پرهيز از بيهوده گرايى و غيبت
در دوازدهمين فراز از دعاى امام عصر (عج) چنين مىخوانيم: «و اشددْ اسماعنا عن اللّغو و الغيبة؛ خدايا! گوشهاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.»
در اين فراز از دعا سخن از شنيدن دو گناه بزرگ ديگر به ميان آمده كه بسيار رايج است و علاوه بر آثار شوم و پيامدهاى كمر شكن، باعث فرصت سوزى و اتلاف وقت، و صرف عمر عزيز در راه باطل و امور بى فايده، و غالباً خانمان سوز و ويرانگر شده و مىتوان آنها را از بلاهاى بزرگ اجتماعى و سياسى و اخلاقى و فرهنگى ناميد، چرا كه چنين بلاهايى در همه اين عوامل سازنده، اثر منفى مىگذارند، و چون موريانه، درون هويت و شخصيت انسان را مىخورند، و به پودرى از زشتىها و پلشتىها تبديل مىنمايند. معنى بيهوده گرايى و غيبت
بيهودگى و بيهوده گرايى آن است كه انسان وقت عزيز و پر ارزش خود را در امور نادرست، و بدون فايده و نتيجه مثبت، يا شنيدن آن مصرف كند، وانرژى خود را كه بايد در مسير سازنده و مفيد به مصرف برساند، در راه باطل و عاطل، و احياناً در بى راهههاى گمراهگر و بى محتوا، و سرانجام هيچ و پوچ صرف كند. همانند باغبانى كه نهالى از درخت پر ثمر كاشته، به جاى اين كه آب و كود به آن برساند، و يا آفات را از آن دفع كند، آب و كود را به بيابان شورزار و بىفايده ريخته، براى دفع آفات هيچ گونه همّتى نمىكند، بلكه خود سبب آفات مىشود، روشن است كه چنين درختى از محتوا تهى شده، و چون اسكلتى بى جان، در معرض سقوط و نابودى قرار مىگيرد. و به عنوان مثال ديگر انرژى نفت يا گاز را به جاى اين كه با استفاده از مخزنها و لوله كشىها، به طور عادلانه بين مردم براى استفاده بهينه تقسيم كند، آن را به دريا بريزد، كه نه تنها اين انرژى در اين صورت تلف شده، بلكه موجب كشته شدن ماهيان و حيوانات دريا، و آلوده شدن آبهاى آن، و كثيف كردن محيط زيست و به دنبال آن انواع امراض و نابسامانىها و ناهنجارىها شده است، آيا به راستى چنين كارهاى ابلهانه صحيح است؟ و آيا هيچ خردمندى دست به كارى كه باعث آن همه ناملايمتها شده مىزند؟!
گناه بزرگ دومى كه در فراز فوق ذكر شده، مسأله غيبت كردن است، در تعريف غيبت از طرف لغت شناسان و فقها تفاسير مختلفى شده است، كوتاه سخن آن كه مرحوم فقيه بزرگ شيخ مرتضى انصارى (صاحب مكاسب) با استفاده از روايات متعدّد، و گفتار علماى بزرگ، آن را چنين تعريف كرده: «حقيقت غيبت آن است كه در پشت سر ديگرى، چيزى بگويى كه اگر بشنود ناراحت گردد.»(1)
چنانكه در حديثى از رسول خدا (ص) مىخوانيم: در محضرش نام شخصى به ميان آمد، بعضى از حاضران گفتند: او آدم عاجز و ناتوانى است، پيامبر (ص) به آنها فرمود: «شما او را غيبت كرديد.» آنها عرض كردند: اى رسول خدا، ما صفتش را گفتيم. پيامبر(ص) فرمود: «اگر چيزى را مىگفتيد كه در او نبود به او تهمت (گناه بزرگتر از غيبت) زده بوديد نه غيبت.»(2) و در سخنى امام صادق(ع) فرمود: «غيبت آن است كه در غياب مسلمانى چيزى بگويى، كه خداوند آن را بر او پوشانده است.»(3)
خلاصه اين كه از آيات و روايات در معنى غيبت چنين استفاده مىشود كه غيبت داراى چهار ركن است:
