مافياى ويژه خوارى يا تروريست‏هاى عرصه اقتصاد

قسمت دوم‏
در بخش نخستين مقال به عملكرد مافياى ويژه خوارى اين ويروس‏هاى مزمن در اقتصاد و بيمار ما اشارتى داشتيم و از نابسامانى مديريت‏هاى اقتصادى و بازبودن ورودى اين عرصه براى نفوذيها و موريانه‏ها كه با شگردها و شاهكارهاى پيچيده از اين فضاى باز سوء استفاده كرده و مى‏كنند، كلمه‏اى چند نگاشتيم. اكنون به چند مورد از اين ويژه‏خوارى‏ها كه هنوز هم كار گردانها و حاميان آنها براى مردم شناخته نيستند، و مردم انتظار دارند پرده از چهره‏هاى آنان برداشته شود – مى‏پردازيم و سپس به بحث ثروت و ثروت اندوزى از ديدگاه اسلام و فاصله‏اى كه ما با آن داريم، خواهيم پرداخت. سوء استفاده در قراردادها
1- در گزارش تفريغ بودجه ديوان محاسبات كشور از شش ميليارد دلار فروش نفت سخن به ميان آمده كه نه به خزانه رفته و نه در اختيار بانك مركزى قرار گرفته است بنابر اين گزارش متهم رديف اول اين پرونده به خارج از كشور گريخته است.

2- همچنين گزارش ديوان محاسبات در قرار داد صدور گاز به شارجه (معروف به قرارداد كرسنت) 21 ميليارد دلار تخلف صورت گرفته كه ديوان محاسبات جلو آن را گرفته است. قيمت گاز در اين قرارداد ارزانترين پايه در جهان محاسبه شده يعنى براى هر يك هزار متر مكعب 7/5 دلار و براى هفت سال محاسبه شده در حاليكه بهاى گاز فروخته شده به تركيه هر هزار متر مكعب 84 دلار محاسبه شده است! واقعاً چه كسانى و با چه قيمتى حاضر شده‏اند سرمايه كشور را رايگان تا مرز 21 ميليارد دلار به جيب خارجى‏ها بريزند؟!
3- در گزارش ديگر آمده: بازرسان ويژه وزارت نفت پرونده متخلفان يك پروژه را كه صدها ميليون دلار به كشور ضرر رسانده به قوه قضائيه ارسال كرده‏اند. اين پرونده مربوط به يك شركت داخلى توليد كننده لوله‏هاى گاز است كه با تبانى يكى از مديران وزارت نفت به رغم امضاى قراردادى به مبلغ 100 ميليون دلار از تحويل توليدات خود سرپيچى كرده است. بازرسان ويژه اين وزارتخانه همچنين از ابطال مناقصه، جابجائى و عزل مديران و مسؤولان كميسيون‏هاى معاملات و در ليست سياه قرار دادن شركت‏هاى متخلف به عنوان تصميمات اين وزارتخانه خبر داده‏اند…

اينها گوشه‏هايى از تخلفات و سوء استفاده‏ها است كه طى ساليان اتفاق افتاده و جسته و گريخته از پرده بيرون افتاده است و چه بسيار مواردى كه سرنخ بدست نداده است. در زمينه‏هاى ديگر، غير مورد نفت و گاز چون عمليات بانكى موارد بسيارى است كه بخشى از آن از طريق رسانه‏ها به اطلاع مردم رسيده است از آقاى «ر» 8/28 درصد از سهام بانك پارسيان به مبلغ 293 ميليارد تومان از شركت ايران خودرو خريدارى كرده و بيش از دو برابر سهام مذكور يعنى 670 ميليارد تومان از اين بانك وام گرفته است و تعيين ميزان دريافتى وى از سيستم بانكى در دست بررسى است…»
اين يك نمونه از حرص جهنمى يك سرمايه دار در كشورى كه مى‏خواهد عدالت اجتماعى را مستقر كند!
