آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى 14

تلاش و شوق شاگردان در تحصيل علم و كمال
در چهاردهمين فراز از دعاى امام عصر(عج) چنين مى‏خوانيم: «وَعَلَى الْمُتَعَلِّمين بالْجهْدِ و الرّغْبةِ؛ كوشش و شوق در راه تحصيل را به شاگردان كرامت فرما.»
در اين فراز از دعا، سخن از دو ويژگى شاگردان ممتاز و برجسته به ميان آمده كه در عرصه تحصيل علم و كمال، پرتلاش شده و اشتياق سرشارى به آموختن داشته باشند. شاگردى كه شوق و تلاش به تحصيل و كسب علوم و فضايل نداشته باشد، هرگز به مقامات عالى علم و كمالات نخواهد رسيد، چنان كه در همه كارها، شوق و تلاش اثر به سزايى در رسيدن به مقامات و اهداف دارند. در مورد ويژگى اول اگر شوق و عشق به كارى نباشد، انسان نسبت به آن كار، دل سرد و دل زده است، و نمى‏تواند به توفيق عالى دست يابد، و اصولاً يكى از اصلى‏ترين اركان توفيق عشق و شوق، و به عبارت ديگر ذوق است، از اين رو استعداد سنجى و شناخت ذوق و شوق انسان در آنچه كه دوست دارند، يكى از عوامل ترقّى و رشد شايسته است، و نقش مهمى در ترقّى انسان‏ها دارد. به هر حال آنان كه از درس و بحث لذّت مى‏برند، و با همه وجود مشتاق تحصيل و رشد هستند قطعاً به توفيقات عالى دست مى‏يابند، ولى اگر چنين ذوق و شوقى در كار نباشد، در نيمه راه مى‏مانند، و يا رشدشان بسيار كند و ناقص خواهد بود. با توجه به اين كه ويژگى دوم يعنى كوشش و تلاش نيز بستگى به عشق و شوق دارد.
بسيارى هستند كه در مسير راه خسته شده و با كمال افسردگى توقّف مى‏كنند و يا به عقب بر مى‏گردند، وقتى علت را از آنها مى‏پرسى، در پاسخ مى‏گويند ذوق و شوق اين كار را ندارم، و يا شوق من در اين راستا اندك است. بر همين اساس مى‏توان گفت كه برترين دعا براى شاگردان آن است كه از درگاه الهى بخواهيم تا به آنها شوق و تلاش خستگى‏ناپذير در راه تحصيل بدهد، كه اگر خداى نكرده آنها از اين دو موهبت محروم شوند، قطعاً به جايى نخواهند رسيد. تشويق اسلام به تحصيل و آموختن
فراز فوق در لباس دعا، انسان‏ها را به تحصيل علم و كمال، و شاگردى از محضر استاد و معلّم مى‏ستايد، و از خدا مى‏خواهد كه شوق و تلاش را به شاگردان عطا فرمايد. بنابراين تا شاگرد نباشيم، مشمول اين دعاى امام عصر(عج) نيستيم. در اسلام به تحصيل علم و كمال، و شاگرد شدن، و معلم شدن براى پرورش و آموزش شاگردان، اهميت بسيار داده شده، و از آن بسيار تمجيد و تشويق به عمل آمده است. قرآن مى‏فرمايد: «يرْفَعُ اللّه الَّذين آمنوا منْكُمْ و الّذينَ اوُتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛(1) خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند، و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى‏بخشد.»
روشن است كه كسى داراى علم مى‏شود، كه به تحصيل علم بپردازد و مدتى شاگرد و محصّل باشد، بنابراين چنين شاگردى، از نظر قرآن در جستجوى درجاتى عظيم از موهبت‏هاى الهى است. مقام تحصيل علم در درجه‏اى است كه مطابق قرآن، خداوند به موسى (ع) كه از پيامبران اولواالعزم است دستور مى‏دهد براى شاگردى در محضر معلّمى (به نام خضر) سفر كند، و در نزد او به آموختن بپردازد. موسى(ع) مطابق دستور، به اين سفر پر رنج تن مى‏دهد و با يك نفر يار همسفر از مصر بيرون آمده، پس از پيمودن چند فرسخ به محل تلاقى دو دريا مى‏رسند، حضرت خضر(ع) را در آنجا مى‏بينند، موسى (ع) به محضر او رسيده و با كمال فروتنى به او مى‏گويد: «… هَلْ اَتَّبِعُك على انْ تُعلّمن ممّا عُلّمْت رُشْداً؛(2) آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى؟» از اين عبارت استفاده مى‏شود كه موسى(ع) براى تحصيل و علم و شاگردى نمودن از محضر يك معلم، حاضر شده كه از او پيروى كند و در همه جا دنبال او حركت نمايد، تا در پرتو آن، به مقام علم و كمال و صلاح دست يابد. آن معلم نيز مطابق آيات قرآن به او مشروط به اين كه صبر كند قول مساعد مى‏دهد.(3)
رسول اكرم(ص) فرمود: «ما اسْترْذَلَ اللّهُ تعالى عَبْداً اِلّا حُرِّمَ الْعلْمُ؛(4) خداوند هيچ انسانى را مانند كسى كه خداوند او را از تحصيل علم محروم نموده، كوچك و حقير و خوار ننموده است.»
اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «اَلنّاسُ ثلاثَةٌ، فعالِمٌ رَبّانىٌ، و مُتَعَلّمٌ على سبيل نَجاةٍ، و هَمَجٌ رعاعٌ…؛(5) مردم سه گروهند، اول علماى ربّانى و الهى، دوم دانش طلبان و شاگردان كه در راستاى نجات(در محضر استاد) دنبال تحصيل علم و كمال هستند. و سوم احمقان بى سرو پا ….»
از اين عبارت استفاده مى‏شود كه انسان شايسته كسى است كه يا استاد الهى باشد و يا شاگرد چنين استادى. بنابراين اگر از اين دو محور خارج شود، در سرازيرى هلاكت قرار گرفته است. نظير اين مطلب از پيامبر اعظم (ع) نقل شده كه فرمود: «اَلْعالمُ و الْمُتَعَلّمُ شريكان فى الْأجْر، و لاخيْر فى سائرِ النّاسِ؛(6) دانشمند و شاگرد آن، در كسب پاداش الهى شريك هستند، اما در ساير مردم كه از اين دو محور بيرون هستند، خير و سعادتى نخواهد بود.»
و نيز از گفتار آن حضرت است: «مَنْ خرَجَ من بيْتِهِ يَطْلُبُ عِلْماً شَيّعَهُ سبْعوُن اَلْفَ مَلَكٍ يَسْتَغْفرُونَ لَهُ؛(7) كسى كه از خانه‏اش براى تحصيل علم بيرون رود، هفتاد هزار فرشته او را بدرقه نموده و براى او از درگاه الهى طلب آمرزش مى‏كنند.»
و امام صادق(ع) فرمود: «من دوست ندارم جوانى از شما را بنگرم مگر اين كه صبح كند در حالى كه يكى از دو حال باشد، يا دانشمند باشد و يا شاگرد دانشمند، اگر چنين نباشد از قافله عقب مانده، و چنين كسى كه عمرش را تباه ساخته، و چنين كسى گنهكار است.»(8) و از گفتار حضرت على(ع) است: «الْعِلْمُ ضالّةُ الْمُؤْمِن؛(9) علم گم شده مؤمن است.» يعنى انسان با ايمان به جستجوى آن مى‏پردازد تا آن را بجويد.
جالب اين كه ابوذر مى‏گويد: پيامبر(ص) فرمود: «نشستن يك ساعت در نزد دانشمند براى مذاكرات علمى، و علم آموزى، نزد من محبوب‏تر و بهتر از هزار شبى است كه هر شب آن هزار ركعت نماز بخواند، و نيز بهتر از شركت در هزار جهاد، و ختم قرآن است… اى ابوذر! ساعتى نشستن براى گفتگوى علمى بهتر از عبادت يك سال است كه روزهايش را روزه، و شبهايش را به شب زنده دارى به سر برد. و نگاه به چهره دانشمند، براى تو بهتر از آزاد نمودن هزار برده است. و از سخنان لقمان به فرزندش اين است كه: «پسر جانم در مجلس علما، تنگاتنگ بنشين، كه خداوند با نور حكمت، قلب‏ها را زنده مى‏كند، چنان كه باران شديد و پر آب آسمان، زمين خشك را زنده و سرسبز مى‏سازد.»(10)
از اين روايات كه پاره‏اى از روايات بسيار است، به روشنى استفاده مى‏شود كه تحصيل علم و دانش‏طلبى از نظر اسلام، از ارزش‏هاى بسيار والايى است، كه حتماً هر مسلمانى به آن اهميت مى‏دهد و با شوق و تلاش فراوان براى دست يابى به آن سعى و كوشش مى‏نمايد. ارزش بسيارِ سعى و تلاش براى كسب علم
علم و معرفت به قدرى ارزشمند است، كه قرآن و معصومين(ع) با تعبيرات مؤكّد و گوناگون انسان‏ها را به تلاش پى گير و كوشش فراوان براى تحصيل آن فرا خوانده‏اند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اُطْلُبوُا الْعِلْم وَلَوْ بِالصّينِ، فانّ طَلَبَ الْعِلْمِ فريضَةٌ على كُلِّ مُسْلِمٍ؛(11) علم را فراگيريد گرچه با مسافرت به چين باشد، بدانيد كه تحصيل علم بر هر انسان مسلمان واجب است.»