1- در پشت سر كسى (در غياب كسى) سخنى گفته شود 2- آن سخن كه بيانگر عيبى هست، پوشيده باشد 3- آن سخن، بيان عيبى باشد 4- هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود. در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه بعضى با توجيه گناه غيبت يا گناه ديگر، آن را نخست جايز نموده آنگاه غيبت مىكنند، كه چنين توجيهى بر غلظت گناه مىافزايد، و كيفر آن را بيشتر مىكند، مثلاً غيبت مىكند و مىگويد صفتش را گفتم، و يا غيبت مىكند و مىگويد در جضورش هم مىگويم (با اينكه در حضور او نيز به خاطر ايذاء و هتك حرمت مؤمن، حرام است)، يا مىگويد: مگر دروغ مىگويم، فلان كس اين عيب را دارد. و يا مىگويد: غيبتش مباد. و اين گونه گفتار عذر تراشى براى فرار مصنوعى از گناه است، مانند كسى كه با كلاه شرعى مىخواهد از ربا خوارى فرار كند، با اين كه ربا را با سرپوش گناه فريبنده ديگر حلال كرده، و گناه بزرگتر و مضاعفى انجام داده است. البته ناگفته نماند كه در مواردى به عنوان استثناء، غيبت جايز است مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «غيبت چند گروه، غيبت نيست از جمله 1- فاسقى كه آشكارا گناه كند 2- پيشوايى كه بسيار دروغ گويد»(4) و نيز ناگفته نماند كه اگر كسى غيبت شخصى را كرد، و انسان از آن شخص دفاع كرده،و غيبت او را رد كند، واجب است اين كار را بكند، و داراى پاداش بسيار است، از جمله پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه آبروى مؤمنى را با رد غيبت كننده حفظ كند، البته بهشت بر او واجب مىشود.»(5)
و امام صادق (ع) فرمود: «كسى كه در نزد او از مؤمنى غيبت مىشود، با رد آن غيبت، آن مؤمن را يارى كند، خداوند او را در دنيا و آخرت يارى مىكند، و اگر او را يارى نكند و از او دفاع و حمايت ننمايد با اين كه قدرت آن را دارد خداوند او را در دنيا و آخرت به خود واگذار كرده و او را حقير و خوار خواهد كرد.»(6)
نيز نبايد فراموش كرد كه غيبت كردن به صورتهاى مختلف انجام مىگيرد، مانند: غيبت با زبان، غيبت با اشاره دست يا چشم و ابرو، غيبت در لباس طنز و شوخى، و گاهى در مقام خيرخواهى، و گاهى حتى با سكوت، مثلاً مىگويد: «فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است، ولى… سكوت مىكند.» و گاهى به صورت مفهوم، كه نقل مىكنند روزى يكى از بستگان امام خمينى قدس سرّه به امام عرض كرد: «اين بانوى خادمه، بسيار خوب است.» امام فرمود: غيبت نكن. چرا كه معنا و مفهوم اين سخن آن است كه خادمه ديگر بسيار خوب نيست. در اين راستا نظر شما را به گفتار آيت الله مكارم شيرازى (مدظله) جلب مىكنيم:
«گاه تصور مىشود كه غيبت تنها با زبان است، در حالى كه حقيقت غيبت، اظهار عيوب پنهانى است كه اگر صاحبش بشنود ناراحت مىگردد. اين كار ممكن است با زبان، يا از طريق قلم، يا اشارات دست و چشم و ابرو، و گاه در لباس كنايه و شوخى و طنز باشد، واى بسا غيبت هايى در لباس شوخى و طنز خطرناكتر از غيبت با زبان به طور جدى است. چرا كه انسان در شوخى و طنز آزادى بيشترى احساس مىكند… و نيز بسا اگر با صراحت بيان مىكرد، چيز كمى به نظر مىرسيد، اما چون با اشاره اجمالى بيان مىكند، ذهن طرف به سراغ هر گناهى مىرود. يا اين كه مىگويد: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است. ولى… سپس سكوت مىكند. و گاه در مقام خيرخواهى و دل سوزى مىگويد: خداوند عاقبت فلان كس را خير كند، يا مىگويد: من از عاقبت او سخت بيمناكم. و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مىكند، و به گفته بعضى از بزرگان مرتكب گناه مضاعف مىشود. هم غيبت و هم رياكارى، غيبت از اين رو كه با همان گفتار سربسته عيبهاى زيادى به طرف نسبت مىدهد، رياكارى از اين نظر كه مىخواهد بگويد من اهل غيبت نيستم، و مطيع فرمان خدا مىباشم. ضمناً بايد توجه داشت كهانگيزهها و عوامل مختلفى باعث غيبت مىشود مانند: خودخواهى، حسادت، غرور، انحصارطلبى، كينه توزى، دنياپرستى، رياكارى، ستودن خويش، سرگرمى ناسالم، سوءظن، انتقام جويى، فرونشاندن خشم، مسخره كردن، و امورى از اين قبيل.»(7) و نيز بايد توجه داشت كه فرقى نمىكند كه غيبت از مؤمنان دور دست باشد، يا غيبت از بستگان، مانند غيبت كردن پدر از فرزند خود و به عكس، غيبت كردن شوهر از همسرش و به عكس، و ساير نزديكان نسبت به همديگر. مبارزه قرآن و اسلام با بيهودهگرايى
در قرآن در آيات متعددى از بيهودگى، گفتار و رفتار بيهوده نهى شده(8) از جمله در توصيف مؤمنان مىفرمايد: «و الذين هم عن اللّغو معرضون ؛(9) آنها از كارهاى بيهوده اعراض و دورى مىكنند.» و نيز در وصف و تمجيد حق طلبان از اهل كتاب (مانند نجاشى و سلمان قبل از اسلام، و امثال آنها) مىفرمايد: «و اذا سمعوا لغواً اعرضوا عنه؛(10) و هنگامى كه سخن لغو و بيهودهاى بشنوند، از آن روى بر مىگردانند.»
واژه لغو در لغت به معنى هرگونه لغو و بيهودگى و اعمال پوچ و سرگرمىهاى زيانبخش يا بى هدف است، كه موجب تباهى و اتلاف وقت انسان شده، و عمر انسان را برباد مىدهد. بنابراين شامل هرگونه فرصت سوزىها و وقت گذرانىهاى بى حاصل و سرگرمىهاى بى فايده خواهد شد. قرآن در توصيف بهشت و بهشتيان مىفرمايد: «لا يسمعون فيها لغواً الّا سلاماً؛(11) اهل بهشت در بهشت، هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند، و جز سلام (و امور سلامت بخش روح و جسم) در آنجا سخنى نيست.» اشاره به اين كه انسانهاى بهشتى و پاك در دنيا نيز با دورى از هرگونه بيهودگى، در زندگيشان فضاى معطر بهشتى ايجاد مىكنند، و خود را از آلودگى از هر گونه هرزگى و امور پوچ و وقت سوز، حفظ مىنمايند.
نيز مىفرمايد: «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه…؛(12) بعضى از مردم سخنان بيهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى از راه خدا گمراه سازند.»
در حديثى از امام باقر(ع) نقل شده اين آيه در مورد نضربن حارث نازل شده، او مرد تاجرى بود، به ايران سفر مىكرد، داستان هاو افسانههاى ايرانيان را مىشنيد، و به مكه مىآمد و براى قريش نقل مىكرد، مردم به جاى شنيدن آيات قرآن، به دور او گرد مىآمدند، و قصههاى بيهوده او را مىشنيدند، و در نتيجه شنيدن آيات قرآن را ترك مىكردند.
روايات متعددى نيز وجود دارد، كه منظور از لهو در آيه فوق، غنا (موسيقىهاى حرام) است، كه يك نوع بيهودگى و لغو رايج است.(13) بنابراين شامل انواع موسيقىها و داستانهاى بيهوده در فيلمها و سينماها شده، كه موجب دورى از حق، و فاصله گرفتن از مطالب سازنده و مفيد مىشود، كه حرام بودن چنين كارى به قدرى بزرگ و زشت است كه خداوند در ذيل آيه فوق مىفرمايد: «اولئك لهم عذابٌ مهينٌ؛ براى آنان عذابى خوار كننده است.» با كمال تأسف اين برنامههاى باطل در زمان ما كه رسانههاى ارتباط جمعى فراوان شده، به صورت رسانههاى سمعى و بصرى و سىدىها و… در همه جا رايج شده، مؤمنان بايد بسيار مراقب باشند كه خود و فرزندانشان، آلوده به اين پليدىها نشوند كه موجب غرور و غفلت شده، و انسان را فرسخها از حريم حق دور مىسازند. در روايت آمده به امير مؤمنان على (ع) خبر رسيد كه قصّه گويى به مسجد آمده، و گروهى را به دور خود جمع نموده، و براى آنها قصههاى بيهوده نقل مىكند، آن حضرت وارد مسجد شد، پس از دريافت صحت خبر، آن قصه گو را با ضرب تازيانه از مسجد بيرون كرد، و جلسه وقت كشى او را به هم زد.(14) نيز روايت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: آيا شنيدن قصههاى (بى محتواو ناصحيح) قصه گوها روا است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «نه، جايز نيست، كسى كه به سخن سخن رانى گوش فرا دهد، (گويى) او را پرستيده است، اگر آن سخن ران از سوى خدا سخن مىگويد، او خدا را پرستيده، و اگر از (ياوههاى) ابليس سخن مىگويد، ابليس را پرستش نموده است.»(15)
اين گونه روايات به روشنى بيانگر آن است كه بايد به طور جدى و به شدت، از امور بيهوده، به هر شكل و عنوان از سمعى و بصرى باشد پرهيز نمود. تا آنجا كه قرآن دو واژه «لهو» و «لغو» را به طور مكرر آورده و پيرو آن خود را از هر گونه بيهودگى بر حذر داشته است. گرچه آن لهو و بيهودگى از ناحيه ثروت و فرزند خود باشد، چنان كه مىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون ؛(16) اى كسانى كه ايمان آوردهايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل و سرگرم نكند، و كسانى كه چنين كنند زيانكارانند.»
آرى بايد از هرگونه عامل سرگرمى باطل، گرچه نزديكترين امور به انسان باشند مانند ثروت و فرزند، جلوگيرى گردد، تا فكر و زندگى و وقت انسان، آلوده به تباهى نشده، و انرژى انسان در امور باطل به مصرف نرسد. در حديثى آمده: «روزى امام صادق (ع) قصه گويان ياوه گو را لعنت كرد، و آنها را مايه دروغ و ننگ براى اسلام خواند.»(17) تعبير آن حضرت در اين حديث به «لعنهمالله؛ خدا آنها را لعنت كند.» با نداى بسيار بلند و شفّاف، همچون آژير خطر، ما را از خطرناك بودن بيهودگىها، و امور بى فايدهاى كه عمر و وقت عزيز انسان را به هدر مىدهند، هشدار داده، تا بلكه با ارادهاى محكم نه تنها تسليم امور بيهوده نشويم، بلكه با آن به نبرد برخيزيم، تا نه عامل آن باشيم، و نه شنونده آن.
قرآن در تمجيد امامان و اولياء خدا كه از گوهر گرانبهاى وقت استفاده كرده، و آن را در راه لغو و بيهوده تلف نمىكنند، چنين تعبير كرده مىفرمايد: «رجالٌ لا تلهيهم تجارةٌ و لا بيعٌ عن ذكرالله و اقام الصلاة و ايتاء الزّكاة؛(18) آنها راد مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد، آنها را از ياد خدا و برپا دارى نماز و اداى زكات، غافل و سرگرم نسازد.»
اين آيه دلالت دارد كه سرگرمىهاى باطل عامل دورى از ارزش هايى مانند نماز و زكات شده، و انسان را از عوامل تكامل، و زيورهاى انسانيت محروم مىسازد. و حجابى بر سر راه كمالات خواهد شد، پس اگر مىخواهيم به سعادت ابدى برسيم، بايد حتماً از امور باطل پرهيز نماييم. روايت شده دلقكى در عصر امام سجاد(ع) در مدينه مىزيست كه مردم را مىخندانيد، گاه اشاره به امام سجاد (ع) مىكرد و به مردم مىگفت: اين مرد مرا خسته كرد، هر چه توان داشتم به كار بسته ولى نتوانستم اين مرد را بخندانم، حتى روزى آن حضرت عبور مىكرد، آن دلقك از پشت سر او حركت نمود، و در مسير راه عباى آن حضرت را از دوشش گرفت، امام (ع) به او اعتنا نكرد، همراهان آن حضرت او را دنبال كرده و عبا را از او گرفتند، و بر دوش امام (ع) افكندند. امام سجاد (ع) پرسيد: اين شخص چه كسى بود؟ عرض كردند دلقكى از اهالى مدينه بود كه (با حركات و گفتار بيهوده خود) مردم را مىخنداند. امام(ع) فرمود: به او بگوييد: «ان لله يوماً يخسر فيه المبطلون ؛(19) خداوند داراى روزى است كه در آن روز (يعنى قيامت) بيهوده كاران زيان مىبينند.»(20)
نيز در فرازى از دعاى امام سجاد (ع) در اين راستا آمده: «و عمّرنى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعاً للشّيطان فاقبضنى اليك ؛(21) خدايا تا هنگامى كه عمرم در راه انجام فرمانت به كار رود به من عمر بده، و اگر عمرم چراگاه شيطان گشت مرا بميران.»
اين سخن عميق هشدارى جدى است كه براى عمر و وقتمان فوق العاده ارزش قايل شويم و آن را قدر بدانيم. و اگر خداى نكرده وقت ما در راه لغو و بيهوده و خلاف صرف گردد، مرگ بهتر از زندگى است. مبارزه قرآن و اسلام با غيبت كردن
غيبت كردن از گناهان كبيره است كه در قرآن و گفتار پيامبر(ص)و امامان (ع) با تأكيد و شدّت، از آن نهى شده است، غيبت يك نوع اشاعه عيبها و زشتىها است كه در قرآن براى اشاعه كننده، وعده عذاب دردناك دنيا و آخرت داده شده آنجا كه مىخوانيم: «انّ الذين يحبّون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذابٌ اليم فى الدنيا و الآخرة؛(22) كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است.»
و در مورد ديگر مىخوانيم: «ولا يغتب بعضكم بعضاً ايحبّ احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتاً فكر هتموه؛(23) و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد، به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد.» در اين آيه با صراحت از گناه غيبت نهى شده، سپس با تشبيه به نكته هايى اشاره شده است، توضيح آن نكتهها اين كه فرد غائب به مرده تشبيه شده كه قدرت دفاع از خود ندارد، و هجوم به كسى كه بر اثر عدم حضور، قدرت دفاع ندارد، يك نوع ناجوان مردى زشتى است، از طرفى خوردن گوشت مرده منشأ انواع بيمارىهاى جسمى و روحى است، غيبت نيز منشأ پيامدهاى زشت است. نكته ديگر اين كه غيبت كننده انسان ناتوانى است كه بر اثر عجز از رويارويى، در غياب به بدگويى مىپردازد، و انگهى همان گونه كه حيوان مردار خوار موجب نشر ميكربهاى بيمارى زا مىگردد، غيبت كننده نيز عامل نشر زشتىها مىشود. قرآن مجيد با ذكر اين تشبيه، وجدان انسانها را در برابر اين گناه بزرگ تحريك كرده، تا بزرگى اين گناه را درك كنند، كه منشأ ناهنجارىهاى كمرشكن مىگردد. و در پايان آيه كه با سؤال (آيا هيچ يك از شما دوست دارد…) فطرت و انسانيت انسان را بر مىانگيزد، تا او از درون شرم كرده و با كنترل خود، موجب آن همه زشتى نشود. در آيه ديگر مىخوانيم: «ويلٌ لكل همزةٍ لمزه؛(24) و اى بر هر غيبت جوى مسخره كننده.»
اين آيه كه يك نوع تهديد كوبنده و هشدار دهنده است، عذاب سخت الهى را متوجه كسى مىكند كه با نيش زبان و اشارات دست و چشم و ابرو، در پشت سر يا پيش رو، مؤمن را آماج طعن و مسخره قرار مىدهد. به گفته بعضى هُمَزَه به معنى غيبت كننده، و لُمَزَه به معنى عيبجو است، و بعضى اولى را به معنى عيب جويى آشكار، و دومى را به معنى عيبجويى پنهان و با اشاره دانستهاند…
در روايات اسلامى در مورد زشتى گناه بزرگ غيبت كردن، بسيار سخن به ميان آمده، در اينجا نظر شما را به روايت زير جلب مىكنيم:
پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه ايمان به خدا و قيامت دارد، در مجلسى كه در آن از امام حق بدگويى مىگردد، يا مسلمانى غيبت مىشود نمىنشيند.»(25) نيز فرمود: «كسى كه غيبت مرد يا زن مسلمانى را كند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نمىكند، مگر اين كه غيبت شونده از او راضى گردد.»(26)
امام صادق (ع) فرمود: «الغيبة حرامٌ على كل مسلمٍ، و انّها لتأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب؛(27) غيبت كردن بر هر مسلمانى حرام است، و موجب نابودى حسنات و پاداشها مىشود، آن گونه كه آتش هيزم را مىسوزاند و نابود مىكند.»
و از گفتار ژرف پيامبر(ص) است: «هيچ مجلسى با غيبت كردن آباد نمىشود، مگر اين كه از نظر دين ويران مىگردد، حال كه چنين است، گوش خود را از شنيدن غيبت پاك و كنترل كنيد، چرا كه گوينده و شنونده، هر دو در گناه غيبت شريك هستند.»(28) بنابراين با تمام وجود، از اعماق قلب و جان،بادعاى امامعصر(عج) همنوا شويم و به خدا عرض كنيم: «خدايا! گوشهاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.» پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. مكاسب شيخ انصارى، ص 41. 2. المحجة البيضاء، ج 5، ص 256. 3. وسائل الشيعه، ج 8 ،ص 602. 4. بحار الانوار، ج 75 ،ص261. 5. همان. 6. همان، ص262. 7. اقتباس از تفسير موضوعى پيام قرآن، ج 3، ص 110 و 111. 8. مانند آيات: 41 مائده، 62 مريم، 3 مؤمنون، 72 فرقان، 55قصص، 6 لقمان، 45 مدّثر، 35 نبأ، 224 شعراء. بحار، ج 72، ص 264. 9.سوره مؤمنون، آيه 3. 10. سوره قصص، آيه 55. 11. سوره مريم، آيه 62، نظير اين مطلب در سوره نبأ، آيه 35. 12. سوره لقمان، آيه 36. 13. اقتباس از تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 194 و 195. 14. فروع كافى، ج 7، ص 263، حديث 20. 15. بحار، ج 72، ص 264. 16. سوره منافقين، آيه 9. 17. بحار، ج 72، ص 264. 18. سوره نور، آيه 37. 19. چنانكه در آيه 78 غافر مىخوانيم «و خسر هنالك المبطلون ». 20. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 158. 21. صحيفه سجاديه، دعاى 20. 22. سوره نور، آيه 19. 23. سوره حجرات، آيه 12. 24. سوره همزه، آيه 1. 25. بحار، چاپ اسلاميه، ج 75، ص 264. 26. بحار، ج 75، ص 258، حديث 53. 27. جامع السعادات نراقى، ج 3، ص 305. 28. بحار، ج 75، ص 259، فرازى از حديث 53 – بايد توجه داشت، كه شنيدن غيبت نيز همانند غيبت كردن است، و در دعاى امام عصر(عج) كه اين مقاله در شرح فرازى از آن است، به شنيدن غيبت تكيه شده، و به ما آموخته كه به خدا عرض كنيم: گوشهايمان را از شنيدن غيبت، مسدود كنيم.