سوء استفاده از منابع بانكى با ارقام ميلياردى و نجومى تنها در اين مورد بانك خصوصى نبوده و نيست و هر از چندگاه خبرهائى از اين دست را مردم مى‏شنوند يا در مطبوعات مى‏خوانند. اما جاى اين سؤال همچنان هست كه اين بانكها كه اينگونه سخاوتمندانه از وام نجومى به مافياهاى ثروت مى‏دهند چرا براى چندصد هزار تومان وام اشتغال يا ازدواج يك جوان مدتها سر مى‏دوانند! و از اينجا به آنجا پاس مى‏دهند؟! اين از يكسو، از سوى ديگر چرا اين متخلفان و مافياهاى اقتصادى در پيشگاه قانون بطور جدى مجازات نمى‏شوند و نامشان به صراحت اعلام نمى‏شود؟ جاى آن دارد ديوان محاسبات و بازرس‏ها كه بسيارى از اين پرونده‏ها را در زمينه‏هاى مختلف كشف مى‏كنند صريحاً اعلام و نتيجه اقدامات قانونى را به اطلاع مردم برسانند.. و به وجدان عمومى اعتماد و اطمينان بدهند كه نظام در مبارزه با مفاسد اقتصادى جدى است و با كسى شوخى ندارد. اما در زمينه نفت و گاز
نفت و گاز يك سرمايه ملى و متعلق به آحاد مردم است كه در باب انفال يا معادن مورد بحث قرار مى‏گيرد و دولت اسلامى به عنوان نماينده ملت بايد آن را مديريت كند و در جهت عمران و آبادى كشور و تأمين رفاه و نياز آحاد مردم بكار گيرد. درآمد كلان نفت و گاز سالهاست كه شفاف سازى نشده و اعداد و ارقام صدها ميليارد دلارى آن نه تنها به اطلاع ملت نرسيده بلكه در اختيار مجلس شوراى اسلامى و نمايندگان ملت هم قرار نگرفته است! هنوز شركت ملى نفت اساسنامه ندارد و با اينكه مجلس هفتم در ماه‏هاى نخستين كار خود بطور رسمى وجدى اين وزارتخانه را مكلّف ساخته اساسنامه شركت نفت را به مجلس بفرستد هنوز پاسخى نداده است. و اين مشكل امروز نيست بلكه به دو دولت‏هاى گذشته باز مى‏گردد كه وزارت نفت از دادن اساسنامه و شفاف سازى مسائل اين سرمايه ملى طفره رفته است. انتظار مى‏رود در اين دولت كه عزم جدى بر مبارزه با مفاسد اقتصادى و رفع تبعيض را دارد به خواسته قانونى مجلس پاسخ داده شود و مانند دولتهاى پيشين عمل نكنند تا مسائلى مانند آنچه تا كنون پيش آمده رخ ندهد.
نكته قابل ذكر ريخت و پاش‏ها و ولخرجى‏ها و حقوق‏هاى كلان و بى‏حد و مرزى است كه در اين وزارتخانه وجود داشته است. استدلال اين وزارتخانه اين بوده كه شركت نفت درآمد كلان دارد و بايد به كاركنان آن نيز برسد!! اين استدلال مضحك هنگامى مايه شگفتى بيشتر مى‏شود كه يكى از مسؤولين در دولت گذشته گفته بود صنعت نفت و صنعت فولاد يك نهاد توليدى است اما وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم يا بهداشت و درمان هزينه‏اى هستند. و بنابراين هر وزارتخانه يا شركت دولتى كه درآمد بيشتر دارد بايد بيشتر حقوق بدهد! هرچند با تبعيض و بى عدالتى همراه باشد. مثلاً يك ليسانسه در آموزش و پرورش 200 هزار تومان بگيرد و در صنعت فولاد يا وزارت نفت مثلاً چهارصد هزار تومان و يا بيشتر كه به ميليون‏ها نيز بالغ مى‏گردد. وزارت نفتى‏ها فكر مى‏كنند نفت و گاز ميراث پدرشان بوده كه بطور دلخواه به هر كس خواستند بدهند يا پدرانشان كلنگ به دست گرفته و نفت را از دل زمين استخراج كرده و براى فرزندانشان كه فقط در وزارت نفت تشريف دارند به ارث گذاشته‏اند و آنها هر نوع خواستند ميان خود برادروار قسمت كنند! ديگر نمى‏دانند اين ذخيره خداداده متعلق به همه ملت است و ميلياردها ميليارد از بودجه كشور طى سالها هزينه شده تا اين سرمايه ملى به بهره بردارى رسيده است و امروز عدّه‏اى مدعى وراثت آنند و بسيارى از مهره‏هاى تجارى نفت در خارج به سر مى‏برند و در معاملات و فروش نفت هر نوع كه دلخواهشان باشد عمل مى‏كنند و با پول ملت در انبوه دلار غوطه‏ورند. آيا كدام عدل و قانونى ايجاب مى‏كند عدّه‏اى با سرمايه ملى اينگونه عمل كنند نه اساسنامه بدهند نه بيلان كار و نه شفاف سازى نمايند! وقت آن است كه دولت همصداى با مجلس جهت شفاف سازى مسائل نفت و گاز وارد عمل شود و راه‏هاى خروج اين سرمايه ملى را در كنترل گيرد تا از درآمد نفت آحاد اين ملت و روستائيان دور افتاده از آن سهمى داشته باشند. و بقول معروف نفت سر سفره‏هاى مردم بيايد…
و همين سياست را در ساير منابع ملى پيش گيرد كه انفال و درآمدهاى عمومى بر اساس فقه اسلامى و عدل قرآنى به صاحبان حق برسد آنگونه كه سيره صالحان و روش حكومت پيشوايان عدالت و پيامبر و امام رهنمود مى‏دهد و از انحصار عدّه‏اى خاص خارج شود.
دراينجا و به مناسبت بحث اموال عمومى و معارف آن از منظر اسلام به يكى از آيات قرآن كه بى تناسب با بحث ما نيست مى‏نگريم كه مصارف انفال و منابع عمومى را به پيامبر اكرم(ص) رهنمون شده است.
«وما افاء اللّه على رسوله من اهل القرى فللّه و للرسول ولذى القربى و اليتامى و المساكين وابن السبيل كى لايكون دولة بين الاغنياء منكم…»
(سوره حشر، آيه 7)
آنچه خداوند به عنوان فى‏ء از اموال اهل شهرها و روستاها بر فرستاده خويش بازگردانيد از آن خدا و رسولش و خويشاوندان او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است تا ميان ثروتمندان شما دست به دست نشود، و به جيب سرمايه داران نرود….
هرچند آيه كريمه در مورد «فى‏ء» است يعنى اموالى كه در فتوحات اسلامى به دست مسلمانان افتاده و براى آن جنگى صورت نگرفته و حق ويژه و سربازان اسلام نيست و مورد آيه اموال و اراضى يهود بنى نضير است كه در تفاسير بيان شده ولكن تأمل در روح و پيام آيه و آيات ديگر ابواب ثروت و منابع عمومى مسلمين.
چنين پيام مى‏دهد كه اسلام و نظام اقتصادى آن كه قرآن و حديث و سيره و فقه بيانگر آن است، با «تداول ثروت» و دست به دست شدن اموال بوسيله ويژه خواران به شدت در تضاد است. آيه كريمه فوق با اينكه اختيار اين اموال و غنائم را دردست پيامبر(ص) نهاده امّا تأكيد مى‏ورزد كه حتى اين اموال كه متعلق به پيامبر است، قرار نيست جزو سرمايه‏هاى افراد خاص در آيد بلكه مصارف آن مسلمانان‏اند و پيامبر آن را مديريت مى‏كند تا در راه خدا و دين و ملت خرج شود و در خدمت نيازمندان و خويشاوندان پيامبر و يتيمان و بيچارگان و آواره‏گان قرار گيرد.
سيره مبارك پيامبر اكرم(ص) و خاندان و اوصياء آن حضرت مخصوصاً اميرالمؤمنين(ع) نشان مى‏دهد كه آن بزرگواران حتى مال و دارائى شخصى خود را صرف مردم نيازمند مى‏كردند و هرگز ملك و مستغلات و سرمايه و گنجينه نيندوختند و از خود كاخ و باغ و مال بجاى ننهادند.

