال‏الدين شيخ صدوق، ج 2، ص 646 .
24) كافى، ج 5، ص 73، حديث 13 .
25) تحف‏العقول، بيروت، ص 236 .
26) بحارالانوار، ج 2، ص 362، حديث 131 .
27) بحارالانوار، ج 52، ص 317 .
28) همان، ج 51، ص 84 .
29) همان، ص 78 .
30) همان،ص 82 .
31) همان، ص 83 .
32) سوره اعراف، آيه 96 .
33) سوره نحل، آيه 90 .
34) سوره نوح، آيات 10 و 11 .
35) سوره نحل، آيه 97 .
36) نهج‏البلاغه، ترجمه شهيدى، خطبه 138 .
37) سوره يوسف، آيه 2 .
38) سوره آل‏عمران، آيه 193 .
39) سوره توبه، آيه 123 .
40) سوره نساء، آيه 82 .
41) اصول كافى، ج 1، ص 11، حديث 3 .
42) تحف‏العقول، ص 266 .
43) بحارالانوار، ج 52، ص 336 .
44) همان .
45) نهج البلاغه، خطبه 138 .
46) عبدالرحمن انصارى، در انتظار خورشيد ولايت، ص 284 به نقل از: آيةالله صافى «منتخب الاثر، ص 469 .
47) همان، ص 286 .