مافياى ويژه خوارى يا تروريست‏هاى عرصه اقتصاد

مبازره با مفاسد اقتصادى و تروريست‏هاى اين عرصه هر از چند گاه دستاويز دست اندركاران امور و مسئولين كشور قرار مى‏گيرد و مطبوعات و رسانه‏ها خوراك تبليغاتى و رسانه‏اى از آن مى‏سازند. ولى در عمل حركت جدّى و پيگيرى لازم صورت نمى‏پذيرد و مافياى اقتصادى و ويژه خواران مانند مارهاى سمى جابجا مى‏شوند و چهره عوض مى‏كنند و اقتصاد بيمار ما را دردمندتر از گذشته با مشكل روبرو مى‏سازند و با احتكار، يا انحصار و يا ويژه‏خوارى، حقوق عمومى را به چالش مى‏كشند و در نتيجه دود گرانيها و تورم به چشم اقشار آسيب‏پذير جامعه مى‏رود و فشار آن بر مردم بيشتر سنگينى مى‏كند كه كمترين بهره را بابيشترين تلاش از اين سفره گسترده دارند. حقيقت اين است كه در كشور ما هيچ نوع كاستى از نظر منابع و پول و مايحتاج عمومى وجود ندارد و درآمدهاى نفتى و صادراتى و سرمايه‏اى از هر زمان بهتر و بيشتر است و امكانات بالقوه و بالفعل در خزانه ملّى وجود دارد. در سالهاى اخير قيمت نفت در تاريخ كشورمان بى سابقه بوده و صادرات غير نفتى نيز رو به رشد فزونى دارد و صندوق ارزى و ريالى ما از هر زمان ديگر غنى‏تر و روبه افزايش است با اين حال تورّم و گرانى نيز با اين روند سير صعودى دارد و فقر و غنى عميق مى‏شود. مشكل كجاست كه با اين پشتوانه خداداد و منابع سرمايه‏اى نتوانسته‏ايم يك نظام اقتصادى پويا و عادلانه را پى ريزى كنيم و با حاكميت و نظارت بر اقتصاد و توليد و توزيع و مصرف، اين امكانات را به آحاد مردم و نقاط محروم بكشانيم و از اين منابع سرشار دورترين نقاط مرزى بهره گيرند و در
خانه‏ها سرسفره مردم (به مثل معروف) از اين سرمايه‏هاى ملى نوائى آورده شود و فاصله‏هاى طبقاتى از ميان برخيزد و فشار اقتصادى برگرده مردم كاهش يابد و اين در حالى است كه افراد يا باندهاى فساد مالى سرچشمه دارائى‏ها را به دست گرفته و با رباخوارى و بهره كشى و ويژه خوارى مى‏بلعند و به حلقوم حاشيه‏هاى خود سرازير مى‏كنند… . مشكل مديريت در اقتصاد
آسيب‏شناسى اقتصادى به ما نشان مى‏دهد كه مشكل اصلى تا كنون نبودن مديريت علمى و با نگرش اسلامى بر اقتصاد و نابسامان بودن بازار و توليد و توزيع روند تجارت و حاكميت بر سرمايه و پول و دارائيهاى ملى است به علاوه سوء استفاده‏ها و فرصت‏طلبى‏هاى مافياى پنهان و آشكار كه در فضاى كنونى و با استفاده از خلأ حاكميت جدى و عدم نظارت و پيگيرى و به تكاثر و انباشت ثروت سرگرمند و اين مفسدان مرئى و نامرئى آنچنان به راه‏هاى سوء استفاده واردند كه شيطان را درس مى‏دهند!و ما نشسته‏ايم و از مجازات خائنان به اموال عمومى و اعلام اسامى مفسدين اقتصادى حرف مى‏زنيم و مردم در عمل جز مورد بسيار ناچيزى از اين برخورد را نمى‏بينند، ديوان محاسبات كشور اسناد قطورى از تخلفات را در تفريغ بودجه سالهاى اخير ارائه مى‏دهد و تحقيقات اطلاعاتى و بانكى و قضائى از اختلاس و سوء استفاده مالى ارقامى از پرونده‏ها را گزارش مى‏كنند و چند روزى صداى آن در رسانه‏ها مى‏پيچد و مردم در انتظار محاكمه و مجازات مفسدان اقتصادى مى‏مانند و وسط راه رشته قطع مى‏شود و سرانجام نه نامى از مافياى سودپرست ديده مى‏شود و نه از بازگشت اموال به صاحبان اصلى آن يعنى مردم و اقشار محروم و بيت المال! مشكل كجاست؟ چرا يك عزم جدى وجود ندارد؟ چرا يك اراده استوار و پيگيرى مستمر ديده نمى‏شود؟ چنين به نظر مى‏رسد كه آنانكه دم از عدالت مى‏زنند و بايد عزم جدى در مبارزه با فساد و تبعيض داشته باشند هنوز آنگونه كه بايد طعم تلخ فقر و مشكل عائله‏مندى و ناكافى بودن حقوق و درآمدها را بدرستى لمس نكرده‏اند هرچند خود اهل تكاثر نيستند اما عمق مشكل جامعه را يا درك نكرده و يا كثرت مشاغل به آنان اجازه نمى‏دهد كه فكر و عمل را متمركز كنند و مبارزه با مفاسد را به جائى برسانند و با اينكه مقامات عاليه كشور به اين ضرورت پى برده‏اند و مى‏خواهند آن را به آخر برسانند اما وقتى كار به دستگاه‏هاى ذى ربط و زيرين مديريت مى‏رسد حربه‏ها كند مى‏شود و باب توجيه و تاويل و سفارشات گشوده مى‏گردد و بخشى از عوامل مافياى اقتصادى كه در دل دستگاه‏ها جا خوش كرده‏اند نمى‏گذارند كار مبارزه به نتيجه برسد چرا كه خود آنها يا شريك اند و يا خريدار مى‏شوند و يا اصولاً اعتقاد به عدالت ندارند و يا نفوذى اند و چهره عوض كرده و ژست خيرخواهى به خود مى‏گيرند و خريدار آبروى!اشخاصى مى‏شوند كه با كمال جسارت و جرئت به حقوق عمومى لطمه مى‏زنند و بى اعتمادى را در جامعه دامن مى‏زنند و يا احتمالاً عوامل ديگرى در كار است كه مبارزه با فساد به آخر نمى‏رسد و گاهى هم گزينشى عمل مى‏شود و برخى به دام مى‏افتند و برخى از دام مى‏گريزند، تمام احتمالات فوق قابل عمل است، اينست كه مبارزه با مفاسد راه به جائى نمى‏برد… در هرحال ساز و كار لازم، عزمى جدى و بازخواستى مسئولانه لازم است تا شعار مبارزه با تروريستهاى اقتصادى در گفتار نماند

كه موجب بى اعتمادى گردد و آخرين تيرها از تركش رها شود و هدف‏ها را نزند و دست خالى در اين عرصه بمانيم و همان آش و همان كاسه و گرد نوميدى به چهره مردم بنشيند.
ما اگر در صدد اجراى عدالتيم و مبارزه با فساد را جدّى مى‏دانيم بايد به سيره اميرالمؤمنين(ع) برگرديم كه پس از آنكه بر كرسى خلافت ظاهريه نشست و ديد كه ثروتهاى عمومى و بيت المال سراز خانه نخبگان سياسى و فاميلى در آورده و ميان فقر و غنا شكافى عميق پديد آمده، به تصفيه و پاكسازى پرداخت و فرمود: بخدا اگر اين ثروتها در قباله زنان هم رفته باشد آنرا بيرون كشيده و به بيت المال برمى گردانم.
هر چند برنامه انقلابى امير عدالت به جهت موانع موجود و عادات ويژه خوارى با بسيارى از دشواريها روبرو شد و جامعه آنروز به ويژه خواص و مرفهين كه سر در آخور بيت المال داشتند ظرفيت اين عدالت را نداشتند و جمعى از جاه‏طلبان و شيفته گان ثروت سربه طغيان برداشتند و تا ساماندهى جنگهاى خونين پيش رفتند و مردم را به زور و زر و تزوير خريدند و حكومت عدل على(ع) را با چالش بروبرو كردند كه تاريخ اسفبار آن پيش روى گشوده است، اما با اينهمه مشكلات و موانع يك چيز ماند وآن سيره علوى بود در اجراى عدالت، عدالتى كه حتى فرزندان و برادران و خاندان آن جضرت از آن مستثنى نشدند. بعبارت ديگر گرچه جامعه آنروز عدل امام را برنتابيد و على (ع) در محراب عبادت شهيد عدل خود شد اما فرهنگ عدالتخواهى و معيار عدالت گسترى و طرد فساد و تبعيض باقى ماند تا پس از چهارده قرن دانشمندان و نويسندگان غير مسلمان على(ع) را ميزان حق و باطل بدانند و نداى عدالت انسانيت بنامند و از اسطوره عدالت خواهى و قاطعيت آن حضرت كتابها و مقاله‏ها بنويسند، تا در جهان غربت عدالت روزنه‏اى به بهشت عدالت خواهى باز باشد كه عدالت نمرده و هرچند اجراى آن دشوار است اما مرد عدالت را از اين دشواريها هراس نيست. «و لايخافون فى الله لومة لائم» و اين درسى باشد براى پيروان آن حضرت كه كمرها را محكم ببندند و بيش از اين تبعيض و فساد را تحمل نكنند. اسلام و مفاسد اقتصادى
تمدن اسلامى گونه هائى از قوانين اقتصادى را ترسيم مى‏كند، چه از نظر منابع ثروت و كسب درآمد و چه از نظر قوانين و شرايع حاكم بر كسب و تجارت و توليد و چه از نظر مصرف اموال و در عين حال به عواقب نامطلوب و بازتاب فردى و اجتماعى و دنيوى و اخروى مفاسد اقتصادى هشدار مى‏دهد.موضوعاتى چون اكل مال به باطل رشوه، رباخوارى، غش در معاملات و اسراف و تبذير، تكاثرو حرامخوارى، ثروت اندوزى و مال پرستى و آثار زيانبار آن در قرآن آمده و مورد نهى و تحذير و توبيخ قرار گرفته است. به عنوان مثال به چند آيه مى‏نگريم:
1- «و لا تأكلوا اموالكم بينكم بالمال و تدلوا بها الى الحكّام لتأكلوافريقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»، سوره بقره، آيه 188.