امام صادق (ع) فرمود: «در راه تحصيل علم بكوشيد گرچه با غوّاصى و غوطه ور شدن در اعماق درياها، و ريختن خون دل باشد، اگر مردم مى‏دانستند كه علم و دانش در چه مقام بسيار ارزشمند است، آن را گرچه با ريختن خون دل، و رفتن در اعماق درياها مى‏جستند و كسب مى‏كردند.»(12)
يعنى تا اين حد به سعى و تلاش خود ادامه مى‏دادند، و هرگز در اين مسير خسته نمى‏شدند، بلكه با شوق و عشق فراوان و با تحمل خطرها و زحمات طاقت فرسا، آن را دنبال مى‏كردند.
روزى يكى از مسلمين مدينه به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «ثواب حضور در تشييع جنازه مؤمن بيشتر است، يا حضور در مجلس كسب علم؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «هرگاه كسانى براى تشييع و دفن حاضر باشند، حضور در مجلس تحصيل علم بهتر از حضور در تشييع جنازه هزار مؤمن، و بهتر از عيادت هزار بيمار، و بهتر از شب زنده دارى هزار شب است كه روزهايش را روزه بگيرد،… آيا نمى‏دانى كه سعادت دنيا و آخرت به وسيله علم حاصل مى‏شود، چنان كه بدبختى دنيا و آخرت معلول جهل است؟»(13)
در داستان موسى و خضر(ع) كه در قرآن سوره كهف آمده، موسى(ع) براى جستجوى معلّمى چون خضر(ع) به قدرى كوشيد و در اين راستا زحمت‏ها و تلاش‏هاى طاقت فرسا نمود كه بى نظير است، و مطابق روايات هنگامى كه خضر(ع) ديد موسى (ع) طاقت و استقامت براى ادامه تحصيل را ندارد، به موسى گفت: «هذا فِراقٌ بَيْنى و بَيْنَكَ؛(14) اينك وقت جدايى من و تو است.» و به اين ترتيب به او جواب منفى داد، موسى (ع) كه تشنه علم و معرفت بود، و در اين راستا تلاش پويا و پرجوش داشت، به قدرى از اين جواب ناراحت شد كه از او پرسيدند: سخت‏ترين حادثه در زندگى تو چه حادثه‏اى بود؟ در پاسخ گفت: «هيچ يك از آن همه مشكلات (عصر فرعون و عصر حكومت بر بنى اسرائيل، با آن همه رنج‏ها) همانند گفتار خضر(ع) برايم رنج آور نبود كه خبر از فراق و جدايى خود از من داد، و مرا از علوم خود محروم ساخت.»
اسلام به قدرى مرز كوشش براى تحصيل علم را وسيع و باز نموده كه امام على(ع) فرمود: «اَلْحِكْمَةُ ضالّةُ الْمُؤمِنِ، فَخُذ الْحِكْمَةَ و لَوْ مِنْ اَهْلِ النِّفاقِ؛(15) علم و حكمت، گم شده مؤمن است، پس براى تحصيل آن تلاش كن، گرچه آن حكمت در نزد اهل نفاق باشد.»
و اين كوشش به قدرى ارزشمند است كه رسول اكرم (ص) فرمود: «هر انسانى كه براى تحصيل علم و كمال به سوى خانه يا مجلس درس دانشمندى حركت مى‏كند، براى هرگامى كه در اين راه بر مى‏دارد، خداوند پاداش يك سال عبادت را در نامه عمل او ثبت مى‏كند.»(16)
امام على (ع) در خطبه متّقين، يكى از صفات آنها را چنين برمى شمرد: «وَ حِرْصاً فىِ عِلْمٍ؛(17) آنها در كسب علم، حرص و ولع شديد دارند.» چند نمونه از شوق و تلاش فرزانگان به علم
تشويق اكيد اسلام به فراگيرى علم، و عشق ورزى و تلاش خستگى‏ناپذير براى تحصيل آن، باعث شد كه در طول تاريخ اسلام، دانشمندان بزرگى در رشته‏هاى مختلف علوم پديدار شدند كه هر يك منشأ خدمات علمى و اجتماعى بسيار در جهان شده، تا آنجا كه صيت تمدن علمى آنها سراسر جهان را فرا گرفت، و تا آنجا كه پايه سازان تمدن و پيشرفت‏هاى علمى در جهان شدند، و افتخارات ماندگار بسيارى در جهان پديدار ساختند، در اينجا نظر شما را به چند نمونه از سعى، تلاش و اشتياق شديد مسلمين به فراگيرى علم جلب مى‏كنيم:
1- از تشويق‏هاى حضرت زهرا(س) به فراگيرى علم اين كه روايت شده: روزى بانويى به محضر حضرت زهرا(س) آمد و عرض كرد: مادر ناتوانى دارم كه درباره نماز، مسايلى را نمى‏داند، مرا نزد شما فرستاده تا آن سؤالات را از شما بپرسم. حضرت زهرا(س) با كمال اشتياق فرمود: بپرس. او پرسيد و پاسخ شنيد تا اين كه سؤالات او به ده سؤال رسيد. از بسيارى پرسش خود اظهار شرمسارى نمود، و عرض كرد: «اى دختر رسول خدا! بيش از اين شما را زحمت نمى‏دهم.»
فاطمه (س) فرمود: «آنچه نمى‏دانى بپرس، آيا شخصى را مى‏شناسى كه در برابر صد هزار دينار، اجير شود كه فقط يك روز بار سنگينى را بر بالاى بام ببرد، و اظهار خستگى كند؟ او عرض كرد:نه. فاطمه (س) فرمود: من نيز در پيشگاه خدا اجير شده‏ام كه در برابر هر مسأله‏اى كه مى‏پرسى و به تو پاسخ مى‏دهم، پاداش بگيرم كه اگر بين زمين تا عرش را پر از مرواريد كنند و به من بدهند، باز ارزش آن پاداش بيشتر است، بنابراين من سزاوارتر از آن اجير هستم كه اظهار خستگى نكنم، من از پدرم شنيدم كه فرمود: «علماى پيرو ما وقتى در قيامت محشور مى‏شوند به اندازه تحصيل علمشان، و به قدر تلاش و كوششى كه در آگاهى بخشى و راهنمايى مردم كرده‏اند، به آنها پاداش و جايزه خواهند داد.»(18)
2- ابوريحان بيرونى (متوفى حدود 430 ه.ق) كه از دست پروردگان اسلام است به قدرى به علم و دانش عشق مى‏ورزيد و براى تحصيل آن تلاش مى‏كرد، كه همواره قلم در دستش بود، و در همه روزهاى سال – جز روز نوروز و روز مهرگان – به تحصيل و تدريس علم و دانش در رشته‏هاى مختلف مى‏پرداخت. از اين رو از علماى برجسته و سترگ گرديد، و شاگردان بسيارى تربيت كرد. تا آنكه در بستر بيمارى افتاد. و در آستانه مرگ قرار گرفت. در اين هنگام يكى از شاگردانش براى عيادتش به بالين او آمد، ابوريحان به او گفت: مسأله جدّات هشتگانه (كه از علوم رياضى است) را در فلان روز چگونه برايم بيان كردى؟ اكنون برايم بگو. او عرض كرد: آيا در اين حال مسأله‏اى را بيان كنم؟ ابوريحان گفت: «اى آقا! اگر من در حالى كه به اين مسأله آگاه هستم بميرم بهتر از آن نيست كه ناآگاه از آن بميرم؟» من آن مسأله را برايش بيان كردم، و سپس از خانه او خارج شدم هنوز به خانه‏ام نرسيده بودم كه خبر فوت او را شنيدم.»(19)
3- ابوالحجاج اقصرى يكى از عارفان وارسته و علماى برجسته اسلام بود، و در علم و كمال به حد عالى رسيده بود، روزى يكى از شاگردان از او پرسيد: استاد تو چه كسى بوده است؟ او در پاسخ گفت:سوسك سرگين غلطان بود. حاضران گمان كردند كه شوخى مى‏كند، گفت:شوخى نمى‏كنم. گفتند:سوسك چگونه استاد تو بوده است؟ در پاسخ گفت: شبى مشغول عبادت و شب زنده دارى بودم، ناگاه ديدم سوسكى از پايه چراغ بالا مى‏رود، مى‏خواهد خود را كنار نور چراغ برساند، ولى در مسير راه خسته مى‏شد و مى‏افتاد، شمردم هفتصد بار به بالا رفت و در وسط راه برزمين افتاد، وقت نماز صبح فرا رسيد، براى نماز برخاستم و بيرون رفتم، پس از نماز به خانه برگشتم ديدم آن سوسك به كنار فتيله رسيده و به هدف نايل شده است، همين كوشش و استقامت آن سوسك را، سرمشق قرار دادم،و در سايه همين تلاش پى گير و استقامت به اين مقام منيع علمى رسيدم.(20)
4- دانشمندان بسيارى از مسلمين و غير مسلمين براثر همين جد و جهد و پشتكار به مقامات عالى رسيدند، مثلاً در مورد اديسون كاشف برق مى‏نويسند: شب و روز مشغول فكر و مطالعه بود، گاهى چنان غرق تفكر و مطالعه و تحقيق بود كه شام و نهار را فراموش مى‏كرد، صبح به آزمايشگاه خود مى‏رفت، و تا شب به تحقيق و بررسى‏هاى علمى ادامه مى‏داد. و در نتيجه به كشف برق كه بزرگترين كشفيات تاريخ است دست يافت.(21)
5 – علّامه امينى صاحب الغدير، كه در شمار علماى برجسته جهانى، زبانزد جهان اسلام است، به قدرى در تحقيق و بررسى‏هاى علمى كوشا بود، كه در اين راه به مسافرت طولانى دست زد، و از كتابخانه‏هاى مصر و هند و دمشق و… استفاده‏ها نمود، و در هر مورد چندين ساعت پشت سرهم به مطالعه و كندوكاو علمى اشتغال داشت. و اين روش را تا آخر عمر ادامه داد.
6 – يكى از علماى معروف مرجع كل آيت اللّه العظمى حاج آقا حسين بروجردى (متوفى 1380 ه.ق) به قدرى در راه تحصيل، پركار و كوشا بود، كه گاهى شبها كه مشغول مطالعه مى‏شد، همچنان به مطالعه ادامه مى‏داد تا اينكه صداى اذان صبح را مى‏شنيد. بارها مى‏فرمود: «هيچگاه از مطالعه علمى خسته نمى‏شوم، بلكه هرگاه از كارهاى زياد خسته شوم، خستگى خود را با مطالعه رفع مى‏كنم.» او شيفته علم و كتاب بود، هيچگاه از مطالعه و تتبع و تحقيق مطالب علمى احساس خستگى نمى‏كرد، به طور كلى مطالعه در زندگى ايشان بسيار مؤثّر بود، و اهميت فراوان داشت، از ايام جوانى تا آخر زندگى، جز هنگام بيمارى و بسترى شدن، از مطالعه و درس و بحث غفلت نمى‏ورزيد. مطالعه كتب علمى موجب آرامش اعصاب و آسايش فكر ايشان بود، و آن را غذاى روح مى‏دانست.(22) از اين رو به مقامات بسيار عالى علمى نايل گرديد اين‏ها چند نمونه از نتيجه تلاش و عشق در كسب علوم است كه خاطرنشان گرديد، بر همين اساس امام عصر(عج) از درگاه الهى مى‏خواهد كه به محصلين و شاگردان، دو خصلت شوق به علم و تلاش پرشور در اين راه را عنايت فرمايد، و با اين دعا، اين دو ويژگى را به ما مى‏آموزد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. سوره مجادله، آيه 11. 2. سوره كهف، آيه 66. 3. همان، آيات 67تا82. 4. كنزالعمال، حديث 28807. 5. نهج البلاغه، حكمت 147. 6. بحارالانوار، ج 2،ص‏25. 7و8. همان، ج 1، ص‏170. 9. همان، ص‏168. 10. بحارالانوار، ج 1،ص 204. 11. همان، ص 180. 12. بحارالانوار، ج 78، ص 277، و ج‏1،ص 177. 13. همان، ج‏1، ص 204. 14. تفسير ابوالفتوح رازى، ذيل آيه 78 سوره كهف. 15. نهج البلاغه، حكمت 80. 16. بحار، ج 1، ص 184. 17. نهج البلاغه، خطبه 193. 18. مُنية المريد شهيد ثانى، ص 2. 19. الكنى و الالقاب، ج 1، ص 78. 20. همان، ص 46. 21. مردان علم در ميدان عمل – در اين كتاب از شخصيت‏هاى متعددى نام برده شده كه بر اثر تلاش و شوق به علم، به عالى‏ترين مقامات رسيده‏اند. 22. زندگانى زعيم بزرگ عالم تشيع آيت اللّه بروجردى، از على دوانى، ص 148و149.