آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى 12

پرهيز از بيهوده گرايى و غيبت
در دوازدهمين فراز از دعاى امام عصر (عج) چنين مى‏خوانيم: «و اشددْ اسماعنا عن اللّغو و الغيبة؛ خدايا! گوش‏هاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.»
در اين فراز از دعا سخن از شنيدن دو گناه بزرگ ديگر به ميان آمده كه بسيار رايج است و علاوه بر آثار شوم و پيامدهاى كمر شكن، باعث فرصت سوزى و اتلاف وقت، و صرف عمر عزيز در راه باطل و امور بى فايده، و غالباً خانمان سوز و ويرانگر شده و مى‏توان آن‏ها را از بلاهاى بزرگ اجتماعى و سياسى و اخلاقى و فرهنگى ناميد، چرا كه چنين بلاهايى در همه اين عوامل سازنده، اثر منفى مى‏گذارند، و چون موريانه، درون هويت و شخصيت انسان را مى‏خورند، و به پودرى از زشتى‏ها و پلشتى‏ها تبديل مى‏نمايند. معنى بيهوده گرايى و غيبت
بيهودگى و بيهوده گرايى آن است كه انسان وقت عزيز و پر ارزش خود را در امور نادرست، و بدون فايده و نتيجه مثبت، يا شنيدن آن مصرف كند، وانرژى خود را كه بايد در مسير سازنده و مفيد به مصرف برساند، در راه باطل و عاطل، و احياناً در بى راهه‏هاى گمراهگر و بى محتوا، و سرانجام هيچ و پوچ صرف كند. همانند باغبانى كه نهالى از درخت پر ثمر كاشته، به جاى اين كه آب و كود به آن برساند، و يا آفات را از آن دفع كند، آب و كود را به بيابان شورزار و بى‏فايده ريخته، براى دفع آفات هيچ گونه همّتى نمى‏كند، بلكه خود سبب آفات مى‏شود، روشن است كه چنين درختى از محتوا تهى شده، و چون اسكلتى بى جان، در معرض سقوط و نابودى قرار مى‏گيرد. و به عنوان مثال ديگر انرژى نفت يا گاز را به جاى اين كه با استفاده از مخزن‏ها و لوله كشى‏ها، به طور عادلانه بين مردم براى استفاده بهينه تقسيم كند، آن را به دريا بريزد، كه نه تنها اين انرژى در اين صورت تلف شده، بلكه موجب كشته شدن ماهيان و حيوانات دريا، و آلوده شدن آب‏هاى آن، و كثيف كردن محيط زيست و به دنبال آن انواع امراض و نابسامانى‏ها و ناهنجارى‏ها شده است، آيا به راستى چنين كارهاى ابلهانه صحيح است؟ و آيا هيچ خردمندى دست به كارى كه باعث آن همه ناملايمت‏ها شده مى‏زند؟!
گناه بزرگ دومى كه در فراز فوق ذكر شده، مسأله غيبت كردن است، در تعريف غيبت از طرف لغت شناسان و فقها تفاسير مختلفى شده است، كوتاه سخن آن كه مرحوم فقيه بزرگ شيخ مرتضى انصارى (صاحب مكاسب) با استفاده از روايات متعدّد، و گفتار علماى بزرگ، آن را چنين تعريف كرده: «حقيقت غيبت آن است كه در پشت سر ديگرى، چيزى بگويى كه اگر بشنود ناراحت گردد.»(1)
چنانكه در حديثى از رسول خدا (ص) مى‏خوانيم: در محضرش نام شخصى به ميان آمد، بعضى از حاضران گفتند: او آدم عاجز و ناتوانى است، پيامبر (ص) به آنها فرمود: «شما او را غيبت كرديد.» آنها عرض كردند: اى رسول خدا، ما صفتش را گفتيم. پيامبر(ص) فرمود: «اگر چيزى را مى‏گفتيد كه در او نبود به او تهمت (گناه بزرگ‏تر از غيبت) زده بوديد نه غيبت.»(2) و در سخنى امام صادق(ع) فرمود: «غيبت آن است كه در غياب مسلمانى چيزى بگويى، كه خداوند آن را بر او پوشانده است.»(3)
خلاصه اين كه از آيات و روايات در معنى غيبت چنين استفاده مى‏شود كه غيبت داراى چهار ركن است:
1- در پشت سر كسى (در غياب كسى) سخنى گفته شود 2- آن سخن كه بيانگر عيبى هست، پوشيده باشد 3- آن سخن، بيان عيبى باشد 4- هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود. در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه بعضى با توجيه گناه غيبت يا گناه ديگر، آن را نخست جايز نموده آنگاه غيبت مى‏كنند، كه چنين توجيهى بر غلظت گناه مى‏افزايد، و كيفر آن را بيشتر مى‏كند، مثلاً غيبت مى‏كند و مى‏گويد صفتش را گفتم، و يا غيبت مى‏كند و مى‏گويد در جضورش هم مى‏گويم (با اينكه در حضور او نيز به خاطر ايذاء و هتك حرمت مؤمن، حرام است)، يا مى‏گويد: مگر دروغ مى‏گويم، فلان كس اين عيب را دارد. و يا مى‏گويد: غيبتش مباد. و اين گونه گفتار عذر تراشى براى فرار مصنوعى از گناه است، مانند كسى كه با كلاه شرعى مى‏خواهد از ربا خوارى فرار كند، با اين كه ربا را با سرپوش گناه فريبنده ديگر حلال كرده، و گناه بزرگتر و مضاعفى انجام داده است. البته ناگفته نماند كه در مواردى به عنوان استثناء، غيبت جايز است مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «غيبت چند گروه، غيبت نيست از جمله 1- فاسقى كه آشكارا گناه كند 2- پيشوايى كه بسيار دروغ گويد»(4) و نيز ناگفته نماند كه اگر كسى غيبت شخصى را كرد، و انسان از آن شخص دفاع كرده،و غيبت او را رد كند، واجب است اين كار را بكند، و داراى پاداش بسيار است، از جمله پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه آبروى مؤمنى را با رد غيبت كننده حفظ كند، البته بهشت بر او واجب مى‏شود.»(5)
و امام صادق (ع) فرمود: «كسى كه در نزد او از مؤمنى غيبت مى‏شود، با رد آن غيبت، آن مؤمن را يارى كند، خداوند او را در دنيا و آخرت يارى مى‏كند، و اگر او را يارى نكند و از او دفاع و حمايت ننمايد با اين كه قدرت آن را دارد خداوند او را در دنيا و آخرت به خود واگذار كرده و او را حقير و خوار خواهد كرد.»(6)
نيز نبايد فراموش كرد كه غيبت كردن به صورت‏هاى مختلف انجام مى‏گيرد، مانند: غيبت با زبان، غيبت با اشاره دست يا چشم و ابرو، غيبت در لباس طنز و شوخى، و گاهى در مقام خيرخواهى، و گاهى حتى با سكوت، مثلاً مى‏گويد: «فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است، ولى… سكوت مى‏كند.» و گاهى به صورت مفهوم، كه نقل مى‏كنند روزى يكى از بستگان امام خمينى قدس سرّه به امام عرض كرد: «اين بانوى خادمه، بسيار خوب است.» امام فرمود: غيبت نكن. چرا كه معنا و مفهوم اين سخن آن است كه خادمه ديگر بسيار خوب نيست. در اين راستا نظر شما را به گفتار آيت الله مكارم شيرازى (مدظله) جلب مى‏كنيم:
«گاه تصور مى‏شود كه غيبت تنها با زبان است، در حالى كه حقيقت غيبت، اظهار عيوب پنهانى است كه اگر صاحبش بشنود ناراحت مى‏گردد. اين كار ممكن است با زبان، يا از طريق قلم، يا اشارات دست و چشم و ابرو، و گاه در لباس كنايه و شوخى و طنز باشد، واى بسا غيبت هايى در لباس شوخى و طنز خطرناك‏تر از غيبت با زبان به طور جدى است. چرا كه انسان در شوخى و طنز آزادى بيشترى احساس مى‏كند… و نيز بسا اگر با صراحت بيان مى‏كرد، چيز كمى به نظر مى‏رسيد، اما چون با اشاره اجمالى بيان مى‏كند، ذهن طرف به سراغ هر گناهى مى‏رود. يا اين كه مى‏گويد: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است. ولى… سپس سكوت مى‏كند. و گاه در مقام خيرخواهى و دل سوزى مى‏گويد: خداوند عاقبت فلان كس را خير كند، يا مى‏گويد: من از عاقبت او سخت بيمناكم. و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مى‏كند، و به گفته بعضى از بزرگان مرتكب گناه مضاعف مى‏شود. هم غيبت و هم رياكارى، غيبت از اين رو كه با همان گفتار سربسته عيب‏هاى زيادى به طرف نسبت مى‏دهد، رياكارى از اين نظر كه مى‏خواهد بگويد من اهل غيبت نيستم، و مطيع فرمان خدا مى‏باشم. ضمناً بايد توجه داشت كه‏انگيزه‏ها و عوامل مختلفى باعث غيبت مى‏شود مانند: خودخواهى، حسادت، غرور، انحصارطلبى، كينه توزى، دنياپرستى، رياكارى، ستودن خويش، سرگرمى ناسالم، سوءظن، انتقام جويى، فرونشاندن خشم، مسخره كردن، و امورى از اين قبيل.»(7) و نيز بايد توجه داشت كه فرقى نمى‏كند كه غيبت از مؤمنان دور دست باشد، يا غيبت از بستگان، مانند غيبت كردن پدر از فرزند خود و به عكس، غيبت كردن شوهر از همسرش و به عكس، و ساير نزديكان نسبت به همديگر. مبارزه قرآن و اسلام با بيهوده‏گرايى
در قرآن در آيات متعددى از بيهودگى، گفتار و رفتار بيهوده نهى شده(8) از جمله در توصيف مؤمنان مى‏فرمايد: «و الذين هم عن اللّغو معرضون ؛(9) آنها از كارهاى بيهوده اعراض و دورى مى‏كنند.» و نيز در وصف و تمجيد حق طلبان از اهل كتاب (مانند نجاشى و سلمان قبل از اسلام، و امثال آنها) مى‏فرمايد: «و اذا سمعوا لغواً اعرضوا عنه؛(10) و هنگامى كه سخن لغو و بيهوده‏اى بشنوند، از آن روى بر مى‏گردانند.»
واژه لغو در لغت به معنى هرگونه لغو و بيهودگى و اعمال پوچ و سرگرمى‏هاى زيانبخش يا بى هدف است، كه موجب تباهى و اتلاف وقت انسان شده، و عمر انسان را برباد مى‏دهد. بنابراين شامل هرگونه فرصت سوزى‏ها و وقت گذرانى‏هاى بى حاصل و سرگرمى‏هاى بى فايده خواهد شد. قرآن در توصيف بهشت و بهشتيان مى‏فرمايد: «لا يسمعون فيها لغواً الّا سلاماً؛(11) اهل بهشت در بهشت، هرگز گفتار لغو و بيهوده‏اى نمى‏شنوند، و جز سلام (و امور سلامت بخش روح و جسم) در آنجا سخنى نيست.» اشاره به اين كه انسان‏هاى بهشتى و پاك در دنيا نيز با دورى از هرگونه بيهودگى، در زندگيشان فضاى معطر بهشتى ايجاد مى‏كنند، و خود را از آلودگى از هر گونه هرزگى و امور پوچ و وقت سوز، حفظ مى‏نمايند.
نيز مى‏فرمايد: «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه…؛(12) بعضى از مردم سخنان بيهوده را مى‏خرند تا مردم را از روى نادانى از راه خدا گمراه سازند.»
در حديثى از امام باقر(ع) نقل شده اين آيه در مورد نضربن حارث نازل شده، او مرد تاجرى بود، به ايران سفر مى‏كرد، داستان هاو افسانه‏هاى ايرانيان را مى‏شنيد، و به مكه مى‏آمد و براى قريش نقل مى‏كرد، مردم به جاى شنيدن آيات قرآن، به دور او گرد مى‏آمدند، و قصه‏هاى بيهوده او را مى‏شنيدند، و در نتيجه شنيدن آيات قرآن را ترك مى‏كردند.
روايات متعددى نيز وجود دارد، كه منظور از لهو در آيه فوق، غنا (موسيقى‏هاى حرام) است، كه يك نوع بيهودگى و لغو رايج است.(13) بنابراين شامل انواع موسيقى‏ها و داستان‏هاى بيهوده در فيلم‏ها و سينماها شده، كه موجب دورى از حق، و فاصله گرفتن از مطالب سازنده و مفيد مى‏شود، كه حرام بودن چنين كارى به قدرى بزرگ و زشت است كه خداوند در ذيل آيه فوق مى‏فرمايد: «اولئك لهم عذابٌ مهينٌ؛ براى آنان عذابى خوار كننده است.» با كمال تأسف اين برنامه‏هاى باطل در زمان ما كه رسانه‏هاى ارتباط جمعى فراوان شده، به صورت رسانه‏هاى سمعى و بصرى و سى‏دى‏ها و… در همه جا رايج شده، مؤمنان بايد بسيار مراقب باشند كه خود و فرزندانشان، آلوده به اين پليدى‏ها نشوند كه موجب غرور و غفلت شده، و انسان را فرسخ‏ها از حريم حق دور مى‏سازند. در روايت آمده به امير مؤمنان على (ع) خبر رسيد كه قصّه گويى به مسجد آمده، و گروهى را به دور خود جمع نموده، و براى آنها قصه‏هاى بيهوده نقل مى‏كند، آن حضرت وارد مسجد شد، پس از دريافت صحت خبر، آن قصه گو را با ضرب تازيانه از مسجد بيرون كرد، و جلسه وقت كشى او را به هم زد.(14) نيز روايت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: آيا شنيدن قصه‏هاى (بى محتواو ناصحيح) قصه گوها روا است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «نه، جايز نيست، كسى كه به سخن سخن رانى گوش فرا دهد، (گويى) او را پرستيده است، اگر آن سخن ران از سوى خدا سخن مى‏گويد، او خدا را پرستيده، و اگر از (ياوه‏هاى) ابليس سخن مى‏گويد، ابليس را پرستش نموده است.»(15)
اين گونه روايات به روشنى بيانگر آن است كه بايد به طور جدى و به شدت، از امور بيهوده، به هر شكل و عنوان از سمعى و بصرى باشد پرهيز نمود. تا آنجا كه قرآن دو واژه «لهو» و «لغو» را به طور مكرر آورده و پيرو آن خود را از هر گونه بيهودگى بر حذر داشته است. گرچه آن لهو و بيهودگى از ناحيه ثروت و فرزند خود باشد، چنان كه مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون ؛(16) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل و سرگرم نكند، و كسانى كه چنين كنند زيانكارانند.»
آرى بايد از هرگونه عامل سرگرمى باطل، گرچه نزديكترين امور به انسان باشند مانند ثروت و فرزند، جلوگيرى گردد، تا فكر و زندگى و وقت انسان، آلوده به تباهى نشده، و انرژى انسان در امور باطل به مصرف نرسد. در حديثى آمده: «روزى امام صادق (ع) قصه گويان ياوه گو را لعنت كرد، و آنها را مايه دروغ و ننگ براى اسلام خواند.»(17) تعبير آن حضرت در اين حديث به «لعنهم‏الله؛ خدا آنها را لعنت كند.» با نداى بسيار بلند و شفّاف، همچون آژير خطر، ما را از خطرناك بودن بيهودگى‏ها، و امور بى فايده‏اى كه عمر و وقت عزيز انسان را به هدر مى‏دهند، هشدار داده، تا بلكه با اراده‏اى محكم نه تنها تسليم امور بيهوده نشويم، بلكه با آن به نبرد برخيزيم، تا نه عامل آن باشيم، و نه شنونده آن.
قرآن در تمجيد امامان و اولياء خدا كه از گوهر گرانبهاى وقت استفاده كرده، و آن را در راه لغو و بيهوده تلف نمى‏كنند، چنين تعبير كرده مى‏فرمايد: «رجالٌ لا تلهيهم تجارةٌ و لا بيعٌ عن ذكرالله و اقام الصلاة و ايتاء الزّكاة؛(18) آنها راد مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد، آنها را از ياد خدا و برپا دارى نماز و اداى زكات، غافل و سرگرم نسازد.»
اين آيه دلالت دارد كه سرگرمى‏هاى باطل عامل دورى از ارزش هايى مانند نماز و زكات شده، و انسان را از عوامل تكامل، و زيورهاى انسانيت محروم مى‏سازد. و حجابى بر سر راه كمالات خواهد شد، پس اگر مى‏خواهيم به سعادت ابدى برسيم، بايد حتماً از امور باطل پرهيز نماييم. روايت شده دلقكى در عصر امام سجاد(ع) در مدينه مى‏زيست كه مردم را مى‏خندانيد، گاه اشاره به امام سجاد (ع) مى‏كرد و به مردم مى‏گفت: اين مرد مرا خسته كرد، هر چه توان داشتم به كار بسته ولى نتوانستم اين مرد را بخندانم، حتى روزى آن حضرت عبور مى‏كرد، آن دلقك از پشت سر او حركت نمود، و در مسير راه عباى آن حضرت را از دوشش گرفت، امام (ع) به او اعتنا نكرد، همراهان آن حضرت او را دنبال كرده و عبا را از او گرفتند، و بر دوش امام (ع) افكندند. امام سجاد (ع) پرسيد: اين شخص چه كسى بود؟ عرض كردند دلقكى از اهالى مدينه بود كه (با حركات و گفتار بيهوده خود) مردم را مى‏خنداند. امام(ع) فرمود: به او بگوييد: «ان لله يوماً يخسر فيه المبطلون ؛(19) خداوند داراى روزى است كه در آن روز (يعنى قيامت) بيهوده كاران زيان مى‏بينند.»(20)
نيز در فرازى از دعاى امام سجاد (ع) در اين راستا آمده: «و عمّرنى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعاً للشّيطان فاقبضنى اليك ؛(21) خدايا تا هنگامى كه عمرم در راه انجام فرمانت به كار رود به من عمر بده، و اگر عمرم چراگاه شيطان گشت مرا بميران.»
اين سخن عميق هشدارى جدى است كه براى عمر و وقتمان فوق العاده ارزش قايل شويم و آن را قدر بدانيم. و اگر خداى نكرده وقت ما در راه لغو و بيهوده و خلاف صرف گردد، مرگ بهتر از زندگى است. مبارزه قرآن و اسلام با غيبت كردن
غيبت كردن از گناهان كبيره است كه در قرآن و گفتار پيامبر(ص)و امامان (ع) با تأكيد و شدّت، از آن نهى شده است، غيبت يك نوع اشاعه عيب‏ها و زشتى‏ها است كه در قرآن براى اشاعه كننده، وعده عذاب دردناك دنيا و آخرت داده شده آنجا كه مى‏خوانيم: «انّ الذين يحبّون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذابٌ اليم فى الدنيا و الآخرة؛(22) كسانى كه دوست دارند زشتى‏ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است.»
و در مورد ديگر مى‏خوانيم: «ولا يغتب بعضكم بعضاً ايحبّ احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتاً فكر هتموه؛(23) و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد، به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد.» در اين آيه با صراحت از گناه غيبت نهى شده، سپس با تشبيه به نكته هايى اشاره شده است، توضيح آن نكته‏ها اين كه فرد غائب به مرده تشبيه شده كه قدرت دفاع از خود ندارد، و هجوم به كسى كه بر اثر عدم حضور، قدرت دفاع ندارد، يك نوع ناجوان مردى زشتى است، از طرفى خوردن گوشت مرده منشأ انواع بيمارى‏هاى جسمى و روحى است، غيبت نيز منشأ پيامدهاى زشت است. نكته ديگر اين كه غيبت كننده انسان ناتوانى است كه بر اثر عجز از رويارويى، در غياب به بدگويى مى‏پردازد، و انگهى همان گونه كه حيوان مردار خوار موجب نشر ميكرب‏هاى بيمارى زا مى‏گردد، غيبت كننده نيز عامل نشر زشتى‏ها مى‏شود. قرآن مجيد با ذكر اين تشبيه، وجدان انسان‏ها را در برابر اين گناه بزرگ تحريك كرده، تا بزرگى اين گناه را درك كنند، كه منشأ ناهنجارى‏هاى كمرشكن مى‏گردد. و در پايان آيه كه با سؤال (آيا هيچ يك از شما دوست دارد…) فطرت و انسانيت انسان را بر مى‏انگيزد، تا او از درون شرم كرده و با كنترل خود، موجب آن همه زشتى نشود. در آيه ديگر مى‏خوانيم: «ويلٌ لكل همزةٍ لمزه؛(24) و اى بر هر غيبت جوى مسخره كننده.»
اين آيه كه يك نوع تهديد كوبنده و هشدار دهنده است، عذاب سخت الهى را متوجه كسى مى‏كند كه با نيش زبان و اشارات دست و چشم و ابرو، در پشت سر يا پيش رو، مؤمن را آماج طعن و مسخره قرار مى‏دهد. به گفته بعضى هُمَزَه به معنى غيبت كننده، و لُمَزَه به معنى عيبجو است، و بعضى اولى را به معنى عيب جويى آشكار، و دومى را به معنى عيبجويى پنهان و با اشاره دانسته‏اند…
در روايات اسلامى در مورد زشتى گناه بزرگ غيبت كردن، بسيار سخن به ميان آمده، در اينجا نظر شما را به روايت زير جلب مى‏كنيم:
پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه ايمان به خدا و قيامت دارد، در مجلسى كه در آن از امام حق بدگويى مى‏گردد، يا مسلمانى غيبت مى‏شود نمى‏نشيند.»(25) نيز فرمود: «كسى كه غيبت مرد يا زن مسلمانى را كند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نمى‏كند، مگر اين كه غيبت شونده از او راضى گردد.»(26)
امام صادق (ع) فرمود: «الغيبة حرامٌ على كل مسلمٍ، و انّها لتأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب؛(27) غيبت كردن بر هر مسلمانى حرام است، و موجب نابودى حسنات و پاداش‏ها مى‏شود، آن گونه كه آتش هيزم را مى‏سوزاند و نابود مى‏كند.»
و از گفتار ژرف پيامبر(ص) است: «هيچ مجلسى با غيبت كردن آباد نمى‏شود، مگر اين كه از نظر دين ويران مى‏گردد، حال كه چنين است، گوش خود را از شنيدن غيبت پاك و كنترل كنيد، چرا كه گوينده و شنونده، هر دو در گناه غيبت شريك هستند.»(28) بنابراين با تمام وجود، از اعماق قلب و جان،بادعاى امام‏عصر(عج) همنوا شويم و به خدا عرض كنيم: «خدايا! گوش‏هاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.» پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. مكاسب شيخ انصارى، ص 41. 2. المحجة البيضاء، ج 5، ص 256. 3. وسائل الشيعه، ج 8 ،ص 602. 4. بحار الانوار، ج 75 ،ص‏261. 5. همان. 6. همان، ص‏262. 7. اقتباس از تفسير موضوعى پيام قرآن، ج 3، ص 110 و 111. 8. مانند آيات: 41 مائده، 62 مريم، 3 مؤمنون، 72 فرقان، 55قصص، 6 لقمان، 45 مدّثر، 35 نبأ، 224 شعراء. بحار، ج 72، ص 264. 9.سوره مؤمنون، آيه 3. 10. سوره قصص، آيه 55. 11. سوره مريم، آيه 62، نظير اين مطلب در سوره نبأ، آيه 35. 12. سوره لقمان، آيه 36. 13. اقتباس از تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 194 و 195. 14. فروع كافى، ج 7، ص 263، حديث 20. 15. بحار، ج 72، ص 264. 16. سوره منافقين، آيه 9. 17. بحار، ج 72، ص 264. 18. سوره نور، آيه 37. 19. چنانكه در آيه 78 غافر مى‏خوانيم «و خسر هنالك المبطلون ». 20. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 158. 21. صحيفه سجاديه، دعاى 20. 22. سوره نور، آيه 19. 23. سوره حجرات، آيه 12. 24. سوره همزه، آيه 1. 25. بحار، چاپ اسلاميه، ج 75، ص 264. 26. بحار، ج 75، ص 258، حديث 53. 27. جامع السعادات نراقى، ج 3، ص 305. 28. بحار، ج 75، ص 259، فرازى از حديث 53 – بايد توجه داشت، كه شنيدن غيبت نيز همانند غيبت كردن است، و در دعاى امام عصر(عج) كه اين مقاله در شرح فرازى از آن است، به شنيدن غيبت تكيه شده، و به ما آموخته كه به خدا عرض كنيم: گوش‏هايمان را از شنيدن غيبت، مسدود كنيم.