از پيامبر اكرم(ص) جز حجره‏هاى محقّر و گلين كه در توسعه مسجد النبى جزو مسجد درآمد چيزى نماند و از اميرالمؤمنين(ع) با آنكه آنهمه مزرعه را آباد كرد و چاه‏ها حفر نمود، چيزى براى خاندان آن حضرت باقى نماند و همه را وقف فقرا نمود…
«تداول ثروت» و انحصارطلبى و ويژه خوارى در عهد عثمان و با نفوذ امويان در نظام حاكم پديد آمد و مسير عدل اسلامى را به انحراف كشيد و خلافت به سلطنت تبديل شد و بزم شراب و عيش و نوش بياراستند و سود و سرمايه را به جيب مفت خواران و حاشيه‏هاى دربارها ريختند و اين سيره سيّئه قرنها ادامه داشت و ادامه دارد تا مى‏رسد به امروز كه در يكى از اين ديارها فرياد عدالتخواهى برخاسته و مى‏خواهد سيره محمد(ص)و على(ع) را الگوى خويش قرار دهد كه كار بسيار دشوارى است چرا كه بريدن اموال نامشروع از گلوى حريص ثروت اندوزان و مرفهان از يك جهاد سخت‏تر و عكس العمل‏هاى آن سهمگين‏تر است. با اينهمه اين مسؤوليت دولت اسلامى و حاكميت دينى است. حقى كه خداوند بر حاكمان و عالمان مقرر داشته كه به اقامه عدل و اعطاى حق بپاخيزند. اميرمؤمنان على(ع) فرمود: خداوند از عالمان پيمان گرفته پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم را تحمّل نكنند و براى رفع آن قيام كنند و نيز در يكى از خطبه‏هايش با اشاره به دشوارى اجراى حق و عدل فرمود:
«فقد جعل اللّه سبحانه لى عليكم حقا بولاية امركم و لكم علىّ من الحق مثل الذى لى عليكم، فالحق اوسع الاشياء فى التواصف و اضيقها فى التناصف…»
(خطبه 216، نهج البلاغه)
خداى سبحان براى من حقى بر شما قرار داده از آن جهت كه ولايت امر شما را بعهده دارم و شما نيز بدينگونه بر من حقى داريد، حق گسترده‏ترين اشياء است در توصيف اما تنگ‏ترين عرصه‏ها در انصاف دادن…

آرى اجراى عدالت به زبان آسان اما در عمل بسيار دشوار است. مبارزه با بى‏عدالتى و حق كشى و ويژه‏خوارى صداى خيلى‏ها را در مى‏آورد و مجرى عدل بايد غرامت آنرا بپذيرد. به همين جهت بود كه على(ع) را جامعه آنروز تحمّل نكرد و بسيارى از طمعكاران آن حضرت را رها كردند و به دامن معاويه چنگ زدند و بر سر سفره او چريدند و حتى بعضى نزديكان حضرت هنگامى كه سخت‏گيرى آن حضرت را در تقسيم بيت المال ديدند دست نياز به سوى معاويه دراز كردند و حتى جمعى از ويژه‏خواران و سهم خواهان، جنگ‏هاى خونين بر ضد حكومت علوى به راه انداختند و بالأخره بگفته جيران خليل جيران، على(ع) در محراب عبادتش شهيد عدل خود شد. «و قتل فى محراب عبادته لشدة عدله».
بنابراين ما نبايد انتظار داشته باشيم مبارزه با مفاسد اقتصادى و فشردن گلوى ويژه خواران و اجراى عدل و حق به آسانى صورت پذيرد. همانگونه كه نبايد انتظار داشت دولت به تنهائى بتواند تحقق بخش اين آرمان باشد، بلكه وظيفه همه دستگاه‏هاست بويژه نهادهاى قضائى و بازرسى و محاسبات و بلكه وظيفه همه مردم است كه در اين پيكار از پاى ننشينند، وسوسه مشتى واسطه‏ها كه با قيافه حق بجانبى در تصميم شخصيتها نفوذ مى‏كنند و جاده ويژه‏خوارى را هموار مى‏كنند، نتواند اين حركت را كُند كند. معمولاً بزرگان و علماء و دينداران مردمى هستند صادق و خوش قلب و دل رحم كه از اين ابزار، نفوذيها استفاده مى‏كنند و چه بسيار پرونده‏ها كه با همين ابزار وسط راه گم شده و مسير آن تغيير كرده و ظالم به جاى مظلوم نشسته تا بتواند دست آوردهاى ميلياردى را حفظ كند. بنابراين هوشيارى و عزم و قاطعيت دستگاه قضائى و مسؤولان عالى رتبه و پايين دست در اجراى عدالت نقش بنيادين دارد كه به آن بايد توجه كافى شود. انشاءاللّه و به اميد آن روز


پاورقي ها: