ورود به دنياى كودكان و نوجوانان را از معصومين(ع) بياموزيم اسماعيل نسّاجى زواره دوران كودكى و نوجوانى بهترين زمان براى تربيت و پايهگذارى زندگى سالم و سعادتمندانه فرزندان است، لذا اين دوره از گذشته مورد توجه روان شناسان و صاحب نظران بوده، به طورى كه هر روز تحقيقات دامنهدار و عميقى پيرامون روانشناسى كودك و نوجوان صورت مىگيرد. انبوه نتايج علمى كه امروزيان بدان دست يافتهاند، در سايه استعداد از تجربيّات گذشتگان و استفاده از فناورىهاى جديد تحقّق يافته است، با اين حال پيوسته طرحها و نظريات جديدى درباره تربيت، تغذيه، عادتها و رفتارىهاى كودكان و نوجوانان به دست مىآيد كه گاه به طور كامل ناقض نظريّات گذشته است، اما در قرنها پيش كه هيچ يك از اين زمينهها و امكانات پژوهشى وجود نداشته است، از سوى پيشوايان معصوم(ع) رفتارها وگفتارهايى در برخورد با كودكان و نوجوانان مشاهده شده است كه محقّقان امروزى در ژرفاى آن درماندهاند، به طورى كه ره يافتهاى جديد علم روانشناسى بر همه آنها مهر تأييد زده است. لزوم رعايت محبّت براى ايجاد يك ارتباط عميق و ريشهدار نخست بايد توجه فزرند را به خود جلب كرد، به گونهاى كه براى او اين اطمينان قلبى حاصل شود كه اوامر، نواهى، پندها و موعظههاى پدر و مادر از سرخيرخواهى است. حصول چنين هدفى با محبّت امكانپذير است. نبىّ مكرم اسلام(ص) مىفرمود: «كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنها مهربان باشيد.»(1) روش آن حضرت در خانواده اين گونه بود كه هر روز صبح دست محبت بر سر فرزندان خود مىكشيد.(2) حضرت محمد(ص) در سيره تربيتى خود خاطر نشان نموده است همان طورى كه كودك به آب، غذا و هوا احتياج دارد، به محبّت و نوازش هم محتاج است، وى كودكان را مىبوسيد، در آغوش مىگرفت و نوازش مىكرد. نقل مىشود كه روزى مردى نزد پيامبر خدا(ص) آمد و گفت: من ده فرزند دارم كه تاكنون هيچ يك از آنها را نبوسيدهام. همين كه او از نزد رسول خدا(ص) دور شد، آن حضرت فرمود: اين مرد از نظر من از دوزخيان است.(3) البته آن حضرت در سيره تربيتى خويش والدين را از زيادهروى در محبت و نوازش نهى مىكند، زيرا معتقد است طفلى كه در حد متعادل از مهر و محبّت پدر و مادر بهره ببرد و از چشمه گواراى محبّت سيراب شود، روحى شاد و روانى با نشاط دارد، بنابراين در باطن خود احساس مهر و محبّت نمىكند و گرفتار عقدههاى درونى نيست، لذا در درون او گلهاى فضايل اخلاقى به آسانى شكفته مىشود و اگر در زندگى با موانعى مواجه نگردد، بشرى با فضيلت، انسان دوست و خدمتگزار خواهد شد. همبازى شدن با فرزندان يكى از راههاى پرورش شخصيّت فرزندان، شركت بزرگ سالان در بازىهاى آنهاست. هم بازى شدن با كودك، روح و روانش را سرشار از مسرّت و شادى مىكند و اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمند بودن در وى تقويت مىگردد. مطالعه در سيره عملى پيشوايان معصوم(ع) نشان مىدهد كه آن بزرگواران توجه خاصّى به هم بازى شدن با كودكان داشتند. امام على(ع) مىفرمايد: «كسى كه كودكى دارد بايد خود را به كودكى بزند.»(4) مرحوم علّامه مجلسى(ره) در ضمن نقل روايتى مىنويسد: پيامبر اكرم(ص) هر روز با نوهاش امام حسين(ع) بازى مىكرد. روزى آن قدر با او بازى كرد كه عايشه به اعتراض گفت: چه قدر با او بازى مىكنى؟ حضرت فرمود: واى بر تو! چه طور او را دوست نداشته باشم در حالى كه او ميوه دل و نور چشم من است.(5) راز هم بازى شدن پيامبر(ص) با كودكان اين بود كه ايشان معتقد بودند كه بچّههاى خردسال مفهوم زندگى و زنده بودن را به بازى مىشناسند، لذا هميشه مىفرمود: «بگذار فرزندت تا هفت سال بازى كند.»(6) اين سفارش حكايت از آن دارد كه حضرت بازى را نوعى ابزار سرگرمى و اتلاف عمر نمىدانست. هفت سال اول زندگى، دوره شناخت جهان پيرامون خود است. كودكان در اين دوره با جهان و پديدههاى اطراف خود بازى مىكنند و ياد مىگيرند كه چگونه با اين پديدهها برخورد كنند، در همين دوره است كه در پى بازى، حسّ بينايى و لامسه آنها بهتر به كار گرفته مىشود، ذهنشان قدرت ابتكار و روحشان اعتماد به نفس مىيابد. تقويت مبانى اعتقادى فرزند يادگيرى از مهمترين فرآيندهاى تربيتى است كه از سنين كودكى شروع مىشود و به تدريج با بالا رفتن سن، استعدادها بيشتر شكوفا مىشود. كودك به دليل وجود «حسّ تقليد» تلاش مىكند تا رفتارى را همسان با والدين خود بازسازى كند. اين حس مىتواند كمك زيادى به او در يادگيرى كند. والدين بايد از اين حسّ قوى به سود فرزند خود بهرهبردارى كنند و با آموزشهاى ابتدايى كم كم زمينههاى آشنايى با تعاليم دينى و مبانى عقيدتى را در او به وجود آورند. امام جعفر صادق(ع) در اين زمينه مىفرمايد: هنگامى كه كودك به سه سالگى رسيد، «لااله الّا اللّه» را به او بياموزيد و او را رها كنيد. وقتى هفت ماه ديگر گذشت «محمد رسول اللّه» را به او آموزش دهيد سپس او را رها كنيد تا چهار ساله شود. آن گاه «صلوات فرستادن» را به او بياموزيد. در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را ياد بدهيد و قبله را به او نشان دهيد و بگوييد سجده كند. آن گاه او را تا سن شش سالگى به حال خود رها كنيد و فقط پيش روى او نماز بخوانيد و ركوع و سجود را يادش دهيد تا هفت سالش تمام شود. وقتى سن هفت سالگى را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعليم دهيد و به او بگوييد كه نماز بخواند وقتى نه ساله شد، وضو گرفتن و نمازخواندن را خوب آموخته است.(7) نظارت مستمر در آموزش يكى از آسيبهاى تربيت دينى در خانوادهها، اكتفا كردن به روش سطحى و زودگذر است، در حالى كه براى موفقيت در اين مسير لازم است تربيت تا آن جا استمرار يابد كه در ذهن و ضمير فرزند جاى گيرد. تكرار و استمرار سبب يادگيرى درست، سرعت عمل و كسب مهارت در هر زمينهاى مىشود. تحقيقات نشان داده است كه روش تمرين و تكرار در يادگيرى مطالب و مفاهيم تأثير دارد و براى تقويت و ايجاد رفتارى ثابت و عادتى استوار در كودك بايد از مجراى «تكرار» وارد شد. عدم استمرار در تربيت دينى، تلاشها را در اين عرصه عقيم مىسازد. پيشوايان معصوم(ع) روش غير مستمر را نمىپسنديدند، مثلاً آنان در مورد قرائت قرآن به فرزندان خود به آموزش اكتفا نمىكردند، بلكه افزون بر آن با تشويق آنان را وادار مىكردند تا با قرآن انس بگيرند و به آن عادت كنند. امام صادق(ع) مىفرمايد: «پدرم ما را جمع مىكرد و از ما مىخواست تا طلوع آفتاب ذكر بگوييم، هر كسى را كه توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هر كس را كه نمىتوانست به گفتن ذكر امر مىكرد.»(8) پيامبر گرامى اسلام(ص) بزرگ مربى مكتب اسلام در زمينه آموزش نماز و تكرار آن براى نوه گرامىاش حضرت امام حسين(ع) چنين رفتارى داشت. نقل مىشود:روزى پيامبر(ص) قصد خواندن نماز داشت و امام حسين(ع) در كنار جدّ بزرگوارش در صدد همراهى با آن حضرت بود. پيامبر(ص) تكبير گفت و امام حسين(ع) نتوانست آن را تكرار كند. پيامبر(ص) تكبير دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم را گفت، در نهايت براى هفتمين بار، تكبير امام حسين(ع) صحيح ادا شد و نماز آغاز گرديد.(9) اين شيوه رفتار پيامبر(ص) مىتواند الگوى خوبى براى والدين و مربيّان باشد. آنان بايد همانند رسول خدا(ص) مراحل رشد كودك را در نظر گرفته و سعى كنند با صبر و حوصله به نيازهاى فطرى كودكشان پاسخ دهند. پرهيز از انتقاد و سختگيرى براى دستيابى به تربيت دينى كودكان و نوجوانان نبايد آنان را در معرض انتقاد و ايرادهاى فراوان قرار داد و آنان رابه صورت منفى با مذهب و ارزشها آشنا كرد. شخصيّت مذهبى كودك زمانى شكل مىگيرد كه متناسب با خواستهها، روحيّات و كششهاى درونى او رفتار شود و آن در صورتى است كه انگيزههاى مذهبى به همراه اميد و احساس مثبت به او منتقل شود، نه با سختگيرى و انتقاد، زيرا انتقاد زياد، فرزند را به سركشى وا مىدارد و تذكّر فراوان موجب پيدايش لجاجت و مقاومت مىشود. امام على(ع) مىفرمايد: «الافراط فى الملامة يسبّ نيران اللّجاج؛(10) زياده روى در ملامت، آتش لجاجت را شعلهور مىكند.» انتظار از فرزندان در حدّ توان كودك و نوجوان داراى توانايى محدود و قادر بر انجام كارهاى سنگين و مشقّتآور نيست. توقّعات بىجا از فرزندان علاوه بر اين كه در آنها عقده روانى ايجاد مىكند، خداى نخواسته موجب مىشود كه كودك يا نوجوان راهها و حيلههايى براى فرار خود پيدا كند. و به دروغ متوسّل شود.(11) از مسائل مهم در پرورش مذهبى كودكان و نوجوانان اين است كه والدين آنها را از افراط و تفريط در عبادت و فعّاليتهاى مذهبى دور بدارند و هيچ گاه آنان را به عبادت زياد مجبور نسازند. امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى كه جوان بودم و در عبادت بسيار مىكوشيدم، پدرم به من فرمود: كمتر از اين اندازه عبادت كن، زيرا هنگامى كه خداوند بندهاى را دوست بدارد با عبادت كم نيز از او راضى مىشود.»(12) هم چنين نبى مكرّم اسلام(ص) فرمود: «رحم اللّه من اعان ولده على برّه.قال: قلت كيف يعينه على برّه؟ قال يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره و لا يرهقه و لا يخرق به؛(13) خداوند رحمت كند كسى را كه در نيكى و نيكوكارى به فرزند خويش كمك كند. يكى از اصحاب سؤال كرد يا رسول اللّه! چگونه فرزند خود را در نيكى و نيكوكارى يارى نماييم؟ آن حضرت در جواب چهار دستور تربيتى بيان فرمود: آن چه را فرزند در قوّه و قدرت داشته و انجام دهد قبول كنيد، آن چه را كه انجامش براى كودك طاقت فرسا و سنگين است از او نخواهيد، آن چه انجامش كودك را به طغيان و دروغ وادار مىسازد از او نخواهيد و در برابر فرزند مرتكب اعمال احمقانه نشويد.» تأكيد بر نكات مثبت تأكيد بر نكات مثبت فرزندان، احساس عزّت نفس را در آنان بر مىانگيزاند. در سيره پيشوايان معصوم(ع) تأكيد زيادى روى اين مسئله، يعنى توجه مثبت به فرزندان و ايجاد يك فضاى ذهنى سرشار از خوش بينى شده است. حضرت على(ع) در اين زمينه بر ضرورت برجسته سازى نكات و ويژگىهاى مثبت افراد به طور عام تأكيد نموده و مىفرمايد: «انّ كثرة الذّكر لحسن افعالهم تهزّ الشجاع و تحرّض النّاكل؛(14) يادآورى نقاط مثبت و كارهاى خوب افراد، موجب تحرّك اشخاص شجاع و برانگيختن افراد دل سرد و مسامحه كار به رفتار مثبت خواهد شد.» رعايت اعتدال تبعيض و بىعدالتى در رفتار والدين تلاشهايشان را بىحاصل مىسازد. بعضى از والدين فرزند كوچكتر يا مريض و يا آن كه در سفر و دور از چشم است را بيشتر دوست دارند. اگر چنين باشد مسير تربيت آنان به بىراهه مىرود. مردى با دو فرزند خود به محضر رسول خدا(ص) شرفياب شد و يكى از فرزندان خود را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنا كرد. پيامبر(ص) وقتى اين رفتار نادرست را مشاهده كرد، به او فرمود: چرا با فرزندان خود به طور مساوى رفتار نمىكنى؟ و نيز فرمود: بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد همان طورى كه مايليد فرزندان بين شما به عدالت رفتار كنند.(15) پدر و مادرانى كه در اعمال علاقه و محبّت نسبت به فرزندان عدالت را مراعات نمىنمايند، عملاً آنان را تحقير كرده و به شخصيّت آنها اهانت نمودهاند. اين قبيل پدران و مادران با رفتار نادرست خود به طور غير مستقيم به كودكان مىفهمانند كه تنها برادر يا خواهر شما شايسته اين همه احترام و محبّت است و در شما آن لياقت و شايستگى نيست. بدون ترديد اين رفتار غير عادلانه نتايج نامطلوبى در بر دارد. فرزندى كه خود را تحقير شده ببيند و احساس كند كه مورد اعتنا و توجه پدر و مادر نيست، عقدهاى خواهد شد و نسبت به برادر و خواهر خود كه مورد توجه بيشترى است، كينه پيدا مىكند و چه بسا ممكن است در خفا و پنهانى به او آزار و اذيّت برساند تا بدين وسيله عقده دل را خالى كند. مولاى متقيّان حضرت على(ع) مىفرمايد: «دواى درد و عقده انسان حسود چيزى جز سلب نعمت از فرد مورد حسادت نيست.»(16) تقدير و تشويق تشويق، استعدادهاى نهفته در نهاد آدمى را از قوّه به فعليّت مىرساند و نيروى خلّاقيّت را در نهاد او شكوفا مىسازد. تقدير از فرزندان و تشويق آنان به خاطر كارهاى پسنديدهاى كه انجام ميدهند، در تقويت اعتماد به نفس و روحيه خودباورى و در نتيجه عزّت نفس آنان تأثير به سزايى دارد. اگر فرزند پس از انجام عملى مورد تحسين قرار گيرد، شيرينى تشويق در خاطره او باقى خواهد ماند و انگيزه او را در تكرار آن عمل قوىتر خواهد ساخت. روزى امام حسن مجتبى(ع) كودكى را ديد كه نان خشكى در دست داشت، لقمهاى از آن را مىخورد و لقمه ديگر را به سگى كه در آن جا بود، مىداد. آن كودك فرزند يكى از بردگان بود. امام از او پرسيد: پسرجان! چرا چنين مىكنى؟ كودك جواب داد:من از خداى خود شرم دارم كه غذا بخورم و حيوانى گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زيباى او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانى به او عطا كنند. سپس وى را از اربابش خريد و آزاد نمود.(17) ايجاد سؤال در ذهن فرزندان يكى از مؤثّرترين روشهاى آموزشى اين است كه ذهن فراگير بر تفكّر، تجربه، سؤال و كشف متمركز شود و اين فرايند از طريق طرح سؤالات مختلف و فرصت دادن به فراگير براى يافتن پاسخ امكانپذير است. اعتقاد علم روانشناسى بر اين اصل است كه در فرايند ياد دهى، وظيفه مربى خارج كردن ذهن فراگير از حالت تعادل است و در واقع لازمه پيشرفت، خارج شدن از سازگارىهاى قبلى و تعادلهاى پيشين و ورود به سازگارىها و تعادلهاى جديد است. لذا اصل «تعادلجويى» كه پياژه آن را به عنوان كليد تحوّل روانى بشر قلمداد مىكند، حاكى از آن است كه لازمه پيش روى به مراحل بالاتر رشد، تعادل جويى پى در پى است كه به دنبال برهم خوردن تعادلهاى مراحل قبلى حاصل مىشود. پياژه معتقد است كه انسان به سبب نقصان حركت مىكند تا خودش را كامل كند.(18) فراز ذيل از نيايش امام كاظم(ع) مؤيّد همين مطلب است كه مىفرمايد: «اللّهم لاتخرجنى من التّقصير ولاتجعلنى من المعارين؛(19) خدايا! مرا از حالت احساس نقصان و كمبود خارج مكن و دين مرا عاريهاى قرار مده.»زيرا غفلت از نقصان و احساس كمبود، انگيزه حركت و فعاليّت را از انسان سلب مىكند و پرسش باعث مىشود كه كودك و نوجوان و حتّى بزرگ سال به نقصان خود پى برده و براى تكميل آن حركت كند، چون دين دارى و گرايش به دين يك امر درونى و قلبى است و بايد به وسيله خود فرد كشف شود و آموزش هر اندازه كه بيرونى باشد، ناپايدار خواهد بود. پىنوشتها: – 1. وسايل الشيعه، حرّ عاملى، ج 5، ص 126. 2. بحارالانوار، مجلسى، ج 23، ص 114. 3. مأخذ قبل، ج 15، ص 202. 4. همان، ج 5، ص 126. 5. بحارالانوار، ج 44، ص 260. 6. اصول كافى، كلينى، ج 2، ص 94. 7. وسايل الشيعه، ج 15، ص 193. 8. فروع كافى، كلينى، ج 2، ص 498. 9. بحارالانوار، ج 43، ص 307. 10. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص 489. 11. تربيت فرزندان سالم و با نشاط، محسن غرويان، ص 43. 12. بحارالانوار، ج 47، ص 55. 13. همان، ج 23، ص 114. 14. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 574. 15. مأخذ قبل، ج 23، ص 113. 16. ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، ج2، ص 423. 17. البداية و النهاية، ابن كثير دمشقى، ج 8، ص 38. 18. نقش خانواده در پرورش مذهبى فرزندان، سيد حسين عليا نسب، همايش تقويت نظام خانواده و آسيبشناسى آن، سال 1386، ج 1، ص48-47. 19. اصول كافى، ج 2، ص 37.