اموال يكديگر را به باطل و به شيوه نامشروع نخوريد و به عنوان رشوه به حاكمان ندهيد تا بدانوسيله بخشى از اموال مردم به گناه و حرام نخوريد در حاليكه خود مى‏دانيد چه مى‏كنيد.
آيه كريمه مردم را مكلف ساخته تا از حرامخوارى و شيوه‏هاى نامشروع در كسب مال بپرهيزند و بطور خاص از رشوه دادن به قضات به منظور جلب رأى آنها به نفع خود برحذر داشته است. مى‏دانيم كه يكى از مجارى حرامخوارى و عامل مفاسد اقتصادى دستگاه قضائى ناصالح است كه آيه كريمه نيز بدان اشاره دارد. چه آراء ناحقى كه در محاكم به دست قضات صادر مى‏شود و چه رشوه‏ها و بقول امروز زيرميزى‏ها كه به برخى از آنان داده مى‏شود و با بست و بند و پول و پارتى حقوق مظلومان پايمال گردد. كار بجائى رسيده كه ارباب رجوع اميدوار نيستند كه بدون پول و پارتى به حق خود برسند. البته قضات ديندار و با وجدانى هم پيدا مى‏شوندكه خدا را در نظر بگيرند كه اينها انگشت شمارند و مع الاوسف جوّ حاكم بردستگاه قضائى نااميد كننده است و نگارنده اين مقال موارد بسيارى را از آنچه مى‏گويد مشاهده كرده و از اينكه به نفع مظلومى وارد شود و با مسئولى صحبت كند نااميد شده است. چه اموالى كه به ناحق مصادره شده و به حلقوم دستگاه‏هاى دولتى يا برخى نهادهاى امدادى و يا اشخاص، سرازير شده و صاحب مال فريادش به جائى نرسيده كه با چه دليلى محصول عمر او به صورت ساختمان يا زمين زراعتى از او گرفته شده است؟! و چه مافياهاى پول و زمين خورانى كه با سند سازى و رشوه و نيرنگ صاحب ميلياردها شده و خدا مى‏داند كى و كجا و چگونه به اين موارد رسيدگى خواهد شد؟!و سرنوشت مفسدان اقتصادى كه پرونده‏هاى قطورشان روى ميز دادسراها و دادگاه‏ها مانده است، بالاخره به كجا ختم خواهد شد. آيا رسيدگى به اين پرونده‏ها چند ماه يا چند سال وقت مى‏خواهد؟ و آيا وعده‏هائى كه مسئولان داده و مى‏دهند كه مفسدان اقتصادى را كه برخى دستگاه‏هاى دولتى و قضائى نيز آتش بيارآنند، معرفى خواهند كرد و به كيفر خواهند رساند، بالاخره عملى مى‏شود؟!
2- «و آتوا اليتامى اموالهم و لاتتبدّلوا الخبيث بالطيّب و لا تأكلوا اموالهم الى اموالكم انّه كان حوباً كبيرا»، سوره نساء،آيه 2.
اموال يتيمان را به آنها بازگردانيد و مال پليد و حرام را به مال پاكيزه و حلال تبديل نكنيد و اموال آنها را با اموال خود نياميزيد و بخوريد كه اين گناهى بزرگ است.
3- «الذين يأكلون اموال اليتامى ظلماً انّما يأكلون فى بطونهم ناراً و سيصلون سعيرا»، سوره نساء، آيه 10.
آنانكه اموال يتيمان را به ستم مى‏خورند همانا آتش را در شكمهايشان جاى مى‏دهند و به زودى به آتش دوزخ در خواهد آمد.
4- «يا ايها الذين آمنوا انّ كثيراً من الاحبار و الرهبان ليأكلون اموال الناس بالباطل و يصدّون عن سبيل الله و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها فى سبيل الله فبشّرهم بعذاب اليم…»
اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد، (بدانيد) كه بسيارى از روحانيون و راهبان اهل كتاب (تورات و انجيل) اموال مردم را به باطل مى‏خورند و بدينوسيله مانع بر سرراه خدا مى‏شوند، آنانكه از طلا ونقره گنجينه مى‏سازند و آنرا در راه خدا انفاق نمى‏كنند به عذاب دردناك بشارت ده.
در اين آيه كريمه به نكاتى مى‏توان دست يافت:
افرادى هستند از بيرون آئين مسيحى و يهودى به نام دين و در كسوت روحانيان كه به مال پرستى آلوده مى‏شوند و مطامع دنيوى آنان را مى‏فريبد و دين خدا دستمايه دنيا گرفته و آخرت را به مال و جاه مى‏فروشند كه مورد نكوهش اند. بديهى است كه يهودى يا مسيحى بودن در تقبيح عملكرد اينان دخالتى ندارد و هر آنكس كه به نام دين در چنين وضعى باشد مورد نكوهش و مستوجب عذاب است هر چند در آئين اسلام باشد، چه دين فروشانى بودند در دربار خلافت‏هاى جور و وعاظ السلاطين و قضات وابسته كه به نفع غاصبان و جنايتكاران فتوى مى‏دادند و حق را كتمان مى‏كردند و آيات قرآن را به مذاق تبهكاران تفسير مى‏نمودند تا از دنياى آنها برخوردار شوند و كاسه ليس سفره‏هاى رنگين آنان باشند و در هر زمان امكان دارد چنين افرادى وجود داشته باشند كه بى ترديد نكوهش قرآن متوجه آنان نيز خواهد بود اينها دين را ملعبه دنيا ساخته و علاوه بر فساد مالى فسادى فرهنگى و اعتقادى و دينى را باعث مى‏شوند كه خطر آن بيش از مفاسد مالى است.
بنابراين مفاسد اقتصادى مفاسد دينى و ايمانى و اعتقادى را نيز در پى دارد كه نبايد از آن غفلت ورزيد. قسمت پايانى آيه و ادامه آن در آيه بعدى از ثروت اندوزى و گنجينه داران ثروت كه حقوق مردم آن را نمى‏دهند سخن گفته و عقوبت سخت آخرت را نويد مى‏دهد. و بدين ترتيب تكاثر ثروت اندوزى از طريق نامشروع منشأ فساد دين و عذاب آخرت است و هرگز نمى‏تواند منشأ خير براى جامعه باشد.
گاهى مى‏بينيم كه برخى از مسئولان، مبارزه با مفاسد را عامل فرار سرمايه‏ها مى‏دانند و از طرح مبارزه با فساد اقتصادى اظهار نگرانى مى‏كنند در حالى كه آيات قرآنى به گونه ديگر سخن مى‏گويد. آنچه مسلم است هرگز با ثروتهاى نامشروع نمى‏توان به صلاح اجتماع كارى كرد. آنانكه ثروتهاى خود را به دلار تبديل مى‏كنند و در بانكهاى خارج انباشته مى‏كنند غارتگرانى هستند كه حاضر نيستند ثروت خود را در خدمت به مردم مسلمان و كشور خود بكار گيرند، نه آن ثروتها را از طريق مشروع بدست آورده و نه اين ثروتها خيرى براى مردم دارد.
آرى دولت بايد از سرمايه گزارى سالم حمايت كند و فضائى در امنيت اقتصادى در كشور فراهم شود تا آنانكه عشق به خدمت همنوعان خود دارند در آبادانى كشور و ايجاد كار و اشتغال راغب شوند و تسهيلات و خدمات و امكانات رونق صنعت و كشاورزى و اشتغال را در اختيار آنها قرار دهند. اين امنيت سرمايه گذارى و اقتصادى است كه مع الاوسف هميشه سرمايه گزارى بخش خصوصى با مشكل روبرو بوده و دولت حمايت‏هاى لازم را نكرده و از اين بابت وزارتخانه‏ها و بانكها و نهادهاى خدمت رسانى در جهت توليد و اشتغال مسئوليت دارند مشوّق سرمايه گزارى باشند نه مانع و مشكل تراشى كنند و زمينه فرار سرمايه‏ها را فراهم سازند. مسئولان بايد ضمن مبارزه با مفاسد اقتصادى بخش خصوصى را يارى دهند كه ثروتها به خارج كشور فرار نكندو كارها معوّق نماند. ادامه دارد
پاورقي ها: